مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۲۱.
۲۲۲.
۲۲۳.
۲۲۴.
۲۲۵.
۲۲۶.
۲۲۸.
۲۲۹.
۲۳۰.
۲۳۱.
۲۳۲.
۲۳۳.
۲۳۴.
۲۳۵.
۲۳۶.
۲۳۷.
۲۳۸.
۲۳۹.
۲۴۰.
عقل
حوزه های تخصصی:
شیخ اشراق به مقوله ی عشق، نگاهی فیلسوفانه و عارفانه دارد. او عشق را فرزند عقل و ملازم حزن می شمارد و رسیدن به حسن وکمال را جز از طریق عشق میسر نمی داند. به تعبیر وی، عشق محبتی مفرط و بیرون از حد است که در مجموعه ی هستی سریان دارد و هر موجودی - اعم از نوری و غیر نوری - از آن بهره و نصیبی دارد. عشق رابط وجودی میان موجودات عالم است. مقدمه ی وصول به عشق، معرفت ومحبت و غایت آن فناست. در اندیشه ی او، عشق آثار و پیامدهای تربیتی و اخلاقی با اهمیتی دارد که کمال جویی، دنیاگریزی، مبارزه با زشتی ها و هوای نفس، وحدت گرایی، میل به عقلانیت و خردورزی، صبر و استقامت، التزام به اعمال صالح، کسب معرفت و همچنین طاعت و عبادت حضرت حق، در زمره ی این آثار است.
مبنای فلسفی تعیین ارزش ها از نظر سیّد محمّد حسین طباطبایی و دیوید هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علامه سیّد محمّد حسین طباطبایی و دیوید هیوم، دو اندیشمند بزرگ، یکی در جهان اسلام و دیگری در جهان غرب، به لحاظ داشتن اندیشه های فلسفی تأثیرگذار، بسیار حائز اهمیّت هستند. در حوزه فلسفه اخلاق، هیوم به دنبال علم به طبیعت آدمی و انگیزه ها و رفتار اوست و انسان را به عنوان موجودی عاقل و فعّال مورد بررسی قرار می دهد و در پی آنست تا نقش عقل را، به خصوص در اخلاق، بسیار کم رنگ جلوه دهد. علامه طباطبایی نیز در مباحث معرفت شناسی و توجه به چگونگی حصول معرفت برای آدمی، فاعلیت انسان و ارتباط فاعل و فعل را در مورد کاوش و تحلیل قرار می دهد و در پی آنست که نقش عقل و ادراکات آن را در همه ی سطوح زندگی انسان به عنوان نقشی اساسی و مرکزی نشان دهد. در این مقاله به بررسی و مقایسه ی مبانی فلسفی آنها، به طور خاص در قلمرو اخلاق و تعیین ارزش ها، می پردازیم.
معناشناسی واژگان «عقل» و «تفکر» در ارتباط با مفهوم «فطرت» در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به معناشناسی «عقل» و «تفکر» و به ارتباط آن دو با «نفس» و «فطرت انسان» پرداخته شده است. اگرچه «عقل» در اصطلاح معروف و فلسفی اش در دو معنای «جوهر بسیط» و «قوة نفس» استعمال شده است، ولی بررسی های لغوی و قرآنی نشان می دهد که معنای اصلی این ماده -یعنی «امساک» و «نگهداری»- است و برای آن باید به قرآن توجه شود. ارشاد قرآن به تعقل، تنها ارشاد به علم و دانستن نیست بلکه به معنای پای بندی بر حقایق و معلومات فطری و بهره گیری از آنهاست. معنای اصلی مادة «تفکر»، «تردد و حرکت درونی نفس برای جداسازی معلومات صحیح از سقیم» می باشد. ماده «فکر» در باب «تفعل» دو معنی «مطاوعه باب تفعیل» و «تکلف» را دربردارد. با توجه به این معانی، به تلاش درونی نفس برای کشف، بازیابی و شناخت معلومات فطری»، «تفکر» اطلاق می شود که حاصل آن، بازیابی بینش های فطری و معرفت نفس است. نفس در این فرایند و رجوع به فطرت با موانع گرایشی و مقاومت های بعد طبیعی خود مواجه است که از این مواجهه با عنوان «جهاد با نفس» نیز یاد می شود. در نتیجه «تفکر» با شرایطی که بیان گردید، اولین گام برای موفقیت در جهاد با نفس خواهد بود.
