مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۶۱.
۴۶۲.
۴۶۳.
۴۶۴.
۴۶۵.
۴۶۶.
۴۶۷.
۴۶۸.
۴۶۹.
۴۷۰.
۴۷۱.
۴۷۲.
۴۷۳.
۴۷۴.
۴۷۵.
۴۷۶.
۴۷۷.
۴۷۸.
۴۷۹.
۴۸۰.
انسان
منبع:
سراج منیر سال دهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
161 - 182
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل اساسی در باب فکر، جایگاه آن در وجود آدمی و به عبارت دیگر یافتن نسبت میان اندیشه و هستی انسان است. در منابع و معارف اسلامی و به ویژه شیعی از عقل به عنوان محبوب ترین مخلوق الهی و رسول باطنی یاد و اساس شخصیت آدمی و وجه تمایز او با سایر موجودات تلقی شده و از طرفی پر رنگ ترین نقش قرآن کریم در شکل دهی به نظام فکری بشر، ارائه موضوع است؛ یعنی قرآن اساسی ترین حوزه هایی را که اندیشیدن و کاوش در آنها، روشن کننده راه هدایت و تحول آفرین در زندگی فردی و اجتماعی انسان تلقی می-شود، به بهترین شکل معرفی نموده است، حوزه هایی مانند جهان خلقت، احکام الهی و تحولات تاریخی. این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی ضمن تبیین نقش و جایگاه تفکر در ساختار وجود آدمی از منظر قرآن کریم، به واکاوی مهم ترین و اساسی ترین حوزه ها و موضوعات پیشنهادی این منبع وحیانی برای اندیشه آدمی و پیشبرد جامعه بشری می پردازد.
هویت حقیقی انسان در اندیشه انسان شناختی جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال هفدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴
69 - 92
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی و از طریق رجوع به اندیشه های انسان شناختی جوادی آملی چیستی هویت انسان را می کاود و به این پرسش ها پاسخ می دهد که: انسان چه هویتی دارد؟ چه لوازمی مترتب بر هویت او است؟ و نیز چه مسائلی موجب انحراف در بینش از هویت می شود؟ نتایج حاکی از آن است که در اندیشه جوادی آملی برخلاف تعریف منطقی، حقیقت انسان در حیوان ناطق به عنوان جنس و فصل آن خلاصه نمی شود، بلکه فصل یا فصول دیگری نیز لازم است، که ملاک نهایی در تعیین هویت حقیقی انسان است. وی باتعیین جنس و فصل ممیز حقیقت انسان معتقد است انسان هویتی جز حیات متألهانه ندارد و اساس حقیقتش در تأله او است. مراد از «تأله»، خداخواهی مسبوق به خداشناسی و ذوب شدن در الاهیت او است که خود لوازمی دارد، از جمله پذیرش دین، عقاید و ارزش های آن، التزام عملی به ارزش های اخلاقی، درک مفهوم حقیقی «آزادی»، پرورش عقل نظری و عملی و درک فقر ذاتی خویشتن. در این بین اگر مغالطات روان شناختی (بینشی، عاطفی و رفتاری) دامن گیر انسان شود او را از تشخیص هویت حقیقی اش محروم، و از شکوفایی حیات متألهانه دور می کند.
واکاوی پیش انگاره کرامت هستی شناختی انسان بر حرمت سقط جنین با رویکرد کلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال هفدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴
201 - 212
حوزه های تخصصی:
اولین مرحله خلقت انسان با جنین آغاز می شود و جنین خود دارای مراتب است و مرتبه اعلایش ولوج روح است که در آن مرتبه انسان به طور کامل شکل می گیرد. جنین در همه مراتب، کرامت هستی شناختی دارد که موجب حرمت سقط آن می شود. برخی با باور به اینکه انسان دارای کرامت و ارزش ذاتی است، اما بدون مجوز دست به سقط جنین می زنند و گویا جنین را از جنس انسان نمی دانند. این می تواند موجب نقض کرامت هستی شناختی انسان شود که برآیندش ایستادگی در مقابل فعل خدا است. پرسش این است که: انسان انگاری جنین چگونه ممکن است و پیش انگاره کرامت هستی شناختی انسان چگونه با سقط جنین در تناقض است؟ برخورداری جنین از نفس، برآیندش اثبات انسان بودن او است و سقط جنین در تقابل با کرامتی است که از فعل خدا است. این مقاله با ابزار کتاب خانه ای و روش توصیفی تحلیلی پیش انگاره کرامت هستی شناختی انسان بر حرمت سقط جنین را می کاود و به این نتیجه می رسد که جنین از ابتدا همواره همراه با نفس بوده و هر مرتبه اش حظی از انسانیت دارد و هر چیزی که حظی از انسان داشته باشد از بین بردنش یا محافظت نکردن از آن با کرامت هستی شناختی ای که خدا به آن داده است در تناقض است.
