مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
فطرت
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال اول زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
16 - 36
حوزه های تخصصی:
در میان آثار ماندگار ملل مختلف، مباحث و موضوعاتی بیان شده که اگر درون مایه های آن بررسی شود در تعامل و گفتگوی میان آن ها به امکان هایی دست خواهیم یافت که تطبیق آن ها را معقول می نماید. موضوع عبودیت و پایگاه تکوینی آن نیز از موضوعاتی است که در دیوان غزلیات حافظ و آثار افلاطون از نظر دور نمانده است. موضوعی که با توجه به سنخیت آن با فطرت و عهد الست به تعبیر حافظ ( البته بر مبنای اعتقاد به قرآن) و با مشاهده ایده ها قبل از هبوط روح در جسم انسان به تعبیر سقراط آثار افلاطون (البته بر مبنای تفکر فلسفی)، ریشه در نوع خلقت و سرشت آدمی دارد و با عشق نسبتی دیرینه دارد. بنابر اهمیت این دو اثر در ادبیات ایران و فلسفه و ادبیات غرب و نیز ضرورت تبیین موضوع مورد بحث که جایگاه اساسی در رساندن انسان به سعادت ابدی دارد پژوهش حاضر سعی کرده تا با رویکرد تحلیلی- تطبیقی به واکاوی این دو اثر بپردازد. از نتایج تحقیق بر می آید که شباهت ها و هم داستانی و هم زبانی حافظ و سقراط آثار افلاطون با وجود فاصله طولانی بین زمان بودن آن ها، به این بر می گردد که به زبان فطرت پاسخ سعادت طلبی فطری انسان را دادند و عشق را با سرشت انسان عجین و برای سیر مراتب انسان تا قرب الهی جاودان ترسیم کردند.
ویژگی های روانشناختی فطری انسانی زیربنا برای تربیت مطلوب در دوره نوجوانی دختر و پسر با تأکید بر دیدگاه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه ویژگی های روانشناختی فطری انسانی است که براساس آموزه های اسلامی در روایات ائمه معصومین(ع) برای تربیت مطلوب در دوره نوجوانی باید مورد توجه قرار گیرد. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی است و به منظور گردآوری داده ها، روایات ائمه(ع) درباره موضوعِ ویژگی های روانشناختی فطری، مورد مطالعه قرار گرفته و ویژگی های روانشناختی ای که برای تربیت در دوره نوجوانی مورد تأکید بوده است، جمع آوری و با روش کیفی توصیف و تحلیل گردیده است. نتایج پژوهش نشان داد که در آموزه های ائمه معصومین(ع)، زیربنا قرار دادن ویژگی های روانشناختی مثل کمال جاویدخواهی، میل به رشد شناختى و تعالی عقلى اجتماعی، گرایش به خوبی ها و خیرها، دین گرایی و حق پذیری، محبت و مهربانی، روحیه استقلال خواهی و عدم وابستگی به دیگران، مسئولیت پذیری، حفظ و ارتقاء عزت نفس و تمایل به فعالیت های پر شور و نشاط به منظور تربیت مطلوب نوجوانان دختر و پسر، مورد تأکید است.
بازتأملی در دلالت آیه 30 سوره روم بر تغییرناپذیری فطرت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از مفسران و برخی نویسندگان در آثار مرتبط با انسا ن شناسی، آیه 30 سوره روم را دلیل بر تغییرناپذیری فطرت انگاشته اند؛ اما مشاهده انکارناپذیر تغییر در فطرت از جهت «شدت و ضعف» و «فعلیت و قوه» و نیز دلالت آیاتی متعدد بر تغییر و حتی زوال فطرت، تفسیر یادشده را به چالش می کشد. پژوهش حاضر درصدد است به روش تفسیر موضوعی، دیدگاه یادشده در دلالت آیه بر تغییرناپذیری فطرت را نقد کند و تفسیر صحیح آیه را ارائه دهد. حاصل پژوهش این است که آیه یادشده، اساساً ناظر به مسئله «ثبات یا تغییرپذیری فطرت» نیست؛ بلکه مراد آیه، نفی هرگونه «تبدیل» در «آفرینشگری» خداست؛ بدین معنا که آفرینش خداوند، قانون هایی دارد که هیچ گاه دستخوش تبدیل نمی شود؛ معنایی که در آیات دیگر، با عنوان «تبدیل ناپذیری و تحول ناپذیری سنت خداوند» بیان شده است.
