مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۴۱.
۳۴۲.
۳۴۳.
۳۴۴.
۳۴۵.
۳۴۶.
۳۴۷.
۳۴۸.
۳۴۹.
۳۵۰.
۳۵۱.
۳۵۲.
۳۵۳.
۳۵۴.
۳۵۵.
۳۵۶.
۳۵۷.
۳۵۸.
۳۵۹.
۳۶۰.
معرفت
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۷)
27 - 38
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا «شُکر» را مقام و مرتبه یی میداند که انسان میتواند به آن دست یابد. او شناخت و درک حقیقت شکر را متوقف بر انسانشناسی میداند. ارکان سه گانه شکر در نظر صدرالمتألهین عبارتند از: علم، شادی و عمل. عمل مقدمه رسیدن به شادی و سرور است و این شادی مقدمه علم و معرفت است. بنابرین زیربنای شکر، معرفت است و عمل، مقدمه رسیدن به آن. با توجه به این ارکان سه گانه، میتوان گفت شاکر حقیقی، همواره در حال شادی و سرور است و این حالت در عمل بصورت خیرخواهی، احسان و عطوفت با مردم ظاهر میشود. دلیل و پشتوانه این شادی و مهربانی با همه انسانها، ایمان و اعتقاد به توحید و خداباوری است. در حکمت متعالیه، خداوند مبدأ بهجت و سرور بی انتهاست و بهمین دلیل ارتباط با او، عین ارتباط با منبع شادی است. بنابرین میتوان نتیجه گرفت که شکر در آثار ملاصدرا از مبانی حکمی برخوردار است؛ بطوریکه رسیدن به مرتبه اعلای شکر، جز با حکمت امکانپذیر نیست.
سکستوس و تقریر کلاسیک مسئله معیار(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۱ شماره ۹۱
43 - 69
حوزه های تخصصی:
این مقاله در باره «مسئله معیار» که یکی از مسایل دشوار و چالش برانگیز معرفت شناسی است، به بحث می پردازد. این مسئله در باره این نیست که آیا «معرفت» معیار دارد یا ندارد، بلکه در باره این است که اگر معرفت دارای معیار است، پس خود معیار چه معیاری دارد؟ و یا گزینش آن با چه معیاری صورت می گیرد؟ در واقع، آنچه در مسئله معیار مورد چالش قرار می گیرد، ضابطه خود معیار است که ریشه ای ترین مواضع منازعه بین شکاکان و پادشکاکان است. به همین جهت، آن را از مسائل فرامعرفت شناختی دانسته اند که در خط مقدم منازعات معرفت شناختی واقع است. از این رو، این مسئله با دیگر مباحث شکّاوری جوهراً متفاوت است. این مسئله دو نوع تقریرمعروف دارد: «تقریرکلاسیک» و «تقریرنوین». در این مقاله، تقریرکلاسیک مسئله معیار، یعنی تقریر سکستوس، معرفی و تحلیل می شود و سپس وجه مغالطه بودن آن و اینکه چنین تقریری در واقع مصداق «مغالطه قیاس ذو الحدین جعلی» است، بیان می شود و این نکته روشن می شود که مبادی بدیهی معرفت و نیز معارف نظری برآمده از آنها از طریق برهان، بر خلاف پندار شکاکان و نسبی باوران، از این طریق آسیب نمی بیند.
