مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
ریزوم
حوزه های تخصصی:
از قدرتمندترین جریان های فکری و نظری مطرح در جهان امروز پساساختارگرایی است و عرصه تعلیم و تربیت یکی از عرصه هایی که تحت تأثیر این جریان قرار گرفته و ورود پساساختارگرایی به عرصه تعلیم و تربیت مسائل ، پرسش ها و نگرش های جدیدی را ایجاد کرده است. پساساختارگرایی دلوز نیز با تأکید بر قلمرو زدایی و باز قلمرو سازی، تأکید بر شدن به جای بودن، نشانه شناسی ، نفی بازنمایی گرایی، رد تصویر جزمی اندیشه ، کوچ گرایی و کثرت گرایی ، تأکید بر تفکّر ریزومی و افقی در مقابل تفکّر درختی و عمودی ، تأکید بر فولدینگ ، میل و تأکید بر تفاوت و ناهمسانی و توجه به اقلیت های به حاشیه رانده شده، تعلیم و تربیت را با مسائل جدیدی مواجه کرده و بسیاری از مسائل تعلیم و تربیت فعلی را نیز مرتفع و راهبرد های جدیدی برای ابعاد و وجوه تعلیم و تربیت فراهم خواهد کرد. از طرف دیگر ، تأکید اکید او بر کثرت گرایی عرضی صرف و نفی روابط سلسله مراتبی و فضای بازنمایی، چالش های جدیدی را برای تعلیم و تربیت به خصوص در جوامع سنّتی به وجود خواهد آورد که در این مقاله پیامد های تربیتی دیدگاه معرفت شناختی دلوز بررسی و نقد شد.
حرکت با حباب در لایه های ذهن؛ سازه های حبابی، رویکرد نوین معماری امروز
منبع:
منظر اسفند ۱۳۸۸ شماره ۵
حوزه های تخصصی:
رویکرد ریزوماتیک به معرفت و نقد چالش های آن برای تربیت اسلامی (از منظر ملاحظات معرفت شناختی رئالیسم انتقادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تربیت اسلامی در عصر حاضر با چالش های گوناگونی روبه رو است. بخشی از این چالش ها ناشی از مواجهه جهان بینیِ «خدامحور» با جهان بینیِ «دنیامحور» جهان غرب است. در این میان پست مدرنیسم به جهت آموزه های پیچیده خود، جهت گیری های ضد و نقیضی را در بین اندیشمندان مسلمان برانگیخته است؛ تا جایی که برخی آن را به منزلة فرصتی مغتنم برای تربیت دینی و چاره ای برای کاستی های آن تلقی کرده اند و برخی دیگر معتقدند تفکر پست مدرنیستی اساساً امکان تربیت دینی را نفی می کند. «رویکرد ریزوماتیک» نیز در راستای تحقق بسیاری از آموزه های پست مدرنیستی به عرصه نظام های معرفتیِ قرن بیستمی وارد شد و طبیعتاً تلقی های مثبت و منفی خود را نیز در ارتباط با تربیت دینی به همراه خواهد داشت. مفروض این مقاله این است که رویکرد ریزوماتیک به معرفت برای تربیت دینی چالش هایی به همراه خواهد داشت که ما با مبنا قرار دادن نظام معرفتی رئالیسمِ انتقادی به نقد چالش های آن می پردازیم. بنابراین، در این مقاله ابتدا به طرح ویژگی های رویکرد ریزوماتیک به معرفت می پردازیم و سپس چالش های آن برای تربیت دینی را بررسی می کنیم و در پایان چالش های مطرح شده را از منظر رئالیسم انتقادی مورد نقد قرار می دهیم.
