مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۲۱.
۲۲۲.
۲۲۳.
۲۲۴.
۲۲۵.
۲۲۶.
۲۲۷.
۲۲۸.
۲۲۹.
۲۳۰.
۲۳۱.
۲۳۲.
۲۳۳.
مثنوی معنوی
حوزههای تخصصی:
خوبی یا بدی کارها از مهم ترین مباحث کلامی و مذهبی و نحله های کلامی است و با توجّه به ماهیّت آن ، اختلاف نظربین عالمان و متکلّمین پدیدآمده است.نخست آنچه ذهن آدمی را درگیر می نماید این است که خوب بودن و شایسته بودن کارها بدان جهت است که این افعال در ذات خود خوب یا بد هستند. برخی بر عقلی بودن آن اصرار داشته و گروهی نیز آن هارا شرعی می خوانند. اشعری و به تبع او، اشاعره قائل به شرعی بودن حسن و قبح بودند و معتزله نیز بر عکس اشاعره قائل به ذاتی بودن، یا عقلی بودن حسن و قبح بودند. در کنار آنها ماتریدیه نظر میانهای ابداع کرده و برخی از امور را شرعی و برخی را نیز عقلی میداند. مولانا حسن و قبح را به زیبایی و زشتی تأویل در مورد ماهیّت کرده وبه ضرورت و نتیجه آن بیشتر اندیشیده است . در این مقاله، به بررسی وتبیین نمودها ومصداق های حسن و قبح، با ذکر شواهدی از مثنوی معنوی که با باریک اندیشی های ذهن پرتکاپوی مولوی در هم آمیخته، می پردازیم.
تحلیل استعاره مفهومی نور در دفتر دوم مثنوی معنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۸
44 - 61
حوزههای تخصصی:
تحقیقات لیکاف و جانسون در زمینه استعاره ثابت کرد که کاربردهای استعاره به حوزه مطالعات ادبی محدود نیست و در تفکر بشر ریشه دارد که یکی از مظاهر آن زبان است. استعاره مفهومی اصطلاحی است در زبان شناسی شناختی که همراه با الگوی مبدأ_مقصد به تبیین بیشتر استعاره های پیرامون ما می پردازد. مولانا در مثنوی استعاره مفهومی نور را ابزاری زبانی برای گسترش معانی و مفاهیم معرفتی به کار برده است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی به این پرسش پاسخ می دهد که نظریه معاصر زبان شناسی شناختی چگونه با استعاره مفهومی نور در مثنوی مطابقت معنایی پیدا می کند؟ نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که استعاره مفهومی نور به ذات مطلق حضرت حق، آینه راهنما، مرشد طریقت، شمس حقیقت، انا الحق ابرار اشاره دارد. به دلیل حجم زیاد مثنوی صد بیت نمونه آماری از دفتر دوم انتخاب شده که در آن واژه نور 122 بار به کار رفته است.
قصه نامکرر عشق: جستاری در حکایت «وکیل صدر جهان» و قطعه تازی بهشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه و بررسی آثار و متون ادبی جهان، از منظر ادبیات تطبیقی یا به عبارتی ادبیات جامع ملل و هم چنین از دید روابط بینامتنیت، وجوه غامض و لایه های پنهان آثار را آشکار می کند و، علاوه بر آن، موجب کشف پیوند ها و تأثیر و تأثرات می شود چرا که هیچ متن، جریان یا اندیشه ای اتفاقی و بدون پشتوانه پیشین یا همان پیش ْمتن نیست. قصّه «وکیل صدر جهان» از قصّه های مشهور مثنوی معنوی است که چه بسا یکی از عوامل مهم تأثیرگذار در خلق قطعه معروف تازیِ بهشت یا یوز خدا ، اثر فرانسیس تامپسن انگلیسی، است. هدف این پژوهش نشان دادن این موضوع مهم، یعنی میزان آشنایی غربیان با آثار عرفان ایرانی اسلامی و چهره های برجسته ای مانند مولانا و آثار اوست و همچنین نگاه به مقوله حب و عشق الهی بر پایه آموزه های دو مذهب بزرگ و عرفان اسلامی و مسیحی و چگونگی پردازش این موضوع. نتایج به دست آمده بیانگر نقاط مشابه و مشترکی است که می تواند الهام و تأثیرپذیری و، در عین حال، بازآفرینی خلاقانه موضوع را به خوبی نشان دهد.
