مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
انسان شناسی
حوزه های تخصصی:
نگاه مفهومی به موضوع «درونگرایی»، به عنوان یکی از شاخص ترین ویژگیهای مطرح شده در معماریهای منتسب به اسلام، مسألة اصلی این مقاله است که پس از ارایة تحلیل های موجود از موضوع درونگرایی و نقد مختصر آنها، با تمرکز بر توپولوژی رابطة شهر و فضای معماری، به تبیین این مفهوم پرداخته شود. در این راستا، ابتدا مدلی از انسان شناسی اسلام و سپس با تکیه بر این مدل، عناصر محیطی انسان ساخت که در منابع اصلی اسلامی (آیات قرآن و روایات)، مورد اشاره است، شناسایی و معرفی میشود. آنگاه موضوع اصلی، مقاله ـ مفهوم «درون» و «بیرون» ـ مطرح می شود، به این ترتیب که: پنج موضوع مؤثر در ایجاد معنای «درون» از یک فضا یعنی: محصوریت، ضوابط دخول، حوزة خلوت، دوام حضور در قلمرو و تفکیک جنسیتی، در چهار عنصر کالبدی مورد تأکید در منابع اسلامی (بیت، مسجد، سوق و سبیل)، بررسی میگردد؛ این بررسی ها به صورت تطبیقی با ادبیات معناشناسی روابط انسان ـ محیط، پیگرفته و در پایان، ضمن تعریف دوبارة درونگرایی، مدلی از توپولوژی نسبی این فضاها و شهر اسلامی، ارایه میشود.
مبانی انسان شناختی فلسفه سیاسی متعالیه صدرایی (بخش نخست)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسائل فلسفه سیاسی را می توان دست کم با دو افق و مبنای فلسفی «طبیعی» و «فراطبیعی» مورد تحلیل قرار داد. فلسفه سیاسی متعالیه، عنوانی ناظر به نگرش فلسفی فراطبیعی به مسائل حیات جمعی و حوزه فعالیت های ارادی، سیاسی و اجتماعی انسان است و هدف اساسی آن نیز تبیین ضرورت شایسته سالاری و تنظیم امور در راستای مشارکت عمومی انسانها در انجام افعال خیر، جهت تامین سعادت اجتماعی در جامعه ای توحیدمحور و فضیلت مدار است. ملاصدرا بر اساس نظریه اصالت وجود و حرکت جوهری نفس و نیز نگرش ارگانیک به ساحت اجتماع، توانسته است مبنای فلسفی فراطبیعی حیات جمعی معقول را با نظر به ساحت های گوناگون نفس ارائه نماید. بسط این مبنا در حوزه سیاست و اجتماع، منوط به تبیین نوع رابطه علم النفس با فلسفه سیاسی است.
مبانی انسان شناختی فلسفه سیاسی متعالیه صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در بخش نخست مقاله، دیدگاه ملاصدرا درباره نفس و نیز نتایج فلسفی ـ سیاسی آن تبیین گردید. در آنجا اشاره شد که از نظر وی، نفس در مسیر تحول و شدن مستمر و در حرکت از قوه و استعداد به سمت فعلیت و تجرد تام می باشد و وصول به غایت کمالی انسان از مجرای «بودن در جامعه» ممکن می گردد.
نظریه اصالت وجود، حرکت جوهری نفس و امکان تعالی نفس، مبنای فراطبیعی حیات جمعی معقول و معنوی را با نظر به ساحت های گوناگون نفس، فراهم ساخته است. در این شماره، مبانی تعالی نفس از دیدگاه ملاصدرا و آثار و نتایج فلسفی ـ سیاسی آن مورد بررسی قرار گرفته است.
