مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
۱۷۷.
۱۷۸.
۱۷۹.
۱۸۰.
کهن الگو
منبع:
شفای دل سال چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۷
177 - 197
حوزه های تخصصی:
از زبان نمادین به عنوان یک مکتب ادبی یاد می شود. این زبان در ادبیّات نه تنها برای فرار از واقع گرایی، بلکه به عنوان وسیله ای راه گشا برای دست یابی به واقعیّت های هستی به کار گرفته شده است . از آن جا که نمادها بیان گر حالات روانی خاصّی از انسان هستند، با تأویل و تفسیر آن ها در آثار ادبی، می توان به جهان بینی شاعر و نویسنده اثر دست یافت. ساقی نامه ظهوری ترشیزی و سعادت نامه نظام الدّین استرآبادی از جمله آثاری هستند که تحقیقات کافی در مورد آن ها صورت نگرفته و بسیاری از زوایای ارزشمند آن ها پنهان مانده است. این مقاله با هدف بررسی نمادهای حیوانی در دو اثر فوق مورد ارزیابی قرار گرفته و پس از استخراج و بررسی آن ها در دو اثر مورد اشاره، این نتیجه به دست آمد که استرآبادی و ظهوری شناخت عمیق و دقیقی از انگاره های کهن الگویی به خصوص انگاره های نمادین داشته و آن ها را با استفاده از عنصرخیال در اشعار خود به طور ویژه ای به کار برده اند. همچنین به نظر می رسد، معانی به کار رفته از نمادهای حیوانی در این دو اثر بسیار به هم نزدیک هستند. نتیجه مطرح شده به روش کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی- توصیفی بیان شده است.
نگاه کهن الگو گرایانه به آیینه-روح و خون در عجایب المخلوقات و گرشاسب نامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها یادگارهای هزاران ساله و میراثی همگانی هستند که در طول قرن ها نسل به نسل انتقال یافته اند. نیاکان ایرانی ما، همچون مردمان سراسر دنیا، ناخودآگاه با کهن الگوها در ارتباط بوده اند . یکی از این الگوهای جمعی آیینه است که برای مردمان باستان، تنها ابزار دیدن چهره نبوده؛ بلکه با روح، زندگی، آینده، ماوراء، جادوگری و غیب گویی مرتبط می شده است. با بررسی اسطوره های جهان و کتاب عجایب المخلوقات و گرشاسب نامه، می بینیم که آیینه، گاه واسطی میان زمین و آسمان و گاه حقیقت گویی آگاه به اسرار است. روح با آیینه مرتبط است. گاه آیینه دریچه پرواز روح است، گاه روح در آن تجلّی می یابد. می دانیم حیات و حرکت آدمی به روح وابسته است. خون نیز در تن آدمی جریان زندگی را ممکن می سازد و از دیدگاه مردمان کهن، حاوی روح و جان موجودات است. مردمان باستان اهمیّت این ماده حیاتی را درک کرده و به هر شیوه تلاش می کرده اند مانع از دست رفتن آن و در نتیجه آسیب رسیدن به روح و زندگی شان شوند. همین عوامل سبب شده در ارتباط با خون، تابوها و سنّت های گاه باورنکردنی ای نیز رعایت کنند و یا به مقرّراتی خاص پایبندشوند. آیینه-روح و خون در عجایب المخلوقات و گرشاسب نامه نمود و پیوندی آشکار دارند و در قالب هایی چون؛ کهن الگوی سایه، پیرخردمند، ناخودآگاه، نیروی خورشیدی، بازتاب جهان هستی، روح زندگی، واسط زمین و آسمان، کهن الگوهای مونث و زنانه و... آشکار می شوند. شناخت و شناساندن بهتر کهن الگوها و ناخودآگاهی منجر به شناخت درست تر ما از انسان ها، دریافت حقیقت بسیاری از رفتارهای کهن، ارتباط بهتر با نیمه پنهان وجودمان می شود و دریچه ای نو به دنیای گذشتگان و آثار ادبی می گشاید.
تحلیلِ کهن الگوی جمشیدکُشی در شاهنامه با تأکید بر داستان جمشید و کیخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱۳
1 - 24
حوزه های تخصصی:
کهن الگوی جمشیدکشی در شاهنامه به شکل های گوناگون خود را نشان می دهد. چرایی پدیدار شدنِ این کهن الگو در داستان جمشید و چگونگی پیش گیری از آن از سوی کی خسرو مسأله ی اصلی این پژوهش است. داده های متنی به تفصیل از نیکی و خویشکاری مثبت جمشید یاد کرده از این رو به شیوه ی تحلیلی- توصیفی، مسأله ی ناسپاسی او مورد پرسش قرار گرفته و رد شده است. کی خسرو پیش از آن که با ناسپاسی و فریب خوردگی مردمان رو به رو شود و تخت شاهی از دستش به در رود با گمانه زنیِ درست درباره ی آینده ی تیره و تار، تاجِ شاهی را به لهراسب وا می گذارد. اگر چه خاندان زال و پهلوانان و بزرگان با او هم رای نیستند اما با سخنان خردمندانه آنان را نسبت به وضع خطیر خود و کشور آگاه می کند. کی خسرو با به انجام رساندن خویشکاری های خود که آبادی کشور و از میان برداشتن افراسیاب اهریمنی است، از سرِ خردمندی و رازدانی درمی یابد که دیگر بایسته است با کناره گیری از قدرت از بروز فاجعه ی جمشیدکُشی که آسیب جدی به کشور می رساند جلوگیری کند. از این رو هدف این پژوهش توضیح مسأله ای است که در ناخودآگاه جمعی تباری حضور داشته و گاه به گاه کشور را دچار پریشانی می کرده بود.
