مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
مثنوی معنوی
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۸
81 - 102
حوزه های تخصصی:
«مثنوی معنوی» مولوی ، متضمّن عمیق ترین مباحث خداشناسی، هستی شناسی، انسان شناسی و ... است. این کتاب که حاصل جمیع تجارب عارفانه و صوفیانه در سنّت اسلامی است، در حقیقت حکایت یک نوع سفرنامه معنوی و تجربه شخصی است که در ضمنِ یک رشته تعالیم و مفاهیم عرفانی به تصویر کشیده شده است. دو مبحث «عشق» و «فنا» از جمله آن مفاهیمی هستند که مولانا در «مثنوی» به آن ها پرداخته است. نوشتار حاضر به شیوه مطالعات کتابخانه ای، با هدف بررسی دو مقوله «عشق» و «فنا» با تکیه بر دیدگاه مولانا در «مثنوی معنوی»، نخست به توصیف عشق و فنا، و سپس به تبیین و تحلیل این دو مقوله و یاری گریِ «عشق» به سالکِ عارف در رسیدن به مقام فنا از دیدگاه عرفانی مولانا در «مثنوی معنوی» خواهد پرداخت.
مقایسه نظریات مولوی درباره زبان، عشق و آفرینش در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۵۲
165 - 182
حوزه های تخصصی:
در اندیشه عرفانی مولانا حقیقت زبان ریشه در معنا دارد که منبعث از بارگاه الهی است. مولانا در «مثنوی» نسبت به زبان دیدگاهی کاملاً درونی و محتوایی دارد. در نظر وی دنیا همواره در حال تحول است و هر لحظه مشکل و صورت تازه ای می یابد. در تعاملات عرفانی مولوی پیرامون زبان، حقیقت زبان چیزی از جنس لفظ نیست بلکه از جنس صداست و آن «صدا» سرچشمه اصلی کلمات است. نظریات عرفانی مولانا بر ارکان خاصی استوار است که یکی از آن ها رکن عشق که مولانا آن را در لابه لای اشعار خود اساس پیشرفت ها و کرامت های انسانی می داند و در عین حال مولانا خداوند را مظهر و محور اصلی عشق معرفی می کند. عشق به خداوند در سرتاسر «مثنوی» شریف با عشق است. نظام موجود در جهان با هماهنگی خاصی قابل رؤیت است و حکمت خداوند ایجاب می کند که همه چیز و همه کس در محل به خصوص خویش بگیرند.
تحلیل حکایت "عاشق شدن پادشاه بر کنیزک" از دیدگاه مبانی حکومت داری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
207 - 217
حوزه های تخصصی:
حقیقت نقد، یا همان زنجیره احوال ما آدمیان مهم ترین شاخصه شناخت چگونه زیستن است. تأثیر دقیق و اندیشه ژرف و عمیقِ کسانی همچون مولوی ، در راستای نشاندن اهداف صحیح چه در محوریت فردی و چه در محوریت اجتماعی، پخته کردن دقیق ترین داستان هاست در قالب «مثنوی». یکی از مرکزهای ثقل «مثنوی معنوی» داستان پادشاه و کنیزک است که نقد حقیقت آن باعث بوجود آمدن شاهراه هایی می شود که هرچه بیش تر به عمق آن پی می بریم عجز ما را در برابر آن بیش تر می کند و تاریکی ها را در برابر دیدگانمان افزون تر. شرح های بسیار بر این داستان، نمایانگر قدرت معانی و رستاخیز کلماتی است که در قالب نظم ریخته شده، و هر اندیشمند بر اساس ذوق و قریحه نقاد خود آن را به گونه ای شکل می دهد و چه هنرمندانه گمان ها یار و همراه مولوی می شوند. در این پژوهش نگاه متفاوت ما، مبانی اصیل حکومت داری را هدف قرار داده است و اگر به دیده انصاف بنگریم به بدیع بودن و متفاوت بودن آن پی خواهیم برد.