تأثیر شناخت الهی (اسماءالحسنی) در مسیر معرفت به حق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آن جایی که مسئله انسان شناسی د رطول تاریخ بشر ‘مورد توجه علما‘عرفا‘معلمین اخلاق‘روانشناسان و حتی انسانهای معمولی بوده است و به گزاف نیست که اگر بگوئیم همه اختلافاتی که در عرصه اندیشه رخ داده است ریشه در عیارتعریفی دارد که از انسان و ابعاد وجودی او بدست می آید ‘و تعریفی که در این مقاله از انسان داده می شود‘فارغ از همه ممیزات فکری ‘فرهنگی ‘تاریخی ‘ نژادی و علمی اش می باشد که مورداحترام و تکریم خداوند است که از عیاری یکسان نزد پروردگاربرخورداراست و همین نکته حکایت از قابلیت بالای او‘در دریافت حقایق هستی و توانمندی بالای او در ابعاد گوناگون دارد ‘ یعنی هم می تواندزیباترین فضیلتهای اخلاقی را بیافریند و هم می تواند منشاء بروز و ظهور رذیلت های اخلاقی باشد یعنی قابلیت های متضاد. در اینجا درصدد هستیم ابتدا انسان را بما هوانسان بشناسیم و سپس هدف از خلقت اورا مطرح کنیم و به این نتیجه برسیم که انسان می تواندبا شناخت نفس خود به شناخت خدا(وسیرو سلوک در راه اوبامدداز اسماءالهی (اسماءالحسنی)برسد.ودراین راستا از کلام بزرگانی چون صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا)و امام خمینی (ره)و... استفاده خواهد شد.
طرح ""روش شناسی گفتگو"" در پژوهش های فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روش شناسی در تحقیقات انسان شناختی، همانند سایر رشته های علوم اجتماعی، بخش بسیار اساسی پژوهش به شمار می آید. با وجود ادعاهایی که دربارة عام بودن روش شناسی ها وجود دارد، در حوزة انسان شناختی می بایست این مسئله را پذیرفت که روش شناسی های موجود برحسب نوع رابطة پژوهشگران فرهنگی با موضوع تحقیق و شرایط و زمینه های این رابطه شکل گرفته اند. این رابطه در زمینه ای از پیش فرض های روش شناختی آن علم و نوع رابطة سیاسی که میان محقق و موضوع به طور ضمنی و صریح وجود دارد شکل می گیرند. این موضوع را بیش از همه می توان در تحقیق در زمینة مسائل بومی که محقق هم جزئی از آن است دید. این نوع پژوهش ها خارج از عرف روش شناسی پژوهش های فرهنگی در انسان شناسی است که محققی غریبه و غربی، در مورد مردمی بومی و غیرغربی به پژوهش می پردازد. در این مقاله بر مبنای کار میدانی انسان شناختی در حوزة مناسک دینی در ایران (حوزه ای که خود محققان هم بدان تعلق داشته اند)، به طرح روش شناسی گفتگویی برای انسان شناسی بومی خواهیم پرداخت. برای این هدف با نقد معرفت شناختی پارادایم روش شناسی انسان شناختی و کاستی های آن برای انسان شناسی بومی، و با توجه به این بحث که فرهنگ بیش از همه در حوزة ناخودآگاه ذهن مردم قرار دارد، روش شناسی گفتگوی معطوف به خودآگاهی مطرح شده است. بر مبنای این روش شناسی، گفتگو مناسب ترین راهی است که دانش ضمنی ای که محقق و موضوع در آن مشترک هستند، در قالب گفتار، به سطح خودآگاه و به موضوعی برای تأملات انسان شناختی و فرهنگی تبدیل شود.
ماهیت انسان معاصر و نیازهای او از دیدگاه سیدحسین نصر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از نظر سیدحسین نصر انسان ماهیت حقیقی ثابت و تغییرناپذیر دارد و تحولات جوامع در طول تاریخ عارضی بوده و آن ماهیت ثابت را تغییر نداده است. با این حال، نصر تصویر خاصی از انسان سنتی و انسان متجدد ارائه می دهد و انسان شناسی متجدد را متفاوت از انسان شناسی سنتی می داند. بررسی دیدگاه نصر درباره ویژگیهای ثابت انسان و ویژگیهای خاص انسان متجدد، نشان می دهد که او هم برای مجموع انسان ها ـ اعم از سنتی و متجدد ـ و هم به طور خاص برای انسان های متجدد نیازهایی چند را برشمرده است. مهم ترین این نیازها عبارت اند از: نیاز به ذات قدسی، معرفت مابعدالطبیعی، معنای زندگی، هم زیستی مسالمت آمیز، حفظ محیط زیست، علم مقدس، و یک پارچگی شخصیت انسان.
