مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
مثنوی معنوی
منبع:
تأملات اخلاقی دوره دوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
77 - 99
حوزه های تخصصی:
زندگی انسان از آغاز تا پایان حیات شامل رویدادهای مختلفی است که معمولاً در دو گروه خوشایند و ناخوشایند تقسیم بندی می شود. پرسش از چیستی و چرایی وقوع این رویدادها و چگونگی ارزیابی خوب و بد بودن آنها و همچنین بحث درباره ی نحوه ی مواجهه با این پیشامدها، از دغدغه های دیرینه ای است که هریک از مکاتب فکری و اعتقادی جهان، پاسخ های مختلفی به آن ها ارائه داده اند. در این میان، عارفان مسلمانی چون مولوی نیز به تفصیل در این باره بحث کرده اند. در پژوهش حاضر که به شیوه ی توصیفی-تحلیلی انجام شده است، علل وقوع رخدادهای خوشایند و ناخوشایند زندگی و همچنین نحوه ی برخورد انسان با این رویدادها از منظر مثنوی معنوی به عنوان یکی از امّهات متون ادبیات عرفانی بررسی می شود. در این راستا، نتایج پژوهش نشان می دهد از نظر مولانا در مثنوی، ضمن اینکه منشأ همه ی رویدادهای هستی اراده ی خداست، اما مطابق همان اراده ی الهی، دلیل وقوع پیشامدهای مختلف زندگی، یا عملکرد خود انسان است یا امتحانی برای سنجش و هدایت او به کمال. به نظر مولوی، معیار ارزیابی رخدادها، ظاهر خوشایند و ناخوشایند آنها نیست؛ بلکه چگونگی تأثیر آن ها بر رشد و کمال آدمی است. همچنین تسلیم، شکر و صبر، توصیه های مولوی برای مواجهه با پیشامدهای گوناگون زندگی است.
نقش و جایگاه زنبور در تصویر ساخت های مثنوی معنوی
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال چهارم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۲
109 - 140
حوزه های تخصصی:
در جهان بینی شاعران عرفان گرا و اخلاق مدار، تصویر یکی از کارآمدترین راهبردها برای بیان مفاهیم متعالی عرفانی و اخلاقی محسوب می شود.مولانا، یکی از سرشناس ترین چهره های تصویرپرداز در قلمرو ادب عرفانی در خلال بیان داستان ها و تعالیم عرفانی و پندآموز خود در مثنوی معنوی، با عملکرد هوشمندانه و هنری به کارگیری تصویر، به ملموس کردن مفاهیم برای مخاطبان خود پرداخته است. در میان اغلب سروده های او و به طور خاص در مثنوی معنوی طبیعت و پدیده های آن جایگاه ویژه ای دارند. یکی از جانورانی که مولوی در مثنوی به صورت ویژه از آن نام برده و به تصویرسازی و مضمون آفرینی پرداخته، زنبورعسل و وابسته های آن (شهد، عسل، موم و نیش) می باشد. مولوی با آگاهی از اهمیت این حشره در قرآن کریم و با تأکید بر برخی از مهم ترین جنبه های زندگی آن، به برقراری پیوند میان این جانور و برخی از ابعاد زندگی انسان ها پرداخته و از این حشره در ساخت تصویرهای حقیقی و مجازی مثنوی برای بیان مفاهیم عرفانی و اخلاقی بهره گرفته است. در این پژوهش کوشیده شده تا ضمن اشاره به تصویر ساخت های مولوی از زنبور در مثنوی، از طریق تحلیل صور خیال زنبور و بررسی آن ها در مثنوی به تحلیل معانی و مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی نهفته در ورای این تصاویر پرداخته و از طریق بررسی و بسط این تصاویر به شناخت و آگاهی نسبت به این جانور و تصویرهای آن در مثنوی دست یابند.
