در این مقاله با هدف گشودن باب گفت وگو درباره علوم انسانی و اجتماعیِ بومی به مسئله تأثیر پیش فرض های انسان شناختی و روشناختی در نظریه پردازی های علوم انسانی می پردازیم. تأکید فیلسوفان مسلمان بر مسئله علم و ادراک کلیات در تعریف انسان با رویکرد قیاسی برای پی افکندن علوم انسانی بومی ناکافی دانسته شده است. نظریه اعتباریات علامه طباطبایی به عنوان رویکردی متفاوت که از سویی بر عنصر اراده، عمل و وجود غریزه استخدام در فهم انسان تأکید می کند و از سوی دیگر، برای اثبات آن به رویکردهای استقرایی و شهودی توسل می شود، چونان تجربه ای متفاوت در بنیان گذاریِ علوم انسانی بومی معرفی گردیده است. توانایی این نظریه در فهم و توجیه امر اجتماعی در مقایسه با رویکردهای پیشین فلسفی امتیاز ویژه این نظریه است. در مقابل دیدگاه مشهور فیلسوفان که مدنی بودن انسان را به اقتضای طبیعت انسان می دانند، بر اساس نظریه اعتباریات، مدنی بودن انسان از باب اضطرار است. همچنین براساس دیدگاه علامه طباطبایی، تفاوت های فرهنگی را می توان به تفاوت در ادراکات اعتباری که برآمده از اراده های انضمامی است مستند کرد.