مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
عشق
حوزه های تخصصی:
دیدگاه حکیم سنایی(حدیقه) و مولانا (مثنوی) در باب شرور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، ضمن بررسی دیدگاه معتزله و اشاعره و امامیه و بعضی فلاسفه درباره شرور، اندیشه های مولانا و سنایی کاویده و نموده می شود که آنان با توجه به ذهنیت نسبیت گرای خود به این موضوع پرداخته اصل «همبستگی و انداموارگی» و «کلیت نظام جهان» و «اجتماع اضداد» را در سمت و سوی «سودمندی ناملایمات و حکمت الهی» در وجود آن ها مطرح و سرانجام، ضمن موجّه دانستن نزاع های کلامی و فلسفی، راه حل نهایی مشکلات و از جمله معضلات کلامی و فلسفی مانند شرور را «عشق» می دانند. چون عاشق، همه چیز معشوق را نیکو می داند و در وجود او استحاله مییابد، دیگر دوگانگی وجود ندارد که بخواهد از نظام خلقت ایراد بگیرد؛ چه گیاه بدبینی در خاک دوگانگی می روید و این جاست که راه عارفان از اهل کلام و فلسفه تمایز می یابد. امّا تفاوت سنایی و مولوی یکی در شیوه بیان مطلب و دیگر قاعده «عوض» برای تسکین دردها و رنج ها در بیان مولاناست که سنایی چیزی در این باب نیاورده است. علاوه این که هر دو معتقدند، اگر تلاشی در خور، انجام پذیرد، اغلب رنج ها و مشکلات راه مقابله و چاره دارند. بنابراین، خوش بینانه ترین دیدگاه نسبت به هستی و شرور ظاهری را عارفان دارند که از جمله آن ها سنایی است و مولانا که در اوج عشق و وحدت سیر می کند، دیدگاهش بیشتر مبتنی بر عرفان است تا کلام؛ اما اگر گزیری از تحلیل کلامی نباشد، گرایش آنان به مبانی عقلگرایان مشهودتر است تا به اشعریت؛ اهل اعتزال هم که مورد طعن هر دو فرزانه هستند؛گرچه ممکن است، تشابه یا تواردی میان آراء آنان دیده شود.
که هرگز از تو نگردم نه بشنوم پندی ( پندناپذیری عاشق )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عشق، پدیده ای روانی و حالتی روحی است که با تجربة شخصی و دریافتی درونی همراه است. وصف عشق و شرح حالات عاشق و معشوق در ادبیات، جلوة خاص و گسترده ای دارد. بسامد بالای موضوعات دربارة عشق در فرهنگ و ادب ملل، گویای این ادعا است. در ادبیات ایران زمین نیز شرح و بیان عشق، چه در جلوه های گوناگون عشق مجازی و چه در میراث عرفان، در مرتبة ملکوتی عشق انسان به خدا و عشق خدا به انسان، از زیباترین و درخشان ترین گوهرهای تفکر و اندیشة بشری است. در این میان منظومه های غنایی و عاشقانه در توصیف صحنه های عشق و دلدادگی، حائز اهمیت فراوانی است. شرح ویژگیهای عاشق و معشوق و تعاملات آنها در این آثار جایگاه ویژه ای دارد. یکی از ویژگیهای عشّاق و صفت اخلاقی برجسته آنها، پندناپذیری آنان است که این مطلب رویارویی آنان را با ناصحان و ملامتگران به دنبال دارد؛ اغلب این ناصحان نیز از خویشان و نزدیکان عاشق به شمار میروند و در پیشبرد داستان تأثیر مهمی دارند. در این مقاله به چرایی و علل و زمینه های پندناپذیری عشّاق و اقسام ناصحان و نوع پندهای آنان توجّه شده است.
