مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۰۱.
۳۰۲.
۳۰۳.
۳۰۴.
۳۰۵.
۳۰۶.
۳۰۷.
۳۰۸.
۳۰۹.
۳۱۰.
۳۱۱.
۳۱۲.
۳۱۳.
۳۱۴.
۳۱۵.
۳۱۶.
۳۱۷.
۳۱۸.
۳۱۹.
۳۲۰.
ابن سینا
حوزه های تخصصی:
رابطه ی نظام علمی حق تعالی با نظام عینی موجودات یکی از مسائل بسیار مهم در الهیات فلسفی است. ابن سینا واسپینوزا به منزله ی دو تن از بزرگ ترین فیلسوفان خردگرای اسلامی و غربی، با تبیین نظام علمی باری تعالی، نسبت بین این نظام را با نظام عینی موجودات مورد بررسی قرار داده اند . به رغم تفاوت های بنیادین در اندیشه ی این دو فیلسوف، شباهت های شایان توجهی در پاسخ آن ها به این مسأله وجود دارد. هر دو فیلسوف علت صدور معالیل مختلف را علم موجود در ذات باری تعالی می دانند. .به نظر هر دو فیلسوف، بین اعیان موجودات و وجود علمی آن ها تطابق کاملی وجود دارد. از نظر اسپینوزا، این تطابق را باید فقط نوعی توازی بین حالات بُعد و فکر دانست، درحالی که در نظر ابن سینا، این تطابق و هماهنگی ناشی از این است که نظام عینی موجودات معلول نظام علمی آن ها است.
آگاهی مرتبه بالاتر در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین آگاهی از نظر ابن سینا با آگاهی مرتبه بالاتر میسر است. از نظر ابن سینا انسان به بخشی از دانسته های خود آگاهی هوشیارانه ندارد. ناهوشیاری هم در آگاهی های طبعی یعنی آگاهی به ذات و بدیهیات و هم در ادراکات حسی، خیالی و عقلی وجود دارد. آنچه باعث تمایز آگاهی هوشیارانه از آگاهی ناهوشیارانه می شود، حضور نفس به مثابه ناظر ادراکات در اولی و عدم حضور آن در دومی است؛ بنابراین، کسب آگاهی تنها با تنبه و توجه و التفات نفس ممکن است، یعنی تا زمانی که انسان نداند که می داند، آگاهی حاصل نشده است؛ از این رو، آگاهی مستلزم آگاهی مرتبه بالاتر است.
نقش کمالات عقلی و محوریت آن در سعادت از نگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در انسان شناسی سینوی نفس ناطقه با ادراک موجودات به لذتی عقلی دست مییابد و از طریق شهوت، غضب، وهم و خیال هم به لذات حسی نائل میشود. سعادت انسان از حیث ذات به آن است که عالمی عقلی باشد و از حیث ارتباط با بدن، تسلط بر خویش داشته باشد. ابنسینا مردم را بر اساس کمالات عقلی در چند گروه قرار میدهد. عالمان مهذب در دنیا سعادتمند هستند و پس از مرگ به عالیترین درجات نائل میشوند. افراد بی استعداد و ساده با رحمت الهی از عذاب نجات مییابند. افرادی که با وجود استعداد ذاتی، در تحصیل کمالات علمی کوتاهی کردهاند از سعادت حقیقی محرومند و گرفتار عذاب ابدی خواهند بود. از دیدگاه ابنسینا جهل علمی موجب محرومیت ابدی از سعادت است. افرادی که از حیث عقلی کاملند ولی گرفتار رذایل اخلاقی هستند در دنیا به سطحی از سعادت میرسند و پس از مرگ با رفع آثار نامطلوب مربوط به اعمال از عذاب رهایی پیدا میکنند. ابنسینا وضع این گروه را که با داشتن کمالات علمی مایه اصلی سعادت را دارند جبرانپذیر میداند. تفاوت نظر ابنسینا در مورد دو گروه اخیر نشان میدهد که وی اساس سعادت را کمالات عقلی میداند.
