مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
فضای جغرافیایی
منبع:
ژئوپلیتیک سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
116 - 141
حوزههای تخصصی:
تحولات و پیشرفت های صورت گرفته در طی دهه های اخیر روند وابستگی و پیوند روزافزون کشورها را به یکدیگر فراهم آورده است و در این بین مناطق مرزی را به کانون توجه مطالعات تبدیل کرده است. مطالعات مرزی در دوره حاضر بیشتر روی توسعه مناطق مرزی، سطح کنش ها، نفوذپذیری مرزها، ساکنین مرزی و غیره همه به نوعی بر برجسته تر شدن مطالعه مناطق مرزی تأکید کرده اند. بررسی مطالعات صورت گرفته در این زمینه نشانگر وجود نوعی ابهام و عدم مفهوم سازی درست از منطقه مرزی است. از سوی دیگر، در زمینه وسعت و پهنه سازی منطقه ای که به عنوان منطقه مرزی در نظر گرفته شود، کاری صورت نگرفته است. تحقیق حاضر با هدف مفهوم سازی و تبیین مولفه های شکل دهنده منطقه مرزی با روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای و پرسش نامه ای به انجام رسیده است. نتایج حاصل از تحقیق حاضر نشان دهنده آن است که مفهوم منطقه مرزی فضای جغرافیایی بلافصل خطوط مرزی با وسعت های متفاوت که تحت تأثیر مستقیم مرزها قرار می گیرند، می باشد. برای تفسیر از تحلیل محتوا و تحلیل سلسله مراتبی(ANP)، استفاده شده است. نتایج اولویت بندی نیز نشان می دهد که دارا بودن پیوند طبیعی با فراسوی مرز، سرمایه گذاری پایین در منطقه(به دلایل امنیتی و غیره)، دارا بودن پیوند قومیتی با فراسوی مرز، تأثیرپذیری از سیاست ارتباطی نسبت به کشور هم مرز، دارای پیوندهای تاریخی با فراسوی مرز، آمیختگی زندگی بازیگران با مرز، منطقه ای با وسعت توافق شده و در آخر قرارگیری در خط مقدم حمله و جنگ، موثر مولفه های شکل دهی منطقه مرزی انتخاب شدند
پیامدهای تئوریک خوانش بازیگران سیاسی از فضای جغرافیایی در چارچوب دیدگاه پدیدارشناسی هرمنوتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۷)
887 - 901
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی هرمنوتیک از جمله رویکردهایی است که در چارچوب آن نقش فرد در تفسیر و خوانش پدیده ها از جایگاه ویژه ای برخوردار است. برخلاف هرمنوتیک کلاسیک، که در آن متن فعال و ذهن غیرفعال است، در پدیدارشناسی هرمنوتیک ذهن انسان و جامعه فعال است و به متن اجتماعی - فضایی معنا می دهد. در این رویکرد همچنین فضای جغرافیایی فاقد معنای کشف شدنی است و این فرد یا جامعه خوانشگر است که با ذهن سرشار از معنای خود واقعیتی را به فضا منتقل می نماید. در این راستا در مطالعه رابطه سیاست و فضای جغرافیایی لحاظ کردن قرائت بازیگر سیاسی از فرم ها و فرایندهای فضایی دارای پیامدهای تئوریک مهمی خواهد بود که بدان کمتر پرداخته شده است. در این پژوهش کوشش شده با اتکا به روش توصیفی - تحلیلی و در چارچوب پدیدارشناسی هرمنوتیک پیامدهای تئوریک خوانش «اگوی سیاسی» نسبت به فضای جغرافیایی ارائه شود. یافته های تحقیق مؤید آن است که خوانش بازیگران سیاسی از فضا عاملیت مهمی در تولید الگوهای بین الاذهانی و زیست جهان شهروندان نسبت به فضا خواهد داشت. ضمن اینکه با قرارگیری بازیگران سیاسی جدید در مصدر قدرت امکان ظهور درک متفاوتی از فضاشناسی و فضاسازی در یک قلمرو سیاسی وجود دارد و این فرایند موجب تحول مداوم در مفاهیم مورد مطالعه در جغرافیای سیاسی می شود. از این رو، به کارگیری روش های مشاهده، مصاحبه، و مراجعه به مونوگرافی های اجتماعی و روان شناختی می تواند در شناخت اثرگذاری سیاست بر فضا مورد توجه قرار گیرد.
