مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
عقل
حوزه های تخصصی:
بخش دیالکتیک استعلایی کتاب «نقد عقل محض» بر آن است تا با الحاق به بخش تحلیل استعلایی، تصویر دقیق و روشنی از نظام معرفت شناسانة کانت ارایه کند. از این رو، نقد کانت از آرای معرفت شناختی فیلسوفان تجربی مسلک و دفاع از نظریات عقل گرایان در بخش تحلیل استعلایی کتاب سنجش خرد ناب را باید در کنار دفاع او از تجربه گرایان و نقد فیلسوفان عقل گرا در بخش دیالکتیک استعلایی مطالعه نمود؛ زیرا بخش اخیر در واقع پایة دیگر نظریة شناخت کانت است.
کانت در این بخش سه ایدة «خدا»، «نفس» و «جهان» را به عنوان ایده های استعلایی عقل محض به کار میبرد و معتقد است از آنجا که عقل میل بیحد و حصری به فراروی از قلمرو مشروط به سمت امور ناشناخته و نامشروط دارد، در حالی که منطقاً او را یارای این تعالیجویی نیست، لذا گرفتار مغالطه و تعارض میگردد.
در این نوشتار، ضمن بیان روایت های مختلف کانت از کارکرد(های) ایده های استعلایی عقل محض، اولاً نشان داده خواهد شد که ایده های خدا، نفس و بویژه با استعانت از تجربه و داده های حسی و به نحو «تنظیمی»، فاهمه را در رسیدن به کمال خود مدد رسانده و به وحدت و سامان بخشی ذهنی احکام و مبادی فاهمه می پردازند.
بازاندیشی نظریه سعادت در فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سعادت به عنوان مسأله ای فلسفی از این جهت که مبین برترین منزلت و غایت کمال عقل و فضل آدمی است پیوسته محل توجه فیلسوفان قرار گرفته است. آیا همه فیلسوفان یک معنا از سعادت را در نظر داشته اند؟ آیا در تعین و مصداق آن اتفاق نظر دارند؟ آیا سعادت به معنای فلسفی میتواند مفاهیم دینی یا اخلاقی را در بر داشته باشد؟
این منزلت، اگرچه از حیث مفهوم و معنای مصطلح تا حدودی مورد اتفاق است، مصداق و تعین خارجی آن به غایت مورد اختلاف بوده و با آرا و نظریات گوناگون مواجه گردیده است، که از این میان اهم یافته ها و نظریات مشهور عبارتند از : اتحاد با صور نورانی، اتصال به عقل فعال، تمثّل عالم وجود در نفس حکیم، و تجربه اصحاب سلوک دانستن سعادت، که محور مشترک همة آنها انحصار سعادت در محصول معرفت فلسفی و تنزیه نفس از لذت های غیر عقلی است.
راهکارهای صدرالمتالهین در تلفیق عقل و وحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقل و وحی دو مقوله یی هستند که همواره مورد توجه متفکران و اندیشمندان بوده اند و شاید از مهمترین کارهایی که در کارنامه صدرالمتالهین میتوان به ثبت رسانید مسئله تلفیقی است که وی میان عقل و وحی به انجام رسانده است. بازشناسایی روش وی در این امر مهم، مشعل فروزانی است برای بسیاری از رهپویان طریق حقیقت. آنچه در این مقال مورد بررسی قرار گرفته است دو راهکار مهمی است که این حکیم متأله در پیش گرفته است؛ راهکار اول تبیین مسئله تأویل و معادل دانستن آن با تفسیر استکمالی و راهکار دوم بازیافت احکام عقلی از احکام وهمی و خیالی که هر دو روش در ساختار تفکر صدرایی نقش بسزایی داشته و سبب تلفیق بین شریعت و عقل و عرفان شده است.
جایگاه منابع مستفاد در فهم قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی
حوزه های تخصصی:
در طول 14 قرن، شاهد اختلاف آراء و عمل کردها در خصوص نحوه مراجعه به قرآن کریم و استنباط معارف از آن بوده ایم، به طوری که باعث ایجاد روش ها و مناهج متفاوت گشته است. هر چند عوامل متعددی در این اختلاف نظرات و دیدگاه ها نقش داشته است ولی یکی از مهم ترین دلایل، عبارت است از تفاوت اعتماد و اعتقاد مفسران به جایگاه منابع و علوم مستفاد در فهم قرآن. در این نوشتار به بررسی جایگاه منابع دین یعنی «عقل» و «نقل» و همچنین نقش «سایر علوم» و تأثیر هر کدام در استنباط مفسّر، از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی که از رهروان روش تفسیری «قرآن به قرآن» می باشند پرداخته شده است.