غرض الهی از دید ابن سینا و مقایسه آن با نظر متکلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات مهم در اندیشه اسلامی بحث غرض داشتن حق تعالی است. آیا حق تعالی در افعال خود غرض و غایتی را دنبال می کند یا آن که خدا منزه از غرض و هدف است. هر یک از نحله های فکری بنا بر خداشناسی خود موضع متفاوتی در این باره داشته اند. معتزله بر غایت داشتن خداوند و اشاعره بر پیراسته بودن ساحت حق از آن، تأکید کرده اند. ابن سینا متناسب با نوع خداشناسی فلسفی خود، فراتر از نگاه ظاهری متکلّمان، هم نظر با معتزلیان، نبود غرض را مساوی با عبث بودن فعل دانسته و در عین حال، هم نظر با اشاعره، داشتن غرض را مخالف توحید الهی می داند. از دید ابن سینا علم عنایی حقّ، علّت تامّه پدیدآمدن موجودات است و علم ذاتی حق به ذات خود ، مبدأ فَیَضان عالَم وجود است . علم عنایی واجب به موجودات و علم او به این که واجب است موجودات چگونه باشند تا بر نیکوترین نظام موجود شوند، موجب پدید آمدن نظام عالم است. بر این اساس غرض نداشتن افعال الهی به دید ابن سینا، نه مطابق با نظر اشاعره است و نه پذیرفتن غایت از سوی او، همانند نظر متکلمان عدلیه است، بلکه وی طرحی نو در می اندازد و هر دو نظر را بر اساس مبانی فکری خویش اصلاح می کند.
تبیین ابن سینا از خوارق عادات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چیستی و چگونگی خوارق عادات همواره برای بشر مطرح بوده است. اندیشمندان نیز هریک به گونه ای این پدیده های شگفت انگیز را بررسی کرده اند. ابن سینا از نخستین فیلسوفان مسلمانی است که به تبیین عقلانی خوارق عادات پرداخته است. با وجود آن که این تبیین مبنای مهمی در بحث اعجاز و تمایز آن از سایر خوارق عادات است، کم تر مورد توجّه پژوهشگران قرار گرفته است. شیخ در آثار خود متناسب با بحث های مختلف، تقسیم های متفاوتی برای خوارق عادات پیشنهاد می کند. ابن سینا ابتدا با رویکرد پسینی تحقق این امور را در عالم مشاهده کرده و سپس چیستی و چگونگی آن ها را تبیین کرده است. وی در نخستین گام به روش تجربی یا عقلی به رفع استبعاد از ذهن منکران این امور پرداخته است و پس از اثبات امکان وقوع، چگونگی تحقق آن ها را بر اساس مبانی خود توضیح داده است. بسیاری از خوارق عادات بر اساس نظام سینوی قابل تبیین است.
تأثیر شناخت «بدن» در نفس شناسی ابن سینا (بررسی هشت مسئله از علم النفس سینوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از منظر حکمت، وجود انسانی حاصل پیوندی عمیق میان نفس و بدن است و این دو، در کنار یک دیگر هویت انسان را رقم می زنند. در دوگانه نفس و بدن، نفس جایگاهی به مراتب رفیع تر به خود اختصاص داده و عموم حکمای مسلمان ازجمله ابن سینا در مباحث انسان شناختی خود کوشیده اند تا «نفس» را به عنوان اساس و شالوده وجود انسان مورد شناسایی قرار دهند و جایگاه آن را در منظومه هستی شناسی خویش، تبیین کنند. بدیهی است که به جهت محوریت مباحث «نفس» در نگاه پژوهشگران، نقش و جایگاه «بدن» از مرکز توجه خارج شده و کمتر مورد عنایت و التفات قرار گرفته است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که در اندیشه فیلسوفی چون ابن سینا، جایگاه «بدن» و شناخت آثار و احوال آن به چه میزان در شناخت نفس انسان شایسته توجه و اهتمام است؟پاسخ اجمالی به این پرسش، این است که در نگرش طبیعی و فلسفی ابن سینا، بدون شناخت بدن انسان و خصوصیات آن، شناخت نفس، امری ناممکن می نماید و مباحثی چون تعریف نفس، اثبات وجود نفس، جوهریت و تجرد نفس، مغایرت نفس و بدن، ادراک نفس و اثبات روح بخاری، به مدد شناخت ماده بدنی و از طریق تبیین ویژگی های بدن امکان پذیر است.