از فضای تصوری به فضای Cybernetic بازنگری ارتباط بین فضاهای واقعی و فضاهای مجازی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سرزمین سال اول زمستان ۱۳۸۳ شماره ۴
62 - 76
حوزههای تخصصی:
می توانیم با به کارگیری مفهوم فضای Cybernetic به منظور مشخص نمودن ارتباط بین فضاها، فرهنگ و هویت فرد در فضای ،Cybernetic ارتباط بین فضاهای واقعی و مجازی را بررسی کنیم. این واژه جدید به ما اجازه می دهد که به بررسی همه جانبه اینترنت در فرهنگ عمومی بپردازیم. مقدمه : ورود اینترنت به زندگی روزانه میلیون ها نفر در سراسر جهان ، باعث تغییر شرایط زندگی افراد مثل هویت آن ها، جامعه شان و ارتباطات بین آن ها شده است. بعضی از این تغییرات به این علت است که استفاده کنندگان از اینترنت ( شبکه اطلاعاتی ) شیوه ای به کار گرفته اند تا ارتباط خود را با فضاهای واقعی و مجازی که هم اکنون در آن زندگی می کنند، هماهنگ سازند. در این مقاله، ما روشی را ارائه می کنیم که نشان می هد ساختارهای مکان و فضا زمانی تغییر می یابند که افراد و گروه ها وقت زیادی را در فضای تصوری صرف نمایند. 1 به عنوان نقطه شروع، لازم دانستیم که مرور کوتاهی بر رو ش های سنتی داشته باشیم که بر اساس آن ها نظریه مکان و فضا به وجود آمده است . چنانچه می دانیم ما هم اکنون به عصری وارد شده ایم که عصر فرهنگ و تکنولوژی است و بعضی از جنبه های مهم تفکر در مورد مکان، فضا و ارتباط آن ها با فرد، تحت تأثیر استفاده روز افزون از فضاهای دیجیتالی/مجازی در فرهنگ عموم مردم قرار گرفته است. در نتیجه ما در مورد این فضای جدید، شیوه تفکر متفاوتی را پیشنهاد کرده ایم و به آن نامی جدید با عنوان فضای Cybernetic داده ایم که نشانگر فضایی می باشد که از طریق ارتباط فضاهای واقعی و مجازی ایجاد شده است. از آن جایی که این موضوع در مباحث آکادمیک و عمومی مطرح شده است ما نیز بحث خود را در مورد جنبه های مهم نظریه فضا شروع می کنیم.
بررسی پیامدهای ناشی ازجابجایی فضایی، مکانی روستاها درمناطق زلزله زده شهرستان رودبار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سرزمین سال پنجم تابستان ۱۳۸۷ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
23 - 34
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر که با هدف بررسی پیامدهای ناشی از جابجایی فضایی - مکانی روستاها بعد از زلزله سال 1369 درروستای چهارمحل از توابع بخش خورگام شهرستان رودبار به انجام رسیده است، بدنبال بازگو کردن ابعاد مثبت جابجایی و ادغام روستاها می باشد.
جمع بندی نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل اطلاعات نشان می دهد که اکثر پاسخگویان ازجابجایی وادغام روستا رضایت داشته اند این درحالی است که مطالعات گذشته جملگی برعدم موفقیت جابجایی وادغام روستاها تاکید دارند. ازدیگرنتایج مطالعه حاضر، تغییراتی است که بواسطه برخورداری ازامکانات وخدمات زیربنایی پس از جابجایی بوجود آمده است ونظراهالی رانسبت به جابجایی وادغام مثبت کرده است همچنین تاثیر ویژگی های فردی پاسخگویان (از جمله سن وافرادتحت تکفل ) درایجاد دیدگاه مثبت نسبت به جابجایی ازجمله نتایج این مطالعه بشمار می رود.
یقینا وجود این رضایت مندی ناشی از تغییراتی است که بواسطه جابجایی فضایی – مکانی روستاها درابعاد مختلف زندگی آنها بوقوع پیوسته است
باتوجه به وجود تجارب ناموفق از جابجایی و ادغام روستاها این اقدامات می باید تنها در شرایط ضروری و با جلب مشارکت و رضایتمندی گروه های هدف همچنین با ایجاد فضای امنیتی در ابعاد اقتصادی، اجتماعی ، اکولوژیک و کالبدی زندگی روستاییان به مرحله اجرا در آید. به عبارت دیگر تنها با فراهم سازی بسترهای اجتماعی، اقتصادی، نهادی، کالبدی و اکولوژیک می توان مسیر موفقیت طرح های جابجایی فضایی مکانی روستاها را هموار کرد
بررسی و تحلیل فضای مجازی بر فضای جغرافیایی و شناسایی رابطه بین احساس امنیت و اعتماد درکاربران نسبت به فضای مجازی با توجه به میزان استفاده از اینترنت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سرزمین سال چهاردهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
53 - 70
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی فضای مجازی بر فضای جغرافیایی و شناسایی رابطه بین دو مخاطره ی عدم احساس امنیت و بی اعتمادی با توجه به میزان استفاده از اینترنت در میان جمعیت نمونه 300 نفری گروه سنی 15 تا 25 سال است. برای دستیابی به این اهداف ابتدا تأثیر فضای مجازی بر فضای جغرافیایی به روش کتابخانه ای مشخص شد و سپس جهت شناسایی وجود یا عدم وجود ارتباط بین میزان استفاده از اینترنت و احساس عدم امنیت و بی اعتمادی در بین کاربران، پرسشنامه ای محقق ساخته مورداستفاده قرار گرفت. پس از جمع آوری داده ها با استفاده از نرم افزار spss و آزمون کای اسکوئرپیرسون و آزمون همبستگی پیرسون تلاش شده است تا رابطه بین میزان استفاده از اینترنت با احساس امنیت و بی اعتمادی ارزیابی شود. یافته های پژوهش بیانگر آن است که امروزه فضای مجازی فضایی تأثیرگذار بر رفتار و روابط انسانی است و در رابطه بااحساس عدم امنیت و بی اعتمادی مشخص شد که درمجموع هرچه میزان استفاده از اینترنت در بین کاربران بالاتر باشد، احساس عدم امنیت و میزان بی اعتمادی نسبت به این فضا و نسبت به سایر کاربران با نسبت بیشتری افزایش می یابد.
