مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
صدر المتألهین
حوزه های تخصصی:
"هدف مقاله حاضر پاسخ به این پرسش است که آیا نظریه حرکت جوهرى، که یک نظریه توصیفى است، ظرفیت لازم را براى تدوین یک نظریه تربیتى را، که یک نظریه هنجارى است، دارد؟و در صورت مثبت بودن پاسخ، آیا این نظریه توان چالش با مشکلات نظرى موجود در عرصه فلسفه تعلیم و تربیت و نیز قدرت تفکر درباره مشکلات عملى موجود در زندگى انسان را دارا است.روش گفتار حاضر نیز، استدلال و بطور عمده، حرکتهستبهبایداست.با توجه به نکات یاد شده کوشش شده است بر مبناى نظریه حرکت جوهرى حکیم صدر المتألهین، نظریهاى تربیت پرورده شود.این نظریه همچون هر نظریه فلسفى تربیت شامل بررسى مقولات اصول، اهداف، روشها، محتوا و ارزشیابى است که در کل، نظام واحدى را تشکیل مىدهند.در پایان، این نظام به عنوان معیارى در نقد برخى نظریات تربیتى به کار گرفته شده و نیز تلاش گردیده بر مبناى آن بعضى پارادوکسهاى تربیتى گشوده شود.همچنین ظرفیت نظریه حاصل در حل مشکلات عملى موجود انسان امروز مورد بررسى قرار گرفته است.
"
جبر و اختیار در اندیشة صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله جبر و اختیار از قرن اول در بین متفکران اسلامی مطرح، و مورد تأکید قرآن کریم و روایات بوده و در طول تاریخ، دیدگاه های مختلفی در تفسیر آن ارائه شده است. متکلّمان اشعری با انگیزة حفظ توحید افعالی، به دیدگاه جبر گرویدند؛ اما از عدل الهی غفلت کرده، و آن را فدای توحید افعالی نمودند. متکلمان معتزلی در کشمکش توحید افعالی و عدل الهی جانب عدل را گرفتند و با طرح دیدگاه تفویض، توحید افعالی را زیر سؤال بردند. مکتب اهل بیت(ع) با طرح دیدگاه «امر بین الامرین»، با حفظ هر دو اصل توحید افعالی و عدل الهی به تبیین اختیار انسان در پرتو فاعلیت الهی پرداخت. این دیدگاه، از نقایص دو دیدگاه قبلی مبرّاست. ظرافت «امر بین الامرین» باعث شده است تفاسیر متعددی برای تبیین آن از سوی متکلمان، فیلسوفان و عارفان ارائه شود. این نوشتار با روش تحلیل عقلی به بررسی این مسئله پرداخته است و ضمن نقد جبر فلسفی و ارائة پاسخ به مسئلة تسلسل اراده ها، به تبیین تفسیر امر بین الامرین می پردازد.
روح بخاری در فلسفه اسلامی و در حکمت معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخار برآمده از قسمت های لطیف اخلاط موجود در بدن را روح بخاری می گویند. روح بخاری، لطیف ترین جزء بدن جسمانی به شمار می آید و نقش واسطه گری میان نفس مجرد و بدن مادی را به عهده دارد.
ابن سینا در تبیین روح بخاری و مباحث مربوط به آن، توضیحات مبسوطی دارد که پس از وی این توضیحات در کلمات شیخ اشراق و ملاصدرا نیز قابل پی گیری است.
روح بخاری از آن جهت که به سلامت و یا مرض بدن انسانی مربوط می شود مورد توجه اطبای متقدم بوده و در طب قدیم از آن سخن به میان آمده است و در عین حال، از آن جهت که بر فرض قبول وجود آن، می تواند نقش واسطه گری میان نفس و بدن را به عهده گیرد، مورد توجه فیلسوف قرار گرفته و در علم النفس، از آن بحث شده است.
ابطال روح بخاری در پزشکی مدرن، خللی به علم النفس فلسفی وارد نمی سازد چون فیلسوف، روح بخاری را به عنوان اصل موضوعی از طب قدیم اخذ کرده است
مبانی رابطه نفس و بدن در اندیشه صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئله چگونگی ارتباط نفس مجرد و بدن جسمانی و همچنین مسئله یگانگی یا دوگانگی نفس و بدن از محوری ترین پرسش های مطرح در مبحث رابطه نفس و بدن است. تبیینی که هر فیلسوف از دو مسئله فوق ارائه می دهد مبتنی بر مبانی ای است که آن فیلسوف در نظام فلسفی مورد پذیرش خود به آنها معتقد شده است.
نوشتار پیش رو به بررسی برخی از مهم ترین مبانی حکمت متعالیه که نقش اساسی در شکل گیری نظریه صدرالمتألهین در باب رابطه نفس و بدن دارند پرداخته است؛ مباحثی همچون ترکیب اتحادی نفس و بدن، حرکت جوهری و تشکیکی بودن وجود واحد انسانی، تجرد مثالی نفس، و چندوجهی بودن نفس از جمله مبانی اثرگذاری است که پیش زمینه نظریه صدر المتألهین در باب رابطه نفس و بدن را باید در آنها جست.
معیار و مصداق برهان صدیقین از نظر استاد جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۹
43 - 61
حوزه های تخصصی:
وجود خدا یکی از ژرفترین دغدغههای بشری است و بر آن براهین متقنی اقامه شده است. اما برهانها عموماً بر وجود خلق مبتنی بوده است. این دسته از براهین با آنکه وجود واجب و خدای متعال را الزامی میکنند، با نظر به برخی از اصول عقلی، مانند «قاعده ذوات الاسباب» و «قاعده مالاسبب»، محدودیتهایی در خود دارند. از این رو، فیلسوفان اسلامی در صدد براهینی برآمدهاند که این محدودیتها را نداشته و بر آن، برهان صدّیقین نام نهادهاند. اولین تقریر از ابنسینا است و دومین تقریر آن را ملاصدرا طرح کرده است. پس از ملاصدرا تابعان حکمت متعالیه تقریرهای دیگری به دست دادهاند. در بررسی این امر که آیا این براهین تنگناهای برهانهای خلقی را ندارند، به معیاری نیاز است که با آن بتوان این برهانها را سنجید؛ معیار استخراجشده از بیانات فیلسوفان این است که باید برهان «از خدا به خدا» و سیر علمی، «من الله الی الله» و به تعبیر ملاصدرا راه و مقصد یکی باشد. بر این اساس، از نظر استاد جوادی آملی تنها برهانی که بهحق معیار صدّیقین و راه و مقصد در آن یکی است، برهان علامه طباطبایی در «تعلیقات بر اسفار» و در کتاب قیّم «اصول فلسفه و روش رئالیسم» است؛ اما برهان ابنسینا و ملاصدرا واجد چنین خصوصیتی نیستند. نتیجه برهان علامه هم وحدت اطلاقی واجب را اثبات میکند و هم بر هیچ مسئله نظری در فلسفه مبتنی نیست.