بررسی خودشیفتگی و فرافکنی در حکایت نخچیران و شیر مثنوی معنوی
حوزه های تخصصی:
واژه نارسیسم در معنی خودشیفتگی را اولین بار فروید به کار برد. البتّه دیگران، قبل از فروید، آن را در معنی خودپرستی و تحقیر کننده، برای توصیف نگرش روانی در روان شناسی بالینی مطرح کرده اند. این اختلال شخصیت در بسیاری از موارد منجر به فرافکنی می شود. فرافکنی یکی از مکانیسم های روان شناسی است که از طریق آن می توان به ضمیر و درون انسان ها پی برد و شناخت نسبی از شخصیت آن ها به دست آورد. مولانا جلال الدین محمد بلخی در آثار خود به ویژه در مثنوی معنوی به جنبه روان شناختی رفتار انسان توجّه کرده است. در این مقاله برآنیم، خودشیفتگی و فرافکنی را به عنوان یکی از مفاهیم نوین روانشناسی، در حکایت نخچیران و شیر مثنوی معنوی، با رویکردی توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. یافته ها نشان می دهد که مولانا، شخصیت خودشیفته را، مشکل کلّی بشریت می داند و می خواهد به شیوه ای راهکاری برای آن بیابد. سراسر مثنوی مبارزه با خودشیفتگی و غرور است. در حکایت، شیر با خویشتن خود دیدار می کند و به حقیقت خود می رسد. درواقع، خرگوش شیر را نکشت، خشم و خود شیفتگی شیر و عدم توکّل او به خداوند، موجب غفلت و در نهایت هلاکش شد. مساله دیدار در زبان مولانا، گاه با تعابیر و نشانه هایی همچون: آب، چشمه، جویبار، چهره، عکس خود را در آب دیدن و ... بیان می شود که افسانه نارسیس را در عالم اسطوره تداعی می کند.
تحلیل هرمنوتیک داستان آمدن مهمان پیش یوسف (ع) در مثنوی مولوی
حوزه های تخصصی:
بررسی آثار ادبی از دیدگاه های گوناگون می تواند جنبه های مختلف زیبایی های ساختاری، فنّی و معنایی هر اثر را به گونه ای نظام مند و مبتنی بر انگاره های علمی برای خواننده مشخص کند. امروزه مطالعات هرمنوتیک یکی از شیوه های راهگشا برای کشف ابعاد پنهان معنای متن های ادبی محسوب می شود. اینگونه پژوهش ها در پی درک معنا از طریق شناخت نیّت مؤلف و با توجّه به بستر زمانی، مکانی و تاریخی شکل-گیری متن است. هدف از پژوهش حاضر بررسی نمونه ای ازمتون نمادین ادب فارسی یعنی داستان آمدن مهمان پیش یوسف (ع) در مثنوی مولوی است. در این چارچوب، نیت شاعر از انتخاب عناصر داستان مورد ارزیابی واقع شده است. سخن مولانا به عنوان یکی از عمیق ترین متون تأویل پذیر در ادب فارسی می-تواند موضوع مناسبی برای بررسی های هرمنوتیک از این دست باشد. داستان مذکور نیز همچون سایر اشعار مثنوی معنوی حاوی لایه های نهفته و کاربرد نمادین مفاهیم مختلف و نیز اشاره های پیدا و پنهان به اندیشه های مولانا درباره جهان و انسان است و پژوهش حاضر می کوشد بخشی از این مفاهیم را از متن استخراج کند. در این راه با اشاره به عناصر داستان و مقایسه اندیشه های مولوی و افلاطون تفسیری نمادگرا مبتنی بر هرمنوتیک فلسفی از این داستان ارائه گردیده است. نتایج حاصل از انجام پژوهش دربردارنده این مهم است که کاربرد برخی واژه ها و مفاهیم در شعر مولوی همچون آفاق حاکی از نگرش افلاطونی مولوی و اشاره ای به سیر آفاقی سالک است. بعلاوه کلیدواژه آینه که تنها سایه ای از حقیقت را به دست می دهد، می تواند با همین نیّت از سوی مؤلّف به کار رفته باشد.
تحلیل روایت شناختی قصه صدر جهان در مثنوی
حوزه های تخصصی:
قصّه و حکایت، موضوع اصلی تحلیل نظریه روایت شناسی است. در حوزه روایت شناسی با تلفیق نظریات مختلف، ابعاد گوناگون قصّه را مورد بررسی قرار می دهیم. در پژوهش حاضر، تلاش شده است، با توجه به نظریات و شیوه های روایت شناسان معروفی چون تودروف، پراپ، گریماس، برمون، ژنت ،بارت و ... سبک روایی داستان را از منظر عاشق و جایگاه آن مورد بررسی قرار دهیم. در متون عرفانی اولین و مهمترین عنصر معرفت عشق است. به همین دلیل در این داستان عاشقانه در تلاشیم تا این داستان را از منظر عشق و جایگاه آن مورد پژوهش قرار دهیم. به طور کلی قصه را به صورت جداگانه در آغاز تحلیل روایی کرده و سپس به بررسی جایگاه عشق در این داستان می پردازیم. در قصّه عاشقانه صدر جهان، که از عمیق ترین و روایی ترین داستان های مثنوی است مقوله عشق جایگاه اساسی و تعیین کننده دارد.از اینرو کوشیده ایم، در این مقاله نقش وجودی مولانا و قدرت روایتگری وی مورد تحلیل و بررسی روایت شناختی قرار گیرد.بنابراین کوشش نویسنده بر آن بوده تا با استفاده از آرای روایت شناسان معروف و صاحب نظر و با توجه به شخصیت و شگردهای روایتگری مولانا به این داستان نغز، نگاهی دگرگون و جدید افکنده شود.
