مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
کهن الگو
حوزه های تخصصی:
در لایه پنهانی اسطوره زال و رودابه، مانند اساطیر هم سان مصری و ایرانی آن، بیانی نمادین نهفته است. زال و سیمرغ، معادل خورشیدند و نماد خدا- قهرمان غول آسا. رودابه مظهر ایزدان مرتبط با آب و ماه و نماد ناخودآگاهی و بی تمایزی اولیه است. هر سه شخصیت، مانند نمونه های ازلی شان جاودانه می شوند. اسطوره زال و رودابه سرشار از دوگانگی هایی است که میل به اتحاد و تعالی دارند و برای نمونه، می توان از استحاله شخصیتی زال برای گریز از دوگانگی و بدل شدن به نیرویی اهورایی با زیستن در جوار سیمرغ- خدا؛ و میل رودابه که یین، منفعل و مونث است برای پیوستن به زال که یانگ و فعّال و مذکّراست، نام برد. در این مقاله اسطوره زال و رودابه با اسطوره های کهن تر ایرانی و مصری که به جهات گوناگون، ارتباط ساختاری و مفهومی دارند تطبیق داده شده است تا با اشراف بر وجه تمثیلی این اسطوره های همسان، تحلیلی کهن الگویی و نمادین از آن ارائه شود.
بررسی مسایل زنان از منظر اسطوره، در رمان طوبی و معنای شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان طوبی و معنای شب، بازخوانی چند دهه از تاریخ ایران است، که پیچیده شده در فضایی وهم آلود و اسطوره ای با قهرمانی به نام طوبی دارد. او که نامش نیز نمادین است، در جوار پدری دانشمند به نام ادیب پرورش می یابد. این رمان شاخص ترین اثر داستانی شهرنوش پارسی پور است که در اوج انقلاب مشروطه و حوادث پس از آن تا رسیدن به دوره پهلوی است. نویسنده در این رمان، زندگی زنی را به تصویر می کشد که علی رغم وجود تمام محدودیت های آن زمان برای زنان، توانسته است در سایه تعالیم مردان آگاه، تمام زندگی خود را مصروف رسیدن به حقیقت کند. آنچه بررسی، این رمان را، درخور اهمیت می کند، این است که محوریت داستان بر اساس شخصیت طوبی به عنوان نمونه برجسته زنان هم عصر خود است؛ اما زنان دیگر رمان، اغلب یا از نوع و نمونه افراد عقب مانده یا جاهلی هستند که در آنها هیچ قدرتی برای جذب دیده نمی شود، یا زنانی هستند متجدد، که طوبی بخاطر بینش سنتی خود، از آنها روی گردان است. این اثر با ایجاد فضایی وهم آلود و با استفاده از مضامینی مانند اسطوره، نماد و آرکی تایپ، نشان می دهد که استعداد آفرینندگی زنان، در صورت قرار گرفتن در کنار قدرت مردان، می تواند باعث نجات بشر از تیرگی ها شود. این مقاله برآن است تا ضمن بررسی کارکرد کهن الگوها به ویژه آنیموس در قهرمان، به باورهای نمادین و اسطوره ای بپردازد و از این رهگذار به این سؤال پاسخ دهد که چگونه می توان با مطالعه ریشه های فکری و فرهنگی، ستیزه های جنسیتی را پایان بخشید.