کارکردهای معرفتی بُعد جسمانی انسان از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
۱۴۸-۱۲۵
حوزه های تخصصی:
نقش و کارکرد بُعد جسمانی انسان در ابعاد مختلف پس از اثبات ضرورت بعد جسمانی انسان، از مسائل مهم و قابل توجهی است که هرچند در فلسفه ملاصدرا و عرفان ابن عربی به آن اشاره مستقیمی نشده و باب مستقلی به آن اختصاص نیافته، از آراء و مبانی این دو دانشمند قابل استخراج است. از جمله این کارکردها می توان به کارکردهای معرفتی و نقش بعد جسمانی انسان در فرایند شناخت و معرفت اشاره کرد. این مقاله که بر اساس روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا نگاشته شده، بر آن است که موارد متعدد کارکردهای معرفتی بعد جسمانی انسان را از منظر ابن عربی و ملاصدرا استخراج نموده و میان آن ها از منظر این دو شخصیت، ارزیابی مقایسه ای بنماید. در نهایت این نتیجه به دست آمده است که بعد جسمانی انسان نزد این دو دانشمند از جهت معرفتی نقش مهمی در تحقق مقوله علم و معرفت و توابع آن، شکل گیری تخیل در انسان به عنوان یکی از مواد کسب معرفت، شناخت خداوند به عنوان عالی ترین موضوع معرفت و شناخت عالم و حقایق باطنی آن به عنوان موضوعی فراروی انسان دارد. این مقاله نشان می دهد که از منظر ابن عربی و ملاصدرا گذشته از اشتراکات زیادی که درباره کارکردهای بعد جسمانی انسان در تحصیل علم، شناخت خداوند و عالم وجود دارد که حاکی از تأثیر ملاصدرا از ابن عربی نیز هست، اختلافاتی هرچند اندک نیز در نحوه تبیین بر اساس مبانی و آراء آن دو دیده می شود.
بررسی اصول اولیه فهم عرفی از منظر توماس رید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴۹
135 - 158
حوزه های تخصصی:
هر ساختمان معرفتی ناچار از پیش فرض هایی شروع می شود که باید صدقشان مسلّم گرفته شود. توماس رید معتقد بود پیش فرض های زیادی وجود دارد که عقلاء آنها را در زندگی خود مسلم فرض می کنند و معارف خود را بر فرض صحت آنها بنا می کنند. او سعی کرد با روشی علمی این پیش فرضها را که خود به آنها اصول اولیه فهم عرفی می گوید استقراء کند؛ اصول اولیه ای که ناشی از ساختار خلقت ما هستند و مبنای تعاملات روزمره ما با دیگران و جهان خارج می باشند. هدف از این مقاله تشریح این اصول اولیه با مراجعه به کتب رید، و بررسی نقش آنها در معرفت بشری و نیز تبیین ناچاری ما از پذیرش آنها است. در پایان به وجه اهمیت این اصول از منظر رید خواهم پرداخت، و در نتیجه خواهم گفت بدون پذیرش اصول اولیه فهم عرفی، حجم عظیمی از معارفی که اذعان به آنها برای ما حیاتی است را از دست خواهیم داد.
رابطه معرفت عقلی و قلبی در غزالی شناسی جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال هفدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۵۱
46 - 72
حوزه های تخصصی:
بر اساس تحقیقات جدیدی که در غرب انجام شده فرضیه نوینی در مورد اندیشه غزالی شکل گرفته است که مدعی است بر خلاف تصور رایج، تفکر عقلانی از نظر غزالی مهمترین ابزار معرفت و رسیدن به غایی ترین هدف انسان است. گرچه غزالی به عنوان منتقد فلاسفه شناخته می شود ولی روش فکری وی همواره مشحون از استدلالات عقلی و فلسفی است و لذا از دید برخی از محققان، غزالی سهم مهمی در عقلی سازی فرهنگ جهان اسلام و انتقال اندیشه های ابن سینا به اخلاف خود داشته است و خودش نیز در نظریه پردازی های دینی و عرفانی خود از مبانی سینوی بهره های فراوان برده است. در این مقاله سعی شده است محورهای اصلی غزالی شناسی جدید و همچنین مبانی تصوف عقلانی غزالی مورد تحلیل قرار بگیرد. همچنین نشان داده شده است که رسیدن به بالاترین مراتب معرفت که در اندیشه غزالی به قلب نسبت داده می شود از نظر او تنها پس از طی مقدماتی ممکن می شود که در حوزه معرفت عقلانی است.