حادثه منا و قضا و قدر الهی (نقد توجیه وهابیت)(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
میقات حج دوره ۲۴ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱ (پیاپی ۹۳)
97 - 116
حوزه های تخصصی:
مسئله قضا و قدر، از دیرباز مورد توجه و تأمل اندیشمندان مسلمان؛ اعم از اهل سنت و شیعه بوده است. متفکران جهان اسلام با الهام از آیات قرآن و احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام)، رابطه خالقیت و ربوبیت خدای متعال با نظام هستی و افعال انسان را به گونه ای تفسیر و تبیین کرده اند که موجب اسناد شرور و نواقص و افعال قبیح به حق تعالی نشود. از نظر آنان، تعلّق علم و مشیت و قضا و قدر الهی به همه مخلوقات و پدیدها و از جمله افعال انسان، به هیچ وجه مستلزم نفی اختیار بشر و نظام اسباب و مسببات و نقش فاعل های ممکن نیست؛ بلکه به اعتقاد آنان، قدرت و اختیار انسان در طول فاعلیت و مشیت و قضا و قدر الهی است. با مراجعه به دیدگاه وهابیت در باب قضا و قدر، معلوم می شود که آنان نیز با پذیرش عمومیت قضا و قدر الهی و تأکید وجوب ایمان به آن، قضا و قدر الهی را منافی اختیار انسان نمی دانند و با توجه به این دیدگاه و مبنا، معلوم نیست چرا در حادثه منا می خواهند با تمسک به قضا و قدر، از خود سلب قدرت و اختیار و مسئولیت کنند.
بررسی شکنجه و کُشتار دوره مغولان بر اساس تاریخ جهانگشای جوینی (جلد اول)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال چهارم بهار ۱۳۹۳ شماره ۱۰
51 - 62
حوزه های تخصصی:
تاریخ جهانگشای جوینی یکی از ارزنده ترین تاریخ های موجود از دوره مغولان و خوارزمشاهیان و اسماعیلیان است که اطلاعاتی بسیار سودمند به دست می دهد و این خود باعث استفاده متون تاریخی دیگری چون تاریخ وصاف، جامع التواریخ و ... شده است. چیزی که در این کتاب بیش از بیش مشهود است و کمتر در کتب و مقالات دیگر به آن پرداخته شده، شکنجه ها و ویرانگری های مغولان است. در این مقاله به اثبات رسید که مغولان در جریان حمله به ایران بسیاری از مردم بی دفاع یا جنگجویان را با شیوه هایی چون سوزاندن، دریدن شکم، از دم تیغ گذراندن، خفه کردن و... به قتل رساندند و با روش هایی چون گوش بریدن، اسیر کردن، تجاوز جنسی و ... به آزار و شکنجه آنها پرداختند. شهرها نیز از این هجوم وحشیانه بی نصیب نماندند و بسیاری از دیوارها و حصارها تخریب و یا به آتش ظلم آنها دچار شدند. به علاوه جوینی هم چون یک مُصلح اجتماعی دلایلی را که مزید در ویرانی و قتل و کُشتار ایرانیان شده، در خلال متنِ کتاب مورد نقد و تحلیل قرار داده است که بدان ها نیز اشاره ای مختصر می شود.
بررسی و تحلیل ارتباط های چهارگانه بشری در ترجمه رساله قشیریه (ارتباط انسان با خدا، خود، دیگران و طبیعت)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
نوع ارتباط انسان با خدا بر کیفیت رابطه با خود، دیگران و طبیعت تأثیر مستقیم دارد. انسان در رابطه با خدا، تصورات متعددی دارد که دو تصور خدای متشخص و غیر متشخص از همه مهم تر است. قشیری از بزرگان مشایخ صوفیه است که با تأکید بر مقیّد بودن انسان به کسب معرفت خداوند و پیروی از شریعت پیامبر از سویی و شناخت جایگاه انسان در هستی از سوی دیگر بر روابط چهارگانه ارتباط انسان با خدا، خود، دیگر انسان ها و طبیعت تأکید فراوان دارد. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و با واکاوی ترجمه رساله قشیریه، به بررسی ارتباط انسان با خدا، خود، دیگران و طبیعت از منظر قشیری می پردازد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که وی با درک خاصی از تصور خدای متشخص(انسان وار)در نحوه ارتباط انسان با خود، دیگران و طبیعت، آموزه ها و اندیشه های والایی دارد که این مقاله به تحلیل و نقد هر کدام از این ارتباطات پرداخته است.
