مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۴۱.
۴۴۲.
۴۴۳.
۴۴۴.
۴۴۵.
۴۴۶.
۴۴۷.
۴۴۸.
۴۴۹.
۴۵۰.
۴۵۱.
۴۵۲.
۴۵۳.
۴۵۴.
۴۵۵.
۴۵۶.
۴۵۷.
۴۵۸.
۴۵۹.
۴۶۰.
نفس
حوزه های تخصصی:
حکمای مسلمان در بحث از نفس ناطقه، به مسائلی چون قدیم یا حادث بودن، مجرد یا مادی بودن و بقا و عدم بقای نفس پس از مرگ میپردازند. مولوی بعنوان یک عارف برجسته که در این سنت می اندیشد، تلاش کرده به این پرسشهای فلسفی در باب نفس نیز پاسخ دهد، گرچه راهبرد او تمایزهایی با رویکرد و نگرش فلاسفه دارد. محوریترین مسئله نزد او، استکمال نفس از طریق سلوک و خروج از عالم ماده و اتحاد آن با ذات حق در مقام واحدیت و ربوبیت است. از آنجا که در وصول، معرفت محور و اصل است، مولوی همت خویش را صرف آن میکند که نفس را در پرتو علم شهودی معنا کند و تمایز اصناف بشر از یکدیگر را تا سرحد تفاوت نوعی میان آنها پیش ببرد. او به اتحاد نفس با ذات حق معتقد است و آثاری را در نتیجه این اتحاد، متوجه نفس میداند. راهبرد مولوی به این مسئله، متفاوت از فلا سفه است.
ترسیم الگوی مدیریت سازمانی بر اساس تعامل نفس و قوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که خداوند متعال نفس انسانی را نمونه جامعی از تمام حقایق هستی آفریده و نفس انسانی همچون مدیر و رهبری مقتدر بر مملکت خویش حکومت و مدیریت میکند، این پژوهش تصمیم دارد تا از این نفس شناسی فلسفی الهام گرفته و در اقتباسی دقیق، الگوی مدیریت رفتار سازمانی و سازماندهی برتر را بازشناسی نماید، زیرا یکی از روشهای موفق ترسیم ساختارهای اعتباری اجتماعی، استفاده از حقیقت تکوین محور فطرت تلقی میشود. این نوشتار بر پایه نفس شناسی مشرب حکمت مشاء و حکمت متعالیه به تبیین رابطه نفس و قوای آن پرداخته است و نظریه «رابطه تسخیری»، «رابطه تشکیکی» را تبیین نموده و سعی کرده تا طبق این رویکردهای تکوین شناختی در دو مدرسه فلسفی، رابطه نفس و قوا را بعنوان دو مدل مدیریتی و رهبری به نام «مدیریت تفویضی» و «مدیریت سریانی» بازشناسی و شاخصه نمایی کند. سپس در سرآمد (بخش پایانی مقاله) سعی بر تبیین یک مدل تلفیقی از این دو رویکرد شده است.
مقایسه آراء فارابی و ابن سینا با ارسطو درباره جوهریت نفس بمنظور فهم نظر آنها در مورد تجرد و جاودانگی نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارسطو نفس را بالضروره جوهر میداند و جوهر اصلیترین مفهوم هستی شناسی در اندیشه اوست. از اینرو شناخت آراء وی درباره جوهر، برای رسیدن به رأی او در مورد تجرد یا عدم تجرد نفس نقش مهمی دارد. ارسطو در سنت فلسفه اسلامی، بویژه حکمت مشاء، بسیار مورد توجه بوده و متفکران اسلامی بنحوی از انحا با نظریات وی نسبت مستقیم یا نزدیک دارند. فارابی و ابن سینا معانی مختلف جوهر و کلیت تقسیم آن به محسوس و نامحسوس که از جانب ارسطو صورت گرفته را میپذیرند اما اختلاف مبنایی آنها با ارسطو به نتایجی منجر شده که در نوع خود قابل توجه و ارزشمند است. بررسی این تفاوت، با رویکرد دریافت نظر قطعی آنها در مورد تجرد نفس و جاودانگی آن، هدف اصلی این پژوهش است. بدین منظور، دو راه در پیش گرفته ایم؛ نخست به بررسی واژه یا واژه هایی پرداخته ایم که ارسطو برای بیان معنای جوهر بکار گرفته است. راه دوم، رجوع به آثار مختلفی است که ارسطو مفهوم جوهر را در آنها مورد بحث قرار داده است. سپس این دیدگاهها با آراء فارابی و ابن سینا مقایسه شده اند.
