مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۶۱.
۳۶۲.
۳۶۳.
۳۶۴.
۳۶۵.
۳۶۶.
۳۶۷.
۳۶۸.
۳۶۹.
۳۷۰.
۳۷۱.
۳۷۲.
۳۷۳.
۳۷۴.
۳۷۵.
۳۷۶.
۳۷۷.
۳۷۸.
۳۷۹.
۳۸۰.
ابن سینا
منبع:
حکمت و فلسفه سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۵۲)
97 - 114
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی به مثابه یک دانش و شاخه علمی در فلسفه اسلامی مطرح نبوده است ولی به فراخور مباحث وجودشناختی از مباحث ( به اصطلاح امروزی) معرفت شناسی نیز سخن می گفتند. هر چند رویکرد عقل گرایی و تجربه گرایی دارای ملاک های چندی است ولی قدر مسلم این است که این بحث و تقسیم از مباحث جدید معرفت شناسی است و چنین اصطلاحاتی، با رهیافت مطرح در معرفت شناسی، در تفکر فلاسفه اسلامی رایج نبوده است. در عین حال این مسئله در باب تفکرشان قابل طرح است که بر کدام طریق بوده اند: تجربه گرایی یا عقل گرایی؟ آنچه معروف و مشهور است این است که آن ها فیلسوفانی عقل گرایند و ابن سینا نیز چنین است. در این تحقیق چهار ملاک برای عقل گرا یا تجربه گرا بودن بیان شده است: 1- وجود و عدم ادراکات فطری 2- به لحاظ ابزار کسب معرفت 3- به لحاظ خاستگاه تصدیق4- وجود و عدم تصدیقات ترکیبی پیشینی؛ سپس با مراجعه به عبارات ابن سینا، عقل گرا یا تجربه گرا بودن دستگاه معرفتی وی را بر اساس هر معیار بررسی کرده و در نهایت این فرضیه را قوت بخشیده است که، نه بطور کلی بلکه در اکثر ملاک ها وی به تجربه گرایی متمایل تر است تا عقل گرایی! لذا می توان به جمع این دو دیدگاه؛ یعنی «اصالت عقل و تجربه» در تفکر ابن سینا رأی داد.
علم بالقوه نزد ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارسطو با ابداع تمایز بالقوه و بالفعل به حل تناقض های فلسفه های پیش از خود پرداخت. ابن سینا برای حل مسائلی در معرفت شناسی، از این تمایز استفاده می کند و از اصطلاح علم بالقوه بهره می برد که مصادیق آن در فلسفه او قابل استخراج است: علم به نتیجه مستتر در مقدمات، علم به برخی قوانین منطق، علم به مقومات ماهیت، علم به بدیهیات، علم به تعقل و خودآگاهی. مصادیق علم بالقوه در دو نکته مشترک هستند. نخست این که آن ها را درون خود داریم و برای بالفعل کردن آن ها التفات ذهنی یا التفات ذهنی همراه با تأمل کفایت می کند؛ و دوم این که همه آن ها لوازمِ نهفته در یک علم کلی هستند. علم بالقوه حقیقتی تشکیکی است زیرا علم به تعقل و خودآگاهی برای آن که بالفعل شود فقط به التفات نیاز دارد و به همین سبب از بقیه موارد علم بالقوه، بالفعل تر است.
