مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
اشاعره
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۸
47 - 78
حوزههای تخصصی:
داستان گستاخی دیوانگان در برابر خدا اگرچه قبل از عطار هم سابقه داشته است اما در آثار وی به طور خاصی برجسته شده است. در حقیقت، این گستاخی دیوانگان و پرسش های بی پاسخ آنان و اعتراض به دستگاه آفرینش پرسش هایی است که پیوسته ذهن عطار را گرفتار خود می کرده است. این از جهت فکری به دلیل نوع نگرش کلامی او و از جهت سیاسی و اجتماعی نتیجه آشوب ها و فتنه ها و حوادثی است که در روزگار حیات، بخصوص هنگام نوجوانی او، رخ داده و جان بسیاری از مردم را گرفته است. اگرچه این موضوع در آثار شاعران و نویسندگان قبل از عطار کم و بیش دیده می شود اما در شعر عطار برجستگی خاصی پیدا می کند به طوری که اگر این سخنان از زبان مجانین نقل نمی شد یا کسانی بجز صوفیه آن را بیان می کردند قطعاً با تکفیر روبرو می شدند -چنانکه خیام را به دلیل برخی از رباعیات، اهل ضلالت دانستند.
این پژوهش که به صورت اسنادی و کتابخانه ای و تحلیل محتوا، انجام گرفته درصدد یافتن این پرسش هاست که اوّلاً، زمینه های پدیدآمدن این نوع نگرش در ذهن و اندیشه عطار چه بوده است؟ ثانیاً، آیا اگر کسانی بجز عطار چنین سخنان گستاخانه ای را حتی از زبان دیوانگان نقل می کردند صوفیه آنان را تکفیر نمی کردند؟ بر اساس این پژوهش مشخص می شود که اینها دغدغه های ذهنی و اندیشه های درونی خود عطار بوده است؛ اما برای رهایی از وجدان خویش و تکفیر دیگران آن را از زبان دیوانگان در شعر خویش بیان کرده است.
نقدی بر مقاله «تحلیل و بررسی نظریه علّامه طباطبایی در مورد صفت تکلّم خداوند»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۵
53 - 68
حوزههای تخصصی:
در شماره ۶۶ فصلنامه وزین اندیشه نوین دینی، مقاله ای با عنوان «تحلیل و بررسی نظریه علّامه طباطبایی در مورد صفت تکلّم خداوند» منتشر شد. در آن مقاله، پس از ذکر اجمالی دیدگاه معتزله، اشاعره و صدرالمتألّهین پیرامون صفت کلام الهی، نقدهای علّامه طباطبایی بر این دیدگاه ها نقد شده است. ادّعای نویسندگان مقاله این است که نقدهای علّامه بر دیدگاه های سه گانه، به ویژه بر عقیده صدرالمتألّهین به صفت ذات بودن کلام وارد نیست. مسئله تحقیق این است که آیا ادعای نویسندگان بر نادرستی نقدهای علامه بر آن دیدگاه ها، صحت دارد. این پژوهش به روش تحلیلی _ توصیفی، با رجوع به آثار علّامه به بازخوانی نقدهای علّامه و بررسی نقدهای نویسندگان مقاله بر علّامه می پردازد. یافته های تحقیق نشان می دهد نویسندگان مقاله، نقدهای علّامه بر دیدگاه معتزله و اشاعره را به درستی گزارش نکرده اند و در نتیجه، نقدشان وارد نیست و در موارد صحّت گزارش نیز نقد ایشان بر علّامه درست نیست.