عشق متنی تجربه عشق در کتاب عشق روی پیاده رو نوشته مصطفی مستور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر مفهوم عشق را در دو ساحت متفاوت و متمایز بررسی می کند. عشق از سویی همواره تجربه و مفهومی استعلایی شمرده شده که ثابت است و با حقیقتی فراانسانی نسبت دارد. این گونه خوانش، از نوشته های افلاطون شروع شده است و همچنان ادامه دارد. اما در برابر، نگاهی به عشق وجود دارد که از همان افلاطون تا به امروز، عشق را پدیده ای انسانی، فرهنگی و از همه مهم تر «متنی» می داند. به این تعبیر، عشق درون زبان (یا به گفتة ژاک لکان، «نظم نمادین») فهمیده، تکثیر و تجربه می شود. در اینجا، نگارنده تنش بین این دو نگاه را در مجموعه داستان های کوتاه عشق روی پیاده رو نوشتة داستان نویس معاصر ایرانی، مصطفی مستور، بررسی و تحلیل می کند. برای طرح این موضوع به مسئلة غیاب در عشق می پردازد و اینکه چگونه تجربة عشق در این داستان ها همواره درگروی غیاب عاشق یا معشوق است؛ دیگر اینکه عشق به عنوان مفهومی نشانه ای درون نظام نشانه ای ساخته و دارای دلالت می شود و سپس اینکه در نهایت، شخصیت های این داستان های کوتاه چگونه همگی با «روایت های عاشقانه» عاشق می شوند و عشق را می فهمند. این همه به عشق مفهومی متکثر و روایتی می دهد. بنابراین، عشق نشانه ای است که همواره درحال ساخته شدن است.
جایگاه عشق در نظریه اخلاقی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عشق، جایگاهی مبنایی در نظریه اخلاقی مولوی دارد. هویت زمانی یا «خود» محصول فکر زمان اندیش و مختصاتی محدود بین گره های زمانی ماضی و مستقبل است؛ هویتی که مطلوب نفس امّاره بوده، از طرف آن پشتیبانی می شود. مولانا حیات نفس را در گرو تغذیه از تخم غرض هایی می داند که در کشتگاه های زمانی آینده و گذشته به ثمر می نشینند. درنتیجه الگوی اخلاقی کلان وی در اطفای رذایل نفسانی، منقبض کردن این عرصه های زمانی است؛ زیرا فعلیت نفس در گرو زمان اندیشی معطوف به آینده و گذشته است؛ اما صعوبت این کار با توجه به بروز اوّل فجور و تکوینی بودن آنها در انسان از عهده عقل خارج است و پای عشق را به میان می کشد. چاشنی «بی هشی» یا رهایی از «خود» مطلوب ترین فرآورده عشق و آرزوی تکوینی انسان است؛ زیرا شخص در پرتو آن از رنج های آمیخته به «خود» رهایی می یابد و به مطلوبیت فطری موردنظر خود خواهد رسید.
نجات شناسی اُشو؛ نجات شناسی ابداعی یا پیروی از آیین تَنْتره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به نظریة نجات در جنبش اُشو و ریشه یابی آن پرداخته است: نخست، پس از بررسی اجمالی زندگی و مهم ترین آموزه های اُشو، سه پرسش مهمِ نجات شناسی، یعنی نجات از چه؟ با چه؟ و به سوی چه؟ چنین پاسخ داده شده است: از دیدگاه اُشو آنچه باید از آن نجات یافت، گرایش های جنسی محدود و ناقصی است که مانع از مراقبة کامل ذهن انسان می شوند؛ ولی برای کم کردن امیال جنسی نباید با آنها مبارزه کرد، بلکه باید با هدایت استادی ورزیده و بدون محدودیت های معمول به آنها پاسخ داد. همچنین با تشکیل مدار الکتریکی ویژه ای بین دو جنس مخالف و رسیدن دو طرف به اوج لذت جنسی کامل، این امیال بسیار کاهش یابند، و زمینه برای پیمودن مراحل مراقبه فراهم آید. محور مراقبه در آموزه های اُشو، تهی شدن ذهن است، که ثمرة آن آرامش مطلق می باشد. سرانجام نیز با ریشه یابی آموزه های اُشو ثابت می کنیم که او تنها با ترکیب آموزه های مکاتب باستانی شرقی، به ویژه تَنْتْرَه و کوندَلینی یُگه، و همچنین آیین بودای ذِن، و ارائة آنها در قالبی امروزی تر، عملاً برخلاف ادعایش، نجات شناسی منحصربه فردی ارائه نکرده است.
گفتنی است گرچه خود این آموزه ها در معرض نقدهای جدی و مهلک قرار دارند به جهت اینکه غرض از نوشتار صرفاً تبین تقلیدی بودن مکتب اُشو است، از آوردن نقدهای مفصل پرهیز و در برخی قسمت ها اشاره ای به اندکی از آنها کرده ایم.
