مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۰۱.
۳۰۲.
۳۰۳.
۳۰۴.
۳۰۵.
۳۰۶.
۳۰۷.
۳۰۸.
۳۰۹.
۳۱۰.
۳۱۱.
۳۱۲.
۳۱۳.
۳۱۴.
۳۱۵.
۳۱۶.
۳۱۷.
۳۱۸.
۳۱۹.
۳۲۰.
مولانا
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱
50 - 70
حوزه های تخصصی:
یکی از زمینه های مطالعاتی در ادبیات تطبیقی بررسی موضوع، جایگاه، بیان ادبی و مواردی از این قبیل در آثار شاعران است. جنبه های اصلی بررسی تطبیقی، موضوع و اندیشه و احساس است. هدف پژوهش این است که با روش توصیفی تحلیلی باورمندی انسان نسبت به آزادی را در اشعار بلیک و مولانا را با یکدیگر مقایسه کند. برای شناخت پیوند ادبیات جهان و ایران و میزان تأثیرپذیری ادیبان گوناگون از یکدیگر ضروری است که مطالعات تطبیقی جهانی انجام شود. در این پژوهش اندیشه مولانا و بلیک در اشعار مهم است و بررسی می شود. در این پژوهش این نتایج حاصل شده است که روحیه آرام بلیک کاملاً با وضعیت جامعه روزگار خود سازگار نبوده و نگرش او نسبت به آزادی این روحیاتش را نشان می دهد. ملکوت، مادی گرایی و علم پرستی، وحدت وجود و توجه به جهان درونی انسان و تخیّل از جمله نشانه های سبک عراقی است که در اشعار مولانا وجود دارد و این نشانه ها در اشعار بلیک هم به چشم می خورد. آزادی مولانا عرفانی و فردی است و با ترک تعلقات دنیوی و دلبستگی های معنوی و فردی بیان می شود. در مقابل آن آزادی بلیک اجتماعی و سیاسی است.
تدوین الگوی شادجانی مبتنی بر دیدگاه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر با هدف تدوین الگوی "شادجانی" مبتنی بر دیدگاه مولانا انجام گرفته است. پژوهش از نوع کیفی و روش مورد استفاده دراین پژوهش، روش تحلیل مضمون(تم) بوده است که از طریق مطالعه و جستجو در شش دفتر مثنوی معنوی حاصل گردیده است. نتایج کار به این شکل حاصل گشته است که در گام اول برای استخراج الگوی شادجانی پس از آشنایی اولیه با متن دفاتر مثنوی، کدهای اولیه از اشعار مثنوی را استخراج نموده و از ادغام و ترکیب آنها به مضامین پایه و فرعی و در نهایت از طریق تلفیق 35مضمون فرعی به 10 مضمون اصلی که شامل حضور در لحظه، خاموشی و سکوت، صبر و ثبات قدم، شکرگزاری و رضایتمندی، پذیرش و تسلیم، هشیاری افزایی، روشن بینی و خردمندی، دستیابی به خود اصیل، عشق و وحدت و یکتایی، دست یافتیم. در گام دوم الگوی استخراج شده از طریق گروه متخصصان(خبرگان)، مورد ارزیابی قرار گرفت و روایی محتوایی الگو بر اساس شاخص روایی محتوایی (CVI ) مورد سنجش قرار گرفته و در نهایت اعتبار الگو تایید گردید. نتایج پژوهش، نشان داد که مولفه های الگوی شادجانی، مبتنی بر دیدگاه مولانا، مفاهیمی هستند که در علم روانشناسی و در نظریه های وجودی و بالاخص روانشناسی مثبت گرا مورد توجه واقع شده اند، اما به دلیل تفاوت در نوع نگاه و اساس شکل گیری علی رغم هم پوشانی های ظاهری، از نظر محتوایی تفاوت هایی دارند.