جایگاه منطق گزاره ای نزد فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاهم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
79 - 101
حوزه های تخصصی:
در بخش نخست این مقاله، مفهوم «گزاره ای بودن» استدلال های منطقی مورد بررسی قرار می گیرد و با پذیرش معیار ارائه شده از سوی کریستوفر مارتین، «گزاره ای بودن» استدلال های منطقی، بر اساس اصل جانشینی در گزاره های مرکب توضیح داده می شود. در بخش دوم، دیدگاه کامران کریم الله در خصوص «ناگزاره ای بودن» مبحث شرطیات فارابی و «گزاره ای بودن» شرطیات ابن سینا به داوری گذاشته می شود و «ناگزاره ای بودن» آموزه های منطقی فارابی، نه تنها در بافت جدلی که خارج از آن نیز مورد تأیید قرار می گیرد و پاره ای ملاحظات دیگر نیز در این زمینه اضافه می شود. در ادامه همین بخش، نشان داده می شود که دیدگاه ابن سینا در خصوص گزاره ها و استدلال های شرطی، با آنکه معیار گزاره ای بودن را برآورده می کند، اما همچنان اختلافاتی با «منطق گزاره ای» جدید دارد.
نقش نبی در دریافت وحی با تکیه بر دیدگاه فارابی، ابن سینا و ملاصدرا به همراه نقد دیدگاه برخی روشنفکران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله وحی و نقش نبی در آن، از مسائل بسیار مهم در میان اندیشمندان اسلامی است و در این میان، فارابی نخستین کسی است که به گونه ای روشمند، به تحلیل بحث وحی و نبوت پرداخته است. او تبیینی معرفت شناسانه از وحی دارد و معتقد است که عقل مستفاد نبی پس از تعالی و اتصال با عقل فعّال، معرفت وحیانی را دریافت کرده و به مدد قوه تخیل به حقایق و امور معقول، صورت می بخشد. ابن سینا نیز ضمن وارد کردن قوه حدس در فرآیند وحی و تبیین مراتب عقول، بر این باور است که نبی حقایق عقلی را دریافت کرده و به این حقایق، از طریق قوه متخیّله ، صورت می دهد. ملاصدرا نیز معتقد است که عقل فعّال، عقلِ بالقوه را به فعلیت می رساند. او تمایز میان وحی و غیر وحی را در اموری مانند نحوه دریافت معقولات، کمّیت آنها و کیفیت وصول به مبدأ معقولات می داند و برای بیان این تمایز، از عنصر قوه حدس و عقلِ قدسی بهره می جوید. از دید این سه فیلسوف، نبی «قابل» وحی است که پس از اتصال به عالم غیب و یا اتحاد با آن، معارف را ابتدا از طریق عقول و در نهایت، بی واسطه دریافت می کند.
بررسی تطبیقی آراء ابن سینا و ابن میمون درباره معاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۷۳)
194 - 215
حوزه های تخصصی:
ابن سینا و ابن میمون هر دو از فیلسوفانی بوده اند که دغدغه اثبات عقلانی عقاید دینی خود را داشته اند. ابن سینا از منظرِ اسلام معاد را در دو شکل روحانی و جسمانی می پذیرد، اما در نحوه پذیرش آن ها دو رویکرد متفاوت دارد. او معاد جسمانی را نه از طریق استدلال، بلکه به دلیل ایمانش به کلام اللّه می پذیرد و معاد روحانی را از طریق برهان اثبات می کند. او سیمای معاد و تمام ویژگی ها و اوصاف آن را روحانی تأویل کرده و لذّت والم ابدی را متعلق به نفس می دانسته است. نفس است که پس از جدایی از تن نیکبخت یا بدبخت است. غایتِ لذّت، نظر به ذات باری تعالی و ملائکه است. ابن میمون هم به همین منوال برای اثبات معاد روحانی اقامه برهان کرده است. او نیز به پاداش و مجازات و لذّت و اَلم روحانی اخروی قائل است و غایت لذّت را رؤیت شخینا می داند که از آن به «معرفت» تعبیر می شود. در این مقاله به بررسی تطبیقی این دو دیدگاه فلسفی یکی با داعیه اسلام و دیگری با داعیه یهود پرداخته شده است.