مقایسه ی برهان تجردنفس ابن سینا و غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا بر مبنای مفاهیم معقول و تقسیم ناپذیری آن، برهانی براثبات تجرد نفس ارائه داده و این برهان مورد نقد و بررسی غزالی قرار گرفته است. غزالی در کتاب کیمیای سعادت برهانی را برای اثبات تجرد نفس عرضه می کند که با برهان ابن سینا متفاوت و بر مفهوم خدا و معرفت الهی مبتنی است. مفاهیم معقول که ابن سینا به انواع آن اشاره می کند، به نحو مطلق شامل هر نوع مفهوم معقولی می شود که قابلیت تقسیم عقلی و معنایی دارد؛ ولی قابلیت تقسیم کمی ندارد. غزالی معرفت الهی را که به دلیل بساطت و وحدت ذاتی نه قابل تقسیم عقلی و نه قابل تقسیم کمی است، جایگزین مفهوم معقول می کند. مقدمه دوم تقریر غزالی، یعنی محل صور معقول انقسام ناپدیر است، با مقدمه دوم برهان ابن سینا یکی است. به همین دلیل اشکالاتی که غزالی بر این مقدمه وارد کرده است، بر تقریر او نیز وارد است. منحصر کردن صور معقول به معرفت الهی هرچند مسیر عقل و کشف را به هم نزدیک می کند؛ ولی مخاطبان خود را منحصر به گروه خاصی می کند، در حالی که مخاطب ابن سینا عقل مشترک انسانی است.
«قِدَم و وحدت نفس» از منظر حکیم محمّدصادق اردستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا نفس را «روحانیة الحدوث و البقاء» و ملاصدرا آن را «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» می داند. ملا محمّدصادق اردستانی در الحکمة الصادقیة ، معتقد است که حدوث نفس نه با تجرّد آن سازگار است و نه با بقای آن. وی قائل به قدم و وحدت نفس شده است. از دیدگاه ابن سینا و حکمای دیگر، قول به «قدم و وحدت نفس» با دو محذور اساسی مواجه است: 1- اگر نفس بعد از تعلّق به بدن متکثّر نشده باشد، می بایست همه انسان ها در همه صفات یکسان می بودند؛ 2- اگر نفس بعد از تعلّق به بدن متکثّر شده باشد، امر مجرّد، به نحو بالقوّه و بالفعل انقسام می پذیرد. حکیم اردستانی در الحکمة الصادقیة ، مدّعای خود را به گونه ای تبیین کرده که با دو محذور یادشده مواجه نشود. در این نوشتار، با بهره گیری از آثار فلسفی اردستانی، دیدگاه وی در باب نفس، تبیین شده است.
مقایسه دیدگاه تفتازانی و ابن سینا در مبحث وجود ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریات مختلفی درباره نحوه ارتباط صورت های ذهنی با اشیای خارجی ارائه شده است که از این میان می توان به دو نظریه عینیت ماهوی و قول به شبح اشاره کرد. اکثر محققان، ابن سینا را قائل به عینیت ماهوی و تفتازانی را ملتزم به دیدگاه شبح دانسته اند. در مقاله حاضر نخست نظرات ابن سینا و تفتازانی با یکدیگر مقایسه شده است و نشان داده شده است که ایشان نه تنها پیرو دو رویکرد متفاوت نیستند، بلکه سخنان تفتازانی را می توان تأیید نظر ابن سینا و مشابه نظرات وی به شمار آورد. همچنین با اشاره به تفسیرهای مختلفی که از نظریه شبح مطرح شده است، در مورد انتساب این نظریه به تفتازانی داوری شده است.