کارکرد جمله های ساده و مرکب در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
بخش بزرگی از گیرایی کلام مولانا به شیوه بیان و نحو کلام او مربوط می شود که بسیاری از رمزهای آن همچنان پوشیده مانده است. برای کشف این زیبایی ها، هیچ راهی جز تحلیل جزئی نگرانه زبان او وجود ندارد. در پژوهش حاضر، نگارندگان با بررسی بسامد و کارکرد نحوی جملات ساده و مرکب مثنوی یکی از عوامل انسجام متن را واکاوی می کنند. این تحقیق برمبنای 1372 بیت آغاز دفتر اول مثنوی انجام شده و شیوه کار مبتنی بر روش آماری و تجزیه و تحلیل ساختاری و طبقه بندی جملات است. از این بررسی نتایج درخور توجهی درباره ارتباط تنگاتنگ محتوای متن با ساختمان جمله ها به دست آمده است. طبق بررسی های به عمل آمده، بسامد کاربرد جمله های مرکب نسبت به جمله های ساده بیشتر است و از میان انواع جمله های مرکب، جمله هایی که از الگوی «پایه+پیرو» تشکیل شده اند بسامد بیشتری دارند. این طرز جمله بندی مثنوی سبب انسجام متن شده است و بستر مناسبی برای محتوای آموزشی مثنوی فراهم آورده است. به علاوه، با این بررسی مشخص شد که مولانا در دریافت معنای جمله های مرکب مخاطب خود را فعالانه شرکت می دهد، به طوری که گاه حرف ربط را از ساختمان جمله حذف کرده و به خواننده اجازه داده است که براساس گزینش هریک از دو جمله پایه یا پیرو، حرف ربط مناسب را خود برگزیند، یا در جمله های مرکب پیچیده، یک جمله هم زمان دو نقشِ پایه و پیرو را دارد؛ به این معنی که نسبت به جمله پیش و پس از خود، نقش آن متفاوت می شود.
مبانی انسان شناختی هوش معنوی و اصول و روش های تربیتی مرتبط با آن از منظر مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی سال ۳۰ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۶
115 - 163
هوش معنوی، بالاترین سطح هوش است، که ظهور و ابراز آن، با معنویت در ارتباط است. هدف پژوهش حاضر، بررسی مبانی انسان شناختی هوش معنوی و استنتاج اصول و روش های تربیتی مرتبط با آن از منظر مولاناست. این پژوهش در زمره تحقیقات کیفی است که در آن از دو روش، توصیفی- تحلیلی و استنتاجی (روش بازسازی شده فرانکنا) استفاده شده است. نتایج پژوهش این گونه نشان داد که می توان مواردی نظیر:اصالت هوش و اندیشه، امکان درک معنا، پذیرش ربوبیت الهی، درک نیاز انسان به بازگشت به اصل خویش و دو ساحتی بودن انسان را به عنوان مبانی انسان شناختی هوش معنوی از منظر مولانا، مطرح ساخت.بر اساس این مبانی، اصولی همچون تربیت عقل و هدایت اندیشه، برخورداری از علم تحقیقی، پذیرش شریعت و پیمودن مسیر طریقت، خودشناسی و صفای باطن ارائه شده است.بر اساس این اصول، می توان اظهار داشت، به کارگیری روش هایی همچون مصاحبت با صاحبان عقل کلی، هدایت و اصلاح اندیشه، ترک خودبینی و انانیت در برابر خداوند، سکوت، تقویت روحیه حقیقت جویی، آموزش حکمت دینی، درمان بیماری های روحی و اخلاقی، تأمل در خویشتن، مراقبه و... برای پرورش هوش معنوی مؤثرند.