جایگاه لطایف چهارگانه در کسب معرفت از دیدگاه عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیستم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۶۳
19 - 38
حوزه های تخصصی:
بخش مهمی از اندیشه های عین القضات همدانی - عارف بزرگ سده ششم هجری- به بحث معرفت اختصاص دارد؛ و مقاله حاضر سعی دارد به روش توصیفی- تحلیل محتوایی، به نقش لطایف چهارگانه –از لطایف سبعه، مطرح در سلوک عرفانی- در معرفت بخشی از منظر عین القضات بپردازد و مبانی معرفتی او را از طریق منابع و ابزار شناخت تحلیل و بررسی کند؛ زیرا عین القضات به سه لطیفه نفس، دل و روح، عقل را هم می افزاید ولی آن را به کسب علوم نظری محدود می کند؛ و معتقد است دل به واسطه ذوق یا چشم بصیرت، نفس به واسطه شناخت نفس پیامبر(ص) یا در مرتبه فنا، به طور بی واسطه از روح- جان- امکان کسب معرفت پیدا می کنند، و همگی با مراتب مختلف یقین ارتباط دارند. اما آنچه نقش عقل را در نگاه عین القضات بارز می کند یکی منشأ جبروتی و نقش آن به عنوان پلی بین عین و ذهن به عنوان ابزار ترجمه معرفت، و دیگری به عنوان پیش نیاز نخستین مرتبه معرفت است. به طور کلی او معرفت را علمی لدنی و ذوقی دانسته است؛ ولی علم و معرفت را نه صرفاً دو مفهوم شناختی، بلکه دو عالم وجودی در نظر گرفته است، به همین علت در تقسیم بندی عین القضات علم تقلیدی و برهانی، جزو مراتب معرفت محسوب نمی شود.
خوانشی تحلیلی بر اثر بخشی معرفت در پیوند «وحی» و «عصمت انبیاء» در نگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۶
213 - 232
حوزه های تخصصی:
یکی از مبانی مهم اعتقادی مشترک مسلمانان عصمت پیامبر` است که در خصوص چگونگی و محدوه زمانی آن نظرات مختلفی مطرح شده است. ملاصدرا در تبیین عصمت، نگاه جامعی دارد که به رغم اختلافات ظاهری در بیانات گوناگون وی می توان همه عبارات وی را به اثربخشی معرفت در ماهیت عصمت ارجاع داد. وی، «وحی» و «عصمت» را هم پیوند دانسته که در فرایند تبیین و اثربخشی معرفت امکان پذیر است. پدیده وحی بالاترین مرتبه کشف معنوی است و این مرتبه پیامبر` را از هرگونه خطا مصون می سازد. وی همچنین زمینه عصمت نبی در دریافت و ابلاغ وحی را با تبیین ویژگی های وجودی انسان کامل پاسخ می دهد. بر این اساس، فرشتگان الهی به لحاظ مرتبه وجودی پایین تر از انسان کامل قرار دارند. درباره محدوده زمانی عصمت، معتقد به عصمت انبیا قبل و بعد از نبوت است، اگرچه این امکان وجود دارد که نفس نبی در کودکی به درجه نبوت نرسیده باشد اما «روح القدس» که به مرتبه ای از نفس نبی تعلق دارد، در دوران کودکی نیز وی را از انجام گناه باز می دارد. این جستار به تحلیل اثربخشی معرفت در پیوند وحی و عصمت در نگاه ملاصدرا پرداخته است.
واکاوی مراحل سه گانه نظریه مطابقت از دیدگاه ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
67 - 90
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل اصلی درمعرفت شناسی، نحوه «کاشفیت» علم (معرفت) و تحلیل و صورت بندی «صدق» است. درمیاناغلبنظریه های صدق نیز، «نظریه مطابقت»به معنای مطابق بودن گزاره با واقع،به عنوان معیار صدق قضایا،در نزد فلاسفه غرب و مسلمان طرفداران فراوانی یافته است.با این حال، این نظریه فارغ از ایرادلحاظ نشده و بر مبنای ثنویت ذهن و عین، اشکالاتی بر آن وارد شده است، از جمله: اجتماع جوهر و عرض، اندراج شیء تحت دو مقوله متباین و...، که با عنوان «مشکله وجود ذهنی» در میان حکمای مسلمان شهرت یافته است. اما از زمان ملاصدرا و براساس اصول هستی شناختی وی همچون:اصالت وجود و تشکیک وجود، دوگانگی ذهن و عین از دایره بحث خارج می شود و مطابقت به عنوان مطابق بودن یک مرتبه از وجود با مرتبه دیگر آن مطرح می گردد و بر اساس مبانی نهایی صدرائی از جمله: تجرد علم، اتحاد علم و عالم و معلوم، و حضوری بودن همه علوم، شکاف بین مطابِق و مطابَق در نظریه مطابقت، یکسره از میانمی رود. بدین ترتیب،مسئله مطابقت در فلسفه صدرا صورت جدیدی می یابد که مقاله حاضر به به بیان سیر تطور آن اختصاص یافته است.روش تحقیق در این مقاله، توصیفی- تحلیلی- عقلی است.