تحلیل محتوا و ساختار در تأویل های مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۰
97-126
حوزه های تخصصی:
تأویل به معنی بازگرداندن چیزی به اصل آن است که درواقع پیشینه آن را باید در هرمنوتیک یونان جست وجو کرد. هرمنوتیک نظریه عمل فهم در جریان روابطش با تفسیر متون است. عارفان به تأویل و باطن قرآن بسیار توجه داشته اند. مولانا نیز در مثنوی از تأویل بهره برده است. او به تأویل بسیار گسترده می نگرد و تأویل را خاص قرآن نمی داند؛ به همین سبب از تأویل در موضوعات مختلفی بهره می برد. روش پژوهش در این مقاله اسنادی- کتابخانه ای و هدف آن تحلیل انواع تأویل در سه دفتر مثنوی از نظر محتوا و ساختار است. تأویل های به کاررفته در سه دفتر مثنوی براساس موضوع عبارتاند از: تأویل آیات قرآن و احادیث، تأویل داستان های پیامبران، تأویل مباحث عرفانی، شرعی و فقهی، اخلاقی و فلسفی. با بررسی سه دفتر مثنوی معنوی 136 تأویل در این موضوعات استخراج شد که بیشتر آنها را تأویل آیات قرآن تشکیل می داد. مولوی از شگردهای مختلفی برای بیان تأویل بهره برده است؛ تأویل از زبان شخصیت های داستان، تأویل در قالب تشبیه و استعاره، تأویل تمثیلی و تأویل سببی از آن جمله است.
بررسی مضامین اخلاق اجتماعی در اشعار مولانا باتکیه بر مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲
166 - 186
حوزه های تخصصی:
مولوی یکی از شاعران دوره مغول است؛ دوره ای که در آن، اخلاق اجتماعی و پایه های فکری و فرهنگی مردم رو به انحطاط نهاد. سقوط اخلاق اجتماعی و ارزش های انسانی در سرزمین های مغلوب شده موجب ایجاد روحیه تسلیم در بین عوام شد؛ اما برخی از اندیشمندان و شاعران بزرگ پارسی زبان در آثار خود روح ستم ستیزی و به تبع آن ارزش های انسانی و اجتماعی را ارج نهادند و باتوجه به فضای حاکم بر عصر خویش، روش خاصی برای مبارزه با رذایل اخلاقی و اجتماعی موجود در جامعه، اوضاع نابسامان سیاسی اجتماعی و نیز بی عدالتی های حاکمان برگزیدند. مولوی نیز در مثنوی هرجا مجال یافته، به نقد افراد مختلف جامعه ازجمله صاحب منصبان و مردم عامه پرداخته و رفتار نکوهیده آن ها را نقد کرده است. در این پژوهش نگارندگان با بررسی اشعار مولانا، مضامین اخلاق اجتماعی را در اشعار وی بررسی کرده اند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که او جانب اعتدال را رعایت کرده و در این زمینه افراط نکرده است.