باورهای مذهبی و امنیت در فضاهای جغرافیایی (با تاکید بر حوزه سرزمینی آسیای مرکزی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سرزمین سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۶۲)
63 - 84
حوزههای تخصصی:
مذهب و باورهای مذهبی همواره یکی از معیارهای تمایز میان فضاهای جغرافیایی بوده و نوع باورها و اعتقادات مذهبی هر منطقه جغرافیایی عاملی موثر در شکل گیری ساختارهای مختلف آن منطقه است. مذهب به عنوان یک عنصر فرهنگی، منشا ایجاد تغییر، تفاوت و تباین در مکان های گوناگون بوده و شاید بر همین اساس برخی چالش های مشهود دینی و مذهبی، همچون ترویج افراط گرایی در جغرافیای جهان اسلام را نیز می توان در قالب این روند بررسی نمود. این پژوهش با بهره گیری از اطلاعات به دست آمده از منابع کتابخانه ای و تا حدودی میدانی و استفاده از روش تحلیلی- توصیفی، ضمن تبین مفاهیم مربوطه، با طرح این سوال که باورهای مذهبی چه تاثیری بر امنیت فضاهای جغرافیایی دارد؟ به واکاوی تاثیر این مولفه در امنیت حوزه سرزمینی آسیای مرکزی یرداخته، و در نهایت، نقش باورهای مذهبی را به عنوان یکی از عوامل موثر بر امنیت فضاهای جغرافیایی را با بیان رابطه مستقیم بین این دو مقوله، به اثبات رسانده است.
تحلیل فضایی اثرات بازارچه های مرزی در توسعه یافتگی شهرهای بانه و پیرانشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش جغرافیایی فضا سال پنجم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۱۸
189 - 200
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر بررسی تأثیر بازارچه مرزی بانه و پیرانشهر در درجه توسعه یافتگی این دو شهر بر اساس شاخص های اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی، کالبدی – فضایی است و همچنین عوامل مؤثر بر تفاوتهای تاثیر بازارچه های مرزی درتوسعه یافتگی است. مناطق مرزی از نقاط حساس و استراتژیک کشور به شمار می آیند که دارای طبیعت غیر حاصلخیز به خصوص در عرصه های کوهستانی و بیابانی هستند. به همین دلیل فقدان رفاه و نبود انگیزه های لازم برای زندگی، زمینه ساز مشکلات سیاسی، اقتصادی،و امنیتی برای دولتهای وقت بوده است. در این میان بازارچه های مرزی ازعمده ترین ابزارهای متحول کننده شهرهای مرزی می باشند که می توانند تحولی بنیادین در کارکرد، کالبد، تولید، اشتغال و در نهایت تغییر ساختار اقتصادی و کالبدی و کاهش مهاجرت شهرهای مرزی ایجاد کنند. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از مدل کمی موریس انجام شده است.جمع آوری داده ها و اطلاعات از طریق روش کتابخانه ای و مشاهده میدانی صورت گرفته است. نتایج حاصله با استفاده از روش موریس و مشاهده میدانی حاکی از آن است که اگر چه شهر پیرانشهر و بانه در شرایط طبیعی و توپوگرافی تقریبا یکسانی هستند ولی تأثیر بازارچه مرزی در توسعه یافتگی شهر بانه نسبت به پیرانشهر بیشتر بوده است و آن ناشی از دسترسی ارتباطی، عوامل فرهنگی (قومیت همگن)، اقتصاد وابسته به خدمات و فعالیت غیر از کشاورزی و به طور کلی فضای جغرافیایی خاص شهر بانه می باشد. همچنین محدودیت جغرافیایی شهر پیرانشهر از قبیل محصور بودن بین کوههای مرتفع و زمین های کشاورزی مرغوب و تعدد کاربری نظامی اطراف از عوامل موثر در کمتر توسعه یافتگی شهر پیرانشهر نسبت به بانه می باشند.
