مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
عقول
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر پیوستگی یا گسستگی میان نظریة نظام فیض و طبیعیات و هیأت قدیم را از منظر حکیمان مسلمان مورد پژوهش قرار میدهد. در نظریة افلوطین به عنوان مبتکر نظریة نظام فیض پیوندی میان نظام فیض و طبیعیات و هیأت کهن مشاهده نمیشود. در میان حکیمان مسلمان، فارابی میان نظام فیض و طبیعیات و هیأت قدیم پیوند وثیقی برقرار، و نظام فیض را به شکل ثنایی تقریر میکند. بعد از او ابن سینا، اخوان الصفا، شیخ اشراق و ملاصدرا، مشی فارابی را از جهت برقراری پیوند میان نظام فیض و طبیعیات و هیأت قدیم ادامه دادند، ابن سینا نظام فیض را به صورت ثلاثی و رباعی تقریر میکند و اخوان الصفا نیز دو نظریه در این باره ارائه میکنند. این دیدگاهها تفاوت ماهوی با نظریه فارابی دارد. شیخ اشراق و ملاصدرا با نقد نظریة مشائیان، بر اساس مبانی فلسفی خود نظریه پردازی می کنند. ابوالبرکات بغدادی از حکیمان سلف و طباطبایی از حکیمان معاصر ـ گرچه تفاوت ماهوی جدی میان نظریه آنها درباره نظام فیض وجود دارد ـ در برابر جبهه موافقان، جبهه جدیدی گشودند و از گسستگی رابطه میان نظام فیض و طبیعیات و هیأت قدیم دفاع کردند.
چیستی وحی از دیدگاه ملّا صدرا
حوزه های تخصصی:
همواره بحث از چیستی وحی از منظرهای گوناگون بحثی جذاب بوده است. در این میان، جسارت حکیمان در ورود به این عرصه و دست اندازی به فهم ابعاد و اضلاعِ وحی ستودنی است. فلاسفه، با طرح این بحث، گام مؤثّری در راه تلفیق دین و فلسفه و تحلیل فلسفی آموزه های دینی برداشتند. ملّاصدرا وحی را نوری میداند که طوری ورای طور سایر مدرَکات دارد. وی فاعل وحی را خدا و البته حامل آن را نبی میداند که افزون بر کمال سه قوّة عاقله، متخیّله، و حاسّه، از جانب خدا نیز مأموریت یافته است و از رهگذرِ وحدت با عقل فعّال، به درک معارف ملکوت میرسد. وحی در اندیشة وی، گزاره ای و زبانی بوده که از طریق تنزّل در مراتب وجودی عالم و انشای نفسانیِ نبی، رقم خورده و دارای مراتب عقلانی، مثالی، و حسّی میگردد.
مهم ترین دستاورد این مقاله آن است که زبانی بودن وحی در نظریه ملّاصدرا، سازوکار لازم را مییابد. در نگاه نهایی، میتوان ادّعا نمود که پاره های مثبتِ نظریة وحی فلسفی میتواند در تکمیل و غنای وحیشناسی قرآنی، به ویژه در مباحثی همچون تمثّل و دیداری و شنیداری شدن وحی، ما را مدد رساند و عدم اعتنا به این دیدگاه، چالش های جدّیِ فرارویِ وحی را بیپاسخ میگذارد.
«عقول» در حکمت صدرایی و فرشته شناسی نهج البلاغه (با تأکید بر صفات)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تطبیق آراء فلسفی ملاصدرا درباره عقول با فرشته شناسی نهج البلاغه مورد بررسی قرار گرفته است. باین منظور کلیه کتب فلسفی و تفسیری ملاصدرا، مطالعه و آراء او درباره عقول جمع آوری شده است؛ همچنین مطالب نهج البلاغه در رابطه با فرشتگان مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. سپس تنها با بررسی دو صفت «تجرد» و «کثرت» ملائکه (در نهج البلاغه) و عقول (در حکمت ملاصدرا) این نتیجه بدست آمده است که ملائکه مقرب در صورتی بر عقول قابل تطبیقند که در مرتبه تجرد تام باشند، و در صورت تنزل وجودی و تمثل آنها، ملائکه در هیئت و صورت عالم مادون خود، برعقول تطبیق نمیکنند. از حیث کثرت نیز تعداد ملائکه، مانند تعداد عقول بیشمار و دارای کثرت نوعی و تشکیکی است، هرچند درباره منشأ کثرت فرشتگان نکتهیی در نهج البلاغه ذکر نشده است.