بررسی منشأ و ویژگی های تساهل عرفانی در مثنوی معنوی مولوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تساهل به مثابه یکی از مهمترین دیدگاه های تاریخ اندیشه بشری بر آزادی ادیان و مذاهب تأکید می ورزد و در عرفان ایرانی – اسلامی یکی از موضوع های محوری است. این مقاله کوشیده است که به تبیین تساهل بپردازد و با تکیه بر متن مثنوی معنوی، منشأ و ویژگی های تساهل را در نظام فکری مولوی بنمایاند. دو نظریه «وحدت موجود» و «تجلی و ظهور» منشأ فکری تساهل عرفانی مولوی است. او با بهره گیری از این دو نظریه کوشش دارد که در هستی به انسان مقامی والا دهد و در دفاع از آزادی عقیده، همه مذاهب و ادیان را به رسمیت شناسند. بنابراین کثرت گرایی دینی، رستگاری پیروان همه مذاهب، رهایی از اَنانیّت، باطنی گرایی، نسبی گرایی و تأکید بر اخلاق عملی از ویژگی های تساهل در منظومه مثنوی معنوی است.
تحلیل ابعاد تاریخی مضمون عشق در اشعار احمد شاملو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مضمون عشق و شعر همواره با یکدیگر مرتبط بوده اند، شاعرانی که عشق را درون مایه آثار خود ساخته اند، حضور فراگیرتری از آدمی را دریافته اند و رابطه پیوسته تری با انسان در شعرشان دیده می شود. در ادبیات پارسی از همان آغاز بهترین شعرها با مضمون عشق سروده شده است اما در گذر دوره های ادبی مفهوم آن تنوع هایی یافته است مانند عشق به طبیعت، عشق زمینی و عشق عرفانی که در ادبیات گذشته رواج داشته است تا اینکه در ادبیات معاصر عشق با مفهوم اجتماعی می آمیزد. همراه با این نگرش، نگاه های تازه ای به مضمون عشق آغاز می شود مانند عشق به وطن یا عشق به آزادی و انسانیت که از دوره مشروطه به بعد در اشعار شاعران معاصر بسیار دیده می شود. احمد شاملو، شاعر برجسته معاصر از شاعرانی است که در اشعار خود توجه خاصی به مضمون عشق دارد. به گونه ای که می توان گفت مضمون عشق با جوهر شعری او در آمیخته است. در اشعار او چند نوع مضمون عشق: عشق ساده و رمانتیک وار، عشق به آزادی و انسانیت، عشق متعالی به معشوق زمینی، دیده می شود که در هر دوره زندگی اش با توجه به تحولات زندگی و اجتماع به یکی از آنها گرائیده است. مقاله حاضر با خوانش و تحلیل اشعار او تلاش نموده سیر تاریخی مضمون عشق را در اشعار او بهتر بشناساند و نگاه شاعرانه و اندیشه اجتماعی شاملو را در مورد مضمون عشق با بیان اتفاقات اجتماعی زندگی او مورد واکاوی قرار دهد.
مفهوم فرهنگ در آثار افضل الدین محمّد مرقی کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۴ پاییز و زمستان ۱۳۸۸ شماره ۷ و ۸
80 - 90
واژه پهلوی فرهنگ که دانش پژوهان ایرانی، آن را در برابر واژه فرنگی کولتوریاکالچر (culture) پذیرفته اند، در تاریخ ادب فارسی، سرگذشت هزار ساله دارد و در زمینه های گوناگون معانی خاصی چون ادب، اخلاق، تربیت، هوش، خرد، دانش، هنر، فضیلت، حکمت، معرفت، فقه، شریعت، بزرگواری، سنجیدگی، شکوهمندی و... پیدا کرده است. یکی از دانایان برجسته ایرانی به نام افضل الدین محمد مرقی کاشانی، معروف به بابا افضل، درباره این واژه در مصنّفات چندگانه خود با دقتی نظام یافته و بینشی همه جانبه بحث کرده است که بیان و تحلیل آن در پیوند با اوضاع روزگار و چگونگی احوال وی و قرار دادن مفهوم واژه در کلیت فلسفی و اندیشه ای و علمی حاکم بر آن حکیم بلندمرتبت است و نیز نشان دهنده پویایی درون انسان و جامعه، بر پایه ارزش های برین جامعه و آحاد آن در «شدن»های مستمر است به گونه ای که دیگر تغییرات در زمینه-های مختلف در پیوند با این «شدن»ها می توانند کارساز باشند و خرد و دانش را نیز به کار گیرند. این امر در مقایسه با برداشت های نوین فلسفی و فرهنگ پژوهی و مردم شناسی معاصر، محور اساسی نوشتار خواهد بود.
