مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۲۱.
۴۲۲.
۴۲۳.
۴۲۴.
۴۲۵.
۴۲۶.
۴۲۷.
۴۲۸.
۴۲۹.
۴۳۰.
۴۳۱.
۴۳۲.
۴۳۳.
۴۳۴.
۴۳۵.
۴۳۶.
۴۳۷.
۴۳۸.
۴۳۹.
۴۴۰.
نفس
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۹ شماره ۸۳
85 - 109
حوزه های تخصصی:
تصورات حسی بخشی از ادراکات تصوری جزئی هستند که در سایه برقراری ارتباط مستقیم حواس ظاهری با محسوسات خارجی به دست می آیند و شناخت ماهیت آنها در فهم مباحث گوناگون معرفت شناسی کارگشاست. نگارندگان با روش توصیفی- تحلیلی به دنبال تبیین و تحلیل ماهیت ادراک حسی در نگاه صدرالمتألهین از رهگذر بررسی چیستی ادراک حسی، تبیین نظرات ادراک حسی، بررسی رابطه احساس و ادراک حسی، ترسیم فرایند شکل گیری ادراک حسی و سنخ شناسی علم نفس به احساس و ادراک حسی از منظر ایشان هستند. ملاصدرا میان احساس و ادراک حسی تمایز ایجاد نموده، صورت حسی را در تمام مراحل احساس و ادراک حسی مجرد می داند. به باور وی علم نفس به وجود معرفت حسی از سنخ علم حضوری است؛ اما علم به صورت ذهنی ادراک حسی از سنخ علوم حصولی است.
انفعالِ نفس و تغییرِ ذاتِ مدرِک: مسأله ای ارسطویی، ردیه ای سینوی و دفاعیه ای صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۵
349 - 374
حوزه های تخصصی:
نفس در فلسفه ی ارسطویی به عنوان قوه ی مدرِک شناخته شده و از آنجا که ادراک نوعی استحاله به شمار می رود، مسأله ی تبیین تغییرِ نفس از جایگاهی خاص برخوردار است. ارسطو خود در فصل پنجم کتاب دوم درباره ی نفس از نوعی استحاله در نفس سخن می گوید که مستلزم تغییر در ذات مدرِک و در نتیجه متمایز از استحاله ی کیفی طبیعیات (استحاله ای که در آن دو امر متضاد جایگزین یکدیگر می شوند) است. این تعبیر مستلزم استکمال ذات نفس در فرآیند ادراک بدون پذیرش ماهیتی خاص، و در نتیجه قابل انطباق بر مفهوم مناقشه برانگیز اتحاد عاقل و معقول است. این نوشتار بر مبنای همین انطباق، نخست به شرح انفعال خاص نفس نزد ارسطو و سپس توضیح عدم امکان تبیین آن نزد ابن سینا و در نهایت چگونگی امکان تبیین آن نزد ملاصدرا می پردازد. به این منظور نخست ویژگی های انفعال خاص نفس نزد ارسطو و تمایز آن از استحاله های متعارف با کنار هم نهادن فقرات پراکنده ی ارسطو بیان می شود؛ سپس با تدقیق در استدلال های ابن سینا در رد اتحاد عاقل و معقول، مفروضات خاص سینوی، که به امتناع تبیین این استحاله نزد او می انجامد، توضیح داده می شود. بخش آخر این مقاله به شرح مفروضات صدرایی در امکان تبیین این استحاله اختصاص دارد؛ به گونه ای که در نهایت روشن می شود می توان ابن سینا و ملاصدرا را دو جریان متفاوت در تفسیر علم النفس ارسطو دانست.