بررسی شخصیّت ادبی عرفی شیرازی بر اساس کاربست کهن الگوها در دیوان او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی یونگ، از مهمترین رویکردهای نقد ادبی است که کهن الگو (آرکی تایپ) را بن مایه ها و تصاویر اساطیری ماندگار در ناخودآگاه جمعی بشر می داند. دسته بندی این کهن الگوها نامحدود هستند ولی برخی انواع معروف ترین آنها عبارتند از: قهرمان، مادر، کودک، خدا، مرگ، قدرت، پیر خردمند، آنیما، آنیموس، پرسونا (نقاب) و سایه. در این پژوهش که به روش اسنادی و توصیفی انجام می شود، کاربست کهن الگوها در دیوان عرفی شیرازی به شیوه تحلیل محتوا مورد بررسی قرار می گیرد. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که عرفی دارای طبع روان، شورمند ولی عاری از کینه ورزی و توحّش، و نیز دانش ادبی سرشار است زیرا شخصیّت ادبی عرفی را بر اساس کهن الگوها می توان بیشتر متمایل به آنیما و یا پرسونای قهرمان ارزیابی نمود. پیشنهاد می شود نظریّه کهن الگو به منظور تشخیص صادقانه بودن یا حتّی اصالت آثار ادبی، در پژوهش های آینده، کارایی سنجی شود
تبارشناسی اسطوره در قرآن با نگره روایت طوفان نوح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره فرآورده هایی از فرآیندهای تعاملات انسانی در نظام های گفتمانی متعدد است که در پیوند با رهیافت های مختلف شناختی هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی در دگرگونی نظریه ها قرار دارد. تنوع نظریه های مدرن، اسطوره را از حالت شناختی بسیط به همراه ارزش داوری افسانه و اباطیل خارج ساخته است. اسطوره طوفان به مثابه کهن الگوی بشری دارای بن مایه های جهانی و مضمون های تکرار شونده است. این پدیده روایی در نظام های فرهنگی متفاوت در پیوند با پارادایم های مختلف فکری و نظام حاکم گفتمانی در توالی خطی زمانی و مکانی، دارای روایت های مختلفی است. این تفاوت های روایی در روایت قرآنی طوفان هم ظهوری برجسته دارد. این جستار کوشش می کند به چیستی اسطوره در دوران پساسنتی و پویایی آن در معناشناختی و خویشکاریش در قرآن به منظور دریافت تبار کهن الگوی روایت طوفان در نسبت با روایات پیشینی بپردازد. بنابراین تبارشناسی روایت قرآنی طوفان، از یک سو به بازخوانی نگره قرآن به اسطوره با رویکرد متن محورانه به انضمام حاشیه بر متن و صورت بندی نظام گفتمانی آن می پردازد، و از سوی دیگر ظهورات متنوع و دگردیس های روایت طوفان در متون پیشینی از جمله روایات میان رودان بازخوانی و تفاوت های حداقلی ساختاری و درون مایه ای آن را بازشناسی می کند.
تحلیل اسطوره جمشید نقل شده در شاهنامه و تاریخ های اسلامی با رویکرد نقد کهن الگویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمامی مضامین اسطوره ای و جهان بینی اقوام ابتدایی و مفاهیم مذهبی ملت های مختلف را که نشان دهنده نمونه های عام سلوک آدمی است، باید کهن الگو نامید. این مضامین اسطوره ای در جوامع مختلف تکرارشونده و مشترک اند. در اسطوره جمشید که در شاهنامه و برخی دیگر از آثار نویسندگان مسلمان نقل شده است نیز، همچون اسطوره های سراسر جهان، نقش آفرینی کهن الگوها را مشاهده می کنیم. براساس این کهن الگوها می توان اسطوره مدنظر را تحلیل کرد. پژوهش حاضر با رویکرد نقد کهن الگویی و به روش توصیفی تحلیلی و براساس داده های کتابخانه ای تدوین شده است. هدف از این پژوهش، بررسی و تحلیل برخی از مهم ترین کهن الگوهای موجود در اسطوره جمشید، نقل شده در شاهنامه و تطبیق آن با مهم ترین آثار تاریخی نویسندگان مسلمان است که اسطوره جمشید را نقل کرده اند. نتایج به دست آمده حکایت از آن دارد که در شاهنامه و دیگر آثار ذکرشده، نقش آفرینی کهن الگوهایی همچون: کهن الگوی نبرد خیر و شر (کهن الگوی نبرد قهرمان و ضد قهرمان)، کهن الگوی آرمان شهر، کهن الگوی پرواز، کهن الگوی جشن سال نو، کهن الگوی عمر طولانی، کهن الگوی گناه در اثر فریب خوردن از نیروهای اهریمنی، کهن الگوی سایه، کهن الگوی نقاب، کهن الگوی مجازات و... مشاهده می شود. براساس این کهن الگوها، تحلیل اسطوره جمشید امکان پذیر می شود.
