مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
مثنوی معنوی
منبع:
مطالعات ایرانی سال نوزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
269 - 299
حوزه های تخصصی:
مولانا جلال الدّین از عرفای شهیر جهان اسلام است که تلاطم امواج تعلیماتش سراسر جهان را فرا گرفته است؛ مثنوی معنوی او مجموعه ای است مشحون از تعالیم و آموزه های بی بدیل که بشر را به سعادت حقیقی رهنمون می-سازد. سلطان ولد به عنوان فرزند و مرید مولانا از دریای معارف پدر سیراب گشته و با تجربیات و مکاشفات جدیدی که در عرصه عرفان دارد، به آنها تبلوری خاص بخشیده است. نگارندگان در این جستار آموزه های سلوک را در مثنوی مولوی بررسی می کنند و میزان بازتاب آنها را در مثنویهای سلطان ولد آشکار می سازند. نتیجه پژوهش ما را به این حقیقت رهنمون می کند که بسیاری از آموزه های عرفانی موجود در مثنوی معنوی در این مثنویها بازتاب یافته و سلطان ولد در مباحثی مانند ریاضت، جوع، چله نشینی و ذکر از اندیشه مولانا تأثیر پذیرفته است. مولانا و به تبع او سلطان ولد راه رستگاری را در ریاضت و جهاد اکبر می دانند و به سالکان توصیه می کنند که سخره نفس امّاره نشوند و در سایه عنایت انسان کامل آن را مهار کنند؛ علاوه بر این، عارف بلخی و مریدش سلطان ولد جوع را متعلق به خاصان حق و این موهبت الهی را موجب شکوفایی قابلیتهای معنوی انسان دانسته اند. در اندیشه مولانا و به تأسی از او سلطان ولد خلوت و عزلت امری ضروری نیست و مصاحبت با انسان کامل بسی برتر از آن است؛ این دو مرشد طریقه مولویه ذکر خدا را زداینده اوهام از خاطر مریدان می دانند و مراتب ذاکران را متفاوت می شمارند.
معرفی الهی نامه حسینی شیرازی و اثرپذیری وی از مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
211 - 246
حوزه های تخصصی:
الهی نامه، مثنوی چهارم از پنج گنج محمد حسین حسینی شیرازی (1184- 1249 ق)، از آثار عرفانی دوره قاجار است که تاکنون پژوهشی درباره آن انجام نشده است. از الهی نامه که در دستِ تصحیح است، هفت نسخه خطی موجود است که معتبرترین آن نسخه کتابخانه علامه طباطبایی شیراز است که شاعر آن را تأیید کرده است. الهی نامه منظومه ای است عرفانی با بیش از نه هزار بیت شامل مناجات ها، حکایات و گفتارها که شاعر برای بخش های مختلف آن سرآغازهایی به نثر مسجّع و آهنگین نگاشته است. حسینی از عرفای نعمت اللهیه بود و سال ها مسند ارشاد و هدایت داشت و با توجه به آشنایی با متون عرفانی کوشید از آثار عرفانی پیشین به ویژه مثنوی برای سرایش اثر خود بهره بگیرد. تأسی جستن حسینی به مولوی و تأثیر مثنوی در الهی نامه گاه آشکار و گاه پنهان و ضمنی است. درج آیات قرآن، استشهاد به احادیث و اشعار، وجود حکایات مشابه، تقلید از ساختار روایی مثنوی، گریزهای راوی در بین حکایات و بیان اندیشه های عرفانی بیانگر این ارتباط است. از نظر فکری، اندیشه های شیعی، تأکید بر عشق در سیر و سلوک عرفانی، پیروی از پیر و نقد زهد ریایی در این اثر بارز است. سادگی، روشنی و روانی زبان و تصویرسازی های ملموس الهی نامه را اثری دلنشین ساخته است، اگرچه اطناب و تکرار نیز در متن وجود دارد و از ویژگی های این اثر است. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی ضمن معرفی الهی نامه و بیان ویژگی های آن و تحلیل ارتباط آن با مثنوی، نشان می دهد که اثری ارزشمند و درخور توجه است و برای شناخت سیر ادبیات عرفانی توجه به این آثار ضرورت دارد.