رویکرد ریزوماتیک و درختی: دو شیوه متفاوت در آفرینش و خوانش اثر ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیامد گفتمان درختی در آفرینش اثر ادبی، ترسیم نمودار بی پایانی از مفاهیم و واژگان تثبیت شده در جهان گذشته، حال و آینده و معرفت قاب بندی شده است. چنین رویکردی در خوانش متن، مرکزگرا و قلمرو محور است. در مقابل، گفتمان ریزوماتیک برهم زننده نظم پایگانی ساختار اندیشه ورزی است که ایده ها، مفاهیم و موضوعات گونه گون را در شبکه ای از روابط همسطح و افقی به هم پیوند میدهد و اثر ادبی را چونان مجموعه ای گرد هم آمده ارائه میکند که در خوانش آن به جای جستجوی فهم معنای یکه اثر و دلالتی خاص، کارکردها و پیوندها پیگرفته میشود. این نوشتار، بی آنکه قصد برتری بخشیدن به یکی از این دو رویکرد را داشته باشد، به طور خاص به بررسی و بازگویی آراء دلوز و متفکرانی می پردازد که در نگره خود به سوژه/ ابژه، من/ دیگری، مبانی فلسفی و معرفت شناختی گفتمان ریزوماتیک را فراهم کردهاند و در پی پاسخ به این پرسش است که: خوانش متنهای ادبی با رویکرد ریزوماتیک، چگونه و تا چه پایه میسر است؟
برساخت های اجتماعی زنان از زنانگی ریزوماتیک در بستر مراکز ورزشی، آرایشی و زیبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال نهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
85 - 116
حوزه های تخصصی:
مفهوم زنانگی به مثابه ی سازه ای اجتماعی که در زمان های مختلف مدلول های متعددی داشته، به دنبالِ «شدن های» مختلف است که یکی از بسترهای مهم آن مراکز ورزشی، آرایشی و کلینیک های زیبایی است. بدین منظور شناسایی دلالت های زنانگی هدف پژوهش حاضر است و محققان برای رسیدن به این هدف به سراغ مشتریان کلینیک های زیبایی، باشگاه های ورزشی، آرایشگاه ها و مراکز بهداشتی رفتند و با در نظرگرفتن معیار اشباع نظری با 50 نفر از زنان و دختران، مصاحبه ی نیم ساخت یافته به عمل آمد. اطلاعات حاصل شده با استفاده از نرم افزار ان ویوو 11 و نیز با استفاده از نظریه ی داده بنیاد (رویکرد کدگذاری استراوس) مورد تحلیل قرار گرفت و در قالب مدل پارادایمی ارائه شد. در این پژوهش، هژمونی فرهنگی غرب و صنعت فرهنگ در قالب شرایط علّی، هویت بریکولاژ و تسهیل شدن جراحی ها و اعمال زیبایی به عنوان شرایط مداخله گر کشف شد. هم چنین چالش زیبایی و نمایش جنسی به عنوان شرایط زمینه ای در نظر گرفته شد. فانتزی های زیبایی و جنسی و آبژگی جنسی، خودپنداره و افزایش ولع جنسی نیز به ترتیب به عنوان استراتژی ها و پیامدهای زنانگی یافته شد. در نهایت نیز مفهوم زنانگی ریزوماتیک به عنوان هسته ی مرکزی استخراج شد. توجه به مفهوم مذکور دلالت های زنانگی را به خوبی تصویر می کشد.
ریزوم- شبکه بررسی تطبیقی هستی شناسی ژیل دلوز و برنو لاتور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژیل دلوز و برنو لاتور از یک هستی شناسی ساختارگریز دفاع می کنند که در آن ماشین های میل گر یا کنشگران سازندگان اصلی هستند. آن ها سیلان و صیرورت هستی را با اتصالات و پیوندهای ریزوماتیک و شبکه ای این ماشین ها یا کنشگران می فهمند. در نتیجه، هستی شناسی آن ها یک هستی شناسی ذات گریزانه، پویشی و نسبت گرایانه، و هستومند های این هستی شناسی، چندرگه و چندگانه خواهند بود که نه می توان آن ها را در قلمروهای خالص و متقابل جای داد و نه می توان پیوند های متکثر، غنی، و پیچیدة آن ها را به یک سری اصول، مفهوم یا ایدة اصیل، اولیه یا متعالی فروکاست.