بررسی دیدگاه دو شارح هدایه الحکمه در باب صادر نخستین (میبدی و ملاصدرا )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قاضی کمال الدین میبدی و صدرالمتألهین شیرازی هر دو بر طبیعیات و الهیات هدایهالحکمه ابهری شرح نگاشته اند و در اغلب موارد به نقد و نظر نسبت به دیدگاههای موجود در باب مسائل مطرح شده پرداخته اند. از جمله این مسائل، مسئله صادر نخستین است که میبدی با تکیه بر «جهات اعتباریه (سلوب و اضافات) بعنوان منشأ صدور کثرات از واجب تعالی» و نیز «صدور افعال از نفس بدون واسطه بدن»، بر صادر نخستین بودن «عقل» اشکال نموده و معتقد است نفس نیز میتواند بلاواسطه از مبدا اول صادر شود. ملاصدرا در ردّ مبادی استدلال میبدی میگوید: اوّلاً، «تحقق سلوب همچون تحقق اضافات در صدق قضایای سالبه متأخر از تحقق واجب تعالی است» و ثانیاً، «نفس تا زمانی که نفس است با قوه و ضعف همراه است و در افعال و تصرفات خویش نیازمند به بدن است». این بیان ملاصدرا در باب عدم صلاحیت نفس برای صادر نخستین بودن، بیش از آنکه با رویکرد و مبانی حکمت مشائی در باب نفس، یعنی «روحانیهالحدوث و روحانیهالبقاء» بودن آن هماهنگ باشد، با رویکرد و مبانی حکمت متعالیه، «جسمانیه الحدوث و روحانیهالبقاء» بودن نفس، هماهنگ است.
نقد و بررسی دیدگاه «تأخر شناخت حضوری نفس از برخی شناختهای حصولی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه فیلسوفان صدرایی معاصر (علامه طباطبایی و استاد مطهری)، در مراحل پیدایش و حصول گونه های مختلف شناخت برای انسان، شناخت حضوری نفس بر هرگونه شناخت حصولی مطلقاً تقدم دارد و پیدایش هرگونه شناخت حصولی برای انسان بعد از آنست که نفس نسبت به خودش شناخت حضوری پیدا کرده باشد. برخی اندیشمندان در ایران معاصر نقطه مقابل این دیدگاه را مطرح و ادعا نموده اند که شناخت حضوری نفس، فرع حصول و بدست آوردن برخی شناختهای حصولی است؛ بعبارت دیگر، شناخت حضوری نفس متأخر از برخی شناختهای حصولی است. اما بررسی و تحلیل دقیق این دیدگاه نشان میدهد: اولاً، استدلال یا استدلالهای مطرح شده برای آن، خالی از مغالطه نیست و مدعای مذکور را اثبات نمیکند. ثانیاً، این دیدگاه با شرایط لازم و کافی برای تحقق شناخت حضوری، در تناقض است. به همین دلایل، چنین دیدگاهی نمیتواند مورد قبول باشد.