بررسی و تحلیل مفهوم رضایت از زندگی در مثنوی مولوی با استفاده از روان شناسی مثبت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در روان شناسی مثبت گرا، مفهوم کلی «رضایتمندی از زندگی» بازخورد شیوه ادراک و ارزیابی انسان از همه موقعیت های زندگی اش است. این مفهوم در مثنوی معنوی به شکلی فضیلت خواهانه و ثابت و کلی ارائه شده است و همه موقعیت های زندگی انسان را فرامی گیرد. از نظر مولوی می توان با وجود موقعیت های نامطلوب در زندگی، رضایتمندی کامل را از زندگی به دست آورد؛ شیوه کسب آن نیز ارزیابی شناختی صحیح از دنیا، باور و پایبندی به جهان بینی الهی اسلام و عمل به راهکارهایی خاص است. نویسندگان این پژوهش با استناد به عرفان مولوی، مبانی رضایتمندی از زندگی را از مثنوی استخراج و با مبانی روان شناسی مثبت گرا پیوند می دهند. ارزش های معنوی و الهی در سیروسلوک عرفانی مولوی، زمینه ساز سلامت روان و رضایتمندی انسان از زندگی است. برپایه این پژوهش مشخص می شود که مولوی رضایتمندی را هیجانی ربّانی می داند که با آموزش و ایجاد باورهای سازگارانه و عملکرد مبتنی بر ارزش های الهی به دست می آید؛ سالک با کسب آن شایسته فنای صفاتی و اتصاف به صفات الهی می شود و سرانجام در زندگی چیزی به جز اراده خداوند طلب نمی کند. هدف در این پژوهش شناخت و تحلیل این مفهوم کلی و مؤلفه های مرتبط با آن در اندیشه های مولوی با استفاده از آموزه های روان شناسی مثبت گراست. نتایج این بررسی نشان می دهد رضایتمندی از زندگی یکی از مفاهیم متعالی تمدن و عرفان اسلامی است؛ همچنین یک مفهوم تعلیمی عمومی و ثابت در مثنوی معنوی است؛ این مفهوم با ترویج باورها و مهارت های کنترل هیجانات منفی و افزایش هیجانات مثبت در قالب حکایات و مواعظ و تمثیل ها و با تبیین مفاهیمی مانند رضایت به مقدَّرات و صبر و شکر و قناعت ارائه شده است. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی و بر مبنای روش اسنادی و برپایه تحلیلِ محتوای مثنوی مولوی است.
تحلیل موضع پادشاهان نسبت به منتقدان از دیدگاه مولوی در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی مواجهه پادشاهان با منتقدان نیازمند تبیین مبحث حقوق مخالفان است که می تواند نوع نگاه حاکمان را نسبت به مردم در مثنوی به خوبی نمایان کند. پادشاهان در مثنوی به «نیک شاهان» و«بدشاهان» تقسیم می شوند که سلیمان و فرعون نماد این دو گروه هستند. بدشاهان که به سبب داشتن خوی استبدادی و حب جاه، خود را محق و مردم را مکلف می دانسته اند حقی برای مردم و مخالفان قائل نبوده اند که در این تحقیق موضع بد شاهان نسبت به مخالفان مورد بررسی قرار گرفته است. در این مقاله که به شیوه توصیفی و تحلیل محتوا به انجام رسیده است پس از تعاریف پادشاه و مخالفان و اشاره به حق مخالفان، و تبیین موضع مولانا در خصوص پادشاهان و همچنین موضع پادشاهان در قبال منتقدان به دو دسته مثبت و منفی تقسیم شده است که موضع منفی شامل نقدناپذیری، خشم، حیله و نفاق، قتل، حبس و شکنجه و تهدید مخالفان می شود و در موضع مثبت به عفو و بخشش، انتقادپذیری، سکوت، احتیاط در کیفر مجرمان اشاره شده است که موضع منفی نسبت به مخالفان، نمود و بسامد بالاتری در مثنوی دارد.
مناسبات بینامتنی میان حکایات مثنوی مولوی در دفتر اول با متون عربی (بر اساس نظریه ژارژ ژنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بینامتنیت به بررسی روابط موجود در بین متون می پردازد. چراکه در هر متنی اشاراتی به آثار پیش از آن وجود دارد. ازاین رو، می توان گفت که هیچ متن جدید و بکری وجود ندارد. در بینامتنیت دو متن باهم مقایسه می شوند: یک متن زیر و یک متن زبر. ژنت، بینامتنیت را به سه دسته تقسیم می کند که در قالب: حضور صریح و اعلام شده، پنهان و ضمنیِ یک متن در متن دیگر، قابل بررسی است. نگارندگان در این نوشتار، ابتدا ریشه حکایات و اندیشه های عرفانی مولوی را در دفتر اول مثنوی در آثار عرفانی، داستانی، تفسیری، دواوین شعر و کتب تاریخی عربی کاویده، سپس این حکایات را بر اساس نظریه بینامتنیت ژنت به سه دسته تقسیم کرده اند. در این مرحله، متن زیرین مثنوی مشخص شده است. این متن زیرین باید هم تقدم زمانی و تاریخی بر متون دیگر داشته و هم بیشترین شباهت را با روایت مثنوی داشته باشد. در نهایت شباهت ها و تفاوت های دو متن بررسی شده است. این بررسی نشان می دهد که مولوی بسیاری از کتب تاریخی، تفسیری، داستانی و عرفانی عربی پیش از خود را خوانده و آن ها را در لابه لای مثنوی آورده است. هرچند در همه موارد بررسی شده، وی اندیشه های عرفانی و حکایات پیشین را برای نیل به اهداف عرفانی، کلامی و اخلاقی خود با تغییراتی همراه ساخته است. در این میان، ابن الفارض و ثعلبی در بخش نظریات عرفانی و حکایات، بیشتر از دیگران در دفتر اول مثنوی حضور دارند.