اصول «اخلاق مسالمت» با تمرکز بر سخنان امام علی علیه السلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله احادیث نهج البلاغه به منزله تفسیر قرآن کریم مورد استفاده قرار گرفته اند و با استفاده از سخنان امام اول شیعیان علی علیه السلام منظومه ای اخلاقی صورت بندی شده که مبتنی بر مشترکات انسانی است تا پاسخگوی روابط فرادینی و فرافرهنگی در عصر ارتباطات باشد. این اصول اخلاقی بر مبانی مشترک انسان شناختی مانند پاک نهادی، برادری و برابری افراد بشر، پایه گذاری شده است تا زمینه های مشترک اخلاقی مانند رحمت، وحدت و عدالت فراهم شود و سپس اصول «اخلاق مسالمت» به گونه ای صورت بندی گردد که در هر یک از اصول، همه زمینه های مشترکِ زیست اخلاقی و نیز همه مبانی انسان شناسانه، حضور داشته باشند تا نظام اخلاقی منسجمی برای ارتباطات مسالمت آمیز میان «امت انسانی واحد»شکل گیرد. در این نوشتار با تمرکز بر آموزه های نهج البلاغه: اول) انسان شناسیِ مبتنی بر اشتراکات فطری بشر به عنوان ریشه اصلی اخلاق مسالمت، تبیین و صورت بندی می شود؛ دوم) زمینه های مشترک اخلاق مسالمت بر مبنای انسان شناسی فطری امام علی ترسیم می شود؛ سوم) مجموعة نظام مند اصول اخلاق مسالمت از نهج البلاغه اخذ می شود به گونه ای که هر یک از اصول، در بطن خود حامل زمینه های مشترک اخلاقی و مبانی انسان شناختی در کلام علوی باشد.
ظرفیت های فرهنگی - هویّتی جهان فطری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۵
49 - 76
از دوره رواج تجربه گرایی، به فطرت به مثابه کیفیت خلقت انسان با ویژگی های فرامادی توجه جدّی نشده است و بیشتر پژوهش های انجام شده در باب سرشت نوعی انسان، یا رویکردی مادی دارد، به گونه ای که اساساً به انکار ذاتمندی انسان انجامیده (سرشت ستیز) یا با نوعی تقلیل گراییِ آدمی به ابعاد فیزیکی، ظرفیت های فرهنگی هویّتی انسان به داشته هایی از قبیل ابعاد فیزیولوژیکی و ژنتیکی فروکاسته شده (سرشت پذیر مادی) و به تدریج، درک انسان از هویّت نوعی خویش و دیگری فرهنگی را با چالش مواجه ساخته است. این نوشتار می کوشد بر پایه انسان شناسی قرآنی، با رویکردی فرامادی و با روش «توصیفی تحلیلی»، ظرفیت های فرهنگی هویّتی جهان فطری را به مثابه زیستْ جهان بنیادین و مشترک میان جهان های متکثّر فرهنگی بررسی کند. جهان فطری با برخورداری از ثبات ، اشتراک میان انسان ها، و قوانین عامی همچون «انکارناپذیری اصل واقعیت» (در حوزه بینش ها) و «گرایش به کمال مطلق» (در حوزه گرایش ها)، می تواند زمینه درکی از هویّت نوعی انسان و ایجاد تعامل میان جهان های فرهنگی متکثّر را فراهم سازد. برخی از یافته های آن عبارت است از: قدرت بازدارندگی فوق العاده بالا در برابر انکار بعد شناختاریِ مطلق علم در حوزه «ادراکات حقیقی»؛ ظرفیت هدایت گری اعتباریات به سمت گرایش های عالی انسانی در حوزه «ادراکات اعتباری»؛ قدرت جذب فرافرهنگی؛ توان دیپلماسی عمومی؛ جلوگیری از شکاف نسل ها؛ معنادار کردن بازگشتن به خویشتن.