فارابی و ماکیاولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاید کنار هم نهادن نام فارابی و ماکیاولی شگفت انگیز بنماید، اما ذات واحد فلسفه مبنایی برای نگاه تطبیقی به آن دو مهیا می سازد. مقاله حاضر می کوشد در پژوهشی جدید نگاهی تطبیقی به فلسفه سیاسی این دو فرد تاثیرگذار در فلسفه سیاسی اسلام و فلسفه سیاسی جدید غرب بیندازد. بدین منظور برخی آثار کمتر مورد توجه قرار گرفته فارابی و رساله های سیاسی اصلی ماکیاولی با رویکری عینیت گرایانه بررسی شده اند. دو نکته دیگر نیز از ویژگی های رویکرد این تحقیق است:
.1ارایه تصویری رئالیستی از فلسفه سیاسی فارابی،
.2 ارایه تصویری فلسفی و بنیادین از تفکر سیاسی ماکیاولی
خوانش فلسفه سیاسی فارابی در کنار بنیادهای تفکر سیاسی ماکیاولی بدان منظور است که از در انداختن گفتگو میان دو متفکر برجسته، روزنی برای ما گشوده شود، هم کارآیی ماثر بزرگ فکری ما دیده شود و هم در عالَم واقع گام نهاده گردد. بدین منظور نخست همانندی ها و سپس تفاوت های تفکر سیاسی آن دو را نشان خواهیم داد. همانندی ها عبارت اند از: توجه به واقعیت ها، اهمیت دریافت تجربی، بیان بنیان سیاست و رابطه انسان شناسی و سیاست. تفاوت ها عبارت اند از: بسترهای دینی متفاوت، تاکید بر ذهنیت یا عینیت، نسبت سیاست و هستی، تمثیل پزشک.
سرانجام پس از تحلیل همانندی ها و تفاوت ها دریافتیم که عقلانیت نهفته در فلسفه سیاسی فارابی، هنوز امکانات بسیاری برای شکوفایی و کارآیی بشر دارد، در حالی که بخت باوری و بدبینی نهفته در فلسفه سیاسی ماکیاولی، به شرارتی از خود محوری و اتفاقات منفی ای می انجامد که جهان ما را با خطرها مواجه کرده است. عقلگرایی فارابی بر مبادی تجربی استوار است، با اساس عالم مدرن و بنای آزادی و آگاهی آدمی سازگاری دارد، در نتیجه می تواند در این عالَم نیز به کار ما بیاید، اما بیان ماکیاولی، بر اساس سوژه خود مختار و منفک از عالم است که ترس و وحشت را وضع طبیعی آدمیان بر می شمارد.
بایسته های تحقیق در فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله اتهامات ناروایی که بر فلسفه اسلامی وارد شده، این است که آنچه فلسفه اسلامی نامیده می شود، اگر هم جایز باشد بر آن نام فلسفه اطلاق و آن را مقید به قید «اسلامی» کنیم، همانی است که فیلسوفان درجه اولی همچون ابن سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا بیان کرده اند و اگر از اشکال ناکارامدی آن صرف نظر کنیم، هیچ جای توسعه ای در آن نیست. از این رو صرف عمر و هزینه برای آموزش و پژوهش در باب آن، جز دور معیوب و آب در هاون کوبیدن و باد پیمودن نیست.
ادعای ما در این مقاله آن است که اولا فلسفه اسلامی منحصر به ابداع و ابتکار سه فیلسوف نامبرده نیست.
ثانیا فلسفه اسلامی از جهات متعددی جای توسعه و نظرورزی دارد و سال های متمادی می تواند از اندیشمندان دلربایی کند و ذهن و زبان آنها را به خود جلب نماید.
انسان شناسی در اندیشه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی وجه جامع اندیشه کانت است و می توان آن را حاصل اندیشه انتقادی و جزء وجوه عملی اندیشه وی به حساب آورد. کانت در انسان شناسی سعی در تبیین طبیعت انسان از نگاهی پراگماتیک – نه ذات گرایانه-دارد. کانت طبیعت انسان را به وجوه اجتماعی آن مانند تمدن، جامعه پذیری، تربیت و جز آن گره می زند. وی سعی می کند تبیین جامعی از وجوه فردی و جمعی انسان ارائه دهد. به این ترتیب در تعریف انسان شناسی از منظر کانت می توان گفت:«انسان شناسی دانشی تجربی، جهانی و فلسفه ای عملی است که با رویکردی پراگماتیستی و غایت شناسانه به وسیله ی خرد حزم اندیش وروش مشاهده درصدد شناخت طبیعت انسان و تعلیم و تربیت انسان هایی است که تنها دارای علوم نظری صرف نباشند بلکه با داشتن مهارت های لازم به مثابه شهروندی از جهان به حساب آیند.»