محبّت، فضیلت برتر در اندیشه ی اخلاقی توماس آکوئیناس(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
محبّت و دوستی در فلسفه اخلاق، از مهم ترین فضایل محسوب می شود. ارسطو دوستی را مکمل فضایل می داند و فیلسوفان مسلمان و مسیحی، مثل ابن مسکویه و توماس آکوئیناس محبت و دوستی را مهم ترین فضیلت تلقی می کنند. آکوئیناس آن را برترین فضیلت دینی می داند و ابن مسکویه معتقد است با وجود محبّت، از عدالت بی نیاز می شویم. این مقاله به تحلیل و بررسی محبت به عنوان فضیلت برتر در اندیشه ی اخلاقی توماس آکوئیناس می پردازد. آکوئیناس در حالی که در تبیین نظریه ی فضیلت خود، از جمله در تبیین دوستی و دیگر فضایل، از ارسطو بسیار الهام گرفته است، سعی می کند دیدگاه خود را به کمک ایده ها و آموزه های دینی مسیحیت تکمیل و تصحیح کند. طرح فضایل موهوبی و دینی در کنار فضایل اساسی ارسطویی از این جمله است. ایمان، امید و محبت، سه فضیلت دینی اند که برگرفته از آموزه های خاص مسیحیت می باشند و تنها عامل تحقق آنها، به گفته ی آکوئیناس، افاضه و اراده ی الهی است . وی محبّت را برترین فضیلت دینی و مبنای همه ی فضایل می داند. در مقاله ی حاضر، پس از تصویر فضیلت از دیدگاه اخلاقی توماس و بیان اقسام آن، نقش ، معنا و ماهیت فضایل دینی مورد بررسی قرار می گیرد. سپس به تبیین مفهوم، جایگاه و رابطه ی محبت با دیگر فضایل، و دلیل برتری آن پرداخته می شود و در نهایت، بر این تأکید می شود که از دیدگاه آکوئیناس همه ی فضایل از طریق محبت به خداوند است که معنا و مفهوم پیدا می کنند.
درآمدی بر پیامدهای تربیتی و اخلاقی عشق در اندیشه ی سهروردی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
شیخ اشراق به مقوله ی عشق، نگاهی فیلسوفانه و عارفانه دارد. او عشق را فرزند عقل و ملازم حزن می شمارد و رسیدن به حسن وکمال را جز از طریق عشق میسر نمی داند. به تعبیر وی، عشق محبتی مفرط و بیرون از حد است که در مجموعه ی هستی سریان دارد و هر موجودی - اعم از نوری و غیر نوری - از آن بهره و نصیبی دارد. عشق رابط وجودی میان موجودات عالم است. مقدمه ی وصول به عشق، معرفت ومحبت و غایت آن فناست. در اندیشه ی او، عشق آثار و پیامدهای تربیتی و اخلاقی با اهمیتی دارد که کمال جویی، دنیاگریزی، مبارزه با زشتی ها و هوای نفس، وحدت گرایی، میل به عقلانیت و خردورزی، صبر و استقامت، التزام به اعمال صالح، کسب معرفت و همچنین طاعت و عبادت حضرت حق، در زمره ی این آثار است.
بررسی پیش آیندهای رشد و تکامل پس آسیبی (شکست رابطه ی عاشقانه) در دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، بررسی پیشآیندهای رشد و تکامل پسآسیبی (شکست رابطهی عاشقانه) از طریق مولفههای اسناد شکست رابطهی عاشقانه و سنخهای شخصیتی در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز بود.
روشکار: در این مطالعهی همبستگی از نوع تحلیل رگرسیون، 214 دانشجو (160 دختر و 54 پسر) که شکست در رابطهی عاشقانه را در فروردین 1389 تجربه کردهاند از طریق نمونهگیری گلوله برفی انتخاب و با استفاده از پرسشنامههای رشد و تکامل پسآسیبی، اسناد شکست رابطهی عاشقانه و پرسشنامهی شخصیتی فرم کوتاه نئو بررسی شدند. دادهها از طریق نرمافزار SPSS نسخهی 16 و با استفاده از آزمونهای ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیری تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیری مشخص نمود که 22 درصد واریانس رشد و تکامل پسآسیبی توسط متغیرهای پیشبین (سنخهای شخصیتی و اسنادهای شکست رابطهی عاشقانه) تبیین میشود و در میان این متغیرهای پیشبین، برونگرایی، وجدانی بودن و اسناد شخصی، رشد و تکامل پسآسیبی را پیشبینی میکنند.
