مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۶۱.
۴۶۲.
۴۶۳.
۴۶۴.
۴۶۵.
۴۶۶.
۴۶۷.
۴۶۸.
۴۶۹.
۴۷۰.
۴۷۱.
۴۷۲.
۴۷۳.
۴۷۴.
۴۷۵.
۴۷۶.
۴۷۷.
۴۷۸.
۴۷۹.
۴۸۰.
نفس
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۰
49 - 64
حوزه های تخصصی:
فیلیپس فیلسوف دین ناواقع گراست که منکر واقعیت امور دینی ازجمله «خدا» و «نفس» و «رستاخیز» و... است؛ اما به عنوان یک مسیحی سعی دارد برخلاف نکته ذکرشده، با ارائه معنایی جدید از نفس، معنای جاودانگی و خلود آن را به حیات اخلاقی داشتن تحویل ببرد. برهمین اساس، جاودانگی نفس را معادل گذشتن از امیال نفسانی برای وصول به حیات اخلاقی تعریف می کند و خلود آن را به مشارکت انسان در زندگی با خدا معنا می کند و رویکردی عمل گرایانه در مقام تبیین گرامر جاودانگی در پیش می گیرد. این پژوهش نشان داده است در دیدگاه وی به لحاظ معناشناختی، مرز مشخصی میان الحاد و ایمان باقی نمانده است. ازسوی دیگر، مبنای این رویکرد آن است که اخلاق صرفاً مبتنی بر دین است؛ درحالی که عمده نظریات امروزین در حوزه فرااَخلاق این نگاه به رابطه دین و اخلاق را نفی می کنند. همچنین، مشخص می شود این رویکرد به معنای جاودانگی با نحوه زندگی دینی مسیحیان در تعارض است.
بررسی ملاک این همانی عددی نفس از دیدگاه ابن سینا و صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۶
165 - 185
حوزه های تخصصی:
هویت شخصی، مسئله ای پردامنه است. این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی به بررسی ملاک این همانی عددی نفس از دیدگاه ابن سینا و صدرالمتألهین می پردازد. ابن سینا حقیقت انسان را نفس مجرد می داند. ایشان قایل به عدم حرکت جوهری و ثبات نفس است؛ لذا به راحتی می تواند ثبات و این همانی عددی نفس را اثبات کند؛ ولی از آنجا که حرکت جوهری نفس در حکمت متعالیه به اثبات رسیده است، دیدگاه ابن سینا در این همانی عددی نفس دچار خلل می شود. صدرالمتألهین با اعتقاد به حرکت جوهری نفس و تغییر تدریجی آن در اثبات این همانی عددی نفس دچار تهافت بدوی شده است؛ زیرا حرکت جوهری نفس با ثبات آن ناسازگار است؛ اما این تهافت بدوی با ارائه دو تقریر از حرکت جوهری رفع می شود: تقریر حرکت جوهری امتدادی که به معنای اتصال وجودی است و تقریر حرکت جوهری غیر امتدادی که نفس را در زمان دوم امتداد گذشته نمی داند، بلکه همان فرد گذشته و به همراه سعه وجودی می داند. از آنجا که تقریر اول بر خلاف تقریر دوم فرد گذشته را معدوم می شمارد، پس تنها تقریر دوم می تواند ملاک صحیح این همانی عددی نفس باشد.