چیستی نفس و رابطه آن با بدن از دیدگاه سهروردی و کانت
حوزه های تخصصی:
فلسفه نفس امروزه یکی از زیرمجموعه های حوزه فلسفه به شمار می رود و فیلسوفان بزرگ شرق و غرب به تحلیل و تبیین آن پرداخته و آثار بسیاری درباره آن پدید آورده اند. در میان پیشینیان، اگر چه فیلسوفانی چون افلاطون و ارسطو درباره روان(psyche) بحث کرده اند نه درباره نفس ولی هریک از فیلسوفان بزرگ پس از آن ها، خواه شارح فلسفه آن ها باشند و خواه منتقد آن، به ویژه ابن سینا، ملاصدرا، سهروردی، دکارت، هابز، لاک، برکلی، هیوم و کانت مباحث متنوعی را درباره نفس مطرح کرده اند. با همه این احوال، مساله مشهور نفس ـ بدن در مغرب زمین از دکارت آغاز شد و هنوز ادامه دارد. در این نوشتار دیدگاه سهروردی و کانت که هر کدام از مشاهیر فیلسوفان از عصر خود تا دوره کنونی هستند به همراه مقایسه آن ها با یک دیگر و نیز با دیگر صاحب نظران، مورد توجه قرار گرفته است. اهمیت مساله وقتی آشکارتر می شود که دیدگاه آن دو را در باره اصالت ماهیت از نظر دور نداریم. آن ها علی رغم اشتراک در این دیدگاه، که به همانندی در مسائلی چون تشخص، خودآگاهی، اراده، وحدت، بساطت، نفی عینیت جوهر با نفس، بقاء و مانند آن انجامیده است، در مسایل دیگری چون نفی ارتباط تمایز تصوری دو چیز با تمایز عینی آن ها، عدم انحصار نفس به جوهر متفکر، انیت محض بودن نفس، معرفت عقلی، ادراک حضوری، آگاهی نفس به جهان بیرون، وضوح و ابهام ادراکات نفسانی، به نتایج متفاوتی دست یافته اند که به تفصیل مورد بحث قرار خواهد گرفت.
مبداء و منتهای تربیت انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف: هدف این تحقیق، بررسی نقطه آغاز و فرجام تربیت انسان به عنوان موضوع اصلی تربیت و پرورش است؛ زیرا دانشگاه اسلامی، به عنوان یکی از اصلی ترین جایگاهها برای پرورش نسلهای آینده، نیازمند الگویی جامع و مبتنی بر پیش فرضها، نظریه ها و گزاره های دینی در تربیت انسان است تا خروجی آن، دانش آموخته ای مطابق با معیارهای دین باشد.
روش: روش تحلیلی ـ توصیفی با تکیه بر متون فلسفی ـ تربیتی اسلامی و نیز منابع دینی (کتاب و سنت) است.
یافته ها: تربیت انسان یک مصداق روشن از «حرکت» است؛ یعنی سیر تدریجی از قوه به فعل. این حرکت، واجد لوازمی است که آغاز و انجام حرکت، از جمله آنهاست. توجه به این ابتدا و انتها؛ یعنی نحوه ورود و خروج در امر تربیت، از مهم ترین ارکان تربیت انسان است که علاوه بر انگیزش بخشی، راه را می نمایاند و لازمه های مسیر را بیان می کند.
نتیجه گیری: نقطه شروع این حرکت، شناخت انسان از راههای سه گانه شناخت علت، شناخت عناصر و شناخت آثار اوست که با چهار ابزار وحی، فطرت، حس و عقل به دست می آید. نهایت حرکت تربیتی نیز در دو دسته اهداف متوسط (نظری و عملی) و غایی (قرب) خلاصه می شود.