تحلیل مولفه های فردیت یونگی درداستان زندانی مفلس ازمثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین و پرکاربردترین روش هایِ نقد ادبی معاصر، نقد کهن الگویی یا نقد اسطوره ای است، که به بررسی ماهیت کهن الگوها و نقش آن ها در ادبیات می پردازد. آرا و نظریات روان شناسان و روانکاوان معاصر، دریچه تازه ای را به روی خواننده می گشاید و پیوند آثار ادبی با علوم دیگر رانشان می دهد. این بینش، باعث آشکار شدن زوایای پنهان یک اثر ادبی یا عرفانی می شود. فرایند فردیت از دیدگاه یونگ، نوعی پختگی و رشد روانی انسان است که؛ لازمه رسیدن به آن، تعامل یکپارچه تمام ابعادِ روانی شخصیت فرد است؛ نمونه بارز این کهن الگوهای سیر فردیت، در مثنوی معنوی که جزو بهترین نمونه های آثار عرفانی می باشد، تجلی یافته است. این مفاهیم در کالبدی از تمثیل ها و نمادها ارائه شده است، که ذهن آگاه و ناآگاه خواننده را درگیر می سازد، بنابراین مثنوی، بستری مناسب برای نقد کهن الگویی می باشد. یونگ و مولانا درصدد هستند، تا راه دستیابی انسان به کمال را به طور عملی ترسیم نمایند؛ مقوله ای که در این پژوهش بر آن تاکید شده است. با فعال شدن کهن الگوها، ارسال فراخوان پیوستگی و یگانگی به قلمرو خودآگاه روان و سیر فردیت یابی آغاز می شود. در داستان زندانی مفلس از دفتر دوم مثنوی، مولفه های فرآیند فردیت، رمزگشایی شده و نشان داده می شود که چگونه با گذر از مشکلات و سایه های درون و انعطاف پذیری پرسونا، بین خودآگاه و ناخودآگاه هماهنگی ایجاد شده است؛ در نهایت با تحلیل رمزهای مولانا با کهن الگوهای یونگی فرآیند فردیت و خودشناسی در زندانی مفلس نشان داده می شود. داده های این مقاله با استفاده از روش کتابخانه ای فراهم آمده و با روش کیفی، تحلیل و توصیف شده است.
نقش اشارات عرفانی در مثنوی معنوی (براساس تمثیل های روایی دفتر 4، 5 و 6)
حوزه های تخصصی:
مولانا در مثنوی بارها با اشارات عرفانی کوشیده ذهن مخاطبان خویش را به مسائل معرفتی روشن تر سازد و با ذکر تمثیل و داستان پردازی، سطح ادراکی یاران و همراهان مثنوی را بالاتر آورد. با ژرف نگری در تمثیل های روایی مثنوی می توان به اشارات پیدا و پنهان عرفانی رسید که انعکاس و بسط معنایی آنها در سطوح روایتی، سرانجام زمینه ساز وحدت آفرینی و یگانگی در مثنوی می شود. این نگرش و تأثیر وحدت آفرین به اشارات عرفانی از تیررس بسیاری از پژوهشگران و روایت شناسان دور مانده است. این پژوهش که با روش مطالعه کتابخانه ای و توصیفی به رشته تحریر درآمده است و می کوشد نقش اشارات عرفانی مولانا را در پردازش تمثیل های روایی با تکیه بر روایت های داستانی دفترهای چهارم، پنجم و ششم مثنوی معنوی، نشان دهد. در این جستار با ژرف نگری و بهره گیری از تمثیل های روایی مثنوی، ارتباط روساخت و ژرف ساخت تمثیل ها و همچنین شیوه پردازش مطالب عرفانی در چهار گونه (اشارتی، درونمایه ای، مثالی و داستان درونه ای) نمایان گردید. سرانجام، نقش اشارات عرفانی در دو سطح تمثیل روایی (روساخت و ژرف ساخت) با عنوان «سمبل»، «بیت راهنما» و نیز پیوند معنایی بین سطوح روایتی مورد بررسی قرار گرفت. آشنایی با شیوه پردازش مطالب عرفانی و بررسی پیوند معنایی در سطوح روایتی از نتایج پژوهشی مقاله حاضر است و می توان این پژوهش را گامی در جهت شناخت ساختار و محتوای تمثیل های روایی مثنوی دانست.