تطوّر برهان صدّیقین در کلام فلسفی امامیّه از نصیر الدین طوسی تا نصیر الدین کاشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان صدّیقین از براهین مهم و معتبر اثبات وجود خدا در فلسفه و کلام اسلامی بشمار می آید که نخست در فلسفه ابن سینا بطور رسمی مطرح شد و پس از آن، دیگر فلاسفه در تحکیم و ترویج آن سعی وافر نمودند و صورت های مختلفی از آن را ارائه کردند. برهان صدّیقین به سبب اتقان و اعتبار خاصّ خودش با استقبال فیلسوف متکلّمانِ امامی در دوران میانی نیز روبرو شد و دانشورانی همچون خواجه نصیر الدین طوسی و علّامه حلّی تقریرهای مختلفی از آن را در آثار خود بیان کردند. یکی از متکلّمان برجسته ای که تلاش کرد تقریر بدیع و نوینی را از برهان صدّیقین عرضه کند نصیر الدین کاشی (م 755 ق) بود. وی با ابتکار خود، طرح برهان صدّیقینی از گونه ای دیگر را درانداخت که تا پیش از او در فلسفه و کلام اسلامی مطرح نشده بود و با این وصف، تاکنون مورد توجّه قرار نگرفته است. بررسی سیر تاریخیِ تقریرهای مختلف برهان صدّیقین در کلامِ فلسفیِ امامیّه از نصیر الدین طوسی تا نصیر الدین کاشی از یکسو تطوّر و گوناگونیِ این برهان را در دوره یادشده از کلام شیعه نشان می دهد و از سوی دیگر، نحوه مشارکت هر یک از متکلّمان امامی در تقویت و گسترش این برهان در الهیّات اسلامی را بازگو می کند.
تطوّر برهان صدّیقین در کلام فلسفی امامیّه از نصیرالدین طوسی تا نصیرالدین کاشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان صدّیقین از براهین مهم و معتبر اثبات وجود خدا در فلسفه و کلام اسلامی به شمار می آید که نخست در فلسفه ابن سینا به طور رسمی مطرح شد و پس از آن، دیگر فلاسفه در تحکیم و ترویج آن سعی وافر نمودند و صورت های مختلفی از آن ارائه کردند. برهان صدّیقین به سبب اتقان و اعتبار خاصّ خودش با استقبال فیلسوف متکلّمانِ امامی در دوران میانی نیز روبرو شد و دانشورانی هم چون خواجه نصیرالدین طوسی و علّامه حلّی تقریرهای مختلفی از آن را در آثار خود بیان کردند. یکی از متکلّمان برجسته ای که تلاش کرد تقریر بدیع و نوینی از برهان صدّیقین عرضه کند، نصیرالدین کاشی بود. وی با ابتکار خود، طرح برهان صدّیقینی از گونه ای دیگر را درانداخت که تا پیش از او در فلسفه و کلام اسلامی مطرح نشده بود و با این وصف، تاکنون مورد توجّه قرار نگرفته است. بررسی سیر تاریخیِ تقریرهای مختلف برهان صدّیقین در کلامِ فلسفیِ امامیّه از نصیرالدین طوسی تا نصیرالدین کاشی از یکسو تطوّر و گوناگونیِ این برهان را در دوره یادشده از کلام شیعه نشان می دهد و از سوی دیگر، نحوه مشارکت هر یک از متکلّمان امامی در تقویت و گسترش این برهان در الهیّات اسلامی را بازگو می کند.