از شخصیت درختی تا شخصیت ریزومی تبیین تفاوت های شخصیت های داستان های کلاسیک، مدرن و پسامدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شخصیت داستانی در تعیین و تبیین تفاوت های داستان های کلاسیک، مدرن و پسامدرن نقش برجسته ای دارد. داستان کلاسیک قهرمان محور و دارای شخصیت هایی مقتدر و متمرکز است که داستان حول آن شخصیت ها می چرخد. در داستان مدرن با نوعی سوبژکتیویته مواجه هستیم و شخصیت، جهان را بین خود و دیگری تقسیم می کند اما در داستان پسامدرن شخصیت از مرکز به حاشیه رفته و تمایزی میان خود و دیگری قائل نیست. نقش هویت که در داستان مدرن برجسته بود در داستان پسامدرن کم رنگ شده و شخصیت ها دچار «من پریشی» هستند. شخصیت پسامدرن در حال سیلان، لغزندگی، هویت پریشی و گسست از قالب های ذهنی، زبانی و اجتماعی است. دلوز و گتاری دو اصطلاح «درخت» و «ریزوم» را وضع کردند و منظور از این اصطلاحات، دو نوع شیوه تفکر و اندیشه است. از نظر آن ها رویکرد درختی، عمودی، متمرکز و دارای سلسله مراتب از پیش مشخص است؛ اما رویکرد ریزومی افقی و کوچ گرایانه است و تابع هیچ اقتداری نیست. تفکر درختی نشان دهنده فلسفه «بودن» و رکود، امّا تفکّر ریزومی نشان دهنده فلسفه «شدن»، تفاوت، سیلان و ارتباط شبکه ای است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که شخصیت ها در داستان کلاسیک و مدرن – با همه تفاوت هایی که باهم دارند- مبتنی بر رویکرد درختی امّا در داستان پسامدرن مبتنی بر رویکرد ریزومی هستند.
تبیین رویکرد توسعه حفاظت محور درهویت یابی منظر شهری زاهدان دوره پهلوی از طریق نشانه شناسی لایه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظر شهری زاهدان متنی چند لایه است که در آن لایه های مختلف انسانی، طبیعی و مصنوع بر پایه ی قواعد هم نشینی/جانشینی در کنار یک دیگر قرار گرفته و از طریق فرایندی ارتباطی به صورت ریزوماتیک، با به کارگیری ابزار مذاکره و ترجمه بینارمزگانی هم تافت معنا داری را به وجود آورده اند و از زمان پیدایش تا به امروز در مواجهه با تغییرات ناشی از توسعه و پیشرفت، به سبب رابطه ی دیالکتیکی که با فرایند توسعه برقرار نموده، ویژگی ها، قابلیت ها و ظرفیت های هویتی جدیدی کسب کرده که در راستای الگوواره ی پیشین بوده است. اما در دهه های اخیر، توسعه به مثابه ی «دیگری» با عدم مذاکره و ارتباط صحیح با رمزگان سنتی این شهر، رفتار ریزوماتیک آن را مختل کرده و شکافی میان شبکه ی منسجم شهر به وجود آورده است. در این چرخش الگوواره امروزه ساکنین شهر زاهدان با روایتی شلخته روبه رو بوده و احساس تعلق و دل بستگی به آن را تا حدی از دست داده اند. لذا هدف این پژوهش ارائه ی راهکاری است که هویت یابی منظر شهری زاهدان دوره ی پهلوی را مد نظر دارد که این مهم از طریق بازیابی و خوانش نشانه های هویت مند مستتر در لایه های این شهر از طریق نشانه شناسی لایه ای و روش پیدایشی آن ممکن می گردد. نشانه شناسی لایه ای معتقد است متن یک شهر به تدریج با رمزگذاری/رمزگشایی رمزگانی که در بین یک گروه انسانی مشترک است، شکل گرفته و از همین طریق نیز قابل فهم می گردد. نشانه شناسی لایه ای همچنین متنِ شهر را شبکه ای همواره در صیرورت می پندارد، به همین سبب راهکاری همه جانبه مانند «توسعه حفاظت محور» را پیشنهاد می کند که حیات شهری را در گرو واکنش و پاسخ به موقعیت های جدید و بسط و توسعه استراتژی های تازه و خلاقانه برای روبه رو شدن با آن در نظر می گیرد؛ به شیوه ای که تغییرات را پذیرا شود و در عین حال با اتصالات رمزگانیِ خود به شبکه ی پیشین متصل بماند.