نقد موضع غزالی در بارة صوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غزالی در سیر حقیقت طلبی خویش پس از کلام، فلسفه و باطنیه به طریقة صوفیه روی می آورد. وی مرتبة صوفیان را تا جایی ارتقا می دهد که عقل توان درک آن را ندارد و همة حرکات و سکنات آنان را مقتبس از نور نبوت می داند. از این رو، برخلاف متکلمان، فلاسفه و باطنیه، انتقاد مهمی را متوجه آنان نمی کند. البته او خود در رتبة عارفان بزرگ قرار نمی گیرد و فاقد بسیاری از تجارب ایشان است. آثار عرفانی او نیز بسیار ضعیف تر از عرفای دیگر است. هر چند تربیتی صوفیانه داشته و در محیطی صوفیانه پرورش یافته ولی وجود پیر و مرشد که به اذعان خود او از لوازم سیر و سلوک عارفانه است در زندگی اش گزارش نشده است. وجود چنین گرایش ها و عواملی صوفی دانستن غزالی را دچار شک و تردید می کند.
غزل دختر انفاس سعدی: نگرشی مختصر در غزل سعدی و بررسی نسبت میان عقل و عشق
حوزه های تخصصی:
غزل فارسی گسترة عظیمی را در عرصة شعر و ادب فارسی به خود اختصاص داده است. در این گستره، مضامین برخاسته از احساسات و عواطف درونی آدمی بیش از سایر مفاهیم جلوه گری کرده است. علاوه بر این، راز و رمزهای عارفانه نیز در این عرصه جلوه گری ها داشته و مفاهیم نمادینی را بر جای نهاده است. غزل سعدی صرف نظر از عاشقانه یا عارفانه بودنش به جهت هنر و زبان آوری، لطافت و فصاحت همواره مورد توجّه همگان بوده و قرن ها بی بدیل و تقلیدناپذیر بوده است. در این مقاله ضمن نگرشی مختصر بر غزل سعدی، از بین مضامین بی شمار سخن سعدی دو مضمون بنیادین عقل و عشق و نسبت میان این دو در غزلیات وی مورد بررسی قرار گرفته و شواهدی نیز از غزلیات و هم از سایر آثار وی ارایه می گردد.
مرد را ره به حق، عقل نماید یا عشق؟
حوزه های تخصصی:
تقابل و یا همسویی عقل و عشق امری است که پیوسته در اندیشه متفکران، عارفان و فیلسوفان مورد کنکاش قرار گرفته و بازتاب این تفکرات منجر به پیدایش نحله های فکری گوناگونی در این زمینه گردیده است. با بررسی سیر تاریخی این امر، می توان اهمیّت آن را در نزد صاحبان اندیشه جستجو نمود . مروری بر «رساله های عقل و عشق» موجود، بیانگر میزان اهمیّت آن در نزد بزرگان است. نویسنده ضمن بررسی دیدگاه های مختلف پیرامون این امر به تبیین دیدگاه سعدی در این زمینه پرداخته و معتقد است که رویکرد سعدی به عقل در گلستان و بوستان با دیدگاه وی نسبت به عقل در غزلیات و یا رساله عقل و عشق اندکی متفاوت تر می شود و این امر نیز به مقتضای موضوعات و مفاهیمی است که در هر یک از این آثار گنجانده شده است.
منزلت دلیل عقل در سیره استنباطی فقهای شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، به منظور دستیابی به چگونگی استفاده از دلیل عقل در فقه شیعه و کاربرد عملی آن؛ نظرات اصولی و سیره عملی شیخ طوسی، ابن ادریس، محقق حلی، محقق اردبیلی، فیض کاشانی و شیخ انصاری بررسی شده است. این بررسی با روش تحلیل محتوای متون فقهی واصولی و با تمرکز بر فتاوای استدلالی انجام گردیده است. نتایج نشان می دهد که نامبردگان استفاده از عقل را برای اثبات شریعت و لزوم پیروی از آن پذیرفته و احکام کلی عقل در حسن و قبح را باور دارند. عقل ابزار تحلیل درک خطابات شرعی است. عقل دارای حکم قطعی واجب و حرام است. از منظر آنان، در رسیدن عقل به حکم قطعی از طریق درک مصالح و مفاسد، به جز تنقیح مناط اختلاف نظر وجود دارد. تخصیص به حکم عقل پذیرفته است. دلیل عقل به عنوان استصحاب به کار رفته است.