هنر و زیبایی در اندیشه عرفانی مولانا در تطبیق با دیدگاه رودلف و مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
282 - 302
نگرش عرفانی به دین از مباحث مورد توجّه عارفان و ادیبان و از دغدغه های جوامع بشری بوده است. به همین سبب دیدگاه ها و نظریّه های مختلفی در باب آن ارائه شده است. برای مثال، عارفان و صوفیان اسلامی همواره کشف و شهود را مبنعی بالاتر از عقل دانسته اند و پیرامون دین، عقل، عرفان و رابطه آن ها سخن گفته اند و در مقابل آن ها در غرب و عالم مسیحیت از قرن هیجدهم اندیشه ای با نام تجارب عرفانی در مقابل عقل گرایی افراطی آغاز شده و محور اندیشه آنان رابطه دین، عقل و باطن با یکدیگر است. بنابراین آن چه ما با آن روبه رو هستیم دو گرایش ظاهراً مشابه در دو سنت فرهنگی، فکری، دینی مختلف است که به دین و عرفان و خصوصاً کاربرد عقل در دین، می پردازد. هر دو در یک دسته بندی کلی و با تفاوت هایی، جزو موافقین دین، عرفان و گرایشات باطنی؛ و مخالفین عقل گرایی افراطی و به کاربردن بی حدوحصر عقل و استدلال در دین هستند و سعی می کنند معرفت حقیقی را در عرفان و از روشی باطنی نه در کلام و فلسفه، بلکه از روشی استدلالی بیابند. به همین سبب هدف این پژوهش، یافتن تفاوت ها و شباهت های اندیشه مولانا و رودلف اتو و مزلو درباره «تجربه عرفانی» درمقایسه با همدیگر است. هنر و زیبایی شناسی نیز در اندیشه مولانا دارای جایگاه برجسته ای است. باتوجه به مطالعات، این پژوهش در این مجال کوتاه با روش توصیفی – تحلیلی به این نتایج دست یافته است که بین اندیشه مولانا با مزلو و اتو اشتراکات کاملی وجود دارد. مشخصه های اصلی تجربه های عرفانی وح دت بخ ش ی، معرفت بخشی، بیان ناپذیری، سرّ بودن، بی مکانی و بی زمانی، مجذوب کننده بودن، هیبت ناکی و انفعالی بودن است که در شعر مولانا و فلسفه مزلو و اتو مشترک می باشد. اهداف پژوهش: بررسی هنر و زیبایی در اندیشه عرفانی مولانا. بررسی تفاوت ها و شباهت های اندیشه مولانا و رودلف اتو و مزلو درباره «تجربه عرفانی». سؤالات پژوهش: هنر و زیبایی چه جایگاهی در اندیشه مولانا دارد؟ آیا در اندیشه مولانا با مزلو و رودلف اتو اشتراکاتی وجود دارد؟
نقش هنر در تبیین وحدت وجود از طریق بررسی آثار امام خمینی(ره) و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
652 - 674
نظریه وحدت وجود که یکی از ارکان اسلامی و مهم شاخه عرفان نظری و استخوان بندی محکم این مقوله است. این موضوع از دیرباز مورد بررسی و تحلیل صاحب نظران و کارشناسان بزرگ عرفان قرارگرفته، و عارفانی چون ابن عربی که از بنیان گذاران عرفان اسلامی و نظریه پردازان عرفان نظری می باشند. همچنین مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولانا) و امام خمینی (ره) در دوره معاصر ادامه دهندگان راه این عارف بزرگ بوده و درباره وحدت وجود نظرات مهم و جدیدی ارائه داده و آن را به شکل قابل تقدیری ترسیم کرده اند. ولی هنوز این طرح جای سخن داشته و سخنان جدیدی برای علاقه مندان و جویندگان حقیقت دارد؛ وحدت وجود یعنی اینکه عالم یکی است و هرچه غیرازآن، مظاهر و تجلیلات او هستند و بدون وجود او عالم عدم است، و وجودی ندارد که این است مفهوم وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت، که از طریق رسیدن به این حقیقت، شیفتگان وادی عرفان و سالکان طریق سیروسلوک، در این سفر معنوی رهنمون به سوی حقیقتی واحد شده و آرامشی را که گمشده ره یافتگان به این وادی است دریافت کرده و با وصل به این حقیقت به توحید و اطمینان واقعی نائل می شوند. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای انجام شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که وحدت وجود یکی از مقوله های محوری در اندیشه های مولانا و امام خمینی(ره) است. اهداف پژوهش: بررسی اهمیت هنر در تبیین وحدت وجود. بررسی اصل وحدت وجود در اندیشه های مولانا و امام خمینی(ره). سؤالات پژوهش: هنر در تبیین وحدت وجود چه نقشی می تواند داشته باشد؟ اصل وحدت وجود در اندیشه های مولانا و امام خمینی(ره) چه جایگاهی دارد؟