چیستی درد از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیلسوفان از گذشته تا کنون کوشیده اند با رویکردی فلسفی پرده از زوایای پنهان پدیده ای که آن را «درد» می نامیم، بردارند. یکی از پرسش های اساسی و مقدماتی در این زمینه، پرسش از چیستی (ماهیت) درد است. ابن سینا به مسئله چیستی درد پرداخته است. در نظر ابن سینا مفهوم درد مفهومی بدیهی نیست و از این رو، می توان - بلکه باید- آن را تعریف کرد. وی در کتاب الاشارات و التنبیهات خود تعریف دقیقی عرضه کرده است که بر اساس آن درد عبارت است از ادراک و نایل شدن (رسیدن) به آن چه که نزد ادراک کننده آفت و شر است از آن جهت که آفت و شر است. خواجه نصیرالدین طوسی در شرح خود بر کتاب الاشارات و التنبیهات کوشیده است تحلیل دقیقی از این تعریف ارائه کند. با این حال به نظر می رسد تعریف ابن سینا، علی رغم دقت بسیار، ابهاماتی را به دنبال دارد مانند اینکه آیا درد صرفاً یک امر ذهنی (سابجکتیو) است یا اینکه از ویژگی عینی هم برخوردار است. افزون براین، روشن نبودن تمایز «علم حصولی/ علم حضوری» در فلسفه شیخ سبب شده است که در این تعریف، خصیصه حضوری بودن درد به مثابه نوعی ادراک به دشواری بیان شود.
وامداری سهروردی به ابن سینا در منطق تعریف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیا نقدهای سهروردی بر نظریه مشائیِ تعریف، و تأسیس نظریه اشراقیِ تعریف به دست او، یک واگرایی تند و تیز از منطق تعریف ابن سیناست؟ پاسخ ضیائی و والبریج مثبت است؛ پاسخ این جستار، اما، منفی ست. سهروردی در حکمة الإشراق سه نقد اساسی بر نظریه حدّ تامّ دارد، که برخی از آن ها به حد ناقص و رسم نیز قابل تعمیم است: (1) مغایرت با کاربرد متعارف زبان؛ (2) شناخت ناپذیری فصول حقیقی؛ (3) احتمالِ همیشگیِ غفلت از یک یا چند ذاتی. رگه های پررنگی از این هر سه نقد را می توان در رسالة الحدود و التعلیقاتِ ابن سینا، همراه با دو نقد دیگر، پی جُست: (4) احتمال همیشگی اخذ لازم به جای ذاتی؛ و (5) احتمال همیشگی اخذ جنس بعید به جای جنس قریب. سهروردی تنها تعریفِ ممکن را تعریف ماهیت از راه ترکیب اعراض عامّی می داند که جملگی با هم به آن ماهیت اختصاص دارند؛ مشروط بر این که تعریف در داد و ستدی معرفت شناختی میان تعریف گر و تعریف جو، و بر پایه علم حضوری و تواتر پیش رود. این نظریه نیز امتداد خطّی است که ابن سینا در التعلیقات و الإشارات رسم کرده است. بنابراین، منطق تعریف سهروردی مکمّل منطق تعریف ابن سینا است.
محاکات در نقّاشی از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم «محاکات» مفهومی محوری در تصور ابن سینا در باب هنر دانسته می شود. حال این پرسش مطرح می شود که اگر ابن سینا نقّاشی را نیز نوعی محاکات می داند، چه ویژگی هایی برای این محاکات قائل است؟ در مقالة حاضر سعی شده تا با بررسی سخنان پراکنده ی ابن سینا دربارة نقّاشی به این پرسش پاسخ داده شود. در این مطالعه دیدگاه های زیبایی شناختی ابن سینا دربارة محاکات در نقّاشی ذیل سه موضوع کلّی دسته بندی می شود: چیستی محاکات در نقّاشی، لذّت از محاکات در نقّاشی و نقش معرفتیِ این محاکات. او ضمن تأکید بر محاکات در نقّاشی و شباهتش با شعر، آن را تقلیدِ بی کم و کاستی از الگو، وابسته به الگویِ بالفعل موجود و صرفاً برگرفته از صورتِ ظاهری الگو نمی داند. او لذّت از محاکات را ویژگی ای مختصّ انسان قلمداد می کند و آن را برتر از بسیاری لذّت های حسّی دیگر می داند. ابن سینا معتقد است محاکات در نقّاشی می تواند وسیله ای برای بیان معانی معقول به زبان محسوس به شکل رمزی باشد. تأثیرگذاریِ نقّاشی بر نفس مخاطب نه به واسطه ی انتقالِ گزاره ای صادق از لحاظ منطقی، بلکه با به شگفت آوردن و چه بسا حتی از طریق تأثیری سحرگونه رخ می دهد.