سنجش عوامل موثر بر شکل گیری شهر هوشمند در فضای جغرافیایی شهر تبریز کم آبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر هوشمند و استفاده از حاکمیت شهری مبتنی بر فن آوری اطلاعات و ارتباطات، یک روند روبه رشد گسترده در سراسر جهان است که انتظار می رود برای اداره شهرها و مشکلات شهری پیچیده و متنوعی که حاصل شهرنشینی و شهرگرایی شتابان است کارآمد و موثر باشد. با این حال، به نظر می رسد در ساز و کار اجرا و تحقق معیارها و غایت اهداف آن، بسیاری از مشکلات اساسی من جمله: منابع انسانی، سیاست های توسعه فناوری و مشکلات اقتصادی و فرهنگی به طور قابل توجهی بر موفقیت اجرای آن در فضای جغرافیای سیاسی آن تاثیرگذار باشد. هدف تحقیق حاضر شناسایی عوامل موثر در شکل گیری شهر هوشمند در فضای جغرافیایی شهر تبریز است که با روش های توصیفی و تحلیلی و از طریق پیمایش انجام یافته است. در این مطالعه پایه آماری، حجم نمونه برابر با 384 نفر از ساکنان شهر تبریز است که برای تحلیل اطلاعات و داده ها از معادلات ساختاری در نرم افزارهای Spss و Smart Pls استفاده شده است. یافته های تحقیق مبین این است که در نمونه مورد پژوهش، شاخص های مورد بررسی رابطه ی معنی داری با شهر هوشمند و با سطح اطمینان 95 درصد دارند که در بین مولفه های مورد بررسی در پژوهش حاضر، بیشترین تاثیرگذاری بر شهر هوشمند سه شاخص: شهروند هوشمند ( SC )، دولت هوشمند ( SG ) زندگی هوشمند ( SL ) به ترتیب با ضرایب استخراج شده بر اساس مدل ساختاری تحقیق 899/0، 825/0 و 799/0 می باشد. شاخص نیکویی برازش بالاتر از 50/0 برابر 78/0 است که نشان دهنده برازش مطلوب تحقیق است. در نتیجه در شکل گیری شهر هوشمند، شاخص های اقتصاد هوشمند، افراد هوشمند، دولت هوشمند، تحرک هوشمند، زندگی هوشمند و محیط هوشمند موثر بوده است که تحقق این عوامل به موفقیت در شهر هوشمند تبریز منجر می شود.
توسعه شناخت فضای جغرافیایی از طریق تجربیات معمارانه (نمونه موردی: بررسی شناخت فضایی دانش آموزان دبستانی شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجایی که فضای جغرافیایی یک فضای ذهنی است، به دلیل تفاوت شناخت فضایی افراد مختلف، ادراک آن، از فردی به فرد دیگر قابل تغییر است. این شناخت وابسته به تجربیات فرد از محیط پیرامونش بوده و قابل آموزش می باشد. از سوی دیگر بهترین دوران برای این آموزش، سنین پایین است. اما این مسأله کمتر مورد توجه بوده است. لذا، هدف پژوهش حاضر، تعیین تأثیر تجربیات معمارانه از محیط پیرامون بر شناخت فضایی دانش آموزان در شهر تهران بود. این پژوهش به روش شبه آزمایش صورت گرفت. این امر از طریق سنجش فهم پرسپکتیو و توانایی مسیریابی دانش آموزان قبل و بعد از تجربیات معمارانه ار محیط پیرامون انجام شد. در این راستا، از پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل استفاده شد. مدل مورد استفاده، آزمون تحلیل کواریانس یک طرفه (آنکوا) بود. آزمون ها شامل سنجش شناخت فضایی از طریق ترسیم پرسپکتیو از منظر با روش کروکی از تصویر ذهنی منظر و تکالیف مسیریابی بود. برای سنجش اعتبار، از اعتبار صوری و برای سنجش پایایی از آلفای کرونباخ استفاده شد که میزان آن برای شناخت فضایی و ابعاد آن بالای۰/۷۰ است. معناداری در اثربخشی تجربیات معمارانه از محیط پیرامون در فهم پرسپکتیو و توانایی مسیریابی که جزئی از شناخت فضایی هستند، توسعه شناخت دانش آموزان از فضای جغرافیایی را نشان داد.
منظر شهری و ارتباط فرهنگی با رویکرد انتظامی پدافند غیرعامل (مطالعه موردی: محله های هاشم آباد و قیام دشت شهرداری منطقه 15 تهران)
منبع:
دانش انتظامی سمنان سال سوم تابستان ۱۳۹۲ شماره ۸
45 - 62
حوزههای تخصصی:
چشم اندازهای فرهنگی یکی از مهمترین عوامل نهادینه کردن فرهنگ پدافند غیرعامل محسوب می گردند، در این مقاله به انجام یک پژوهش علمی با روش مقایسه ای بین دو محله هاشم آباد و قیام دشت به صورت مقدماتی از دیدگاه منظر شهری با رویکرد انتظامی پرداخته ایم. ناهماهنگی بین ابعاد و ارتفاع ساختمان ها، استفاده از الگوهای طراحی و مصالح و رنگ معابر متفاوت و ناهمگون در عناصر دخیل در سیمای شهر، نماهای ساختمان های مغشوش و ناهمخوان با یکدیگر، کوچه های تنگ و باریک از جمله مصادیق این موضوع هستند که چهره ای نازیبا و آشفته بهاین محلات بخشیده از طرفی در زمان بحران و جنگ به ویژه بمباران هوایی تخلیه جمعیت با مشکل رو به رو خواهد شد و یک درهم تنیدگی و ازدحام و سردرگمی ایجاد خواهد شد کما اینکه در زمان حمله هوایی عراق به تهران شاهد این مسئله بودیم. لذا توجه به این امر خود می تواند از مصادیق پدافند غیر عامل و شهر سازی باشد، از طرفی انواع جرم و جنایت های متعدد را نیز به واسطه همین فضای نامناسب جغرافیایی در دل خود جای داده است. و به نوعی دیگر نه تنها سلامت روانی فرزندان و شهروندان این محله را با مخاطرات جدی رو به رو ساخته است بلکه به عبارت دیگر باعث جرم خیزی منطقه نیز گردیده است که این خود در هنگام بروز بحران و جنگ مشکلات را دوچندان می کند و یک نوع آنارشیست منطقه ای به وجود می آید.