تحلیل تطبیقی و بین رشته ای مسئولیت پذیری در نظریه معنادرمانی ویکتور فرانکل و مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر تحلیل تطبیقی و بین رشته ای مسئولیت پذیری در معنادرمانی ویکتور فرانکل، روان پزشک اتریشی و مولانا، شاعر و عارف نامدار ایرانی است. در معنادرمانی آزادی اراده و مسئولیت پذیری توأمان و نمایانگر انسان بودن است. به باور فرانکل شناخت مسئولیت راهی برای کشف معنای زندگی است. مولانا نیز مسئولیت پذیری را مبنای زندگی می داند و انسان را به پذیرش مسئولانه اعمال در دنیا و آخرت رهنمون می سازد. او همچون فرانکل ما را در قبال خداوند، خود، دیگران، موقعیت و سرنوشت مسئول می شمارد و از فرافکنی برحذر می دارد. هدف از این پژوهش بیان شباهت ها و تفاوت های دیدگاه این دو اندیشمند درخصوص مسئولیت پذیری و مقایسه یک نظریه مطرح روان شناسی با اندیشه عرفانی تعلیمی مولاناست. پژوهش بین رشته ای حاضر به روش توصیفی تحلیلی درصدد پاسخ به این پرسش هاست که وجوه هم سویی یا تفاوت های احتمالی این دو دیدگاه در چیست؟ دستاورد پژوهش بیانگر این است که آبشخورهای دو اندیشه برای بیان یک آموزه واحد متفاوت است. فرانکل از منظر روان شناسی وجودگرا و مولانا بر اساس آموزه های قرآنی و عرفان اسلامی به مسئولیت پذیری پرداخته است. فرانکل معتقد به کشف مسئولیتی منحصربه فرد در تمامی جنبه های زندگی است؛ اما مولانا غیر از باورمندی به مسئولیت های خاص هر فرد، مسئولیت های بنیادین انسانی را نیز بیان کرده است. به عقیده فرانکل انسان در دنیا مسئول انتخاب هایش است؛ اما در نگاه مولانا انسان نه تنها در دنیا مسئولیت انتخاب هایش را بر عهده دارد؛ بلکه با اعمال دنیایی پاداش و جزای اخروی خویش را نیز رقم می زند. فرانکل مسئولیت گریزی را نتیجه ناتوانی در کشف معنا می شمارد و مولانا آن را حاصل غلبه نفس اماره و ریشه بسیاری از بی اخلاقی ها می داند.
نوآوری های مولانا در سه قالب شعری غزل، رباعی و قطعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹۷
169 - 200
بررسی قصه گویی مولانا در قالب مثنوی، تحقیق درباره روایت های او را در قالب های دیگر شعر مورد غفلت قرار داده است. در این مقاله با روشی توصیفی- تحلیلی، ظرفیت های قصه گویی مولانا در قالب های شعری غزل، رباعی و قطعه را بررسی کرده و دریافتیم اگرچه شاعران فارسی زبان در زمینه صورت شعر، بیشترین محدودیت ها را داشته اند، اما شاعر خلاقی مانند مولانا توانسته است در همین تعداد قالب های شعر فارسی -بسته به شرایطی که در کلیت یک روایت مشاهده می کرده است- برای صورت بخشی به آن روایت از فرم هنری متناسب با آن کمک بگیرد و از آنجا که شکل و فرم یک اثر روایی وقتی به کمال هنری خود نزدیک می شود که بتواند مناسب ترین شکل بیانِ محتوای مرتبط با آن را ارائه دهد در قصه گویی عرفانی به پویایی در فرم برسد. بر همین اساس او غزل را برای بازنمایی رخدادهایی که در نتیجه شدت تأثرات عاطفی اش در مکاشفات عرفانی با آن روبه رو می شده ، برگزیده است. با ساختار منسجم و یکتای رباعی، تجارب برق آسا و بسیط عرفانی اش را هماهنگ کرده است. از بدایع قصه گویی او در قالب قطعه اینکه از 17 قطعه- قصه او، 15 قطعه در بیان قصه های رمزی است که وحدت مضمون در این قطعات، القاگر وحدت در کلیت تجربه های روحانی او است. بنابراین، ساختار خاص و شکلی قصههایش، نحوه ظهور این قصه ها در قالب های خاص داستانی را مشخص کرده است. همچنین در مقام مقایسه، 84/2 درصد قصه گویی او در غزل است در حالی که او 27/10 درصد رباعی- قصه و 05/7 درصد قطعه- قصه دارد و این نشان می دهد که مولانا بعد از مثنوی، بیش از هر قالبی در رباعی قصه گفته است.