خواجه نصیرالدین طوسی و سطوح سه گانة کلامی، فلسفی و عرفانی در اندیشة او
حوزه های تخصصی:
خواجه نصیرالدین طوسی در زمرة بزرگ ترین و پرنفوذترین عالمان مسلمان سدة هفتم هجری به شمار می رود. بخش عمده ای آثار وی ناظر به آثار و آراء فخرالدین رازی و در دفاع از فلسفه و ارائة کلامی درست و متین تدوین شده است. خواجه علاوه بر کلام و فلسفه، آثار عرفانی نیز دارد. مشکل مطالة آثار وی این است که گاه وی در کلام به مطالبی معتقد شده و در فلسفه از آنها دست برداشته است. وی همچنین با پذیرش محوری ترین آموزة عرفان اسلامی، از سطح فلسفة رایج نیز گذشته است. برخی معتقدند که خواجه نصیر نیز مانند عده ای دیگر از اندیشمندان، دچار تحوّل فکری شده و این اختلاف ها مربوط به دوران های گوناگون فعالیت علمی و معرفتی وی بوده است. این مقاله نشان می دهد که خواجه نصیر هم زمان همة این سطوح اندیشه را داشته است و نمی توان او را دچار تحوّل فکری دانست. درحقیقت، سه سطح طولی اندیشه خواجه، به ترتیب عبارتند از: کلام، فلسفه و عرفان. در این مقاله، با ارائة نمونه هایی، وجود این سه سطح در کار وی، اثبات شده است.
ملائکه الله از دیدگاه ملّاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار به روش تحلیلی توصیفی به چیستی ملائکه و تبیین آن از دیدگاه ملّاصدرا پرداخته است. این مقاله درصدد اثبات ملائکه، چیستی ماهیت ملائکه و تعدد آنان، بیان اوصاف و اصناف ملائکه از نگاه فلسفی می باشد، و محوریت آن آرای ملّاصدرا است. ملائکه موجوداتی نورانی و مجرد هستند که شأنشان افاضه خیر است و انسان را به سوی سعادت فرامی خوانند. از نظر ملّاصدرا ملائکه دارای اصناف گوناگونی هستند و هر دسته از آنان موظف به انجام وظیفه ای می باشند که از سوی خداوند به آنان محوّل گشته است. در این میان، دسته ای از ملائکه، عهده دار ابلاغ پیام از عالم بالا به عالم مادی هستند. بحث از این دسته از ملائکه که واسطه میان عالم ملکوت و عالم مادی می باشند، با نظریه صدور و نیز سلسله طولی عقول و نحوه بر آمدن کثرت از وحدت، گره خورده است. اما در نهایت، وصول به نظر مختار ملّاصدرا مبنی بر انطباق یا عدم انطباق عقول با ملائکه الله، سخت و یا به بیان بهتر غیرممکن می نماید.
بازاندیشی در مبانی قاعدة الواحد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قاعدة الواحد، یکی از قدیم ترین و پرحاشیه ترین قواعد فلسفی است که همواره با مخالفت ها و موافقت های فراوان به خصوص توسط متکلمان روبرو بوده است. بسته به تفاوتِ تعریف ها از مبادی تصوری این قاعده، مصداق و مجرای این قاعده نیز تغییر کرده و از وحدتِ صادرِ اول تا تعدّدِ قوای نفس، کاربرد پیدا نموده است. مخالفان، اغلب این قاعده را ناقضِ فاعلیت و قدرت و ارادة مطلق خداوند شمرده اند. در این میان، در برخی از آثار سهروردی و صدرالمتألهین -که از مدافعان این قاعده اند- نیز عباراتی وجود دارد که لازمه ای جز نفی یا ترقیقِ بسیارِ این قاعده دربرنخواهد داشت. باید گفت برخی از حکما، از این قاعده، چونان «اصل ِاصیل» و «حصنِ حصین» دفاع کرده اند، اما با بازاندیشی در برخی مبادی این قاعده، می توان ادلّة آن را موردِ نقد و بازنگری قرار داد تا معلوم گردد که برای دفاع از این نظریه، می بایست از دلایلِ دیگری بهره جست.