جایگاه زن در نظام اجتماعی و خانواده از نگاه فارابی،ابن سینا و خواجه نصیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه به حکمت عملی در آثار فارابی، ابن سینا وخواجه نصیر جایگاه ویژه ای دارد. تدبیر منزل بر نظام خانواده و جایگاه زن و مرد و نقش آنها در اداره منزل است. این سه فیلسوف مشترکاتی در مبانی و مسائل مطرح در این حوزه دارند، ولی اختلافات قابل توجهی نیز در آرای آنان درباره خانواده و به ویژه زن وجود دارد. فارابی به تأسی از حکمای یونان انسان را مدنی بالطبع می داند و با نگاهی انسان مدار و فضیلت محور و تقریباً فارغ از جنسیت به شخصیت زن می پردازد. ابن سینا و خواجه نصیر بیشتر با نگرش کارکردگرایانه به نقش زن و مرد در نظام خانواده توجه دارند. البته خواجه با نگاه جنسیتی و کمتر انسان مدارانه به زن می نگرد و او را تابعی از مرد تلقی می کند که وظیفه اصلی او مادری و همسری است و بر خلاف فارابی اصولاً زن را پدیده ای مستور در خانه تعریف می کند که خروج وی از خانه و حضور اجتماعی او توالی فاسده دربر دارد. ضمن بررسی آرای این سه فیلسوف، به اشتراکات و افتراقات آنها درباره زن و تدبیر منزل اشاره می شود.
حقیقت وحی رسالی از دیدگاه ابن سینا و مقایسه آن با آموزه های قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطابق آموزه های قرآنی، وحی رسالی کلام الهی است که به انتخاب ویژه خداوند، به طور خاص بر انبیا نازل می شود؛ ازاین رو، اثبات وحی رسالی به عنوان ویژگی اختصاصی انبیا، از مهم ترین مباحث حوزة وحی است. ابن سینا ازجمله اندیشمندانی است که با طرح دو امتیاز ویژه در انبیا عقل قدسی و خیال قوی و نیز تأکید بر اذن خدا در تحقق وحی سعی کرده است تا مجرای اطلاعاتی ویژه ای را برای انبیا اثبات کند. عقل قدسی به عنوان ظرفیت عقلی مختص به انبیا، امکان ارتباط بی واسطه نبی با عقل فعال(وحی کلی) را فراهم می کند و خیال قوی نیز قابلیتی است که نفس نبی به کمک آن به نفوس فلکی اتصال می یابد(وحی جزئی) و در اثر آن به تمامی جزئیات مربوط به عالم ماده علم پیدا می کند. همچنین به کمک این قوه است که فرشته وحی را می بیند و کلام الهی را می شنود. به نظر می رسد که دیدگاه ابن سینا در مواردی مانند مرتبط دانستن قوه قدسیه با حدس، منحصرساختن ارتباط وحیانی در ارتباط نبی با عقل فعال و نیز نقش قوه خیال در صورت بندی وحی جزئی، با اشکالاتی مواجه است. درضمن، وی نتوانسته است تمایز قاطعی را میان وحی به انبیا با معارفی که صاحبان کرامات و اولیای الهی به آن دست می یابند، به اثبات رساند.
طرح حد مفهومی و جهت حکم از طرف ابوالبرکات بغدادی و نقد اندیشه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوالبرکات بغدادی در سنت نقادی اندیشه ابن سینا جایگاه ویژه ای دارد. او متفکری است که از دیدگاه ذهن گرایانه به نقد ابن سینا پرداخته است. او به این منظور، دو شاهد مثال آورده است که می توان گفت نوآوری ابوالبرکات به شمار می رود: 1. طرح نظریه حد مفهومی به عنوان بدیل حدّ حقیقی؛ 2. قراردادن جهت حکم در جایگاه جهت حمل. آنگاه این دو اندیشه در متون منطقی، تبارشناسی و تحلیل شده اند که چگونه در منطق نگاری های پس از ابوالبرکات به کار رفته اند. نظریه حد مفهومی به عنوان بدیل حد حقیقی ریشه در نامگذاری های ما بر اشیاء دارد. به این معنا که اشیاء بر اساس معرفت حاصل از آنها نامیده می شوند. پس به جای تمنای رسیدن به معرفت اشیای خارج، باید به حیطه آگاهی خویش و آنچه از اشیاء بر ما پدیدار می شود، خرسند بود. طرح جهت حکم به جای جهت حمل، نظریه ای است که مفهومی تازه در موجهات مطرح می کند. اگرچه بنا بر تحلیل ارائه شده، این نظریه بنا بر مسلم بودن مقدمات قیاس در موجهات کارایی نخواهد داشت. در این پژوهش روشن می شود ابوالبرکات در هر دو نظریه، متفکری ذهن گراست که به حیطه آگاهی بسنده می کند. مضاف بر این که هر دو مفهوم در بدنه اندیشه ابن سینا وجود دارند؛ اما ابوالبرکات آنها را در غیر جایگاه خویش نشانده است.