تعیین شخصیت برند پژوهشگاه علوم ورزشی از طریق کهن الگوها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت ورزشی مرداد و شهریور ۱۳۹۹ شماره ۶۱
109 - 128
حوزه های تخصصی:
امروزه ساخت برندی قدرتمند، هدف بسیاری از صنایع و سازمان ها و به ویژه سازمان های خدماتی است. این پژوهش نیز با هدف تعیین شخصیت برند پژوهشگاه علوم ورزشی با استفاده از کهن الگوها انجام شد. روش پژوهش از نوع کیفی، از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ اجرا، میدانی بود. همه صاحب نظرانی جامعه آماری پژوهش را تشکیل دادند که با پژوهشگاه علوم ورزشی آشنایی کافی داشتند. کل نمونه پژوهش 51 نفر بودند که شامل گروه هایی به این شرح بود: 18 نفراز اعضای هیئت علمی پژوهشگاه، 13 نفر از کارکنان پژوهشگاه، پنج نفر از دانشجویان و 15 نفر از اعضای هیئت علمی سایر دانشگاه ها که در گروه های پژوهشگاه سابقه عضویت داشتند. گردآوری داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام شد . نمونه گیری به صورت هدفمند صورت پذیرفت و پس از انجام 51 مصاحبه از مصاحبه شوندگان مدنظر، با استفاده از روش تحلیل محتوا داده های گردآوری شده بررسی شد. در مرحله اول تحلیل، 138 نشان به دست آمد. نشان های مرحله اول در مرحله دوم کدگذاری در نُه مؤلفه امکانات فیزیکی، نوآوری، منابع مالی، منابع انسانی، فضای دیجیتال، روابط عمومی، ماهیت سازمانی، عوامل خارج از سازمانی و مدیریتی، به تفکیک تعداد تکرار دسته بندی شدند. سپس، براساس نزدیکی و تطبیق بیشتر، هریک از مؤلفه ها به سه مقوله تقسیم شدند: 1- «تجربه»، «رفتار» و «ماهیت سازمانی»، 2- «در کنترل»، «خارج از کنترل» و 3- نقش «مستقیم» و «غیر مستقیم». همچنین، کهن الگوی در حال حاضر این سازمان «جستجوگر» بود و کهن الگوی مطلوب و شایسته برای این سازمان «آفرینشگر» بود. شناسایی شخصیت برند ادارک شده کنونی و شخصیت برند مطلوب می تواند به ترسیم چشم انداز پژوهشگاه کمک کند. همچنین، برای دستیابی به این چشم انداز و به منظور تدوین راهبردهای لازم، منابع ادارک شخصیت برند می تواند به عنوان راهنما باشد.
تحلیل کهن الگوی «زن گیتی» در اشعار ناصرخسرو قبادیانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوی «زن گیتی» ازجمله قدیم ترین تصاویری است که از ابتدای شعر فارسی در شعر شاعرانی چون رودکی، فردوسی، منوچهری، ناصرخسرو و خاقانی وجود داشته و تا اواخر قرن هشتم ادامه داشته است. ناصرخسرو ازجمله شاعرانی است که به وفور از این کهن الگو در شعر خود بهره می برد و عمدتاً صفات منفی مشترکی را میان زن و گیتی به نمایش می گذارد و آن ها را در ساختار تخیلات خود به کار می گیرد. عمده ترین این صفات عبارت اند از: غداری، گنده پیری، دیوکرداری، جادوگری، بی وفایی، نامهربانی، سفلگی، بدخویی، دورویی، گربه صفتی، زنگ رنگی، زال شکلی، رعنایی، شوی کشی، فاحشگی و گنگی. این مقاله به تحلیل ساختار کهن الگوی زن گیتی در شعر ناصرخسرو قبادیانی می پردازد و تغییر و تحولات و کیفیت و کمیت های تصویرسازی های این کهن الگو را در اشعار این شاعر مشهور سبک خراسانی بررسی می کند و تأثیر این نوع ساختار تخیلی را در روند شاعرانگی و اندیشه این فرزانه یمگانی نمایان می سازد. نوشتار حاضر نشان می دهد تصویر زن گیتی پیش از ناصرخسرو، در فرهنگ ها و آیین های سرزمین های دیگر هم بازتاب داشته است. سختی ها و دشواری ها زندگی فردی و اجتماعی ناصرخسرو، فرار از زمان و ترس از مرگ، منجر به پیدایش این کهن الگو شده است.