بنیادهای جرم انگاری در حقوق کیفری نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جرم انگاری عملی سنجیده و برخاسته از خِرد جمعیاست و شکل گیری آن نیازمند اصول و ضوابطی است. به طور کلی در این باره می توان از چهار ضابطه یاد کرد: اصل زیان، پدرسالاری، اخلاق گرایی قانونی و کمال گرایی قانونی. بهره گیری از این ضوابط به اندیشه های سیاسیو فرهنگی حکومت ها بستگی دارد و هریک از آنها از دل اندیشه سیاسی و فرهنگی متناسب با خود می روید. از این رو، شناخت هریک ازاین ضوابط، مستلزم شناخت زمینه های آن است.
اندیشه های سیاسی حاکم بر جهان معاصر را می توان ذیل دو عنوان «لیبرالیسم (فردگرایی)» و «جمع گرایی» شناسایی کرد. «فردگرایی» در جرم انگاری، با اصل زیان و تا حدودی پدرسالاری سنخیت دارد و «جمع گرایی» افزون بر این دو، با اخلاق گرایی و کمال گرایی تناسب دارد. تفاوت دو اندیشه فردگرایی و جمع گرایی، در پدیدآوردن و بهره مندی در این ضوابط چهارگانه ریشه در نوع تفسیر انسان شناسانه دارد. بدین ترتیب، در این پژوهش از انسان شناسی به عنوان بنیاد جرم انگارییاد شده است و هرگونه تفسیری از انسان بر شکل گیری اندیشه های سیاسی و به ویژه ضوابط جرم انگاریموثر است.
مقایسه «انسان شناسی» اسلامی با مکتب یوگا ـ سانکهیه
حوزه های تخصصی:
بسیاری با یوگا به عنوان نوع خاصی از حرکات تمرکزبخش آشنایی دارند. اما غافلند از اینکه یوگا یکی از نظام های مهم فلسفی هند است که در طول زمان با زوج دیگری به نام «سانکهیه» ترکیب شده و نظام خاصی را به وجود آورده است. از این رو، هیچ یک از این حرکات بدون آن پشتوانه و مبانی فکری نیست و بدون توجه به آن هم عمل به آن صحیح نمیباشد. شاید مهم ترین بخش یک نظام فلسفی، نوع نگرش آن به محورهای اصیل انسانی باشد. این امر در این نوشتار ما را به بررسی مقایسه ای انسان شناسی اسلامی و یوگا- سانکهیه سوق داد تا کشف نقاط اشتراک و افتراق ما را به درک عمیق تری از حقیقت نایل گرداند.
در اسلام و در مکتب یوگا، انسان دارای اصلی ماورایی است که معرفت آن، نقش مهمی در نجات انسان دارد. اما مفهوم «نجات» در این دو اندیشه، بسیار متمایز از یکدیگر است. هر دو آیین بر خودسازی، تهذیب، تفکر، عمل و ریاضت تأکید بسزایی دارند، ولی تفاوت های مهمی در شرط، نوع، روش و هدف آنها وجود دارد که در این نوشتار تبیین خواهد شد.
پایه های روان شناختی تربیت دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تعلیم و تربیت و روان شناسی، به عنوان برجسته ترین گرایش های رایج در انسان شناسی، هیچیک از دیگری بینیاز نیست. تربیت دینی، به عنوان یکی از شاخص ترین قلمروهای تعلیم و تربیت ارزش ها، در اعتبار و روایی خود نه تنها از آموزه های دینی معتبر الهام میگیرد، بلکه وام دار اصول روان شناسی دین و روان شناسی ارزش ها است. تربیت دینی اصیل به شخص کمک میکند با کشف مصداق های روشن گرایش های فطری نظیر میل به کمال، سعادت، عدالت، پرستش، جاودانگی و... معبود حقیقی را بشناسد و به پرستش او ملتزم شود. تربیت دینی انسان را بر میانگیزاند تا نسبت به وجود، عظمت، لطف و عنایت آفریدگار هتسی واقف گردد و به برقراری ارتباط با او همت گمارد. این امر خطیر به برکت و پشتوانة گرایش های مزبور میسر میگردد. تربیت دینی به نوبة خود در تقویت، شکل دهی و جهت بخشی بینش، انگیزش، احساسات، گرایش ها، غرایز، رفتار و امور فطری سهم بسزایی ایفا میکند. از سوی دیگر، در تربیت دینی، نقش عواملی چون غرایز، انگیزه ها، احساسات و گرایش ها برحسب موارد قابل مطالعه و بررسی است. بدین ترتیب، در فرایند تربیت دینی، هریک از مجموع عوامل فوق، در مقام ایفای نقش مؤثر خود، امر تربیت را سامان میدهند.