جامعیت قرآن در معناداری زندگی با نگاهی به آرای علامه طباطبایی
منبع:
مطالعات علوم قرآن سال دوم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۳)
90 - 117
حوزه های تخصصی:
آدمی به دلیل فطرت کنجکاو خویش، همواره در جستجوی علت پدیده ها است. پرسش از چرایی هستی و مبدأ و منتهای خود، بنیادی ترین موضوعاتی هستند که پاسخ صحیح به آنها، زندگی را معنادار کرده، آدمی را از افتادن در دام پوچ گرایی می رهاند. پوچ گرایان به دلیل ناتوانی در تبیین علت غایی پدیده ها زندگی را محدود به این دنیا می کنند و سرنوشت تلخ فنا و نابودی را برای انسان رقم می زنند. قرآن کریم با تبیین غایت نظام هستی به طورعام و زندگی انسان به طورخاص، هر نوع پوچی و بی هدفی را از نظام هستی نفی می کند. در این مقاله با نگاهی به آرای علامه طباطبایی ضمن اثبات معنای زندگی از طریق برهانی کردن آن، با ذکر آیاتی از هدف داری نظام آفرینش، این حقیقت تبیین خواهد شد که قرآن جامع ترین پاسخ ها را به پرسش های برخواسته از فطرت آدمی به بشریت عرضه می کنند. روش تحقیق درنوشتار حاضر، عقلانی - وحیانی است که داده ها را به شیوه تحلیلی - توصیفی پردازش کرده است. از جمله مهم ترین نتایج این پژوهش عبارت اند از: اثبات معناداری زندگی با اقامه چهار استدلال و مستند کردن آنها به آیات قرآن، رهایی بشر از پوچ گرایی و بی معنایی زندگی در سایه تعالیم وحیانی قرآن از قبیل ارائه جهان بینی جامع و عقلانی در رابطه با آغاز و انجام انسان و نظام هستی.
بازخوانی آموزه فطرت با توجه به ژنوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم بهار ۱۳۹۹ شماره ۹۵
109 - 134
حوزه های تخصصی:
فطرت از آموزه های مصرّح قرآن کریم است که اشاره به آفرینش خاص و متمایز و ممتاز آدمی دارد. این سرشت مشترک انسانی در طول تاریخ تفکر اعم از دینی و غیردینی مورد توجه و اندیشه ورزی متفکران بوده است. در عین حال هر قدر دانش و پژوهش های انسان شناسی دانشمندان پیش رفته- اگرچه پشتوانه قرآنی و روایی نیز آن را تقویت کرده است- به نظر می رسد هنوز فرایند و مکانیسمی که شکل گیری فطرت مشترک انسانی را به گونه ای تبیین نماید که نظریات علمی و دینی را به یکدیگر مقرون سازد، ارائه نگشته است. نوشتار پیش رو کوشش کرده است تصویری عقلی- علمی از فطرت ارائه دهد که با مبانی حکمی و روایی و قوانین علمی ژنتیک سازگار باشد. از ارزیابی نسبت های مختلفی که میان فطرت و بعد روحانی و جسمانی آدمی برقرار است، می توان تفسیری جامع از فطرت ارائه کرد که سازگار و هماهنگ و مرتبط با بدن و نفس انسان باشد. نسبتی که میان آموزه های دینی فطرت و طینت از یک سو و طبیعت آدمی از دیگرسو برقرار است، می تواند ما را به احتمال انطباق میان فطرت با ژنوم انسانی نزدیک گرداند.
حکومت سعادت گرا در اندیشه سیاسی علامه طباطبایی(ره)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تفکر فیلسوفان در طراحی جامعه مطلوب است، به این امید که در عالم واقع تمام یا برخی از جنبه های آن تحقق یابد. نظرات فیلسوفانی چون «افلاطون»، «لاک» و حتی در دوران معاصر، تئوری عدالت «جان رالز» با این هدف و مقصود بوده است. در اندیشه سیاسی اسلام نیز با توجه به آموزه های قرآنی و سنت نبوی و ائمه معصومین: در بحث حکومت و حاکمیت و شرایط جامعه مطلوب، فیلسوفان اسلامی درصدد ارائه طرحی برای جامعه مطلوب می باشند. در این مقاله تلاش شده است جایگاه سعادت به عنوان هدف و غایت جامعه مطلوب اسلامی در اندیشه علامه «طباطبایی» فیلسوف و مفسر اسلامی مورد بررسی قرار گیرد. از دیدگاه علامه طباطبایی، جامعه ای به سعادت می رسد که حرکتش در مسیر فطرت انسانی و نظام آفرینش باشد. حکومت مطلوب، حکومتی است که براساس دین و فطرت، جامعه را به سعادت برساند. ازاین رو، جامعه ای به سعادت دنیوی و اخروی می رسد که دین منطبق با فطرت بر آن جامعه حکومت کند. اما هدف از تشکیل حکومت این است که هر فردى از افراد جامعه به کمال لایق خود برسد و در نیل به سعادت، کسى و چیزى مانع وی نگردد.