منزلت عرفان و قرآن در مقایسه با عقل در اندیشه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر پژوهشی است در باب صحت و سقم مدعای مشهور درباب اینکه نظام معرفتی ابن سینا صرفاً عقلانی محض است. نگارنده در این مقاله با برسی آثار ابن سینا مدعی است برخلاف آنچه در جامعه علمی ابن سینا را فیلسوفی صرفاً عقل گرا و برهان محور می دانند، ایشان صرفاً به لحاظ رو شناسی تکیه بر عقل و برهان، به عنوان روش حقیقی فلسفه دارد اما از حیث معرفت شناختی و ارزش شناختی، نه تنها ابن سینا عرفان و شریعت را رد نمی کند، بلکه آن را واجد جایگاهی مهم تلقّی می نماید و همواره از این دو حیث، آنها را مورد اشاره قرار و پر اهمیت جلوه می دهد. بنابراین، سخن مشهور در باب نظام فلسفی صرفا عقلانی شیخ الرئیس، تنها از جنبه روش شناختی آن تأیید می گردد اما از حیث جنبه های معرفتی و ارزش شناختی، به هیچ عنوان نمی توان تأیید کرد که ایشان بر مباحث عملی و عرفانی و نیز شرع مقدس و آموزه های وحیانی، تأکید نمی ورزد. همچنین، برخلاف آنچه برخی معتقدند ابن سینا در اواخر عمر راه به سوی عرفان و حکمت عملی می گذارد، نگارنده مدعی است ایشان از همان ابتدا به مباحث عملی و عرفانی توجه داشته اند و نوشته های ایشان در دیگر کتبی که بسیار قبل تر از اشارات نگاشته اند، شاهدی بر این مدعاست.
جایگاه فرولایه فوق محسوس در نظام فلسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کانت در فلسفه استعلایی خویش، پدیدار (فنومن) را حقیقتی تألیف یافته از کثرات شهود حسی و مقوّمات پیشینی ذهن معرفی کرده و آن را از ناپدیدار (نومن) تفکیک کرده است. به عقیده وی، ساحت «محسوس» طبیعت، ساحتی تجربی، متعیّن و مکانیکی است که تحت مفاهیم و اصول پیشینی ذهن و فاهمه، کلیت و ضرورت یافته است، حال آنکه ساحت «فوق محسوس» از مفاهیم و اصول متعیّن فاهمه آزاد است. عرصه اخیر که به عنوان عرصه اعیان و حقایق فی نفسه معرفی شده است، نقشی بسیار اساسی در نظام فلسفه کانت ایفا می کند زیرا با تبیین مواردی چون احساس زیباشناختی، امکان گذر از طبیعت به آزادی، بنیادهای نظریه معرفت، اخلاق و دین و درنهایت، تبیین ارگانیسم های زنده و غیرزنده طبیعی، حلقه های متعددی از زنجیره نظام فلسفه کانت را تأسیس، تکمیل و به هم متصل می سازد. اما این ساحت که کانت در نقد اول به صراحت امکان دست یابی به آن را نفی کرده است چگونه حاصل می آید؟ و درصورت حصول، چگونه با دعاوی کانت در خصوص محدودیت معرفت تجربی قابل جمع است؟ این نوشتار درصدد است علاوه بر تبیین چگونگی حصول فرولایه فوق محسوس در اندیشه کانت و کاربردهای متعدد این ساحت، سازگاری آن با دیگر مبانی اندیشه وی را نیز نشان دهد.
پژوهشى درباره عقل نظرى از دیدگاه ابن سینا و ملّاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
عقل نظرى مهم ترین قوه نفس ناطقه است که اصلى ترین کارکردش از نظر فلاسفه، ادراک کلیات است. این کلیات دربردارنده صور و معانى، تصورات و تصدیقات، قضایاى صادق و کاذب، و نظرى و عملى، واجبات، ممکنات و ممتنعات، ظنیات، یقینیات و... است. عقل نظرى بدون نیاز به بدن و قواى بدنى، آن کلیات را به گونه اى ویژه و با علم حضورى از مبادى عالیه دریافت مى کند و نقشش در این دریافت، تنها انفعال و تأثر است؛ اما اینکه مبادى عقل نظرى چیست و مراتب آن کدام اند و آیا همه افراد مى توانند به همه مراتب آن نایل شوند و نیز عقل نظرى چه نقشى در تولید علم و اخلاق دارد و آیا مى تواند در حصول سعادت و کمال انسان در دنیا و آخرت نقشى داشته باشد و موانع این نقش کدام اند، پرسش هایى اند که پاسخشان از نظر ابن سینا و ملّاصدرا در این مقاله کانون بررسى و تحقیق قرار مى گیرد.