نفس و اختلالات عصبی- روانی؛ تبیینی نوخاسته گرایانه و صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۹ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
173 - 196
حوزه های تخصصی:
انواع آسیب های مغزی و عصبی (از جمله اختلال هویت تجزیه ای، اسکیزوفرنی، تغییرات خُلقی و مانند آن) بر تباه شدن و دگرگون شدن ِکیفیاتِ حیاتی، حالاتِ ذهنی و شخصیتی، و حتی انگاره نفس و «خود» تأثیر مستقیم دارد. مشاهده این تأثیرات، دستاویز نظریات گوناگونی درباره وجودِ نفس و مفارقت پذیری آن (از نفی وجود خود/ذهن/نفس و یا نفی تجرد خود/ذهن/نفس تا نفیِ بقای نفس مجرد آن) شده است. چارچوب نظری و مفهومی نوخاسته گرایی و حکمت متعالیه، قابلیتی دارد که می توان از آن در تجزیه و تحلیل این مسئله بهره برد و نگاهی فراتر از ابزارگراییِ دوگانه انگاران، به عنوان یک راهکار کلی درباره تأثیر اختلالات عصبیِ فیزیکی بر نفسِ مجرد ارائه داد. با اذعان به نوخاسته گرایی جوهری و همسوبودن آن با نظریه جسمانیه الحدوث صدرایی، و عبور از دیدگاه نوخاسته گرایی ویژگی های صرف، می توان گفت که بدن و دستگاه پیچیده عصبی بر اساس میزان تکامل و پیچیدگی اش، موجب نوخاستگیِ (حدوث) مراتبی از نفس (از نوخاستگی مرتبه گیاهی تا مرتبه وجود لنفسه و خودآیین) و نوخاستگیِ ویژگی های حیاتی، ذهنی و روانی متناسب می شود. به سبب این همبستگی و تعامل علّیِ نوخاسته گرایانه، انواع آسیب های عصبی، مادامی که نفسِ انسان در مرتبه نباتی، تعلق ذاتی به بدن دارد و در مرتبه تجرد جوهری، تعلق عارضی به بدن دارد، موجب نوخاستگیِ اختلالات روانی به عنوان ویژگی های مختل کننده برای جوهر نفس و نیز فروخفتگیِ برخی ویژگی های ذهنیِ نوخاسته می شود؛ بدون آنکه وجودِ بسیط، لنفسه، خودآیین و مفارقت پذیرِ نفس نفی و تباه شود.
تحلیل و بررسی ادله قرآنی بر تجرد نفس با تأکید بر تفاسیر روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۸
161 - 186
حوزه های تخصصی:
مسئله تجرد نفس به دلیل نقش مبنایی که در مباحث فلسفی مانند انسان شناسی، معرفت شناسی، فرجام شناسی و... دارد، همواره مورد توجه اندیشمندان مسلمان و فیلسوفان بوده است. مسئله پژوهش حاضر این است که آیا بحث تجرد نفس با دیدگاه قرآن هماهنگ می باشد؟ این نوشتار با بررسی تفاسیر آیاتی که به آن ها برای تجرد نفس استناد شده و همچنین روایاتی که ذیل این آیات وارد شده است، به تبیین دیدگاه قرآن در تجرد نفس با تأکید بر تفاسیر روایی پرداخته است. به چهار دسته از آیات بر تجرد نفس استناد شده است: نخست، آیاتی که خلقت نفوس را بیان می کنند. دسته دوم، آیاتی که به نسبت نفوس با پروردگار اشاره دارند. دسته سوم، آیات ناظر به افعال جوانحی به ویژه آیاتی که بر ادراک و مراتب آن دلالت دارند. دسته چهارم، آیات مربوط به برزخ و قیامت که تصریح دارند پس از مرگ و نابودی جسم، حقیقت انسان توسط فرشتگان الهی استیفا شده، باقی است و مشاهداتی دارد. بسیاری از روایات هم مؤید تجرد نفس می باشند. مواردی هم که ظاهر روایات با تجرد نفس منافات دارد، به جهت دلایل قطعی و مستند قابل توجیه و تأویل است. این مقاله با روش اسنادی کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی تحلیلی به این مهم پرداخته است.