تجرد مدرک مفاهیم کلی؛ برهانی بر غیر مادی بودن نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۷
189 - 210
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی یکی از مباحث مهمی است که در فهم، تبیین و تفسیر ما از آموزه های دینی تأثیرگذار است. یکی از بنیادی ترین بخش های آن، بحث از ماهیت انسان است. فلاسفه اسلامی و عده ای از متکلمان، به تجرد نفس اعتقاد دارند. برخی از متکلمان، منکر تجرد نفس بوده، آن را مادی می دانند. از ابتدای شکل گیری مکاتب کلامی تا کنون، گاه مادی انگاری و گاه تجردگرایی نظریه غالب بوده است. در سده اخیر نیز هرچند دیدگاه تجردگرایی نظریه غالب می باشد، اما متکلمان مکتب تفکیک از مادیت نفس دفاع می کنند. تجردگرایان برای اثبات تجرد نفس، ادله متعددی اقامه می کنند. یکی از مهم ترین آن ها، دلیلی است که از طریق ادراک مفاهیم کلی توسط نفس، به اثبات تجرد نفس می پردازد. در این برهان، گاه از طریق انقسام مفاهیمِ ادراک شده و گاه از طریق فاقد عوارضِ مادی بودنِ معقولاتِ ادراک شده، تجرد نفس را به عنوان محل این صور و معقولات نتیجه می گیرند. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، این دلیل را بررسی کرده است. پس از تبیین آن، صحت و میزان دلالت آن بررسی شده و روشن گردیده است اشکالات متعددی که به هر دو تقریرِ این دلیل عقلی وارد شده اند، نمی توانند خدشه ای به اعتبار این برهان وارد کنند.
صلح از دیدگاه عقل و نقل
منبع:
صلح پژوهی اسلامی سال اول پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
۷۰-۴۱
حوزه های تخصصی:
صلح و امنیت از دغدغه های همیشگی بشر بوده و انسان همت خویش را در مسیر دستیابی به این آرمان به کار گرفته است. هرچند در نیل به این مهم همواره توفیق چندانی نیافته و جنگ و ستیز در همیشه تاریخ بشر روزافزون بوده است. صلح در اسلام به خاطر مبانی مبتنی بر وحی از ویژگی هایی برخوردار است که نظیر آن در هیچ مکتب فلسفی یافت نمیشود. توجه به نظریه پردازی صلح از این جهت ضرورت دارد که عدم درک صحیح آن و بی توجهی به ابعاد صلح در اسلام موجب هجمه ها و شبهاتی از سوی غرب شده که دین خاتم را آیین خشونت و شمشیر معرفی نمایند. این مقاله به این پرسش اساسی پاسخ میدهد که چه راهبردهای کلانی در آموزهای اسلام تبیین شده است که براساس آن بتوان به صلح و آرامش دست یافت. این نوشتار میکوشد جامعیت و جهان شمولی اسلام و توانمندی آن در ارائه بهترین نظریه مبتنی بر صلح را بررسی نماید.
بازشناسی نفس لوّامه و عوامل بیداری آن از نگاه قرآن و حدیث(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نفس، یكی از ابعاد وجودی انسان است كه دارای مراتب مختلفی و به حالات و شئون مختلفی متصف می شود. یكی از این حالات، حالت لوّامگی آن است كه پس از اتصاف به آن، «نفس لوّامه» خوانده می شود. اینكه نفس لوّامه چیست و چه عواملی در فعلیت و بیداری آن نقش دارند، مسئله ای است كه این پژوهش به دنبال پاسخ به آنها است. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است و در جمع آوری داده های، از منابع كتابخانه ای استفاده شده است. با مطالعه و بررسی منابع مربوطه، به دست آمد كه نفس لوّامه یكی از حالات، مراتب و شئون نفس است كه؛ هنگام ارتكاب معاصی توسط آدمی، بدان متصف می شود؛ بدین معنا كه تمامی انسان ها از برّ و فاجر، بعضی هم در دنیا و هم در قیامت و بعضی صرفاً در قیامت، بر اثر حضور و بروز عواملی بیداری آفرین، این حالت لوّامگی را در خود احساس كرده و در نتیجۀ ، به دلیل انجام فجور و یا قلت انجام كار نیك، ندامت حاصل شده و به ملامت خود می پردازند.