جلوه های گوناگون تحمیدیه و دعا در عرفان مولانا
حمد و دعا در آثار عرفا و شعرا جایگاهی جدانشدنی از اصول مبانی و طرز تفکر آنان دارد، اکثر عرفا بر این باورند که دعا در ذات هر شخصی نهادینه شده است و راهی برای ارتباط با خدا و اظهار و عجز و نیز به درگاه ابدیت و حضرت حق است. مثنوی معنوی یکی از آثار گهرباری است که در حمد و دعا جایگاهی بس والا دارد. مولانا دعا را امری ذاتی و واجب برای انسان می-داند و این امر را شامل همه انسان ها حتی کسانی که به درجات بزرگ انسانی رسیده باشند می داند، به اعتقاد وی دعا راهی برای برشمردن اوصاف بزرگ خدا و بیان ناچیزی انسان در برابر خداوند است. حمد و ستایش نیز در مشرب عرفانی مولانا به مانند دعا و تسبیح از ارزش بالایی برخوردار است.نگارنده در این پژوهش به جنبه های مختلف دعا و تحمیدیه از منظر مولانا با تکیه بر مثنوی معنوی و ابیاتی که در این باره سروده است، پرداخته تا با شرح این ابیات دعا و ستایش را از منظری عرفانی بررسی کند.
واکاوی اصول و روش های تعلیم و تربیت اسلامی مبتنی بر قرآن و احادیث در اندیشه های مولانا در مثنوی معنوی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اصول و روش های تعلیم و تربیت اسلامی مبتنی بر اندیشه های مولانا در مثنوی معنوی با توجه به آیات و روایات می باشد. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج حاکی از آن است که اصول و روش های تعلیم و تربیت به دلیل اهمیت آن از دیدگاه قرآن و عترت، بسیار مورد توجه مولانا بوده و آن را از ضروریات جامعه اسلامی برای تعالی و ترقی فرد و جامعه می داند. در بسیاری موارد نه تنها این دیدگاه ها و نظریات برگرفته از متون دینی، کارایی خود را حفظ نموده اند، بلکه نظریات بسیاری از علمای تعلیم و تربیت پس از وی تحت تاثیر و منبعث از نظریات مولانا بوده است. گرچه میان حوزه فعالیت علم اخلاق و تعلیم و تربیت، قرابتی متصور است، ولی بدون تردید اصول موضوعه علم اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی از هم جدا بوده و نباید این دو با هم اشتباه گرفته شوند. اما آنچه مسلم است، اینکه مفاهیم اخلاقی به عنوان مطلوب های تربیتی، کارایی خود را در تعلیم و تربیت اسلامی پیوسته حفظ کرده اند.
آتش در آثار منظوم مولانا
حوزه های تخصصی:
آتش در شعر مولانا در قالب های تلمیح، تمثیل، استعاره، نماد، مجاز و غیره حضور یافته است. آتش گاهی «می سازد» و گاهی «می سوزاند»؛ انسان را «می آزماید و می گدازد و می نوازد». آتش را با دو بعد الهی و شیطانی آن در عرفان اسلامی می بینیم. آتش در اندیشه های مولانا در مصداق آتش حق و تجلیّات وی، آتش انبیا، آتش مشکلات سیر و سلوک، آتش عشق، آتش طبایع درون، آتش هواهای نفسانی، آتش جهان مادی و علایق آن، آتش جهنم، آتش عناصر و غیره به چشم می خورد. مولانا نه تنها آثار آتش عنصری را از قبیل: «گرمابخشی، سوزندگی، سازندگی، بالاروندگی، گسترش یابندگی، نوردهی، پاک کنندگی»؛ برای همه ی آتش های معنوی نیز صادق می داند بلکه در آتش های معنوی این صفات را حقیقی تر می داند. آتش %89/2 ابیات دیوان شمس و %78/1 ابیات مثنوی معنوی را در برمی گیرد. مولانا از مترادفات واژه ی آتش بهره برده است امّا در مفاهیم استعاری، کنایی و نمادین و می توان گفت تشبیهی، مترادفات آتش را قوی و کارا نمی دانست لذا کمتر از آن استفاده کرده است. در مثنوی به «نار شهوت، نار حرص، نار حسد» برمی خوریم امّا در دیوان او این کاربرد بسیار اندک است. در «آتش می»، «آتش و خورشید»، «آتش و خون»، آتش تجلی رنگ ها است. در مقاله ی حاضر به کارکردهای آتش در آثار منظوم مولانا پرداخته شده است.