بررسی ادراک حسی از دیدگاه ارسطو و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله «ادراک» همواره یکی از مباحث مهم فلسفی از روزگار باستان تا به امروز بوده است. فیلسوفان یونان باستان بویژه افلاطون و ارسطو، بطور مبسوطی درباره ادراک ابزار و شرایط آن سخن گفته اند. در این میان، ارسطو با تدوین دو رساله درباره نفس و حاس و محسوس به تبیین ادراک ظاهری و باطنی نفس پرداخته است. در میان قوای ادراکی حیوان و انسان، ادراک حسی از جایگاه ویژه یی برخوردار است زیرا نخستین مواجهه ما با عالم خارج بوسیله این حواس صورت میگیرد. ارسطو برای تبیین ادراک حسی از قوای ظاهری نفس (لامسه، باصره، ذائقه، سامعه و شامه) و معرفت بخش بودن داده های آنها سخن میگوید. وی معتقد است ادراک حسی باید با عقل در هم تنیده شود تا برای ما معرفت بخش باشد. فیلسوفان مسلمان نیز به بحث از ادراک حسی پرداخته اند و عمده مباحث آنها همان نظریاتی است که ارسطو بیان کرده است. ملاصدرا با مطرح کردن انشائی بودن صور توسط نفس، از دیدگاه ارسطویی فاصله گرفت و توانست طرحی نو را در علم النفس فلسفی دراندازد. در این مقاله به بررسی و مقایسه رویکرد ارسطو و ملاصدرا به مسئله ادراک حسی میپردازیم. بدین منظور، ابتدا از تعریف نفس و قوای آن بحث میکنیم و سپس قوای ظاهری را از دیدگاه هر دو فیلسوف مورد بررسی قرار خواهیم داد. در پایان نیز به بحث مهم معرفت بخشی ادراک حسی میپردازیم.
جایگاه عقل در کرامت ارزشی انسان از دیدگاه علامه طباطبایی
منبع:
کلام حکمت سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶
11 - 30
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، سعی شده است جایگاه عقل در کرامت ارزشی انسان از دیدگاه علامه طباطبایی مورد تبیین و بررسی قرار گیرد.با توجه به اهمیت مسئله کرامت انسان و جایگاه عقل در این بحث، هدف از این پژوهش، تبیین جایگاه عقل در رسیدن انسان به کرامت ارزشی از دیدگاه علامه طباطبایی به عنوان برجسته ترین اندیشمند حکمت متعالیه در عصر حاضر است. بدین منظور، پژوهش حاضر با روش تحلیلی - توصیفی و با رویکردی کلامی – تفسیری و بهره گیری از آثار علامه طباطبایی و برخی آثار حکمت متعالیه، ابتدا به عقل و رابطه آن با کرامت انسان و سپس مراتب استکمالی عقل نظری و عقل عملی در رسیدن به کرامت ارزشی انسان از دیدگاه علامه طباطبایی پرداخته شده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که از دیدگاه علامه طباطبایی، افزون بر اینکه قوه عقل، منشأ کرامت ذاتی انسان است، بالاترین مرتبه کرامت ارزشی انسان، در پرتوی کمال عقل، هم در عرصه عقل نظری و هم در عرصه عقل عملی به دست می آید؛ کمال عقل نظری، رسیدن به مقام تجرد عقلی و فوق عقلی نفس در مرتبه عقل مستفاد و اتحاد با عقل فعال است و کمال عقل عملی، رسیدن به مقام فنا در فعل و وصف و ذات خداوند است که عالی ترین مرتبه کرامت انسان است.
چیستی نفس و بدن از دیدگاه صدرا در راه حل صدرایی دشواره نفس و بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دشواره نفس و بدن یکی از موضوعات محوری فلسفه ذهن است. در این پژوهش چیستی نفس و بدن و نسبت میان آنها را از منظر صدرالدین شیرازی بررسی کرده ایم که زمینه تبیین دیدگاه صدرایی در مسئله رابطه نفس و بدن را فراهم می کند. تنوع و پیچیدگی عبارات صدرا در حدی است که برخی اندیشمندان دیدگاه وی را ذیل «وحدت انگاری»، و برخی در نقطه مقابل ذیل «دوگانه انگاری» طبقه بندی کرده اند. به نظر می رسد تعیین مراد وی از نفس و توجه به اقسام گوناگون بدن از منظر صدرا نقش کلیدی در تحلیل ایستار فلسفی او در این مسئله داشته باشد. این پژوهش پس از طرح بدن های سه گانه نفس از دیدگاه صدرا، به رابطه اتحادی نفس و بدن از این منظر توجه می کند. همچنین، کوشیده ایم با ارائه وجه جمع هایی میان عبارات گوناگون صدرا، زمینه فهم و جمع بندی دیدگاه مختار وی را فراهم کنیم.