نظام سازی قرآن بنیان (مفاهیم اساسی، راهبردها و فرایندها)
حوزه های تخصصی:
در دو دهه اخیر پس از انقلاب (1357) ایران شاهد به کارگیری چهار مفهوم اساسی «اسلامی سازی علوم»، «علوم انسانی قرآن بنیان»، «نظام سازی قرآن بنیان» و «نظریه پردازی قرآن بنیان» در ادبیات علمی کشور بوده است. کاربرد مفهوم «نظام سازی قرآنی» در سند منشور توسعه فرهنگ قرآنی کشور تا اندازه ای به گسترش این مفهوم دامن زده است. پس از آن، مفهوم «نظریه پردازی قرآن بنیان» نیز در جامعه علمی و برخی اسناد راهبردی مطرح شد؛ زیرا نظام سازی در گِروِ نظریه پردازی است. رواج مفاهیم یادشده علائمی از خیزش برای انقلابی علمی در علوم انسانی است. مسأله کسانی که بر این مفاهیم تأکید دارند آن است که علوم برآمده از فلسفه و بنیادهای نظری رایج در دنیا نمی تواند مشکلات جوامع اسلامی را در جهت رسیدن به اهداف الهی حل کند. برخی بزرگان، دانشمندان و پژوهشگران داخل و خارج کشور نظریه هایی درباره این مفاهیم بیان کردند یا نوشته اند. سؤال این است که معنی این مفاهیم چیست؟ راهبردهای دستیابی به آن ها کدام اند؟ راهبردهای پیشنهادی با چه فرایندی محقق می شوند؟ مفاهیم یادشده در سطحی از انتزاعی بودن قرار دارند که می توان آن ها را اهداف علمی انقلاب اسلامی به شمار آورد. نسبت میان این مفاهیم عام و خاص، مطلق و به ترتیب هر یک اعم از دیگری و بر آن تقدم دارد. مقاله به بیان مفاهیم چهار گانه یادشده، راهبردها و فرایندهای تحقق آن ها خواهد پرداخت و نشان می دهدکه نظام سازی، تولید علوم انسانی قرآن بنیان و اسلامی سازی علوم در گرِوِ نظریه پردازی قرآن بنیان است. ما در ایران پس از نزدیک به چهار دهه بررسی و پردازش مفاهیم اساسی به ضرورت نظریه پردازی قرآن بنیان رسیدیم، در حالی که شهید سیدمحمدباقر صدر در این امر پیشتاز بوده و از همان ابتدا بر نظریه پردازی اهتمام ورزید. این بدان معنی است که ما از آورده علمی وی استفاده نکرده ایم و هنوز در دوره پیشاصدری به سرمی بریم.
واکاوی تساویِ مفهومیِ ایمان با معرفت و تصدیق در آراء متکلّمان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
ریشه «أمن» یکی از محوری ترین و اساسی ترین مفاهیم قرآنی و مسائل اعتقادی است. تفسیرهای متکثر و متعارض ایمان از نظر متکلمان اسلامی موجب شده تا برخی، دیگران را به کُفر – نقطه مقابلِ ایمان- متّهم کنند. اینکه ایمان را امری معرفتی شناختی بدانیم در دو حوزه معنایی به کار می رود: اول اینکه دست یابی به ایمان از طریق عقل و استدلال های عقلی حاصل می شود؛ دوم اینکه اساساً ماهیّت ایمان از جنس معرفت و شناخت است. پژوهش حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی انجام پذیرفته، هیچ یک از این دو دیدگاه را قریب به صواب ندانسته و در صدد تبیین این مسئله است که ایمان می تواند بدون استدلال عقلی و معرفتی (به عنوان جزء ایمان) حاصل آید. برای اثباتِ این مدّعا ابتدا به بررسی اجمالیِ تلقّی متکلمان از ایمان پرداخته شده، تا نشان داده شود که صرفاً از سنخ معرفت نبودن ایمان و نیز عدم لزوم حصول آن از طریق استدلال عقلی ، نظریه ای است که در میان متکلمان اسلامی ریشه دارد و به نظر می رسد استدلال های این گروه قابل دفاع تر از گروه رقیب باشد. سپس با نگاهی مختصر به برخی از آیات، شواهدی بر اینکه ایمان از دیدگاه قرآن امری است مربوط به ساحت احساسی-عاطفیِ آدمی، آورده شده است.
