مقالات
حوزه های تخصصی:
علامهطباطبایی مفاهیم اعتباری را در بحثهای خود بسیار رواج داد. در تفسیر سخنان ایشان دیدگاههای مختلفی وجود دارد. آیتاللهجوادی آملی، یکی از شاگردان برجسته ایشان، به شرح و تکمیل دیدگاه علامه پرداخته است. در سخن ایشان، اعتباری گاهی صفت وجود و گاهی صفت مفهوم است. بهنظر ایشان وجود و مفهوم اعتباری، ریشه و غایتی تکوینی و نفسالامری دارند و بهتبع، خود آنها هم تکوین و نفسالامر دارند؛ برایناساس، مفاهیم و گزارههای اعتباری محض یا اجتماعی هم گاهی نفسالامر و حقیقت دارند؛ به شرطی که ریشه و غایت اعتبار در آنها، حقیقی و نفسالامری باشد و یقین به این ریشه و غایت حاصل شده باشد؛ دراینصورت، گزاره اعتباری، ضرورت صدق و یقین دارد و بر این گزارهها میتوان برهان اقامه کرد. اگر ریشه و غایت اعتبار، حقیقی و یقینی نباشند، اعتبار نفسالامر ندارد.
دیدگاه آیتالله جوادی آملی درباره عرفان نظری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
آیتاللهجوادی آملی بهتبع استاد خود علامهطباطبایی و براساس حکمت صدرایی، با تحلیل عین ربط بودن معلول به علت، وحدت وجود عرفانی را پایهریزی میکند. با این تحلیل، ماهیت به مفهوم، و سازوکار هستیشناختی و منطق هستی در این نظرگاه به تقسیم شیء به وجود و مفهوم برمیگردد؛ بنابراین آنچه متن هستی را پُر کرده فقط وجود است که به علم حضوریِ شهودی در مشهد نفس عارف قرار میگیرد و جز آن مفهومی است که قوامبخش علم عرفان نظری است و کاروبار استدلالات، احتجاجات و منطق عرفانی را فراهم میکند؛ ازسویدیگر همین تقسیمبندی پایه منطقی دوگانه «بود و نمود» میشود، که والاتر از نگاه تشکیکی است که مقام ذات را حقیقتِ رقایق فیض منبسط و وجودات مقید میداند. در این دیدگاه عرفانی، جز ذات اطلاقی حق، که لابهشرط مقسمی است و والاتر از مقام و منصب است، دیگر مراتب هستی نمود و سایه این حقیقت فوقِمتعالاند. این عرفان اصیل توحیدی، تعریف انسان موحد را نیز متفاوت میکند؛ دیگر مانند فلسفه سخن گفتن از ثبوتِ استقلالی نفس عارف و قوای ادراکی او در درک هستی خارجی رخت میبندد و هویت انسان با نظر به توحید عرفانی خود پرسشبرانگیز میشود که چگونه دربرابر حقیقت توحید، وجود و هویت موحد میتواند موجه باشد. این پرسش بحث را درباره فنای عرفانی بهدرستی پیشمیکشد.
تأویل رویا و مبانی جهانشناختی و انسانشناختی آن در عرفان اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در عرفان اسلامی، مباحث بسیاری درباره رویا و تأویل و تعبیر آن وجود دارد. ازنظر عارفان مسلمان، جهان (عالم کبیر) و انسان (عالم صغیر)، مراتب و لایههای متعددی دارند که با یکدیگر متطابق و متناظرند. یکی از مراتب عالم کبیر، عالم مثال منفصل یا مطلق و مرتبه انسانی متناظر با آن مثال متصل یا مقید است و رویا همیشه به این دو مرتبه مربوط میشود. رویا اگر در مثال منفصل دیده شده باشد، بدون تعبیر صادق خواهد بود؛ درحالیکه در مثال متصل، فقط با تعبیر میتواند صادق باشد. غیر از موطن رویا، عوامل دیگری مانند زمان و مکان دیده شدن رویا، بیننده رویا (رائی) و اعتدال مزاجی او، آنچه در رویا دیده شده است (مرئی) و ویژگیهای آن نیز در نوع رویا تأثیرگذارند و باید برای تعبیر و تأویل رویا درنظر گرفته شوند.