بررسی بازتاب های اقتصاد سیاسی بر فضاهای جغرافیایی، مطالعه موردی: شهر ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش سیاسی فضا دوره ۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۲۰)
۵۰۱-۴۸۴
حوزههای تخصصی:
فضا زیربنای تولیدهای اجتماعی– اقتصادی براساس پراگماتیسم سیاسی است که بازتاب های اقتصاد سیاسی را بروز و نمایش می دهد. فضاهای جغرافیایی زیربنای فعالیت های انسانی محسوب می شوند و این فعالیت ها بازتاب های روبنایی به فضا می بخشند. در همین راستا شهرها مصادیقی از بازتاب های اقتصاد سیاسی بر فضاهای جغرافیایی قلمداد می شوند که به طور پیوسته از الگوهای نظام های سیاسی و اقتصادی کشورها در سطوح مختلف (محلی– ملی– منطقه ای و بین المللی) تاثیر می پذیرند. این پژوهش سعی دارد که بازتاب های اقتصاد سیاسی در دوره معاصر بر فضای جغرافیایی شهر ارومیه را بررسی کند. روش پژوهش توصیفی– تحلیلی است. بازتاب های فضای جغرافیایی شهر ارومیه تحت تاثیر مولفه های اقتصاد سیاسی بر مبنای یافته های اسنادی، سنجش از دوری (GHSL & ESA) و ارزیابی نخبگان در قالب یافته های میدانی پرسشنامه مورد سنجش قرار گرفتند و یافته های پرسشنامه ای به وسیله نرم افزار Amos تجزیه و تحلیل شدند. بر پایه ارزیابی فرضیات از طریق آزمون های نرم افزار مورد نظر مشخص شد که بازتاب های اقتصاد سیاسی بر فضای جغرافیایی شهر ارومیه عبارت اند از: الف) تمرکز قدرت و ثروت در فضاهای خاص؛ ب) گردش مازاد سرمایه و ثروت در تولید فضا های جدید؛ ج) شکل گیری فضاهای فقر؛ د) کالایی سازی فضای شهر ارومیه در چرخه دوم سرمایه داری؛ و ه) گسترش و انبساط فضایی.
بازنمایی تطبیقی فضای شهری و روستایی در رمان های «کوچه مدق» و «جای خالی سلوچ»
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
77 - 43
حوزههای تخصصی:
تحلیل جامعه شناختی رمان از گونه های متداول و پرکاربرد نقدادبیات داستانی است و درپی آن است تا براساس همبستگی سازه های اجتماعی بایکدیگر و برهم کنش آن با ساختار داستان، خوانشی جامعه-شناسانه از یک اثر ادبی ارائه دهد و درکنار آن به تشریح مبانی زیباشناسی وشیوه های تصویرسازی متن نیزبپردازد.بازتاب دگرگونی های سطحی ودرونی شهروروستا، علاوه بر ارائه اطلاعات اززمان ومکانِ زیستِ نویسنده وبستر خلق اثر، بر پیرنگ ودرونمایه های اجتماعی پرتکراروشخصیّت های داستان نیز اثرگذار است.دو رمان «کوچه مدقِ» نجیب محفوظ نویسنده مصری وبرنده نوبل ادبیّات و«جای خالی سلوچِ»محمود دولت آبادی، از شاخص ترین رمان های معاصراست وبا آنکه فضای یکی درشهرو دیگری در روستا و دردو کشور متفاوت می گذرد به جهت درونمایه مشترک و حضور مؤلفه های رئالیسم اجتماعی و چالش های گذر از سنّت به مدرنیته بسیار به یکدیگر شبیه است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی و با رویکرد جامعه شناختی، به قیاس دو رمان مذکور پرداخته و علاوه بر ترسیم شباهت و تفاوت ها کوشیده است مباحث مرتبط با فضاهای شهری را نیز با رئوس نظریه لوفور جامعه شناس فرانسوی تطبیق دهد تا ارتباط و تناظر میان ساختار ادبی و ساختار اجتماعی رمان به گونه ای شایسته تر تشریح گردد. حاصل آنکه با توجّه به ارتباط تنگاتنگ جوامع شهری و روستایی با یکدیگر، عناصرجامعه شناسی همچون فضای جغرافیایی،زبان و گویش، اقتصاد و کسب و کار، ازدواج، آداب ورسوم و سرگرمی، معاشرت و تغذیه در این دو رمان پربسامدترند امّا هنجارهای حاکم بر فضای رمان «کوچه مدق» رسمی تر، قانونی تر و گسترده تر است. در مقابل، فرهنگ حاکم بر جامعه روستایی «جای خالی سلوچ» سنّتی تر و محدودتر است و غالباً برگرفته از عادات مرسوم یا اعمال نظر بزرگان منطقه است.