دشواره تعریف جنس و نوع اضافی و دیگر مفاهیم متضایف: ارسطو، فرفوریوس، فارابی، ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دور و تعریف به مساوی ازجمله مغالطه های منطق تعریف در دستگاه ارسطویی اند. با وجود این، شگفتی آور است که اینن هنر دو مغالطنه را در تعرینف هنای سننیتی جنس و نوع اضافی می توان دیند و تتینی برخنی از عتنار هنای ارسنطو آشکارا بیان گر آن هستند که وی تعریف دوری را نهتنها بنرای جنس و نوع اضافیکه برای همه متضایفان روا منی شنمارد. فرفورینوس در اینن زمیننه هنا یک سره پیرو ارسطو است و ایساگوگ هاو چیزی جز بازگفت این نکته ها را نندارد. فارابی در تعریف های پیشنهادی خویش این مغالطه ها را می پیراید و از این رهگذر زمینه را برای ابن سینا فراهم می کند. ابن سینا بنا اشنار هن ای فنارابی همنه اینن دشواره ها و مغالطه ها را بازمی شناسند و بنرای گشنودن و زدودن آن هنا، چنه در تعریف جنس و نوع اضافی، به سان ویژه، و چه در تعریف متضایفان، به سان کلینی، راه کارهایی نوپدید و هوشمندانه پیش می نهد. برپاینه راه کنار او بنرای رهاسنازی تعریف متضایفان از مغالطه های دور و تعریف به مساوی باید ) 2( متضنایفان را از اضافه برهنه کرد، ) 1( علیت تضایف را ذکر کرد، ) 9( با افزودن قید (از روی آن چنین است) تعریف را به متضایف مطمحنظر مخنت کنرد. جسنتار پنیش رو باروشن داشت و تتیین این نکته ها بخشی از روند دگردیسی مدخل فرفورینوس در منطق اسلامی و، از این رهگذر، گوشه ای از تاریخ منطق اسلامی را روشن می کند.
تحقیق و تصحیح انتقادی رساله منسوب به ابن سینا انفساخ الصور ال موجودة فی النفس ال مخالفة للحقّ عن النفس البشریّة بعد ال موت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رساله انفساخ الصور الموجودة فی النفس المخالفة للحق عن النفس البشریة بعد الموت،یکی از آثار کوتاه فلسفی منسوب به ابن سیناست که تاکنون فقط یک بار در جلد اول کتاب حکمت بوعلی سینابه چاپ رسیده است. این رساله درباره صور مخالف با حقی است که در نفس وجود دارند. در این رساله دو مسأله مطرح می شود؛ مسأله اول اینکه آیا این صور تنها متخیله هستند یا علاوه بر آن، معقوله نیز هستند؟ و مسأله دوم اینکه آیا این صورِ مخالف با حق، پس از مرگ، از نفس انسان جدا می شوند یا برای همیشه در نفس انسان باقی می مانند؟ مؤلفِ رساله ابتدا ثابت می کند که این صور علاوه بر متخیله بودن، معقوله نیز هستند و سپس ثابت می کند که پس از مرگ، این صور از نفس انسان جدا شده و مضمحل می گردند. تصحیح تحقیقی این رساله بر پایه پنج نسخه موجود در کتابخانه های احمد ثالث و نور عثمانیه در ترکیه، کتابخانه پترمن در آلمان، کتابخانه آیت الله گلپایگانی در قم، و کتابخانه دانشگاه تهران انجام گرفته است.
بررسی و تحلیل نظریه حرکت توسطیه و قطعیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه ابن سینا حرکت توسطیه، بودن متحرک میان مبدأ و منتهای حرکت است و حرکت قطعیه، انتزاع صورت های خیالی از حدود حرکت و لحاظ آنها به صورت مجتمع است. مطرح شدن اشکالاتی به وجود حرکت سبب گردیده که بهمنیار قائل به نفی وجود حرکت قطعیه شود و میرداماد حرکت قطعیه و توسطیه؛ هر دو را در خارج موجود بداند. صدرالمتألهین در برخی موارد متمایل است که حرکت قطعیه درخارج وجود دارد و در برخی موارد وجود خارجی حرکت توسطیه را می پذیرد. علامه طباطبایی قائل به وجود حرکت توسطیه و قطعیه هر دو در خارج است. نگارندگان در پژوهش حاضر تبیین نموده اند که مقصود ابن سینا توسط حکیم سبزواری به خوبی درک شده و حرکت قطعیه امری ذهنی و حرکت توسطیه حقیقتی خارجی است.