بایدها و نبایدهای بازنویسی حکایت هایی از ادبیات فارسی کلاسیک، بر پایه برنامه فبک (مطالعه موردی: مجموعه داستانی مثنوی مولوی و فلسفه برای کودکان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حدود دو دهه است که برنامه فبک وارد نظام آموزشی ما شده است؛ و تلاش هایی در جهت اجرا و بومی سازی این برنامه صورت گرفته است. در همین راستا، جمعی از نویسندگان و پژوهشگران به بازنویسی متون کلاسیک فارسی، به شیوه داستان های فبک، پرداخته اند. در این میان، آن چه بیش از پیش اهمیت می یابد، نقد آثار منتشرشده و آسیب شناسی این جریان نوپا است. پژوهش حاضر، کوششی است در راستای پاسخ بدین پرسش که آیا در این داستان ها معیارهای فبک رعایت می شود؟ هدف از انجام این پژوهش، بررسی پایبندی نویسندگان، به معیارهای داستانی فبک است. بدین منظور، مجموعه مثنوی مولوی و فلسفه برای کودکان، بر اساس مؤلفه های داستان های فبک، شامل: مقبولیت ادبی، مقبولیت فلسفی و مقبولیت روان شناختی با روش توصیفی- تحلیلی، نقد و بررسی شده است. طبق یافته های پژوهش، اشکال عمده این بازنویسی ها، فقدان مؤلفه های تفکر فلسفی همچون: ماهیت مسئله ساز و پرسش برانگیز متن، کندوکاوپذیری و الگوی گفت وگوی استدلالی است. در بُعد ادبی، ضعف تألیف، عدم درج توصیفات داستانی و همچنین ضعف منطقی در پیرنگ، سبب کاهش مقبولیت ادبی داستان ها شده است. به علاوه، به علّت ناتوانی داستان ها در ایجاد همذات پنداری و سکوی پرش بودن و نیز عدم تناسب محتوای برخی داستان ها با روحیات و نیازهای مخاطب، در این مجموعه مقبولیت روان شناختی دیده نمی شود.
واکاوی نقش عواطف در فهم آثار هنری با تکیه بر مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از میان مسائل پیرامون ارتباط میان هنر و عواطف، این پرسش که آیا می توان از نقش عواطف در جهت فهم بهتر آثار هنری یاد کرد یا خیر، مورد توجه ویژه ی اندیشمندان قرار گرفته است. عده ای از کارکرد مخرب مواجهه ی عاطفی با اثر هنری سخن رانده و برخی به نقش مثبت آن اشاره کرده اند. پژوهش حاضر ضمن بررسی آراء عرفانی مولانا در مثنوی معنوی، نقش عواطف را در فهمِ بهتر آثار هنری واکاوی می نماید. یافته های پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی صورت پذیرفته این موارد را نشان می دهد: از منظر مولانا، مواجهه ی عاطفی با یک اثر هنری می تواند از طریق ایجاد همدلی با اثر و تغییر در نحوه ی توجه به آن، زمینه ساز فهم بهتر آن اثر و همچنین پیام های آن گردد. مولانا در مثنوی، عامدانه و آگاهانه روش بیان هنری را به زبان شعر و از طریق حکایت های تمثیلی انتخاب کرده و یکی از عناصر اساسی که ضریب نفوذ بیان هنری را افزایش می دهد، نقش مؤثر عواطف در جای جای حکایات مثنوی است.