بررسی کهن الگوی زن اغواگر در مثنوی «زهره و منوچهر» ایرج میرزا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها صورت هایی یکسان و مشترک در ذهن و ضمیر ناخودآگاه افراد بشرند که در هر عصری به شکل باورهای رایج آن دوره خود را نشان می دهند و بازشناسی تحولات و دگرگونی های آن ها می تواند شناخت ما را در مورد جریان های عمیق فرهنگی، اخلاقی و مذهبی در دوره های تاریخی افزایش دهد. در این تحقیق کهن الگوی زن اغواگر در ادبیات با مثنوی «زهره و منوچهر» ایرج میرزا، تحلیل و مقایسه شده است. شاعران بزرگ به کهن الگویی زن اغواگر در شعر خویش اشاره کرده اند. ایرج میرزا، در مثنوی «زهره و منوچهر»، این کهن الگو را دستمایه داستان خود قرار داده، زهره را الهه عشق نامیده و شخصیتی ویژه به آن بخشیده است. در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی تلاش شده است تا با تعاریفی دقیق و جامع از کهن الگو و صور کهن الگویی، نمودهای کهن الگویی زهره در مثنوی زهره و منوچهر ایرج میرزا بررسی گردد. نتایج پژوهش نشان می دهد که این روایت ایرج میرزا سرگذشتی شبیه به روایت های شفاهی عامیانه داشته است؛ عناصر گوناگون از اسطوره های مستقل دیگر در روایتی جدید گرد هم می آیند و قصه ای نو می آفرینند که گاه ممکن است بنیاد وجودی آن با اساس کهن الگویی پیشین در تعارض باشد. زهره در این سروده دارای وجوهی متناقض و دوگانه است؛ این امر از آنجا سرچشمه می گیرد که آناهیتا ایزدبانوی عشق، آب، پاکی و بی آلایشی، قداست و عصمت است و نقطه مقابل عشق پاک و الهی، عشق ناپاک و شهوانی است که در روایت های سامی و یونانی به زهره، ایشتر و افرودیت نسبت داده شده است، حال این دو ویژگی متناقض به خاطر ماهیت داستانی ایرج میرزا در یک شخصیت جمع شده اند تا روایت او را جلوه ای دیگر ببخشند.
بررسی نمود کهن الگوی آنیموس در شعر ژاله قائم مقامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۷)
101 - 116
حوزه های تخصصی:
هدف : یونگ، روانِ ناخودآگاهِ انسان را متشکّل از دو قطب متقابل مؤنّث و مذکّر آنیما و آنیموس می داند. کهن الگوی آنیما نیمه زنانه در روان مرد و آنیموس نیمه مردانه در روان زن است. این کهن الگوها تحتِ تأثیر روابط و رفتارهای خانواده در وجود هر شخص شکل می گیرند و تحتِ شرایط اجتماع و زندگی وی، می توانند تغییراتی در شخصیّت او به دنبال داشته باشد. یگانگی با این کهن الگوها موجب تکامل انسان خواهد شد و استیلای هر یک از این قطب های متقابل در فرد، سلسله ای از ویژگی ها را پدید می آورد که از منظر روان شناسی قابل بررسی اند. این تصویرها در آثار هنرمندان به صورت ناخودآگاه خود را نشان می دهند. قائم مقامی شاعربانوی معاصر، نیز ناخودآگاه این کهن الگوها را در اشعارش به اشکال مختلف(مثبت و منفی) بروز داده است. روش : پژوهش حاضر، با هدف راهیابی به لایه های پنهان اندیشه های ژاله قائم مقامی با استفاده از نقد روانشناختی و بهره گیری از تفکّرات یونگ، می کوشد با روش توصیفی – تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای، همه نمودها و جلوه های مثبت و منفی کهن الگوی آنیموس را در دیوان قائم مقامی استخراج و بسامد آنها به صورت نمودار بیان کند. یافته ها : بر پایه یافته ها، در اشعار ژاله بسامد جنبه مثبت آنیموس در مقایسه با جنبه منفی، بالاتر است؛ به طوری که 74.74درصد یافته ها پیرامون نمود مثبت آنیموس است و 25.26درصد از یافته ها، نشان از جنبه های منفی آنیموس هستند. شکل گیری اولیه این کهن الگوها به هنگام حضور قائم مقامی در خانواده مثبت است؛ امّا با ازدواج و شروع زندگی زناشویی وی، نمود های منفی آن ها آغاز می شود و پس از شکست در ازدواج و جدایی او از فرزند، به اوج خود می رسد.