بررسی شیوه ی روایت تمثیلی «پیر چنگی» در مثنوی از منظر پسامدرنیسم
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی از نظر نوآوری در شیوه های روایت در میان متون کهن ادب فارسی، اثری منحصر به فرد است. شگردهای بدیع مولوی در بازروایت حکایت ها – که پیش از مثنوی در آثار دیگر ادب فارسی ذکر شده اند- گاه تا به جایی پیش می رود که نزدیکی ها و شباهت هایی را به روایت های مدرن و پسامدرن به نمایش می گذارد. یکی از حکایت های متفاوت و نوآورانه ی مثنوی، حکایت «پیر چنگی» است. مولوی در پرداخت این روایت، تغییرات بسیاری ایجاد کرده و آن را از شکل اصلی که در کتاب اسرارالتوحید محمد بن منور ذکر شده دور کرده است. در پژوهش حاضر روایت تمثیلی مولوی از «پیر چنگی» از منظر نقد پسامدرن و با کمک آرای برایان مک هیل (Brian McHale) مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. نتیجه ی به دست آمده نشان می دهد که در این داستان شواهدی از مرگ مؤلف، خودمختاری شخصیت، افول کلان روایت، پایان باز و تداخل دنیاهای موازی (دنیای واقعی و تخیلی) را می توان مشاهده کرد.
بررسی اغراض ثانوی خبر و انشا در حکایت تمثیلی پادشاه و کنیزک مولانا و مقایسه آن با دستور نقشگرای هلیدی
حوزه های تخصصی:
علم معانی به عنوان یکی از شاخه های بلاغت یا ریطوریقا در ادب اسلامی، شباهت و ارتباط بسیار زیادی با دانش زبان شناسی و سه شاخه اصلی آن یعنی واج شناسی، نحو و معنی شناسی و به تبع آن نظریه های نقد ادبی نوین دارد. هلیدی یکی از پژوهشگران برجسته مکتب زبان شناسی انگلستان است که دیدگاه هایش در «دستور نقش گرا»، مشبابهت های فراوانی با مباحث «خبر»، «انشا» و «اغراض ثانوی کلام» در علم معانی دارد. مقاله حاضر با تکیه بر داستان تمثیلی پادشاه و کنیزک مولانا جلال الدین در مثنوی معنوی، سعی در مقایسه، بررسی و نمایاندن مشترکات، همپوشانی ها و مشابهت های موجود میان مبحث اغراض ثانوی خبر و انشای علم معانی و مباحث موجود در دستور نقش گرای هلیدی دارد.
نگاهی به تمثیلات مشترک در کیمیای سعادت امام محمد غزالی و مثنوی مولانا
حوزه های تخصصی:
بررسی سرچشمه افکار و اندیشه های متفکران و شاعران بزرگ و تعیین میزان چگونگی اقتباس ایشان از نوشته های پیشینیان، ما را در شناخت هرچه بیشتر بنمایه های افکار آنان کمک می کند. کیمیای سعادت از معروف ترین کتب امام محمد غزالی است در علم اخلاق که چکیده ای است از کتاب بزرگ احیاء علوم الدّین با افزون و کاستی، و می توان گفت که غزّالی آن را با همان نظم و ترتیب، با نثری زیبا و روان نوشته است. وی در این کتاب مطالب اخلاقی و دینی را با کمک تشبیه و تمثیل بیان می کند. کتاب مثنوی معنوی نیز یکی از مهمترین کتب ادب عرفانی است. مولانا در این کتاب به صورت عمده از داستان پی در پی به شیوه تمثیل، به بیان مطالب عرفانی می پردازد. همسانی و همسویی اندیشه و روح و شیوه معنی پردازی بین امام محمد غزالی و مولانا، نکته ای است که محققان مکرر از آن سخن رانده اند؛ در مقاله حاضر نیز با تکیه بر کیمیای سعادت و مثنوی معنوی؛ به نمونه ای از پیوستگی ها و اقتباس هایی مولانا از اندیشه ها ی امام محمد غزالی در حوزه تمثیل اشاره شده است. مولانا نه تنها در اندیشه، بلکه در شیوه بیان مطالب نیز از امام محمد غزالی الهام گرفته است؛ در خصوص تمثیلات مشترک؛ فضل تقدم از آن امام محمد غزالی و فضل بیان از آن مولاناست.