سعی بر یافتن صراط مستقیم در لابلای نگاه های افراطی و تفریطی به منابع تفسیر، از اصول این دیدگاه می باشد که در آن قرآن به عنوان محور اصلی و میزان سایر منابع معرفی می گردد. با اینکه مجموع آیات قرآن، در فهم، نقش ویژه ای دارد و خود قرآن برای ارائه مقصود خود نیاز به هیچ منبع دیگری ندارد، لکن بهره گیری از عقل و همچنین روایات به شرط عدم مخالفت با آیات قرآن، در وصول به پیام دین ضروری تلقی شده است.
تأکید ویژه بر رعایت جایگاه هر منبع و مکانیسم مورد نظر در وصول به پیام قرآن و اسلام جزو اساسی ترین مسائلی است که این دیدگاه مطرح می باشد.
معقولیت باور دینی ، مقایسه رهیافت کرکه گور و غزالی
حوزه های تخصصی:
آنچه قابلیّت مقایسة آرای کرکگور و غزالی را فراهم میسازد، رویکرد معترضانة این دو الهیدان به تفسیر رایج از دین؛ و به طور خاص، به مسئلة معقولیّت باور دینی است. مخالفت کرکگور با نظامهای فلسفی پیش از خود، خصوصاً نظام هگلی مشهور است. دغدغة او، بیشتر متوجّه تأثیر نامطلوب این نظامها بر فهم زمانه از دین است. او، در مواجهه با مسئلة عقل و ایمان، با تکیه بر مبانی فلسفة وجودی خود، به ویژه اینهمانی حقیقت و انفسیّت، جانب ایمان را میگیرد. او تمام تلاشهایی را که سعی در معقول نشان دادن باورهای دینی و کشاندن دین به حوزه پژوهشهای آفاقی دارند، بیحاصل و حتّی مضر به حال دین و دینداری میداند. لذا میتوان کرکگور را یک ایمانگرای افراطی دانست.
اما رویکرد غزالی به مسئلة عقل و ایمان، تقریباً با بسیاری از نظریههای توجیه قابل تطبیق است. او، گاه یک عقلگرا، حتی در حوزة تصوف، است؛ و گاه چنان جانب ایمان را میگیرد که صرف تصدیق جازم را در حصول ایمان نجاتبخش میداند. نگاه او، ناشی از توجّه خاصّ به تفاوت میان آدمیان است. او برای انسانها مراتبی قائل است که هر فرد از هر مرتبه، با توجّه به ظرفیّت و شاکلة وجودی خود، طریقی را برای رسیدن به ایمان و باور دینی برمیگزیند. ازاین رو، ایمان عوام را به همان اندازه معقول و نجاتبخش میداند که ایمان اهل فلسفه و تصوّف چنان است.
مقایسه احد در فلسفه افلوطین و واجب الوجود در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفة افلوطین و ملاصدرا، أحد و واجبالوجود ویژگی هایی دارند که در سایر موجودات یافت نمی شود؛ و اگر صفات مشابهی در سایر موجودات وجود دارد، منشأ آن همین مرتبه است. به همین ترتیب، صفاتی که در موجودات مادون أحد و واجبالوجود یافت می شوند، چنانچه بر ضعف و نقص دلالت کنند، از این مرتبه سلب می شوند. علیرغم تفاوت های مبنایی میان این دو فیلسوف، که به بنیان های فلسفی و مذهبی آنها مربوط است، مشابهت هایی نیز میان آن دو مشاهده می شود که با توجّه به تأثیر سنّت نوافلاطونی بر فلسفة اسلامی و بهویژه ملاصدرا، مقایسه میان این دو فیلسوف خالی از فایده نیست. توصیف وحدت حقیقی، نفی وجود محدود در أحد و واجبالوجود، عدم اتکای فعل أحد و واجبالوجود به اراده و علم زائد بر ذات و تناظر مرتبة عقل در فلسفة افلوطین با وجود منبسط و حقیقت وجود در فلسفة ملاصدرا، از نکات قابل بررسی در این مقایسه است.