بررسی تطبیقی گناه در قرآن کریم و مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال هفتم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۶
75 - 95
حوزه های تخصصی:
یکی از راهکارهای شناخت ارزش ها و ضدّارزش های اجتماعی، بررسی آثار ادبی تأثیرگذار در اندیشه ها و باورهای نسل های گوناگون در دوره های مختلف تاریخی است. «مثنوی معنوی» مولانا حاوی گرایش های ارزشی و آیینه ارزش های فرهنگی و اجتماعی روزگار خود است که هنوز هم تأثیرگذاری ژرف آن بر چشم انداز فکری قشرهای مختلف جامعه آشکار است. «گناه» از دیدگاه مولوی عبارت است از خضوع اراده انسانی در برابر شهوات پست نفسانی در جایی که راه برای کار نیک گشوده است. این پژوهش عمدتاً به منظور شناخت ضدّارزش های اجتماعی برخاسته از قرآن کریم و «مثنوی معنوی» و بررسی کارکرد آن ها در جهان اجتماعی امروز است. روش اجرای این پژوهش، تحلیل محتوایی کیفی در آموزه های انسانی و اجتماعی مولوی بوده است. در منظومه فکری مولوی گناه «حرص و طمع» بیش تر مورد نقد و نکوهش قرار دارد و آن را مایه رنج و آزار و شقاوت دنیوی و اخروی انسان معرفی نموده است. همان گونه که «نفس امّاره» در جای جای قرآن کریم به عنوان عامل بازدارنده تعالی روحانی انسان معرفی شده است.
تدوین الگوی مشاوره ای استقرار پایگاه هویت مهاجران مبتنی بر "بازگشت به خویشتن" مستخرج از استعاره های داستان های مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: هویت، سازه ای متغیر و پویا است و در معرض مؤلفه های فرهنگی متفاوت، دچار تغییرات بنیادین می شود. مهاجران در مواجهه با جامعه میزبان، واکنش های متفاوتی به سازگاری هویت خود با شرایط فرهنگی جدید، نشان می دهند. علی رغم اهمیت بالای هویت و تغییرات آن در شرایط فرهنگی و جغرافیایی متفاوت و چگونگی شکل گیری پایگاه جدید هویتی در افراد مهاجر، هیچ یک از پژوهش ها مشخصاً به بحث سرگشتگی هویتی ناشی از مهاجرت و چگونگی کمک به فرد در بازتعریف هویت به عنوان امری پویا نپرداخته اند. هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین الگویی جهت کمک به دانشجویان مهاجر برای شکل دهی به پایگاهی استقراریافته از هویت با تمرکز بر بازگشت به خویشتن انجام شد. روش: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش هرمنوتیک کلاسیک انجام شد. جامعه پژوهش، اثر معروف مولانا جلال الدین محمد بلخی، یعنی مثنوی معنوی بود و نمونه موردنظر با توجه به محتوای پژوهش دو داستان؛ "نی نامه" و " کنیزک و پادشاه" از دفتر اول مثنوی معنوی بود. دو داستان مذکور به عنوان یک منبع اسنادی مورد استناد قرار گرفته است و کدگذاری اولیه مبتنی بر روش هرمنوتیک و با تأکید بر وجه استعاری داستان های مذکور انجام شد و از طریق فرآیندهای توصیفی و تفسیری، ساختار زیربنایی پژوهش ترسیم شد. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها در قالب الگوی مشاوره ای با شش فرآیند 1) اتحاد درمانی 2) کشف مقصود جان 3) آگاهی بخشی 4) اصل جویی 5) وحدت بخشی و 6) پایان بخشی، صورت بندی شد که هر فرآیند، محتوا، هدف و فنون مختص به خود را دارد. نتیجه گیری: الگوی استقرار پایگاه هویت مبتنی بر بازگشت به خویشتن بر اساس مؤلفه ها و چهارچوب نظری مستخرج از آن، می تواند در جهت حل چالش های هویتی دانشجویان مهاجر مفید واقع شود.