تنزل نفوس در عوالم وجود با تأکید بر دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفس ناطقة انسانی از اسرارآمیزترین موجودات جهان هستی است که کانون توجه بسیاری از دانشمندان و از جمله فیلسوفان اسلامی بوده است. فلاسفة اسلامی تلاش کرده اند پرده از معمای رازگونة هستی و چیستی آن بردارند. یکی از مباحث مهم که پژوهش حاضر کوشیده است با روش تحلیلی همراه با نقد و بررسی به آن بپردازد این مسأله است که آیا نفوس ناطقة انسانی قبل از تعلق به بدن در عالم یا عوالمی موجود بوده اند؟ و چگونه به عالم طبیعت نازل شده اند؟ افلاطون، ارسطو، ابن سینا و سهروردی پاسخ های متفاوتی به پرسش یاد شده داده اند اما صدرالمتألهین دارای نظر منحصر به فردی است. ایشان در سیر نزول هستی از واجب تعالی از عالم عقول، عالم مثال و عالم طبیعت نام می برد. در نظر این فیلسوف نفوس ناطقة انسانی دارای مراتب وجودی مختلفی است. این نفوس در عالم عقول به وجود واحد مجرد جمعی عقلی در مرتبة علتشان موجودند و کثرتی در آنها نیست. وقتی بدن مستعدی پیدا شد نفس در سیر نزولی که دارد از تجردش کاسته می شود و به عالم مثال که برخی از احکام ماده را دارد نزول می کند، این فرو کاستن از تجرد به حد و اندازه ای ادامه می یابد تا به عالم طبیعت می آید و این در حالی است که وجود عقلی نفس در عالم عقول و وجود مثالی نفس در عالم مثال همچنان باقی است. این دیدگاه صدرالمتألهین با اشکالاتی مواجه است. از جمله قول به واحد مجرد جمعی عقلی علاوه بر این که خارج از محل نزاع است به یک معنا پذیبرش قدم نفوس است که مورد انکار ایشان است.
تحلیلی از عالم برزخ در وجودشناسی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام معادشناسی برزخ
بر اساس آیات و روایات، عالم برزخ میان زندگی دنیایی و حیات اخروی قرار گرفته است و بر اساس متن های فلسفی، عالمی میان عالم مجردات و عالم مادیِ محض است و حدّ وسط بودن آن ایجاب می کند که نه به کلی واجد ماده و مقدار و بیگانه از عالم مجردات باشد و نه به کلی فاقد ماده و مقدار و بیگانه از عالم مادی، بلکه با داشتن مقدار و صورت بدون ماده، بهره ای از عالم مجردات و بهره ای هم از عالم مادی دارد. ابن سینا با استناد به قائم بودن صورت جسمیه به ماده و محال دانستن تحقق صورت و شکل و مقدارْ بدون ماده، عالم برزخ و معاد جسمانی را قابل اثبات نمی داند، از این رو، در مراتب هستی مورد نظر او، جایگاهی برای عالم برزخ وجود ندارد و جایگاه نفوس بعد از مرگ را نیز با تأکید بر عالم افلاک و عقول تبیین می کند. در این مقاله، آرای ابن سینا در مورد عالم برزخ، زندگی و عوالم بعد از حیات مادی، تبیین و بررسی خواهد شد.