کارکرد معرفت شناختی عقل فعال در فلسفه توماس آکوئینی و حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۰ شماره ۴۵
حوزه های تخصصی:
بررسی و نقد اصالت اراده در فلسفة اخلاق دنس اسکوتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی تطبیقی ارتباط ایمان با مقومات ایمانی از دیدگاه مولانا و کییر کگور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبانی تفسیری شیعه و معتزله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقل و علم و تعامل آنها در منظومه معرفتی شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خیال و ادراک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تاریخ فلسفه نقش اساسی خیال در ادراک بشری، به عنوان واسطهٔ بین احساس و عقل مغفول مانده است. اغلب خیال وابسته به عالم حس و امری ذهنی و موهوم شمرده شده است. هر چند خیال یکی از اولین قوای نفس است که شناخته شده است اما وظیفه آن تنها حفظ و تمثل محسوسات در زمان غیب آن ها بیان شده است. صدرالمتألهین با اقامه براهین متعدد تجرد برزخی خیال را اثبات کرده و در مراتب سه گانه ادراک، نقشی اساسی و مهم برای خیال تبیین نمود. بنابراین خیال فقط یک خزانه نیست که صور محسوسات را بایگانی کند یا ادراک یک سری تخیلات واهی و کاذب را عهده دار باشد؛ بلکه خیال متکفّل ادراک امور واقعی و حقیقی در عالم خیال می باشد.
هرچند ابن سینا بر مادی بودن خیال تأکید کرده و براهینی در اثبات آن ذکر می کند؛ اما دقت و تأمل در کلمات وی ما را به این حقیقت رهنمون می سازد که ایشان در صدد نفی تجرد تام عقلی خیال می باشد که این مورد اتفاق است. افزون بر آن که بعضی بیانات وی نیز ناظر به تجرد خیال می باشد.
حقوق متافیزیکی تأملی بر نقش «ارزش» در فرایند ایجاد قاعده حقوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایجاد قاعده ی حقوقی، فرایند پیچیده ای است که عناصر مختلفی در آن نقش داشته و این عناصر نیز نه به تنهایی، بلکه در تعامل یا در ارتباط با دیگر عناصر نقش معناداری پیدا می کنند. «ارزش» و «واقعیت» را می توان دو عنصر اصلی تأثیرگذار در ایجاد قاعده ی حقوقی، در هر نظام حقوقی دانست که می توانند ارتباط سلسله مراتبی داشته و هر کدام نقش بیشتری نسبت به دیگری داشته باشد. حقوق متافیزیکی، حقوقی است که در آن، ارزش نقش بنیادی تری در ایجاد قاعده ی حقوقی دارد. با اینحال نوع و طبیعت ارزش، اینکه سکولار باشد یا دینی، در چگونگی ارتباط این حقوق با مؤلّفه های پوزیتیویستی و از جمله دولت تأثیر فراوانی دارد.
تحلیل مبانی معرفتی نظریّه حسن و قبح شرعی غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهرت اعتقاد غزالی به ناتوانی عقل در تشخیص حسن و قبح و نیازمندی به شرع برای حکم کردن به حسن و قبح امور بر کسی پوشیده نیست، امّا این که این رأی غزالی نه از سر اعتقاد به ناتوانی عقل در دست یابی به معرفت اخلاقی بلکه ناشی از اعتقاد وی به آسیب پذیری عقل از آلودگی های اخلاقی است چندان مورد توجّه واقع نشده است. غزالی نه تنها به ناتوانی عقل در حوزه معرفت های اخلاقی اعتقاد ندارد بلکه به جدّ به کارآیی ساختاری اخلاقی عقل معتقد است. از دید او عقل در وضعیتی که از تأثیرات منفی ساحت های غیرعقیدتی برکنار است، قادر به تشخیص حسن و قبح است به نحوی که در مرتبه نبوی قابلیت می یابد که خداوند حق را آن گونه که هست بدو بنمایاند. این رأی در این مقاله با بررسی سه مبنا به اثبات می رسد: نخست این که به اعتقاد غزالی مرتبه نبویِ معرفت مرتبه ای عقلانی است؛ دوم این که از دید او عقل فی نفسه قادر به تشخیص حسن و قبح امور است؛ و سوم این که در نگاه غزالی آلودگی های اخلاقی تأثیری به غایت عمیق بر توانایی عقل در دست یابی به معرفت های اخلاقی دارند.