تحلیل داستان «طوطی و بازرگان» مثنوی معنوی بر اساس نظریه افشانش ژاک دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
77 - 99
حوزه های تخصصی:
نظریه افشانش معنا الگویی است که زیرمجموعه ساخت شکنی قرار می گیرد و براساس آن می توان زمینه ها و شیوه های تکثّر معنا را در یک متن بررسی کرد. در این پژوهشِ توصیفی-تحلیلی، حکایت طوطی و خواجه بازرگان از دفتر اول مثنوی معنوی براساس الگوی افشانشی دریدا واکاوی و تحلیل شده است. بنا بر نتایج پژوهش، حکایت طوطی و بازرگان در ده بخش سامان یافته است که چهار بخش آن جستار درون ه ای است و رویکرد روایی، تفسیری و تمثیلی دارد و زیرمجموعه افشانش انتقالی قرار می گیرد، چرا که حکایت دیگری را طرح می کند و ساحت معنا در این جستارها به کلی تغییر می یابد و از ساختار روایی حاکم بر حکایت جدا می شود. علاوه بر این، در شش بخشی که مولانا به بیان ماجرای طوطی و بازرگان می پردازد، تنها چند بیت نخست به بیان روایت اختصاص دارد و باقی ابیات شامل شرح و تفسیر و تأویل مولاناست و ساحت معنایی تغییر می یابد و دقیقاً باتوجه به همین تحوّل معنایی در حیطه افشانش وضعی قرار می گیرد.
تحلیل محتوایی حکایتِ «گازُر و خر او» در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
105 - 131
حوزه های تخصصی:
اعمالِ قواعدی خاص در اسلوب، زبان و لحن روایت های گوناگون، یک حکایت را در بافتارِ متن نظم می بخشد. حکایت «گازُر و خر او» برگرفته از کلیله ودمنه، در مثنوی به گونه ای دیگر بازآفرینی می شود و مولانا آن را در روایتی متمایز به کار می برد. هدف اصلی این پژوهش، مقایسه دو روایت مختلف از حکایت مزبور با توجه به زمینه متن، بررسی تطور و بسط مفاهیم آن در حین گذار از شکلی ادبی به متنی عرفانی، تحلیل محتوایی، تبیین مضامین این حکایت و چگونگی آن در قالب روایتی ویژه در مثنوی است. این پژوهش با استفاده از تحلیل محتوا و معیارهای نقد و نظریه، به تشریح دلایلی می پردازد که مقاصد مولانا را در بازرواییِ حکایت کلیله ودمنه تفسیر می کند. در اشاره به دستاوردهای پژوهش حاضر می توان گفت مولانا با توسل به نوعی شگرد سخن پردازی، افکار و اعمال شخصیت های اصلیِ حکایت را نماینده دو گروه می خواند تا اغراض قصه خود را در تبیین توبه صحیح تشریح نماید و روابط آن را با اصطلاحات وابسته ای همچون کسب، توکل، تقلید و تحقیق در روایتی نو بسنجد. مولانا در این تأویلِ نوین با استفاده از قابلیت های زبانِ عرفان و خرده حکایاتی دیگر برای تشریح مبانیِ موضوع و دلالت های گسترده آن، بر فهم اسرارِ باطنی از طریق نماد ها تأکید می کند و در اشاره به ماجرای شخصیت ها و تحلیل گفتمان آن ها، درون مایه را برای درک معانیِ ضمنی در بطن حکایتی تازه می گسترد.
نشانه شناسی نظام پوشاک در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۸
107 - 136
حوزه های تخصصی:
نظام پوشاک از نظام های بسیار مهم است که در متون ادبی حضور چشمگیری دارد. مولوی از جمله شاعرانی است که توانسته است نظام نشانه های زبانی پوشاک را به نشانه های ادبی تبدیل کند. او با کاربرد واژگان و نشانه های روزمره پوشاک، نشانه های تازه ای را در متن حکایت خلق می کند. این پژوهش بر آن است که با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی و تحلیل نشانه های پوشاک در حکایت هایی از مثنوی با رویکرد نشانه شناسی بارت به ویژه نظریه هم سازه و ناسازه بپردازد. در این نظریه، بارت معنا و مفهوم نشانه را به معنای صریح، محدود نکرده و تلاش می کند که الگویی را طراحی کند تا در کنار معنای صریح به معنای ضمنی نشانه ها دست یابد. بررسی تحلیلی این نظریه در حکایت هایی از مثنوی نشان می دهد که مولانا نشانه ها را در معنای قراردادی آن ها به کار نمی گیرد، بلکه با خلق نشانه های جدید و همچنین تفسیر و تأویل حکایت ها به خوانشی نو از نشانه های اولیه دست می یابد که این نشانه ها با کل نظام نشانه ای مثنوی در پیوند است.