بررسی تطبیقی «انسان معنوی» در اندیشه مولانا و وین دایر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال نوزدهم بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۰
107 - 137
مسأله واکاوی حقیقت انسان از اساسی ترین تأملات فلسفی، دینی و جامعه شناسی است. در مکاتب عرفانی نیز شناخت ویژگی های انسان معنوی و راه های وصول وی به سعادت، در رأس امور قرار دارد. عالمان و عارفان بی شماری چه در غرب و چه در شرق به این موضوع پرداخته و به نتایج متفاوتی دست یافته اند. در این جستار با روش توصیفی تطبیقی، به بررسی نظام اندیشگانی دو عارف بزرگ دنیا، مولانا جلال الدین محمد بلخی و وین.ولتر دایر پیرامون مسأله «انسان معنوی» پرداخته و وجوه همسان و غیرهمسان اندیشه این دو عارف تبیین می شود. یافته های پژوهش نشان از آن دارد که وجوه اشتراک نظرات این دو عارف بسیار بیشتر از وجوه افتراق آن ها است. این امر از تأثیر فراوان دایر از آموزه های مولانا و نیز همسانی آبشخورها و مشارب تجربی آنان؛ یعنی عرفان حقیقی یا حقیقت عرفان حکایت دارد. از جمله اصلی ترین نقاط اشتراک این دو، می توان به مفهوم «وحدت وجود» و از مهمترین وجوه افتراق میان آن دو می توان به مسأله «اعتقاد به عقوبت» اشاره کرد.
واکاوی نگاه عرفانی مولانا به نماد طوطی در غزلیات شمس
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال دوم بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳
71 - 98
نماد و رمز گونه ای از بیان است که حاوی مفهوم و حقیقتی غیرمحسوس است و به گوینده این اجازه را می دهد که از محدودیت زبان حسی خارج شود. مولانا که شاعری عارف است از نماد در جهت مطرح کردن عقاید عرفانی خود بهره می گیرد، این مقاله به بررسی هدف مولانا از نمادپردازی طوطی در غزلیات شمس می پردازد و سعی بر آن نموده است که تأویل و تفسیرهای جذّاب و رازناک او را از این نماد نشان دهد. بیش از 80 بیت بسامد کاربرد طوطی در غزلیات شمس می باشد که از نمادگشایی آن ها مفاهیم مهمی مانند: پرواز روح به سوی عالم بالا، قبض و بسط، غیرت عارفانه، صمت و خاموشی، تداعی فرشتگان، دم مسیحایی، خوش یمنی و رابطه تقابلی آن با زاغ و جغد استخراج می شود. این مقاله با روش توصیفی_تحلیلی صورت گرفته است و با بررسی مفاهیم یاد شده تلاش نموده الگوی فکری شاعر نسبت به طوطی در غزلیات شمس را تبیین سازد.
مفهوم عشق از دیدگاه مولانا و یونس امره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۸ بهار ۱۳۹۳ شماره ۲۹
107-128
حوزه های تخصصی:
عشق یکی از اصول و آموزه های اساسی در جهان بینی عرفانی اکثر عرفاست. بسیاری از آن ها عشق را شرط اساسی در سیر و سلوک برای وصول به حق و رسیدن به معرفت و یقین می دانند. در مکتب مولانا نیز این مسأله از جایگاه والایی در رسیدن آدمی به کمال و شناخت ذات احدیت برخوردار است. با توجه به تأثّر شدید یونس امره( شاعر عارف ترک) از مکتب و ایدئولوژی مولانا، این مقوله در اشعار وی نیز از اهمیت بسزایی برخوردار گشته و به نقطه محوری در اندیشه و تفکر او تبدیل شده است؛ لذا در این مقاله برآنیم تا به بررسی تطبیقی این مفهوم با استناد به اشعار عرفانی مولانا و یونس امره بپردازیم. در حقیقت هدف ما تحلیل دیدگاه های مشترک و متفاوت هر دو شاعر نسبت به عشق و ماهیت آن است.