عقل در فلسفه ارسطو به روایت اسکندر و فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقل از مسائل بنیادی در فلسفه مشاء است. رویکرد فارابی به عنوان حکیم مسلمان ایرانی با اندیشه شرقی، و اسکندر افرودیسی به عنوان حکیم یونانی و غربی، به آن نیز از مسائل مهمی است که می تواند از وجوه تمایز و افتراق فلسفه مشائی ارسطویی و حکمت اسلامی محسوب شود. این پژوهش بر طبق سنت روش شناسی مطالعات تطبیقی به تحلیل و تطبیق رساله عقل این دو حکیم می پردازد. بر اساس نظر اسکندر، عقل (در رساله نفس ارسطو) سه نوع است: عقل هیولانی، عقل بالملکه، و عقل فعال، که مورد اخیر خالق و مدبر عقل هیولانی است. اما این عقل بر طبق نظر فارابی واجد سه مرتبه است: هیولانی، بالفعل، و مستفاد. عقل فعال که نورش را بر جمیع افاضه می کند، عقل فلکی و مفارق است. به نظر می رسد که این تقسیم نخستین بار توسط فارابی ارائه شده است. از سویی دیگر فارابی با توجه به معتقدات اسلامی و تمایلات عرفانی، عقل فعال را با جبرئیل و اتصال به عقل فعال را با نبوت منطبق ساخته و سعی در تحصیل این اتصال را سلوک خاص عقلی و عرفانی دانسته و دوام این اتصال را بعد از فنای بدن با سعادت اخروی مترادف شمرده است.
راه های دستیابی به معرفت حقیقی از دیدگاه شیخ محمود شبستری
حوزه های تخصصی:
شیخ محمود شبستری، عارف شاعر و اندیش مند بزرگ سدة هشتم هجری در آثار خویش، راه های دستیابی به معرفت یقینی را عقل و نقل و ذوق (کشف و اشراق) میداند. وی میکوشد منقولات دینی را با استدلال های اهل فلسفه و با ذوقیات اندیش مندان اشراقی درهم آمیزد و رسالت یک فیلسوف مسلمان و عارف و اندیش مند اشراقی را ایفا کند. شبستری هم چون غزّالی معتقد است، ورای عقل نظری، انسان را طوری و طریقی دیگر هست که به آن طور، اسراری را که از عقل پنهان و محجوب است، میشناسد.
او هم چون همة شاعران عارف ایرانی مخالفت صریح خود را با فلسفه و عقل یونانی ابراز میدارد، اما خرد ستیز و فلسفه گریز نیست. از این رو در عین آنکه در مقام معرفت تمایل به اشراق دارد، در مقام علم، به حکمت و استدلال گرایش نشان میدهد. خرد مورد ستایش شیخ، خرد دینی است، همان خرد و اندیشه ای که به قول او مبحث انبیاست و هزارواند آیه از آیات قرآن اختصاص بدان دارد. شیخ در عین حال، در طریق معرفت حق به داشتن پیر و انسانی کامل که واسطة هدایت حق باشد، معتقد است. از نظر او شاه راه معرفت حق «تفکّر» و سیر دوسویه (قوس صعودی و نزولی) است که در این سیر دیالکتیک و حرکت از کثرت به وحدت، از وحدت به کثرت، از بسیار به یک، از یک به بسیار، از نمود به بود، از بود به نمود، از قطره به دریا، از دریا به قطره، جان آدمی صفا مییابد و نقوش اغیار از لوح دل او محو میگردد و انسان کامل، به شناسایی حقیقی میرسد.
عقل جزئی و کلی در اندیشه مولانا؛ تحلیلی موضوعی با نظر به کتاب مثنوی معنوی
حوزه های تخصصی:
مولانا هم از عقل جزیی و هم از عقل کلی یادکرده است. علاوه براین، وی عقل کلی را هم از منظر معرفت شناسانه و هم از منظر هستیشناسانه بررسی کرده است. اینکه هر کدام از سه معنای فوق الذّکر چه جایگاهی در اندیشه بشری دارد و چه نسبتی میان آن هاست، دو موضوع مستقل بشمار میرود که این نوشتار درصدد است آن ها را در اندیشه مولانا تحلیل کند. در این خصوص از دیدگاه های افلاطون پیرامون «دیانویا» (عقل جزئی) و « نوس» (عقل کلی) و نسبت این دو با انسان، جهان و خدا نیز کمک گرفته شده است.