روش شناسی شناخت فضای جغرافیای چیست؟ (درنگی بر سرشت روش شناسی شناخت فضای جغرافیایی از چشم انداز پدیدارشناسی هرمنوتیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جغرافیایی مناطق خشک دوره ۷ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۲۵
17 - 36
حوزههای تخصصی:
فضای جغرافیایی به سان یک «پدیدار»، خود دربرگردارنده ی پدیدارهای گوناگونی است که می توان آن ها را در دولایه ی دازاین ها (آدمیان) و نادازاین ها (ناآدمیان) جای داد. از چشم انداز پدیدارشناسی هرمنوتیک و با نگاهی سنجش گرایانه به گونه های روش شناسی (علّت کاو و دلیل کاو) و نیز زیرگونه های آن ها (پوزیتیویسم، پدیدارشناسی، هرمنوتیک و اندیشه ی انتقادی)، بر آنیم تا دریابیم: «روش شناسی شناخت فضای جغرافیایی چیست؟». در همین راستا، پس از رونمایی از دو بازدارنده ی بزرگِ شناخت فضای جغرافیایی (1- گسیختگی پدیدار از جهان اَش، 2- گیرافتادگی جغرافی دان در جهان اَش)، آشکارگردید که زدودن بازدارنده ها، در گروِ پشت سرگذاشتن هفت خان (1- درون لایه ای، 2- میان لایه ای، 3- میان فضایی، 4-درون پیش فهمی، 5- میان پیش فهمی، 6- عینی – ذهنی، 7- میان اندیشه ای) است که با «دور هرمنوتیکی» هفت گانه انجام می شود که دورهای بازی هستند؛ بنابراین در پاسخ به پرسش بیان شده باید گفت: روش شناسی شناخت فضای جغرافیایی، عمدتاً، روش شناسی دلیل کاو (معناکاو) می باشد که می تواند به کمک دورهرمنوتیکی هفت گانه، هفت خان شناخت را پشت سر بگذارد و به فهمِ کنش و واکنش های دازاین ها در فضای جغرافیایی دست یابد؛ چراکه هر کنش و واکنشی که از آدمی سر می زند، دارای معنایی است که با بهره گیری از روش شناسی های دلیل کاو می توان پی به معنای آن برد. با این روش شناسی ها می توان پدیدارهای جغرافیایی و دلیل های آن ها را رونمایی و واکاوی کرد و کم وبیش به فهم و شناخت آن ها دست یافت.
جستاری در شناخت بازتاب فضایی عملکرد بازیگران سیاسی در چارچوب مکتب پدیدارشناسی هرمنوتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جغرافیایی مناطق خشک دوره ۷ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۸
60 - 74
حوزههای تخصصی:
در علوم جغرافیایی، شناخت چگونگی اثرگذاری بازیگران سیاسی در فضای جغرافیایی یکی از موضوعاتی است که تفسیر آن در مکاتب مختلف ازجمله در مکتب پدیدارشناسی متفاوت است. مکتب پدیدارشناسی ازجمله مکاتب فرا اثبات گرا است که به ویژه در دوره ی معاصر رشد قابل توجهی در مطالعات جغرافیایی و به ویژه در شناخت رابطه ی سیاست و فضا یافته است. پدیدارشناسی از ناقدان مدرنیسم به شمار می رود و هرگونه افتراق بین ذهنیت و فضا را مردود می شمارد. در این پژوهش، کوشش گردیده با اتکا به روش توصیفی–تحلیلی کارکردهای شناختی مکتب پدیداری در رابطه با شناخت چگونگی کارکرد بازیگران سیاسی بر فضا ارائه گردد. یافته های تحقیق بیانگر آن است که تحولات پدیده ها و فرآیندهای موجود در فضای جغرافیایی تا حد زیادی از چارچوب های ذهنی و شهودی بازیگران تصمیم گیر متأثر بوده و دارای ویژگی های اختصاصی بوده و قابلیت تعمیم یابی ندارد. بر این مبنا تولید فضای جغرافیایی می تواند متأثر از احساسات، عواطف و ویژگی های شناختی بازیگران و اصحاب قدرت باشد و در جهت شناخت اثرات سیاست در تولید و بازساخت فضای جغرافیایی می بایست به ابعاد فردگرا و شهودی بازیگران سیاسی نیز توجه نمود. در این راستا یکی از سطوح مطالعات سیاست و فضای جغرافیایی می بایست مشتمل بر طبقه بندی تجربیات زیسته بازیگران سیاسی و شالوده شکنی نسبت به امر بازنمایی شده توسط آن ها و اثرات آن در تولید فضای جغرافیایی باشد.