بررسی تطبیقی دیدگاه امامیه و اشاعره در دلالت آیه «اولی الامر» بر مصداق معصوم پس از نبی اکرم (ص)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ مهر ۱۴۰۲ شماره ۳۱۰
41 - 51
حوزههای تخصصی:
اصل عصمت در قرآن و دیدگاه متکلمان مسلمان امری مسلم است؛ اما شناخت معصومان پس از نبی اکرم(ص) در میان متکلمان فرق اسلامی مورد اختلاف است. امامیه، روایاتی از نبی اکرم و اهل بیت(ع) را ذیل آیاتی از قرآن کریم، ازجمله آیه اولی الامر مورد استناد و راه تعیین مصادیق معصومین می دانند. در مکتب امامیه آیه اولی الامر دلالتی واضح نسبت به تعین معصوم در خمسه طیبه و فرزندان معصوم آنها دارد. اما متکلمان اشاعره، با وجود اینکه روایات دال بر عصمت اولی الامر در ذیل آیه مذکور و به صورت جداگانه در کتب آنها تبلور یافته؛ لکن دلالت آیات و روایات را در رابطه با تعیین مصداق معصوم به دلایل مختلف توجیه و رد کرده اند. اما با جست وجوی کتب روایی و بررسی اندیشمندان مذهب اشاعره، دیدگاه امامیه به کرسی حق می نشیند. نوشتار حاضر کوشیده است با تمسک بر روش نقلی و در برخی جاها با روش عقلی، دیدگاه امامیه و اشاعره نسبت به تعیین مصادیق معصومین پس از نبی اکرم(ص) را با توجه به مفاد آیه اولی الامر و روایات ذیل این آیه، بیان و بررسی کند.
مطالعه مقارن حکم عقل در شرع و حقوق ایران
منبع:
قضاوت سال ۱۶ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۸۶
125 - 151
حوزههای تخصصی:
پرسش مطرح در این نوشتار آن است که آیا افعال و کردار آدمی بدون این که شارع درباره آنها اظهارنظری کند، فی ذاته دارای ارزش و متصّف به خوب و بد است یا خوبی و بدی آنها بستگی به نظر شارع دارد؟ آیا ملازمه ای بین حکم عقل و حکم شرع وجود دارد؟ اگر عقل به حسن یا قبح کاری حکم داد، آیا همان عقل حکم می کند به این که لازمه این حکم آن است که شرع هم بر طبق آن حکم کند یا خیر؟ به تعبیر دیگر، آیا «کلّ ما حکم به العقل حکم به الشرع» صادق است؟ علمای خاصه و عامه درباره حسن و قبح افعال در این که حکم کننده به حسن و قبح، عقل است یا شرع، اختلاف نظر دارند. در بررسی مقارن سعی شد که قاعده ای با کاربرد کلامی، اصولی و فقهی که در سکوت حقوق و قوانین امروزه نیز کارایی دو چندانی یافته است و در مناطق فراغ می تواند مورد استفاده باشد، تفقه شود. در این مقاله برآن هستیم که به این پرسش ها پاسخ دهیم و کارایی قاعده را در علوم مختلف بیان کنیم. به طور مختصر می توان گفت: همان گونه که عقل، حسن و قبح فعلی را درک می کند، این امر را نیز درمی یابد که آن فعل نزد شارع همان حکم را دارد؛ زیرا در صورت جایز دانستن مخالفت شارع با عقل، یا باید خطا و اشتباه را به خداوند نسبت دهیم یا به عقل، حال آن که هر دوی اینها غیرممکن است و با اثبات ملازمه بین حکم شرع با عقلِ سلیم، به بیان وجود مصادیقی از اعمال این قاعده در قوانین پرداختیم. این قاعده علاوه بر مباحث اخلاقی و کلامی، در علم حقوق امروز نیز کارایی دارد.
عقل عملی در دستگاه فکری اشاعره و رابرت ادامز با تاکید بر مبانی معرفت شناختی جوسایا رویس(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
202 - 224
حوزههای تخصصی:
رابرت آدامز عقل عملی و اخلاق را منوط به عقل اما منتهی به دین می داند، چراکه او از سویی متاثر از نظریه امرالهی و نظریه کسب اشاعره است و در نظریه وابستگی اخلاق به دین اعتقاد به منتهی شده اخلاق به دین دارد و از سویی دیگر مبنای مبانی عقل عملی خویش را حسن و قبح عقلی می داند. جوسایا رویس- بر ایدئالیست اخلاقی اعتقاد دارد و میان هستی شناسی، اخلاق، ایدئالیسم و خداشناسی توحیدی رابطه معناداری ایجاد می کند، ایدئالیسم اخلاقی رویس، نه همچون غزالی اخلاق را منوط به دینی خاص کرده و نه دین و اخلاق را مستقل از هم برمی شمارد، درواقع انسان را به صورت یک موجود استعلائی دارای معرفت پیشینی از اصول اخلاقی خوانده است. بنابراین انطباق دین و اخلاق جنبه پسینی و تاریخی نخواهد داشت، بلکه مبنای متافیزیکی و هستی شناسانه خواهد داشت. آدامز فارغ از اصالت دادن به عقل و اختیار مبنای اعتقادات خویش را طبق اصل «حس تکلیف» نسبت به دستورات واجب تعالی و داشتن عذاب وجدان می داند. اما اشاعره طبق دیدگاه «امرالهی» و «نظریه کسب» هر آنچه را که واجب تعالی جایز دانسته یا نهی می کند به ترتیب درست و نادرست و هر آنچه را که واجب تعالی بدان امر نماید، واجب است؛ بنابراین ملاک اثبات و صدقیت هر عمل را باید براساس موازین شریعت سنجید و انسان فقط کاسب دستورات واجب تعالی و شرع است. اما وجه اشتراک آدامز و اشاعره این است که سعادت و کلیه عملکرهای اخلاقی را منوط به دین دانسته اند.
