مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
فطرت
حوزه های تخصصی:
ساحت های نفس از دیدگاه علامه طباطبایی موضوع تحقیق حاضر است. از منظر وی نمی توان برای ابعاد وجودی انسان حصر عقلی قائل شد؛ ولی با تامل خاص و نگاه ساختاری می توان، مهم ترین جنبه های وجودی انسان که به شخصیت او شکل می دهند و منشا سعادت و شقاوت او هستند را این گونه برشمرد: ساحت شناختاری، ساحت غریزی، ساحت اراده، ساحت عمل و ساحت الوهی (فطری). در یک تقسیم بندی دیگر در اندیشه علامه می توان هفت ساحت با کارکرد تقریباً مستقل و در تعامل با یکدیگر را برای انسان برشمرد که عبارت اند از: ساحت جسمانی، عقلانی، عاطفی، اخلاقی، اجتماعی، هنری و دینی.
طینت در کلام و حکمت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متفکران، همواره بر شناخت سرشت انسان (طینت) و ابعاد وجودی، به ویژه ماده اولیه آفرینش او توجه داشته اند. پس از مفهوم شناسی طینت که غالباً آن را گِل و عین ثابت معنا کرده اند، حکما و متکلمان با توجه به اندیشه خود در باب انسان شناسی و اینکه آیا حقیقت انسان همان نفس مجرد است یا مجرد بدنی بوده و ماهیتش جوهر جسمانی است، به تحلیل و بررسی اخبار طینت پرداخته، و مباحث چالش برانگیزی را مطرح کرده اند. در این نوشتار سعی شده است، اخبار طینت را باز گفته، ضمن بیان تحلیل برخی از متفکران دینی، در نهایت با توجه به شبهات جبرگرایان، بدون هیچ گونه تعصبی به داوری نشسته و حکم نهایی برعهده مخاطبان محترم واگذار شود.
فطرت و نقش آن در معرفت شناسی
حوزه های تخصصی:
مساله معلومات و گرایشات پیشین آدمی، مساله ای مهم در انسان شناسی و معرفت شناسی فلسفی است که در میان اندیشمندان شرق و غرب مطرح بوده است، عده ای وجود این ادراکات در انسان را پذیرفته و عده ای آنها را به کلی انکار نموده اند، در زبان دینی از این مساله به فطرت تعبیر شده است، متفکران مسلمان تحلیلهای وجودی و معرفتی خود را درباره فطرت و کیفیت آن بیان کرده اند، بنا به اهمیت و نقش تعیین کننده و سرنوشت ساز فطرت در بسیاری از مسائل انسانی و معرفت شناسی، ضروری است دیدگاههای اندیشمندان مسلمان در این زمینه تبیین و تحلیل گردد ، این مقاله با بیان نقش فطرت در معرفت شناسی به بررسی دیدگاه تفکیک در معرفت فطری ازمنظر حکما پرداخته است.
درآمدی بر نظریه شخصیت بر مبنای اندیشه دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر آن است که با استفاده از آموزه های دینی، الگوی جدیدی با نگرش به متون دینی برای مطالعه شخصیت ارائه کند؛ الگویی که بر اساس آن بتوان ساخت، پدیدآیی و تحول شخصیت را تبیین کرد. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی بوده که ابتدا به شناسایی مفاهیم اساسی الگو در متون دینی پرداخته، سپس ارتباط این مفاهیم با یکدیگر در چارچوبی منطقی بررسی شده تا مؤلفه های اصلی ساخت شخصیت به دست آید. یافته های پژوهش، حکایت از آن دارد که مفاهیم اساسی به دست آمده از متون دینی عبارت اند از: نفس، فطرت، عقل، جهل و قلب. نتایج پژوهش نشان میدهد که نفس بیانگر ساخت اولیه شخصیت است که درون خود، عناصری فطری و غریزی را دارد. این عناصر در تعامل با یکدیگر قرار میگیرند، سپس کل ارگانیزم با عوامل محیطی تعامل بر قرار میکند. این تعامل دو سویه جنبه کنش وری و پویشی شخصیت را نشان میدهد و حاصل آن پدیدآیی شخصیت است.