بیماری و بلا و نقش آن در تربیت نفس از نگاه قرآن و روایات (مطالعه شده درباره بیماری جدید کرونا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
143 - 158
حوزه های تخصصی:
انسان، گل سرسبد عالم آفرینش است و در مسیر تکامل و تربیت قرار دارد و برای رسیدن به تکامل و تربیت باید آزموده شود. یکی از راههای آزمایش، وجود بیماریها و بلایا در هر زمان و مکان است. قرآن، بیماریها را به «خدا»، «انسان» و «شیطان» نسبت داده است؛ ولی فارغ از اینکه منشأ و علل بیماریها چیست و کیست، جنبه تربیتی آن مهم است. نگاشته پیش رو با اشاره به آیات و روایات، ضمن بیان منشأ، علل و عوامل بیماریها، درمان بیماریها، شفابودن قرآن، به بررسی نقش تربیتی بیماریها برای انسان ازنظر قرآن، پرداخته و با روش توصیفیتحلیلی و براساس منابع کتابخانهای و با رویکرد قرآنی و روایی و با هدف شناخت دیدگاه تربیتی قرآن به بیماریها بهویژه با توجه به پدیدهها و بیماریهای نوظهوری چون شیوع ویروس کرونا تدوین شده و درپی پاسخ به این سؤال است که آیا قرآن و روایات درباره پدیدههای نوظهوری چون کرونا هم دیدگاه و نظری دارند، به این نتیجه رسیده است که قرآن، بهطور کلی بیماریهای جسمی را اعم از اینکه چه نامیده شوند و در چه زمانی گریبانگیر بشر شوند، مطرح میکند و به لحاظ منشأ و فلسفه ظهور آن و راههای درمان آن آیاتی ارائه کرده است. قرآن بیماریها را یکی از عوامل تربیت انسان میداند و چگونگی برخورد با بیماریها و نوع آنها را در تربیت انسان مؤثر میداند.
بدن، مراتب و ویژگی های آن از دیدگاه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۱ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۷۹
105 - 128
حوزه های تخصصی:
طبق دیدگاه صدرالمتألهین، نفسیت نفس به تعلق ذاتیِ آن به بدن است و بههمیندلیل، نفس بدون بدن، نفس نیست . اکنون این سؤال مطرح میشود که در صیرورت جبلّی وجود واحد انسان از عالم الهی به عالم عقل، مثال و ماده، در قوس نزول، و رجوع به غایت نهایی خود در قوس صعود، آیا بدن نیز در تمامی این عوالم وجودی، انسان را همراهی میکند، یا میتوان مرحلهای را یافت که در آن، انسان فاقد بدن میشود؟ بهعبارتدیگر، آیا با ورود نفس به عالم عقل و بلکه برتر از آن، نفس فاقد بدن میشود؟ این مقاله براساس مبانی وجودشناختی صدرایی، به بررسی حقیقت بدن پرداخته و در موضوع بدنِ عقلی، به دو نظریه اشاره کرده است. در نظریهی اول، حقیقت بدن به قوهی خیال برمیگردد و بهدلیل حضور بارز یا کامنِ قوهی خیال در تمام مراتب وجودی، انسان همواره بدن دارد و با بدن عقلی و اسمایی، بهشکل صوَر تقدیریِ متناسب با آن نشئهها همراه است. بنابر نظریهی دوم، در ترفّع وجودی به عالم عقل، صوَر تبدیل به معنا میشود، اما بدن عقلی همچنان به معنای تعیّنی از تعیّنات نفس، در عالم عقل، پذیرفتنی است.