معناشناسی و هستی شناسی ملائکه در فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال هشتم بهار ۱۳۹۶ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
73-89
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم نزد متفکرین اسلامی مسأله ملائکه و تحلیل و واکاوی مرتبت وجودی آن است؛ تحلیل صدرایی ملائکه در راستای طرح کلان ملاصدرا، یعنی هماهنگی عقل و نقل است. او در مواضعی از دریچه فلسفی از ملائکه یاد کرده و آنها را عقل می نامد و گاه نیز با لسان شریعت سخن گفته و با عنوان ملائکه از آنان یاد می نماید. دو پرسش اساسی این جستار عبارتند از: ملاصدرا چه تلقی ای از ملائکه دارد؟ او چگونه وجود ملائکه را اثبات می کند؟ بر این اساس برخی از نتایج این پژوهش به این قرار است: از نظر ملاصدرا، ملائکه طیف های گوناگونی دارند که از آن جمله اند: ملائکه مقرب، ارواح مهیمن، ملائکه مدبر و ملائکه زمین. ویژگی مشترک میان آنها عبارت است از بساطت، تجرد، وجود بالفعل، مجرای فیض و رسالت؛ و همچنین تدبیر امور فلکی و دنیایی برخی از خصیصه های مختص ملائکه است. همچنین، گزارش ادله دوازده گانه ملاصدرا در اثبات ملائکه و ارائه آنها با چینش برهانی و نقد و بررسی آنها از برجستگی های این مقاله است که مسبوق به سابقه نیست.
بررسی انتقادی دلایل عقلی فیاض لاهیجی بر اثبات وجود عقول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۶
71 - 88
حوزه های تخصصی:
وجود موجودات مجردی به نام عقول یکی از مباحث مهم فلسفه اسلامی که خود به عنوان یک مسأله و نیز از مبادی تصوری و تصدیقی بسیاری از مسایل دیگر فلسفی قرار گرفته است. وجود عقول موافقین و مخالفینی دارد. این مقاله ادله عقلی فیاض لاهیجی بر وجود عقل را بررسی می کند. وی به سه دلیل عقلی عمده در این مسیله استناد کرده است . دلیل اول وی قاعده الواحد می باشد که آن را به تبع خواجه طوسی دارای اشکال می بیند و از آن عبور می کند . اما دو دلیل دیگر وی بر اساس حرکت دایمی فلک و علت نبودن جسم پایه ریزی شده است . خواجه این دو دلیل را نیز ناتمام می داند ولی لاهیجی اشکال های خواجه را به این دو استدلال وارد ندانسته و دو دلیل را کافی برای اثبات عقول می داند. این نوشتاردیدگاه خواجه را تقویت نموده و دیدگاه فیاض را به چالش کشیده و این دو دلیل را نیز برای اثبات مدعا کافی نمی داند.
تحلیلی از عالم برزخ صعودی در وجود شناسی شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۴۸
131-144
حوزه های تخصصی:
براساس آموزه های دینی، عالم برزخ عالمی است میان عالم طبیعت وقیامت که انسان بعداز زندگی دنیوی تا فرارسیدن قیامت، درآن عالم خواهدماند.وجود چنین عالمی از دیدگاه شرع، ضروری است، علاوه براین، در متون عرفانی وفلسفی وجود عالم برزخ به عنوان پیوند دهنده و حدوسط عالم ماده وعالم معنا، شناخته شده است. براساس آثار شیخ اشراق، عالم برزخ در مرتبه ای از مراتب عالم مثال مقیّد ودر قوس صعود جای دارد که صور خیالی آن عالم، معلول حهات فاعلیت نفس انسانی است. مراد از برزخ شرعی نیز همین برزخ صعودی است که مرز مقدرّ معاد از آنجا شروع می شود. امّا این فیلسوف گرانقدر، برای سعادت وشقاوت پس ازمرگ، به تحقق جسم در بعضی مراتب وعدم ضرورت آن در تمام مراتب، معتقد است. دراین مقاله، نگاه شیخ اشراق به عالم برزخ وتبیین جایگاه نفوس پس از مرگ ازدیدگاه آن حکیم با تاکید بر آیات وروایات مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
تأملی برنظریات ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی در علم واجب تعالی به جزئیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۶۱
۱۶۵-۱۸۴
حوزه های تخصصی:
پرسش اصلی جستار حاضر این است که: وجوه اشتراک و افتراق رویکرد ابن سینا و خواجه نصیر درباره علم خداوند به امور جزیی چیست؟ و این دو حکیم تا چه اندازه توانسته اند پاسخگوی حلّ مسئله باشند؟ مطابق یافته های پژوهش، شیخ الرئیس با استناد به اصل علّیت و صورمرتسمه به اثبات و تبیین علم خداوند به جزئیات می پردازد اما خواجه طوسی با طرح اشکالاتی بر سخنان ابن سینا در خصوص علم خداوند به امور جزیی و متغیر، نظریه دیگری را ارائه می کند؛ به اعتقاد خواجه، علم خداوند به مجردات به وجود خاص خارجی و به مادیات، به صور آنها در عقول تعلق می گیرد. از مهمترین نتایج پژوهش حاضرکه به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده آن است که: ارائه این نظریات علیرغم اینکه از اثبات علم تفصیلی که عین ذات خداوند باشد، ناتوان بود؛ امّا زمینه را برای دستیابی فیلسوفان بعدی مانند شیخ اشراق در تبیین علم خداوند در مقام فعل فراهم کرد.