چیستی و چگونگی صدور اراده در اندیشه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال بیست و نهم دی ۱۳۹۹ شماره ۲۷۷
51-58
حوزه های تخصصی:
اراده انسانی پدیده ای است که از جهات مختلف اندیشمندان حوزه عقلی را به اندیشه ورزی واداشته است. چیستی اراده، فرایند تحقق آن، رابطه آن با مقدمات، چگونگی تبیین اختیاری بودن آن، تأثیر اراده الهی در تحقق آن ازجمله حوزه های اندیشه ورزی در مورد پدیده مذکور است. پژوهش حاضر با نگاهی به آراء صدرالمتألهین با رویکردی عقلانی و با روشی تحلیلی توصیفی به پاسخ گویی به چیستی و چگونگی تحقق اراده انسانی در اندیشه صدرالمتألهین پرداخته و به این نتایج رهنمون شد که اراده یکی از افعال نفس بوده که بدون نیازمندی به اراده دیگر، به صورت اختیاری از سوی نفس صادر می شود و فاعلیت او نسبت به اراده از گونه فاعل بالتجلی است. ازآنجاکه در اندیشه صدرا افعال و صفات معلول همسان با وجود آنها، شأنی از شئون الهی است؛ لذا افعال جوانحی نفس و ازجمله اراده در حقیقت فعل الهی خواهد بود؛ هرچند که این، نافی انتساب اراده به نفس نیست.
مبانی وجودشناختی انسان شناسی صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تأثیر مهمترین مبانی فلسفی صدرالمتألهین در مباحث انسان شناسی او مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور شش مبنای فلسفی که ملا صدرا از آنها در مباحث انسان شناسی بهره برده است، مطرح شده و تقریباً بیست مسئله از مباحث انسان شناسی با استفاده از این شش مبنا بیان شده است. ابتدا هر یک از آن مبانی به اختصار توضیح داده شده و نکات مهم درباره هر یک از آنها بیان شده است. پس از آن، جایگاه و کاربرد آنها در مباحث انسان شناسی از دیدگاه صدرالمتألهین مورد بررسی قرار گرفته و این نتیجه بدست آمده است که صدرالمتألهین بسیاری از مباحث انسان شناسی را براساس مبانی وجودشناسی خود تحلیل و تبیین فلسفی کرده و توانسته است ارتباط عمیقی بین مبانی خاص خود در وجودشناسی فلسفی و مباحث انسان شناسی برقرار کند (تا آنجا که میتوان ادعا کرد اساس مبانی انسان شناسی ملا صدرا بر اصالت وجود استوار است) و بسیاری از معضلا ت مباحث انسان شناسی را که برخی از فلا سفه نتوانسته اند حل کنند یا بین آنها اختلا ف وجود دارد، براساس این ارتباط خاص برطرف نماید و حتی ابعاد تازه و بدیعی از مباحث انسان شناسی را نمایان سازد. از طرفی در این مقاله با روشن شدن ارتباط مباحث انسان شناسی با وجودشناسی ملا صدرا، مدعای وی (براساس مبانی وجودشناسی) مبنی بر اینکه انسان عصاره» وجود است نیز تبیین میشود.
بررسی تأثیر مبانی نفس شناسی صدرالمتألهین بر وحی شناسی وی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألهین شیرازی نظام حکمت متعالیه و بتبع آن، نفس شناسی خود را بر پایه مبانی و اصولی استوار کرده که پیش از او به آنها بعنوان مبانی زیربنایی یک اندیشه فلسفی کمتر توجه شده است. حرکت جوهری نفس از ماده تا ملکوت، تشکیک وجود و ذومراتب بودن نفس، جایگاه عالم خیال و نیز اتحاد نفس با عقل فعال از زمره این اصول اساسی در نفس شناسی صدرایی بشمار میروند. در این نوشتار، به بررسی جایگاه اصول و مبانی علم النفس ملاصدرا و تأثیر بنیادین آن در شناخت وحی و تبیین فرایند آن پرداخته شده است. از جمله نتایج این اصول و مبانی میتوان به کلامی بودن وحی، غیرشخصی بودن آن، خطاناپذیری، همراستایی وحی با عقل و انقطاع ناپذیری آن اشاره نمود.