نقد و بررسی مبانی خداشناختی و انسان شناختی پائولو کوئلیو
حوزه های تخصصی:
امروزه آثار پائولو کوئلیو در رده عرفان های نوظهور جای گرفته است. آثار وی بیشتر در قالب رمان است. یافتن مبانی اندیشه ای او چندان ساده نیست. در حالی که، برای خوانندگان پرشمار آثار او، درک اصول اندیشه های وی بسیار مهم است. آگاهی از این اصول، خود بهترین نقد برای این گونه عرفات های کاذب و وارداتی است. در این مقاله، اصول خداشناسی و انسان شناسی آثار وی بررسی و نقد شده است. در بحث خداشناسی، به نظرات او در شناخت خدا، صفات و پرستش او پرداخته شده است. در باب انسان شناسی نیز به جایگاه انسان در آفرینش، وظیفه او در دنیا و شناخت ذات او از منظر پائولو کوئلیو پرداخته شده است.
قاعده «آفرینش انسان بر صورت الهی» از منظر ابن عربی
حوزه های تخصصی:
مسئلة آفرینش انسان بر صورت الهی، به راحتی از آموزه های دینی قابل اثبات بوده و مضمون آنهمسو با مبانی هستیشناسانه و انسان شناسانة عرفان نظری است. این مسئلهبسان قاعده ای کلی است که آثار و فروعات آن در جایجای انسان شناسی و مباحث علم النفس ابن عربی به چشم میخورد. این مقاله تلاش کرده است معنای «صورت الهی» و مراد از «آفرینش انسان بر صورت الهی» را بررسی و تحقیق کند، ضمن آنکه به برخی از فروعات این قاعده، همچون جامعیت انسان و خلقت او با دو دست حق تعالی و مسئله خلافت الهی نیز اشاراتی دارد.
نشانواره های جمهوری اسلامی ایران(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
شناخت جمهوری اسلامی ایران مستلزم تبیین شاخص های آن است. جمهوری اسلامی ایران مشابه هر نظام سیاسی، دارای سه ساحت باور (فلسفه سیاسی)، ساختار و رفتار است. در این پژوهش تلاش شده است تا شاخص های جمهوری اسلامی ایران در این سه محور مورد بررسی قرار گیرد. در ساحت باور تاکید بر خدا محوری، انسان شناسی بر پایه اندیشه اسلامی و عقیده به نبوت و معاد است. در عرصه ساختار ویژگیهای ساختار سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مطرح است و در حوزه رفتار میتوان به رفتار نخبگان ،شهروندان و گروه های اجتماعی اشاره کرد. این مقال با رویکرد نظری و تحلیلی به شاخص ها و نشانه های نظام جمهوری اسلامی میپردازد.
ایده و مفهوم ساختارگرایی با بررسی آرای سوسور و لِوی استروس(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ساختارگرایی در حوزة مطالعات اجتماعی یکی از گرایش های نظری پیچیده و با نفوذ است. بسیاری از متفکران مهم جامعه شناسی از مارکس. دورکیم، بوردیو، گیدنز و بسیاری دیگر از نظریه پردازان، دغدغه و دلمشغولی اصلی شان درگیری با ساختارگرایی و تلاش برای بسط این جریان فکری و یا رهایی از آن بوده است. هدف این نوشتار، مشارکت در ابهام زدایی از این جریان با نفوذ فکری و پرداختن به پاره ای از اصول نظری آن با ارجاع به آرای تنی چند از مهم ترین متفکران کلاسیک آن، یعنی سوسور، لِوی استروس، بارت، آلتوسر و لاکان است. مسئله اساسی در بحث، ساختارگرایی، بحث از سوژة انسانی و تقدم ساختار بر عاملیت است. نقطه مشترک همة نحله های ساختارگرایی از جمله زبان شناسی، انسان شناسی، اسطوره شناسی و مارکسیسم ساختاری، نفی سوژة انسانی و اصالت دادن به ساختار به جای عاملیت است. اما به لحاظ روش شناسی این جریان فکری، پیشاپیش بر اصول و مقدماتی استوار است که بدون پذیرفتن و به کار بستن آن در مطالعات، نمیتوان به نتایج ساختارگرایانه دستیافت. بخش های مهم این اصول، با ارجاع به آرای دو تن از مهم ترین متفکران آن، یعنی سوسور و لِوی استروس، در نوشتار حاضر بررسی شده است.