دلالت شناسی اسم های خاص و داستانی در آرای ابن سینا، کریپکی و اومبرتو اکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با طرح دلالت شناسی سول کریپکی، فیلسوف و منطق دان آمریکایی معاصر در باب اسم های خاص و اسم های داستانی، به شرح و نقد آراء اومبرتو اکو فیلسوف، نشانه شناس و داستان نویس ایتالیایی در باب دلالت شناسی اسم های داستانی (fictional names) پرداخته ایم و در این میان، ردپای بعضی از مهم ترین این مباحث یعنی اسم های خاص واقعی را در آثار ابن سینا نشان داده ایم.
بررسی و تحلیل نسبت خودآگاهی با مبانی متافیزیکی در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله خودآگاهی یکی از مهم ترین مسائلی است که فلاسفه در طول تاریخ با رویکردهای مختلفی به آن پرداخته اند. ابن سینا از جمله اولین فیلسوفانی است که با رویکردی فلسفی و نه صرفاً اخلاقی- دینی این بحث را مطرح می کند. او در انسان معلق در فضا، موقعیتی شهودی را فراروی ما قرار می دهد. بسیاری از ابن سینا پژوهان با مقایسه انسان معلق در فضای ابن سینا و کوجیتوی دکارت سعی کرده اند تا بین این دو، نوعی قرابت نشان دهند و حتی برخی با تتبع در پیشینه تاریخی کوجیتوی دکارت، بر تأثیر غیرمستقیم انسان معلق در فضای ابن سینا بر کوجیتوی دکارت تأکید دارند. ما در این مقاله نشان می دهیم که انسان معلق در فضای ابن سینا ارتباطی وثیق با مهم ترین مبنای هستی شناختی فلسفه وی، یعنی تمایز متافیزیکی وجود و ماهیت دارد و از این منظر ابن سینا توانسته است ساحتی از «خود» را فراروی ما قرار دهد که تا پیش از وی به آن توجهی نشده بود؛ ساحتی که ابن سینا از آن به انیت یاد می کند و آن را در مقابل ماهیت قرار می دهد و ما آن را ساحت وجودی می نامیم. از آنجا که در فلسفه دکارت ما با چنین تمایزی بین ساحت وجود و ماهیت در ذات خودآگاه مواجه نمی شویم؛ لذا می توان گفت ابن سینا در تحلیل خودآگاهی از دکارت فراتر رفته است.
بررسی صحّت انتساب رسالة عیون الحکمة به ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان آثار منسوب به ابن سینا رساله ای با نام عیون الحکمة، متفاوت با عیونِ معروف وی که فخررازی بر آن شرح نوشته، وجود دارد که تنها در باب منطق و به سبک منطق دو بخشی نگاشته شده است. در تحلیل این رساله، موارد فراوانی دیده می شود که می توان به واسطه آنها صحّت انتساب این رساله به شیخ را مورد انکار قرار داد. مجازی انگاری، دلالت تضمّن و التزام، موصوف و صفت خواندن موضوع و محمول، تعریف قضیّه به صورت «قولٌ محتملٌ للتّصدیق و التّکذیب»، استفاده مکرّر از واژه عرفیه و مشروطه، تقسیم قضایای موجهه با در نظرگرفتن جهتِ امکانِ خاص به عنوان کیفیتِ بالقوّة نسبتِ میان موضوع و محمول، تقسیم قضایای موجّهة مرکّبه به دو قسم تک سلبی و دوسلبی و همچنین بررسی شکل چهارم قیاس اقترانی و مختلطات آن، از جمله این موارد است . هرچند تقسیم قضیه، به شیوه آثار قبل از قرن هفتم است و قضیّه طبیعیّه در آن لحاظ نشده؛ اما شواهد دیگر، زمانِ نگارش رساله را در حدود قرن هفتم تایید می کند.