سفر قهرمان در امیرارسلان نامدار بر پایه نظریه جوزف کمپبل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
قهرمان از قدیمیترین کهن الگوها است و سایر کهن الگوها در ارتباط با معنا مییابند. بنابراین شناخت این کهن الگو راهنمای مناسبی برای دریافت و تحلیل نظریه تک اسطوره کمپبل است. در این پژوهش نگارنده در صدد است تا به بررسی و تحلیل رمان امیرارسلان نامدار بر اساس نظریه جوزف کمپبل بپردازد. کمپبل زندگی را به مثابه سفری می داند که قهرمان باید در این سفر، ضمن آگاهی به نقاط قوّت و ضعف خود و با شناسایی خواسته ها و رازهای درونی خویش، به سلوک فردی بپردازد. سه بخش اصلی نظریه سفر قهرمان عبارتند از: عزیمت (جدایی)، رهیافت (تشرف) و بازگشت. عنصر سفر و طی مراحل آن توسط قهرمان از عناصر مرکزی پیرنگ داستانی در رمان امیرارسلان است. امیرارسلان با ندای درونی خود برای وصال به معشوق، نبرد با شیر گویا، الهاک دیو، ریحانه جادو، فولادزره دیو و مادرش و ... را به جان می خرد و در این راه تنها به وصال معشوق اکتفا نمی کند بلکه هدفی والاتر که نابودی شر است پیشرو می گیرد و پیروز و سرفراز بر تخت پادشاهی تکیه می زند.
تحلیل «فرایند تفرّد» در تمهیدات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۱
137 - 162
حوزه های تخصصی:
متون عرفانی، گستره ای پهناور از کنکاش های روانی برای شناختی هرچند ناچیز از مقام قرب الهی و در مرحله بعد، شناخت زوایای پنهان و ناشناخته ابعاد روحی خود صاحب اثر است تا پروردگار خویش را درک کند و تا حد توان، به وی تقرب جوید. در مکتب روان شناسی تحلیلی یونگ، «فرایند تفرد» تلاش ناخودآگاهانه بشر در دستیابی به تکامل روان است؛ اما در عین حال، همین مفهوم توضیح می دهد که بشر هیچ گاه نمی تواند به تکامل روانی مطلق دست یابد، بلکه تنها می تواند با شناخت «فرامن»، به تجربه ای فردی، فراگیر و درونی دست یابد. رساله تمهیدات عین القضات همدانی، عارف برجسته قرن پنجم وششم هجری، این فرایند درونی روان را بازتاب داده است. هدف از این پژوهش، بررسی این سیر روانی در ناخودآگاه نویسنده تمهیدات و تحلیل آن در جستار حاضر است. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی بیانگر آن است که نویسنده در این اثر کوشیده با بهره گیری از آموزه های عرفانی و کندوکاو ضمیر ناخودآگاه، سیر تکامل روانی را به صورت ناخودآگاهانه نشان دهد. تأثیر ناخودآگاهانه کهن الگوهای برجسته ای همچون «مسیح»، «پیر خردمند» و درنهایت ادغام آن ها با کهن الگوی «سایه» و رهنمونی به سوی نور و روشنی، تلاش عین القضات برای دستیابی به فرایند تفرد و دسترسی بی پیرایه و ناب به «فرامن» است که نمایه هایی از کنکاش ذهنی ناخودآگاهانه وی به شمار می آید.
انسان خود شکوفا؛ بررسی تطبیقی شخصیت در پیر چنگی و شعبده باز نتردام بر اساس کهن الگوهای یونگ و الگوی روانشناسی آبراهام مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان پیر چنگیاز مثنوی مولوی حکایتی به نظم با مضامین عرفانی است که در دفتر اول این اثر ادبی آمده است. بین این داستان و داستان شعبده باز نتردام نوشته آناتول فرانس نویسنده فرانسوی شباهت های بسیاری از نظر محتوا و شکل وجود دارد. شخصیت اصلی این داستان، شعبده بازی به نام «بارنابا» از جهات بسیاری به شخصیت اصلی داستان پیر چنگی شباهت دارد. در این مقاله که به روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا انجام گرفته است سعی شده تا با بهره گیری از کهن الگوهای یونگ به عنوان بن مایه ناخوداگاه در بررسی و مقایسه تطبیقی این دو شخصیت و نیز بر اساس اصول روانشناسی انسانگرایانه آبراهام مزلو برای ارائه الگویی از یک انسان خودشکوفا خوانشی تطبیقی و انتقادی انجام گیرد. همچنین با طرح این سؤال که قهرمانان این دو داستان تا چه حد منطبق بر ویژگی های ارائه شده توسط مزلو برای افراد خودشکوفا بوده اند به این مسأله بپردازیم که نقش و جایگاه جامعه و جهان بینی حاکم بر آن به عنوان امری مؤثر در تحول روحی و روانی انسان ها تا چه حد در مورد شخصیت های این دو داستان مصداق دارد و اینکه در نهایت پیر چنگی توانسته با پا گذاشتن بر هوای نفس خود موجبات رضای خداوند را جلب کند یا خیر؟؛ یا شعبده باز توانسته به چه میزان از تعالی روحی در توجه به معنویات نائل شود؟!