تبعیت احکام از مصالح و مفاسد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: آیا همه احکام تابع مصالح و مفاسد واقعی اند؟ با وجود اعتقاد مشهور عدلیه به تبعیت احکام از مصالح و مفاسد، در اینکه آیا مصلحت در «نفس جعل احکام» یا در « متعلق» آن است، اختلاف وجود دارد؛ مشهور عدلیه بر این باورند که همه احکام، تابع مصالح و مفاسد واقعی اند و مصلحت در متعلق احکام است. در مقابل، برخی بر این باورند همان طور که بخشی از احکام تابع مصلحت واقعی و مصلحت درمتعلق احکام است، برخی دیگر از احکام نیز مصلحت در نفس تشریع است. هدف مقاله، اثبات تبعیت همه احکام ازمصالح و مفاسد واقعی است. روش: اسنادی و تحلیلی با تکیه بر متون کلامی، فقهی، اصولی، قرآن و روایات است. یافته ها: با اینکه تبعیت احکام از مصالح و مفاسد در نظر امامیه امری قطعی و مسلّم است، با این حال، قاعده مذکور از دیرباز محل بحث بوده است. با تأمل معلوم می شود در موضوع تبعیت احکام از مصالح و مفاسد چهار قول وجود دارد: نفی تبعیت(اشاعره)، پذیرش تبعیت مطلق(مشهور عدلیه)، پذیرش تبعیت نسبی، نفی تبعیت ضمن نفی مبانی اشاعره. نتیجه گیری: با بررسی اقوال، ادلّه و نقد آنها، اصح اقوال که تبعیت مطلق احکام از مصالح و مفاسد واقعی است به اثبات می رسد.
مقایسه غایتمندی آفرینش نزد متکلمین و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸
361 - 396
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات اساسی در تفکر اسلامی، مسئله غایتمندی آفرینش است. سوال اصلی پژوهش حاضر این است که آیا خداوند در آفرینش موجودات غایتی را در نظر داشته و یا اینکه خداوند منزه و بی نیاز از غرض و غایت است؟ موضع اتخاذی هر یک از متفکران براساس مبانی خود، متفاوت است. نگارندگان درصد هستند تا به تبیین غایتمندی آفرینش از دیدگاه متکلمان و ابن سینا بپردازند. معتزله معتقد به غایتمندی آفرینش الهی و اشاعره قائل به عدم غایتمندی آفرینش خداوند جهت نفی هرگونه فقر ذاتی خداوند هستند. ابن سینا براساس دستگاه فلسفی خود، نگاهی متفاوت به این مسئله دارد. او همانند معتزله عدم غایتمندی آفرینش را عبث می داند و در عین حال همچون اشاعره وجود غایت در آفرینش را مخالف توحید می داند. ابن سینا با بیان طرحی نو، معتقد است به وجود آمدن این جهان، براساس غایت صورت نگرفته است. او قائل است علت تحقق موجودات، علم عنایی خداوند می باشد. روش این پژوهش از سنخِ توصیفی-تحلیلی است.