نتیجهگیری: برونگرایی، وجدانی بودن و اسناد شخصی موجب پختگی و رشد و تکامل فرد بعد از قطع رابطه، میشوند
آتش بر پر جبرییل جان
حوزه های تخصصی:
این مقاله از منظر تاملی در مبانی عشق و جمال در شعر و اندیشه سعدی با نگاهی بر عرفا و حکمای فارس از جمله روزبهان، حافظ و ملاصدرا رقم خورده است. در این مقاله ابتدا به جایگاه عشق و محبت و جمال در قرآن کریم، حدیث و متون کهن صوفیه اختصاص یافته و درادامه، حالات عشق پاک در تفکر سعدی، با توجه به زمینههای چون جمالدوستی، تجلی و نظربازی عرفانی را مورد بررسی قرار میدهد.
حدیث عشق
حوزه های تخصصی:
سعدی با بلاغتی استوار و هنرمندانه و دریافتی زیرکانه و معقول که با تفکرات و اندیشههای گوناگون او انطباق دارد، قالبهای ادبی، انواع شعر، گونههای معانی و نحوههای مختلف تاثیرگذاری متناسب را انتخاب میکند. وی زلالترین و بیپردهترین عواطف و احساسات شخصی و غنایی خویش را در غزل منعکس میسازد. غزل سعدی دارای ویژگیهای ساختاری و درونمایههای انحصاری خاصی است. عشق مرکز آتشفشان عاطفی و ذهنی غزل سعدی است. سعدی رابطه عاشق و معشوق را که برآیندی از اوضاع و احوال عاطفی زمان اوست، به نحوی پرتحرک و پویا مطرح میسازد و گاهی نیز بیخبران از عشق و ماجرای آن را مورد اعتراض و شکایت قرار میدهد. سعدی شیفته عشق است و این شیفتگی را با هرچه کامل تر و متنوعتر ارایه کردن تصویر معشوق به نمایش میگذارد. این مقاله نیز به بررسی عشق در غزلیات سعدی میپردازد.
نگاه پاک سعدی
حوزه های تخصصی:
این مقاله در رابطه با عشق عفیف و نگاه پاک سعدی است. درباره مفهوم عشق و مصداق آن در غزلهای سعدی-مانند برخی دیگر از موضوعاتی که بدان اشاره شد- میان سعدیپژوهان اختلاف نظر وجود دارد: برخی عشق او را زمینی و جسمانی، برخی با تاکید بر اندیشههای عرفانی سعدی، معشوق غزلهای سعدی را آسمانی و عرفانی شناختهاند و برخی دیگر با روشی معتدل، بخشی از سرودههای سعدی را عرفانی و بخشی دیگر را غیرعرفانی دانستهاند. آنچه در این مقاله در مورد آن صحبت شده بررسی نظریات مختلف در رابطه با این موضوع میباشد.
لطایف عرفانی عشق در باب پنجم گلستان سعدی
حوزه های تخصصی:
معرفت یا عرفان پدیدهای وجدانی است؛ یعنی اتّفاقی که در جغرافیای ملکوتی وجود انسان میافتد. آنچه ما به عنوان معرفت مطرح میکنیم، به قول عزّالدین محمود کاشانی در مصباح الهدایه (ص 82) علمِ معرفت است نه خود معرفت و به تعریف همین نویسنده، معرفت نتیجة ذوق و حال است، نه حاصل علم و تصوّر و از کشف و عیان است، نه از خبر و برهان. (همو: ص 93). البته دست یافتن به تعریف نسبی و حتّی ناقص از عرفان دشوار است و به پژوهشهای مستقل نیازمند، امّا برای آنکه از بحران تعریف که آفت بزرگی در مقولات فرهنگی و تحقیقات عرفانی است، بر کنار باشیم، باید در تعریف نسبی خود، عوامل زمان و مکان و زبان و شیوههای پژوهش و جامعیّت و مانعیّت را به دقّت واکاوی کنیم. آنچه از موضوع و حوصلهء این مقاله بیرون است. لاجرم بر این اصل که مقبول همگان است، بسنده میکنیم که پدیدهء معرفت اگر از مقولة ادراک باشد، یا نگرش یا روش و والاتر اینکه تبدیل وجود انسان در سایه عرفان اتفاق میافتد، همه و همه امری وجدانی و به اعتبار حضور دین، قدسی است. پس چیزی است مربوط به باطن و درون انسان، امّا در هر کسی به گونهای خاص ظهور میکند. این باد اندر هر سری سودای دیگر میپزد. در اینجا، آنچه مطرح است این است که چگونه از تظاهرات بیرونی راهی به آن گنج نهانی بیابیم و چگونه مکتب و مدرس هر عارفی را با امتیازات و ارزشهای کاربردی آن بشناسیم و نشناسانیم. در این مقال کوشیدهایم تا از منظر انسانشناختی عرفانی و ارتباط آن با عالم، زبان لطایف عرفانی عشق را در باب پنجم گلستان بررسی کنیم.