بررسی کاربرد تمثیلی و نمادین دریا و مظاهر آن در مثنوی معنوی مولانا
حوزه های تخصصی:
شاعران عارف برای بیان مفاهیم متعالی عرفانی پیوسته از زبان تمثیلی و نمادین در شعر خود بهره برده اند. تصویر دریا یکی از پربسامدترین تصاویر در مثنوی معنوی و یکی از کلیدواژه های ذهن مولانا است. در مثنوی معنوی واژه دریا و متعلقات آن همچون قطره، شبنم، موج، ماهی، گوهر و... بسیار خودنمایی می کند. دریا در تقابل با هر یک از موارد مذکور، مفهوم و معنایی متفاوت می یابد. مولوی این واژه های تمثیلی نمادین را در خدمت بیان عواطف ناخودآگاه و اندیشه های الهی و عرفانی خود قرار داده و مفاهیم متعدد و فراوانی را از این طریق بیان کرده است. رابطه خالق و موجودات، فنا، توحید، تجلّی عشق و آفرینش و... از جمله مفاهیمی هستند که مولانا برای بیان و تبیین آنها از دریا و متعلقات آن بهره جسته است. در این پژوهش کاربرد تمثیلی و نمادین دریا و مظاهر آن در مثنوی معنوی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی می باشد. نتایج نشان داد که دریا و مظاهر و وابسته های مربوط به آن، یکی از پربسامدترین عناصر طبیعت در میان تمثیل ها و نمادهای مولانا است. در نگاه مولوی،دریا تمثیل حقیقت، ذات بی پایان الهی، معرفت و جان انسان است. همچنین دریا با دیگر نمادها، از جمله: قطره، باران، طوفان، کشتی و شبنم ارتباط می یابد که مقصد نهایی آن ها رسیدن به اصل خود، یعنی دریا است.
بررسی شاخصه های حکومت دینی در قصه های تمثیلی مثنوی مولوی
حوزه های تخصصی:
موضوع حکومت، یکی از بنیادی ترین دغدغه های بشر در طول تاریخ بوده و هست. ضرورت حکومت از بدیهیات است که فطرت انسانی نیز آن را تأیید می کند. موضوع حکومت مطلوب و دینی از جمله مباحث مهم در مثنوی مولوی است که مولانا در این اثر با ارزش، از جهات مختلف دینی، علمی، سیاسی و غیره با زبان تمثیل و نماد آفرینی به مبحث حکومت و نوع مطلوب آن پرداخته است. پژوهش حاضر بصورت کتابخانه ای- تحلیلی به بررسی شاخصه های حکومت دینی در قصه های تمثیلی مثنوی معنوی مولوی پرداخته است. بررسی های به عمل آمده در این پژوهش نشان داد که مولانا ضمن برشمردن اهم شاخصه های حکومت دینی از قبیل: عدالت، معنویت و عبودیت، کمال و فضیلت و حکمت و تدبیر، فرخ باری و مردمداری، مبارزه با سلطه گری و تساهل بر رعیت، حکومت را امری ضرور دانسته، در این راستا سلطنت و حکومت دینی را که مبتنی بر معرفت الهی و خودسازی و کمال است، به عنوان حکومت مطلوب و صالح برای اداره جامعه مطرح می سازد و حاکم حقیقی را انسان کامل یا ولی خدا در هر دورانی می داند. حکومت انسان کامل یا ولی الله از نظر او مظهر شاهی خداوند متعال است و نمونه عینی چنین حکومتی در زمین، حکومت حضرت محمد (ص) است.