معرفی وتحلیل پیش داستان های جدید، برای داستان پادشاه جهود مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۷۶
25 - 42
حوزه های تخصصی:
بدیع الزمان فروزانفر، مأخذی را برای حکایت آن پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت ، از دفتر اول مثنوی نام برده است ، اما با توجه به دیدگاه بینامتنیت، می توان پیش داستانهای جدیدی را چون داستان بولس در قصص الانبیا ، زاغ وبوم در کلیله ودمنه ، رستم وشغاد در شاهنامه و فتح دوباره ی بابل توسط داریوش در تاریخ هرودت ، برای این حکایت یافت . طرح کلی این داستان ها این است که شخصی برای نفوذ در سپاه دشمن به خود آسیب می زند و خود را رانده شده نشان می دهد. و در جمع دشمنان نفوذ می کند تا زمینه نابودی آنها را فراهم کند . همچنین با توجه به دیدگاه بینامتنیت ، ساختار مشابه پیرنگ داستانها و استفاده از الگوی گریماس در مورد کنشگرها، می توان مقایسه و تحلیلی ساختاری از این داستان ها به دست داد. با این روش، مشخص گردید که حکایت مذکور از مثنوی ، پیرنگی تکرار شونده و پیش داستان نخست آن ، روایتی از تاریخ هرودت بوده است که به تدریج در متون مختلف ادبی وتاریخی تکامل یافته و کامل ترین نوع آن، در حکایت بوف و زاغ کلیله ودمنه شکل گرفته است.
رهیافت ها و شیوه های مبالغه پردازیِ مولوی در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنچه در نوشته های بلاغی درباره آرایه «مبالغه» آمده است، عمدتاً از گونه بندی عرفی و عقلی آن به «مبالغه»، «اغراق» و «غلو» فراتر نمی رود و چنانکه باید قدر و قرب این آرایه را نمی نمایاند. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و به پشتوانه منابع کتابخانه ای فراهم آمده است و هدفش آن است که شگردهای مولوی (604‑672 ق.) را در ایجاد مبالغه در مثنوی با افعال، ابعاد و اندازه ها واکاوی کند؛ نیز در ضمن آن به بازشناختی از آرایه مبالغه و نگاهی نقّادانه به آرای بلاغیون درباره آن دست یابد. بررسی ها بیانگر آن است که در بخش «افعال»، اسناد مجازی یکی از پرکاربردترین ابزارهای ایجاد مبالغه در مثنوی و هنری ترین شکل آن است؛ به ویژه آنکه با تضاد و تناقض و دیگر صنایع ادبی پیوندی مستقیم دارد. پیوند دو واژه متضاد و برقراری نسبتی میان آنها «متناقض نما» می آفریند و غالباً فعل به صورت اسناد در تجمیع امور متضاد یا متناقض، نقش اساسی ای بر عهده دارد. در بخش «اندازه ها» و «اعداد» نشان داده شده است که چه اعدادی و به چه شکل هایی در مبالغه های مثنوی کارساز افتاده اند. این اعداد از «نیم» تا «هزار» را در بر می گیرد؛ نیز کاربرد دو عدد «هفت» و «صد»، بسامد بیشتری در مبالغه های مثنوی دارد و در بزرگ نمایی یکی از شگردهای شاعرانه مولوی نظرها را به خود معطوف می کند. در بخش «ابعاد»، نشان داده شده است که این مبالغه ها در مثنوی به دو شکلِ ابعاد مکان و ابعاد زمان، ایجاد شده و از پرتکرارترین گونه های مبالغه در مثنوی است. سرانجام آنکه استفاده از نشانه های جمع، ازجمله نشانه «ها» و استفاده از جمع الجمع به شکلی هنجارگریزانه، از دیگر راهکارهای ایجاد مبالغه در مثنوی بوده است. این همه، بیانگر آن است که مولانا جلال الدین محمد روحیه ای مبالغه آفرین داشته است و با گذراندن داستان ها و گزاره های عرفانی و حکمی مثنوی از مجرای مبالغه بر بنیه تأثیرگذاری و اقناع کنندگی آنها می افزاید.