پیشینه ها و نوآورى های سهروردى در تقلیل تعداد مقولات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیدگاه حکیم سهروردی در باب مقولات حائز اهمیت است و یکی از نوآوری های او در مقام مخالفت با برخی نظرات فیلسوفان مشّائی، آراء خاص وی در مبحث مقولات می باشد. شیخ اشراق در آثاری که به سبک مشّائی نگاشته، مقولات عشر ارسطویی را در پنج مقوله منحصر نموده است، بدین ترتیب که ضمن پذیرش جوهر، کم و کیف؛ پنج مفهوم أین، متی، وضع، جده و اضافه را تحت مقوله «نسبت» و دو مفهوم أن یفعل و أن ینفعل را تحت مقوله «حرکت» می داند. در گام اوّل این نوشتار بیان شده که چنین طرحی در باب مقولات، واجد پیشینه هایی بوده است و لااقل هر بخش از دعاوی سهروردی، در یکی از آثار فیلسوفان رواقی، ابن سینا، بهمنیار و ابن سهلان ساوی ملاحظه می شود، هر چند که شیخ اشراق به این پیشینه ها اشاره ای ندارد و خود را مبتکر چنین طرحی می داند. اما در گام دوم، سخنان شیخ اشراق و تحلیلات خاص او در باب تقسیمات امور ماهوی، روش دست یابی به مقولات، دفاعیّات وی از طرح خود و میزان اهمیت مبحث مقولات در نزد سهروردی تبیین گردیده است.
هدف خدا از خلقت در ساحت عقل و نقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ضرورت وجود هدف برای فاعلیّت خدا به سه صورت نفی می شود: اول: غایت برای ذات خدا نه ضرورتی برگرفته از مبانی و قواعد عقلی و فلسفی است. دوم: نه لازمه مکتب و فلسفه ارسطویی است. سوم: نه از آموزه های دینی و نصوص شرعی اعمّ از آیات و روایات قابل استفاده است. لذا هرگونه فرض یا ضرورت هدف برای خدا در خلقت مردود است و اثبات کردیم که خدا در خلقت هیچ گونه غایتی نداشته است، بلکه خالقیت او نسبت به همه عوالم به صورت «جود» است. و البته هر گونه غایتی که برای خدا قابل فرض است به فعل خدا برمی گردد. بنابراین از یک طرف اثبات غایت و هدف برای ذات خدا محال است زیرا مستلزم این است که خدا ناقص و ممکن باشد و از طرف دیگر نفی غایت و هدف از فعل خدا نیز محال است زیرا مستلزم این است که فعل خدا لغو باشد. بنابراین هر دو فرض محال است.
تشکیک و خارجیت وجود: تأملی بر رویکردی ابن سینایی در نحوه احراز وحدت موضوع مابعدالطبیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارسطو در بیان موضوع مابعدالطبیعه تعابیر متعددی دارد که موجب ابهام در تعیین مقصود نهایی او و شکل گیری دو فهم الهیاتی و هستی شناختی از سرشت مابعدالطبیعه شده است. همبسته با همین مسأله، در آثار کلاسیک و نیز پژوهش های ثانوی مکرر اشاره شده است که ابن سینا با طرح تفکیک میان موضوع و مسائل مابعدالطبیعه، موجود بما هو موجود را به عنوان موضوع این علم و خدا و مفارقات را از مسائل آن دانسته و در نتیجه این ابهام را مرتفع نموده است. ولی ارسطو در تعیین موضوع مابعدالطبیعه، وجود را نه مشترک معنوی و نه مشترک لفظی، بلکه از سنخ πρὸς ἓν دانسته است و از سوی دیگر وحدت علم را به وحدت موضوع و شرط موضوع قرار گرفتن یک مفهوم را برای علم اشتراک معنوی دانسته است. این مقاله با تمرکز بر مفهوم تشکیک در فلسفه اسلامی نشان می دهد که چگونه ابن سینا و ملاصدرا، با مشترک معنوی دانستن مفهوم وجود و در عین حال قائل شدن به حقیقتی عینی برای آن، موضوع مابعدالطبیعه را به عنوان حقیقتی نفس الامری در جهان خارج احراز کرده و در نتیجه مابعدالطبیعه را اولاً دانشی درجه اول و ثانیاً ناظر به تمام مراتب وجود دانسته اند.