تحلیل عقلی یا شرعی بودن ضرورت نظر در معرفت الله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی یکی از مباحث مطرح در بین فلاسفه و متکلمان مسلمان می پردازد که آیا انسان می تواند با نظر در آیات الهی و از طریق استدلال به معرفت خداوند نایل شود یا خیر؟ اشاعره معرفت خداوند را بر مبنای عقل، غیرممکن و ناروا می دانند، ولی معتزله پایه همه معارف انسان را به عقل آدمی منتسب می سازند. از سوی دیگر، مطابق آموزه های دینی و صریح برخی روایات، «معرفت الله» صنع خداست و بشر راهی برای کسب معرفت خداوند ندارد. حاصل پژوهش این است که اصل «معرفت الله» در نهاد همه موجود است و همه با فطرت توحیدی به دنیا می آیند. لذا هیچ کس به تلاش عقلی برای کسب معرفت خداوند نیاز ندارد؛ بلکه اقرار به وجود معرفت خداوند و پذیرش ربوبیت او به حکم عقل صورت می گیرد.
خوانش تطبیقی مبانی کلامی خلق کودکان معلول از منظر امامیه و اشاعره در پرتو عدل الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از پربسامدترین پرسش های اعتقادی هماره سوال از تفاوت انسان ها هنگام ایجاد است. بر اساس آیات و روایات خداوند انسان را در نهایت کمال ممکن آفریده است لکن در مقام ثبوت مشاهده می گردد که برخی انسان ها با نقص متولد شده اند پژوهش حاضر با هدف خوانش تطبیقی مبانی کلامی خلق کودکان معلول از منظر امامیه و اشاعره در پرتو عدل الهی در صدد است تصویر روشنی از چگونگی ایجاد این افراد ارائه دهد و چالش های پیش رو را پاسخ دهد. روش پژوهش تحلیلى- استنتاجی است، داده هاى تحقیق از طریق بررسى اسنادى، فیش بردارى و با رویکرد استدلالی تحلیل شده است. منابع متکلمین امامیه و اشاعره، جامعه تحقیق و سایر منابع ناظر به اهداف پژوهش، به عنوان منابع تبیینی و تکمیلی مورد استفاده قرارگرفته است. یافته ها: از منظر متکلمین اشعری، خلقت فعل مستقیم الهی است و موجودات دیگر مداخله اختیاری ندارد و عدالت نیز چیزی جز فعل الهی نیست، لکن امامیه قائل به سلسله طولی فاعلان بوده، نقش مهمی برای انسان در خلق و ایجاد قائل هستند بنابراین ساحت الهی را از خلق ناقص منزه برمی شمرد.
بررسی و نقد دلایل قائلین به زیادت صفات الهی طبق مبانی ملا شمسا گیلانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹
133 - 156
حوزههای تخصصی:
مسئله صفات الهی و رابطه آن ها با ذات، یکی از مباحث بنیادین در الهیات اسلامی است. اشاعره بر این باورند که صفات ثبوتی خداوند زائد بر ذات و قدیم هستند و برای اثبات مدعای خود، براهینی از جمله قیاس حاضر به غائب، حمل صفات بر یکدیگر و ذات الهی و قدیم بودن ذات خداوند ارائه می دهند. این پژوهش با هدف واکاوی و نقد این براهین بر اساس مبانی فلسفی ملاشمسا گیلانی و با روش تحلیلی-عقلی صورت گرفته است. یافته های حاصل از این تحقیق حاکی از آن است که استدلال های مذکور مشتمل بر مغالطات متعددی هستند؛ چرا که در بخش نخست، به دلیل فقدان جامع مشترک میان موجود قدیم و حادث، قیاس معتبری شکل نمی گیرد. همچنین حمل صفات بر یکدیگر و ذات، صرفاً دلالت بر عینیت مصداقی و تفاوت مفهومی آن ها دارد و نه قدیم و زائد بودن. علاوه بر این، قدیم بودن ذات الهی، ملازمه ای با قدیم و زائد بودن صفات ندارد. در مجموع، اکثر این استدلال ها یا از اثبات هر دو مؤلفه مورد نظر اشاعره یعنی قدیم و زائد بودن صفات بر ذات عاجزند و یا تنها یکی از این دو مؤلفه را ثابت می کنند. بنابراین می توان گفت که حجیت و اعتبار براهین اشاعره در اثبات زائد و قدیم بودن صفات الهی، محل تأمل جدی است
دیدگاه های اندیشمندان امامیه و معتزلیان در مسأله توحید افعالی
حوزههای تخصصی:
توحید افعالی، یکی از مسائلی است که در مذاهب اسلامی و بخصوص تشیع، در زمینه خداشناسی مطرح شده و اندیشمندان مسلمان به تبیین عقلانی آن پرداخته اند. گستره فاعلیت خدا رکن اساسی این بحث است که میزان اعتقاد به آن، نحوه اعتقاد دانشمندان امامی به موضوع توحید افعالی را مشخص می کند. این پژوهش با بیان معنای دقیق و صحیح توحید افعالی و گزارش اجمالی از دیدگاه مذاهب اسلامی در این باره، به روش تحلیل مقایسه ای به بررسی اندیشه توحید افعالی از منظر دانشمندان متقدم و متأخر شیعه و مقایسه آن با دیدگاه معتزله می پردازد. نتایج حاصل از تحقیق حاکی از آن است که معتزله منکر خلق افعال توسط خداوند می باشند و انسان را ایجاد کننده فعلش می دانند. متقدمان شیعه، در مسئله «خلق افعال انسان» با معتزله همفکر بوده و هر دو گروه، افعال انسان را از گستره خالقیت الهی جدا دانسته و از این روی در مقابل اشاعره قرار داشتند. این اندیشه در شیعه، تا دوره متأخر ادامه داشت، تا این که نظرات فلسفی و عرفانی ملاصدرا رواج چشم گیری در عالم تشیع پیدا کرد و بسیاری از اندیشه های شیعی، رنگ فلسفی و عرفانی به خود گرفت. اندیشه توحید افعالی نیز در شیعه امامیه به طور کامل دگرگون شد و نفی خلق افعال انسان، جای خود را به مخلوقیت افعال انسان داد.
رویکرد به علم کلام از منظر اهل سنت (پذیرش یا عدم پذیرش)
حوزههای تخصصی:
اقبال و ادبار به علم کلام از دیرباز در میان دانشمندان سنی مذهب، منشأ اختلاف و درگیری بوده است. عده ای آن را کفر و زندقه و متکلمان را مرتد و گمراه، و گروه دیگر آن را اشرف علوم دانسته و گفته اند یادگیری و آموزش این علم، پسندیده و در مواردی حتی ضروری و لازم است. از آنجاییکه وظیفه این دانش، پاسداری از عقاید دینی است، سفارش پرداختن به آن، منطقی و عقلانی تر بهنظر می رسد؛ اما اینکه چرا عده ای رأی به عدم یادگیری و پرهیز از آن داده اند، نیازمند تحلیل و بررسی دقیق است. آیا مقصود آنها از تکفیر متکلمان، همان کسانی است که از اصول دین و عقاید اسلامی دفاع میکنند یا گروه خاصی از متکلمان منظور ایشان است؟ نوشتار حاضر با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی به این نتیجه رسیده است که تکفیر متکلمان و رأی به پرهیز از آموختن کلام، ارتباطی به «علم کلام» رایج در میان مسلمانان ندارد، بلکه مقصود، برخی از مباحث کلامی و گروه خاصی از متکلمان و فرقه های کلامی است.
دلالت واژه «أنفسنا» در آیه مباهله از دیدگاه امامیه، معتزله و اشاعره
حوزههای تخصصی:
آیه شصت و یکم سوره آل عمران در جریان مباهله پیامبر با مسیحیان نجران نازل شده است و مشهور به آیه «مباهله» می باشد. از روشن ترین دلایل قرآنی بر فضیلت و منزلت اهل بیت و به ویژه امیرمؤمنان(ع) است. این فضیلت در آثار علمای مذاهب مختلف اسلامی در طول تاریخ از جهات متفاوتی مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است. در این مقاله با توجه به اهمیت واژه «أنفسنا»، دلالت این واژه در آیه مباهله از دیدگاه مفسران و متکلمان امامیه، معتزله و اشاعره تطبیق داده شده و به روش توصیفی تحلیلی بررسی شده است. از مهمترین یافتههای این تحقیق آن است که مباهله در بین علمای امامیه، معتزله و اشاعره به معنای نفرین است. همچنین شأن نزول آیه را اکثر علمای مذاهب مختلف، اهلبیت(ع) میدانند. بنابر نظر امامیه، با توجه به استعمال واژه «أنفسنا» در معنای مجازی، این آیه دلالت آشکاری بر تساوی و اتحاد علی7 با پیامبر اکرم6 و افضلیت علی7 دارد. علمای معتزله نیز مصداق واژه «أنفسنا» را حضرت علی7 میدانند؛ اما در دلالت آن بر افضیلت یا امامت اختلاف کردهاند. برخی دیگر از آنها نیز افضلیت علی7 را پذیرفته، ولی امامت را در غیر افضل نیز جایز میدانند. اکثر متکلمین و مفسرین اشاعره مصداق واژه «أنفسنا» را حضرت علی (ع) و آیه مباهله را نیز دال بر افضلیت اهل بیت می دانند. عده ای مراد از این واژه را خود پیامبر(ص) می دانند، ام برخی اختصاص آن به امام علی (ع) را نپذیرفته اند.