تبارشناسی واژهی «نَفْس» در زبان های سامی با بررسی کاربردهای معانی آن در قرآن و عهدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حضور واژهی «نَفْس» و مشتقاتش در شاخههای زبان سامی و کاربرد متعددش در قرآن و عهدین، نشان از قدمت و اهمیت آن دارد که پژوهش درباره آن بایسته است. ساختار واژه در شاخههای شمال شرقی و شمال غربی «ن پ ش» و در شاخههای جنوبی «ن ف س» است که نشان از تحول آن در فرایند انتقال از شاخهای به شاخهی دیگر دارد. پژوهش حاضر با روش تاریخی تطبیقی به تبارشناسی این واژه در زبانهای سامی و بررسی کاربرد مصادیق و معانی آن در قرآن و عهدین و ارائه موارد اشتراک و افتراق آن ، پرداختهاست. شواهد نشان میدهد که وجوه اشتراک در ساختار و معنا به مراتب بیشتر از افتراق است. واژه در برخی از شاخهها توسعهی معنایی بیشتری داشته که این گسترش در قرآن و عهدین نیز مشهود است. «استراحت کردن» و «حیات» دو معنای مشترک واژه در تمامی شاخهها است و معانی متعدد دیگر از این دو معنا گسترش یافتهاند. معانی واژه بعد از توسعهی معنایی در تمامی شاخهها بیشتر ناظر بر مسائل ماورائی، چون خداوند، روح و جان است. برخی از واژه پژوهان زبان عربی به ارتباط این واژه با واژهی «نَفَس» پرداختهاند در حالی که این موضوع در شاخههای دیگر زبان سامی وجود ندارد
فاعلیت نفس در پیدایش ادراک در نسبت با دیدگاه مطابقت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
145 - 155
حوزه های تخصصی:
جنبه فاعلی نفس در پیدایش ادراک مورد پذیرش ابن سینا و ملاصدراست پذیرش این دیدگاه دو پرسش اساسی به دنبال دارد که محور پژوهش حاضر را شکل می دهد پرسش اول این که چگونه نفس قدرت بر ایجاد صورت ادراکی دارد در حالی که خود در ابتدا فاقد آن می باشد و در پرسش دوم مطرح می گردد با توجه به این که امیال و گرایش های نفسانی در جهت گیری اراده موثر می-باشد چگونه می توان بین فاعلیت ارادی نفس در پیدایش ادراک و نظریه مطابقت و معیار صدق آن وجه جمعی ارائه داد در پاسخ به پرسش اول بیان می گردد نفس در ابتدا پذیرنده می باشد و بعد از تحصیل ملکه ی صور جنبه فاعلی ظهور می یابد و در پاسخ به پرسش دوم بیان می گردد که اراده نفس در تحصیل مقدمات پیدایش صور ادراکی موثر است همچنین فاعلیت نفس نسبت به صور حسی فاعلیت بالطبع می باشد که اراده در آن دخالت ندارد و در باب تصدیقات اولی نفس بالضروره به ثبوت محمول برای موضوع حکم می کند و در تصدیقات نظری که به بدیهیات بازمی گردد هنگامی که مقدمات قیاس در کنار یکدیگر قرار گرفتند نتیجه براساس قاعده علیت از آن حاصل می گردد و اراده نفس در تعیین نتیجه دخالتی ندارد در نتیجه خدشه ای به دیدگاه مطابقت وارد نمی گردد.
کلمه و سخن در جهان بینی ناصرخسرو
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۴ پاییز ۱۳۹۱ شماره ۱۳
127 - 148
حوزه های تخصصی:
ناصرخسرو قبادیانی بلخی، فیلسوف و شاعر ایرانی قرن پنجم هجری پس از کسب علوم مختلف با «داعیان اسماعیلی مذهب»آشنا گشت و در اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود تبحر پیدا کرد وی بر اساس نگرش مذهبی خود به نظریه ای خاص درباره ی کلمه و سخن دست یافت او کلمه را وجودی می داند که با دو نوع آفرینش ابداعی و انبعاثی، ابتدا عقل و سپس نفس را هویدا می سازد. به نظر ناصر خسرو کلمه هدیه ی آسمانی و مبدأ ظهور کثرات است و کثرات از عقل کل تا افلاک و موالید و انبیا و... کلمات بی نهایتی هستند که در کتاب آفرینش ثبت شده اند. در این مقاله کارکرد کلمه و سخن در برابر عقل و نفس، لوح و قلم، هستی و انسان بررسی می گردد.