مقایسه تطبیقی استعاره مفهومی شراب عرفانی در غزلیات مولانا، خمریه ابن فارض مصری و ساقی نامه ظهوری ترشیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
377 - 396
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر اساس چهارچوب نظری نظریه لیکاف و جانسون به بررسی و مقایسه تطبیقی استعاره مفهومی شراب عرفانی مشترک در غزلیات مولانا و قصیده خمریه(میمیه) ابنفارض مصری و ساقی نامه ظهوری ترشیزی پرداخته است.و هدف آن معرفی نگاشت نام های شراب عرفانی و حوزه های مبدا آن از جنبه الهی و و عرفانی آن در اشعار مذکور است. چراکه با مقایسه تطبیقی و تحلیل معنایی این واژه می توان نگرش یک ملت و جامعه را در یک حوزه مفهومی درک کرد و میزان تاثیر و تاثر آن ها را سنجید و به نقاط اشتراک و افتراق این شعرا در به کارگیری این واژه پی برد. پس به این منظور پس از جست وجو در پیکره های مورد بحث، عبارات استعاری فراوانی که دربرگیرنده استعاره مفهومی شراب عرفانی هستند به دست آمد و برمبنای آن ها نگاشت نام ها و حوزه های مبدا استخراج گردید و با طبقه بندی آن ها و اراِئه شواهد لازم به تحلیل و مقایسه آن ها پرداخته شد و مفهوم اصلی و کانونی شراب عرفانی در اشعار مذکور مشخص گردید.
جلوه های گوناگون تکرار در رباعیّات مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عوامل مهمّ ایجاد زیبایی و غنای موسیقایی شعر، تکرار است. آرایه های بدیع لفظی را با نوعی مسامحه می توان ذیل تکرار آورد. تکرار واژه را در شعر می توان از دیدگاه های مختلف ادبی بررسی کرد که در این مقاله رباعیّات مولوی از دیدگاه بدیعی و زیبایی شناسی مورد تحلیل قرار گرفته است. از میان شاعران فارسی زبان، جلال الدّین محمّد مولوی(604-672) در رباعی های خود انواع تکرار را به شیوه ای بسیار زیبا، هنرمندانه و شاعرانه و با بسامد زیاد مورد استفاده قرار داده است. این تکرارها، علاوه بر ایجاد زیبایی، شور و شیدایی مولانا را از بارقه های معنوی به نمایش می گذارد و گاه رباعیّات او را تا حدّ یک قطعه موسیقی پرطنین و طربناک متناسب با عوالم معنوی نزدیک ساخته است. غالب این تکرارها در رباعیّات مولانا از طریق تکرار حرف، هجا، کلمه و عبارت عمدتاً در قالب آرایه های بدیع لفظی همچون انواع جناس، ردّالعجز علی الصّدر، اشتقاق، موازنه و ذوقافیتین تجلّی یافته است. در این جستار با آوردن نمونه هایی از انواع تکرار در این قالب شعری مولانا، بررسی ها و تحلیل های لازم به شیوه های آماری و با بهره گیری از جداول صورت گرفته است.
فلسفه القصّه عند مولانا
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال دوم زمستان ۱۳۸۹ شماره ۸
19 - 31
حوزه های تخصصی:
القصّه روایتها، دأب دؤوب، ونقلها سنّه سنیه فی تاریخ الأدب. لایمکن استقلال القصّه عن الأدب وانفکاکها منها. کلاهما یعالجان الإنسان لغه وحسّا. لیس من البعید عن الذهن أن ترجع قدمه روایه القصّه ماضیها ولاحقتها إلی تاریخ التفکر الإنسانی والشعور البشری. لذلک من الصّعب أن نرسم رسما معلوما بها ونحدّد حدّا تاریخیا لها. هناک علاقه عجیبه ومعجبه بین التّفکر الدّینی وروایه القصّه والأسطوره. التّفکر الدّینی یتمسّک دائما بالمحسوسات والتّصورات حتّی ینقل المدرکات والمعانی ومن هنا یتّصل بالقصّه سواء رمزیه، أو غیر رمزیه. هذه سنّه راسخه وغالبه فی الکتب الدینیه لاسیما القرآن الذی ملیء منها.حیث العرفان لغته ولباسه رمز یرتبط بالقصّه وتنبثق منها الرموز وتنبت منها الأسرار، قابله للتاویل، وحامله للتحویل فی کلّ الأعصار. مولانا جلال الدین بوصفه خرّیج هذا المکتب وتلمیذ هذه الحضاره الذکی، ینظر القصّه نظره خاصّه بها. القصّه عنده فخّ لاصطیاد المعانی، وهذا المقال یدرس القصّه وفلسفتها عنده.