بازخوانی و نقد اشارات ابن عاشور در آیات ناظر به فضائل اهل بیت (ع)
حوزههای تخصصی:
آیات متعددی در قرآن کریم ناظر به فضائل والای اهل بیت(ع) در حیطه های گوناگون می باشد که مورد توجه مفسّران شیعه و بسیاری از مفسّران اهل سنّت قرار گرفته است. رویکرد مفسّران اهل سنّت در برابر این آیات متفاوت است. اشاعره برخلاف معتزله که به نسبت منصفانه تر در تفسیر این آیات عمل کرده اند، دارای تعصب بیشتری در این باره هستند. پژوهش حاضر با روش توصیفی، تحلیلی و انتقادی در صدد آن است که اشارات محمدطاهر معروف به ابن عاشور، از مفسّران بنام و معاصر اشعری مسلک اهل سنّت را در ذیل آیات ناظر به فضائل اهل بیت(ع) مورد بررسی قرار دهد. یافته های این پژوهش بیان گر آن است که وی در تفسیر برخی از آیات مشهور ناظر به فضائل اهل بیت(ع) که ناچار به اشاره به آن هاست، رویکرد متعصبانه ای را اتخاذ کرده است. اشاره بدون هیچ تأیید، اشاره همراه با توجیه، اشاره همراه با تضعیف و تردید، اشاره بدون تلقّی فضیلت از آیه و عدم اختصاص فضیلت مطرح در آیه به اهل بیت(ع)، از جمله نمونه هایی است که این رویکرد وی را به خوبی اثبات می کند.
بررسی موضوع استحقاق عقاب در نگاه متکلّمین امامیه، معتزله و اشاعره
حوزههای تخصصی:
در کلام اسلامی، مباحث و موضوعات فراوانی وجود دارد که تأثیرپذیری و تأثیرگذاری هایی نسبت به سایر علوم مانند اصول فقه و فلسفه و... دارد. استحقاقی یا غیراستحقاقی بودن عقاب، اتّفاقاً یکی از همین مسائل علم کلام اسلامی است که گاهی در ضمن بحث «معاد» و گاه در زیرمجموعه بحث «افعال الهی» به عنوان وی ژگی ای برای عقاب مطرح شده و آثار علمی و عملی مهمی در پی داشته است. لکن برخلاف این اهمّیّت و تأثیر، هنوز بررسی دقیق و جامع نسبت به این دیدگاه ها و مسائل مربوطه، انجام نشده است. از همین رو، پژوهش حاضر با تکیه بر منابع کتابخانه ای و ساماندهی، بازپروری اطلاعات و تحلیل داده ها از شیوه عقلی و نقلی و به صورت توصیفی تحلیلی و نیز با هدف تبیین جامع و مقایسه دقیق دو دیدگاه یادشده و ادلّه آن ها، نگارش یافته است. یافته های این تحقیق نشان داد که متکلّمان امامی و معتزلی که به استحقاق عقاب معتقد هستند، در برخی موارد ادلّه ای مخدوش و ناتمام دارند؛ امّا برخی از آن ها صحیح و قابل پذیرش است. همچنین روشن شد که متکلّمان اشعری، اگرچه استحقاق عقاب را ضمن اقامه ادلّه ای، مردود دانسته اند؛ امّا منشأ اصلی این دیدگاه، انکار حُسن و قبح عقلی و برداشت نادرست از معنای استحقاق عقاب است. در نهایت، دیدگاه استحقاق عقاب، دیدگاه برگزیده و صحیح معرفی شد.