بررسی لوازم نفس شناختی نظریه مثل؛ مناقشه در دفاع ملاصدرا از مثل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه مثل از مهمترین نظریات فلسفی یی بشمار میرود که بر اندیشه بیشتر متفکرین در اعصار مختلف تأثیرگذار بوده و فلاسفه ناگزیر از پذیرش یا رد آن شده اند. غالب فلاسفه مسلمان نیز نسبت به این نظریه بیتفاوت نبوده ا ند و کلیت نظریه را پذیرفته اند. اما اغلب، این نظریه در نظام فکری ایشان به تأویل و تحویل برده شده است. ملاصدرا معتقد است که با استمداد از مبانی فلسفی خویش تبیینی از نظریه مثل ارائه داده، که کاملاً منطبق بر غرض افلاطون است. پرسش اینکه، در حالیکه نظریه مثل از جهات بسیاری از جمله حوزه علم النفس، با مبادی فلسفی ملاصدرا ناسازگار است، آیا این تلا ش فلسفی او موفق بوده است؟ پژوهش حاضر میکوشد این پرسش را با توجه به لوازم نفس شناختی یی که از این نظریه برخاسته مورد مداقه و تحلیل قرار دهد.در این مقاله، پس از بررسی جامع ابعاد و لوازم نفس شناختی نظریه مثل و نیز بیان دیدگاه ملاصدرا درباره این نظریه و دفاع وی از آن، بهمراه بیان کلیتی از علم النفس صدرایی، ناسازگاریهای مبادی نفس شناختی حکمت متعالیه با لوازم نظریه مثل افلاطونی بتصویر کشیده میشود و دفاع سرسختانه صدرالمتألهین از این نظریه زیر سؤال میرود. فرجام آنکه: باور به قدم نفس و نظریه تذکاری معرفت و توقف نفس شناسی افلاطون بر تجرد عقلانی متمایز از بدن مادی، در برابر اندیشه ملاصدرا مبنی بر جسمانیه الحدوث بودن نفس و عقیده به تأسیسی بودن معرفت و نیز وجود رابطی نفس، از اهم نقاط افتراق نظام فکری این دو فیلسوف شمرده شده و در نتیجه هرگونه کوشش برای جمع میان این دو دیدگاه را بیثمر میسازد.
لوازم وجودشناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی نظریه اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اتحاد عاقل و معقول یکی از مباحث مهم در فلسفه اسلامی است. سابقه این اصل در فلسفه اسلامی به ترجمه کتاب اثولوجیا بازمیگردد و صدرالمتألهین آن را بمدد اصول فلسفی خود همچون اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری نفس تبیین کرده است. ملاصدرا حصول علم برای نفس را مانند پیدایش صورتهای جسمانی برای ماده میداند؛ نفس با صور علمی خود متحد میگردد، آنچنانکه ماده و صورت با یکدیگر متحدند. او با اثبات اتحاد عاقل و معقول، نظریه جدیدی در وجودشناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی عرضه کرد و از این رهگذر برای معضلات و پرسشهای فراروی فیلسوفان مسلمان، پاسخهای جدیدی فراهم آورد. در پرتو این اصل است که وی تبیین فلسفی نوینی از مسائلی چون استکمال و اشتداد وجودی نفس، تجسم اعمال، عقل بسیط، تجرد فوق عقلی نفس، اتحاد نفس با عقل فعال و مسائل مربوط به وجود ذهنی ارائه میدهد.