تحلیل انتقادی علم دینی در اندیشG ابن حزم قرطبی(مقاله علمی وزارت علوم)
مسئله اصلی این پژوهش، چیستی علم دینی با مطالعه موردی دیدگاه ابن حزم قرطبی است. یافته اصلی این پژوهش که به شیوه کتابخانه ای در جمع آوری مطالب و توصیف و تحلیل عقلانی داده ها به نگارش درآمده آن است که از دیدگاه ابن حزم، ملاک دینی بودنِ علم این است که علم از طریق منبع یا غایت خود با دین در ارتباط باشد و همین مطلب وجه تمایز ابن حزم با دیدگاه برخی از اندیشمندان معاصر مانند آیت الله جوادی آملی است که ملاک دینی بودنِ علم را به موضوع یا همان معلوم می دانند. ابن حزم براساس اهداف بشری، علوم را به دو دسته دنیوی و اخروی تقسیم می کند و علم اخروی را به نام «علم شریعت» معرفی می نماید. به اعتقاد او، علم شریعت به علاوه همه علومی که در خدمت علم شریعت هستند، به میزانی که به علم شریعت خدمت می کنند، علم دینی به شمار می آیند؛ درحالی که وی از اشتراک لفظی معنای دنیا و آخرت غافل بوده است.
بررسی تطبیقی نسبت معرفت فلسفی با معرفت دینی در سیر تکاملی نفوس از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
اساس همه معارف، اصل شناخت «وجود» است. صدرالمتألهین علم را از سنخ وجود و ایمان را از سنخ علم می داند؛ لذا پیرو طرح نظریه تشکیک در وجود، تشکیک را در علم و نیز در ایمان جاری می داند؛ یعنی معرفت نفوس به متعلقات ایمانی، همان شناخت به متعلقات فلسفی و وجودی است و در این ساحت می توان معرفت فلسفی را از سنخ معرفت دینی دانست. لذا حقایق وجودیه ای مانند خدا، نبی، معاد و حشر، از متعلقات معرفت فلسفی یا حکمت است که صدرالمتألهین علم به آنها را معادل معرفت دینی یا ایمانی می داند. صدرا برای این نوع معرفت، طبق تشکیک وجود مراتب مختلفی را ذکر می کند که برخی از این مراتب، حقیقی و برخی غیرحقیقی اند. به بیان وی، نفس انسانی در اثر طی کردن مراتب مختلف حسی، خیالی و عقلی، و همچنین اکتساب صور مختلف در علم حصولی و نیز علم مکاشفه ای، به تدریج مراتب استکمال را (هم در معرفت فلسفی و هم معرفت دینی) طی می کند و از قوه به فعلیت می رسد. البته این امر در کنار قرائن دیگری چون استعمال اسامی مختلف حکمت، نور و فقه، نشان می دهد که نفوس انسانی در اثر استکمال در مراتب خود، هم به معرفت فلسفی و هم معرفت دینی دست می یابند که خود نشان از پیوند و ارتباط وثیق میان معرفت دینی و فلسفی دارد.