جستاری در گونه ها و کارکردهای استعاره هستی شناختی در دفتر اول مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
65 - 86
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی اثری عرفانی و زاییده تحول روحی مولاناست؛ این کتاب دربردارنده مفاهیم انتزاعی و مجرّد است که مولانا با ابزار زبان، به گونه ای این مفاهیم را بیان کرده است تا برای مخاطب فهمیدنی باشد؛ زبانی که در آن، مفاهیم ذهنی و انتزاعی به صورت مفاهیم عینی و محسوس تبیین می شود. اواخر قرن بیستم، نوعی تازه از استعاره در زبان شناسی شناختی با عنوانِ استعاره مفهومی مطرح شد. به باور زبان شناسان شناختی به کمک این استعاره که در زبانِ روزمره مردم جاری است مفاهیم انتزاعی و ذهنی، عینی و محسوس می شود. در این نوع استعاره، حوزه مفهومی مقصد که انتزاعی و مجرّد است، با کمک تجربیاتِ روزمره و به تأثیر از فرهنگ در حوزه مبدأ به صورت عینی و فهم پذیر بیان می شود. استعاره مفهومی سه گونه است: هستی شناختی، ساختاری و جهتی. استعاره هستی شناختی خود سه نوع است: استعاره «هستومند»، «ظرف» و «شخصیت بخشی». بین زبانِ عرفانی که رمزی و استعاره گونه است و استعاره مفهومی، ویژگی مشترکی وجود دارد؛ درواقع به کمک هر دو، مفاهیم مجرّد و انتزاعی برای تفهیم بهتر مخاطب به امور محسوس و فهم پذیرتر تبدیل می شوند. با بررسی مثنوی ازنظر هستی شناختی دیده شده است که مولوی مفاهیم انتزاعی و بنیادین مانند «دل، عشق، عقل، فقر، هستی و نیستی» و... را گاهی به صورت مادّه و شیء و گاهی به صورت ظرف و مکان و گاهی نیز با کمک تشخیص و جاندارانگاری به صورت عینی و فهم پذیرتر تبیین می کند
«اُستن این عالم ای جان غفلت است»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بیشتر متون عرفانی غفلت با مفهومی منفی نگریسته شده و آن را همواره به عنوان اولین گام سقوط سالک و عامل دوری از مسیر سلوک می دانند. صوفیان غفلت را حجابی عظیم دانسته که سالک طریقت در مسیر سلوک با آن مواجه می شود . حجابی در مسیر راه بیگانگان و نااهلان عشق که مولد و مورث شقاوت و فلاکت است. تا آنجا که معتقدند غفلت مهمترین عامل حسرت در روز قیامت و یکی از خانمان سوزترین مصیبت های انسانی، عامل گمراهی و انحراف از صراط مستقیم و دوری از درگاه باری است . نکته قابل تأمل که اساس این پژوهش نیز بر آن استوار است آن است که مولانا بر خلاف دیگر عرفا، غفلت را ستون و اساس دنیای مادی دانسته و معتقد است که این غفلت برای قوام و پایداری این جهان ضروری و بایسته است و عامل عمارت و آبادانی دنیای مادی است . مفهومی که مولانا با تحلیل و تمثیل در پی اثبات آن است و در دیگر متون عرفانی و صوفیانه بدان اشاره نشده است
جلوه های بسط(عوامل صعود به عوالم ملکوت) در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نویسندگان و شاعران عارف و در راس آن ها حضرت مولانا بر اثر حالات خاص عرفانی و واردات غیبی گاهی احساس تقرّب به خدا، و گاه احساس دوری از خدا می کنند. زمانی که از موانع وصول به حقیقت؛ یعنی حبسگاه دنیا (عالم کبیر) و زندان تن (عالم صغیر) رهایی می یابند احساس تقرّب به خدا می کنند، در چنین حالتی دل و روحشان منبسط و شکوفا می شود. چون «بسط»واردی است که لطف و رحمت حق را در بردارد. ولی به هنگام گرفتاری در حبس گاه جهان مادّی و زندان تن، روح و روانشان دچار قبض می شود. برای این که «قبض»واردی است از حق تعالی بر دل عارف، برای تأدیب و تربیت وی.و همین عواملِ قبض، زمینه سازِ شکوفایی بسط در دل سالک می گردد. سالکان طریقت در مقام بسط خود را طایر گلشن قدس، و جایگاهشان را فردوس برین و صدر نشین عالم ملکوت می دانند و در مقام قبض خود را گرفتار دامگه حوادث، و تخته بند زندان تن می دانند. در این مقاله آن دسته از اصطلاحات عرفانی در مثنوی مولانا که به سالک در کشف و شهود و مشاهده ی انوار الهی و الهامات غیبی که در سیر و سلوک دست می دهد و باعث انبساط خاطر وگشادگی دل آنان می گردد مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است.