سه جزء وجود آدمی: تن و جان و خرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۴ پاییز و زمستان ۱۳۸۸ شماره ۷ و ۸
224 - 239
در تاریخ فلسفه، ترکیب انسان از تن و جان به روشنی در تعالیم فیثاغوریان آمده است. سپس در فلسفه افلاطون، علاوه بر این ترکیب ثُنایی، با مسئله ترکیب ثلاثی نفس (از عقل و همت و شهوت) نیز مواجه می شویم. در کتاب نفس ارسطو، انسان را حقیقت واحدی می یابیم که از دو عنصر متحدِ بدن و نفس (به منزله ماده و صورت) تشکیل یافته است، اما در فقره ای مختصر و معروف، عقل نیز به عنوان عنصری مجرد و الهی و جاودان بر این دو افزوده شده است. در قرون وسطای مسیحی این آموزه سه جزئی بودن آدمی، به دلیل تناظر آن با عقیده تثلیث، گاهی با استقبال رو به رو شده و مورد استفاده قرار گرفته است. آنچه در متون مربوط به علم النفس به وفور می توان یافت، این است که آدمی از دو جوهر نفس و بدن (تن و جان) تشکیل یافته است و از میان این دو، چنان که در مصنّفات خود افضل الدین، فی المثل، صفحه462 تا 465 نیز می بینیم، نفس، امری مجرد، بسیط، زنده، تباهی ناپذیر و اندیشه گر و خردمنداست. از سوی دیگر در برخی از نوشته های افضل الدین محمد مرقی کاشانی آمده است که انسان از سه جزء تشکیل شده است: «تنی که از چند جسم مختلف طرازیده و نگاشته شده، چون استخوان و پی و رگ و گوشت و مانند آن؛ دو دیگر جانی که تنت بدان زنده بود و بی آن مرده؛ سه دیگر خردی که تن را و جان را هر دو می داند و هر یکی را جدا می شناسد... و تن نه جان است و جان نه خرد... و خرد نه تن است و نه جان.» (مصنّفات، ص604 تا 605) در اینمقاله، پس از سیری تاریخی درآرای مربوط به نفس و بدن، به گزارش و مقایسه و ارزیابی دیدگاه های افضل الدین محمد مرقی کاشانی در این خصوص می پردازیم.
ظهور انسان در صنعت (رهیافتی فلسفی به نحوه ظهور انسان در صنعت و شکل گیری «بدن صناعی»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۸
571 - 594
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با رویکرد فلسفی و روش عقلی به رابطه بین صنعت و صانع و نحوه ظهور انسان در صنعت پرداخته می شود. بر این اساس، انسان در صنعت تجلی می کند و صنعت نوعی عمل انسانی است که امتداد و بسط وجود انسان می باشد. برای تبیین نحوه ظهور انسان در صنعت مجاری هفت گانه زیر بیان شده است: 1- ظهور علّی انسان، 2- ظهور علمی انسان، 3- ظهور غائی انسان، 4- ظهور حکمی انسان، 5- ظهور ارادی انسان، 6- ظهور فعلی انسان، 7- ظهور کیفی مجاری. این موارد انحاء کلی ظهورات انسان در صنایع هستند. بنابراین انسان در صنعت ظهور می کند و صنایع جلوه گاه ظهور انسانند. نگارنده بر اساس تبیین رابطه ای که انسان نسبت به صنعت دارد، صنعت را «بدن صناعی» به وزان «بدن طبیعی» می داند. این تناظر بین «بدن صناعی» با «بدن طبیعی» ما را در فهم برخی از مسائل صنعت و فناروی یاری می کند. «بدن صناعی» همانند «بدن طبیعی» در مواجهه با انسان، احکام و اقتضائات خاصی پیدا می کند.