نقش نگرش های اسلامی در فرآیند تصمیم گیری(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
انسان موجودی تصمیم گیر است. تصمیم گیری یعنی حل مسئله و انتخاب راه حل. مدیران برای تصمیم گیری و چاره جویی مسئله، باید مقدماتی فراهم آورند تا بتوانند موضوع را بشناسند و سپس آن را حل کنند. برخی از این مقدمات آگاهانه برگزیده میشوند و برخی دیگر بدون توجه به کار میروند. انسان ها تحت تأثیر عوامل تربیتی و شناختی در دوران زندگی برداشت هایی در ذهن خود جای میدهند و به هنگام تصمیم گیری، به طور طبیعی از آنها استفاده میکنند.
مدیران آگاه با جاسازی اطلاعات واقعی و ارزنده و چینش مناسب آن میتوانند شرایط را برای تصمیم گیری بهتر خود فراهم سازند. نگرش ها با هدایت ذهن مدیران، آنان را در پیمودن فرایند تصمیم گیری همراهی میکند. نگرش های مدیران میتواند در همة مراحل تصمیم گیری نقش بیافریند. نقش آگاهیهای هستیشناسانه و انسان شناسانة مؤثر در تصمیم گیری، در این مقال در کانون توجه است. مدیران مؤمن با داشتن این آگاهیهای ضمنی بهتر میتوانند در رویاروی مسائل قرار گیرند. در این مقاله با تحلیل مفهوم نگرش و تبیین مراحل تصمیم گیری، تلاش شده است که با استفاده از منابع اسلامی تأثیر نگرش ها بر تصمیم گیری بررسی شود.
روش شناسی فلسفی امام خمینی(ره)
حوزه های تخصصی:
دانش همراه با روش متولد میشود؛ از اینرو برای تولید علم، بویژه در علوم انسانی، شناسایی روش، مهم و ضروری است. بطور کلی تمامی علوم انسانی از مبانی فلسفی متأثر هستند؛ یعنی اگر کسی بلحاظ فلسفی الهیاندیش باشد، علوم انسانیش هم رنگ و بوی الهی میگیرد و اگر مادیاندیش باشد، علوم انسانیش رنگ و بوی مادی پیدا میکند. البته بصرف اینکه یک محقق و دانشمند الهی باشد، علوم انسانی تولید شده توسط او الهی نمیشود، بلکه جهت تحقق این امر باید برای تولید نظریه علاوه بر تجربه، از عقل و وحی و شهود نیز استفاده کند.
امام خمینی(ره) یکی از پیروان حکمت متعالیه است که توانسته بخوبی از عهده این مهم برآید. ایشان، نقل و کشف و عقل را برسمیّت میشناسد و از این سه سبیل، در یک صراط استفاده میکند. از آنجا که روش شناسی مبتنی بر شناخت شناسی است، امام خمینی(ره) نقل را برتر از عقل و کشف میداند، اما اگر ظواهر نقل با براهین مسلّم عقلی ناسازگاری داشته باشد ، ظواهر شرع را به کناری مینهد و ضمن آنکه معتقد است عرفان به مناطقی راه دارد که عقل از راه یافتن به آن وادی معذور است، یافته های سرة عرفانی و عقلانی را قبول دارد و بر این باور است که نباید در فلسفه «کشف» را بجای «عقل» نشاند. بنظر میرسد وی در روش و محتوا به ملاصدرا وفادار است؛ برخلاف برخی دیگر از حکمای حکمت متعالیه، همچون علامه طباطبایی که در روش، سینایی و در محتوا صدرایی است.