مبانی، روش ها و مولفه های فلسفه سیاسی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه سیاسی ابن سینا دارای اصول و مؤلفه های منحصر به فردی است که به رغم نقش بی بدیل آن در تبیین فلسفه سیاسی اسلامی، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. برای فهم و تبیین درست فلسفه سیاسی وی ضرورت دارد تا تمامی آثار وی بررسی شود. پژوهش حاضر، با روش توصیفی و تبیینی، به بررسی اصول و مؤلفه های فلسفه سیاسی ابن سینا پرداخته است. فلسفه سیاسی ابن سینا بر بستر بنیان های اساسی چون هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی استوار است. ابن سینا در طرح فلسفه سیاسی خود منابع شناخت را متعدد می داند و از روش هایی چون، برهان، عقل، حس، تجربه و وحی یاری می گیرد. توجه ویژه به رهبری جامعه، پیوند میان نبوت و سیاست، اصالت دادن به شریعت نسبت به سیاست و تبیین شیوه جانشینی نبی را می توان از مهم ترین شاخص های فلسفه سیاسی وی به شمار آورد. ایشان راه نجات جامعه را استقرار نظام سیاسی عقلا نی برآمده از شریعت معرفی می کند. او هیچ گاه واقعیت های خارج از ذهن را انکار نمی کند و تمامی حکومت های موجود را از نوع تغلبیه و مردود می داند.
ابن سینا در فرایند تجرید(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۸
153 - 192
حوزه های تخصصی:
نظریه تجرید یکی از گیج کننده ترین اجزای فلسفه ابن سینا است. آنچه که ابن سینا در عبارات زیادی درباره ظرفیت عقل انسان برای به چنگ اوردن دانش کلی از داده های حس می گوید، به نظر می رسد به وضوح درتضاد با عباراتی قرار دارد که در همان آثار درباره فیضان دانش از عقل فعال، جوهری که بگونه منفصل موجود است، می گوید. وقتی او مدعی است که" ملاحظه ی جزئیات( که در خیال ذخیره شده اند) نفس را آماده می سازد تا امر تجرید شده از عقل فعال بر آن افاضه شود" ، به نظر می رسد او دو مفهوم ناسازگاررا در یک نظریه درهم می آمیزد: یا صور معقول از بالا افاضه می شوند یا آنها از داده های که توسط حواس جمع اوری شده اند، تجرید می شوند اما نه هردو.
معیار و مصداق برهان صدیقین از نظر استاد جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۹
43 - 61
حوزه های تخصصی:
وجود خدا یکی از ژرفترین دغدغههای بشری است و بر آن براهین متقنی اقامه شده است. اما برهانها عموماً بر وجود خلق مبتنی بوده است. این دسته از براهین با آنکه وجود واجب و خدای متعال را الزامی میکنند، با نظر به برخی از اصول عقلی، مانند «قاعده ذوات الاسباب» و «قاعده مالاسبب»، محدودیتهایی در خود دارند. از این رو، فیلسوفان اسلامی در صدد براهینی برآمدهاند که این محدودیتها را نداشته و بر آن، برهان صدّیقین نام نهادهاند. اولین تقریر از ابنسینا است و دومین تقریر آن را ملاصدرا طرح کرده است. پس از ملاصدرا تابعان حکمت متعالیه تقریرهای دیگری به دست دادهاند. در بررسی این امر که آیا این براهین تنگناهای برهانهای خلقی را ندارند، به معیاری نیاز است که با آن بتوان این برهانها را سنجید؛ معیار استخراجشده از بیانات فیلسوفان این است که باید برهان «از خدا به خدا» و سیر علمی، «من الله الی الله» و به تعبیر ملاصدرا راه و مقصد یکی باشد. بر این اساس، از نظر استاد جوادی آملی تنها برهانی که بهحق معیار صدّیقین و راه و مقصد در آن یکی است، برهان علامه طباطبایی در «تعلیقات بر اسفار» و در کتاب قیّم «اصول فلسفه و روش رئالیسم» است؛ اما برهان ابنسینا و ملاصدرا واجد چنین خصوصیتی نیستند. نتیجه برهان علامه هم وحدت اطلاقی واجب را اثبات میکند و هم بر هیچ مسئله نظری در فلسفه مبتنی نیست.