واکاوی پیش انگاره کرامت هستی شناختی انسان بر حرمت سقط جنین با رویکرد کلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال هفدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴
201 - 212
حوزه های تخصصی:
اولین مرحله خلقت انسان با جنین آغاز می شود و جنین خود دارای مراتب است و مرتبه اعلایش ولوج روح است که در آن مرتبه انسان به طور کامل شکل می گیرد. جنین در همه مراتب، کرامت هستی شناختی دارد که موجب حرمت سقط آن می شود. برخی با باور به اینکه انسان دارای کرامت و ارزش ذاتی است، اما بدون مجوز دست به سقط جنین می زنند و گویا جنین را از جنس انسان نمی دانند. این می تواند موجب نقض کرامت هستی شناختی انسان شود که برآیندش ایستادگی در مقابل فعل خدا است. پرسش این است که: انسان انگاری جنین چگونه ممکن است و پیش انگاره کرامت هستی شناختی انسان چگونه با سقط جنین در تناقض است؟ برخورداری جنین از نفس، برآیندش اثبات انسان بودن او است و سقط جنین در تقابل با کرامتی است که از فعل خدا است. این مقاله با ابزار کتاب خانه ای و روش توصیفی تحلیلی پیش انگاره کرامت هستی شناختی انسان بر حرمت سقط جنین را می کاود و به این نتیجه می رسد که جنین از ابتدا همواره همراه با نفس بوده و هر مرتبه اش حظی از انسانیت دارد و هر چیزی که حظی از انسان داشته باشد از بین بردنش یا محافظت نکردن از آن با کرامت هستی شناختی ای که خدا به آن داده است در تناقض است.
مفهوم فرهنگ در آثار افضل الدین محمّد مرقی کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۴ پاییز و زمستان ۱۳۸۸ شماره ۷ و ۸
80 - 90
واژه پهلوی فرهنگ که دانش پژوهان ایرانی، آن را در برابر واژه فرنگی کولتوریاکالچر (culture) پذیرفته اند، در تاریخ ادب فارسی، سرگذشت هزار ساله دارد و در زمینه های گوناگون معانی خاصی چون ادب، اخلاق، تربیت، هوش، خرد، دانش، هنر، فضیلت، حکمت، معرفت، فقه، شریعت، بزرگواری، سنجیدگی، شکوهمندی و... پیدا کرده است. یکی از دانایان برجسته ایرانی به نام افضل الدین محمد مرقی کاشانی، معروف به بابا افضل، درباره این واژه در مصنّفات چندگانه خود با دقتی نظام یافته و بینشی همه جانبه بحث کرده است که بیان و تحلیل آن در پیوند با اوضاع روزگار و چگونگی احوال وی و قرار دادن مفهوم واژه در کلیت فلسفی و اندیشه ای و علمی حاکم بر آن حکیم بلندمرتبت است و نیز نشان دهنده پویایی درون انسان و جامعه، بر پایه ارزش های برین جامعه و آحاد آن در «شدن»های مستمر است به گونه ای که دیگر تغییرات در زمینه-های مختلف در پیوند با این «شدن»ها می توانند کارساز باشند و خرد و دانش را نیز به کار گیرند. این امر در مقایسه با برداشت های نوین فلسفی و فرهنگ پژوهی و مردم شناسی معاصر، محور اساسی نوشتار خواهد بود.