«نفس» نور است یا وجود؟ بررسی تفسیر وجودی ملاصدرا از دیدگاه شیخ اشراق درباره نور بودن نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا در آثار خود، بویژه در تعلیقات بر شرح حکمهالاشراق، از آراء شیخ اشراق درباره» نور خوانشهایی ارائه میدهد که همسو با آموزه های مکتب فکری خود وی، یعنی متکی بر مباحث وجودی است. از مهمترین این خوانشها، تفسیر نور بودن نفس یا «من» به «وجود» است. نظرات ملاصدرا در این نوع خوانشها، که بر تفسیر نوریت نفس به وجود هم اثر میگذارد، بر یکسان انگاری نور و وجود استوار است، حال آنکه با توجه به آموزه های مکتب اشراق نمیتوان نور، بمعنای مورد نظر شیخ اشراق را با وجود یکی دانست. در این مقاله، نخست مشروح مباحث شیخ اشراق و خوانشهای وجودی ملاصدرا در مبحث نوریت نفس، تقریر و آنگاه در دو مرحله خوانشهای ملاصدرا بررسی و نقد میشود؛ اول با بررسی و نقد نظریه یکسان انگاری نور و وجود و دوم بررسی و نقد مضمون خوانشهای وجودی. علاوه بر مبنامحوری، دلیل تفاوت تعبیر شیخ اشراق و ملاصدرا از نفس اینست که شروع فلسفه از نفس، ویژگی منحصر بفرد مکتب اشراق است حال آنکه نفس شناسی نزد ملاصدرا جزو مباحث حکمت بشمار می آید. با شروع از نفس، اصطلاح نور شکل میگیرد، حال آنکه در مبنای ملاصدرا اصطلاح وجود از قبل سامان یافته و نفس به آن متصف و تفسیر میشود.
حریت انسانی و عبودیت الهی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألهین همانند سایر حکمای اسلامی انسان را در میانه مبدا و معاد نگریسته است، از اینرو در نحوه پیدایش اولیه، در کیفیت سیر وجودی و در بازگشت او بسوی مبدا المبادی سخن گفته است. وی با توجه به مبانی خاص حکمی خود همچون اصالت، تشکیک، بساطت و حرکت جوهری وجود، انسان را در گذرگاه هستی دیده است که سیر وی بعنوان سالک طریق وجود از وجود، در وجود با وجود و بسوی وجود است. در این نحو نگرش، حریت انسانی بعنوان یک ملکه نفسانی و فضیلت اخلاقی، معنایی وجودشناسانه دارد که در پرتو حکمت نظری و عملی دستیافتنی است. از منظر ملاصدرا این مرتبه از وجود برای انسانی متجلی میشود که توانسته باشد اولاً در بعد حکمت نظری، به شناخت صحیح نسبت به وجود و حقیقت وجودی خویش دست یافته باشد و نفس خود را مستعد دریافت و مشاهده معارف حقه از مبادی عالیه گرداند؛ ثانیاً در بعد حکمت عملی، با استیلای قوه عاقله بر قوه شهویه و غضبیه، تعادل را در ارضای خواهشهای این قوا ایجاد نماید. حکیم الهی، همان مؤمن حقیقی است که توانسته به غایت حکمت نظری یعنی نور و غایت حکمت عملی یعنی سعه صدر دست یابد. حریت که بمعنای رهایی از قیود است، در معنای عالی خود یعنی همان عبودیت الهی که گرایش و توجه بسوی مطلق است متجلی میگردد، بگونه یی که سالک از بند رقیت هر آنچه غیر حق است، آزاد و خود را در حق فانی میسازد.
بررسی تطبیقی قوه عملی و هوش هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات مشترک میان علم النفس فلسفی و روانشناسی جدید، شناخت ابعاد و ساحتهای وجود انسان با روشهای مختلف است. یکی از این ساحتها، بعد غیرشناختی انسان است که در علم النفس فلسفی حکیمان در بحث قوه عملی به آن اشاراتی شده و امروزه ذیل عنوان هوش هیجانی مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است. در فلسفه، برخی رویکرد شناختی و برخی رویکرد غیرشناختی به قوه عملی دارند و برخی اساساً وجود قوه یی جداگانه را انکار کرده اند. از بین تفسیرهای بیان شده برای قوه عملی در انسان، تفسیر غیرشناختی آن، دیدگاه صحیحی بنظر میرسد. در روانشناسی نیز مدلهای مبتنی بر توانایی، مدلهای غیرشناختی و مدلهای مبتنی بر شایستگی برای هوش هیجانی ذکر شده است که از این میان، مدل دوم و سوم با تفسیر برگزیده در مورد قوه عملی در فلسفه سازگارتر است. از آنجا که ابعاد غیرشناختی انسان در بسیاری از افعال انسانی مؤثر بوده و حتی گاه ابعاد معرفتی نیز متأثر از جنبه های غیرعقیدتی انسان است، بررسی و مقایسه نگاه روانشناسان جدید تحت عنوان هوش هیجانی با بحثهای علم النفس قدیم تحت عنوان قوه عملی اهمیت می یابد. این نوشتار با مقایسه این بعد در دو قلمروی روانشناسی جدید و علم النفس فلسفی نشان میدهد یکی از ابعاد مهم در جهت تکامل انسان، بعد غیرشناختی است و با شناخت آن میتوان به معرفت کاملتری از انسان دست یافت.