تبیین عاملیت ذهن در شناخت فضای جغرافیایی در چارچوب اگزیستانسیالیسم با تأکید بر آرای ژان پل سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در علوم جغرافیایی مفهوم فضا و موضوعات مرتبط با آن، ازجمله مفهوم برنامه ریزی و آمایش فضا از مفاهیم بنیادین قلمداد می گردد که تفسیر آن در مکاتب مختلف معرفت شناسی متفاوت است. در این راستا، امکان ظهور یکی از دریافت های بنیادین درباره ی فضای جغرافیایی بر پایه ی فلسفه ی اگزیستانسیالیسم به ویژه در تطبیق با آثار ژان پل سارتر، فیلسوف فرانسوی، قابل بررسی است. با وجود تفاوت های مکتبی عمیق در اگزیستانسیالیسم، فیلسوفان بر این باور مشترک اند که اندیشیدن فلسفی با موضوع انسان آغاز می شود و طبق باور آن ها زندگی بی معناست؛ مگر اینکه خود شخص به آن معنا دهد. در اگزیستانسیالیسم سارتری، انسان محکوم به آزادی است و می بایست بار مسئولیت خود را به دوش بکشد که این مسئله در شناخت فرم ها و فرآیندهای جغرافیایی تبعات مهمی خواهد داشت. در این مقاله کوشش گردیده با رویکرد توصیفی - تحلیلی و با مراجعه به مستندات نظری، مفهوم نظری فضای جغرافیایی در دو ساحت "فضاشناسی" و "فضاسازی" در مکتب اگزیستانسیالیسم با تأکید بر آرای ژان پل سارتر تبیین گردد. نتایج پژوهش گویای آن است که مکتب اگزیستانسیالیسم، مورد تأکید سارتر قائل به شناخت فضا در چارچوب موضع ذهنی و معتقد به مکان مند بودن ذهن انسان است. در فضاسازی اگزیستانسیالیستی برای نیل به موقعیت های زیست بهتر در فضا، نیازمند اهمیت دهی بیش تر به تعامل آزادانه ی افراد با یکدیگر فارغ از تحمیلات ساختاری و نهادی ذیل مفهوم حکمروایی است.
مقتضیات شناختی رابطه ی سیاست و فضای جغرافیایی در چارچوب ساختارگرایی با تأکید بر آرای هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعیین چارچوب نظری شناختِ یک مفهوم بنیادین؛ یکی از مبنایی ترین اصول در مطالعه و شناخت مفاهیم و موضوعات است و ازجمله چگونگی شناخت اثرگذاری سیاست بر فضای جغرافیایی در مکاتب مختلف معرفت شناسی ازجمله در ساختارگرایی و به ویژه در آراء هگل متفاوت است. در این انگاره، حکومت در معنای وسیع خود حالت ناب واقعیت را که از اراد ه ی عقلانی انسان ها نشأت گرفته، نمایندگی می نماید. در این راستا کوشش گردیده با مراجعه به مستندات معتبر نظری اثرپذیری معرفت شناختی جغرافیای سیاسی در مکتب ساختارگرایی هگلی ارائه گردد. یافته های پژوهش بیانگر آن است که در مکتب ساختارگرایی نظام سیاسی- اقتصادی حاکم در یک دوره ی تاریخی نقش عِلی و تعیین کنندگی را برای شکل گیری و حدوث تغییر فضایی داراست و فضای جغرافیایی در نظر آن ها چیزی جزء تحول ساخت ها و تغییر شکل آن ها نیست. بر این مبنا رویکردهای شناختی جغرافیای سیاسی ناظر به تبارشناسی ساخت سیاسی-اجتماعی حاکم در مقیاس ملی با استفاده از منطق دیالکتیک است.
انطباق ظرفیت های محیطی در مکان و مکانیت شهری: ارائه چهارچوب پایداری مقر شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مکانی - فضایی سال ۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۷)
109 - 135
حوزههای تخصصی:
رابطه شناسی بین آنچه شهر از محیط دریافت کرده، با آنچه جغرافیای محیطی را برحسب ظرفیت درونی (استقرار شهری) و نقش های عملکردی آن (سکونت شهری) به محیط شهری تبدیل می کند، باعث شکل گیری شاخص «ظرفیت های فضایی» مطلوب می شود. هدف این پژوهش، بازشناسی و تثبیت مفهومی عوامل سازنده مقر شهری از دیدگاه ظرفیت های مکان و مکانیت شهری است. دستیابی به این هدف، با بهره گیری از روش تحلیلی-تطبیقی، به منظور مقایسه مکاتب موجود، برای تدوین نظریه ای برای بازشناسی مفهوم مقر شهری بوده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که مؤلفه های سازنده مقر شهری در سه دسته ایستا، فعال و عملگر قابل شناسایی است و در تمامی مراحل چرخه حیات شهری، موجب تعریف شدگی ظرفیت های محیطی و جغرافیایی شهرها در قالب مفهوم مقر شهری می شوند. بازشناسی و بسط مفهومی مؤلفه های سازنده مقر شهری با تأکید بر تفکیک مفهومی آن از سایر مفاهیم مشابه شهرسازی، همچنین تأکید بر هماهنگی بین ابعاد مختلف مکان و مکانیت شهر مهم ترین نکات برجسته این پژوهش است. مداخله های انسانی در ظرفیت های محیطی شهرها موجب ایجاد تفاوت در ظرفیت های مقر شهری موجود، با ظرفیت های قابل دسترس، و تغییر مؤلفه های مقر شهری می شود. زیرا ظرفیت های شهری، بیش از هر عاملی از جغرافیای شهری و اجتماعی، با ظرفیت های وجودی و واقعیت های محیطی مرتبط اند. در نتیجه می توان بیان کرد که برای پایداری مکان و مکانیت شهرها، باید از طریق سازماندهی مؤلفه های مقر شهری اقدام کرد.