تمثیل شگردی تعلیمی در مثنوی معنوی
حوزه های تخصصی:
تمثیل به عنوان شگردی تعلیمی یکی از گونه های پرکاربرد ادب فارسی است که شاعران عارف ایرانی در هدایت و راهنمایی انسان ها به سوی اهداف والای انسانی از آن بهره فراوان برده اند. مولانا نیز از این روش به شکل هنرمندانه در مثنوی استفاده کرده است به طوری که تمثیل بخش اعظمی از مثنوی را به خود اختصاص داده است. بر همین اساس ساختار اصلی این مقاله با رویکرد تحلیل این موضوع با دو هدف عمده دنبال می شود، اول آنکه گستردگی استفاده مولانا از شگرد تمثیل مشخص شود و دوم اینکه شیوه بیان این شگرد برای اقناع مخاطب توسط مولانا معین شود. برای دستیابی به این دو مقصود اشعار مولانا در شش دفتر مثنوی معنوی مورد بررسی قرار گرفته است. بر همین اساس مطالبی در مورد تمثیل و شاخصه های آن و موضوع شیوه های استفاده از این شگرد تعلیمی را در مثنوی مورد تحلیل و بررسی قرار داده ایم. در این تحقیق که رویکردی توصیفی- تحلیلی دارد، ضمن تبین شیوه های استفاده از شگرد تمثیل، سعی شده است که به این پرسش اساس پاسخ داده شود که آیا مولانا تا چه میزان از روش های و شیوه های تنبیه، تبشیر، انذار، تذکار، استدلال و مفاخره به عنوان آموزه های تعلیمی در مثنوی بهره برده است؟ و تا چه اندازه در این روش ها در اقناع مخاطب خود موفق بوده است؟
بررسی سازه های ساختاری روایت های تمثیلی در مثنوی معنوی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
106 - 127
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی از دیدگاه ساختارگرایان به مطالعه طبیعت، شکل و نقش روایت می پردازد و می کوشد توانایی و فهم متن روایت را نشان دهد. مثنوی معنوی، از شاهکارهای تمثیلی زبان فارسی در عین دیرینگی ساختار، تازگی و طراوت خود را در روایت های تمثیلی حفظ کرده است. هدف این بررسی نمایان ساختن دلایل برجستگی روایت های تمثیلی در آثار مولاناست. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با بررسی شماری از روایت های تمثیلی آثار مولانا صورت گرفته است. بر پایه این پژوهش مشخص می شود افزون بر ابهام آفرینیِ تمثیل، عوامل دیگری نیز مانند: بسط لحظه از طریق داستان درونی، ایجاد داستان های موازی، الگوی حادثه در روایت های تمثیلی و دوگانگی ساختاری، در ماندگارکردن ساختار روایت های تمثیلی به عنوان نوع ادبی محبوب مولانا بسیار سهم داشته است نویسندگان این پژوهش، تمثیل های مثنوی را در جایگاه گونه ای از انواع روایت، برپایه منسجم تری از قواعد و قوانین ساختاری روایت شناسی یافته اند.
بینامتنی قرآنی-روایی در دفتر ششم مثنوی معنوی
منبع:
پژوهشنامه تأویلات قرآنی دوره چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷
163 - 193
حوزه های تخصصی:
وامگیری از قرآن کریم روایات در قرون قبل، از طریق انواع ادبی ، چون اقتباس، تضمین،تلمیح و...صورت میپذیرفته است ؛ ولی از سال 1966م. طی نگرشی نو، خوانش متون از زاویه «نظریه بینامتنیت» ارایه شده توسط ناقد بلغاری «ژولیا کریستوا»، درآثار گوناگون خصوص در آثارادبای مسلمان در حوزه متون ادبی صورت پذیرفته است. هدف تلاش حاضر شناخت، معرفی وبیان میزان بینامتنیت روایی درالفاظ ومضامین اشعار دفتر ششم مثنوی معنوی اثر جلال الدین محمد بلخی به روش توصیفی – تحلیلی وبا استقراء الفاظ ومضامین روایات و احادیث درابیات است. باتحلیل وبررسی روند بینامتنیت دراشعاردفتر ششم (متن حاضر) واحادیث (متن غایب) درمییابیم که این شاعر چیره دست، دست مایه ی آموزههای اخلاقی و عرفانی خود را از غنی ترین منابع آموزشی اسلام وام گیری نموده است. در برخی ابیات به لحاظ ساختاری ولفظی ودر برخی دیگر از حیث مضمون ومحتوا از آیات وروایات بهره برده است. کاربرد روابط مضمونی ومحتوایی آیات وروایات به لحاظ کیفیتی (به صورت اشاره یا اقتباس معنایی)در تعداد کثیری از ابیات دفتر ششم که تناص از نوع نفی متوازی (امتصاص) و نفی کلی (حوار) را پدید آورده است.