تحلیل معنا و مفهوم «سلامت معنوی» در روانشناسی و آموزه های فلسفی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم «معنویت» در مقابل مادیت و جهان مادی، اصل اصیل همه ادیان آسمانی و حتی غیر آسمانی است. وجود و هستی حقیقی در ادیان، امری فرامادی و معنوی است. مفهوم معنویت، یعنی باور قلبی به وجود حقایق متعالی و مافوق طبیعی که بنظر ملاصدرا، کانون و اصل آن وجود واحد حق تعالی است. چنین اعتقادی، به رفتار و زوایای گوناگون زندگی رنگ و جهتی خاص میبخشد، بنحوی که فرد از «بودن» خود، دیگران و جهان نه تنها احساس بیهودگی و پوچی نمیکند بلکه از حس خوشایند رضایتمندی نیز برخوردار میشود. این معنا در روانشناسی لزوماً معطوف به آموزه قدسی یک دین خاص نیست؛ اگرچه با آن مخالفتی هم ندارد. صدرالمتألهین شیرازی بر پایه اصول حکمت متعالیه خود در علم النفس و ارتباط متقابل بدن و نفس، بر آن است که رفتار و اعمال ظاهری و بدنی و نیز علوم و آگاهیهای آدمی تأثیری ژرف بر نفس و روح انسان دارند و نهایتاً در فرآیند حرکت و صیرورت جوهری، سرنوشت او را رقم میزنند. طبق این اصول، سلامت و نیز بیماری معنوی و باطنی در گرو آگاهی و رفتار شخص خواهد بود. دانش روانشناسی، بویژه در شاخه انسانگرایانه آن، نیز بر نقش مهم معنویت در سامانمندی زندگی و سلامت رفتار و شخصیت فرد تأکید نموده است. طبق نظریه برخی از روانشناسان وجودی (اگزیستانسیالیست) همچون فرانکل و یونگ، سلامت معنوی یکی از مؤلفه های مهم «شخصیت سالم» است.
مبانی فلسفی تربیت انسان در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله و با استفاده از روش تحلیل و استنتاج، تلاش شده تا طرحی از پیامدهای دیدگاهِ فلسفی ملاصدرا در حوزه تربیت، ارائه گردد. چنین طرحی میتواند چارچوب و چشم اندازی از تربیت دینی و الهی را در فضای غبار آلود و بحران زده نظامهای تربیتیِ سکولار، برای ما ترسیم نماید. ارتزاق از سرچشمه وحی و روایات و تلفیق برهان با شهود در فلسفه صدرایی، جایگاهی ویژه به این فلسفه بخشیده است. ابتکار ملاصدرا درطرح هویتِ تعلقی نفس، ضمن حل معمای ناگشوده ارتباط نفس با بدن، امکانِ تحولِ ذاتی نفس(در مقابل تحول در اعراضِ نفس) را اثبات، و ضرورتِ عقلی تربیت را تبیین مینماید. در طرح انسانشناسی فلسفی ملاصدرا، نفس، هم برای حدوث و هم برای تحقق هویت خویش به بدن نیاز دارد. بدن میدانِ ظهور نفس، محل افعالِ آن، و تنها سرمایه انسان برای خلق هویت خویش است. بدن، نقشی پیچیده و منحصر بفرد در فرآیند تربیتِ انسان، برعهده دارد. دستی ابی ب ه تص وی ری روشن از چگونگیِ تبدیلِ وج ودی م ادی(ن ط ف ه)، ب ه انس انی مج رد و اب دی، رم ز گش ایی از نظ ریه ح رک ت ج وهری او و بیان حقیقتِ تربیت است. در نهایت، ملاصدرا با طرح نظریه جسمانیهالحدوث روحانیه البقا بودنِ نفس، نشان میدهد که دامنه و نهایت تربیتِ انسان از چشم اندازی بیکرانه، عمیق و شگفت انگیز برخوردار است.