تحلیل ماهیت و هدف زندگی دنیوی از دیدگاه علامهطباطبایی با محوریت رسالههای انسان در دنیا و ولایت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله، معنای زندگی و مسئلهاش تعریف ماهیت و هدف زندگی دنیوی از دید علامهطباطبایی است. دادن پاسخی نو براساس نظریه اعتباریات و نظریه ولایت در قرآن و عرفان اسلامی، ضرورت پرداختن به این مسئله را آشکار میکند. روش کارْ بیان مسئله، سپس تبیین جواب دیگران و علامه و در انتها، مقایسه جوابهاست. ازنظر ایشان دنیا معلول عوالم قبل از خود است و هنگام معاد به همان علت خود برمیگردد. زندگی دنیوی ترکیبی از وجود حقیقی، باطنی و تکوینی یا سختافزار با وجود اعتباری، ظاهری و تشریعی یا نرمافزار است؛ درنتیجه، هدف از هبوط انسان و زندگی دنیوی، ظهور آن باطن در این ظاهر است تا با تجربه کردن پایینترین مرتبه هستی و جمع آن با مراتب قبلی و بالاتر، به مقام ولایت (جامعیت اول و آخر یا باطن و ظاهر) برسد و خلیفه خدا در زمین شود. در پاسخ به مهمترین اشکال مخالفانِ نظریههای فراطبیعتگرا، یعنی بیمعنا شدن ذات زندگی دنیوی و ابزاری شدن آن در مقابل امری بالاتر و برتر، از آموزه مهم اما مغفول یکپارچگی دنیا و آخرت و یکپارچگی مراتب قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا در انسان استفاده کرده ایم. نوآوری این تحقیق، استفاده از نظریه اعتبارات و نظریه ولایت برای جواب دادن به سوال از معنای زندگی و نقد جوابهای دیگران است.
پیگیری برهان تجرد مشا بر علم الهی در آثار عقلی علامهحلی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
علم الهی یکی از موضوعات مهم الهیاتی از زمانهای دور است. یکی از دلایل فیلسوفان مشا بر علم خداوند به خود و مخلوقات، تجرد اوست. بهنظر آنان آنچه مانع پیدایش علم میشود ماده است و خداوند بهدلیل مجرد بودنش، به خود و غیرخود عالم است. حکیمان مسلمان همچون فارابی و بوعلی، این برهان را از آثار فیلسوفان مشایی یونان وام گرفته و در آثار خود نقل کردهاند. ازآنبهبعد، دیگر فیلسوفان و متکلمان مسلمان نیز درباره این برهان بحث کردهاند. متکلمان بیشتر با نگرش انتقادی به این برهان نگریستهاند. خواجه طوسی در بیانی کوتاه در کتاب تجریدالاعتقاد به این برهان اشاره کرده و علامهحلی در شرحش بر تجرید، گستردهتر به آن پرداخته است. در این برهان، با صغرا قرار گرفتن تجرد خداوند، عاقلیت هر موجود مجردی کبرا قرار میگیرد و عاقلیت و عالمیت خداوند بهدست میآید. علامه در پایان سخن، بحث بیشتر را به کتابهای عقلی خود ارجاع میدهد. در این نوشته میخواهیم با پیشینهیابی این برهان در تاریخ عقل بشری، ردپای آن را در آثار عقلی حلی پیبگیریم، تقریرهای فلسفی این برهان را نشان دهیم و تشابه و تفاوت آنها را واکاوی کنیم. همچنین دیدگاه علامه را در هریک از این آثار از نظر میگذرانیم و دیدگاه نهاییشان را روشن میکنیم.
حقیقت بداء از نظر ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بداء از آموزههای قطعی و مسلم شیعی و از دیرباز کانون دیدگاهها و مباحث مختلف فلسفی و کلامی بوده است. صدرالمتألهین راهحل جدیدی برای مسئله بداء یافت. او حصول بداء را برای خداوند در عالم مثال میداند. در اندیشه وی، عالم مثال مطابق هفتآسمان قرآن است که موطن ملائکه عماله است؛ چون هفتآسمان قرآن یکی از موطنهای امری خداوند و فعل موطنهای امری، فعل خداوند است؛ ازاینرو بداء که در این موطن و برای ملائکه عماله رخ میدهد، به خداوند متعال نسبت داده میشود. در این مقاله، دیدگاه ملاصدرا را درباره بداء در پرتو آیات و روایات تبیین و تحلیل میکنیم.
ابن سینا در فرایند تجرید(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نظریه تجرید یکی از گیج کننده ترین اجزای فلسفه ابن سینا است. آنچه که ابن سینا در عبارات زیادی درباره ظرفیت عقل انسان برای به چنگ اوردن دانش کلی از داده های حس می گوید، به نظر می رسد به وضوح درتضاد با عباراتی قرار دارد که در همان آثار درباره فیضان دانش از عقل فعال، جوهری که بگونه منفصل موجود است، می گوید. وقتی او مدعی است که" ملاحظه ی جزئیات( که در خیال ذخیره شده اند) نفس را آماده می سازد تا امر تجرید شده از عقل فعال بر آن افاضه شود" ، به نظر می رسد او دو مفهوم ناسازگاررا در یک نظریه درهم می آمیزد: یا صور معقول از بالا افاضه می شوند یا آنها از داده های که توسط حواس جمع اوری شده اند، تجرید می شوند اما نه هردو.