تحلیل داستان وامق و عذرا بر اساس نقد کهن الگویی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی از انواع نقد اسطوره ای است که بیشتر بر نظریات یونگ در مورد ناخودآگاه جمعی و صور ازلی تاکید دارد. در نظر یونگ، کهن الگوها آن دسته از صور ازلی ونوعی اند که در عمق ناخودآگاه جمعی انسان ها، به صورت بالقوّه وجود دارند و خفته اند. این صور کهن و اساطیری، می توانند در هنر و ادبیّات تجلّی یابند. منظومه های عاشقانه، یکی از عرصه هایی است که می تواند بستر ظهور کهن الگوها گردد. از آن جا که ادبیّات هر ملّت، ریشه در فرهنگ و باورهای آن سرزمین دارد و مطالعه داستان های کهن، نه تنها از جنبه ادبی، هنری یا سرگرمی، بلکه از نظر آشنایی با افکار و ارزش های فردی و اجتماعی مردم یک سرزمین حائز اهمیّت است؛ پژوهش حاضر، با تببین نمادها و کهن الگوهای داستان وامق و عذرا و نقش آن ها در تعالی عاشق، می کوشد جایگاه معشوق تعالی بخش را در منظومه مذکور مورد بررسی قرار دهد؛ تا آشکار شود که آیا در داستان عاشقانه، اتّحاد کهن الگوها می تواند نقش معشوق در تعالی عاشق را نشان دهد؟ مشاهده می شود؛ اتّحاد و ارتباط کهن الگوها در این منظومه در جهت رشد و شناخت و رسیدن به کمال انسانی عاشق است.
نقد کهن الگویی سایه و نقاب در منظومه کوراوغلی
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها وجوه مشترک از ادراک هستند که در جاهای مختلف، به صورت های همسان نمود می یابند. در میان کهن الگوها، چند کهن الگو، به صورت کلیدی، در روان شناسی تحلیلی کاربرد دارد: خود، آنیما و آنیموس، نقاب و سایه. منظومه کوراوغلی، به خاطر بن مایه های حماسی، از نظر اسطوره ای بسیار غنی است. از آنجا که اسطوره ها الهام بخش تحقّق امکان کمال و تجلّی کامل قدرت هستند، توجه به کهن الگوهای مطرح در این منظومه، مدّ نظر قرار گرفت. این مقاله با بررسی نمادهای کهن الگوهای سایه و نقاب، به فردیت رسیدن قهرمان را مورد توجه قرار می دهد. سایه همواره تکانه هایی را در انسان فرامی خواند که از بخش حیوانی فرد برخاسته اند که این سایه در مسیر فردانیت، بارها و بارها و گاهی برای مقبول شدن، با نقاب موجّه حضور می یابد و قهرمان با جذب یا از بین بردن آن، تولّد دوباره را تجربه می کند؛ البته کهن الگوی نقاب فقط خاص سایه نیست؛ زیرا گاهی خود قهرمان یا نیروهای یاری گر نیز از نقاب استفاده می کنند که در این مقاله بدان پرداخته می شود.
بررسی کهن الگوی منجی در شعر «کسی که مثل هیچ کس نیست» فروغ فرخزاد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها، مفاهیم مشترکی هستند که ریشه در ناخودآگاه جمعی انسان ها دارند. این اصطلاح را نخستین بار یونگ در بحث ناخودآگاه جمعی اش مطرح کرد و آن را آرکی تایپ – الگوی نخستین، صورت مثالی، صورت ازلی- نامید. کهن الگوها را می توان شامل تصاویر، مایه ها و انگاره ها و نوع دانست. کهن الگوی منجی از انواع مایه ها و انگاره ها و مفاهیم مشترکی است که میان جوامع و فرهنگ ها و ادیان مختلف وجود دارد. منجی، فردی است که در زمانی خاص که اصولاً زمان پایان دنیا و دوره اوج سختی ها و بدبختی های انسان و سلطه تاریکی و پلشتی ها در این دنیاست، ظهور می کند. این اندیشه، علاوه بر این که دغدغه ذهنی انسان های گذشته و ادیان مختلف بوده است، اندیشه و تفکری است پویا و زنده که امروزه و تا زمانی که انسانی روی زمین نفس می کشد، در جریان خواهد بود. فروغ فرخزاد نیز، در جایگاه شاعری برجسته و متفکر، به این مسأله نظر داشت، بدان می اندیشید و این امر یکی از دغدغه های ذهنی او بود. مقاله حاضر، به بررسی «کهن الگوی منجی» در شعر «کسی که مثل هیچ کس نیست» فروغ می پردازد. این شعر پنجمین شعر در دفتر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» است. این مقاله با توجه به عناصر و اجزای خود شعر نشان می دهد که این فردی که فروغ از آن سخن می گوید، کسی نیست جز منجی.