مقایسه دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا پیرامون رابطه نفس و بدن و سنجش کارآمدی مبانی هریک در نیل به مطلوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موارد اختلاف نظر میان ابن سینا و ملاصدرا در بحث انسان شناسی، نوع نگرش هریک به رابطه میان نفس و بدن است که این اختلاف ، از مبانی نظام فلسفی ایشان ناشی میشود. رابطه نفس و بدن در نگاه ملاصدرا، رابطه یی ذاتی و وجودی است و قول به علیّت (مادی) بدن عنصری برای مرتبه طبیعی نفس، ناشی از همین موضعگیری است، در حالیکه مطابق مبانی ابن سینا، نفس صرفاً در کسب کمالات وجودی و نه در اصل وجود، نیازمند بدن است و علیّت ذاتی میان این دو برقرار نیست. مسئله دیگر اینست که شیخ الرئیس، ترکیب نفس و بدن را اتحادی میداند و صدرالمتألهین در اتحادی بودن ترکیب با او هم رأی است اما معتقد است که تنها با قبول برخی مبانی حکمت متعالیه میتوان اتحادی بودن ترکیب مذکور را موجه کرد. مسئله مهم بعدی اینست که اگر نفس و بدن، رابطه وجودی دارند نه رابطه عارضی و اضافی، آیا تعلق نفس به بدن قطع شدنی است؟ و اگر ذو مراتب بودن نفس مسجّل و مسلّم است، آیا نباید بدن را نیز ذومراتب دانست تا همراهی با نفس در مراتب مختلف برای آن امکانپذیر باشد؟ بسبب تفاوت مبنا، پاسخ شیخ الرئیس و ملاصدرا به این قبیل پرسشهای زیربنایی، تفاوتهایی دارد و این مقاله قصد دارد به جستجو و تحلیل آنها و سنجش کارآمدی مبانی ایشان در نیل به مطلوب بپردازد.
مبانی انسانشناسی از منظر صدرالمتألهین شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چهره حقیقی زندگانی برای انسانی پدیدار میگردد که توانسته باشد در پاسخ به پرسش از «حکمت وجودی خویش» به معنایی دست یافته باشد که او را در مسیر رشد و تعالی قرار دهد. از دیدگاه حکمای اسلامی رابطه بین انسان و اله، رابطه رب و مربوبی است. در این رویکرد، اله، علاوه بر برنامه و هدفی که از خلقت موجودات داشته، دارای نقش تربیتی و هدایتی پس از خلقت نیز میباشد. حکما، الگوهای تربیتی انسان را انسانهایی دانسته اند که توانسته اند به فضل الهی، کمال مورد انتظار نوع خود را متحقق ساخته و بعنوان انسان کامل عهده دار هدایت سایر انسانها بسوی صراط مستقیم شوند. در حکمت صدرایی براساس اصولی همچون اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری، همه موجودات در صراط تکوین که با خلقت جهان پدیدار گشته بسوی مسبب الأسباب در حال سیرند (عبادت تکوینی.) در این میان، انسان بدلیل برخورداری از جایگاه ویژه در نظام هستی، دارای این توانایی است که در صراط تشریع نیز گام نهد و با الگو قرار دادن انسان کامل بوسیله بهره گیری از حکمت نظری و بکاربندی حکمت عملی به اوج کمال وجودی خویش که همان عبودیت الهی (لقاء اللّه) است دست یابد (عبادت تشریعی.) از منظر ملاصدرا لازمه رسیدن به چنین مرتبتی، حکمت و حریت است.