تحلیل معانی باد در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۴
۳۴-۵
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی به عنوان دریایی از معانی عرفانی و اخلاقی، از جمله آثاری است که واژگان آن معانی گوناگون دارد. در این پژوهش که رویکردی توصیفی تحلیلی دارد و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای صورت گرفته، معانی باد در مثنوی بررسی شده است. دستاورد پژوهش نشان می دهد که باد در مثنوی، چون بسیاری از واژه ها، کارکردهای معنایی مختلف دارد و سخت جلوه گری می کند. باد در مثنوی 303 بار به کار رفته که بیشترین و کمترین بسامد آن به ترتیب در دفترهای ششم (68 بار) و پنجم (24 بار) است. وجود 60 کارکرد معنایی گوناگون باد در مثنوی، نشانگر توجه ویژه مولانا به این عنصر طبیعت و استفاده فراوان از آن برای طرح و تفهیم مباحث و مفاهیم عرفانی و اخلاقی متعدد است. پاره ای از معانی باد در مثنوی، پیش از مولانا نیز رایج بوده؛ و پاره ای دیگر حاصل خلاقیت اوست. باد در معنی رایج و معمول خود، باد در معنی فعل دعایی، باد در معنی غرور و خودبینی، باد در معنی نیستی و فنا، باد مطیع حضرت سلیمان(ع)، باد مطیع و تسبیح گوی خدا، باد در معنی محرک و خالق، باد در معنی نَفَس و... از پُرتکرارترین کارکردهای معنایی باد در مثنوی است.
تعلیم و تربیت در نظام فکری فارابی و مولانا؛ شباهت ها و تفاوت ها
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال اول تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
153 - 177
حوزه های تخصصی:
نقد و بررسی ترجمه ی عربی مثنوی (دفتر چهارم) بر اساس نظریه کتفورد (مطالعه ی موردی ترجمه ی علی عباس زلیخه)
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۰
181 - 200
حوزه های تخصصی:
ترجمه درک و تفسیر واژگان، معانی و مفاهیم زبان مبدأ و برگرداندن آنها به زبان مقصد است. الگوهای متفاوتی که از سوی نظریه پردازان ترجمه ارائه شده است به عنوان معیاری مناسب برای بخش ترجمه به کار می رود، میزان مقبولیت یک اثر ادبی زمانی مشخص می گردد که طبق این مدل ها نقد و بررسی گردد. در این پژوهش برآنیم تا بر اساس معیار های ارزیابی ترجمه در نظریه کتفورد به عنوان چارچوب نظری تحقیق به روش توصیفی تحلیلی به نقد و بررسی ترجمه ی مثنوی علی عباس زلیخه (دفتر چهارم) در بخش های واژگانی، دستوری، حذف و اضافه بپردازیم. کتفورد انواع بسیار گسترده ای از ترجمه را بر اساس سه معیار( میزان ترجمه، ترتیب دستوری، سطوح زبانی لازم در ترجمه ) پیشنهاد می کند، و عمده تحلیل خود را به دگرگونی های مقوله( ساختاری، طبقه ای، واحد، درون نظامی ) اختصاص می دهد. یافته های پژوهش نشان می دهد که زلیخه در ترجمه اش در بیشتر موارد بر اساس معیارهای نظریه کتفورد عمل نموده است. همچنین مترجم بدون توجه به سبک مولانا، سبک شعری وی را تغییر داده است. از حیث انسجام هم، مترجم به دلیل ترجمه ی تحت اللفظی مقصود مولانا را بازنتابیده ودر برخی موارد به ترجمه ای نامفهوم دست زده است وانسجام و پیوستگی متن را از بین برده است.