تحلیل تأثیر عمل بر رشد علم فطری در شبکه موضوعی از نگاه قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های قرآنی سال بیست و پنجم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۹۴)
154 - 133
حوزه های تخصصی:
نقد و بررسی آراء مفسران در زمینه تأثیر عمل بر رشد علم فطری در شبکه ارتباط موضوعی، مستلزم ارائه الگو و معیار و سپس عرضه عملکرد آنان بر آن الگو می باشد. در این راستا، ابتدا موضوعاتی که از سنخ عمل هستند و موجبات رشد علم فطری را فراهم می آورند، نظیر تقوا، ایمان، احسان، جهاد، شکرگزاری، تزکیه و تطهیر، شناسایی و رابطه آنها با علم فطری در شبکه تشریح گردیده، سپس هر کدام از این موضوعات نظیر تقوا به عنوان محور موضوعات مرتبط با خود، مانند نماز، انفاق، برّ، وفای به عهد، صبر، صدق و تواضع، در شبکه قرار گرفته و روابط تحلیل شده است. بدین ترتیب از یک سو جایگاه علم فطری و عمل در شبکه ارتباط موضوعی ترسیم گردیده و از سوی، دیگر آراء مفسران مورد ارزیابی قرار گرفته است.
فطریه الإعتقاد بالله: دراسه نقدیه(مقاله علمی وزارت علوم)
تعتبر مسأله الإعتقاد بالله فی رأی کثیر من علماء المسلمین مسأله فطریه. و سبب شهره هذا الرأی هو وفره الأدله النقلیه، و التی یفهم منها هذا المعنى فی بادئ الأمر. فقد خصصت الکتب الروائیه قدیما بابا تحت هذا العنوان. و فی هذه المقاله سوف نلاحظ أن هذه المسأله لیست أمرا فطریا لا بالمعنى الجبلی و لا بالمعنى الإدراکی؛ و السبب فی ذلک أن جمیع معاییر المعنى الأول لیست تامه کما أن الفطریه بالمعنى الثانی لیست مقبوله لأنها بحاجه إلى بحث عقلی للتصدیق و رد الشبهات، مع أن مفهوم الله فی مرحله التصور بحاجه إلى دقه و بحث کثیر و هذا ما یدل على أن هذا المفهوم هو من المفاهیم النظریه. و من هنا یتبین أنه لیس المراد من الأدله النقلیه هو ما یظهر منها فی الوهله الأولى.
نقش فطرت در حرکت استکمالی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
393 - 423
حوزه های تخصصی:
کاوش در باب فطرت و نقش عقل و خرد به عنوان کانون این قلمرو در مکاتب گوناگون، ابعاد مختلفی دارد. از بررسی این ابعاد گوناگون چنین برمی آید که فطریات مربوط به حوزه ادراک و شناخت، اصول و مبادی شناخت و تفکر بشر را تشکیل می دهد و موجب تمایز فطرت از طبیعت و غریزه می شود، تفاوتی که از سنخ اختلاف تشکیکی و ناشی از تفاوت در مراتب وجودی موجودات است. هرگونه تردید در این اصول و مبادی تفکر، بنای معرفت بشری را به چالش می کشد. از دیدگاه قرآن نیز معرفت فطری با دو حوزه وجود انسان (عقل و خرد، دل و روان) ارتباط دارد و از این دو سرچشمه می جوشد. از این رو اساس سنت دینی را بنیان ثابت و مشترک انسانی (فطرت او) تشکیل می دهد؛ یعنی حیات انسانی هم مدار ثابتی دارد و هم در مدار ثابت خود، پیوسته در تحول و تکامل است. آن مدار ثابت همانا انسانیت اوست که بر محور فطریات او استوار است. این خلقت ویژه انسان، او را به سوی مبدأ و منشأ کمالات فرامی خواند. حرکت تکاملی انسان از «خود»، یعنی خود ملکوتی، رحمانی و فطری انسان آغاز می شود با دیدار الهی پایان می یابد. لازمه چنین حرکت استکمالی جوهری، فقرشناسی وجودی، مجاهده مستمر با خواهش های نفسانی و مراقبت کامل، نوسازی معنوی مداوم، بازشناسی و بازیابی همیشگی، هدفشناسی و هدفداری است. بدیهی است حرکت و شدن از خود به سوی خدا در حقیقت رسیدن به خود برتر و تکامل یافته و توسعه بخشیدن به حقیقت وجودی خود است و انسان متحرکِ متکامل، انسان به خود رسیده و کمال یافته و سعادتمند است.