بررسی و تحلیل پاسخهای ملاصدرا به پرسش خواجه طوسی و ملامظفر حسین کاشانی درباره بقای نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله بقای نفس پس از مفارقت از بدن، یکی از چالش برانگیزترین مسائل فلسفی است. این مسئله، هم از سوی حکمایی که نفس را قدیم و مجرد میدانند و هم از سوی حکمایی که به حدوث روحانی نفس معتقد هستند، مورد بحث واقع شده و استدلالهای گوناگون در اینباره اقامه شده است. خواجه طوسی که به سنت حکمت مشاء تعلق دارد، این پرسش را مطرح کرده است که چرا بعقیده حکما، بدن و استعداد بدنی در ابتدای حدوث نفس لازم و ضروری است اما در مرحله بقا و مفارقت شرط نیست؟ او پاسخ این پرسش را در رساله یی که درباره بقای نفس نوشته، بررسی کرده است و در عین حال آن را از حکیم معاصر خویش، شمس الدین خسروشاهی نیز پرسیده ولی پاسخی دریافت نکرده است. همین پرسش را ملامظفر حسین کاشانی، حکیم معاصر ملاصدرا از او پرسیده است زیرا بنظر میرسد که ظاهراً مسئله بقای نفس با نظریه حدوث جسمانی ملاصدرا قابل جمع نیست. صدرالمتألهین پرسش خواجه و ملامظفر را هم بر اساس مبنای قوم و هم اصول فلسفه خویش پاسخ داده و از مسئله بقای نفس پس از مفارقت بدن دفاع کرده است.
تأثیر آموزه های قرآنی بر حکمت اشراقی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به یقین میتوان گفت که همه فلاسفه اسلامی از هریک از سه مکتب مشهور فلسفی در سیر اندیشه فلسفی خود، تأثیرات بسیاری از قرآن کریم پذیرفته اند اما در این میان، شیخ شهاب الدین سهروردی اولین فیلسوف اسلامی است که در نظام حکمت اشراقی خود بیشترین استفاده را از قرآن کرده است. استفاده سهروردی از این کتاب آسمانی، هم از نظر کمیت و مقدار و هم از جهت نوع استفاده تأویلی، از سایرین متمایز است. او بسیاری از ایده ها، برهانها و داوریهای خود را مقرون و منوط به قرآن کرده است. در این مقاله سعی شده است از تأثیر آموزه های قرآنی بر حکمت نوری سهروردی در چهار مقوله» حکمت نوری، نورالانوار، عقول، و نفس به اختصار سخن گفته شود، چراکه قطعاً بحث مستوفی در اینباره نیازمند مجال و کمالی شایسته است.
الگوی مشترک براهین تجرد نفس با محوریت بدن در اندیشه ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکمای اسلامی همچون ابن سینا و ملاصدرا در مباحث انسان شناختی خود، به بیان ویژگیهای نفس و از جمله اثبات تجرد آن پرداخته اند. با استقرا در آثار این دو حکیم، میتوان ملاحظه کرد که براهین مثبِت تجرد نفس تماماً بر اساس نفی ویژگیهای جسم و ماده بدنی استوار شده اند؛ به این معنا که نفس، فاقد ویژگیهای بدن و جسم است و از اینرو تجرد آن به اثبات میرسد. بعنوان نمونه، ماده بدنی دارای کمیت، وضع، تغییر، انقسام پذیری و تناهی افعال است و ضعف، کهولت و خستگی عارض آن میگردد و علم به بدن و افعال آن نیز حصولی و تابع وضع و محل است. این دو فیلسوف با نفی و سلب این خصایص از نفس، تجرد آن را به اثبات میرسانند و بنابرین، شناخت نفس و اثبات تجرد آن جز با شناخت بدن و سلب ویژگیهای بدنی از آن امکانپذیر نیست. در این نوشتار، علاوه بر بازنویسی براهین اثبات تجرد نفس و تعیین جایگاه کلیدی بدن در آن، الگویی کلی برای مجموع این براهین طراحی و عرضه شده است.