تحلیل و بررسی فطرت در آثار استاد شهید مطهّری
حوزه های تخصصی:
مقالة پیش رو در پی تحلیل و بررسی فطرت از نگاه استاد مطهّری با روشی توصیفی- تحلیلی است. نگارنده با طرح پرسش هایی در باب فطرت، کوشیده است تا با رجوع به آثار استاد مطهّری، پاسخی درخور بیابد. مهم ترین پرسش در باب فطرت این است که آیا از بدو تولد، معارف و گرایش هایی ذاتی در نهاد انسان تعبیه شده است و یا این ذات، لوح سفیدی است که دست جامعه پس از تولد آن را منقش میکند؟
نویسنده با استفاده از آثار استاد مطهّری دریافته است که از دیدگاه ایشان، انسان تصور فطری ندارد، ولی تصدیق فطری به معنای تصدیق بدیهی اولی دارد. همچنین در نهاد انسان شماری گرایش های فطری وجود دارند که از رشدی خودبه خودی برخوردارند و با کمک عوامل و شرایط محیطی باید فعلیت یافته، شکوفا شوند.
همة انسان ها از همة استعدادهای فطری برخوردارند؛ تفاوت ایشان در شدت و ضعف استعدادهاست. همچنین استعدادهای فطری امکان رشد دارند؛ ولی نه منحرف و بیمار میشوند و نه مسخ، بلکه انسان است که از فطرت خود فاصله میگیرد.
تبیین برهان معرفت نفس؛ بر مبنای حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه»
حوزه های تخصصی:
حدیث شریف «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه» از جمله احادیث مشهوری است که در زبان اندیشمندان مسلمان، اعم از حکما، عرفا، مفسران و اهل حدیث، رایج و تبیین آن همواره موردنظر بوده است. این بزرگان در تبیین تلازم معرفتی نفس و حق، برآن اند تا وجه ملازم را دریابند، و بیان کنند که اساساً چرا معرفت نفس، ما را به معرفت حق میکشاند، و چگونه معرفت نفس، مستلزم معرفت حق است. در این راستا، از حدیث مزبور، دو قرائت اصلی امتناعی و امکانی ارائه شده است و در قرائت امکانی با روش های تجربی، فلسفی، عرفانی و دینی (قرآنی) به نحوة ملازمة معرفت نفس و معرفت رب پرداخته اند. ما در این مقاله با روش اسنادی ـ تحلیلی این حدیث و تبیین های آن را بررسی و نیز برهان معرفت نفس را بر مبنای این حدیث تبیین میکنیم.
بررسی جایگاه تصوّر و تصدیق در ادراک خدا از دیدگاه علّامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی جایگاه تصوّر و تصدیق در ادراک خدا از دیدگاه علّامه طباطبائی میپردازد. با نگاهی به سیر تطوّر ادلّه خداشناسی، به دست میآید اکثر اشکالات در زمینه بحث از خدا، از نرسیدن به مدعا و تصوّر ناصحیح مسئله نشأت میگیرد و نقد براهین خداشناسی در غرب نیز متأثر از همین موضوع است. علّامه طباطبائی ضمن تصریح و تأکید بر این نکته، و ضمن اعتقاد به اینکه وجود خدا و وجوب ازلی او، بدیهی اولی است و از برهان مستغنی است، سعی میکند از همین نقطه با طرح صحیح مسئله، ادراک خدا را با فطرت به هم گره زده و از فطری بودن علم حصولی و حضوری به خدا، سخن گوید.
در این پژوهش، تلاش شده است بحث فطرت از زاویه وجودشناختی و معرفت شناختی و از منظر علّامه طباطبائی مورد تشریح قرار گیرد و به مدد توجه به فطرت از منظر معرفت شناختی، «حقانیت» و «معقولیت» باور به خدا مورد تحلیل و تبیین واقع گردد. ریشهیابی ادراک ناصواب خدا و طرح بحث فطرت از زاویه وجودشناختی و معرفت شناختی و تفکیک معرفت شناسانه حقانیت و معقولیت باور به خدا، از جمله نکات مورد توجه و مهم این نوشتار است.
مفهوم کودکانة خدا در شعر معاصر ایران و آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این جستار کوشش شده است با رجوع به نمونه های برجسته از ادبیات کودک، به بررسی تطبیقی مفهوم خدا در ادبیات کودک ایران و آمریکا در ابعاد دینی، روان شناختی و فلسفی پرداخته شود. ازآنجاکه کودک قادر به درک مفاهیم انتزاعی نیست، در هر دو ادبیات سعی شده خدا به صورت عینی تداعی شود؛ از این رو، از پدیده های عینی مانند طبیعت استفاده شده است. در هر دو ادبیات، خدا با صفات جمال و جلال معرفی میشود و در مواردی خدا با پاسخ پرسش ها و تصور خود کودک ارائه می شود؛ هرچند، در ادبیات کودک ایران بر جنبه های تنزیهی خداوند نیز، تأکید شده است. البته این پاسخ ها حاصل رشد فکری دوره بزرگسالی و درک مفاهیم انتزاعی است که به کودک القا میشود. این مقاله در پی پاسخ به سه پرسش بنیادی است که عبارت اند از: ...