اعتباریات از نگاه المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عوامل گرایشی فاعل شناسا به منظور رفع نیازهای طبیعی، ادراکاتی بین فاعل شناسا و فعل ارادی اش اعتبار می کند تا «اراده» را تحریک کند و قوه عامله را به حرکت درآورده، فاعل شناسا را به کمال مطلوب خود برساند. این نوع ادراکات، به «اعتباریات» معروف اند که علامه طباطبائی در المیزان و دیگر آثار خود به آن پرداخته است. خاستگاه این نوع ادراکات، به «فطرت» و نوع آفرینش فاعل شناسا در مراتب طولی قوای احساسی و گرایشی او بازمی گردد. مهم ترین ویژگی های اعتباریات عبارت اند از: ترتب آثار حقیقی بر یک موضوع اعتباری، قراردادی بودن در عین ریشه در واقعیت داشتن، براساس مصالح مادی و معنوی اعتبار شدن، مستند انتخاب و اراده رفتارهای اختیاری بودن. عوامل گرایشی، بینشی، کنشی و وحیانی، عواملی اند که در پیدایش اعتباریات نقش ایفا می کنند. «اعتباریات» به یک لحاظ به «ثابت» و «متغیر» و به لحاظ دیگر به «قبل از اجتماع» و «بعد از اجتماع» تقسیم می شوند. رابطه بین این دو تقسیم، عموم و خصوص من وجه است. اعتباریات هم به صورت «نسبی»، هم به صورت «مطلق» قابل تصور هستند، و تنها در «تصدیقات» معنا دارند؛ ازاین رو باید واژه «تصورات اعتباری» را در کلام علامه توجیه کرد. براساس دیدگاه علامه، «اعتباریات» قضایای همیشه کاذب اند؛ زیرا در «اعتباریات» حدّ چیزی به چیز دیگری اسناد داده می شود.
مفاهیم شخصیت از دیدگاه اسلام
منبع:
مطالعات دین پژوهی سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
47 - 59
حوزه های تخصصی:
بحث درباره شخصیت و اظهار نظر در این زمینه، مستلزم شناخت ماهیت انسان است؛ زیرا ابتدا باید مشخص شود که انسان از چه ساحت های وجودی بهره مند است، چه صفات و انگیزه هایی در وجود او نهفته است، چه کشش ها و غرایز و فطریاتی دارد، کدام یک از این خصوصیات او ذاتی است و به طور طبیعی در وی یافت می شود و کدام یک از خصوصیات او اکتسابی است. از آنجا که ارائه الگو درباره شخصیت با نگرش به متون دینی از مباحث مهم و کلیدی است، بررسی جامع آن مستلزم آن است که دست کم در حوزه روان شناسی و دین، مورد مطالعه قرار گیرد. تاکنون مطالعات جدی و قابل توجهی درباره شخصیت با نگرش به منابع دینی انجام نشده است. این فقر پژوهشی باعث شده افراد سطحی نگر با برداشت های ناقص و نادرست به اظهارنظرهای خامی بپردازند و آن را به دین نیز نسبت دهند. از آنجا که روش های تجربی از بررسی پدیده های غیرمادی و نامحسوس عاجزند، برای مطالعه ساحت غیرمادی انسان باید از روش های غیر تجربی که امکان بررسی این بُعد از انسان را فراهم می کند، استفاده کرد. برای بررسی مفاهیم شخصیت از بعد دینی باید از مفاهیم اساسی درباره انسان مانند نفس، روح، فطرت و قلب آگاهی داشت تا به هدفی که همان شخصیت سالم و متعادل است، برساند. مقاله حاضر به بررسی مفاهیم شخصیت از دیدگاه اسلام پرداخته است.