بازآموزی الگوهای طراحی از آموزه های ادبیات دش شهری قرن هجده، نوزده و بیست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره اول زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
33-47
حوزه های تخصصی:
اهداف : وقایع و پیامدهای تکنولوژیک دهه های اخیر در زیست-جهان انسانی و ایجاد فضای پیشرفته ی سایبرنتیک و تطبیق آن ها با آثار ادبی فاخر آینده پژوهی، موفقیت آنان در پیش گویی های صحیح را خاطرنشان می کند. پارادایم های الگو ساز با ظهور اولیه در آثار ادبی امکان بازآموزی برای مسئله های طراحی و برنامه ریزی در نیل به آرمان شهر و دوری از دُش شهر را فراهم می کنند. روش ها : مقاله ی حاضر، به روش استقرایی با سیر از مصداق به معنی و با رویکرد پساانتقادی، اطلاعات جزء را از بین آثار ادبی شاخص، که جهت دهنده ی اندیشه ی جامعه هستند، به عنوان چارچوب نظری، استخراج و با ذکر مسئله ها و راه حل های تجربه شده، آن ها را به عنوان الگو در اختیار طراحان می گذارد. یافته ها : مطابق ادبیات دُش شهری، پیشرفت های صنعتی و ظهور جامعه ی مبتنی بر اطلاعات دیجیتال و به دنبال آن هوش مصنوعی، آینده ای نامعلوم برای ماهیت وجودی انسان در قرن بیست ویک رقم می زند. در حال حاضر نیز یکی از مهمترین نگرانی های علوم طراحی، انفصال نقش انسان از تجارب دیروزی است که موجب ازخودبیگانگی و حذف انسان دارای ماهیت سنتی شده است. نتیجه گیری : بررسی های تطبیقی موجود نشان می دهد که نهایت آمال دوست داران فناوری در نیل به آرمان شهر مطلوب نه تنها موفقیت آمیز نبوده بلکه با حذف تمایلات انسان گرایانه که مولفه هایی وجودی و اصیل دارد، دش شهری را تشکیل داده که انسان ها در آن، منزوی و تحت سلطه ی نئوکاپیتالیست و نئوامپریالیست هستند.
انسان اجتماعی مبتنی بر نظریه فطرت آیت الله شاه آبادی و دلالت های آن در گونه شناسی کنش اجتماعی
منبع:
فرهنگ پژوهش تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۸ ویژه علوم اجتماعی
99 - 132
حوزه های تخصصی:
انسان موجودی اجتماعی است و ناگزیر باید با سایر افراد جامعه در ارتباط باشد، بی شک تعامل فرد و اجتماع در زندگی انسان، نقش محوری و سازنده دارد. بحث اجتماعی بودن انسان از سابقه دیرینه ای برخوردار است. این موضوع در طول تاریخ توسط اندیشمندان غربی و اسلامی با صراحت یا به صورت ارتکازی مورد توجه قرار گرفته است و پیرامون آن نفیا و اثباتا بحث شده است. این نظریه دارای ابعاد گوناگونی است و از منظرهای مختلف می تواند بررسی شود. آنچه در این پژوهش مورد توجه بوده و به تبیین آن پرداخته شده است، بررسی موضوع آن از دو منظر است: بخش اول، بررسی و تحلیل اندیشه اجتماعی مبتنی بر نظریه فطرت آیت الله شاه آبادی است که در این بخش با پذیرفتن این مفروضه که «فطرت» به عنوان تقریر دینی از سرشت مشترک انسان می تواند در تعریف، قلمرو، ارکان و مبانی انسان اجتماعی نقش عمده ای ایفا نماید و بر آن است تا با بهره گیری از آرا و تقریر آیت الله شاه آبادی تصویری از الگوی انسان اجتماعی بر اساس فطرت ارائه نماید. در بخش دوم پژوهش دلالت ها، ظرفیت ها و پیامدهای نظریه ایشان در سه سطح انواع انسان، انواع کنش و انواع جامعه پرداخته شده است. بنابراین کنش نفسانی، عقلانی و دینی (فطری) و جامعه طبیعی، جامعه عقلی و جامعه دینی (فطری) از ظرفیت های انسان شناسی فطری آیت الله شاه آبادی خواهد بود. در نگاه کلی، یافته های این پژوهش که با روش تحلیل محتوای و شیوه تحلیلی منطقی همراه با روش دلالت پژوهی نظام مند پیگیری می شود، اثبات می شود که انسان شناسی فطری، نقش محوری در اندیشه های اجتماعی آیت الله شاه آبادی دارد و اجتماعی بودن فطری، بخشی از عناصر کلیدی انسان شناسی فطری اندیشه های اجتماعی ایت الله شاه آبادی را شکل می دهد. در انتها می توان گفت هدف این رساله آشنایی با افکار و اندیشه های اجتماعی این حکیم بزرگوار و نشان دادن گوشه ای از کارکردهای نظریه فطرت ایشان در حوزه اجتماع و کنش اجتماعی می باشد.
