پژوهش حاضر با هدف بازسرایی تجارب و عوارض حاصل از بمباران شیمیاییِ زنان جانباز سردشتی که مستقیماً درگیر این فاجعه بوده اند، انجام شده است. لنز نظری این مطالعه، آثار و تبعات جنگ را در قالب طرح واره جنسیتی زنان جست وجو می کند؛ تجربه زنانه ای که قبل از جنگ، حین شیمیایی شدن، و اتمام جنگ را نشانه گرفته است؛ مشارکت کنندگان پژوهش حاضر کلیه ی زنان جانباز ساکن شهر سردشت از 1366 تا سال 1397 هستند. شیوه ی نمونه گیری، هدفمند بوده و در نهایت تا رسیدن به اشباع نظری، با 15 نفر مصاحبه شد. با مرور چند باره ی متن، مقایسه ی مستمر آنها، روایت تجربیات زنان ِجانباز شیمیایی شده سردشتی در قالب سه موقعیت (پرده) بازنمایی شد: در موقعیت اول با عنوان «زنان در حاشیه جنگ»، زنان مورد مطالعه، زندگی روزمره ی خود را در شهری مرزی با ترس و امید ادامه می دادند. در موقعیت دوم با عنوان «زنان شیمیایی شده در میدان جنگ» زنان سردشتی بعد از بمباران شیمیایی و در مواجهه با آن ناخواسته درگیر میدان جنگ می شوند؛ موقعیت سوم با عنوان، «چهره زنانه جنگ»، پایان روایتِ تجربیات زنان از جنگ را در پی دارد که به منزله فاصله گرفتن از واقعه شیمیایی شدن و اتمام جنگ تا مرز نزدیکی به گذران زندگی روزمره ادامه دارد. درمجموع از حیث فاعلیت و نقش زنان در جنگ نمی توان نقش منفعلانه ای برای زنان متصور بود؛ چرا که در جریان بمباران به صورت فعالانه ایی دست به امداد و نجات دیگر قربانیان، اعم از نزدیکان و غیرنزدیکان می زنند. مقاومت آنها نه معطوف تلاش برای «بقای خود» بلکه بیشتر معطوف به تلاش برای «بقای دیگران» است و اولویت را به طرز محسوسی به دیگران می دهند.