از فنا تا وحدت در اندیشه مولانا و ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هفتم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۲۷
7 - 29
حوزه های تخصصی:
ابن فارض از بزرگ ترین سرایندگان شعر صوفیانه در ادبیات عرب است؛ از طرفی مولانا خداوندگار عشق و عرفان در ادبیات فارسی است. این دو عارف بزرگ در بسیاری از موضوعات عرفانی تشابه دارند. مولانا و ابن فارض بر این باورند که فنا در نهایت به وحدت می انجامد و وحدت را در فناء فی الله می جویند. آن دو معتقدند برای رسیدن به وحدت، سالک در ابتدا از هستی ظاه ری خود جدا می شود، سپس در معش وق چنان غرق می شود که خودی از او باقی نمی ماند، با گذشتن از این مرحله عارف در وحدتی عاشقانه محبوب ازلی خود را در می یابد. اهمیت این موضوع و شباهت هایی که میان اندیشه های ابن فارض و مولانا در این زمینه وجود دارد طلب می کند تا مفهوم فناء فی الله و بقاء بالله در آثار این دو عارف بررسی و مطابقت داده شود.
واکاوی «حکایت ایاز» مولانا با تکیه بر آراء یونگ و فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۳۰
29 - 44
حوزه های تخصصی:
از دهه1920 به بعد نقد روان کاوانه، سبک گست رده ای از نق د روان ش ناختی بوده که فرضیات آن توسط زیگموند فروید (مؤسس مکتب پسی کانالیز) بنی ان گذارده ش ده است. در بی ان تح ولات روانش ناختی، س اختار ارائ ه شده توسط فروید دارای س ه نقش برجست ه بود: نه اد (id)، م ن (Ego) و فرام ن (superego). این س ه طب قه ساختار شخصیتی هر فرد را به وجود می آورن د و با واک اوی موشکافانه هر یک از این مراح ل می توان به فردیت و روان شخص در هر لحظه زمانی پی برد. تأثیر اندیشه های مولانا بر سبک «مثنوی» بسیار شبیه به تأثیری است که فلسفه اشراقی هانریبرگسون و آرای او درباره زمان بر جریان رم ان نویس ی قرن حاضر و ظ هور سب ک جریان سی ال ذهن گذاشت ه است. جریان های دیالکتیک و پارادوکسیکال خودآگاهی و ناخودآگاهی در مسیر داستان س رایی مولانا ، سبب گ ذر وی از مراحل سه گانه روان شناسی و پایایی ردپایی این تضاد در داستان های «مثن وی» گردی ده است. از این رو در این مقاله به واکاوی درگیری های ذهنی مولانا در حکایت «ایاز» در تطبیق با آراء یونگ و فروید پرداخته شده است.
مفهوم آزادی در اندیشه حافظ و مولانا و تطبیق آن با تفکر اگزیستانسیالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۳
51 - 69
حوزه های تخصصی:
دو اندیشمند صحنه ادب ایران، مولانا و حافظ بسیار پیش تر از اندیشمندان باخترزمین در بسیاری از زمینه های فردی و اجتماعی انسان اندیشیده اند، و این اندیشه ها را با زبان هنری بیان کرده اند. یکی از این زمینه های فکری بحث آزادی و اختیار انسان است که از آن به عنوان مهم ترین حقیقت وجودی انسان، به عنوان خلیفه خدا بر روی زمین، یاد می کنیم. در این مقاله نویسندگان ضمن تبیین اهمیت آزادی در آثار و اندیشه های حافظ و مولانا ، سعی در بررسی شباهت و افتراق های نظریه ها و اندیشه های آنان در زوایای گوناگون وجود انسانی با نوع بیش انسان مدارانه در باخترزمین دارند. بر آن ایم که اندیشه های متفکران باخترزمین را با اشعار مولانا و حافظ که آزادی به عنوان محور اصلی اندیشه های انسان مدارانه آنان قرار دارد، مورد بررسی قرار داده و با نگاهی تطبیقی اندیشه های آنان تحلیل شود.