بررسی و مقایسه جایگاه وجودشناسی و معرفت شناسی عقل فعال نزد ابن سینا و توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقل فعال بعد از ارسطو جایگاه متفاوتی در اندیشه فیلسوفان داشته است. هریک بنابر نیاز و خلأیی در فلسفة خود جایگاه عقل فعال را تعیین می کردند. افلاطون کلیات را قائم به ذات، مجرد، و ثابت می دانست که در عالم محسوس نبودند. او نیازی به وجود عقل فعال حس نمی کرد، اما ارسطو، در مخالفت با استاد خود، کلیات را در امور محسوس قرار داد، از آن جا که ارسطو از عقل به صورت مبهم و در مقایسه با حس سخن گفت، برای تبیین مفهوم کلی به وجود عقل نیاز داشت. بعد از او، شارحان و مفسران آثارش عقل فعال را از فلسفه او بیرون کشیدند، یا مانند اسکندر افرودیسی آن را موجود متعالی و خدا خواندند یا آن را به مانند فیلسوفان مسلمان، فارابی و ابن سینا، بیرون از نفس انسان قرار دادند که از طریق آن هم مسئلة رابطه کثرت با وحدت را حل کنند و هم مسئلة معرفت را بی پاسخ نگذارند. درمقابل، فیلسوفانی مانند توماس آکوئینی، در قرون وسطی، علی رغم تأثیرپذیری بسیار از این اندیشمندان، در زمینه عقل فعال موضعی متفاوت گرفتند و تبیین دیگری از ارسطو ارائه کردند؛ اینان عقل فعال را بخشی از نفس قرار دادند.
عقل فعال در ابن سینا جایگاهی مشابه عقل در دیدگاه افلوطین دارد؛ به این ترتیب که در حوزه وجودشناسی، حلقه ارتباط بین عقول مفارق (ده گانه) و امور محسوس و مبدأ صدور کثرت جهان مادی است و در حوزه معرفت شناسی، افاضه صوَر کلی و معقولات بر نفس ناطقه و خروج آن از قوه به فعلیت از کارکردهای آن است.
عقل فعال برای توماس، به زعم خود او، بیش تر ارسطویی است و صرفاً جایگاه معرفت شناسانه دارد. برای او عقل فعال انتزاع کننده است، صور معقول را از محسوسات انتزاع میکند و به فعلیت می رساند. در حوزه وجودشناسی، عقل فعال در نفس انسان قرار دارد و کارکردی وجودی و علّی ندارد.
سنت به مثابه خاستگاه عقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی تلقی گادامر از سنت و نسبت میان عقل و سنت می پردازد. ابتدا ضمن اشاره به معنای لغوی واژة سنت، سه تعریف انسان شناسانه، کلامی و سنت گرایانه از سنت ارائه و با یکدیگر مقایسه و در نهایت معنای اصطلاحی مورد نظر گادامر بیان می شود. گادامر که یک فیلسوف احیاگر سنت است دیدگاه خود در خصوص رابطة عقل و سنت را با تحلیل چگونگی نگاه روشنگری و رومانتیسم به عقل و سنت آغاز می کند. درحالی که فیلسوفان عصر روشنگری سنت را در برابر عقل قرار داده و برای پاسداری از حریم عقل، سنت را بی اعتبار کردند، رومانتیسم در واکنشی افراطی به این طرز تلقی ضمن تأیید تقابل عقل و سنت، عقل را به نفع سنت کنار زد. اما این خط کشی جدایی ساز بین دو قلمرو متمایز عقل و سنت با مخالفت جدی فیلسوفانی نظیر مایکل اوکشات، ادموند برک، فردریش فون هایک و گادامر مواجه شد. از نظر این عده نسبت میان سنت و عقل پیچیده تر از آن است که بتوان آنها را در تقابلی واضح قرار داد. سنت نه تنها مانعی برای عقل محسوب نمی شود بلکه از جهاتی مقوم آن نیز هست و بدون سنت عقلی در کار نخواهد بود.
عقل از دیدگاه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولوی برخلاف برخی عارفان که از سر بی مهری به عقل می نگرند، در آثار خود به ویژه در مثنوی معنوی با اهتمامی ویژه به عقل نگریسته است. او تمام گونه ها و اطلاقات عقل و زوایای آن را بررسی کرده است. از این رو گاه به نکوهش و گاه به ستایش عقل پرداخته است. وی در مواردی مقام راهبری را به عقل سپرده و بیان می کند که کدام گونه عقل است که آدمی را به مقصد می رساند وکدام گونة آن آدمی را از رسیدن به هدف باز می دارد. از آنجا که به نظر مولوی، عقل های جزوی، معاش وهم و خیال اند، به نکوهش آن می پردازد و معتقد است که این عقول نمی توانند راهبر انسان باشند ولی از دیگرسو، عقل های کل، کلی را به عنوان عقولی راهگشا معرفی می کند و اظهار می دارد که این عقل ها هستند که می توانند سرانجام انسان را به سر منزل مقصود برسانند. هدف اصلی این نوشتار آن است که مسئلة عقل وجایگاه آن را از دیدگاه مولوی به روش تحلیلی و با استفاده از آثار وی مورد کند وکاو قرار دهد.