معرفت و بصیرت انسان حزب اللهی و تأثیر آن در اسلامی سازی علوم انسانی از منظر علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۱ دی ۱۴۰۱ شماره ۳۰۱
49-59
مقاله حاضر با روش تحلیل عقلی و رویکرد درون دینی به تبیین دیدگاه علامه مصباح یزدی در معرفت و بصیرت اهل ولایت و حزب الله و تأثیر آن در اسلامی سازی علوم انسانی پرداخته است. آخرین مرحله سیر انسانى در اندیشه علامه مصباح یزدی از سنخ علم حضورى است. اهل ولایت و حزب الله تعلق و ربط بودن خود به خدای سبحان را با علم حضوری مى بینند و مى یابند. این تحقیق نشان می دهد که از منظر علامه مصباح یزدی، علم حضورى که در اثر تمرکز و حضور قلب در عبادت و اطاعت خداوند و برداشته شدن حجاب ها بین اهل ولایت و خداوند تجلی می یابد، مطلوب ذاتى و کمال اصیل است و علوم انسانی درصورتى اسلامی و ارزشمند می شوند که وسیله اى براى رسیدن به کمال اصیل باشند؛ چنان که اگر در جهت ضد کمال نهایى، از آنها بهره بردارى شود، مقدمه نقص و سقوط نهایى خواهند بود.
واکاوی مخالفت غزالی با وجوب نظر(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از موضوعات مورد مناقشه بین متکلمان، شناخت اولین واجب بر مکلف بوده است. متکلمان معتزلی و اشعری معرفت نسبت به خداوند از طریق استدلال را اولین واجب می دانستند. دلیل آن را گروهی عقلی و گروهی سمعی برمی شمردند؛ هرچند در اصل موضوع با یکدیگر نزاعی نداشتند. با این رویکرد، فاصله ایمان تا کفر بر اساس علم و یا جهل نسبت به خداوند رقم می خورد. به طوری که عالِم به خداوند، مومن و جاهل به خداوند، کافر تلقی می گردید. غزالی متکلم قرن پنجم هجری با این اندیشه به مخالفت برخاست. او علم و جهل نسبت به خداوند از طریق استدلال را از دایره ایمان و کفر خارج ساخت. در این راستا غوطه ور شدن در علم کلام را جز در مواردی محدود، حرام اعلام کرد و ایمان را از معرفت جدا دانست. او با این رویکرد عوام مردم را به تقلید و تسلیم در اعتقادات امر نمود و سرپیچی از آن را مشمول مجازات دانست. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی اندیشه غزالی پیرامون وجوب نظر و استدلال در معرفت به خداوند را مورد واکاوی قرار داده و معتقد است غزالی ارائه استدلال بر اصول اعتقادی را بر مکلف واجب ندانسته و تقلید در اعتقاد و پیامدهای آن را مورد حمایت قرار داده است. شماره ی مقاله: ۱۱
استعاره های مفهومی مبتنی بر جهت کنه – وجه در فلسفه ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۲ شماره ۹۳
101 - 129
در چارچوب استعاره های مفهومی، فهم مفاهیم انتزاعی به کمک مفاهیم عینی میسر می گردد. این استعاره ها هم در زبان روزمره و هم در متون تخصصی یافت می گردد. جهت کنه – وجه حاصل مواجهه با این واقعیت است که عمق و ژرفای اجسام طبیعی بواسطه سطوح مختلف آن اجسام احاطه شده است. فلاسفه مسلمان و بویژه ملاصدرا از این جهت برای تببین امور معرفت شناختی و هستی شناختی بهره برده اند. کارکرد اصلی جهت کنه – وجه، تبیین دشواری معرفت به حقیقت وجود، ذات واجب تعالی و صفات الهی و ماهیت اشیا است. مهمترین استعاره های مفهومی مبتنی بر جهت کنه – وجه در آثار ملاصدرا عبارتند از : «وجود به مثابه امر دارای کنه و وجه»، «باری تعالی به مثابه امر دارای کنه و وجه»، «صفات الهی به مثابه امور دارای کنه و وجه»، «ماهیت به مثابه امر دارای کنه و وجه»، «مفهوم بسیط به مثابه امر دارای کنه و وجه»، «معقول و محسوس به مثابه کنه و وجه». «صورت به مثابه امر دارای کنه و وجه»، «علت شی به مثابه کنه شی» و «حداکثر مقدار ممکن یک شی به مثابه کنه شی».