قلمرو عقل و قلب در شناخت حق از دیدگاه ابن عربی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
عقل، به منزلة یکی از ابزارهای شناخت و معرفت انسانی، جایگاه بلندی در میان فلاسفه و اندیشمندان دارد اما بسیاری از عارفان، عقل را حجاب شناخت و معرفت می دانند، به ویژه که آنان، میان علم و معرفت فرق می گذارند و معرفت را مربوط به دایره شناخت انسان از حق تعالی و تجلیات او، و جایگاه آن را قلب، و علم را محصول ادراکات عقل نظری می دانند. ابن عربی با احترام به جایگاه عقل، عقل نظری را در معرفت به حق، ناتوان می شمارد. وی معتقد است عقل در شناخت حق تعالی، دو مقام و مرتبه دارد: نخست، مقام ادراک؛ دوم، مقام قبول و پذیرش.
او عقل را در مقام ادراک و شناخت ذات حق و بعضی از مراتب تعینات و تجلیات حق، ناتوان معرفی می کند. اما در مقام پذیرش و قبول، قادر به شناخت حق می داند و برای آن محدودیتی قائل نیست، اگرچه موضوع پذیرفته شده با مقام ادراکی عقل، قابل استدلال و برهان نباشد.
این مقاله با بیان و تحلیل مسئله به مفهوم شناخت و جایگاه عقل، و سپس به دو مقام و مرتبه آن می پردازد و مهم ترین دلایل ناتوانی عقل نظری، در بعد ادراک و شناخت حق و ویژگی های هر یک را از دیدگاه ابن عربی مورد بررسی قرار می دهد. روش این پژوهش بر اساس تجزیه و تحلیل و بیان مطالب از مهم ترین کتاب های ابن عربی (فتوحات مکیه، فصوص الحکم و شرح های آن و تجلیات الهی) می باشد.
مطالعه این پژوهش می تواند در تجزیه و تحلیل مباحث معرفت شناسی جدید کارگشا باشد و خواننده محترم می تواند درستی یا نادرستی دلایل ابن عربی را بر محدودیت عقل در بُعد ادراک، و نامحدود بودن آن به دست آورد.
هندسه معرفتی ابن عربی در سه محور شریعت، شهود و عقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل هندسه معرفتی ابن عربی، در محورهای متعددی از قبیل: تبیین نظریه تفسیر محی الدین، آرای عرفانی، آرای فلسفی، علوم قرآنی، آرای فقهی، مبانی انسان شناسی و غیره کاربرد فراوان دارد. این تحقیق درصدد بررسی دیدگاه های معرفت شناسی ابن عربی در سه محور شریعت، شهود و عقل است. او شریعت را رکن رکین و ملاک صحت وسقم هر معرفتی می داند. از دیدگاه او کشف، یکی از منابع معرفتی است که در شرایط خاص و در محور های متعدد مورد استفاده قرار می گیرد. در تبیین مبانی هستی شناسی، مبانی انسان شناسی، معانی حروف، کلمات و جملات قرآنی می توان از کشف بهره برد. او از عقل به عنوان ابزار معرفتی در فهم آیات الهی و جهت درک مبانی هستی شناسی استفاده می کند؛ تا جایی که اگر عقل دارای موادّ صحیح و صورت های صحیح ادراکی باشد و در مرز خویش یعنی ادراکات طور عقل باشد، قابل اعتماد است و در ماورای ادارکات طور عقل دارای اعتباری نیست.