فردیت قهرمان در فیلم رنگو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۴
۱۳۳-۱۲۱
حوزه های تخصصی:
فیلم، هنری نمایشی - روایی است که به رغم جوهر روایی و داستانی مشترک با متن ادبی، از حیث روش، تکنیک، زمینه و مواد مورد استفاده و نیز از حیث چندوچون اثرگذاری بر مخاطب، از متن ادبی متمایز است. فیلم رنگو یکی از بزرگ ترین آثار هنری انیمیشن جهان است که هم از لحاظ صورت و ساختار روایی و هم از حیث محتوا کم نظیر است. این فیلم ساخته شرکت فیلم سازی پارامونت است و در سال 2011 برنده جایزه اسکار شد. این فیلم، از جهاتی، تقلیدی از فیلم های ژانر وسترن است و در قالب داستان حیوانات یا تمثیل حیوانی (فابل) پرداخته شده است. علل اصلی جذابیت و تأثیر آن، علاوه بر ساختار تمثیلی، درون مایه قهرمانی، عناصر کهن الگویی و جلوه ها و جنبه های اساطیری، به ویژه بازتاب اسطوره هسته فرهنگ مغرب زمین در آن است. اسطوره هسته ای که متناسب با ساختار اجتماعی زمان معاصر بازآفرینی شده و انعکاس دهنده ناخودآگاه جمعی انسان غربی است. نگارندگان برای نشان دادن اسطوره هسته از روش تک اسطوره جوزف کمبل و نیز از الگوی وگلر سود جسته اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که قهرمان بازآفرینی شده، برخلاف قهرمانان کهن که قوای جسمی و روحی خارق العاده و فراطبیعی داشتند، از لحاظ جسمی، کاملاً معمولی و حتی بسیار ناتوان است و تنها با اتکا به خودشناسی، پرورش استعدادهای درونی خویش، عدم تقلید و بی توجهی به هرگونه منبع بیرونی برای یافتن حقیقت است که قهرمان می شود. انسانی که مروج آموزه اساسی انسان غربی در حوزه فلسفه، سیاست، فرهنگ، جامعه و جز آن است؛ قهرمانی که اکسیر و ره آورد سفرش دموکراسی، لیبرالیسم، اومانیسم و توجه به استعدادها و حقوق فردی انسان هاست.
پژوهشی با نگرش اسطوره گرایانه و کهن الگویی به طراحی نشانه های فرهنگی (با تکیه بر نشانه های دانش بنیاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
۳۰-۱۷
حوزه های تخصصی:
نشانه های فرهنگی، فرم های گرافیکی انتزاعی هستند؛ انباشتی از فرهنگ غنی ملت ها، نمایی از داشته های صوری و مفهومی کشورها در قالبی کوچک و بازتابی از اندوخته های کهن الگویی یک ملت. کهن الگوها، الگوی اصلی و پایدار ذهنی و محصول تجربه جمعی بشر در طی هزاران سال هستند. آنها، خود را در نمودهای انسانی از جمله نشانه های تصویری، نشان می دهند. در این مقاله به کمک نگرش اسطوره ای و کهن الگویی، نشانه های فرهنگی مرتبط با حوزه دانش؛ اعم از دانشگاه ها، انتشارات و مؤسسه های پژوهشی (حداقل ده نمونه مطرح بین المللی و ملی)، مورد بررسی قرار می گیرند. هدف از این امر، درک بینش کهن الگویی است که تمدن های مختلف به مفهوم دانش داشته اند و تبلور دوباره آن در شکل های ساده شده نشانه های کنونی دیده می شود. برای دست یابی به ارتباطی منطقی و استدلالی متقن، بیش از صد نشانه دانش بنیاد بین المللی و ملی مشاهده شدند؛ اکثریت نشانه ها، زبان مستقیم را برگزیده و به نمادهای تصویری سرراست چون کتاب و سردر دانشگاه اکتفا کرده اند، اکثر طراحان، از نمادهای ملی در طراحی نشانه دانشگاه بهره برده و برداشتی مستقیم از مفهوم دانش داشته اند، برخی که مورد پژوهش این مقاله بوده، از نمودهای ضمنی و نهفته در کهن الگوها بهره برده اند. اکثر نشانه هایی که مفاهیم ثانویه را القا نموده ، در فرهنگ های مختلف به صورت یکسان استفاده شده اند؛ کهن الگوهایی که در فرهنگ های مختلف مشترک بوده و خواستگاه های اساطیری داشته و فرم های درخت، خورشید، آتش (شمع، مشعل) و آب، که نمادهای معرفت در کهن الگوی جهانی هستند. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی، به واکاوی معنای دانش و معرفت در کهن الگوهای جهانی پرداخته و بازتاب آنها را در نشانه های مطرح مؤسسه های دانش بنیاد، معرفی می کند.