معانی ثانوی جملات انشایی در دفتر دوم مثنوی معنوی «منادا»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
نقش و اهمیّت انواع جملات انشایی در انتقال مفاهیم عرفانی بسیار چشمگیر است و مولانا چون عرفای صاحب قلم برای تعلیم و بیان تجارب عرفانی و هیجانات عارفانه ی خود، ابزارهای گوناگون زبانی، ازجمله جملات انشایی با مفاهیم مجازی در خدمت گرفته است. هرگونه جمله ایی یک مفهوم ظاهری دارد که در بحث دستور زبان مورد بررسی قرار می گیرد. به عنوان مثال : جمله ای حامل خبر است و با جمله ای پرسشی، سوال مطرح می کند. اما در عرف و سنت ادبی از این گونه جملات به ضرورت حالات گوناگون برای اهداف دیگری نیز مورد استفاده واقع می شود که آگاهی برای کسی که قصد دارد سخن بگوید لازم است. شعر مولانا در قیاس با حجم انبوه شعر فارسی در انتقال مقاصد و اغراض متعدد در محدوده ای کوچک کلمات منزلت ویژه و یکتایی دارد. در این مقاله سعی شده باروش کتابخانه ای و تحلیلی، با بررسی شیوه های کاربرد «ندا» که از مقوله های مهم انشا است، به بسامد و تنوّع این جملات درمثنوی شریف پرداخته، و بسامد جملات انشایی به کار رفته در معانی مختلف بر اساس تعاریف کتب بلاغی به صورت بسامدی مشخص گردد تا هم با میزان نوآوری های طرز بیان و با توجّه به بارمعنایی هریک، دیدگاه صاحب نظران را تحلیل و جمع بندی کنیم. معانی مجازی منادا در دفتر دوم مثنوی، از نظر بسامد به ترتیب شامل: تعظیم و تحسین، توبیخ و سرزنش، ارشاد و تربیت، دعا و نیایش، استغاثه و دادخواهی، تحذیر، تحسّر، اظهار بیزاری وتنفّر، دلجویی و استیناس، اظهار شگفتی و تذکّر می باشد،
تأویل و نقد ماهیت آن در مثنوی معنوی با تکیه بر آرای پل ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ششم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۲)
189 - 214
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، نقد ماهیت تأویلی مثنوی معنوی به عنوان وجهی تقدیری و پویا در ادبیات است. برای جهت دهی و اعتباربخشی به این هدف، رویکردهای تأویل مولوی را براساس فلسفه اندیشگانی و پدیدارشناسی تأملی پل ریکور مشخص کردهT نشان داده ایم که تأمل و فکرت در تأویل چگونه سبب شده مثنوی در ردیف پرنفوذترین متن های نوشتاری باشد و واجد سه خصیصه توضیح، فهم و کاربست شود. نگارندگان مقاله حاضر برآنند برای تفسیر هر متنی، لازم است فرایند شکل گیری متن و رابطه آن با سخنوری، دیالکتیک و کاربردزدایی بررسی شود. ازاین رو، با بررسی انگاره های تأویل در مثنوی معنوی نشان داده اند که این اثر، توصیف فربهی از فهم است و فهم، زبان آن را غنی، دلالت گرایانه، پویا و خودآیین ساخته است؛ ازاین رو، مثنوی معنوی در مقام یک اثر کلاسیک 5 و تأملی در سویه متن، حاوی دیسکورس و موکول به تأویل و در خوانش، تمامیتی کنش دار و دیالکتیک مند است که به خواننده فرصت فهم و بازپیکربندی معنا را می دهد.
تطبیق رواییِ داستان مشترکِ آن درویش که در هری غلامان عمید خراسانی را آراسته دید از مثنوی و منطق الطیر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۸
102 - 118
حوزه های تخصصی:
روایت یکی از شیوه های بسیار کارآمد و مؤثر ادبی و تعلیمی است. داستان پردازی در مثنوی معنوی، جایگاهی منحصر به فرد و کاملاً متمایز دارد. مثنوی به عنوان یک اثر تعلیمی سرشار از داستان ها و حکایات می باشد. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و روش کتابخانه ای درصدد آن است تا به تطبیق رواییِ یکی از داستان های مثنوی و منطق الطیر با عنوان «داستان مشترکِ آن درویش که در هری غلامان عمید خراسانی را آراسته دید از مثنوی و منطق الطیر» بپردازد. از آنجایی که داستان های تمثیلی، بخش وسیعی از مثنوی را تشکیل می دهند و برترین شیوه و شگرد مولوی در القای تعالیم، شیوه خاص روایتگریِ اوست، با تحلیل این داستان می توان به چگونگی روایتگری و نقش تداعی معنایی در شیوه روایت مولوی پی برد؛ یعنی اطلاع از سبک روایی متن به ما کمک می کند که به ذهنیّت نویسنده نیز نزدیک شویم و با شناسایی سبک رواییِ مثنوی می توان به این پرسش ها پاسخ داد که انتخاب شیوه خاص روایت در داستان مثنوی چه تفاوتی را در برداشت و معنا بخشی به متن یا داستان منطق الطیر به وجود می آورد و مولوی تا چه حد توانسته است در اثر تغییر در شیوه روایت داستان منطق الطیر به خلق معانی جدید بپردازد؟ در بررسی فرایندهای دگرگونی و مطالعه تغییرات داستان های مشترک مولوی و عطار می توان نتیجه گرفت که هم عناصر متغیر داستان و هم عناصر بنیادی که عبارت از محور جانشینی و هم نشینی هستند در مثنوی و منطق الطیر تغییر می کند.
