آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۹

چکیده

" مطالعه زلزله گذشته ایران و بروز فاجعه های انسانی و مسایل اجتماعی ناشی از آن گویای این حقیقت تلخ است که تجارب هیچ یک از زلزله های دلخراش گذشته راه گشای برنامه ریزی منسجمی برای کاهش عوارض اجتماعی بعدی نبوده است و هر بار به هنگام فاجعه ای مهیب، جامعه به هیاهویی همراه با اقدام های شتاب زده و کم حاصل دچار می شود که گویی نخستین بار است که دچار فاجعه می شود. تنها کافی است به گزارش دکتر ژاله شادی طلب با عنوان ""تجربه زلزله رودبار - منجیل"" مراجعه شود. (شادی طلب 1370). این مقاله بر اساس مشاهدات روزهای نخست فاجعه و مصاحبه با زلزله زدگان پنجم دی ماه 1382 بم تنظیم شده است و در پی توصیف فرایندهای اجتماعی پس از فاجعه و شیوه عملی سازمان های امدادگری است؛همچنین وصف وضعیت دشوار پس از بروز زلزله که ناشی از نبود برنامه های منظم کمک رسانی است. در این فاجعه نیز به رغم شکل گیری نوعی انسجام ملی موقت، به سبب ضعف در مدیریت بحران و عدم طرح برنامه هماهنگ و منسجم ازسوی سازمان های امدادگر و توزیع نامناسب و غیر آبرومندانه کالا و آذوقه، همچنین تبعیض آشکار در تامین نیازهای اولیه بازماندگان، آنچه خسارت دید ""سرمایه اجتماعی"" بود. در بخش آخر مقاله نیز نویسنده با پیشنهاد پیش نویس منشور مددکاری اجتماعی برای فاجعه های غیر مترقبه، چارچوبی برای اصلاح مدیریت مداخله در بحران، پیشنهاد کرده است."

تبلیغات