تداعیات کهن الگویی اشکال هندسی: درس هایی برای مدیران بازاریابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۹ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
787 - 806
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به دنبال استخراج تصویر ذهنی مردم ایران (شهر اصفهان به عنوان مورد مطالعه) از شخصیت های کهن الگویی است. به علاوه، بر مبنای نظریه نمادگری شکل، اشکال هندسی به عنوان یکی از عناصری که ممکن است در انتقال معنای کهن الگویی به برندها نقش داشته باشند، مطالعه شده اند. نتایج اجرای مطالعات مقدماتی و مطالعه اصلی شامل 77 مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته نشان می دهد تصویر ذهنی پاسخگویان ایرانی از شخصیت های کهن الگویی با ادبیات موجود در این زمینه شباهت ها و تفاوت هایی دارد. همچنین متناسب و نامتناسب ترین اشکال هندسی با هر کهن الگو شناسایی شدند. تداعیات کهن الگویی افراد از اشکال هندسی مبتنی بر برایند معانی ذاتی ناشی از ویژگی هایی مثل تقارن، زاویه داری و تعداد اضلاع و نیز، معانی اکتسابی است. علاوه بر این، خلاف پژوهش های پیشین در خصوص اشکال هندسی، زاویه دار بودن تنها عامل اثرگذار بر ادراک کهن الگویی از اشکال نبوده و در مورد همه کهن الگوها نیز عامل مؤثر نیست. نتایج این پژوهش می تواند در طراحی محصول و لوگوی شرکت و تبلیغات و به طور کلی مدیریت معنای برند، بسیار مفید باشد.
واکاوی برخی اشکال کهن الگوی ماندالا در ناخودآگاه قومی طاهره صفارزاده
حوزه های تخصصی:
کهن الگوی ماندالا یکی از دیریاب ترین تصاویر ذهنی و بازمانده اجداد بشری است که دارای مفاهیم مختلف اعم از تکامل و فردانیت است. یونگ روانشناس سوییسی، این کهن الگو را نماد خویشتن می شمارد که ابتدا از دین وارد روانشناسی و سپس به حوزه ادبیات وارد گردید. این صورت ازلی بیشتر در آسیای شرقی و بین هندوها و بوداییان مورد توجه است و شامل دایره-ای محصور در مکعب است. در آثار ادبی و هنری، نمود این کهن الگو در تصاویری چون خورشید، گل، ساعت، فواره و غیره قابل مشاهده است. اعداد چهار و هفت نیز نمادهای دیگر این کهن الگوست. با بررسی این کهن الگو در آثار ادبی می توان به کارکرد ناخودآگاه شاعر در استفاده از این تصویر و میزان موفقیت او در رسیدن یا توجه به کمال پی برد. در این مقاله نمودهای کهن الگوی ماندالا با تصاویر مختلف در شعر صفارزاده واکاوی می گردد. به نظر می رسد در شعر صفارزاده، اساطیر مربوط به قدرت و زیبایی در کهن الگوی خورشید نمود یافته و مرگ و رستاخیز دوباره در اساطیر گل خود را نشان داده است. همچنین حیات بخشی و تمامیت در نماد فواره ظاهر شده و زمان و اهمیت آن خود را در ساعت نشان داده است. کمال و فردانیت نیز در دو عدد چهار و عفت نمایان شده است که همه این موارد اشکال نمایش کهن الگوی ماندالا در شعر صفارزاده هستند.
بررسی داستان «عجیب و غریب» در هزار و یک شب بر اساس الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل
حوزه های تخصصی:
جوزف کمپبل اسطوره شناس آمریکایی، بر اساس آرای کارل گوستاو یونگ، به بررسی سفرهای قهرمانی در فرهنگ های مختلف پرداخت و در کتاب «قهرمان هزار چهره» الگویی برای این سفرها ارائه کرد. این الگو، قابلیت های فراوانی برای تجزیه و تحلیل آثار ادبی دارد. هزار و یک شب، یکی از آثاری است که می تواند با توجه به الگوی کمپبل، مورد بررسی قرار گیرد. پژوهش پیش رو، بر اساس این الگو به بررسی ماجرای «عجیب و غریب» در هزار و یک شب پرداخته است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که مؤلفه هایی چون دعوت به آغاز سفر، رد دعوت، عبور از نخستین آستان، امدادهای غیبی و شکم نهنگ در مرحله جدایی و بخش های زن به عنوان وسوسه گر، جاده آزمون ها، ملاقات با خدابانو و خدایگون شدن در مرحله تشرف و نیز بخش های ارباب دو جهان، آزادی در زندگی و برکت نهایی در مرحله بازگشت، در پیرنگ این داستان، با الگوی پیشنهادی کمپبل مطابقت دارد. سایر بخش ها نیز بنابه اقتضای داستان حذف شده است.