بررسی خطاب در قرآن بر مبنای مدل ارتباطی یاکوبسن با تکیه بر سه مخاطب «انسان»، «بنی آدم» و «ناس»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از روش های مؤثر در جلب توجه مخاطبان، خطاب قرار دادن مستقیم یا غیرمستقیم آن ها است که در قرآن کریم نیز از این شگرد برای تأثیر در مخاطب استفاده شده است. پژوهش حاضر به بررسی روشی می پردازد که قرآن عامه مردم را با واژه های «ناس»، «بنی آدم» و «انسان» مخاطب قرار می دهد و می کوشد با بهره گیری از روش توصیفی–تحلیلی، سازوکار این تخاطب را بر اساس نظریه ارتباطی[1] یاکوبسن[2] مشخص کند. پس از بررسی قرآن، بیست و یک آیه با خطاب «الناس»، پنج آیه با خطاب «بنی آدم» و دو آیه با خطاب «الانسان» یافت شد و تلاش برای دستیابی به پاسخ این پرسش ها آغاز شد که: کدام یک از عوامل ارتباطی یاکوبسن در این آیات پررنگ تر است؟ شیوه بیانی قرآن در انتقال معنی به مخاطبان عام خود چگونه است و این شیوه چه رابطه ای با ساختار جملات دارد؟ نتایج نشان می دهند که در هشتاد ودو درصد از این خطاب ها، جهت گیری پیام به سوی شنونده است که بیانگر نقش ترغیبی آیات است. برای ندا به مخاطبان عام در هفتاد و هشت درصد آیات از شیوه بیان مستقیم استفاده شده است و بسامد شیوه بیان مستقیم دوبرابر شیوه بیان غیرمستقیم است. در بیان مستقیم بیشتر جمله ها با ساختار انشایی بیان می شوند و در بیان غیرمستقیم، جملات معمولاً ساختار خبری دارند.
بررسی دیدگاه گوته در باب رستگاری در فاوست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در جستار پیش رو، بر اساس آراء هانس گئورگ گادامر، به بررسی دیدگاه گوته در باب رستگاری در شاهکارش فاوست پرداخته ایم. در این اثر، انسان ها به سه طیف، دسته بندی شده اند: جستجوگران، ساده دلان و بدطینتان. دسته نخست، دانشمندانی هستند که همواره در پی کشف حقیقتند؛ اینان بیش از سایرین در معرض وسوسه های شیطان قرار دارند. دسته دوم انسان های ساده و سنتی هستند که دنباله روی پیشینیان خویش اند و دسته سوم افرادی هستند بدطینت که با ظاهرسازی، فقط به منافع شخصی خویش و سوءاستفاده از دیگران می اندیشند. عواملی که زمینه را برای سقوط انسان در ورطه گناه فراهم می کنند و سد راه رستگاری هستند، فقر، ناامیدی، طلب کمک از غیر خدا در امور و فقدان عشق معرفی می شوند. البته همین انسان گناهکار قادر است روح خویش را نجات دهد و به سعادت و رستگاری ابدی دست یابد؛ برای نیل به این مقصود، عشق ورزی، پشیمانی و توبه از گناهان گذشته و هم چنین تلاش و کوشش مداوم و خدمت به خلق شروط لازمند.