واکاوی نگرش دلوز درباره هستی انسان و نسبت آن با مخاطب در هنر تعاملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۴
83 - 99
حوزه های تخصصی:
گفتمان هنرهای خلاق تعاملی، سبب تغییر رویکرد مفهوم مخاطب هنری از نظاره گری بی کنش و منفعل به آفریننده ای تعامل گر و پویا بوده است که از منظر فلسفه پست مدرن نگاهی قابل تأمل به انسان، بشمار می آید. افادات ژیل دلوز به فلسفه، از جسمانی ترین رویکرد ها به حیات انسان است که با نکته پردازی های خلاقانه وی می تواند ابزار تحلیلی کارآمدی برای بررسی نقش و شناخت واکنش های انسانی بشمار رود. اصطلاحاتی از قبیل صیرورت، ریزوم و بدن بدون اندام در شناخت رفتارهای انسانی که از سوی دلوز مطرح شده می توانند در تحلیل رفتارهای مخاطب بکار روند. در این مقاله به این پرسش ها پرداخته ایم که آیا هنر تعاملی می تواند ترجمان هنری صیرورت باشد و این که انتخاب های پیش روی مخاطب چگونه با تعاریف بدن بدون اندام و ریزوم مرتبط می شوند. در شیوه پژوهش، اطلاعات مورد نیاز از منابع کتابخانه ای و دیجیتال استخراج و سپس با به کارگیری این مستندات، جایگاه مخاطب به روش تحلیلی- توصیفی با رویکرد دلوزی تشریح شده اند. در نهایت به این نتیجه نزدیک شده ایم که بنابر تعریف بدن بدون اندام، مخاطب هنر تعاملی با مجموعه ای از بالقوگی های منحصر به فرد روبه رو است که انتخاب از میان آن ها، روند شکل گیری اثر هنری را به شیوه ای بی قاعده و ریزوم گونه هدایت می کند که این اثر در طی مسیر و در لحظه به ظهور می رسد و همواره میان قوه و فعلیت قرار دارد و در نهایت این تعریف با عبارت فلسفی صیرورت از دیدگاه دلوز، همسان است.
واکاوی چهارمفهوم مهم فلسفی دلوز و استخراج اشارات آن در آموزش هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره هفدهم بهار ۱۴۰۰شماره ۱
83 - 112
حوزه های تخصصی:
دلوز از فیلسوفان برجسته ی معاصر است که اندیشه های خویش را باتکیه بر خلق مفاهیمی نو ارائه داده است و اندیشمندان مختلفی هم به کاربست نظریه های او در ابعادمختلف حیات پرداخته اند. پژوهش حاضر با این رویکرد انجام شده است و هدف آن روشن نمودن چهارمفهوم فلسفی دلوز و استخراج دلالت هایی برای آموزش هنر می باشد. روشِ تحلیل فلسفی، جهت واکاوی چهار مفهوم مهم فلسفی دلوزو الگوی قیاس عملی فرانکنا هم برای استخراج اشارات اندیشه های فلسفی دلوز در آموزش هنر انتخاب شده است. یافته ها، بیانگر آن است که درون ماندگاری با ریشه ای هستی شناختی، ریزوم با ریشه های معرفت شناختی، توجهی برابر به تن و روان با ریشه ای انسان شناختی و نیل به خوب با ریشه ای ارزش شناختی می باشند که در ارتباطی ریزوماتیک و تودرتو با همدیگر می باشند و اشاراتی را در آموزش هنر از جمله اهداف اصول، روش ها و محتواهای هنر می توانند داشته باشند. بررسی یافته ها نشان می دهد که ضروری است مفاهیم دلوز جدا از هم و جزیره ای دیده نشوند و استفاده از اندیشه های فلسفی دلوز در حوزه ی تعلیم و تربیت از جمله آموزش هنر می تواند زمینه ی عبور از تاکید صرف بر زیبایی شناسی را فراهم آورد.