کهن الگوی پِرسِفون و هِرا در داستان های «انیس» و «سرگذشت کوچه»
حوزه های تخصصی:
اسطوره ها دارای پیوندی تنگاتنگ با علوم مختلف، بویژه روان شناسی، هستند. پیوندی که از حد نام گزاری بیماری ها فراتر می رود و جنبه ای کاملاً کاربردی جهت بررسی جامعه، افکار، باورها، و حتی مناسبات سیاسی می یابد. شینودا بولن، روانشناس پیرو مکتب یونگ، با بهره گیری از ایده «کهن الگوها» طرحی تیپ شناسانه بر مبنای اساطیر یونان ریخته است که طبق آن، زنان در سه گروه رفتاری جای می گیرند: دوشیزه، آسیبپذیر، افسونگر. گروه نخست بیانگر استقلال و خودبسندگی اند؛ گروه دوم مُعرّف نقش های سنتی همسر، مادر، و دختر هستند؛ و در گروه سوم ایزدبانوی عشق و زیبایی جای دارد که از جهتی، خودبسندگی و استقلال ایزدبانوان گروه اول را دارد؛ و از سویی رابطه گرایی گروه سوم را. در این مقاله بر اساس تقسیم بندی فوق، به تحلیل دو داستان کوتاه از آثار سیمین دانشور با نام های «انیس» و «سرگذشت کوچه» که «کهن الگوی زناشویی» (هرا)، و «زن آنیمایی» (پرسفون) نمودِ چشمگیری در آنها دارند، پرداخته شده است. نقاط اشتراک این دو کهن الگو، رابطه گرایی و مهرطلبی است. طی این بررسی، علل روانی و اجتماعیِ مهر تأیید خوردن و پررنگ شدن این ویژگی ها و جلوه های آنها، باز کاویده می شود.
تاثیر پذیری اسطوره ها و کهن الگو ها در رمان های بلقیس سلیمانی از شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
201 - 219
حوزه های تخصصی:
اسطوره با زبان و ادبیات، به ویژه ادبیات داستانی، از گذشته های دور دارای ارتباط تنگاتنگی بوده است. این ارتباط با گذشت زمان حفظ شده و امروزه، آثار بسیاری از نویسندگان این دوره با اسطوره ها عجین است. یکی از آثار ادبی کهن که آمیخته با اساطیر ایرانی است کتاب شاهنامه فردوسی است که تبدیل به الگوی برجسته در ادبیات داستانی شده است. اسطوره در آثار این نویسنده به اشکال مختلف بازتاب یافته است. یکی از این نویسندگان بلقیس سلیمانی است. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای نگاشته شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که آثار بلقیس سلیمانی، از داستان نویسان مطرح زن، به جهت شناخت و آگاهی وسیع وی از اسطوره و حضور پر رنگ آن در داستان هایش قابل توجّه است. شخصیت پردازی اسطوره ای، نام های اساطیری، مضامین و آیین های اسطوره ای از آن جمله اند. دغدغه اصلی او در استفاده از اسطوره، بیان مسایل مهم «زن» در جامعه پدر / مردسالار معاصر و تلاش برای ارتقای جایگاه زن و هویت یابی زنانه است. پژوهش حاضر به اشکال مختلف بازتاب اسطوره در آثار این نویسنده می پردازد. اهداف پژوهش: بررسی و تبیین خاستگاه اسطوره و جایگاه آن در ادبیات داستانی معاصر و بیان دلایل رویکرد داستان نویسان مدرن و پست مدرن. بررسی و تبیین واژگان مدرن و پست مدرن، خاستگاه هر دو جریان فکری، معرّفی عناصر و مؤلّفه های مدرن و پست مدرن. سؤالات پژوهش: اسطوره و بینش اساطیری در داستان های مدرن و پست مدرن چگونه نمود یافته است؟ دلایل بازپردازی اسطوره ها و کهن الگوها در عصر «روشنگری» که عصر اسطوره زدایی قلمداد می شد، در داستان های مدرن و پست مدرن معاصر چیست؟
کاربست نظریه پنجره جوهری در تحلیل روابط اجتماعی (بر اساس رویکرد تحلیلی یونگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تحلیل رمان احتمالاً گم شده ام نوشته سارا سالار و تبیین این مسئله است که، در جامعه ایرانی، میان روابط اجتماعی با مفاهیم روان شناسانه و کهن الگوهای یونگ چه نسبتی وجود دارد و کهن الگوها چگونه روابط ما را با خود و دیگران تحت تأثیر قرار می دهند. بر این اساس، با کاربست ترکیبی نظریه پنجره جوهری جوزف لوفت و هری اینگهام و کهن الگوهای یونگ (آنیما و آنیموس، سایه، اعداد و نماد)، شخصیت های این رمان تحلیل شده اند. نگارندگان، پس از خوانش رمان، با توجه به نظریه پنجره جوهری و مفاهیم نظریات یونگ درباره کهن الگوها، به این نتیجه رسید که راوی برای مواجه شدن با ناحیه کور و پنهانِ خود نقاب از صورت برمی دارد و برای یک روز، درحالی که زندگی در زمان حال را تعلیق کرده، گذشته اش را استیضاح می کند؛ به حیاط مربعی شکل ناخودآگاه خود می رود و با منطقه ای از شخصیت خویش که برای دیگران و خودش ناشناخته است مواجه می شود. در این روایت که در طول یک روز اتفاق می افتد، راوی بارها با ناحیه پنهان و کور خود مواجه می شود؛ از دریچه این شناخت است که می خواهد از گم شدن در گذشته رهایی یابد و در زندگی حال به تعادل برسد. راوی با شناخت ناخودآگاه جمعی (ناحیه ناشناخته) خود و در پی آن، با خودگشودگی و افشا، منطقه گشوده شخصیت خود را گسترش می دهد و در برقراری ارتباط با خود و دیگران به تعادل می رسد.