بررسی سیمای نفس در مصنّفات بابا افضل مرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۴ پاییز و زمستان ۱۳۸۸ شماره ۷ و ۸
112 - 126
مبحث معرفت نفس پس از معرفت الهی، یکی از پردامنه ترین مباحث کلامی فلسفی و عرفانی است که نه تنها در قرآن کریم، بلکه در آثار فیلسوفان، عارفان و عالمان نحله های دینی انعکاس داشته است. نفس از دیدگاه صوفیان بیشتر به نفس امّاره اطلاق می شود و در نظر آنان، پدیده ای مذموم، منبع شرور و مورد نکوهش است، اما حکیم افضل الدین مرقی کاشانی، عارف بزرگ قرن ششم و هفتم هجری، نفس را نوری الهی دانسته که به خود روشن و دیگر چیزها نیز بدان روشن می شود. به اعتقاد وی، کارکردهای روح، قوّت و طبیعت، پرتو فروغ نفس است. وی ضمن تأثیرپذیری از فرهنگ و بینش اسلامی و تأویل آیات و احادیث در آثارش، به آرای حکیمان بزرگ یونانی مانند افلاطون و ارسطو نیز توجه داشته است. بابا افضل برای بیان اندیشه های حکمی خود، به اندیشه های باطنی بزرگانی چون ناصر خسرو قبادیانی نظر داشته است، البته وی به تکرار خطرات ناشی از امراض نفسانی را نیز در آثارش گوشزد کرده، و برای درمان آن ها، راهکارهای مفیدی را در مصنّفاتش نشان داده است. در این مقاله ضمن اشاره به ماهیّت، انواع و اقسام نفس و رابطه آن با عقل و جسم، عوامل سعادت و هلاکت نفس هم مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است.
جنسیّت نفس بر اساس دیدگاه های رایج در مورد پیدایش نفس انسانی در فلسفه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش پس از بیان تفاوت جنس و جنسیّت به تبیین نظریات فلاسفه در مورد چگونگی پیدایش نفس انسانی می پردازیم و در ادامه مسئله جنسیّت نفس را با توجه به نظریه روحانیه الحدوث و جسمانیه الحدوث بودن نفس تحلیل می کنیم. بر اساس نظریه روحانیه الحدوث، خاستگاه جنسیّت فقط در جنس، مطرح بوده و در نفس، جایگاهی ندارد؛ از این رو نفس به لحاظ ذات مجرّد خود، فاقد ویژگی های جنسیّتی است و فقط در مقام فعل با توجه به وضعیت های مختلف بدنی، کارکردهای جنسیّتی خاص خود را دارد. اما بر اساس نظریه جسمانیه الحدوث بودن نفس و با عنایت به برخی از اصول فلسفی حکمت صدرایی می توان به این تحلیل دست یافت که نفس متشکل از بدن و ویژگی های جسمی زنانه، با نفس متشکل از بدن و ویژگی های جسمی مردانه، به لحاظ گرایش های جسمانی، روانی، عاطفی و شناختی متفاوت است و براین اساس، جنسیّت امری هویتی است و تفاوت جنسیّت زن و مرد به حاق وجود آنها باز می گردد. بنابراین همان گونه که از نظر پزشکان و روان شناسان، زن و مرد به لحاظ جسمانی و روانی و عاطفی متفاوت بوده و براساس متون دینی نیز زن ومرد حقوق متفاوتی دارند، به لحاظ فلسفی نیز نفس زن و مرد گرایش های نفسانی خاص خود و متناسب با بدن زنانه و مردانه را خواهند داشت.
نقش شریعت در تکامل قوای نفس
منبع:
فرهنگ پژوهش بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۷ ویژه فلسفه و کلام
85 - 110
حوزه های تخصصی:
از آنجا که رسیدن به کمال، هدف اعظم خلقت انسان است؛ این سوال ایجاد می گردد که بهترین راه برای رسیدن به این مقصود، چیست و شریعت در این میان چه نقشی را ایفا خواهد کرد؟ مقاله حاضر تحت عنوان «نقش شریعت در تکامل قوای نفس» که به روش توصیفی-تحلیلی، صورت گرفته است کوششی است در پاسخ به این پرسش؛ و برای یافتن پاسخ، ابتدا کمال انسان تبیین گشته و با شرح عقل عملی و نظری و نقش شریعت در این دو حوزه، به کمال قوای نفس پرداخته شده است. نتایج به دست آمده از این تحقیق آن است که با توجه به نقص نسبی عقل بشری، انسان بدون کمک گرفتن از وحی و شریعت قادر به یافتن و پیمودن مسیر صحیح رسیدن به کمال، نخواهد بود و کمال نفس ناطقه، زمانی تحقق می یابد که بین عقل نظری و عقل عملی وحدت ایجاد شود و این وحدت حاصل تقوا و محاسبه نفس است. اگر انسان به آنچه که در قرآن کریم و احادیث امامان معصوم آمده است، عمل نماید قطعا به هدف آفرینش خود، نائل می آید و چنین انسانی موفق به طی مراحل و مقاماتی که عرفا برای نفس قائل شده اند، خواهد گشت و به سعادت خواهد رسید.