سیمای تمثیلی گاو در آیین مهر (میترایسم) و چگونگی بازتاب آن در مثنوی معنوی مولانا
حوزه های تخصصی:
مهر یا میترا یکی از ایزدان دین زرتشت است که گاهی نماد آتش و اهورامزدا، یا خورشید است که فلسفه اشراق و نور و نعمت را نشان می دهد. رازآموزترین و شگفت ترین ماجرای مهر، پیکار با گاو نخستین است. میترا با کشتن گاو ازلی و جاری کردن خونش به شکوفایی و آفرینش سودمند زمین کمک می کند. باور به قربانی برای رهایی از نیروهای شر و اهریمنی به منظور دستیابی به برکت درگذر زمان به شکل های مختلف همراه همیشگی مردمان فلات ایران گردیده است. از این قربانی کردن در آیین باستانی مهر، که نمادی از کشتن نفس حیوانی در وجود انسان است در ادبیات عرفانی تعبیر به کشتن گاو نفس شده است. در مثنوی معنوی مولانا نیز تمثیل ها و تشبیه تمثیل های بسیاری در این زمینه به کار رفته است تا مفاهیم و آموزه های مورد نظر خالق آن را برای مخاطب بازگو کند. مولوی به عنوان یک عارف نامی با بهره گیری از اسطوره گاو کشی مهری، کشتن گاو نفس را به کمک نیروی عقل، به عنوان یک اصل انسان ساز تلقی می کند، برآنیم در این مقاله به میزان تأثیر پذیری مولانا در بیان تمثیل عنصر اسطوره گاو در بیان افکارش در مثنوی معنوی بپردازیم.
تحلیل و نقد موانع این همانی نفس بر اساس مبانی حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۷
7 - 20
حوزه های تخصصی:
همه ما انسان ها «من» خود را از ابتدای عمر تا پایان آن امری واحد می یابیم؛ یعنی «من» امروز- به رغم تغییرات در صفات و ویژگی های بدن- دقیقاً همان «من» ده یا بیست سال قبل است و این یافتن نیز به علم حضوری خطاناپذیر است و علمی برای انسان از این علم پایه تر وجود ندارد؛ همچنان که ابن سینا گفته است: علم به من، مقدم بر هر علمی است، حتی علم به صفات من. از طرف دیگر ممکن است کسی این دریافت شهودی را دلیل بر این همانی ذات نفس نداند، بلکه به صفات و اعراض نسبت دهد یا حرکت و تغییر و دگرگونی نفس در طول عمر را دلیل بر عدم این همانی واقعی محسوب کند یا با استناد به حرکت جوهری نفس در نظریه ملاصدرا این همانی را مخدوش بداند. در این مقاله با تبیین صحیح «این همانی نفس»، «جوهریت نفس»، «علم حضوری به نفس» و «حرکت جوهری نفس» روشن می شود که مانعی بر سر راه این همانی نفس وجود ندارد
مبانی عرفانی- صدرایی حقیقت مرگ با نگاهی به آیات و روایات(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۷
47 - 80
حوزه های تخصصی:
بی تردید مرگ به معنای انتقال از یک عالم به عالم دیگر است؛ ولی انتقال به معنای حرکت از یک مکان مادی به مکان مادی دیگر، هم در مورد نفس و روح مجرد و هم در مورد عوالم بعدی، یعنی دو عالم مثال و عقل که مجرد از ماده اند، بی معناست. مطابق مبانی عرفانی و صدرایی، انسان موجودی چندمرتبه ای است و هر مرتبه آن در یکی از مراتب عالم حضور دارد و جابجایی او بین عوالم مادی و مجرد، نه به صورت مادی و مکانی بلکه به صورت تغییر «توجه و تمرکز» نفس است که یا با اختیار خود انسان یا بدون اختیار او و بر اثر غلبه و سلطه بی اختیار «احکام یک عالم» اتفاق می افتد. بر اساس این آموزه، بیشترین توجه نفس با اختیار خود یا بدون اختیار، خواه موقت و خواه دائم به هر مرتبه ای از خود و هر عالمی باشد، انسان با اختیار یا بی اختیار، موقتاً یا دائماً به آن مرتبه و آن عالم منتقل می شود. بنابراین حقیقت مرگ، انتقال با اختیار یا بی اختیارِ توجه و تمرکز نفس از دنیا به آخرت است، نه جابجایی مادی و مکانی انسان یا روح مجرد او.