نقد و نظری بر مثنوی معنوی تصحیح استاد محمدعلی موحد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان تصحیح های پرشمار مثنوی معنوی، چاپ استاد محمدعلی موحد، آخرین و بی گمان برترین است. در این مقاله این اثر فاخر را، ضمن برشمردن مزیت های آن، در چهار محور ارزیابی کرده ایم: 1) تصحیح ابیات: در این بخش 14 مورد که عمدتاً به معنی و گاه به اعتبار ابیات درج شده از هامش نسخه ها مربوط اند بررسی شده است؛ 2) فاصله گذاری میان ابیات مثنوی: این کار به زعم نگارنده از مزیت های این چاپ و از لوازم برقراری ارتباط آسان تر خواننده امروزی با مثنوی است. در این بخش سیاست گذاری مصحح دانشمند در اعمال فاصله ها ارزیابی شده است؛ 3) رسم الخط: به زعم نگارنده، اتخاذ رسم الخط اندیشیده و یکدست در تصحیح متون، برمبنای آنچه فرهنگستان زبان فارسی تعیین کرده است، هم دستگیر خواننده در درست خوانی است و هم چاپ های متون کهن را از آشفتگی می رهاند. بعضی اشتباهات راه یافته در حروف چینی و عدم اتخاذ وحدت رویّه، ایرادهایی در چاپ استاد راه داده که ارتباط خواننده را با معنای اثر دشوار کرده است؛ 4) کاربرد نشانه های سجاوندی: در چاپ استاد به کارگیری نشانه ها، بدون افراط های معمول، نظرگیر است. در این مبحث، ضمن نشان دادن دقت های استاد، به اختصار، کاربرد نشانه ویرگول را بررسیده و به ذکر مواردی پرداخته ایم که ویرگول معنای بیتی را محدود کرده، یا خدشه ای به آن راه داده است. برای پرهیز از طول کلام، فقط دفتر اول مثنوی را مورد بررسی قرار داده ایم.
نمودهای الگوی خودشکوفایی ابراهام مزلو در مثنوی معنوی مولانا با تأکید بر تزئینات داخلی مقبره مولانا در قونیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
136 - 153
حوزههای تخصصی:
مثنوی معنوی تصویری کامل از انسان و آلام انسانی را ترسیم کرده است و با بیان چشم اندازهای زندگی و آشکارسازی دغدغه ها و بیراهه ها در مسیر تعالی، راه کارهایی روان شناسانه و نجات بخش بیان می کند. این اثر با نمایش لایه های نهانی وجود آدمی او را به سوی آرامش روانی و درونی سوق می دهد تا حدی که تمام افکار درونی بشر را می توان در اندیشه های مولوی یافت به گونه ای که می توان متن مثنوی معنوی را منبع اصیل و مناسب از روانشناسی امروز دانست. آبراهام مزلو یکی از چهره های برجسته نهضت روان شناختی به شمار می رود که می توان درون مایه های روانشناسی او را در مثنوی شناسایی کرد. یافته های پژوهش نشان داد اشتراکات فراوانی نظریه خودشکوفایی آبراهام مزلو با مثنوی معنوی دارد. ازجمله این اشتراکات می توان به درک واقعیت، خودانگیختگی، مسئله محوری، توجه به تنهایی، خودمختاری، تقدیر و تحسین، تجربه عرفانی، حس همدردی، پذیرش خود، دیگران و طبیعت و روابط بین فردی اشاره کرد. در کل نتیجه پژوهش نشان داد روانشناسی مزلو اشتراکات زیادی با مثنوی معنوی دارد. استمرار این تجربه عرفانی را می توان در تزئینات داخلی مقبره مولانا در نقوش کتیبه ای و کاربست رنگ ها مشاهده کرد.اهداف پژوهش:بررسی مصادیقی برای مفهوم خودشکوفایی آبراهام مزلو در مثنوی معنوی مولانا.بررسی تزئینات داخلی مقبره مولانا در قونیه.سؤالات پژوهش:مصادیق الگوی خودشکوفایی آبراهام مزلو در مثنوی معنوی مولانا کدام اند؟تزئینات داخلی مقبره مولانا دارای چه ویژگی های عرفانی است؟
تحلیل مؤلفه های تجربه عرفانی در داستان دقوقی با استفاده از نظریه والتر استیس و ویلیام جیمز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
9 - 38
حوزههای تخصصی:
داستان دقوقی در مثنوی معنوی روایتی چند وجهی است و به دلیل ساختار سیالش می توان آن را از ابعاد مختلف تحلیل کرد. شناخت ویژگی های تجربه عرفانی که جوهره اصلی برسازنده این تمثیل است، می تواند یکی از این تحلیل ها باشد. تجربه عرفانی، قرار گرفتن در لحظات جذبه و کشفی است که طی آن فرد، واجد تجربه ای شگفت می شود و خود را در ارتباط با جهان بالا می یابد. شناخت ماهیت این امر وجهه همت بسیاری از اندیشمندان حوزه فلسفه عرفان بوده است. ویلیام جیمز و والتر استیس از بزرگ ترین نظریه پردازان در حوزه تجربه عرفانی هستند که ویژگی های آن را شناسایی کرده اند. نظام علمی و نظری که این دو در باب شناخت ویژگی های تجارب عرفانی بنا کرده اند می تواند گره از از کار پیجیده ترین تجارب عرفانی باز کند. تجارب عرفانی داستان دقوقی واجد مشخصه هایی است که می تواند با استفاده از این نظام علمی شناسایی و ابهامات آن برطرف گردد. ویژگی هایی چون بیان ناپذیری، تناقض آمیزی، بینش وحدانی، احساس برکت و عینیت، داشتن کیفیت معرفتی و... در این داستان به چشم می خورد. دقوقی در ابتدای تجربه اش به ادراک وحدتِ کثرات می رسد، این تجربه با تبدل های پیاپی، متناقض به نظر می رسد. تجربه او واجد کیفیت معرفتی است. دقوقی به ادراکی می رسد که سرشار از برکت است. وی بر بیان ناپذیری تجربه خود نیز تصریح می کند؛ بنابراین مسئله اصلی در این جستار این است که با استفاده از مختصات طرح شده در باب تجارب عرفانی، خوانشی دیگر از این تمثیل نمادین به دست داده شود. هرچند همچون عموم این تجارب، همه ویژگی ها در آن نیامده و خصوصیاتی چون زودگذری در این تمثیل غایب است.
بررسی دیدگاه شارحان درباره عوامل ابهام و تغییر بی قرینل مخاطب در دفتر دوم مثنوی (ابیات 52 تا 60)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
109 - 132
حوزههای تخصصی:
مثنوی معنوی نتیجه یک عمر سلوک و مطالعه معارف قرآنی مولانا با الگوگیری از قرآن کریم و نزدیک به شیوه بیان آن است؛ همان گونه که در آیات قرآن، محکمات و متشابهات یافت می شود و فهم بخشی از آن دشوار و مبهم و دارای پیچیدگی های لفظی و معنایی فراوانی است و باید رمزگشایی شود، برخی از ابیات مثنوی نیز این گونه است و پژوهندگان عرصه مثنوی و غزلیات مولوی، در علل و عوامل آن و راه های گره گشایی از آن، بررسی ها و واکاوی فراوانی کرده اند. در این نوشتار ضمن بررسی کتابخانه ای و با روش توصیفی-تحلیلی و تطبیقی، این عوامل و دیدگاه صاحب نظران، به شکل موردی ابیاتی از مقدمه دفتر دوم مثنوی که از نظر بسیاری از پژوهشگران و گزارشگران از موارد ابهام و بحث برانگیز است، بررسی شده و اختلاف دیدگاه ها، به ویژه از جهت مخاطب و تغییر آن، بیان گردیده است. در بررسی این دیدگاه ها مشخص شد که به دلیل شیوه ویژه مولوی و غلبه شور و شیدایی در برخی ابیات مثنوی، گاه بدون وجود واگردان در ابیات، مخاطب تغییر می یابد و خواننده و گزارنده ابیات با دشواری فراوان روبه رو می شود و هر یک از شارحان برای برون رفت از این دشواری، معنی خاصی را برگزیده اند و حتی برخی بر وجود احتمالات گوناگون در ابیات و بحث انگیزی و دشواری تعیین مخاطب واحد و تعیین نوع مخاطب، اشاره کرده اند. اختلاف نسخ و کهنگی متن، دخالت دادن دیدگاه و نگاه عرفانی یا فلسفی شارحان در فهم متن و یا تحمیل معنی بر متن، بی توجهی به حالات معنوی شاعر و شور و شیدایی او، بی توجهی به سبک زبانی و بیانی مولوی، از دیگر موارد ابهام در ابیات یادشده و شرح و برداشت گوناگون شارحان از متن است.