بازخوانی نظریه فطرت دینی در رویکرد معناگرایی ویکتور فرانکل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریة خداشناسی و دین فطری در آراء علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علامة طباطبایی به عنوان فیلسوفی مأنوس با کتاب و سنت، نظریة خداشناسی و دین فطری را از منابع دینی اقتباس کرده و در راه تبیین عقلانی آن کوشیده است. خداشناسی فطری براساس ادراک احتیاج به موجودی غیر محتاج، شناخت خداوند از طریق نظم جهان، شناخت خداوند از طریق علم حضوری معلول به علت و خداشناسی از طریق علم به ثبات واقعیت تقریرهایی است که علامه در مواضع مختلف از خداشناسی فطری ارائه کرده است. وی همچنین انسان را فطرتاً خداگرا می داند و این گرایش فطری را بر اساس محبوبیت فطری پروردگار، گرایش فطری به تأمین کنندة سعادت، امید فطری به خداوند در شداید و ... تبیین می کند. علامه دین اسلام را فطری معرفی می کند. وی در تفسیر این انگاره، گاه تلاش می کند تا اصول اعتقادی اسلام را از طریق تمسک به مقتضیات فطرت اثبات نماید و گاه در صدد برمی آید با تبیین های ویژة خود، مجموعة معارف اسلام(شامل اعتقادات، اخلاقیات و احکام) را متناسب با ساختمان وجودی انسان معرفی کند.
بررسی راههای شناخت خدای متعال در نهج البلاغه
حوزه های تخصصی:
مـیـزان ارزش هـر شـنـاخـتـی، بـه قدر ارزش موضوع آن است. اخداشناسی با ارزش ترین گونه شناخت است. برای شناخت خدای متعال راههای متعددی وجود دارد. از مهمترین این راهها راه فطرت، راه عقلی-حسی و راه عقلی- فلسفی است. کلام حضرت علی علیه السلام به این راهها اشاره شده است. شرایط فکری و مباحث علمی در هر زمان می تواند تأثیر فراوانی در نوع کلام حضرت داشته باشد، به گونه ای که مشاهده می شود، برای اثبات وجود خدای متعال، گاه به ساده ترین روش، یعنی آیات آفاقی اشاره می کند و گاه به بیان استدلالات پیچیده عقلی، فلسفی می پردازد. این پژوهش با استناد به سخنان حضرت علی علیه السلام راههای شناخت خدای متعال را بررسی خواهد کرد.
مبانی هستی شناسانة جامعه شناسی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله درصدد بررسی مبانی هستی شناسانة جامعه شناسی از دیدگاهی قرآنی هستیم. با استفاده از آیات قرآن، چهار عنصر «خدا»، «انسان»، «زمین» و «پیوند میان انسان با این عناصر و انسان های دیگر»، پایه های اصلی (و البته حداقلی)، برای تشکیل جامعه انسانی تشخیص داده شد. با محور قرار دادن دو عنصر «انسان» و «پیوند»، ماهیت هر یک را تحلیل کرده، سپس به عناصر دیگر و نحوه اثرگذاری آنها بر این دو عنصر پرداخته ایم. چنین نگاهی، جامعه شناسیِ موجودِ انسان ‐ محور را به یک جامعه شناسیِ خدا ‐ محور تبدیل کرده، انسان را فقط امانتدار تلقی می کند. در این نگاه قرآنی، انسان موجودی دوبُعدی است: حیوانی ‐ ملکوتی؛ یعنی میلی بی نهایت، هم به پستی ها و هم به فضیلت ها دارد. همین وضعیت در جامعة انسانی که محصول گرایش ها، روحیه ها، اخلاقیات، افکار و اندیشة افراد است، نیز رخ می دهد و درجه ای از هویت پست یا متعالی را در صحنة اجتماعی از خود به نمایش می گذارد. در این رویکرد، وجود سه عنصر قدرت، معرفت و گرایش های متضاد، میدانی برای ظهور متمایزترین ویژگی انسان، یعنی اختیار دانسته شده است. این ویژگی، خود را در سطوح مختلف فردی، گروهی و اجتماعی نشان می دهد. از دیدگاه قرآنی، مشغولیت زیاد انسان و جامعة انسانی به گرایش های حیوانی و نیز امور خارج از وی (طبیعت و زمین)، از یک سو و فراموشی و بی توجهی به خود ملکوتی و نیز خداوند، از سوی دیگر، باعث بیگانگی فردی و جمعی انسان ها می شود. مهم ترین عامل برای برطرف کردن این حالت، توجه به خدا و خود واقعی است. با توجه به این رویکرد، برای اینکه تحلیل کاملی از جامعة انسانی داشته باشیم، همواره باید به دو عنصر اصلی جامعه (فرد و جمع)، توجه داشته باشیم. همچنین، توجه به نوع رابطة این دو با خداوند و هستی (طبیعت و زمین) نیز تأثیر بسزایی در فهم رفتار فردی و اجتماعی انسان دارد.