بنیان های فرهنگ شناختی سبک زندگی از منظر قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مفهوم سبک زندگی در تمدن غربی به این دلیل که اغلب در چارچوب نوعی مصرف گرایی سطحی نمود یافته، به ابتذال کشیده شده است. سبک زندگی در این تلقی، نوعی زندگی مسرفانه، پر زرق و برق و تجملی را تداعی می کند که عمدتا بر منطق چشم و همچشمی در مصرف کالا و مد استوار است. اما سبک زندگی در تلقی قرآنی اشاره به واقعیت بنیادینی دارد که همه مفاهیم، تعاریف، دیدگاه ها و روایت های معطوف به فرهنگ و تمدن از آن سرچشمه می گیرند. سبک زندگی در حقیقت محتوا و روح عینیت یافته فرهنگ و تمدن به شمار می رود. از این رو، «واقعیت اعلا» یا «بخش حقیقی و نرم افزاری تمدن»، در حقیقت جامع ترین و سنجیده ترین بیانی است که اهمیت کانونی این واقعیت را در حیات انسانی به وضوح منعکس می کند. در این نوشتار مبانی فرهنگ شناختی سبک زندگی از منظر قرآن با استفاده از روش تحلیلی استنباطی مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه به دست آمده حاکی از آن است که از نگاه قرآن کریم، سبک زندگی طیب در جامعه ای امکان تحقق و وقوع دارد که الگوها و هنجارهای رفتاری آن از نظام فرهنگی متعالی و رشدیافته ریشه گرفته باشند. از نظر قرآن، نظام فرهنگی متعالی حق مدار، حکیمانه، مبتنی بر فطرت، دارای بنیادهای ثابت، سودمند و سازواره و منسجم است.
فطرت: استعداد یا فعلیت؟(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
«انسان» موضوع تربیت است و مسائل دانش تعلیم و تربیت حول محور چگونگی «شدن، تغییر و تربیت» اوست. از سوی دیگر، انسان دارای ابعاد وجودی گوناگونی است، و از مهم ترین ابعاد وجودی اش بعد فطری اوست. سؤالی که این نوشتار به دنبال پاسخ آن است این است که آیا این بُعد وجودی انسان، مانند برخی دیگر ابعادش، استعدادی است که قابلیت شدن و تغییر دارد یا موهبتی خدادادی و فعلیتی است که ثابت و لایتغیر است؟ اهمیت حل این سنخ مسائل، بنیادی بودن آن است؛ زیرا با حل آنها، تکلیف بسیاری از دست اندرکاران امر تربیت انسان در فرایند و عمل تربیت روشن خواهد شد. این پژوهش با استفاده از روش پژوهش توصیفی تحلیلی، ابتدا کوشیده است با تشریح و توصیف معنای «فطرت»، «استعداد» و «فعلیت»، شناخت درستی از این واژه ها ارائه دهد. سپس در یک فرایند فعالیت عقلانی، با تحلیل و تفسیر یافته ها و ضمن نقد و بررسی نظرات موجود درباره آن، نظر خود را در پاسخ به پرسش مذکور بیان دارد.
چیستی « شخصیت» و مبانی هستی شناختی و انسان شناختی آن درحکمت متعالیه صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شخصیت که از ریشه ی یونانی «persona» به معنای نقاب و ماسک، أخذ شده است اصطلاحاً اشاره دارد به ویژگی های بیرونی قابل مشاهده ی رفتارهای افراد و میزان تأثیر گذاری و تطابق خواسته ها و انتظارات اجتماعی آنها. اما چون یک مفهوم انتزاعی است تبیین معنای علمی آن نه تنها دشوار است بلکه به دلیل ارائه تعاریف متعدد و مختلفی از سوی روان شناسان که ریشه در جهان بینی و نگرش آنها به ماهیت انسان و شرایط فرهنگی و اجتماعی آنان دارد، تاکنون توفیقی در ارائه ی تعریفی واحد و قابل قبول از سوی نظریه پردازان شخصیت، حاصل نشده است. در پژوهش حاضر که به روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته است با جستجوی در آثار صدرالمتألهین و با تکیه بر مبانی هستی شناختی و انسان شناختی، هدف، یافتن معنای «شخصیت» است. نتیجه ی حاصل، حکایت از این دارد که همه افراد انسان فطرت واحد اما شخصیت های متفاوتی دارند. طبیعت و فطرت واحد داشتن به معنای مستوی الخلقه بودن آنهاست اما «شخصیت» همان «شاکله وجودی» است که بر مجموعه ای از صفات طبیعی و اکتسابی ویژه ی هر فرد اطلاق می شود که تعیین کننده ی خط مشی او در زندگی است. کمالات اکتسابی که براساس افکار و اعمال حسنه یا سیئه و تحت تاثیر عوامل محیطی و تربیتی و وراثتی، شکل دهنده ی ساختار وجودی انسان می گردد و رفتار وی تابع و هماهنگ با همین شخصیت شکل گرفته ی اوست و همانگونه که بر اساس حرکت جوهری، وجودش دائما در جریان و تحوّل است خویشتن شکل گرفته او نیز همانند رودخانه سیّالی خواهد بود که اگرچه شکل و موجودیت کلی آن ثابت است اما همانند وجودش در سیر استکمالی خود در جریان و تغییر و تحوّل خواهد بود.
