مساله «کیستی انسان» از دغدغه های حیاتی ذهنی و عینی است که از سپیده دمان فرهنگ و تاریخ بشر همواره به گونه های مختلف، ذهن بشر را به خود مشغول داشته و وی را به تلاش برای پاسخ دادن به گزاره های استفاهمی «من کیستم؟» و «ما کیستیم؟» واداشته است؛ تلاشی که در نهایت به تکوین و تکامل مفهوم «هویت» و «خود» انجامید. این مفهوم در فرایند تحولات تاریخ اجتماعی – فرهنگی و در بسترهای مناسبات سیاسی – اقتصادی دست خوش دگرگونی شد و در سه قالب عمده هویت گذشته یا سنتی، هویت حال یا مدرن و هویت آینده یا پسامدرن سربرآورد. نخستین قالب هویتی، اساسا پیکره ای واحد، یکدست و شخصی بود و دغدغه های هویت «من» فردی انسان ها را با تکیه بر گفتمان ها و روایت های کلان برآورده می ساخت. دومین گونه هویتی، ناظر بر تغییرات مناسبات زمانی – مکانی موجود بوده و هویت حال یا موجود را در بستر تحولات دوران مدرن به منزله هویتی جمعی – و نه شخصی – مورد لحاظ قرار می داد. سومین قالب هویتی، ناظر به سوژه ها و کارگزارانی بود که در وضعیتی مبهم، ناپایدار و پراکنده و سیال به سر می بردند؛ طبعا هویت موردنظر نیز به منزله کیفیتی ناپایدار، متکثر، چندگانه و متحول تلقی می شد، چیزی که بعضا به هویت پسامدرن موسوم گردید.