رابطه لذت و سعادت از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵
268 - 292
حوزه های تخصصی:
انسان ها از زمانی که پا به عرصه حیات می گذارند تا ابد با پدیده های لذّت و سعادت مواجه هستند. این دو مفهوم بسیار به هم نزدیک اند ولی تفاوت عمده باهم دارند و آن این که لذّت در موارد لحظه ای نیز به کار می رود و سعادت صرفاً در مورد لذّت های پایدار یا نسبتاً پایدار کاربرد دارد. ابن سینا و ملاصدرا این دو مفهوم را کاملاً از یکدیگر جدا و متمایز کردند و برای آن ها تعریف های جداگانه ای ارائه کردند. میان لذّت و سعادت ارتباط عمیقی وجود دارد. نفس شناسی تأثیر مستقیمی بر لذّت و سعادت دارد. با توجه به قوای ادراکی نفس ، مراتب مختلفی برای لذّت و سعادت در نظر می گیرد که از میان آن ها لذّت عقلانی و سعادت عقلانی یا روحانی را از جهت مدرَک ، مدرِک ، و کمیت و کیفیت برتر از بقیه لذّت ها و سعادت ها می داند. و از میان قوای نفس تنها قوای عقلانی است که با مرگ از بین نرفته و در عألم آخرت سعادت و لذّت نهایی توسط آن رقم می خورد. روشی که در این مقاله استفاده شده است توصیفی و تحلیلی است و روش گردآوری مطالب به صورت کتابخانه ای است.
بررسی تطبیقی براهین درون نگرانه ملاصدرا و جان فاستر بر تجرد نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
119 - 103
حوزه های تخصصی:
برخی از فلاسفه، انسان را موجودی صرفاً مادی و جسمانی می دانند و نفس و ذهن نیز از دیدگاه ایشان ماهیتی مادی دارد. در مقابل، دسته ای دیگر، به جوهری غیرمادی که در تعامل با بدن است باور دارند. ملاصدرا فیلسوف حکمت متعالیه و جان فاستر فیلسوف ذهن معاصر بریتانیایی در دسته اخیر قرار دارند و با تکیه بر دلایلی، به اثبات تجرد نفس پرداخته اند. در این مقاله به آن دسته از استدلال های تجرد نفس می پردازیم که جنبه درون نگرانه دارند؛ یعنی برهان هایی که در آنها بر توجه مستقیم انسان به نفس خود یا بر خودآگاهی درونی و غیرمادی او تاکید می شود. روش این دو فیلسوف در ارائه براهین، متفاوت است؛ بدین معنا که فاستر مستقیماً به آگاهی درونی انسان از حالات ذهنی اش تمرکز کرده و ملاصدرا، استدلال ها را بر مقایسه ویژگی های نفس با بدن استوار نموده است. براهین درون نگرانه از این جهت کارآمد هستند که می توانند در عین سادگی، بدون نیاز به مقدمات پیچیده، هر انسانی را به درون خویش ارجاع دهند؛ البته ملاصدرا و فاستر، به اشکالات وارد بر درون نگری توجهی نکرده اند. پیش از اقامه این سنخ براهین باید خطاناپذیری دسترسی به حالات ذهنی و صحت شهودهای اولیه اثبات شود. همچنین باید به دستآوردهای تجربی نافی صحت درون نگری، پاسخ داد.