فطرت به مثابه یک نظریه انسان شناختی رقیب برای علوم انسانی مدرن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴
7 - 38
حوزه های تخصصی:
امروزه به نظر می رسد که دیدگاه داروین درباره ماهیت انسان، به نحوی زیربنای انسان شناسی اومانیستیِ مدرن قرار گرفته است و تمامی مسائل انسان در حد یک حیوان تکامل یافته و در افق غریزه تحلیل می شود. در مقابل، آنچه در معارف اسلامی، انسان را موجود ویژه می کند، بهره مندی او از حقیقتی متعالی به نام «روح» یا «فطرت انسانی» است. با اینکه برخی از متفکران در فرهنگ اسلامی، فطرت را «ام المعارف» دانسته اند، اما حق این است که تاکنون «فطرت» به عنوان یک نظریه منسجم که بتواند در مقایسه با دیدگاه های رقیب در عرصه علوم انسانی و اجتماعی لوازم خود را بروز دهد، ارائه نشده است. در این مقاله تلاش شده است ایده «فطرت»، در قبال برخی از دوگانه های مهم اندیشه غربی، در افق یک نظریه بازسازی شود، و برخی از زوایای آن، به نحو انضمامی در ساحت انسان شناسی نشان داده شود؛ نوعی انسان شناسی که از کلی گویی فراتر رود و بتواند به عنوان مبنایی در ساحت علوم انسانی و اجتماعی در قبال نظریه های غربی به کار گرفته شود.
مبانی روان شناختی و جامعه شناختی معروف و منکر با استناد به مفاهیم قرآنی (طرحی نو در جهت تولید علوم انسانی مبتنی بر معارف اسلامی)
در این مقاله با استفاده از اصول و مفاهیم مستخرج از قرآن کریم به تدوین مبانی جامعه شناختی و روان شناختی معروف و منکر پرداخته ایم. بدون شک هر علم اسلامی می باید مستند به قرآن کریم باشد. به عبارت دیگر، ملاک صحت اندیشمندان در تدوین علوم اسلامی، قرآن کریم است. معروف و منکرهای دینی از مقوله ارزش ها و هنجار های جامعه اسلامی می باشند که یکی از موضوع های اصلی مورد مطالعه در رشته جامعه شناسی اند. این نوع از مطالعه به عنوان شیوه ای نو در جهت تولید علوم انسانی اسلامی برای نقد و بررسی اندیشمندان اسلامی ارائه می گردد. ابزار شناخت در قرآن کریم حس و عقل و قلب معرفی شده اند. حس، جمع آوری اطلاعات می کند؛ عقل، جمع بندی و تحلیل می کند؛ و قلب، باور می کند که بر اساس آن رفتار شکل می گیرد. شناخت معروف و منکر در طبیعت و فطرت انسان نهفته است و با انسان متولد می شود. همان طور که می توانیم با امکانات فیزیکی چشم، رنگ ها را تشخیص دهیم و با این قدرت متولد می گردیم، قوه تمیزِ درست از غلط نیز با ما متولد می شود و می توانیم معروف و منکر واقعی را بشناسیم. اما در جریان اجتماعی شدن معروف و منکر های مشهور اجتماعی به تدریج خود را به انسان ها تحمیل می کنند و ای بسا که غالب بر قوه تمیز طبیعی یا به عبارتی فطری انسان ها شوند. اگر معروف و منکر های اجتماعی با معروف و منکر های فطری مطابق باشند، به راحتی این درک اجتماعی مورد تأیید هر فرد قرار می گیرد، اما اگر معروف و منکر اجتماعی با معروف و منکر فطری مطابق نباشد، به تدریج فرد خود را متقاعد می سازد تا همرنگ جامعه شود. اما هستند کسانی بیداردل که در چنین مواقعی همرنگ جامعه نشده و به ندای وجدان خود عمل می کنند. پیغمبران الهی برای تذکر معروف و منکر های حقیقی مبعوث می شوند و به تشخیص انسان های بیداردل کمک می نمایند. در این مقاله تلاش ما بر این است تا مکانیسم یا سازوکار رشد فردی را در جریان جامعه پذیری بیان کنیم و تعارضات و هماهنگی های معروف و منکر فردی یا فطری و اجتماعی را بیان داشته نحوه تعامل میان آنان را بیان داریم.