واکاوی نگرش دلوز درباره هستی انسان و نسبت آن با مخاطب در هنر تعاملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۴
83 - 99
حوزه های تخصصی:
گفتمان هنرهای خلاق تعاملی، سبب تغییر رویکرد مفهوم مخاطب هنری از نظاره گری بی کنش و منفعل به آفریننده ای تعامل گر و پویا بوده است که از منظر فلسفه پست مدرن نگاهی قابل تأمل به انسان، بشمار می آید. افادات ژیل دلوز به فلسفه، از جسمانی ترین رویکرد ها به حیات انسان است که با نکته پردازی های خلاقانه وی می تواند ابزار تحلیلی کارآمدی برای بررسی نقش و شناخت واکنش های انسانی بشمار رود. اصطلاحاتی از قبیل صیرورت، ریزوم و بدن بدون اندام در شناخت رفتارهای انسانی که از سوی دلوز مطرح شده می توانند در تحلیل رفتارهای مخاطب بکار روند. در این مقاله به این پرسش ها پرداخته ایم که آیا هنر تعاملی می تواند ترجمان هنری صیرورت باشد و این که انتخاب های پیش روی مخاطب چگونه با تعاریف بدن بدون اندام و ریزوم مرتبط می شوند. در شیوه پژوهش، اطلاعات مورد نیاز از منابع کتابخانه ای و دیجیتال استخراج و سپس با به کارگیری این مستندات، جایگاه مخاطب به روش تحلیلی- توصیفی با رویکرد دلوزی تشریح شده اند. در نهایت به این نتیجه نزدیک شده ایم که بنابر تعریف بدن بدون اندام، مخاطب هنر تعاملی با مجموعه ای از بالقوگی های منحصر به فرد روبه رو است که انتخاب از میان آن ها، روند شکل گیری اثر هنری را به شیوه ای بی قاعده و ریزوم گونه هدایت می کند که این اثر در طی مسیر و در لحظه به ظهور می رسد و همواره میان قوه و فعلیت قرار دارد و در نهایت این تعریف با عبارت فلسفی صیرورت از دیدگاه دلوز، همسان است.
انسان قانون اساسی؛ سرشت انسان از منظر قانون اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش حقوق عمومی سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۱
67 - 88
حوزه های تخصصی:
شاخه های علوم انسانی و علوم اجتماعی از جمله حقوق، ناگزیر بر دیدگاهی خاص از سرشت و ماهیت انسان بنا شده اند و این رویکردها در منابع حقوق جاری و ساری شده است. قانون اساسی نیز به مثابه منبع سترگ سیاسی ترین شاخه حقوق (حقوق عمومی) حامل دیدگاهی ناظر بر سرشت و ماهیت آدمی است که می توان آن را از لابه لای اصول آن به مدد مقدمه و مشروح مذاکرات مجلس مؤسسان استنباط کرد. نتیجه چنین تلاشی می تواند یاریگر محققان در درک بیش از پیش نسبت به نظام حقوقی-سیاسی حاکم، فهم مبنای هنجارهای تجویزشده و نهادهای پیش بینی شده در قانون اساسی باشد. این مقاله با روش تحلیلی و استنتاجی می کوشد تا به این پرسش بنیادین پاسخ دهد که «سرشت انسان» در منظر قانون اساسی چگونه است و جامعه سیاسی متشکل از انسان ها در این قانون چه مختصاتی دارد و پاسخ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به چیستی و کیستی انسان کدام است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که انسانِ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در جایگاه مخلوق خداوند، حاکمیت و تشریع را مختص او می داند و تسلیم در برابر امر اوست و رابطه خود را با دیگر انسان ها و طبیعت براساس وظیفه الهی اش تنظیم می کند. انسانِ قانون اساسی ذاتاً شخصی در حال رشد، مختار، دارای کرامت ذاتی اعطایی و برابر با همنوعان خود است. از منظر این قانون، جامعه سیاسی ایران، بر مدار اعتقاد متحد شده و بر سرنوشت اجتماعی خود حاکم و به سوی غایت خود در حال رشد است. قانون اساسی به طبیعت بشر خوش بین است، اگرچه امکان ارتکاب جرم و خطا او را از نظر دور نداشته است، اما بنابر شأن تشریعی خود در راستای فراهم آوردن زمینه رشد، به امکان حرکت قهقرایی انسان اشاره ای نمی کند.