تحلیل تطبیقی حقیقت نفس الامر از منظر فیلسوفان و عارفان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هشتم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۵)
27 - 42
یکی از موضوعات مهم در فلسفه و عرفان که ثمرات هستی شناختی و معرفت شناختی عمده ای بر آن مترتّب است، تبیین حقیقت نفس الامر است؛ چراکه حقیقت نفس الامر با صدق و کذب قضایا و گزاره های معرفتی، ارتباط مستقیم دارد. موضوع پژوهش پیشِ رو، بررسی تطبیقی دیدگاه فلاسفه و عرفای اسلامی درمورد حقیقت نفس الامر با روش توصیفی تحلیلی است و اطلاعات آن از طریق مطالعه کتابخانه ای گردآوری شده است. هدف پژوهش، جمع بندی کلی و بیان نقاط اشتراک و افتراق نظرات غالب فیلسوفان و عرفا درباره حقیقت نفس الامر و ارائه تحلیلی مختصر درباره آن هاست. اهمّ یافته های تحقیق عبارت اند از اینکه تفاسیر عرفا از حقیقت نفس الامر، ناظر به حوزه هستی شناسی بوده و برای تبیین وحدت وجودی عالم مطرح شده است، اما تفاسیر فلاسفه، ناظر به حوزه معرفت شناسی بوده و به قصد تبیین صدق و کذب گزاره های معرفتی طرح شده است. طبق این رویکرد، برخی از تفاسیر فلاسفه، نظیر واقع و خارج به معنی اخص، عقل فعال، نفس الوجود، تفسیر صحیح و دقیق از نفس الامر نیست، اما برخی دیگر مثل ثبوت عام یا ظرف مطلق ثبوت واقعیات خارجی و ظرف ثبوت عقلی محکیات، توجیه پذیرند. به نظر می رسد «نفس الشی» دقیق ترین و جامع ترین تفسیری است که قابلیت تبیین صدق و کذب هر نوع گزاره معرفتی را دارد.
تبیین امور واقع از منظر ابن خلدون (نگاهی نو به مقدمه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم عمران ابن خلدون برپایه روش شناسی خاصی بنا نهاده شده است که فهم این نحوه تببینی گام مهمی در زمینه فهم منطق خلدون و متعاقب آن فهم پدیده های است که او قصد تبیین آنها را دارد. مقاله حاضر قصد بررسی نحوه تبیین وقایع توسط خلدون را دارد. روش تحقیق در این پژوهش از نوع روش اسنادی است. یافته های تحقیق نشان می دهد که رویکرد تببینی ابن خلدون در تبیین امور واقع با رویکرد علمی متعارف امروزی که همان رویکرد قانون مدار یا نوموتتیک است، همخوانی دارد. از منظر روش شناسی نتایج بیانگر این امر است که تجربه ی خلدونی اشاره به تجریه مکرر در تاریخ دارد، به عبارتی همان ساختارهای رویکرد ساختارگرایی هستند که نتایج مشخص تکرار شونده ای را به دنبال خود دارند. از دید هستی شناسی نیز ابن خلدون فرض واقعیت بیرونی و مستقل از ذهن را به رسمیت می شناسد.
واکاوی آثار معرفتی دعا و نیایش از منظر اندیشمندان علم اخلاق
منبع:
دعاپژوهی سال دوم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
112 - 123
حوزه های تخصصی:
دعا از مهم ترین عباداتی است که در پرورش آدمی نقش بسیار اساسی دارد و در رساندن او به مقام قرب اهمیتی بسیار دارد. دعا برای باز داشتن انسان از گناه و معصیت و توجه به ذات الهی بسیار مفید است. انسان با شناخت ذات خود و خداوند درمی یابد که فقیر و نیازمند محض است و خداوند غنی بالذات؛ بنابراین یکی از کارها و اعمالی که انسان برای رفع نیازهای خود انجام می دهد، دعا کردن به درگاه الهی است. دعا کردن نه تنها در مواردی که به صلاح انسان باشد، برآورده می شود، بلکه دارای آثار مثبت فراوانی است که مهم ترین اثر تربیتی آن دوری از غرور و خودخواهی، آرامش روانی، کاهش رنج، کسب معرفت و روحیه توحیدی است. آثار و برکات دعا شامل دو دسته عملی و معرفتی است. به گونه ای که آن چه مربوط به عمل و تقوا می شود، در دسته عملی جای می گیرد. جنبه معرفتی دعا شامل شناخت و درک ذات الهی و تمایز ذات الهی با انسان است. از سویی دیگر انسان وقتی دست نیاز به سوی خالق دراز می کند، تأیید کرده است که همه امور در عالم تنها به یاری خداوند انجام می پذیرد. در چنین حالتی به توحید افعالی اذعان می کند. نوشتار حاضر به روش توصیفی- تحلیلی است. نگارندگان ابتدا به تعریف معرفت، تقوا و دعا پرداخته و سپس بخشی از آثار دعا و نیایش را برشمرده اند.