تبیین حرکت شناسی ابن سینا در سنّت تفسیری حلّ مشکلات الإشاراتِ طوسی بررسی نگارش های قطب الدین شیرازی، سید برهان الدین بخاری، بدر الدین تستری و میر سید شریف جرجانی (مقدمه، تصحیح متن و تعلیقات)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب الإشارات والتنبیهاتاز نگارش های موجز و ژرف مربوط به اواخر دوران زندگی ابن سیناست. بعد از نشر الإنارات فی شرح الإشاراتِفخرالدین رازی در قرن ششم هجری، کتاب الإشارات والتنبیهاتکانون توجه اندیشمندان بعدی قرار گرفت و در پرتو آن ادبیات گوناگون و گسترده ای از حاشیه و تعلیقه گرفته تا شرح و تلخیص پدید آمد. یکی از این نگارش ها، حلّ مشکلات الإشارتنصیر الدین طوسی است. بر پایه سنجش نسخه های موجود از این دو اثر به نظر می رسد در سنّت آموزش فلسفه در ایران، متن إشاراتهمواره بر پایه تفسیر طوسی مبنای تدریس قرار می گرفته است. بدین صورت که استادان فلسفه از روزگار طوسی به بعد، شرح طوسی را شایسته ترین تفسیر از آراء ابن سینا به شمار می آورده اند و همان متن را به فراگیرندگان فلسفه تدریس می کرده اند. حرکت شناسی در آثار گوناگون ابن سینا چه مفصل مانند الشفاءو چه مختصر مانند عیون الحکمة مطرح شده است. امّا آنچه سبب شد تا در نوشتار حاضر بحث حرکت شناسی ابن سینا در نمط دوم (فصل ششم- فصل هشتم) از کتاب حلّ مشکلات الإشاراتطوسی مورد بررسی تفصیلی قرار گیرد این بود که اوّلاً در میان آثار ابن سینا کتاب الإشارات والتنبیهاتدارای سنّت تفسیری گسترده ای است و ثانیاً تأملات فلسفی قطب الدین شیرازی، سیّد برهان الدین بخاری، بدرالدین تستری و میر سید شریف جرجانی بر حلّ مشکلات الإشاراتناظر به این بحث تاکنون مورد توجه قرار نگرفته و منتشر نشده است. در این نوشتار ضمن ارزیابی پژوهش های جدید در مضوع یادشده کوشش بر آن بوده است تا اهمیّت کتاب الإشارت در پرتو سنّت تفسیری آن، نشان داده شود.
انسان فرهیخته سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۴ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۳۶
81-108
حوزه های تخصصی:
اینکه انسان فرهیخته چگونه انسانی است و با چه معیارها و ویژگیهایی می توان چنین انسانی را به منزله محصول تعلیم و تربیت محک زد، همواره سؤال اساسی فیلسوفان بوده است. در پژوهش حاضر هدف این است که با رجوع به مبانی فلسفی و اندیشه های تربیتی ابن سینا، تصویر انسان فرهیخته را از نگاه وی شناسایی کرده و به تبیین آن بپردازیم. برای تحقق بخشیدن به این هدف با بهره گیری از روش تحلیل محتوا، تمام آثار ابن سینا و آثار اصیلی که درباره اندیشه های فلسفی او به زبان فارسی نگاشته شده بود، مورد مطالعه قرار گرفت. یافته های به دست آمده نشان دادند که در حوزه هستی شناسی، وی مفهوم انسان فرهیخته را با مفاهیمی چون خداوند در حکم مبدأ خالق هستی، حاکمیت نظام علیت بر جهان هستی و غایتمندی در نظام هستی در یک مجموعه می نگرد. در قلمرو معرفت شناسی ابن سینا، انسان فرهیخته را در گستره هستی می نگرد. ابن سینا در حوزه ارزش شناسی، تصویری که از انسان فرهیخته ارائه می دهد شامل موجودی دارای اراده و اخلاق تغییرپذیر است. سرانجام در قلمرو انسان شناسی وی انسان فرهیخته را به منزله موجودی واجد اصالت روح، اجتماعی و متفاوت ازنظر برخورداری از عقل به تصویر می کشد. درنتیجه، نگاه ویژه ابن سینا به انسان فرهیخته وی را از سایر فلاسفه متمایز می کند. ریشه اصلی این تفاوت به نوع نگاه ابن سینا به هستی، ماهیت انسان و رابطه انسان با خدا بازمی گردد. درمجموع انسان فرهیخته سینوی با ویژگیهایی مانند داشتن ایمان به خدا، عقل ورزی، برخوردار از اخلاق نیکو، طالب دانش، تندرست، باسواد و صاحب شغل معرفی شده است.