امکان یا امتناع معاد جسمانی و ارتباط آن با ساختار زبان دین از دیدگاه ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و دوم بهار ۱۳۹۶ شماره ۱ (پیاپی ۸۵)
64 - 88
حوزه های تخصصی:
معاد به عنوان یکی از اصول و آموزه های دینی همواره دغدغه متفکران بوده است. ابن سینا به عنوان فیلسوف مسلمان، معاد جسمانی را منقول و مقبول دینی می داند، ولی آنچه در تحلیل های فلسفی برای او مسأله است، امکان یا امتناع معاد جسمانی است. آرای ابن سینا در این زمینه، دست کم در ظاهر متناقض به نظر می رسد. این نوشتار بر آن است تا نشان دهد نظر نهایی ابن سینا این است که معاد جسمانی به لحاظ عقلی محال است، ولی چون ادیان به هدایت عموم انسان ها به سعادت و معاد روحانی موظف اند و عموم انسان ها از درک حقیقت معاد روحانی عاجزند، در نتیجه پیامبران به اذن الهی معاد روحانی را به زبان تمثیلی و به صورت معاد جسمانی توصیف کرده اند. البته تمثیلی بودن زبان دین بدین معنا نیست که خالی از حقیقت است، بلکه زبان تمثیلی دین برخوردار از حیثیّت رمزی است که اهل حکمت از آن باخبر می گردند.
فرامتن های سلامان و ابسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سلامان و ابسال، داستانی رمزی و تمثیلی است که در تمدن یونانی ریشه دارد؛ اما در فضای فرهنگ ایرانی پرورده شده است. وجود روایات متعدد از این داستان در پیشینه ادبی ایران، بیانگر اهمیت آن در میان اندیشمندان ایرانی است. قابلیت های بالقوه این اثر رمزی در ایجاد مضامین عمیق، دست مایه شاعران و نویسندگان بسیاری قرار گرفته است؛ پدیدآورندگانی که برای برآوردن انتظارات مخاطبان، در سده های پیوسته این اثر را بازآفرینی کردند. ابن سینا نخستین کسی است که از قابلیت های رمزی سلامان و ابسال بهره برد. سپس برخی متفکران نام آور ایرانی مانند فخر رازی، خواجه نصیر طوسی، جامی و نویدی، مفاهیم باطنی این روایت را کشف کردند. خواجه نصیر با تلاش چندین ساله به دو روایت از سلامان و ابسال دست یافت که در ظاهر متفاوت به نظر می رسید. او بر آن بود که مقصود ابن سینا از سلامان و ابسال در نمط نهم اشارات با روایتی همخوانی بیشتری دارد که ابوعبید گرگانی، شاگرد ابن سینا، به استاد خود نسبت داده است. برخی صاحب نظران معاصر مانند هانری کربن نیز نظر خواجه نصیر طوسی را تأیید کرده اند. بررسی تأویل های یک اثر در نقد ادبی نوین جایگاه ویژه ای به دست آورده و ژرار ژنت پژوهشگر معاصر فرانسه بخشی از ترامتنیت خود را با عنوان فرامتنیت به آن اختصاص داده است. به همین سبب در این پژوهش تلاش شد تا به این پرسش پاسخ داده شود که آیا با بررسی شرح ها و تأویل های سلامان و ابسال، به گونه های تازه ای از فرامتن می توان دست یافت؟ دستاوردهای برخاسته از این پژوهش به بازیابی دو گونه فرامتنی گسسته و پیوسته انجامید. همچنین این پژوهش بیانگر آن است که بیشتر شرح و تأویل های سلامان و ابسال با تأثیر پذیرفتن از اندیشه های فلسفی ابن سینا پدید آمده است.