در ستایش سعدی
حوزه های تخصصی:
چیرهدستی سعدی در سخن در هر کلام او پیداست و نکتهای نیست که نیازمند تکرار و تأکید باشد، اما رسیدن به ژرفای اندیشهء سعدی به تعمق بیشتر نیاز دارد. فکر سعدی نیز مانند هر هنرمند و متفکر بزرگ دیگر ابعاد و لایههای متعدد و مختلف دارد. مهمترین آثار سعدی که آوازهء جهانگیر او مرهون آنهاست، بوستان و گلستان و قصاید و غزلهاست که در همهء آنها، جای جای و به مناسبت، سعدی زبان به نصحیت میگشاید. محور توجه سعدی نیز مانند بسیاری از دیگر صاحبان اندرزنامهها، سه موضوع است: سیاست، خانواده و تهذیب نفس. سعدی مردی حکیم است. دارای تجربهء دنیاست و این تجربه را در تنهایی و درویشی خود کسب کرده است و بنابراین در سیاست و اخلاق از هر فرد دیگر برتر است. بزرگترین خصیصهء اخلاق سعدی، واقعنگری است، اما آنچه به اخلاق سعدی ژرفا و والایی میبخشد، درآمیختگی آن، در عین التفات تام به واقعیت، با تصوف است. سعدی همانطور که خداوند سخن است، مانند سقراط استاد عشق نیز هست. همانگونه که در اندرزگویی هیچگاه سخن او مایهء ملال نیست، در وصف عشق و عاشقی نیز کسی به پای او نمیرسد. بنابراین چنانکه گذشت، ستایش سعدی مقولههای گوناگونی را در برمیگیرد، که در این مقاله سعی شده به آنان اشاره شود.
گله از فراق: شرح غزلی از سعدی
حوزه های تخصصی:
نویسنده مقاله ضمن اعتقاد به مشرب خاص عرفانی ـ فلسفی در غزل های سعدی، این غزلیات را برآمده از عشق می داند و معتقد است که حالات ویژه عاشق و معشوق در این غزلیات به نیکی به تصویر کشیده شده است آن هم به زبانی سعدیانه، شاعرانه و دل انگیز. در ادامه نویسنده مقاله یکی از غزل های سعدی را با مطلع «همه عمر سر ندارم سر از این خمار مستی» از این زاویه دید مورد بررسی قرار می دهد.
غزل دختر انفاس سعدی: نگرشی مختصر در غزل سعدی و بررسی نسبت میان عقل و عشق
حوزه های تخصصی:
غزل فارسی گسترة عظیمی را در عرصة شعر و ادب فارسی به خود اختصاص داده است. در این گستره، مضامین برخاسته از احساسات و عواطف درونی آدمی بیش از سایر مفاهیم جلوه گری کرده است. علاوه بر این، راز و رمزهای عارفانه نیز در این عرصه جلوه گری ها داشته و مفاهیم نمادینی را بر جای نهاده است. غزل سعدی صرف نظر از عاشقانه یا عارفانه بودنش به جهت هنر و زبان آوری، لطافت و فصاحت همواره مورد توجّه همگان بوده و قرن ها بی بدیل و تقلیدناپذیر بوده است. در این مقاله ضمن نگرشی مختصر بر غزل سعدی، از بین مضامین بی شمار سخن سعدی دو مضمون بنیادین عقل و عشق و نسبت میان این دو در غزلیات وی مورد بررسی قرار گرفته و شواهدی نیز از غزلیات و هم از سایر آثار وی ارایه می گردد.