بررسی نظریه استکمال نفس از دید ریچارد سوئین برن
منبع:
فرهنگ پژوهش بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۷ ویژه فلسفه و کلام
111 - 138
حوزه های تخصصی:
از جمله مباحث مهم فلسفی، مسائل پیرامون نفس و ویژگی ها و احوال آن می باشد. در میان فلاسفه غرب، ریچارد سوئین برن با آثاری در زمینه فلسفه دین، به این گونه مسائل پرداخته است. به عنوان مثال او در کتاب تکامل نفس خویش، به نفس و منشا آن و ساختار و کیفیت تکامل نفس اشاره نموده است. او قائل به دوگانه انگاری نفس و بدن شده و این دو را دو جوهر مستقل از هم می داند، و جزء اصلی حقیقت انسان را نفس بر می شمرد. از دیدگاه سوئین برن اضافه شدن مفهوم «آگاهی» به سلسله موجودات متکامل، چیزی است که از لحاظ قوانین علمی، نمی توان آن را تبیین نمود، و تنها منبعی که می تواند تبیین کاملی از این رویداد داشته باشد، خداشناسی توحیدی است. لذا از این جهت است که او در آثاری که در مورد اثبات وجود خداوند نگاشته است، از این راه بهره گرفته است. نگارنده در اثر حاضر کوشیده است که به مسائل نفس خصوصا تکامل آن از دید سوئین برن بپردازد.
اصطلاح شناسی ابداع در الهیات اسماعیلیه عصر فاطمیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر چند که «ابداع» مورد توجه همه فیلسوفان مسلمان بوده، اما در الهیات اسماعیلیه توجه ویژه ای به آن شده است به گونه ای که شخصیت ها و گروه های نامداری مانند نسفی، ابوحاتم رازی، سجستانی، اخوان الصفا، کرمانی و ناصرخسرو، به تفسیر آن اقدام کرده اند. این تحقیق که بر دیدگاه های اسماعیلیه در دوره فاطمیان محدود شده است با مراجعه به آثار آنان و به کارگیری روش های توصیفی و تحلیلی، این یافته ها را در اختیار خواننده قرار می دهد: اثرپذیری الهیات اسماعیلیه از نوافلاطونیان، سبب دشواری در دریافت دیدگاه آنان در خصوص مسائل مختلف از جمله ابداع، شده است؛ میان متالهان اسماعیلی در مولفه های به کار رفته در تعریف ابداع یا اجمال و تفصیل این مولفه ها و نیز در این که چه موجوداتی متعلق ابداع الهی هستند اختلاف نظر وجود دارد؛ هر چند که به نظر می رسد متالهان اسماعیلی ابداع و اختراع را متراداف می دانند اما در الهیات آنان رابطه ابداع با مفاهیم دیگر همچون خلق، امر، انبعاث، اراده، ترکیب، و صنع در هاله ای از ابهام قرار دارد.