بررسی تطبیقی شُکر و کفران نعمت در قرآن و مثنوی معنوی (عوامل، نتایج و مراتب)
منبع:
تأملات اخلاقی دوره سوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
73 - 96
حوزه های تخصصی:
شکرگزاری در برابر نعمت های الهی و پرهیز از کفران نعمت، از مفاهیم مهم در اخلاق اسلامی است که متأسفانه امروزه با رواج سبک زندگی مادی در بین مردم کم رنگ شده است. بر اساس آموزه های اخلاقی در سبک زندگی اسلامی، شکرگزاری و قدرشناسی از نعمت های خدا، تأثیر ویژه ای در رشد و تکامل معنوی انسان دارد و در مقابل آن، ناسپاسی و کفران نعمت از خصوصیات ناپسندی است که منجر به سقوط و تباهی بشر می شود. در پژوهش حاضر که به شیوه ی توصیفی- تحلیلی انجام شده است، مفهوم «شکر» و در مقابل آن «کفران نعمت» بر اساس آیات قرآن کریم به عنوان مهم ترین متن دینی مسلمانان و مثنوی معنوی به عنوان یکی از مهم ترین متون ادبیات عرفانی بررسی می شود تا در نهایت راهی به سوی فهم عمیق تر و درک کامل ترِ این دو مفهوم گشوده شود. در همین راستا نتایج پژوهش نشان می دهد که از دیدگاه قرآن و مثنوی، مؤثرترین عوامل شکرگزاری: یادآوری دائمی نعمت های خدا و برخورداری از توفیق الهی است و عوامل تأثیرگذار در کفران نعمت: غفلت از نعمت ها، ضعف شخصیت و نظر استقلالی به اسباب است. مهم ترین نتایج شکرگزاری نیز افزایش معرفت و تقرب به خدا، فزونی نعمت، پاداش الهی، احساس آرامش و رشد سایر فضایل اخلاقی است. همچنین از مراتب شکرگزاری می توان به شکرگزاری زبانی، قلبی و عملی، سپاسگزاری از مخلوقات و شکرگزاری در بلایا اشاره نمود.
در حضور مولانا: سیاحتى در عالم معنا
حوزه های تخصصی:
مراسم سماع که بسیاری از طریقت های عرفانی آن را برگزار می کنند، یکی از راه هایی است که به نظر پیروان این طریقت ها می تواند انسانِ سالک را به خداوند نزدیک کند. این مراسم در میان مولویان دارای چهار بخش است که گویا هر بخشِ آن تجلیِ یکی از سَفَرهای چهارگانه ای است که ابن عربی گفته و ملاصدرا نیز نام کتاب عظیم خود را بر اساس همین سفرهای چهارگانه «الحکمه المتعالیه فی الأسفار العقلیه الأربعه» نهاده است: سَفَر اول از خلق به حق و سفر دوم از حق به حق با حق و سفر سوم از حق به خلق با حق و در خاتمه سفر چهارم است یعنی از خلق به خلق با حق. پیشینه تاریخیِ این مراسم معنوی به زمان مولانا جلال الدین محمد بلخی برمی گردد که پس از دیدار با شمس تبریزی دچار تحولی روحی و معنوی شد. این تحول ژرف باعث شد که مولانا تأملات گسترده ای درباره دین و متون مقدس دینی و آثار عارفان از سر بگذراند و تفسیری نسبتاً تازه از دین ارائه دهد که نشانه های این تفسیر تازه معنویت محور در جای جای نوشته ها و سرودهای او، به خصوص کتاب عظیم «مثنوی»، مشهود است. بسیاری از علاقه مندان به دین و معنویت برای زیارت مولانا و سیاحت در عالم معنا رهسپار قونیه می شوند و نوشته حاضر حاصل همین نوع سیاحت است. بخش پایانی این نوشته نقدی بر تصوف و تبدیل شدن مشایخ طریقت به بُت هایی فرازمینی در ذهن مریدان است. در این بخش تأکید شده است که موروثی شدن رهبری در طریقت های صوفیه و احترام بیش از حد به انتساب به بنیانگذاران طریقت یکی از دلایل انحراف طریقت های عرفانی و خالی شدن آن از معنا است.