تحلیل کهن الگویی نماد «پری» در خسرو و شیرین نظامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
طبق نظر یونگ کهن الگوها در ناخودآگاه جمعی از طریق نمادها ظهور می یابند. هر کهن الگو می تواند در جامه نمادهای مختلف ظاهر گردد. با بررسی افسانه ها و قصه های پریان می توان بین خودآگاه و ناخودآگاه که آبشخور اسطوره هاست ارتباط برقرار کرد. پریان نیروهای فرا طبیعی روح انسان را نمادین می کنند. پایداری مضامین پری در ذهن بشری نشان از قدرت عظیم و شگرف آن هاست که توانسته اند از ماقبل تاریخ به عصر جدید، سفر کنند و در لابه لای آثار قصه پردازان و شاعران به حیات خود ادامه دهند. نظامی به همه باورهای کهن درباره نماد پری آگاه بوده و به کمک آن توانسته نهانی های ناخودآگاه درون خود را که در قهرمان داستان-شیرین- نمود یافته است، توصیف کند. او در سایه این نماد و با تخیلات شاعرانه، آنیمای درون خود را به تصویر کشیده است. سویه مثبت پری در خسرو و شیرین، نشانگر روان تکامل یافته و به فردیت رسیده سراینده آن می باشد. هماهنگی میان احوال و رفتار و نقش های «شیرین» نظامی با الگوهای باستانی شخصیت «پری» حاکی از موفقیت شاعر در وصول به هدف آگاهانه اوست. پژوهش حاضر تصویرسازی نظامی را از کهن الگوی پری و تحول تدریجی مفاهیم آن در قالب داستان خسرو و شیرین نشان می دهد. تصاویر و مفاهیمی که بیان کننده راز بقای اسطوره پری در زبان نمادین شاعران، تحت تأثیر ناخودآگاه جمعی بشر می باشد. در این جستار ضمن طرح موضوع نقد کهن الگویی و بیان جایگاه نمادها در عرصه آفرینش های هنری، به بررسی نماد پری در خسرو و شیرین نظامی پرداخته شده است.
تحلیل داستان «ورقه و گلشاه» بر اساس نقد کهن الگویی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۳
109 - 127
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها یکی از مهمترین مباحث در روان شناسی یونگ به شمار می آید. از آنجا که کهن الگو ها مانند استخوان بندی ادبیات عمل می کنند منظومه های عاشقانه یکی از عرصه هایی است که می تواند بستر ظهور این کهن الگوها گردد. از آن جا که ادبیات هر ملت، ریشه در فرهنگ و باورهای آن سرزمین دارد و مطالعه این داستان های کهن، نه تنها از جنبه ادبی، هنری یا سرگرمی، بلکه از نظر آشنایی با افکار و ارزش های فردی و اجتماعی مردم یک سرزمین حائز اهمیت است. پژوهش حاضر، با تببین نمادها و کهن الگوهای داستان ورقه و گلشاه و نقش آن ها در تعالی عاشق، می کوشد جایگاه معشوق تعالی بخش را در منظومه ورقه و گلشاه مورد بررسی قرار دهد. مشاهده می شود اتحاد و ارتباط کهن الگوها در این منظومه در جهت رشد و شناخت و رسیدن به کمال انسانی عاشق است.