تحلیل عرفانی مثنوی المعنویه الخفیه اثر ابراهیم گلشنی بردعی- سده نهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی المعنویه الخفیه یکی از گنجینه های ادب فارسی و در نوع ادب عرفانی- تعلیمی استکه با وجود تلاش سودمند محققان و پژوهشگران در معرفی و شناخت آثار خطی بزرگان، این اثر تاکنون ناشناخته باقی مانده است. این منظومه، در سال 922 هجری، توسط ابراهیم گلشنی بردعی، در قالب مثنوی سروده شده و با نام عرفانی «المعنویه الخفیه» و درحدود40 هزار بیت قابل بررسی است. این اثر ارزشمند ادبی عرفانی، با اشعاری در وصف نی شروع شده و سپس شاعر به مانند مولانا و به سبک حکایت در حکایت و استفاده از تمثیل و داستان، به شرح و بیان مضامین و مفاهیم عرفانیمورد نظر می پردازد.
سراینده با آگاهی از علوم عقلی و نقلی و اصول تصوف و تسلط بر زبان عربی، توانسته است نکات و مفاهیم عرفانی را با زبانی ساده و روان و به دور از تکلفات و صنایع ادبی و آرایه های فنی پیچیده، بیان نماید و به تعلیم آن مبادرت ورزد. این پژوهش سعی بر آن دارد که ضمن معرفی مختصر این دست نوشته ارزشمند ادبی، به تحلیل برخی از مضامین عرفانی آن بپردازد.
بررسی تحلیلی داستان عرفانی شیر و نخچیران مثنوی بر اساس نظریه آلبرت الیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۴ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵۶
159 - 181
حوزه های تخصصی:
مولانا جلال الدین بلخی (672-604 ه.ق) عارفی اندیشمند و شیفته حقیقت بود. این حقیقت جویی با مشرب عشق و اشتیاق در هم آمیخته و به آثار عرفانی او رنگ و بویی خاص بخشیده است. به طوری که نه، کسی به آن روش تقدم دارد و نه با فضل به اقتفای آن قدم نهاده است. مثنوی معنویسرشار از قصه های تعلیمی و داستان های حکمت آموزی است که ارتباط چشمگیری با مفاهیم روان شناسی دارد. آلبرت الیس(متولد 1913م.)روانشناس شهیر آمریکایی دوازده نظریه ارائه کرده است که در میان روانشناسان از شهرت خاصی برخوردار است. یکی از نظریات وی موضوع اهمالکاری است و مقصود این که چرا انسان بدون علت مشخصتصمیمات خود را به تعویق می اندازند و یا آن را با تاخیر انجام می دهد؟ و علت این رفتار غیرمنطقی در چیست؟نویسندگان در این مقاله می کوشند تا موضوع اهمالکاری را در داستان شیر و نخجیران دفتر اول مثنوی بر اساس نظریه آلبرت الیس مورد نقد و واکاوی قرار دهند و نکات مشترک و زمینه های این رفتار غیرمنطقی و شیوه برخورد با این مشکل و نابسامانیرا بررسی کنند. همچنین در این تحقیق ثابت می شود که نظریه یرفتار درمانی عقلانی- هیجانی الیس به دلایل مختلف، قبل از آن که یک مدل روان درمانی از نوع پزشکی باشد یک مدل تربیتی است.