ابن سینا؛ معانی وهمی و مسأله روی آورندگی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پایز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۰
63 - 92
حوزه های تخصصی:
ابن سینا در میان حواس باطنی، وهم را به مثابه قوه حاکم تمایز می بخشد و باور دارد وهم معانی را ادراک می کند. در این پژوهش عملکرد ها و احکام وهم بررسی و نشان داده شده است که معانی وهمی ازسوی، اساساً نسبی اند و حیث ارتباط مندانه دارند و از دیگر سو، این معانی دارای وجه روی آوردی هستند. پرسش اصلی این تحقیق ناظر به همین وجه معطوف بودگی معانی وهمی است و تلاش کرده است با توجه به معیارها و مشخصه هایی که اهل تحقیق برای نظریه روی آورندگی مشخص کرده اند، و با استفاده از روش تحلیلی توصیفی، روی آوردی بودن این معانی را بررسی کند. با تحلیل معانی وهمی، آشکار می شود که بیشتر ویژگی های نظریه روی آورندگی، از طریق این معانی تأمین می شوند و این ها به مثابه پل ارتباطی میان ذهن و عین، نقش ایفا می کنند و دارای حیث نشان دهندگی هستند. برای ابن سینا علم، داشتنِ تصوری از چیزی در قلمرو ذهن است و نقاط آماج قصدیِ فکر، اشیاءِ موجود در جهان هستند؛ یعنی میان ذهن و متعلق آن، گونه ای پیوستگی وجود دارد و دریافت معانی وهمی، به گونه ای روی آوردی انجام می پذیرد.
بررسی رابطه نفس و قوا از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان افعال مختلفی مانند تغذیه، تنمیه، تولید مثل، ادراک و تعقل دارد. برخی معتقدند که هر انسان، نفوس مختلفی داشته، این افعال را انجام می دهند. برخی دیگر بر این باورند که هر انسان، یک نفس دارد که به تنهایی همه این کارها را انجام می دهد. ابن سینا معتقد است که هر انسان، یک نفس مجردی دارد که قوایی را ایجاد کرده، به واسطه آن ها کارهای خود را انجام می دهد. پژوهش حاضر که با محوریت کتاب های ابن سینا صورت گرفته و بیانگر رابطه نفس انسان با قوایش می باشد، به این نتیجه رهنمون گردیده است که از منظر ابن سینا، نفس، علّت، مسخِّر و جامع قواست و قوا، معلول، مسخَّر و خادم نفس هستند. او با اینکه قوا را مفهوماً و مصداقاً غیر از نفس می داند، همه افعال آن ها را به نفس نسبت می دهد. این اِسناد اگر مجازی باشد، اشکالی ندارد، اما اگر حقیقی باشد، دیدگاه وی نادرست بوده و او در اثبات توحید افعالی نفس موفق نبوده است.