تفسیر نمادین نقش مایه ماهی در سفالینه های قرون 6و7 هجری ایران با نظری بر مثنوی مولانا
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال دوم بهار ۱۳۹۴ شماره ۵
74 - 86
حوزه های تخصصی:
قدمت حضور ماهی در هنر ایران به اشکال گوناگون، جنبه ای نمادین به آن بخشیده است. سفالینه های ایران در دوران پیش و پس از اسلام، میزبان این نقش مایه بوده اند. نمادین بودن نقش مایهٔ ماهی، اهمیت ارائهٔ تفسیر، از آن را پررنگ می نماید. پژوهش پیش رو با انتخاب قرون 6 و 7 هجری به عنوان ادواری از تاریخ ایران اسلامی که تهاجم اقوام ترک و مغول، سبب رواج خلوت گزینی و گریز به باطن شده بود و از دیگر سو با در نظر گرفتن پیوند ناگسستنی میان هنر و ادبیات در این بستر فرهنگی، کوشیده است با نظری بر معنای نمادین ماهی در اشعار مولانا در مثنوی معنوی، به تفسیر این نقش مایه بر سفال اسلامی ایران در محدودهٔ این دو قرن بپردازد. در مثنوی معنوی مولانا، به دفعات از ماهی به عنوان نماد انسان سالک و یا انسان کامل بهره برده شده است. انسان کامل در دریای حق مستغرق است و جز، تمنای وصال او خواستهٔ دیگری ندارد، از سوی دیگر، فرم ارائهٔ غالب، برای نقش مایهٔ ماهی در سفالینه های قرون 6 و 7 هجری ایران به دو صورت چرخش ماهیان به دور نقطه ای واحد در مرکز سفالینه و حرکت ماهیان در بخش بندی های چهارگانه بوده که با توجه به معنای نمادین ماهی در مثنوی، این نقش مایه در سفال ایران اسلامی، می تواند در دو معنای انسان کامل و انسان اهل بهشت، قابل تفسیر باشد. پژوهش پیش رو رویکردی توصیفی- تحلیلی داشته و روش گردآوری اطلاعات به شیوهٔ کتابخانه ای صورت پذیرفته است.
تصویرهای توحیدی در حدیقه الحقیقه و مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵(پیاپی ۹۰)
۹۶-۷۵
حوزه های تخصصی:
آموزش مباحث توحیدی و تلاش برای تفهیم مفاهیم غامض معرفتی، همواره دغدغه اندیشمندان بوده است. علیرغم وجود بن مایه های مشترک در تعالیم توحیدی، دستیابی به مفاهیم و معانی غنی برای همگان میسر نیست و چه بسا در ادراک آن تناقض های بسیاری درگیرد. حدیقه الحقیقه و مثنوی از جمله متون تعلیمی هستند که از صور خیال فراوانی به سان تشبیه، استعاره، مجاز، تشخیص و کنایه در بیان مفاهیم توحیدی بهره برده اند. در این نوشتار سبک تعلیمی سنایی و مولانا در آموزش مفاهیم توحیدی و نحوه برخورداری این دو عارف از صورخیال، مورد بررسی قرار گرفته است. زبان توحیدی مثنوی و حدیقه الحقیقه گرچه زبانی تقریبا یکدست و واحد است، اما سنایی در طرح کلیات و در سطح عالی به بیان توحید پرداخته و مولانا بیشتر وارد جزییات مفاهیم توحیدی شده است. تصویرهای حدیقه الحقیقه بیشتردر محور افقی طراحی شده، اما در مثنوی مولانا، در محور عمودی نیز تصاویر بسیاری یافت می شوند. مولانا در مواردی از تصاویر ایجاد شده از نمادهای سنایی بهره برده و در بسیاری از موارد با نمادهایی کاملا ابتکاری به آموزش مفاهیم توحیدی پرداخته است. برخورداری از شکل ترسیمی حروف (سمبولیسم الفبایی) و تشبیه به حروف در هر دو اثر مشترک است.
مضمون سازی واژه آب و مظاهر آن در مثنوی معنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۲
190-165
حوزه های تخصصی:
مضمون سازی مولانا از آب و مظاهر گوناگون آن، خواننده را به سفری از عالم طبیعت به سوی ماورا می کشاند که در آن، دیگر خبری از رنگ و بوی طبیعی نیست و کمال بیرنگی است. مضمون های منفی و مثبت آب، ترکیبات کنایی، شخصیت بخشیدن به آب و صفات متضاد آب، نمونه هایی از تصویرگری و مضمون سازی مولانا از جلوه گری های آب در مثنوی معنوی است. هدف از این جستار، بررسی مضمون سازی مولانا از تجلی آب و مظاهر مختلف آن در مثنوی معنوی است که با ترکیب جدید «آبِ آب» برای ذات مقدس حق تعالی انسان را از عالم جسمانی به عالم معنا می کشاند. روش پژوهش در این جستار تحلیلی توصیفی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شاعران پیش از مولانا همواره به صفات مثبت آب همچون روشنی، روانی و زندگی بخشی اشاره کرده اند، اما مولانا به دیگر جنبه ها و مضمون های مثبت آب مانند تجلی از حق تعالی، دانایی و معرفت، تجلی انسان کامل، معرفت الهی، تجلی از جوی های بهشت و تجسم اعمال نیک پرداخته است. وی همچنین به کاربرد منفی آب مانند بحر عذاب، مکاری، فتنه گری، ویرانگری و آّب ظلم اشاره کرده است. مولانا در مضمون سازی با واژه آب و مظاهر مختلف آن، از ترکیبات کنایی (گوش آب کشیدن، گره بر آب بستن، نقش بر آب کردن)، شخصیت بخشی (صفات انسانی مانند اضطراب، اتحاد و احساس)، تشبیه (تشبیه شعر خود به آب روان)، نماد (آب حیات نماد معشوق حقیقی، ترکیب آبِ آب اشاره به ذات مقدس حق)، آب در عناصر مختلف (آب در انگور، غوره، سرکه، گِل و بول) و ترکیبات متضاد (حیات بخشی و هلاک کنندگی) استفاده کرده است.