تأثیر آموزه های قرآنی بر حکمت اشراقی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به یقین میتوان گفت که همه فلاسفه اسلامی از هریک از سه مکتب مشهور فلسفی در سیر اندیشه فلسفی خود، تأثیرات بسیاری از قرآن کریم پذیرفته اند اما در این میان، شیخ شهاب الدین سهروردی اولین فیلسوف اسلامی است که در نظام حکمت اشراقی خود بیشترین استفاده را از قرآن کرده است. استفاده سهروردی از این کتاب آسمانی، هم از نظر کمیت و مقدار و هم از جهت نوع استفاده تأویلی، از سایرین متمایز است. او بسیاری از ایده ها، برهانها و داوریهای خود را مقرون و منوط به قرآن کرده است. در این مقاله سعی شده است از تأثیر آموزه های قرآنی بر حکمت نوری سهروردی در چهار مقوله» حکمت نوری، نورالانوار، عقول، و نفس به اختصار سخن گفته شود، چراکه قطعاً بحث مستوفی در اینباره نیازمند مجال و کمالی شایسته است.
ارزیابی نگره «تمثیل» و «نمادین» دانستن مفاد آیه «میثاق»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همه دانشمندان اسالمی معتقدند که بر اساس آیه 271 سوره اعراف، بین خداوند و انسانها مکالمه ای وجود داشته و در این مکالمه، انسانها به ربوبیت خدا اقرار کرده اند؛ ولی در مورد »واقعی« یا »نمادین« بودن این مکالمه و اقرار، بین اندیشمندان اسالمی دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. برخی از دانشمندان اسالمی داللت آیه »میثاق« بر وجود »عالم ذر« را مورد تایید قرار داده و در نتیجه معتقدند این مکالمه و اقرار، »واقعی« و در عالم مادی قبل از آفرینش انسان در دنیا بوده و مفاد آیه حاکی از آن »واقعه« است. برخی دیگر، استفاده »عالم ذر« از آیه »میثاق« را مورد انکار قرار داده و معتقدند عالمی به نام »عالم ذر« وجود ندارد؛ ولی بعضی از اینان، مفاد آیه مذکور را »تمثیل« و »نمادین« عنوان کرده و درنتیجه این اقرار را »واقعی« ندانسته اند. بعضی دیگر، »تمثیل«و » نمادین« دانستن مفاد آیه را غیرقابل قبول و این میثاق و اقرار را »واقعی« دانسته اند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که اوال، الزمه انکار استفاده »عالم ذر« از آیه میثاق، پذیرش »تمثیل« و »نمادین« دانستن مفاد آیه میثاق است، نمیتوان استفاده »عالم ذر« از آیه میثاق را مورد انکار قرار داد و در عین حال، آن میثاق و اقرار را »واقعی« دانست. ثانیا، »تمثیل« و »نمادین «دانستن مفاد آیه »میثاق« از جهات متعددی بر خالف ظاهر آیه »میثاق« بوده و در نتیجه غیرقابل قبول است.