ویژگی های انسان از منظر نویسندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۵۱ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
519 - 535
حوزه های تخصصی:
بررسی محتوای اعلامیه جهانی حقوق بشر از منظر حقوقی و فلسفی به ما کمک می کند تا درک درستی از فرایندهایی که به تدوین این اعلامیه منجر شده اند، داشته باشیم. در این میان یک بعد مهم این است که دریابیم این اعلامیه براساس چه مبانی و نظریه هایی بنیان گذاشته شده است یا به عبارت دیگر جهان بینی اعلامیه جهانی حقوق بشر چیست. مهم ترین پرسش در این زمینه این خواهد بود که اعلامیه جهانی آیا اصولاً از انسان تعریف خاصی دارد و اگر دارد، این تعریف چگونه است؟ این مقاله ویژگی هایی را که اعلامیه جهانی حقوق بشر برای انسان برشمرده است، بیان می کند و سپس توضیح می دهد که شکل گیری چنین برداشتی از ماهیت انسان متأثر از تعامل میان چه دیدگاه هایی است. از این روش درخواهیم یافت که تعریف اعلامیه جهانی حقوق بشر از انسان را چگونه باید تفسیر کرد. اعلامیه جهانی حقوق بشر انسان را موجودی دارای خرد و وجدان معرفی می کند که آزاد و برابر آفریده شده و از کرامت ذاتی برخوردار است و همین کرامت ذاتی مبنای برخورداری انسان از حقوق بشر است. این دیدگاه مجموعه ای تلفیقی و ناشی از توافق مفهومی میان نمایندگان مکاتب مختلف حقوقی و فلسفی است.
مبانی هستی شناسی حقوق انسان؛ مطالعه موردی کرامت انسانی در حکمت متعالیه
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: از دیدگاه اسلامی، منشأ تمام حقوق انسان، خدای متعال است و اگر خداوند و رابطه انسان با خدا در نظر گرفته نشود، به لحاظ عقلی نمی توان هیچ گونه حقی را برای انسان بر انسان دیگر اثبات نمود. کرامت انسانی همان نقطه عطفی است که در پرتو آن می توان حقوقی را بر انسان در نظر گرفت و او را منشأ برخورداری از حق و تکلیف دانست. مواد و روش ها: روش تحقیق در این پژوهش به صورت توصیفی تحلیلی است. ملاحظات اخلاقی: ملاحظات اخلاقی مربوط به نگارش متون و نیز ارجاع دهی به منابع رعایت گردید. یافته ها: نتیجه بررسی عقلی کرامت انسانی آن است که از منظر حکمت متعالیه نیز کرامت ذاتی انسان که تنیده در ساختار انسانی است، وصفی دارای منشأ وجودی است. ازاین رو، از منظر فلسفی، منزلت، شرافت و خیریت وجود انسان در نظام هستی، امری برجسته و متعالی نسبت به سایر موجودات است که خالق کریم، این صفت را برای وجود انسان جعل نموده است. والایی و برتری ویژه انسان، امری است که به تبع وجود او، دارای اصالت، خیریت و مجعولیت بالذات است. علم و عقلانیت، ایمان و عمل صالح از مهمترین مؤلفه های کرامت اکتسابی در انسان هستند. نتیجه گیری: با بررسی انواع کرامت ذاتی و اکتسابی و مؤلفه های هر کدام، از آنها می توان به مثابه یکی از مهم ترین مبانی هستی شناختی حقوق انسان یاد نمود.
نقد مبانی انسان شناختی نظریه مراجع محور راجرز با نگرش به منابع اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر نقد مبانی انسان شنا ختی نظریه ی مراجع محوری کارل رانسوم راجرز بوده است. راجرز نسبت به انسان نگاه خوش بینانه و مثبتی داشت. از نظر راجرز انسان اصولا موجوی منطقی، اجتماعی، پیش رونده و واقع بین است که مهم ترین انگیزه اش نیل به خودشکوفایی است. در این مسیر مبنا و ملاک عمل کردن خود نظمی ارگانیزمی است. نیازی نیست که نگران کشش های ضداجتماعی انسان باشیم زیرا ذاتی انسان نیستند و عرضی هستند. هم چنین انسان قادر به کسب معرفت قطعی نسبت به واقعیت بیرونی نیست و هرکسی برداشت خود را از واقعیت دارد. این در حالی است که از نظر اسلام انسان ماهیتاً ارزشمند است و کرامت ذاتی دارد و می تواند به کرامت اکتسابی برسد. در کنار جنبه های مثبت، انسان جنبه های دانی و سفلی نیز دارد که باید آن را در سایه عقل مبتنی بر دین و فطرت متعادل کند. همچنین نیل به معرفت و کسب آن نیز امری میسر و شدنی است و دستورات دین درباره کسب علم و تفکر و تفقه مبین همین امر است. همچنین خودشکوفایی در نظریه راجرز متوجه جنبه های سرشتی بیولوژیک انسان است در حالیکه از نظر اسلام حرکت در مسیر بندگی و هدف خلقت با انگیزه ای الهی موجب خودشکوفایی انسان و قرب الی الله خواهد شد.