نظریه فطرت و ظرفیت آن برای تحول در علوم اجتماعی(مقاله پژوهشی حوزه)
دربار ه ظرفیت های نظریهٔ فطرت برای تحول و پیشرفت علوم اجتماعی ، ا ظهارنظرهایی از سوی برخی اندیشمندان مسلمان مطرح شده است که کمتر واکاو ی شده و شرح و بسط داده شده اند. این مقاله با هدف ارزیابی این اظهارات و برپایه این پیش فرض که نظریهٔ انسان شناختی فطرت می تواند افق های نوینی در برابر علوم اجتماعی، به ویژه در حوزه های مهمی همچون جامعه شناسی دین، جامعه شناسی اخلاق، جامعه شناسی خانواده و آسیب شناسی و تغییرات اجتماعی بگشاید ، ابتدا با رویکردی فلسفی و با بهره گیری از دیدگاه های فلاسفه مسلمان به ویژه بزرگانی ، همچون علامه طباطبا یی، شمائی کلّی از ا ین نظر یه و اصول و مفروضات آن ارائه داده است که در پنج اصل خلاصه شده اند: تدرج انسانیت، تما یز قائل شد ن میان فطرت غر یزی و فطرت عقلی ، امکان وقوع تزاحم میان امور فطر ی ، امکان انحراف از فطرت و لزوم تفکیک فطرت الهی از طبیعت ثانو یه . در ادامه ، به منظور پاسخ به این سؤال که نظریهٔ فطرت چه تأثیر ملموسی بر تحول علوم اجتماعی می تواند در پی داشته باشد ، با رویکردی استکشافی تحلیلی کوشش شده است ا ین تأثیر ، در قالب نمونه هایی واقعی از مباحث رشته جامعه شناسی، نشان دا ده شود که ا ین مهم به عنوان نوآور ی ا ین مقاله، با عطف توجه به مسائل ذیل صورت گرفته است : امکان شناخت جوامع دیگر، عقلانیت مردمِ جوامع دیگر ، تقدم تغییرات درونی انسان ها بر تغییرات بیرونی جوامع در بیشتر مسائل، امکان اِسناد بسیاری از تحولات معرفتی و فرهنگی جوامع به تبدّل طبایع ثانویه افراد و ارتقا ی ظرفیت علوم اجتما عی در تبیین امور ی مانند خاستگاه خانواده، تفاوت رفتار انسان های متعالی با انسان های پست، عرفی شدنِ جامعه، تأثیر ایمان و اخلاق بر تقویت پیوند زناشویی و تأثیر ایمان و اخلاق بر اقتدار رهبری دینی .
بررسی انتقادی نظریه های متعارف انگیزش؛ به سوی نظریه رشد(مقاله پژوهشی حوزه)
تقسیم بندی، نقد و تحلیل نظریه های مختلف در یک حوزه سرآغاز مطرح کردن نظریه های نوین به حساب می آید. در پژوهش حاضر که حول مفهوم انگیزش در مدیریت صورت پذیرفته است، ضمن برشمردن دو تقسیم بندی اصلی از نظریه های انگیزش، یعنی تقسیم بندی آفاقی و انفسی، سعی بر آن شد تا در هر تقسیم بندی، مهم ترین ریشه های نظریه ها ذکر شود. نظریه های انفسی به لحاظ ریشه به چهار دسته احساسات محور، شناخت محور، نیازمحور و شخصیت محور تقسیم شده اند و در نظریه های دسته آفاقی، به دو سری نظریه فرایندمحور و هدف محور اشاره شده است. سپس با بهره گیری از روش تحلیلی انتقادی، به مرور ادبیات مذکور پرداخته شده و پس از تحلیل ریشه هر کدام از نظریه ها، انتقادات واردشده در چهار دسته اصلی سازمان دهی شده است که شامل «هستی شناسی»، «انسان شناسی»، «معرفت شناسی و روش شناسی» و «مسئله غالب و تعبیر عام آن ها از سازمان» می شود. برای دستیابی کامل به هدف پژوهش و تحقق یک مرور انتقادی جامع در حوزه انگیزش، که هم ابعاد سلبی و هم ابعاد ایجابی داشته باشد، علاوه بر نقد نظریه های مذکور در انتها به طرح نظریه گرایش محور و تفاوت آن با نظریه های پیش گفته پرداخته شد.