واسازی عشق در غزلیات سعدی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نویسنده به بررسی پارادوکس عشق در غزلیات سعدی می پردازد و معتقد است که عشق در معنای کلاسیک و اصالت محورش مفهومی واحد، یک دست، بدون تناقض، متافیزیکی و دست یافتنی است، اما نگاه پارادوکسی به عشق آن را درون نوعی تناقض قرار می دهد و این همان پارادوکس حضور و غیاب است. در ادامه برای تبیین سخن خود به شش موضوع می پردازد:
1. عشق متنی و فرامتنی 2. عشق کمال و نقصان 3. عشق خود و دیگری 4. عشق فعال و منفعل 5. عشق نگهداری و ویرانی 6. عشق شباهت و تفاوت.
مرد را ره به حق، عقل نماید یا عشق؟
حوزه های تخصصی:
تقابل و یا همسویی عقل و عشق امری است که پیوسته در اندیشه متفکران، عارفان و فیلسوفان مورد کنکاش قرار گرفته و بازتاب این تفکرات منجر به پیدایش نحله های فکری گوناگونی در این زمینه گردیده است. با بررسی سیر تاریخی این امر، می توان اهمیّت آن را در نزد صاحبان اندیشه جستجو نمود . مروری بر «رساله های عقل و عشق» موجود، بیانگر میزان اهمیّت آن در نزد بزرگان است. نویسنده ضمن بررسی دیدگاه های مختلف پیرامون این امر به تبیین دیدگاه سعدی در این زمینه پرداخته و معتقد است که رویکرد سعدی به عقل در گلستان و بوستان با دیدگاه وی نسبت به عقل در غزلیات و یا رساله عقل و عشق اندکی متفاوت تر می شود و این امر نیز به مقتضای موضوعات و مفاهیمی است که در هر یک از این آثار گنجانده شده است.
جایگاه عشق در مبانی سنت های اول و دوم عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند تاکنون جریان عرفان اسلامی، متناسب با هر عصر و روزگاری به اشکال گوناگونی، چه به لحاظ سبک شناختی و چه از جهت ادوار تاریخی، رویدادها، آثار، پیشگامان و بنیان گذاران سرشناس فرقه های عرفانی تقسیم شده است، شاید تقسیم آن به دو سنت اول و دوم که یکی از آغاز تا سده هفتم هجری و دیگری از سده هفتم با ظهور ابن عربی تا دوران حاضر را در برمی گیرد، از شمول بیشتری برخوردار باشد. هدف از بررسی موضوع عشق در دو سنت عرفانی، شناخت چگونگی تعامل قوه نظری و عملی در دو سنت عرفانی مذکور و تبیین این واقعیت است که چگونه مبانی فکری سنت دوم که مراد از آن مکتب مبتنی بر وحدت وجود ابن عربی است، توانست با تبیین و تشریح اصولی شالوده های علمی و نظری خود، قوه عملی را نیز تحکیم و تعمیق بخشد. برای روشن تر شدن این موضوع، «عشق» را که هم از مضامین پرکاربرد و هم از کلیدواژه های این دو سنت به شمار می آید، از خلال دو اثر منتخب، یعنی عبهرالعاشقین روزبهان بقلی و فصوص الحکم شیخ اکبر برگزیده ایم تا با مطالعه دیدگاه های هر یک در خصوص عشق، نتایج و بازخوردهایی را که با تکیه بر این مبانی در این هر دو سنت حاصل آمده است، بررسی کنیم.
حقیقت ایمان از دیدگاه عین القضات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عینالقضات همدانی ایمان را امری مشکک و دارای مراتب شدت و ضعف میداند. از نظر وی، ایمان تصدیقِ دل است؛ تصدیقی که همراه با «عمل به دستورات شریعت» و «مهرورزی بر خلایق» باشد. نشانه پایینترین مرتبه ایمان اعمالی است که مطابق با امتثال اوامر و اجتناب از نواهی الهی باشد. اما بالاترین مرتبه آن، درکِ حقیقتِ «لا إله إلا الله» است. آدمی اگر به معرفتی دست یابد که مانند حضرت ابراهیم(ع) از خود بدر آید و عشق را تجربه کند، به حقیقتِ ایمان خواهد رسید. عین القضات در آثارِ خود تعبیراتی زیبا از حقیقت ایمان آورده است؛ تعبیراتی مانند عشق، لقاء الله، خودشناسی و درک وحدت وجود. مؤمن حقیقی با اینکه فانی در حق تعالی است، اما در جامعه زندگی کرده و با دیگر آدمیان تعامل دارد. این نکته مهم را عینالقضات «اثبات بعد از محو» مینامد که نتیجه ایمان حقیقی است.