نفس صدرایی بر پایه اشکالات روحانیه الحدوث بودن نفس سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تلاش برای پی بردن به حقیقت نفس و نتایج حاصله ازآنها همواره مورد توجه فیلسوفان بوده و به عنوان یکی از دغدغه های سیر فلسفی آنها به شمار می رود. در همین راستا تعاریف زیادی از نفس ارایه داده اند، عده ای به قدم و برخی به حدوث نفس اعتقاد داشتند و گروهی هم همانند ابن سینا به مجرد بودن نفس در ابتدای پیدایش، و صدرا به مادی بودن نفس در آغاز ایجاد اعتقاد داشتند بطوری که ابن سینا بیان می کند حدوث نفس همراه با حدوث بدن است، یا به تعبیری حدوث نفس «مع البدن» است. نفس انسانی نزد ابن سینا از اول فطرت هنگام حدوثش مجرد عقلی است، اما در نظر صدرا نفس ابتدا امری مادی است و حقیقتی ذومراتب است که بدن، مرتبه نازله آن است. بر این اساس، هرگونه فعل و انفعالی در هر مرتبه که باشد، با فعل و انفعال در مراتب بالاتر و پایین تر رابطه دارد و بالاخره آنکه سبب اختلاف اساسی در میان دو حکمت مشاء و متعالیه شد، اعتقاد و عدم اعتقاد به حرکت جوهری می باشد که در پرتوی آن این بحث جان تازه ای می گیرد.
تحلیل دلالت معنایی اوصاف نفس بر اوصاف ربّ بر مبنای حدیث معرفت نفس با تکیه بر آثار علّامه حسن زاده آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال دهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۷
167 - 192
حوزه های تخصصی:
رابطه خود شناسی و خداشناسی یکی از مسائل بسیار مهم در حوزه انسان شناسی و خداشناسی است و این مسأله به اندازه ای مهم است که در جوامع روایی ما احادیث بسیار زیادی به این مسأله پرداخته است. از جمله این روایات می توان به حدیث شریف «کسی که خود را بشناسد، پروردگارش را شناخته است» اشاره کرد. با توجه به اهمیت شناخت نفس و دلالت آن بر شناخت ربّ، مقاله حاضر با روش تحلیلی- توصیفی با هدف تبیین چگونگی دلالت معنایی اوصاف نفس بر اوصاف ربّ، ابتدا به تحلیل حدیث معرفت نفس پرداخته و سپس نحوه دلالت معنایی اوصاف نفس بر اوصاف ربّ را در دو دسته صفات ثبوتی و سلبی مورد بررسی داده و به این نتیجه رسیده است که به میزانی که انسان خود را بشناسد، به همان میزان، شناخت او نسبت به ربّ خود نیز ارتقا یافته و دقیق تر می شود. به عنوان مثال از شناخت اوصاف ثبوتی ای مانند علم، قدرت، حیات و ... و اوصاف سلبی ای مانند عدم ترکب، عدم رؤیت حسی، عدم حلول و اتحاد، عدم نوم و غفلت و ... در نفس، می توان به شناخت چنین اوصافی در ربّ نائل آمد.
تأثیر وضعیت بدن بر کمال نفس از دیدگاه قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بدن انسان تأثیرات مختلفی بر نفس او می گذارد. این تأثیرات گاهی بر حرکت نفس در مسیر تعالی و رشد تأثیر می گذارد. ازاین رو بررسی این تأثیرات در جهت برنامه ریزی فردی و اجتماعی برای کمال بشریت، امری حیاتی محسوب می شود. به خصوص بررسی این مسئله از منظر کتاب آسمانی اسلام اهمیت ویژه ای دارد. این مقاله آیات قرآن را با همین رویکرد و با روش تفسیر موضوعی مورد مطالعه قرار داده و نشان داده است که ویژگی ها و عملکرد بدن و نیز روابط بدن با خارج، چه نقشی را در جهت تقویت و کمال نفس ایفا می کند. بررسی آیات نشان می دهد امور یادشده از جهت فراهم کردن زمینه برای ابتلائات، تنبهات، وارد شدن در دایره تکالیف، مقدمیت در عبادات و امثال آن، تأثیرات چشمگیری در رشد نفسانی انسان دارند.