قاعده «کل شیء فی کل شیء» در عرفان ابن عربی، داستان دقوقی مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
129 - 155
حوزههای تخصصی:
داستانِ دقوقی تبیینِ تمثیلیِ قاعده «کل شیء» و بلکه ذکرِ وحدتِ وجود به لحن و سیاقِ اختصاصیِ عرفانِ مولوی است؛ بی آن که لازم باشد او را وحدتِ وجودیِ عرفان نظری بدانیم. نسبتِ داستانِ دقوقی به مثنوی، نسبتِ قاعده ی «کل شیء» به عرفانِ ابن عربی است که هر کس به مدلول و معنای آن ها توجه نداشته باشد نتوانسته است جان مایه ی عرفان نظری و نیز مثنوی معنوی را دریابد. مقاله ی حاضر معتقد است علی رغم تفاوت های زیادی که میانِ عرفان ابن عربی و عرفان مولوی وجود دارد اما توحیدِ حق تعالی اساسی ترین مفهومی است که هر دو مکتب حول آن شکل گرفته اند.مهم ترین تمثیل هایی که در داستانِ دقوقی به کار رفته اند، شمع = نور، درخت و انسان هستند. وجه اشتراکِ مهمِ تمثیل های یاد شده این است که: هر سه قایم و ایستاده و راست قامت اند: و این با مسیرِ طول و عمقِ هستی تناسب دارد. هر سه با سوختن نسبتی دارند؛ و در عینِ حال هر سه با تزکیه مرتبط اند.هستی با نور یکی است و نور از اسمای الهی است. نور و وجود، وحدتِ محض اند و همه ی کثرات، ظهورِ همین وحدت اند؛ حقیقت انسان حقیقت نوری است.
استعاره های درمانی مثنوی: تأملی تطبیقی بر استعاره های مثنوی مولانا جلال الدین بر مبنای مفاهیم درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۴۵۷-۴۴۴
حوزههای تخصصی:
استعاره ها نقشی بنیادی در درمان های روان شناختی و تسهیل فرایندهای تغییر در درمان دارند و در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد استعاره ها، قدر بلندی می یابند. همچنین استعاره روش خلاقی است که با استفاده از قدرت تصویرسازی اش سبب می شود تا مراجع آسان تر به بینش و بصیرت برسد. هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی استعاره های مثنوی معنوی مولانا بر مبنای مفاهیم درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بود. روش به کاررفته در این پژوهش به صورت کتابخانه ای بوده و روش تحلیل داده ها جنبه تطبیقی دارد. در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد شش مؤلفه بنیادین وجود دارد که عبارت اند از: ارتباط با لحظه اکنون، پذیرش، ناهمجوشی، خود به عنوان زمینه، رفتار متعهدانه و ارزش ها؛ در این تحقیق سعی شد که تمثیل های مثنوی در قالب این شش مؤلفه استنباط و استخراج، صورت بندی شوند و به شکلی کاربردی در اختیار روانشناسان و مشاوران قرار گیرد. بدین منظور کتاب مثنوی معنوی موردمطالعه و بازبینی قرار گرفت و از طریق چارچوب ارجاع بستری فراهم شد تا ابیات و مؤلفه های درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به گونه ای منسجم و منطقی کنار هم قرارگرفته و با تفسیر ابیات یک ساختار کاربردی ارائه شد. نتایج بررسی، استخراج 21 استعاره بود که به ترتیب و برحسب هر مؤلفه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد عبارت اند از: ارتباط با لحظه اکنون، 3 استعاره، پذیرش، 5 استعاره، ناهمجوشی، 5 استعاره، خود به عنوان زمینه، 3 استعاره، رفتار متعهدانه، 4 استعاره، و ارزش ها، 3 استعاره. درمانگران می توانند با توجه به سابقه ذهنی مخاطب خود در ایران، نسبت به مسائل دینی و عرفانی، از میراث ادبی مانند مثنوی بهره برند.