حقیقت شهود و نقش آن در حصول معرفت از نگاه ابن عربی و امام خمینی
حوزه های تخصصی:
در نگاه عرفانی، معرفت محصول شهود است، که از جانب خداوند از باب تنعیم بر سالک الی الله افاضه میشود و استعدادها و قوای فرد تنها نقش اِعدادی در حصول آن دارند. از این رو تببین چیستی و حقیقت شهود و اقسام و مراتب آن در حصول معرفت عرفانی مسألهای مهم بوده و پرسش اصلی نوشتار حاضر عبارتست از اینکه «شهود چیست و چه نقشی در کسب یا حصول معرفت دارد؟» که با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی و مقایسه آرای ابنعربی و امامخمینی پرداخته است. بر این اساس، شهود تنها راه رسیدن به شناخت حقیقی است و نقش و اهمیت آن در صعود به مقامات عالیه تعیین کننده است. ابنعربی ضمن تعریف و تبیین حقیقت شهود، معتقد است تمامی معارفی که عارف در سلوک نیازمند به آنهاست، از طریق شهود باید حاصل گردد. اما تکیه و تأکید امام بیشتر بر نقش معرفتی شهود در مقامات نهایی سلوک است. ضمن آنکه ابنعربی حصول معارف از راه شهود را برای همه اولیاء ممکن میداند؛ اما امام با تأکید بر نقش واسطهای حضرت ختمی مرتبت(ص) حصول کامل معرفت شهودی را مقام خاص ایشان دانسته که دیگر اولیاء و انبیای الهی تنها در پرتو وجود ایشان به معارف میتوانند دست پیدا کنند.
تفسیر حکیم ترمذی از مفهوم قرآنی قلب
حوزه های تخصصی:
حکیم ترمذی در جای جای آثارش به تبیین مفاهیم قرآنی می پردازد. یکی از این مفاهیم قلب است. وی قلب را به مثابه اندامی از اندام های بدن می انگارد و گاه بِضعَه و گاه مُضغَه لقب می دهد، در کنار دیگر اندام ها می نشاند، از تعاملات آن با دیگر جوارح سخن می گوید و رفتارهای مختلف انسان را هم برپایه وضعیت های مختلف قلبش تبیین می کند. گاه نیز برای همین قلبِ اندامی اعضائی هم چون چشم، گوش، عروق، عُقَد، و شهوت قائل می شود، به تبیین شیوه راه یافتن شیطان در قلب از طریق ورودش به عروقِ قلب می پردازد، و اوصافی دیگر به قلب می دهد که دست کم از نگاه غالب مفسران قرآن توصیفات ماهیتی غیر از قلبِ اندامی اند. مجموع این توصیفات فهم تصویر ذهنی حکیم ترمذی از مفهوم قرآنی قلب را دشوار کرده است. بنا ست که در این مطالعه با مرور و دسته بندی تبیین های پراکنده او از قلب درک وی از این مفهوم را بازخوانی کنیم. فرضیه این مطالعه آن است که حکیم ترمذی عوارضی غیرمادی اعم از نور، معرفت، علم، حکمت، حالات نفسانی و امثال آن ها را به همین قلبِ جسمانی منتسب کرده، و مجموع این اوصاف را برپایه دیدگاه های طبّی خویش درباره قلب انسان به مثابه یک حکیم تبیین نموده است.