اثرات معرفت شناختی امر سیاسی در جغرافیای سیاسی نسبیت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
314 - 329
حوزههای تخصصی:
در دیدگاه کلاسیک همواره مطالعه بُعد سیاسی فضا به مثابه بن مایه هستی شناختی جغرافیای سیاسی مورد اهتمام بوده است. بتدریج از دهه 1980 با توسعه دیدگاه های فرا اثبات گرا در جغرافیای انسانی؛ سیاست در تمامی حوزه ها از دولت و احزاب سیاسی تا جنسیت، طبقات اجتماعی اثرگذار گردید و کوچکترین روابط قدرت را مورد توجه قرار داد که در قالب مفهوم امر سیاسی تداعی یافته است. امر سیاسی درصدد نقد سازمان یابی فضا بر مبنای منطق صوری و ارائه گونه های جدیدی از بازساخت معرفت شناسانه در مطالعه رابطه سیاست و فضا بوده است. در این مقاله کوشش گردیده تبعات معرفت شناختی اعتباردهی به امر سیاسی در مطالعه رابطه سیاست و فضا تبیین گردد. یافته های تحقیق بیان گر آن است که اعتبار بخشی به کنشگری امر سیاسی سبب می گردند که فضاشناسی نیازمند معرفت شناسی اعتباری باشد. در این راستا ادراکات جمعی و بین الاذهانی است که وابستگی خاص به تحول تاریخی فضا و در نتیجه نیازمند تبارشناسی عامل قدرت داشته است. این تبارشناسی فضایی همواره در پیوند با تعارضی است که در جوامع بشری وجود دارد و امکان شناخت آنتاگونیستی فضا را شکل می دهد. بر این اساس معنای اجتماعی فضای جغرافیایی محل منازعه و مقاومت گروه های حاشیه ای و نیروهای هژمون در جامعه تلقی می گردد که در یک محدوده مشخص زمانی به نوعی تعادل سازشی می رسند. این فرایند موجب انطباق فزاینده الگوی معرفت شناختی جغرافیای فرهنگی و جغرافیای سیاسی با یکدیگر می گردد.
جستاری نوین در کارکردشناسی دولت در جغرافیای سیاسی اثبات گرا در پرتو عملکرد سرمایه داری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای سیاسی سال ۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۲
1 - 18
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهای بنیادین تحلیل اثرات دولت مدرن به مثابه نهاد سیاسی اداره سرزمین در جغرافیای سیاسی انطباق کارکرد آن با مکاتب روش شناختی می باشد. چرا که لحاظ نمودن اثر دولت در تولید فضا در هر کدام از مکاتب روش شناسی دارای تبعات کارکردی متمایزی خواهد بود. در این راستا کوشش گردیده با روش توصیفی- تحلیلی و با تطبیق مفهوم و کارکرد دولت با رویکرد اثبات گرا؛ نظرگاه نوینی در رابطه با کارکردهای دولت در جغرافیای سیاسی اثبات گرا و در پرتو عملکرد سرمایه داری ارائه گردد. یافته های تحقیق بیان گر آن است که ساخت سیاسی مقیاس ملی در چارچوب مفهوم کشور و مقیاس فراملی مشتمل بر قلمرو فراکشوری الگوهای متفاوتی از کارکردشناسی دولت را در چارچوب روش شناسی اثبات گرا بدست می دهد. بطوری که در مقیاس ملی و در محدوده سرزمینی؛ تنها وظیفه دولت حفاظت از حقوق فردی، تضمین امنیت و آزادی شهروندان، دفاع از تمامیت ارضی کشور و ارائه برخی خدمات کارگزاری آن هم با تضمین رقابت کامل می باشد. در این چارچوب، فضای جغرافیایی بیرون از سیاست به رسمیت شناخته شده و تلاش برای برنامه ریزی فضایی برگرفته از خواست جامعه مدنی مفروض انگاشته می شود. در مقیاس فراملی نیز رابطه حاکمیت و فضا منبعث از نوعی رفتار قلمروخواهانه می باشد که میان کشورها و بازیگران سیاسی وجود دارد و سازنده مفاهیم و نظریات ژئوپلیتیک می باشد.