کارکردهای تداعی در بدخوانیِ خلاق حکایت درویش صاحب کرامات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۷
285 - 310
حوزه های تخصصی:
بدخوانیِ خلاق مبتنی بر ایده وجودِ رابطه ای موروثی میانِ آثارِ ادبی است؛ اما، نه رابطه ای بر پایه هم سویی و ادامه مسیرِ یکدیگر؛ بلکه، رابطه ای جدید متضمنِ دیالکتیکی بنیادین، میان بازشناسیِ قدرتِ گذشته و انحراف از جباریتِ آن. شاعرِ متأَخّر، با هدفِ کسبِ هویّتِ مستقل ادبی، با خارج شدن از زیرِ سایه پدر ادبیِ خود، حرکتی تدافعی را آغاز می کند که نه تنها، آن حرکت، جهت و رویکردی انفعالی ندارد؛ بلکه، در نهایت، به آفرینشِ هنری، ختم می شود. ترفندهای بدخوانیِ خلاق، می توانند به صورتِ ارادی(خودآگاه) و یا غیرِ ارادی(ناخودآگاه)، متنِ متأَخر را از اضطرابِ تأثیر، رهایی بخشند. یکی از عواملِ مؤثر بر بدخوانیِ خلاق آثار داستانی، عنصرِ تداعی است. در مقاله پیشِ رو، حکایتی از مثنوی برگزیده شده است که مولانا آن حکایت را با تلفیق و اقتباس، از دو حکایتِ دیگر ساخته است. بی زمانی و بی مکانیِ حکایتِ مولانا، نزدیکیِ زاویه دیدِ سوم شخص به اوّل شخص و نکره ذکر شدنِ شخصیّتِ اصلی و گرایش به راویِ مفسّر به جای راوی مشروح، تداعی شدنِ گروهِ فتیان در اثرِ شخصیت پردازیِ شاعر، تک گویی های درونی، حدیثِ نفس گویی های شاعر، جریانِ سیالِ ذهن و اطناب در گفت و گوها و...، از جمله ترفندهایی است که به تأثیر از عنصرِ تداعی، در جهتِ بدخوانیِ خلاق، در ساختِ حکایتِ جدید به کار گرفته شده است؛ ازین رو، در ادامه، پس از معرفی و شناختِ نظریه بدخوانیِ خلاق، آشنایی با عنصرِ تداعی و شاخصه های آن، به توضیح و تحلیلِ چگونگیِ تأثیرِ تداعی بر عناصرِ داستانی در جهتِ رهایی از اضطرابِ تأثیرِ دو حکایتِ مبدأ، پرداخته شده است.
تعلیم ناخودآگاه در قصه های مثنوی(با نگاهی به حکایت های شرح سروری بر دفتر چهارم مثنوی معنوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
43 - 66
حوزه های تخصصی:
از جمله شیوه های مؤثر ارتباط با ناخودآگاه مخاطب در متون عرفانی به منظور القای بهتر آموزه های عارفانه، استفاده از تمثیل و استعاره است که در این ساحت، می توان با ابعاد ژرف تری از روان آدمی ارتباط برقرار کرد و به شکلی غیرمستقیم تأثیر فراوانی در امر آموزش افراد گذاشت. این روش، از جمله روش های مشترک میان تکنیک های روانشناسانه مدرن و متون تعلیمی صوفیانه ادب فارسی است. تمثیل، استعاره و کهن الگوها که بخش مهمی از ژرف ساخت متن های ادبی عارفانه را تشکیل می دهد، باوجود تعاریف کمابیش مشخصی که از آنها، از سوی یونگ و برخی روانشناسان دیگر ارائه شده است، برای مخاطبان آشناست، اما هنوز ماهیت این بخش از روان آدمی و ارتباط آن با پیش زمینه های فرهنگی و قومی و عصبی انسان جای بحث فراوانی دارد و بکارگیری آن ها در قصه های عرفانی و آثار کلاسیک ادبی و تشریح و واکاوی آن ها می تواند این شگردها را تفسیر کند. مثنوی، مهم ترین متن ادب فارسی در استفاده از این شگردهاست که مولانا عمیق ترین موضوعات حکمی و عارفانه را در قالب تمثیل های ساده و پیچیده طرح و ارائه می کند. شرح سروری، یکی از شروح مفصل بر مثنوی است که شارح خود نیز به آوردن حکایاتی در ایضاح و اثبات آموزه های مثنوی می پردازد. در این پژوهش با تحلیل برخی از تمثیلات مثنوی و حکایت های شرح سروری به معرفی و تبیین زوایایی از تفکرات و حوزه های تعلیمی مولانا از این منظر پرداخته و دریافته می شود که بسیاری از فنون روش های روان درمانگرانه امروزین در قصه ها و تمثیل های مثنوی جریان دارد.