جامعه شناسی تاریخی در اندیشة شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تغییر و نظم موضوع مرکزی و فصل مشترک بزرگان اندیشه اجتماعی و جامعه شناسی تاریخی در عصر مدرن می باشد. به علاوه نحوه تبیین این دو پدیده نیز در گذر زمان از طبیعت گرایی و نفی انسان تا توجه به عاملیت و ساختار و کنش متقابل این دو سیر کرده است. این مقاله تلاش می کند پس از فراهم آوردن مقدمات نظری، دیدگاه شهید مطهری را در مورد تغییر و نظم و همچنین نحوه استدلال او را تدوین و با آخرین دستاورد های جامعه شناسی تاریخی مقایسه کند. در بین دیدگاه کسانی که در تحلیل به عاملیت توجه می کنند یا به ساختار ، شهید مطهری تغییر و نظم را بر اساس تعامل دو سویه عاملیت و ساختار تحلیل نموده است، منتها در مقام ارزیابی عاملیت و ساختار نقش اساسی را به عاملیت واگذار می کند نه به ساختار.
مروری بر مقاله «ساز و کار خداوند»
منبع:
سفینه ۱۳۸۸ شماره ۲۴
حوزه های تخصصی:
نگارنده در این گفتار، مقاله «ساز و کار خداوند در معرفت بخشی» نوشته دکتر محمّدرضا ارشادی نیا (در سفینه شماره 23) را نقد می کند که خود در پاسخ گفتار آقای بیابانی اسکویی است.
به گفته نگارنده، ناقد (ارشادی نیا) میان مباحث نویسنده قبلی (بیابانی) خلط کرده است.وی در این گفتار، درباره جبر واختیار، معرفه الله و فطری بودن آن، تأثیر علل در بهره مندی از معرفت و سخنان ناقد در این موارد، توضیح می دهد و بر مطالبی از نویسنده قبلی تأکید می کند.
استنباط های فقهی تفسیری ائمه اطهار (ع) از آیات الاحکام غیر مشهور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخشی از آیات قرآن به بیان احکام شرعی دین مبین اسلام می پردازد. از این رو قرآن کریم اولین و مهم ترین منبع استناد و استخراج احکام فقهی میان فقهای فریقین است. به نظر مشهور اندیشمندان علوم قرآنی تعداد این آیات، که به آیات الاحکام شهرت دارد، 500 آیه است. این تحقیق بر آن است تا به بررسی آیاتی بپردازد که امامان معصوم(ع) از آن آیات، استنباط فقهی داشته اند اما جزء آیات الاحکام مشهور شمرده نشده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که با توجه به وسعت دلالت آیات قرآن و نیز استشهادهای امامان معصوم(ع) به آیاتی که در ظاهر و دلالت اولیه خود ارتباطی به احکام و مسائل فقهی ندارند، می توان دایره آیات الاحکام را وسیع تر از آنچه تاکنون پذیرفته شده، دانست. همچنین این گونه استنادهای امامان معصوم(ع) و برداشت های ظریف فقهی آنان از برخی آیات قرآن، حاکی از بینش الهی ویژه آنان در پرتو امامت است.