ترس از حفره در قرآن کریم؛ رویکردی انسان شناختی به امنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«امنیت» به معنای احساس آرامش و آسودگی از ترس ها و تهدیدها، یکی از ضروری ترین نیازهای جوامع انسانی است که به طور گسترده مورد توجه قرآن کریم قرار گرفته است. با این حال، بر اثر فاصله های تاریخی- گفتمانی از عصر نزول، غالباً امنیت در قرآن کریم محدود به مفاهیمی چون حرب و قتال یا آیاتی چون انفال/60 شده و هنوز ابعاد مهمِ دیگری از آن از نظر قرآن پژوهان دور مانده است. به منظور جبران بخشی از این خلأ مطالعاتی، در این پژوهش کوشش می شود با اتّخاذ رویکرد انسان شناسی تاریخی به امنیت، یکی از گونه های اصلی اما مغفولِ ترس در فرهنگ عرب پیش از اسلام - یعنی ترس از حفره - به مطالعه گذاشته شود و بخشی از آموزه های کم شناخته قرآن کریم در این باره مورد بحث قرار گیرد. در پژوهش حاضر این نتیجه به دست آمد که اصلی ترین گونه های ترس از حفره در بافت نزول را می توان در چهار مقوله کلّی، از یکدیگر بازشناخت: ترس از حفره های ویرانگر، ترس از حفره های تنگ، ترس از حفره های ارتباطی و ترس از حفره های نفوذی. این دستاورد انسان شناختی توانست در مسیر فهم دقیق تر از پاره ای آیات قرآنی یاری رساند و ابعاد مغفولی از امنیت در قرآن کریم را روشن سازد.
نقش آب و آبرسانی در معماری عمارت های سلطنتیِ عصر صفویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش های بومی ایران سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۲
411 - 478
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش می کنیم که عناصر و اجزای مشترکی که مابین جامعه دوره صفویه و اصول و فنون معماری آن دوره وجود دارد را مورد بازنگری قرار دهیم، در این معنا طهارت و پاکیزگی نیز در کنار مفاهیم و وجوه پنهان و پیدای معماری آب معرفی می شود، گو اینکه برای حل مشکلات بحرانی شده حوزه آب ویژگی های منحصربه فرد فرهنگ و اعتقادات ما ایرانیان در آن زمان از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. بنابراین در این نوشتار بر آنیم که با تأکید بر نمادها و نگاره های کهن که نهان گاه آنان به قول یونگ ناخودآگاه جمعی می باشد، نمادها و باورهای اعتقادی را در متن فرهنگ جامعه ایرانی برجسته نماییم که صور گوناگون پدیدار گشته آن به ویژه در آیین های پاکیزگی و طهارت به صورت های تمثیلی و استعاری در قالب هنر یا باورهای اعتقادی متجلی می گردد. این صورت ها، که ریشه در باورهای کهن اساطیری دارند همچون آئین میترا)، یک فریضه مذهبی بوده و در ساختارهای هنر اسلامی نیز تقدس و تطهیر از پنجره این صور با جلوه آب وارد عرصه هنر گشته و در جویبار باورها و نشانه ها و نمادهای معماری مکتب اصفهان به یاری دانش های زمان خود، بارور می گردد و بی توجهی به آن موجبات زوال و انحطاط دوره صفویه را فراهم ساخته و به نظر می رسد تأثیرات آن در دوره های پس ازآن نیز همچنان باقی ست
بررسی سفر قهرمان در رمان سه گانه ی اَشَوَزدَنگهِه اثر آرمان آرین براساس الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جوزف کمپبل با بررسی داستان های جهان، الگوی واحد و گسترده ای با عنوان «سفر قهرمان» برای تمام داستان ها و حتی زندگی انسان ها مطرح کرد. تکیه بر قهرمان به عنوان یکی از عناصر داستان نوجوان، اهمیتی خاص دارد و انتخاب روش زندگی و منش قهرمانان می تواند دید نوجوانان را به زندگی و هدف آن گسترده تر کند. مجموعه رمان اسطوره ای قهرمانی اَشَوَزدَنگهِه و شخصیت اصلی آن با ویژگی جاودانگی و هدف معنادارش، گزینه ی مناسبی برای بررسی الگوی سفر قهرمانی بود. ازاین رو، هدف از این پژوهش، نقد سفر قهرمان و بررسی تفاوت های روایتِ اشوزدنگهه با الگوی سفر قهرمان کمپبل بود؛ به همین دلیل، مراحل هفده گانه ی الگوی کمپبل در سفر قهرمانِ نوجوانِ داستان بررسی شد. در این بررسی مشخص گردید که قهرمان داستان در نبرد درونی خویش و در برابر اهریمن پیروز و به ارباب دو جهان تبدیل می شود. همچنین محققان در مراحل شکم نهنگ، امداد غیبی، زن در نقش وسوسه گر و جاده ی آزمون ها، جابه جایی و تکرار را در مقایسه با الگوی کمپبل ملاحظه کردند. براساس بررسی های صورت گرفته می توان گفت که الگوی سفر قهرمان با اینکه برگرفته از داستان های جهان است، نمی تواند جوابگوی همه ی رخدادهای داستانی باشد؛ با وجود این تفاوت ها، داستان اشوزدنگهه با کلّیت الگوی سفر قهرمانی کمپبل هم خوانی دارد.