تأثیر مکاشفات عرفانی ابن عربی بر اندیشه های حکمی ملاصدرا(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی سال ششم پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳ (پیاپی ۲۰)
129-164
حوزه های تخصصی:
بسیاری از نوآوری های ملاصدرا در حکمت متعالیه، همچون "اصالت وجود"،"تشکیک در وجود"،"وحدت وجود"،"اصل علیت"،"حرکت جوهری"،"حدوث و قدم عالم" و"معاد جسمانی و روحانی" رنگ و بوی مکاشفات عرفانی دارد. بررسی هر یک از این مسائل مهم، تأثیرگذاری مکاشفات عرفانی ابن عربی را بر اندیشه های حکمی ملاصدرا به خوبی نشان می دهد. در جای جای آثار و نوشته های ملاصدرا، سخنان ابن عربی به عنوان مؤید بیان می شود.مهم ترین تحول فکری ملاصدرا فروگذاردن نظریه اصالت ماهیت، و اثبات اصالت وجود است. این تحول فکری و گرایش او به اصالت وجود، وام دار عوامل گوناگونی بود که بیشتر این عوامل به جنبه های مختلف عرفان و شخصیت های عرفانی هم چون ابن عربی بازمی گردد.دیدگاه فکری و مشرب ذوقی ملاصدرا، در مسئله وحدت وجود و عدمی بودن ممکنات، به مکاشفات ابن عربی بسیار نزدیک است.البته اثبات مراتب مختلف هستی در مقام بحث و تعلیم، با مسئله وجود و موجود منافاتی ندارد.ملاصدرا قائل به وجود ذهنی است و برای اثبات آن از سخنان ابن عربی بهره می برد. وی در مسئله حرکت جوهری، نخست در برابر مخالفان برهان می آورد و سپس به آیات قرآن استناد می کند؛ آن گاه سخنانی از ارسطو نقل کرده و سرانجام برای تأیید مطالب خود نمونه هایی از ابن عربی می آورد.این موارد نمونه هایی از تأثیرگذاری ابن عربی بر اندیشه های فلسفی عرفانی ملاصدرا است که در این مقاله مورد بررسی و تحقیق قرار می گیرد.
تبیین نسبت «نفس واحده» با «آدم» بر اساس تحلیل مفهوم «نفس» در نظام آیات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم قرآن و حدیث سال پنجاه و دوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۰۴
117 - 138
حوزه های تخصصی:
بسیاری از مفسران تعبیر «نفس واحده» در قرآن را با شخص آدم تطبیق داده اند؛ درحالی که این تطبیق با موانع و چالش هایی روبروست؛ مانند پیدایش تناقض در معنای آیه، مخالفت با قواعد نحوی، مخالفت با عقل و نقل صحیح. این پژوهش بر اساس تبیین حقیقت قرآنی «نفس» و تمایز آن از «روح» در نظام آیات قرآن، نشان می دهد که آیات نفس واحده به ماهیت واحد همه انسان ها از زن و مرد اشاره دارد و مراد از آن شخص آدم نیست؛ زیرا در نظام آیات قرآن، «نفس» ماهیت وجودی نوع «انسان» است که در آخرین مرحله آفرینش، «تسویه» می شود و همزمان با انشاء خلقت آن، انسان از «روح» الهی برخوردار می گردد و «آدم» اولین نمونه انسان برخوردار از نفس متأثّر از روح الهی است و او نیز همچون سایر انسانها از جنس نفس واحده آفریده شده است.
تبیین امام خمینی از تکامل نفس گنهکاران بر مبنای حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متین سال بیست و دوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۹
85 - 103
حوزه های تخصصی:
بر اساس مبانی فلسفی صدرایی در فرآیند استکمال نفس به دلیل حرکت جوهری همه انسان ها مسیر تکامل را طی می نمایند، درحالی که مطابق آیات قرآن کریم همه انسان ها نمی توانند سیر تکامل را طی نموده و به کمال برسند و درنتیجه به دلیل گنه کار بودن پس از مرگ نه تنها به سعادت و کمال مطلوب نمی رسند بلکه از مقام انسانیت سقوط می کنند و با وجود طی نمودن سیر تکاملی دچار تنزل می گردند و از نعمات الهی محروم می شوند. لذا سخن فلاسفه متعالیه با تناقضاتی مواجه می شود که پاسخ آن را در تبیین امام خمینی می یابیم.ایشان بر اساس حکمت متعالیه با تفکیک مسئله تجرد از سعادت و شقاوت، انسان را موجودی مختار می داند که سعادت و شقاوت خود را آزادانه انتخاب می کند، ولی مسئله تجرد طی یک جریان غیر اختیاری است. لذا دو نوع تکامل برای انسان وجود دارد که تکامل از نوع تجرد شامل گنه کاران نیز می شود.به لحاظ نظری، انسان مانند سایر موجودات این جهان دارای حرکت جوهری است و به هرحال همه مراحل تجرد را طی می کند، با این تفاوت که انسان با آگاهی و انتخاب خود می تواند در این سیر تکاملی به کسب فضایل بپردازد و یا غفلت نموده و دچار خسران گردد.