مقایسه تطبیقی مفهوم عروج در مشترکات معنایی کهن الگو با کالبد معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان برای بیان مضامین دینی و اسطورهای و فایقآمدن بر شکاف بین بخش خودآگاه و ناخودآگاه ذهن خود به نماد و نمادپردازی نیاز دارد. نماد در صور مختلفی چون رؤیا، قصه عامیانه، اسطوره، شیء طبیعی و هنر ظاهر میشود. در معماری کاربرد نماد از همه هنرها قویتر و پرمعناتر است. امروزه، زبان نمادگونه در معماری با اصطلاحات بیاثر یا منفی یکسان شده است و ارتباطات شهودی ناظر در تعریف موقعیتش نهتنها عاملی برای بهبود تعاملات وی در فضا نیست، بلکه به ابزاری برای از خودبیگانگی تبدیل شده است. هدف از این مقاله پاسخگویی به این سؤال است که آیا با دستیابی به مشترکات معنایی کهنالگوها که در ناخودآگاه جمعی انسانها وجود دارد و برگرفته از سه منبع اسطوره های جهانی، نماد و رؤیا است، میتوان به درک مفاهیم کهنالگویی و تجلی آن در کالبد معماری رسید یا خیر. در این مقاله مفهوم «عروج» به عنوان کهنالگو تلقی و بررسی میشود و از آنجا که این مفهوم یکی از مفاهیم برگرفته از ناخودآگاه جمعی انسانها است، با کشف مفاهیم و معناهای دیگر میتوان به زبان الگوی واحدی در معماری دست یافت تا تعاملات انسان با فضای معماری ارتقا یابد. طراحان و معماران این زبان را شیوهای بیزمان و ابدی خواهند یافت که با استفاده از آن میتوانند عوامل دیگر متأثر از زمینه و سبکهای معماری را بهصورت مکانمند و زمانمند بهکار گیرند.
بازتاب مفاهیم نمادین و کهن الگویی آب در شعر شیرکوبیکس(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال یازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۰
110 - 123
حوزه های تخصصی:
یکی از شیوه های نقد که دستاورد کارل گوستاو یونگ است و امروزه از آن استقبال فراوانی شده، نقد اسطوره شناسانه با رویکرد کهن الگوهاست. کهن الگوی «آب» که از شاخص ترین نمودهای تجلی صور طبیعی در ادبیات و اساطیر ملل مختلف است، دارای مصادیقی بارز در ادبیات کردی است و در شعر یکی از برجسته ترین شاعران معاصر کرد می توان مشاهده کرد. وجود کهن الگوی آب در اشعار شیرکو بیکس دلیل بر رسوب خاطره جمعی است که در ادبیات نمود یافته است. آب یکی از مضمون هایی است که تاکنون در آثار مختلف از دیدگاه کهن الگویی بدان توجه شده است. نوآوری این پژوهش به مطرح کردن کهن الگوی آب و واکاوی آن در آثار شیرکو بیکس باز می گردد. در این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است، با بهره گیری از رویکردی اسطوره ای-روان شناختی، به تصویر آب در اشعار شیرکو بیکس خواهیم پرداخت که تا چه میزان با مبانی کهن الگویی هم خوانی دارد. نتایج حاصل آمده از این پژوهش نشان می دهد که شیرکو بیکس در اشعارش برای بیان عمیق انتقادها و مفاهیم مورد نظر خود از مسائل کهن الگویی و نمادهای جهانی به خوبی بهره گرفته است و اغلب ویژگی های مهم مطرح شده برای کهن الگوی آب توسط یونگ و پژوهشگران دیگر در اشعار شیرکو به چشم می خورد که به اشکال مختلفی در شعر وی نمایان شده است. مهم ترین کارکرد آن رمز حیاتی بودن آن است.