راهکارهای عملی تهذیب نفس از منظر اسلام
حوزه های تخصصی:
هر فرد مسلمان همواره باید به ارزیابی خویش بپردازد و برای رسیدن به بالاترین معرفت همواره از نفس خویش حسابرسی کند، تا از این طریق عیوب نفسانی وی آشکار و دفع افسد برایش آسان شود که به این فرایند تزکیه نفس گفته می شود. ما در این تحقیق سعی کرده ایم به شیوه توصیفی و تحلیلی با استناد به آموزه های دینی و کتب اخلاقی، عرفانی بزرگان راه های عملی وصول نفس به عالی ترین مرحله را بازگو کنیم این سیر و سلوک را از روش کتابخانه ای و مطالعه آثار بزرگان تهیه و گردآوری شده که بخشی از آنها در مقام مقدمه ای مانند یاد خدا و ازدواج و بخشی دیگر در مقام تکمیلی بحث، مانند تفکر و عزم و .... بیان کرده ایم.
بررسی مفهوم و مصادیق حیات در قرآن و حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتالهین حیات را مبدا «ادراک» و «فعل» می داند و با توجه به اصول فلسفه خود مثل اصل اصالت، بساطت و تشکیک وجود ثابت کرد که حیات، حقیقتی تشکیکی است که در همه مراتب وجود سریان دارد. بنابراین طبق فلسفه ملاصدرا همه موجودات زنده هستند. در حالی که طبق فلسفه های پیش از ملاصدرا در عالم طبیعت صرفاً حیوانات و انسان ها دارای حیات دانسته می شدند چراکه فقط این دو دسته دارای قوای مدرکه و محرکه بودند و گیاهان و جمادات فاقد این قوا بودند و در نتیجه طبق این فلسفه ها فاقد حیات دانسته می شدند. این دیدگاه با آیات قرآن و مبانی فلسفه ملاصدرا قابل پذیرش نیست. در بسیاری از آیات قرآن به تسبیح عمومی همه موجودات اشاره می کند، تسبیحی که برای انسان قابل فهم نیست. محتوای این آیات نشان دهنده ی این است که همه موجودات دارای آگاهی و حیات هستند. آگاهی و حیاتی که ملاصدرا توانست آن را با اصول فلسفه خود اثبات کند.
تحلیل و بررسی استقلال وجودی و کارکردی قوه واهمه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۷
163 - 184
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی این مقاله نقد استقلال وجودی قوه واهمه بر اساس بررسی کارکردهای منتسب به آن در حوزه علم النفس است. روش بررسی توصیفی- تحلیلی بوده و در جهت تبیین مسائل مطروحه از مسلمات حوزه فلسفه و روان شناسی نوین استفاده شده است. به طور کلی برای این قوه چهار کارکرد لحاظ شده که در بررسی تحلیلی- انتقادی این کارکردها مشخص می شود: فعل ادراک معانی جزئی فرامادی مانند ترس گوسفند از گرگ، فعل خود نفس است که با کمک قوه عقل انجام می شود. صدور حکم نیز چه از قسم صواب و چه از قسم ناصواب ربطی به واهمه نداشته، کارکرد خود نفس است. اختلال در عملکرد سایر قوا نیز عمدتاً به جهت ضعف و نقصان آنها اتفاق می افتد نه اینکه این قوا تحت تأثیر واهمه قرار گیرند، همانند تضعیف قوه عقل که منجر به ادراکات وهمی می شود؛ لذا این گونه ادراکات و آسیب ها نمی توانند علت وجودی و شروری چون واهمه داشته باشند و عمدتاً از نقص و عدم ناشی می شوند. اختلال در عملکرد نفوس دیگر نیز به جهت فقدان مبانی فلسفی از بحث خارج خواهد بود.