رهیافت قرآنی و روایی بر حقیقت ادراکی نفس با تبیین های صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت وجود ادراکی نفس و مراتب آن و نیز نحوه استحضار اعمال برای نفس، در حیات اخروی، از منظر آیات و روایات با بهره مندی از تبیین های صدرایی، مسئله اصلی این نوشتار است. ضرورت جستار بر این مسئله با ملاحظه سفارش های مؤکد معصومین بر معرفت نفس، پرواضح است. بر اساس این نوشتار که با شیوه اسنادی تحلیلی سامان پذیرفته است؛ مشخص می شود که حقیقت نفس انسان از سنخ ادراک است و ازدیاد مدرَکات، منجر به اتساع نفس و صعود آن تا مرتبه عالی عقل می شود. در این میان توجه به کارکرد قوه خیال که از منظر صدرا امری مجرد است؛ چگونگی ظهور صور روحانی، متناسب با ملکات راسخه نفسانی هم در دنیا و هم بعد از مرگ را در پرتو قیام صدوری اعمال به نفس آشکار می سازد و در نهایت مراد تعبیر قرآن کریم: «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها» که نعم بهشتی منوط به اراده بهشتیان شده است، به وضوح روشن می شود.
تأثیر رذایل اخلاقی بر اختلالات نظام معرفتی با تکیه بر داستان های بلعم باعورا، برصیصا، هاروت و ماروت از مثنوی المعنویه الخفیه گلشنی بردعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی المعنویه الخفیه اثر شیخ ابراهیم بن محمد گلشنی بردعی (830 940ق) به تقلید از مثنوی معنوی مولانا سروده شده و حاوی نکات عرفانی، اخلاقی، حکمی و تعبیرات و تأویلات فراوان است. در این مقاله کوشش می شود تا تأثیر رذایل اخلاقی بر اختلالات نظام معرفتی، با استفاده از سه داستان معروف بلعم باعورا، برصیصا و هاروت و ماروت در این مثنوی بررسی شود. اگرچه این سه داستان حدود هفت هزار بیت از این مثنوی سی وپنج هزار بیتی را شامل می شود، گلشنی بردعی عصاره اندیشه و جهان بینی خود را در این سه داستان و حکایات و تمثیلات در خلال آن بیان داشته است. هدف این پژوهش بررسی موانع سیروسلوک، پرتگاه های پیش روی عارف، چگونگی پیروی از نفس و نحوه رسوخ رذایل اخلاقی در درون انسان است که سبب می شود نفس حقایق الهی را وارونه جلوه دهد و نتیجه آن چیزی نیست جز آلودگی و ارتکاب به گناهان و جرایم نابخشودنی عرفایی بزرگ و در نهایت مسخ آنان. نگارندگان با ذکر شواهد متن، دیدگاه گلشنی بردعی درباره چگونگی غفلت و پیروی از هوای نفس را بیان داشته و مسیر کشیده شدن پرده گمراهی بر بصیرت عارف و اختلال واقع نگری سالک در عمل را با شواهد متن و جدول تبین کرده ا ند. در این مقاله، درباره تأثیر مستقیم نفس، هوا، زن بارگی، شهرت طلبی، غفلت، حماقت، عقلانیت و بصیرت، زبان درازی و بی ادبی نسبت به خداوند و قضا و قدر سخن به میان آمده و زن پرستی و شهرت طلبی، بزرگ ترین آفت وارونه سازی حقیقت و مصداق عینی پیروی از نفس امّاره بیان شده است.