چگونگی ادراک، شناخت و تعامل در پرفورمنس تسخیر با رویکرد دلوزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
25 - 43
حوزه های تخصصی:
دلوز، از فلاسفه پست مدرن قرن بیستم، با دیدگاه عمیق، جزئی نگر و جسم گرایانه به حیات، رویکردی مناسب جهت تحلیل رفتار ارائه می دهد که به درک چگونگی کنش و شناخت میان افراد می انجامد. خوانش پرفورمنس ها به عنوان هنرهای تعامل محور، که جایگاه ارزشمندی میان هنرهای مدرن داشته و توانسته اند هنر را پویا وتعاملات انسانی را به خلق اثری گروهی منجرکنند، با شیوه دلوزی موفقیت آمیز هستند. درپویش حاضر به بررسی پرفورمنس تسخیر پرداخته و به این سؤالات پاسخ می دهیم که آیا می توان قواعد زیبایی شناسانه را به اجرا نسبت داد؟ آیا می توان اجرا را با رویکرد دلوز در رابطه با بدن-ماشین بازخوانی کرد؟ و اینکه در اجرای حاضر مفهوم ریزوم قابل بازیابی است؟ برمبنای روش تحقیق بکار گرفته شده، ابتدا اطلاعات پایه مورد نیاز از منابع کتابخانه ای و دیجیتال استخراج، سپس با به کارگیری مستندات، به شیوه تحلیلی-توصیفی با رویکرد دلوزی به پرسش-ها پرداخته ایم. درنهایت مشخص شد که پرفورمنس تسخیر به عنوان یک رویداد هنری فرصت زیستن درلحظه را برای مخاطب فراهم می آورد و ازآنجاکه یک اثر تمامیت یافته نیست، پس صدور حکم زیبایی شناسانه دررابطه با آن بی معناست. برخورد مخاطب با اثر بدنمندانه ا ست و مخاطب بنابر تعریف بدن ماشین، با اتصال به ابزار و افراد در لحظه، ماشین منحصر به فردی را تشکیل می دهد که دارای بالقوگی های خاص نیز هست و انتخاب مخاطب (ان)، روند رویداد را هدایت می کند؛ بنابراین فضای پرفورمنس درلحظه ساخته شونده است و براساس ریزوم، جهت-گیری اتفاقی دارد. ضرورت انجام پویش حاضر استفاده از یک ابزار تحلیلی کارآمد برای تحلیل آثار هنری به کمک فلسفه است که می تواند در پژوهش های آتی مورد استفاده قرار گیرد.
آتش خانگی: روایتی ریزومی علیه زیست-قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
765 - 790
مقاله حاضر به بررسی پدیده «ریزوم» وارتباط آن بامفهوم «زیست-قدرت» می پردازد. نویسنده با استفاده از رویکرد مطالعات فرهنگی و بهره گیری از نظریات فوکو، دولوز و گاتاری و تمرکز بر موضوعاتی نظیر «بازقلمروسازی»، «تفاوت» و «قلمروزدایی» در-پی پاسخ به این پرسش بنیادی است که چگونه غرب پسااستعمار می کوشد با تأکید بر اصل جهانشمولی و مفاهیم «هویت جمعی» و «هستی شناختی قومیتی» همچنان گفتمان زیست- قدرت را برفضای چندفرهنگی معاصر تحمیل کند؟ بدین منظور کتاب آتش خانگی(2017) نوشته کامیلا شمسی، نویسنده معاصر پاکستانی-انگلیسی، بررسی می شود تا باتمرکز بر تأثیر گفتمان زیست- قدرت برحیات مدنی اقلیت مهاجر به چگونگی تلاش غرب در حفظ مفاهیمی هستی شناسانه نظیر «اصالت» و «هویت» در-چارچوبی سلسله مراتبی بپردازد. چنین استدلال می شود که جنبش های قومیتی افراطی و ظهور پدیده داعش در دهه های اخیر واکنشی طبیعی به گفتمان تحمیلی زیست-قدرت در غرب است. درواقع شمسی با اقتباس آنتیگونه به بازنمود چالش بین گفتمان زیست-قدرت(مردانه/غربی/جهانی) و گفتمان های خرد(زنانه/غیرغربی/در حاشیه) در عصر حاضر می پردازد. به علاوه وی می-کوشد با برجسته کردن رابطه افقی و در نتیجه ماهیت ریزومی حیات اجتماعی، نه تنها اصل جهانشمولی انسان گرای لیبرال را زیر-سوال برد، بلکه بر ضرورت بازتعریف گفتمانی تأکید کند که مبتنی بر اصل «تفاوت» است تا «هویت».