اندیشه ورزی در استنباط فقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کمال و سعادت بشری در گرو اندیشه و تعقل است و اندیشه ورزی، دعوت به تفکر و همچنین سلب محدودیت از عقل و اندیشه تعریف شده است. پرسش اصلی مقاله این خواهد بود که اسلام در تحقق این امر در مباحث اصول فقه (که علم استنباط فقه و یکی از منابع آن عقل است) برای اندیشه ورزی چه اعتباری قائل شده است؟ هدف این مقاله اثبات وجود اندیشه ورزی در حد متعالی عقلانی در اصول فقه است، چراکه اصول فقه؛ علم به قواعد عمومی و عناصر مشترک در عملیات استنباط احکام شرعی (فرعی) است و روش صحیح استنباط را از منابع فقهی به ما مى آموزد. از این رو علم اصول مانند علم منطق علمی دستورى است. برای تحقق این هدف به تحقیق توصیفی- تحلیلی در این زمینه پرداخته شده است و در نهایت به این نتیجه رسیده ایم که اصول فقه نه تنها مخالف اندیشه ورزی نیست، حتی برای درست اندیشیدن نیز اصول و قواعدی ارائه کرده است و از روش هایی که اعتبار عقلانی ندارند، دوری می کند. همچنین به عقل وبنای عقلا اختیارات گسترده داده است و عقل را یکی از منابع استنباط می داند.
اثبات فقهی و حقوقی قاعده « لزوم حفظ نفس» در اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مسائل مستحدثه ای که در دنیای مدرن پیش می آید، انتخاب مرگ هنگام بیماری های صعب العلاج یا امراض طاقت فرسایی است که به سبب کهولت سن پیش می آید. در این پژوهش برآنیم با اثبات قاعده فقهی""لزوم حفظ نفس""، احترام دین اسلام به حیات انسان ها را بیان کنیم و اینکه هدف اصلی دین، حمایت از حیات طیبه انسان است تا آنجا که نا امید شدن از لطف و رحمانیت الهی و انتخاب مرگ از گناهان کبیره محسوب می شود و مستوجب عقابی سهمگین است. اگرچه در فقه قاعده ای با عنوان قاعده حفظ نفس مطرح نمی شود، در میان ابواب مختلف فقهی بر احترام بر حق حیات انسان تأکید فراوان می شود.
بررسی مسئله تعارض عقل و دین از نگاه ابن رشد و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله برآن است راهحل تعارض میان عقل و دین را از دیدگاه ابنرشد و ملاصدرا به دست دهد. در نگاه هر دو فیلسوف، هیچ تعارض واقعی میان عقل و دین وجود ندارد و برای رفع تعارض ظاهری تأویل به عنوان راهکار مطرح شده است. ابنرشد با تعیین اصول و مبانی برای تأویل و نتیجه حاصل از آن، یعنی همزیستی مسالمت آمیز مذاهب مختلف اسلامی و نیز عالمان دینی (فیلسوفان و متکلمان)، نظری جدید ارایه کرده است. ملاصدرا نیز با تاکید بر مبانی ای همچون «اصالت وجود و ذو مراتب بودن آن»، «حرکت جوهری»، و «اتحاد عاقل و معقول» ضرورت تأویل را به صورت کلی تبیین کرده است. پایه کار ابنرشد عقلگرایی است، در حالیکه ملاصدرا هم به روشهای فلسفی و هم به روشهای عرفانی توجه میکند.
تجرد نفس از نگاه عقل و دین در حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقل و وحی، بر پایه نگرش توحیدی، دو امر سازگار تلقی شده اند؛ زیرا هر دو از منبع واحد نشأت یافته اند که جامع تمام صفات کمال است. فلاسفه مسلمان با این باور عمیق در انطباق دست آوردهای عقلی با محتوای ناب شریعت حقیقی کوشش پایدار داشته اند. تجرد نفس از جمله مباحثی است که صدرالمتألهین در ایجاد سازگاری آن با دین به خصوص شریعت اسلام تلاش شایسته و موثری انجام داده است. ایشان دلایل پیشینیان را یقین آور می خواند؛ چراکه هم با مبنای فلسفی وی نظیر «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس» انطباق دارد و هم با آموزه های دینی سازگار است. تجرد و استقلال نفس با مهم ترین مسائل جهان بینی در ارتباط است. مباحث خداشناسی، نبوت، و به ویژه معاد ارتباط مستقیم با خودشناسی دارد. باور به جهان آخرت فقط با اثبات تجرد نفس و استقلال آن از بدن توجیه عقلانی خواهد داشت. البته در وجود استقلالی نفس قبل از بدن اختلافاتی وجود دارد که در این نوشتار مورد کنکاش قرار گرفته است.