بررسی و تحلیل غزلی از دیوان شمس با رویکرد به یکی از آموزه های رواقی در ربط و نسبت با مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۲
218-191
حوزه های تخصصی:
ارتباط بینامتنی به مثابه یکی از روش های تحلیل متون در گستره پژوهش های ادبی، می تواند به کشف و فهم ناگفته ها و نانوشته های متن/ متون منجر شود. در این میان، بررسی و تحلیل ربط و نسبت مثنوی معنوی و غزلیات شمس در تعامل با یکدیگر و کمک به فهم بهتر نانوشته های هم، در گستره پژوهش های مولوی شناسی می تواند گامی در راستای فهم بهتر تأملات مولوی از یک سو و مولوی پژوهی از سویی دیگر باشد؛ همچنین با توجه به اینکه مفهوم «سبک زندگی» به ویژه در حوزه اخلاق عملی، از پربسامدترین موضوعاتی است که در سال های اخیر مطمح نظر پژوهندگان قرار گرفته، آثار مولوی غنی ترین منابع مورد مداقه این حوزه بوده و به ارائه الگوی مناسب از طرز تلقی خاص از نحوه مواجهه با امور جهان (درون و بیرون) پرداخته است. در این میان، یکی از طرز تلقی ها و ایماژهای بزرگ و مهم در نگاه به خود (درون) و جهان (بیرون) با رویکرد به اندیشه رواقی (ترجیح تغییر جهان درون نسبت به جهان بیرون)، اصلِ «حکمت به من چه» است که البته شناخت ساحت ها و لایه های پنهان وجودی انسان، پیش شرط مهم درک اهمیت و ورود به این اصل می باشد. با این چهارچوب نظری که به تشابه یا همانندی اندیشه مولوی و فلاسفه رواقی اشاره دارد، هدف این مقاله واکاوی مفهوم اصل «به من چه» با روش مقایسه ای و تحلیلی با توجه به یکی از غزلیات شمس و مثنوی معنوی است. دقت در این طرز تلقی نشان می دهد مولوی لازمه این طرز تلقی رواقی و حرکت استکمالی انسان را با اصل «ترجمه خلق مکن حالت و گفتار تو کو» (غزل 2144) و رهایی از هرآنچه ربط و نسبتی با رشد و تعالی او ندارد، دانسته و پرهیز از گفتار، کردار و افکار بیهوده را از مهم ترین آموزه های «معنای زندگی» خویش معرفی می کند.
علل و انگیزه های کاربردی مضامین تعلیمی مبتنی بر سبک زندگی اسلامی- ایرانی در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۱
198 - 225
حوزه های تخصصی:
مبانی اعتقادی، ارزش ها، نظام باورها و شیوه های حکومتی در هر جامعه، سبک زندگی معینی را تعیین می کند. درواقع هر جامعه برای شکل گیری و رشد اجتماعی خود، نیازمند بهره گیری از الگوهای متعدد رفتاری و کنشی در سطوح مختلف است. توجه به سبک زندگی به اقتضای اسلامی بودن جامعه ایرانی یکی از ضروریات است که در جامعه ایرانی به آن توجه بسیاری شده است. بر این اساس، مثنوی مولوی که نقش مهمی در ادبیات تعلیمی و اخلاقی دارد در شکل دادن به نوعی از سبک زندگیِ متناسب با مقوله های فرهنگی و خاص جامعه اسلامی ایرانی تأثیرگذار بوده است. بر همین مبنا، ساختار اصلی این مقاله با رویکرد تحلیل این موضوع با دو هدف عمده دنبال می شود: 1) علل و انگیزه های کاربردی مضامین تعلیمی مولانا در مثنوی به چه شیوه هایی بیان شده است؟ 2) گستردگی این مضامین در مثنوی در چه حدی بوده است؟ برای دستیابی به این دو مقصود، اشعار مولانا در شش دفتر مثنوی بررسی شد. بر همین اساس به بررسی و تحلیل مطالبی درباره علل و انگیزه های کاربردی مضامین تعلیمی در مثنوی پرداخته شد که می تواند در سبک زندگی اسلامی مؤثر باشد. در این تحقیق که رویکردی توصیفی تحلیلی دارد، ضمن تبین علل و انگیزه های کاربرد تعلیمی مولانا در مثنوی سعی شده است به این پرسش اساسی پاسخ داده شود که «مولانا تا چه میزان از روش ها و شیوه های تنبیه، تبشیر، انذار، تذکار، تمثیل و مانند آن بهره برده است؟». مهم ترین نتیجه آن شد که مولانا در مثنوی برای هدایت انسان ها به سوی کمال انسانی، از روش تبشیر و تنبیه بیشتر بهره برده است.