بررسی تطبیقی- تحلیلی معناشناختی استعاره های مفهومی و عرفانی درجزء اول قرآن و دفتر اول مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۷
301 - 322
حوزه های تخصصی:
بدیهی است که قرآن کتاب زندگی مسلمانان است و بر تمام فرهنگ و ادبیات اسلامی تأثیر فراوان داشته است. یکی از بزرگ ترین ادب آموختگان قرآنی مولانا جلال الدین مولوی بلخی است و اثر برجسته وی مثنوی هم آنچنان سرشار از مفاهیم و تعالیم فعال نیست قرآنی و عرفانی است که آن را قرآن فارسی می نامند. در این مقاله برآنیم که از رویکرد استعاره های مفهومی وعرفانی به مقایسه و تحلیل در قرآن و مثنوی بپردازیم. بر این اساس در پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی معنا شناختی استعاره های جزء اول و و دفتر اول مثنوی مولوی پرداخته شده است. روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی است. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که استعارات مفهومی به کار رفته در قرآن کریم در جزء اول قرآن در مورد موضوعاتی از قبیل زندگی دنیوی و راهنمایی بشر و تأثیرپذیری دل می باشد. در مثنوی نیز استعارات مفهومی در حیطه مفاهیم عرفانی و سیر و سلوک در راه رسیدن به معشوق اصلی می باشد که غالباً با مفاهیم مرتبط با عاشقی همانند آتش و دل و نی و غیره بیان شده است. در مجموع می توان گفت وجه مشترک استعارات مفهومی قرآن کریم و مثنوی معنوی در بخش های بررسی شده «دل» است.
تحلیل گفتمان عرفانی سلوک مرید در مثنوی براساس الگوی فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۸
309 - 326
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی شاخه ای از علم زبان شناسی است که به بررسی رابطه متن و نحوه تولید ایدئولوژی می پردازد. نورمن فرکلاف در الگوی پیشنهادی خود برای تحلیل متن، سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین را درنظر می گیرد. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی سعی دارد به بررسی دیدگاه مولوی درباره مراحل سیر و سلوک عرفانی بپردازد. این پژوهش در سطح توصیف، کاربرد واژگان هسته ای و روابط معنایی واژگانی و فرآیندها را در مثنوی بررسی کرد. در سطح تفسیر گفتمان های ترک تعلقات، برتری کشف و شهود، انکار عقل جزوی، تدریجی بودن سیر و سلوک و لزوم متابعت از پیر به عنوان گفتمان های غالب مشخص شد. در سطح تبیین نیز این نتیجه به دست آمد که مولوی گفتمان های مسلط عصر خود را در این باره باز تولید کرده و دیدگاه وی در این زمینه با ایدئولوژی غالب روزگار خود همسو است.
گسست ها و گریزها در مثنوی معنوی (براساس دفتر 4،5،6)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷۰
237 - 264
حوزه های تخصصی:
کشف زوایای پنهان متن مثنوی، نه تنها برای پژوهشگران عرفان و ادب فارسی گیرا و پرجاذبه است، بلکه برای دوستداران ادبیات داستانی نیز از کشش و درخششی خاص برخورداراست. در این سال ها، تلاش هایی مبتنی بر روایت شناسی داستان های مثنوی شده است؛ اما در حوزه شناخت ساختاری مثنوی کمتر سخن به میان آمده است. ازاین رو، نگاهی دیگر به ساختار گفتمانی مثنوی می تواند زمینه ساز پژوهش های گوناگونی باشد. مقاله حاضر می کوشد باتکیه بر داستان های سه دفتر دوم مثنوی معنوی، گریزها و گسست های متن مثنوی را نشان دهد و از منظر دیگری، ساختار حاکم بر مثنوی را تبیین نماید. این پژوهش، برای نخستین بار است که براساس گفتمان مثنوی مولانا انجام می گیرد و تاکنون، به صورت مستقل، گسست ها و گریزهای مثنوی موردبررسی قرارنگرفته اند و ساختار مثنوی از این منظر کاویده نشده است. سه گسست را می توان در داستان های مثنوی ردیابی نمود: گسست روایتی، گسست گفتاری و گسست پیوندی. باتوجه به ارتباط داستان های اصلی با داستان های درونه ای درمی یابیم که بسیاری از داستان ها دارای پیوندی معنایی هستند. ازاین رو، گریزها و گسست ها بستر ساز ایجاد گفتمان/ متن مثنوی هستند و نقشی بنیادین را در گسترش گفتمان و تحقق اهداف عرفانی مولانا ایفا می کنند. بایددانست که مولانا با انگیزه های درونی یا بیرونی، این گسست ها را پی ریزی و پیگیری می نماید.