بررسی شخصیت شناسی فیروزشاه و عین الحیات در داراب نامه بیغمی برپایه کهن الگوی آنیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها میراث مشترک جای گرفته در ناخودآگاه جمعی نوع بشرند. کارل گوستاو یونگ، روان شناس انسان گرا، این موضوع را برای نخستین بار مطرح کرد. یکی از مفاهیم پربسامد در کهن الگوهای مدّنظر یونگ به ویژه آنیما، عشق است که به همه فرهنگ های بشری تعلق دارد. می توان عشق را صورتی کهن الگویی دانست که در روان آدمی جای گرفته و تجربه مشترک بشری به شمار می رود. به این اعتبار، افزون بر ادبیات، دانش روان شناسی نیز به آن توجه داشته است. مهم ترین کهن الگوی ازلی تشریح شده از یونگ، آنیما (روح مؤنث نرینه) است که جلوه های مطلوب و مخربی در نهاد جنس مذکر دارد. داراب نامه بیغمی اثری برجسته است که به تشریح ماجراهای عاشقانه و حماسی فیروزشاه با عین الحیات، دختر شاه یمن، می پردازد. تجلی عین الحیات در روایت های بیغمی به گونه ای است که می توان شخصیت او و تأثیراتش بر فیروزشاه را با مؤلفه های آنیمایی مدّنظر یونگ سنجید. نتایج این پژوهش که با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی تحلیلی پرداخته شده است، نشان می دهد که «عشق و فردیّت»، «ازلیّت عشق»، «تجلی عشق (معشوق) در خواب و رؤیا» و «نمودهای منفی عشق (معشوقه)» اصلی ترین نمودهای آنیمایی عشق در داراب نامه است؛ همچنین اصلی ترین تأثیر آنیما بر شخصیت فیروزشاه، رسیدن او به مقام وزارت و پادشاهی است که نمادی از فردیّت و کمال شخصیتی به شمار می رود.
خوانشی اسطوره ای-کهن الگویی از داستان کردی «شاماران»
این مقاله به خوانشی از داستان اسطوره ای «شاماران» که در مناطق کردنشین با چند روایت مختلف از زبان مردمان هر کدام از بخش های کردنشین، می پردازد، با استفاده از خوانش اسطوره ای-کهن الگویی «یونگ»، می پردازد. نظریه کهن الگویی یونگ، چنین روایت هایی را به معانی استعاری و در نتیجه وسیله ای برای ارتباط با دنیای درون ذهن ها می داند که از این طریق می توانیم ذهن ناخودآگانه جمعی بشر را خوانش کنیم. این داستان (شاماران) با استفاده از نظریه «ولادیمیر پراپ» و «تزوتان تودوروف» در مورد چگونگی دور نمای ساختاری چنین داستان هایی و قاعده بکار بردن آن ها یعنی «شخصیت ها» و «پیرنگ»، مورد تحلیل قرار گرفت تا نشان داده شود که چنین متن هایی، از کدام خاستگاه ها سرچشمه گرفته است؟ نتیجه حاوی این مطلب است که داستان شاماران نیز به مانند اغلب داستان های سراسر جهان، تبیینی از نظریه پراپ بوده که اساس و الگوی کلی به شکلی مشابه در این متن نیز تکرار شده است. بر اساس نظریه ناخودآگاه جمعی یونگ نیز استدلال شد که «شخصیت» و «قهرمان» و پیرنگ «سفر قهرمان» از کهن الگوهایی هستند که به طور جهان شمول از تفکر عام بشر زاییده شده است و هر کدام از این کهن الگوها به نحوی از انحاء در میان ملیت های مختلف به شیوه های نه چندان گونه گون بازگو می شوند.