بازآفرینی ضدقهرمان یهودا در شعر عبدالعزیز مقالح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۶
23 - 38
حوزه های تخصصی:
ضدقهرمان یا «آناتاگونیست» -که در زبان عربی برابرنهاده آن « اللابطل» است- در شمار شخصیت های طردشده تاریخ هست که به علت نوعی رفتار ناهنجار در مقابل قهرمان های اسطوره ای در ضدونقیض های دراماتیکی قرارگرفته است. شاعران معاصر عربی برای بیان تجربه معاصر و القای دغدغه های شخصی و جمعی به مخاطب، در کنار هم ذات پنداری باشخصیت قهرمانان، به فراخوانی ضدقهرمان ها نیز پرداخته اند که القاگر عملی نشدن ایده ها و آرمان های مردمی، احساس نارضایتی و ناامیدی، بی کفایتی حاکمان عرب، خیانت ها و... است. در میان ضدقهرمان ها، شخصیت یهودای اسخریوطی که در تاریخ، سمبل خیانت و دورویی است، کهن الگو و بازتاب دهنده بی ثباتی و بی کفایتی حاکمان عرب در اداره جامعه به شمار می آید. عبدالعزیز مقالح (1937) شاعر معاصر یمن، ازجمله شاعرانی است که در بستر شعر خود برای انتقال تجربه های شخصی و غیرشخصی، از این چهره مطرود دینی بهره برده است و به کمک آن کوشیده ادیبانه مخاطب خود را نسبت به زمانه ناهمساز و ناهمگون آگاه سازد. ازاین رو پژوهش حاضر تلاش دارد با رویکرد تحلیلی و به شیوه توصیفی تحلیلی به نقد و تحلیل دو سروده «عصر یهوذا» و «یهوذا» شاعر بپردازد و از علل فراخوانی و کاربست آن ضدقهرمان در متن شعری پرده بردارد؛ با این ایده که اگر شعر وی از این زاویه مورد کنکاش قرار نگیرد، چهره حقیقی شعرش در سایه روشن ابهام باقی خواهد ماند. چنین استنباط می شود که شخصیت یهودا، معادلی از دشمن سیاسی است که حکمرانی دنیای معاصر را به دست گرفته و مقالح کوشیده از رهگذر سرایش آن متن، مخاطب خود را متوجه سیطره خیانت و دورویی در دنیای معاصر بنماید.
تحلیل سفر مرغان در منطق الطیر عطار براساس کهن الگوی «سفر قهرمان» جوزف کمبل
یکی از رویکردهای مهم نقد کهن الگویی، تحلیل روایات کهن از رهگذر کهن الگوی سفر قهرمان جوزف کمبل است. نظریکه «سفر قهرمان» کمبل، ساختاری کلّی برای سفر ظاهری و باطنی متحوّل کنندکه قهرمانان در همکه ادوار و اقوام مختلف که به زعم کمبل دارای وجوه یک سانی هستند فراهم می آورد. کمبل سیر تحوّل و سفر قهرمان را به سه مرحلکه اصلی تقسیم می کند که عبارتند از: عزیمت، تشرّف و بازگشت. آرای کمبل دربارکه این کهن الگو، قابلیت های فراوانی برای تجزیه و تحلیل تطبیقی و زیبایی شناسی آثار داستانی دارد. سفر مرغان در منطق الطیر، با مدد جستن از اجزای کهن الگوی سفر قهرمان کمبل قابل تحلیل است. در منطق الطیر، مرغان با اجابت ندای فراخوان هدهد برای دیدار با سیمرغ، پای در سفری به غایت دشوار می نهند و با گذر از هفت وادی، به نوعی خودشناسی و کمال معنوی نائل می شوند که این امر رهاورد اصلی قهرمان مطابق با آراء کمبل در کهن الگوی سفر قهرمان است. شایان ذکر است با توجّه به اصلاحاتی که کریستوفر وگلر نسبت به مراحل سفر قهرمان کمبل انجام داده، در این گفتار با شیوکه سندکاوی و کتابخانه ای و رویکرد تطبیق و مقایسه به تحلیل سفر مرغان در منطق الطیر پرداخته شده است. نتایج به دست آمده حاکی از این است که سفر مرغان بیشترین تطابق ممکن را با اصول سه گانکه کمبل دارد.