کاربست نظریه مایکل ریفاتر در خوانش و مقایسه حکایت «خلیفه و اعرابی» مثنوی مولوی و مصیبت نامه عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
125 - 148
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی عنوان عامی است که مجموعه متکثّر و متنوّعی از رویکردهای نقادانه ذیل آن طبقه بندی می شوند. براساس نظریه ریفاتر متون ادبی کارکردی لزوماً غیرمستقیم دارد که معنا در آن به وسیله صناعات ادبی به خواننده القا می شود. تحقق نظریه مذکور مستلزم فرایندی متفاوت در خوانش شعر است. در این نظریه خاستگاه شعر ازطریق تحلیل مؤلفه هایی همچون: «انباشت، منظومه های توصیفی، تعیّن چندعاملی، تبدّل و بسط» از سطح محاکات فراتر رفته و به منظومه ای دلالتمند و واحد مبدّل می شود. به دلیل تنظیم نظریه ریفاتر برپایه اصول و قواعد جهانی، امکان خوانش اشعار تمام زبان ها در چهارچوب نظری او وجود دارد. حکایت «خلیفه و اعرابی» در زمره مهم ترین تمثیلات مثنوی مولوی است که ساختار بنیادین آن بر پایه «مصیبت نامه» عطار بنا شده و به دلیل ماهیت نمادین آن قابل تحلیل با نظریه نشانه شناسیِ شعر است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی به خوانش و مقایسه این دو حکایت در مثنوی و مصیبت نامه پرداخته و با ارائه قرائن در پی اثبات آن است که حکایت «خلیفه و اعرابی» در هردو منظومه، محصول بسط خاستگاه نسبتاً همسویی (قلّت معرفت و طاعت بشری) است که دلالتمندی شعر به آن وابسته است. این ماتریس در مثنوی به سه شاخه «جدال عقل و نفس، تلاش عقل جزئی برای گذر از وادی آزمون و درنهایت پیوستن به عقل کل» تقسیم می شود که در مصیبت نامه تنها به دو زنجیره آخر بسنده شده است. مولوی در« انباشت» به دلیل نگرش روان شناسانه به امور، زنجیره واژگانی عینی تری را برگزیده و در منظومه های توصیفی نیز با افزودن یک مدل فلکی نسبت به مصیبت نامه علاوه بر گسترش پیرنگ داستان در شرح تباین میان عقل و نفس موفق ترعمل کرده است.
تحلیل روان شناختی مثنوی معنوی براساس رویکرد پذیرش و تعهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی سرشار از مفاهیم و تفکرات روان شناختی است که بیان کننده تفکر و دقت مولوی در روح و روان انسان است. این پژوهش به روش تحلیلی تطبیقی به بررسی مثنوی از دیدگاه اصل اول (پذیرش) در رویکرد روان شناختی درمان پذیرش و تعهد پرداخته است. مولوی و نظریه روان شناختی پذیرش و تعهد (اکت) هر دو بر آن اند که رویارویی با رنج ها در زندگی، اجتناب ناپذیر است؛ پس باید رنج زیستن را پذیرفت و به سوی رشد روحی و روانی گام برداشت. هر دو دیدگاه از تمثیل برای اقناع ذهن مخاطب بهره می برند. مولوی از مفاهیمی مانند تقدیر و طبیعی بودنِ رنج در زندگی، برای ایجاد آمادگی در مخاطب برای پذیرش استفاده می کند. در این پژوهش به بررسی تطبیق مراحل توبه در تفکر اسلامی و عرفانی با پذیرش در اکت پرداخته شده است. تفاوت در این دو دیدگاه از هدف نهایی آنها سرچشمه می گیرد؛ هدف رویکرد روان شناختی، معطوف به شاد زیستن در این جهان و رشد فردی برای بهتر زیستن است و دیدگاه مولوی و به صورت کلی تر، دیدگاه عرفانی معطوف به جلب رضایت خداوند و زندگی جاودانی در جهان باقی است. با این حال هر دو دیدگاه با گذر از یک مسیر در توجه به روان انسان و رشد و تعالی آدمی هم داستان هستند. درمان گران می توانند با توجه به سابقه ذهنی مخاطب خود در ایران، نسبت به مسائل دینی و عرفانی، از میراث ادبی مانند مثنوی بهره برند.