تحلیل ویژگی های بصری نگاره های نسخه خطی مثنوی معنوی محفوظ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
106-124
حوزههای تخصصی:
شکل گیری نگارگری ایران در بستر شعر، عرصه ای برای هماهنگی در بیان و همسویی درونی با ادبیات فراهم آورده است. شناخت و فهم تعابیر نگارگری به ویژه در بیان موضوعاتی با مفاهیم عرفانی که به دلیل انتزاعی بودن و انتقال بیان پیچیده تر کمتر مورد توجه نگارگران واقع شده موضوعی قابل ملاحظه قلمداد می شود. در این میان یکی از نمونه های مصور عرفانی- تعلیمی نسخه ای ناشناخته از مثنوی معنوی متعلق به قرن11-12ه.ق با پنج نگاره و به کتابت اولیاء کازرونی موجود در کتابخانه مجلس شورای اسلامی است که در مقاله حاضر به آن پرداخته شده است. هدف این پژوهش شناخت ویژگی های تصویری و کیفیت بیان هنری و محتوایی نگاره های این نسخه بوده است. روش جمع آوری اطلاعات از طریق دسترسی مستقیم به اسکن نسخه و منابع کتابخانه ای صورت گرفته است و با شیوه توصیفی-تحلیلی به دنبال پاسخ به این سوال بوده که ویژگی های بصری نگاره های نسخه مثنوی معنوی کدام است و به چه نسبتی در ایجاد بیان هنری و کیفیت محتوایی به کار گرفته شده اند؟ دستاورد نتایج بیانگر آن بوده که عناصر و عوامل بصری همچون حاکمیت فضای رنگی تیره و تاًکید رنگ های گرم، ترکیب بندی پلانی و زیگزاگی، جهت گیری فعال تپه ها و بناها به سمت بالا، استفاده از پلان های متعدد برای نمایش صحنه های مختلف داستان و ترسیم عناصری جایگزین با عناصر متن داستان، ویژگی هایی هستند که در جهت انتقال مفهوم داستان به کار رفته اند. همچنین نحوه رنگ پردازی و خصوصیات ظاهری پیکره ها و حالات و حرکاتشان ویژگی های سبکی منحصر به فردی داشته و نشان دهنده یک شیوه محلی از دوره صفوی است.
بررسی عدالت اجتماعی از دیدگاه مولانا در مثنوی معنوی
حوزههای تخصصی:
عدالت اجتماعی از محورهای اساسی انسانی است که مولانا در مورد آن در مثنوی معنوی پرداخته است. او عدالت اجتماعی را استحقاقی و گذاشتن هر چیز را در جای خودش می داند. اگر عکس آن عمل شود و هر چیزی به هر موضعی گذاشته شود، آنرا ظلم خوانده و بی عدالتی می گوید.مولانا عدالت اجتماعی را در مثنوی معنوی با اقتباس از کلام الله مجید و سخنان ائمه معصومین، با گرایش عرفانی و تب شعری، مطرح کرده و به اهمیت آن تاکید فراوانی نموده است. او عدالت اجتماعی را مبنای انسانی و ظلم را بی حرمتی به مقام انسان پنداشته است. این تحقیق بعد از بررسی و تحلیل موضوعات، به چنین یافته های دست پیدا کرده اند؛ مولانا عدالت اجتماعی را سبب و علل آرامش و رسیدن به کمال می داند و علاوه بر این، به این نتیجه رسیده که اساس تحقق عدالت اجتماعی مبتنی بر استحقاق است. که مولانا در مثنوی معنوی با استفاده از داستان ها و تمثیلات، به بیان عدالت اجتماعی پرداخته اند و آن را از طریق آنها به بشریت مطرح و بیان کرده است. پژوهش حاضر در پی واشکافی عدالت اجتماعی از دیدگاه مولانا هست. و این پژوهش با روشی تحلیلی- توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام گرفته است.