تفسیر و تبیین جامعه شناختی نشانه های زنانگی در بازتولید بدن زنان شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پ ژوهش درب اره ی زن ان، به عنوان یک موضوع قابل مطالعه در عرص ه ی مطالعات اجتماعی در قالب موضوع زنانگی یا دقیق تر «زنانگی ها»، دانش ما را به سطح عالی ت ری درب اره ی زنان ارتقاء خواهد داد. هدف از پژوهش حاضر، تبیین و تفسیر نشانه های زنانگی زنان شهر اصفهان در بازتولید بدن می باشد. در مطالعه حاضر از طرح تحقیق آمیخته از نوع متوالی اکتشافی استفاده شده است، که برای انجام آن در مرحله اول، با استفاده از روش تحقیق نظریه برخاسته از داده ها، با روش نمونه گیری نظری از زنان 20-55 ساله، مصاحبه باز و نیمه باز به عمل آمد. با تحلیل مصاحبه های انجام شده و داده های گردآوری شده، شاخص های بازتولید نشانه های زنانگی به دست آمد. در مرحله دوم به گردآوری داده های کمی با تنظیم پرسشنامه (بسته) برگرفته از روش کیفی، به صورت پیمایشی و روش نمونه گیری سهمیه ای با توجه به سن و جنس افراد در مناطق 15 گانه شهر اصفهان، در بین 667 نفر پرداخته شد. براساس نتایج کیفی تحقیق، هژمونی فرهنگی غرب و صنعت فرهنگ در قالب شرایط علّی و مفهوم زنانگی ریزوماتیک به عنوان هسته ی مرکزی استخراج گردید. در بخش کمی برای تبیین نشانه های زنانگی، فرضیه ها با نرم افزار Spss مورد آزمون قرار گرفتند. سپس در مدل سازی ساختاری با استفاده از نرم افزار Amos فرضیه های ساختاری پژوهش (دین، آبژگی، بریکولاژ، مدگرایی، رسانه، خودپنداره و درآمد) آزمون شدند که همه آن ها معنادار شده و در بخش برازش کلی، برازش بسیار بالایی از مدل حاصل گردید.
بازخوانی مفهوم ریزوم در آثار پیتر آیزنمن از منظر ژیل دلوز، نمونه موردی: مجموعه فرهنگی گالیستا
منبع:
فردوس هنر سال ۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۸
32 - 49
حوزه های تخصصی:
ژیل دلوز یکی از مهمترین فیلسوفان تجربه گرا و پساساختارگرای معاصر است که نظریاتش درباره هنر حائز اهمیت است.یکی از ارکان اصلی تفکر پست مدرنیست دوری از مرکزیت است، چیزی که در نوع تفکر ریزوم گونه ی دلوز نیز به آن اشاره دارد. از دیدگاه دلوز، ریزوم نمایانگر وضعیت نمادین پسامدرنیسم است. هدف این پژوهش بازخوانی مفهوم ریزوم در آثار معماری پیترآیزنمن می باشد. پیترآیزمن دراثر خود به دلیل ویژگی های معمارانه، موقعیت خاص شهری و عملکرد؛ از اشکال منحنی وار و ضد سلسله مراتب عمودی، بدون درجه بندی و بی مرکز بهره جسته است که بیانگر ریزوم می باشد. با توجه به نمودارهای-بصری در پژوهش حاضر، مفهوم ریزوم در ساختمان فرهنگی گالیسیا دیده می شود. این مفهوم در بنا نه تنها، متمرکز نیست بلکه بصورت پراکنده و افقی وجود دارد و باعث نوآوری و ایجاد اثری خلاقانه شده است. در راستای پژوهش این سوالات مطرح بوده که در مجموعه فرهنگی گالیستای پیترآیزنمن خوانش دلوزی ریزوم وجود دارد؟چگونه می توان مصداق های مفهوم ریزوم از منظر فلسفه پساساختارگرایی را در آثار آیزنمن جست وجو کرد؟ رویکرداین پژووهش کیفی و از نوع توصیفی_تحلیلی با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و میدانی می باشد. که در آن محقق در مرحله اول به تشریح وتبیین ریزوم و ریزوم از نگاه دلوز وآثار پیترآیزنمن و ساختمان فرهنگی گالیسیا پرداخته و در مرحله دوم با توجه به یافته های تحقیق حرکت نیروها در فرم معماری ساختمان از منظردلوزتحلیل نموده است. نتایج پژوهش نشان می دهد، دوری از مرکزگریزی(ریزوم) در ساختمان کاملا صدق می کند و قسمت هایی که باعث شکل گیری حجم می شود با نیروی قوی تر و قسمت هایی که تاثیر کمتری در کار دارد بصورت خط نازک وخط چین نشان داده شده و نیز خط های افقی و نرم و انعطاف پذیر موجود در ساختمان که بیانگر سیالیت و حرکت است به خوبی نمایانگر مفهوم ریزوم در این بنا می باشد.