بررسی تطبیقی مفهوم مرگ در شعرهای جان دان و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۴۵
9 - 22
حوزه های تخصصی:
در این مقاله بر آن ایم که مفهوم «مرگ» را میان آثار جان دان - شاعر متافیزیکال عصر باروکِ انگلستان در قرن هفدهم میلادی- و مولانا - شاعر ایرانی قرن هفتم هجری قمری- به سبب هایی که در متن مقاله می آید مورد مداقه و سپس در صورت امکان مطابقت قرار دهد. از آن رو که هر دو نامبردگان، نخست از دو نگرگاه متفاوت اما دیگرگونه پدیده «مرگ» را میان آثارشان مورد نظر می آورند، پَسین شرایط دوپاره زندگی هر دوی آن ها و سپسین بن مایه های عرفانی و مذهبی درون آثارشان، نگارندگان را بر آن داشته تا با تبیین مفهوم «مرگ» در عصر باروک نزد جان دان - به عنوان سردمدار شعر متافیزیکال(فرارونده) در انگلستان قرن هفدهم میلادی - و نیز تأویل همین مفهوم نزد مولانا در محدوده زمانی حدود چهارصد سال پیش از آن به چیستی و چگونگی آن بپردازد. این مقاله هیچ تلاش بی ثمری جهت یک بررسی «این همان گونه» جهت تطبیقِ اجباری و مبتنی بر برساخته های ذهنی خود ندارد، تنها قرار بر این است که مفهوم «مرگ» به مثابه دو خط، یکی جان دان در عصر باروک و دیگری مولانا ، از یک مرکز (مرگ) بررسیده شده و وجوه مشارکت و مفارقت آن ها، که ممکن است حال در جایی موجب تقطیع این دو خط، موازات و یا اینکه جدایی آن ها شود را بَررسد.
تحلیل تطبیقی اصالت بشر از دیدگاه مولانا با اندیشه های ژان پل سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
253 - 271
حوزه های تخصصی:
اصالت بشر یا وجود مسأله ای فلسفی است که در طول تاریخ زندگی انسان همواره دغدغه فلاسفه و متفکران غرب و شرق بوده است. اگزیستانسیالیست های غربی به خصوص سارتر بر ماهیت فرامادی و فرامعنوی انسان تأکید داشته وجود را بر ماهیت مقدم می دارند؛ حال آنکه ماهیت وجودی انسان در عرفان اسلامی به خصوص اندیشه و آثار مولوی به ویژه در «غزلیات شمس» دارای دو بعد مادی و معنوی است که ماهیت یا چیستی اش بر وجودش تقدم دارد. یافته های تحقیق که به روش اسنادی و بررسی توصیفی به دست آمده، بر آن است که تفاوت در تعریف ماهیت انسان نزد سارتر و مولانا موجب شده تا اصالت وجود نزد ایشان متمایز باشد. سارتر با رد الهیات، ماهیت وجودی انسان را نهایتاً اخلاقی می داند که با مرگ پایان می پذیرد. در مقابل مولوی برای وجود انسان دو ماهیت روحانی و مادی می شناسد که با خودآگاهی می تواند با گذر از جهان مادی و رسیدن به دنیای معنوی، به ازلیت و ابدیت دست یابد.
نقش عشق در رسیدن به مقام فنا از دیدگاه مولانا(با تأکید بر مثنوی معنوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۸
81 - 102
حوزه های تخصصی:
«مثنوی معنوی» مولوی ، متضمّن عمیق ترین مباحث خداشناسی، هستی شناسی، انسان شناسی و ... است. این کتاب که حاصل جمیع تجارب عارفانه و صوفیانه در سنّت اسلامی است، در حقیقت حکایت یک نوع سفرنامه معنوی و تجربه شخصی است که در ضمنِ یک رشته تعالیم و مفاهیم عرفانی به تصویر کشیده شده است. دو مبحث «عشق» و «فنا» از جمله آن مفاهیمی هستند که مولانا در «مثنوی» به آن ها پرداخته است. نوشتار حاضر به شیوه مطالعات کتابخانه ای، با هدف بررسی دو مقوله «عشق» و «فنا» با تکیه بر دیدگاه مولانا در «مثنوی معنوی»، نخست به توصیف عشق و فنا، و سپس به تبیین و تحلیل این دو مقوله و یاری گریِ «عشق» به سالکِ عارف در رسیدن به مقام فنا از دیدگاه عرفانی مولانا در «مثنوی معنوی» خواهد پرداخت.