براهین توحید ذاتی در روایات
حوزه های تخصصی:
خرد و خردورزی از ویژگی ها و امتیازات مهم بشری شمرده می شود و همواره راهنمای بشر به سوی سعادت بوده است و می توان آن را زبان مشترک همة انسان ها برشمرد. لذا اولیای دین در تبلیغ پیام الهی از این نعمت الهی فراوان استفاده کرده اند. در این مقاله برآنیم تا گوشه ای از این راهبرد را به نظاره بنشینیم و براهین توحید ذاتی در روایات را بررسی کنیم؛ بنابراین می کوشیم با روش کتابخانه ای و شیوة توصیفی ـ تحلیلی براهین مورد استفاده در روایات را استخراج کنیم. براهین پرشماری در آثار معصومین مورد استناد واقع شده است که می توان برهان نفی ترکیب، برهان نفی محدودیت، برهان فرجه، برهان عدم آثار و برهان عدم دلیل را از جملة آنها برشمرد.
همبستگی اجتماعی در قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
شاید اولین بار دورکیم مفهوم همبستگی اجتماعی را وارد جامعه شناسی کرد. وی از درون تقسیم کار در نظام اجتماعی، مفهوم همبستگی اجتماعی را به دست آورد. دورکیم دستگاه مفهومی و تحلیلی خاصی را طراحی می کند که اضلاع چهارگانه آن عبارتند از: تقسیم کار اجتماعی، وجدان جمعی، همبستگی اجتماعی و حقوق.
از سوی دیگر، قرآن کریم ضمن پاسداشت همبستگی اجتماعی، نقطه عزیمت متفاوتی را برمی گزیند تا به جای دستگاهی لرزان بر بنیان های اعتباری، نظریه خود در این باره را بر شالوده های فطری و تکوینی استوار سازد. قرآن کریم، اصلی ترین عامل همبستگی را دین الهی قرار می دهد که ریشه آن فطری و تکوینی است. همچنین از مؤلفه های تکوینی و اجتماعی دیگری همچون روابط خانواده و خویشاوندی، نام می برد. هرچند هیچ یک از این عوامل اجتماعی نمی تواند در تراز اسلام و ایمان به خدای واحد قرار گیرد.
این مقاله با رویکرد تحلیلی و توصیفی، به واکاوی مفهوم همبستگی اجتماعی در قرآن می پردازد.
دلالت های نظریة فطرت در نظریة فرهنگی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
«نظریة فطرت»، سرشتی برای انسان تصویر می کند که الهی، فراگیر، تبدیل ناپذیر، غیراکتسابی و مصون از خطاست و سایر موجودات، بدین سیاق از آن بهره مند نیستند. ازاین رو، فطرت، وجه تمایز انسان از سایر موجودات است.
ورود مفهوم «فطرت» به مبادی علوم مختلف، تبعات معرفتی فراوانی به همراه دارد. نظریة فرهنگی، یکی از دانش هایی است که با ورود مفهوم «فطرت» بدان، دستاوردهای علمی مهمی حاصل خواهد شد. «ابتناء بقاء فرهنگ ها بر عناصر فطری»، «بهره مندی همة فرهنگ ها از فطرت الهی»، «معتبر دانستن بخشی از تفاوت های فرهنگی جوامع»، «تحلیل بحران های فرهنگی بر اساس فطرت»، «رأی به تعالی پذیری همة فرهنگ ها»، «فطری دانستن ارتباطات»، «امکان گفت وگوی فرهنگ ها با زبان فطرت»، «مفاهمة ذاتی فرهنگ ها با فرهنگ دینی» و «ورود به سیاست گذاری فرهنگی مبتنی بر نظریة فطرت»، در جمله موضوعاتی هستند که در این مقاله، به عنوان دلالت های نظریة فطرت در نظریة فرهنگی مورد بررسی و نقد قرار گرفته اند.
تکنولوژی و فرهنگ بررسی تطبیقی دیدگاه میرباقری و پایا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میرباقری و پایا درباره چیستی تکنولوژی و امکان متناسبسازی تکنولوژی با فرهنگ، دیدگاههای مشابهی دارند، اما در نحوه مواجهه با تکنولوژی غرب دو دیدگاه متفاوت را مطرح میسازند. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی ابتدا نقاط اشتراک این دو دیدگاه را بیان داشته و سپس به این پرسش پاسخ خواهیم داد که با وجود این نقاط اشتراک فراوان چرا در نحوه مواجهه با تکنولوژی غربی این دو مسیرهای متفاوتی را در پیش میگیرند. نتیجهای که از این تحقیق بدست آمده این است که نوع تفسیر میرباقری و پایا از مقدمات به ظاهر مشترک، منشاء اختلاف آن دو در نتیجه گردیده است.