تحلیل نقش منفی کهن الگوها و مضمون های تکرار شونده اسطوره ضحاک در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مضمون های اسطوره ای در جوامع مختلف مشترک و تکرار شونده می باشند. این مضمون ها کهن الگو نامیده می شوند و در روایات اسطوره های سراسر جهان مشاهده می شوند. کهن الگوها در اسطوره ها دارای دو چهره هستند، گاه چهره ای مثبت دارند و گاه چهره ای منفی. در اسطوره ضحاک نقش منفی کهن الگوها به خوبی قابل مشاهده و بررسی است. پژوهش حاضر از نظر روش از نوع پژوهش های توصیفی- تحلیلی بر پایه داده های کتابخانه ای می باشد. هدف این پژوهش آن است که نقش منفی کهن الگوهای اسطوره ضحاک را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد یافته های پژوهش حاکی از آن است که در اسطوره ضحاک نقش منفی کهن الگوهایی همچون؛ ضد قهرمان، بخش منفی کهن الگوی مادر، گناه بر اثر فریب خوردن از نیروهای اهریمنی و نقش کهن الگوی سایه، قربانی انسانی و آدم خواری، جادو، دشمنی با پدر، ربوده شدن بانوان توسط ضد قهرمان و موجودات اهریمنی و ... مشاهده می شود که با استفاده از آن ها می توان اسطوره ضحاک را مورد تحلیل قرار داد.
نمادهای کهن الگویی (اسطوره ای) درکودکانه های احمدرضا احمدی
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۰
125 - 148
حوزه های تخصصی:
از رویکردهایی که راه منتقد را برای بررسی لایه های ژرف تراثر باز می کند، می توان به نقد کهن الگویی یونگ اشاره کرد. یونگ با تبیین واژه های به کار رفته در اثر در جایگاه نمادهای ناخودآگاه جمعی انسان، به تحلیل و بررسی آفرینش های ادبی می پردازد. برخی شاعران و نویسندگان بی آن که خود بدانند این کهن الگوها را که در ناخودآگاه آن-ها وجود دارد به کار می گیرند. این دسته از(شاعران و نویسندگان) قسمت عمده ای از ضمیر ناخودآگاه خود را از طریق اسطوره ها جلوه گر می سازند. کودکانه های احمدی این ظرفیت را دارند که با رویکرد کهن الگویی مبتنی بر آرای یونگ به نقد و بررسی آن ها پرداخته شود. در این پژوهش سعی شده است تا کودکانه های احمد رضا احمدی با رویکرد کهن الگویی یونگ بررسی شود. عناصر نمادین و کهن الگویی (نمادها ی کهن الگویی) نیز بررسی و تحلیل گردیده است. یافته های پژوهش نشان می دهدازمیان انگاره های کهن الگویی (موقعیت،شخصیت ونماد) بیشتر با دسته ی سوم مواجهیم.
مقایسه تطبیقی هندسه مسجد امام اصفهان و مسجد سلیمانیه استانبول بر اساس مفاهیم کهن الگویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۸
119 - 138
حوزه های تخصصی:
مفاهیم کهن الگویی در ساختار کالبدی آثار شاخص تمدنی جایگاه ویژه ای دارند. در کالبد معماری اسلامی نیز مسجد جایگاه عمده ای را به خود اختصاص داده است. هدف پژوهش حاضر مقایسه هندسه دو اثر شاخص حوزه تمدن ایران و عثمانی در محدوده اقلیم گرم و خشک براساس مفاهیم دانش کهن الگویی است. مفاهیم کهن الگویی که سازنده تصاویر ذهنی نمادهای مختلف در ناخودآگاه جمعی اند؛ می توانند برای یافتن ارتباط بین هندسه دو بنا بر اساس مقایسه تطبیقی، مورد تحلیل قرار گیرند. از لحاظ تاریخی در اصفهانِ دوره صفوی، بهترین مساجد ساخته شده است که مسجد امام به عنوان یکی از مهمترین نمونه ها به حساب می آید. هم عصر با آن، در استانبول عصر دولت عثمانی، مساجد مهمی چون سلیمانیه ساخته شده است. این مقاله به لحاظ محتوا، کیفی به شمار می رود که اساس آن پژوهش تاریخی-تفسیری بوده و در جمع بندی اطلاعات بدست آمده از رویکرد تحلیلی- تطبیقی با کاربست کدگذاری استفاده شده است. سؤال اصلی پژوهش چگونگی نسبت میان هندسه مسجد امام و مسجد سلیمانیه بر اساس مفاهیم کهن الگویی است. بدین منظور، ابتدا مهمترین مفاهیم نمادین آرکی تایپی مشخص شده، سپس بر اساس کدگذاری محوری در ریزفضاهای مساجد مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد انتقال یک فرم آرکی تایپی در مساجد مورد مطالعه، به دلیل شناسا بودن آن نزد مردمان عصر صفوی و عثمانی و تداوم آن به عنوان یک شکل مقدسِ از پیش پذیرفته شده، علی رغم تفاوت های ظاهری و زمینه ای الگوهای هندسیِ مساجد امام و سلیمانیه، نمایانگر وجوه اشتراک و افتراق از لحاظ کاربرد فرم هاست. تداوم انتقال یک شکل آیینی در معماری پیش از اسلام به دوره ی صفوی و عثمانی و استفاده از این ابزار در ساختار مساجد امام و سلیمانیه نشان دهنده حضور الگوهای پایدار آرکی تایپی، در الگوی هندسی مساجد بوده است.