حل مشکل گناه ذاتی بر مبنای دو اصل «ایمان» و «لطف» در نظام فکری آگوستین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از اساسی ترین مسائل آگوستین در طول حیات فکری اش، یافتن پاسخ این مسئله است که چه چیز وصول بشر به حکمت حقیقی و سعادت را این چنین دشوار و در مواردی غیر ممکن ساخته است. پاسخ وی را می توان در یک کلمه خلاصه کرد: «گناه». به همین جهت او درصدد بر می آید تا با ارائة دو اصل بنیاد، ایمان و لطف، مشکل گناه را در بشر حل کند تا مسیر دستیابی به حقیقت را بر وی هموار سازد. اما باور او به «گناه ذاتی» که مبنایی برگرفته از متن مسیحیت است، وی را در حل این مشکل با دشواری هایی مواجه می سازد. به اعتقاد آگوستین دو اصل ایمان و لطف در ارتباط با ارادة انسان معنا پیدا می کنند؛ این اراده، مطابق مبنای گناه ذاتی، اراده ای در گناه تلقی می شود و بنابراین بیش از آن که بشر را به سمت خیر سوق دهد او را به سوی انتخاب شر می کشاند. بر این اساس به نظر می رسد کسب فیضِ ایمان یا لطف از سوی چنین موجودی تا حد زیادی غیر محتمل خواهد بود؛ همین مطلب موجب ابهاماتی در دیدگاه آگوستین در این زمینه شده است. پژوهش حاضر بر اساس روش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر تحلیل منطقی به بررسی این مطلب پرداخته است
نفس و ابعاد مهار آن در قرآن و حدیث(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
آن گاه که سخن از مهار نفس به میان می آید ذهن بسیاری از انسان ها به سوی تهذیب نفس و سیر و سلوک عرفانی و دشواری های پیش روی آن می رود و چنین تصور می شود که موضوع کنترل نفس امری است بسیار دشوار و نیازمند استاد و مرشد، و بنابراین، خارج از توان افراد عادی. مقاله به دنبال تبیین مفهوم و اهمیت و سپس راه کار مهار نفس از طریق مهار فکر، قلب و جوارح است. موضوع کنترل نفس با وجود دشوار بودنش، در سه حوزة مزبور دست یافتنی است، گرچه به نظر می رسد در مرتبة عالی آن، بهره مندی از راه نمایی های پیری مرشد اجتناب ناپذیر خواهد بود.
بررسی علل و ریشه های ظاهرگرایی در فهمِ قرآن
حوزه های تخصصی:
ما انسان ها همواره متأثر از فراورده های دانش و فرهنگ نو و کهنة خویش هستیم و رهایی کامل از آن ها به نُدرت اتفاق می افتد؛ اما این تأثُّر ذهنی نباید در فهم آیات قرآن و روایات تأثیرگذارد و خلوصِ آن را مشوَّب سازد. فهم خالص و بی شائبه از متون دینی به ویژه قرآن، ممکن، اما مشکل است و پاک سازی ذهن از فرض های آغازین و انگاره های پیشین، شرط لازم برای دست یابی به چنین فهم خالص است؛ لیکن پس از غروب مِهر نَبَوی، از سوی برخی فرقه ها و نحله ها، علاوه بر بروز اختلافات سیاسی- اجتماعی، برداشت های دینی نیز دستخوش اختلاف و گسستگی شد. تفسیرهـای مختلف از دین و کتاب الهـی شکل گرفت و تفکّـرات گوناگون و گاه متّضادّ از میان جامعـة اسلامـی سر برآورد. یکـی از این جریان های فکری، ظاهرگرایی و عقل گریزی و بستن باب اجتهاد در رویارویی با قرآن است؛ البته مُراد این مقاله، پرداختن به فرقه های ظاهرگرای « اهل سنّت» است که بیشتر از هر نحلة دیگر به این دست از عقاید، پای فشرده اند.
نگارندة این نوشتار، برآن است تا با روش توصیفی - تحلیلی، ضمن پرداختن به علل شکل دهندة این گرایش عقیدتی، ریشه های این پدیدة ناسالم فکری را بیان کند و به قدر امکان مورد نقد و بررسی قرار دهد. نتیجه ای که از این تحقیق حاصل شده آن است که صِرف توجه به ظواهر آیات قرآن که این نحله بدان تمسّک جُستند، مُکفی درک و یافتن مدلول ها و مقاصد آیات قرآن نبوده؛ بلکه مدخلیت عقل با تکیه بر تفسیر معصومین ( علیهم السلام ) در راستای فهمِ صحیحِ قرآن امری محتوم است.