مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
قدرت های بزرگ
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۶ (پیاپی ۶۶)
279 - 307
حوزه های تخصصی:
بسیاری از پژوهشگران معتقدند حقوق بین الملل طی قرون اخیر در راستای تحقق اهداف قدرت های بزرگ و در سایه آن شکل گرفته و رشد یافته است. در این راستا اینپرسش مطرح می شود که قدرت های بزرگ نظام بین الملل چرا و چگونه در شکل گیری و گسترش حقوق بین الملل تعیین کننده می باشند؟ به نظر می رسد قدرت های بزرگ به علت جایگاهی که به لحاظ توانمندی های مختلف دارند به طرق مختلفی مانند عرف سازی و شکل دادن به معاهدات بین المللی می توانند در ایجاد و گسترش حقوق بین الملل مؤثر باشند. هدف مقاله بررسی نقش قدرت های بزرگ در تحولات حقوق بین الملل بویژه حقوق فضایی است. همانطور که قدرت های بزرگ، حقوق بین الملل کلاسیک را که قبلاً وجود نداشت، به وجود آورده اند؛ در عصر مدرن نیز این جایگاه و توانمندی قدرت های بزرگ بخصوص در زمینه تکنولوژی و فناوری است که به این قدرت ها فرصت داده است تا در این موارد پیشقدم باشند. بنابراین مقاله مدعی است قدرت های بزرگ شکل دهنده، تثبیت کننده و حامی قواعد حقوقی می باشند. در این راستا سعی بر این است که بر مبنای روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از داده های تاریخی، نقش قدرت های بزرگ بویژه ایالات متحده امریکا و روسیه در این زمینه مورد بررسی قرار گیرد.
همکاری های چین و روسیه؛ تحلیلی از منظر تئوری انتقال قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
269 - 308
حوزه های تخصصی:
نظم بین المللی لیبرال که به عنوان نظم مبتنی بر هنجار های غربی و یا نظم ایجاد شده به وسیله ایالات متحده آمریکا شناخته می شود بعد از جنگ جهانی دوم ایجاد شده و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تقویت شد. با وجود این مهم ترین چالشی که این نظم درطی سال های گذشته با آن روبه رو بوده است رشد دولت های نوظهوری مانند چین و روسیه است که مخالف سلطه غرب و به ویژه آمریکا بوده و به دنبال بهره مندی از فرصت های اصلاح در نظم بین المللی هستند. در مقایسه با چین، روسیه نگاه تجدیدنظرطلبانه ای به ساختار نظم بین المللی داشته و چالش های بیشتری را ایجاد می کند. ایده اصلی مطرح شده در این مورد حاکی از این است که اگر چه روسیه به تنهایی قادر به مقابله با غرب و ایالات متحده آمریکا نیست، حمایت سایر قدرت های بزرگ و به ویژه چین، روسیه را به ایجاد چالش برای نظم لیبرالی ترغیب می کند. بنابراین پرسش اصلی پژوهش به این موضوع می پردازد که چه عواملی باعث می شود چین از چالش های ایجاد شده به وسیله روسیه برای نظم لیبرالی و هژمونی ایالات متحده آمریکا حمایت کند. به عنوان پاسخی احتمالی، این پژوهش استدلال می کند چالش های روسیه از سه جهت برای چین حائز اهمیت است. نخست، چالش های روسیه چین را از مواجهه مستقیم با ایالات متحده آمریکا دور و در عین حال توجهات را از رشد پکن منحرف می کند؛ دوم، چشم انداز ارائه شده از سوی روسیه در تضاد با خواسته های چین نیست و در بسیاری از موارد تأمین کننده منافع آن است و در نهایت تضعیف هسته آنگلو - آمریکایی نظم لیبرال که می تواند به تضعیف هژمونی ایالات متحده منجر شود، چین را به همکاری و چالشگری روسیه ترغیب می کند. روش پژوهش در این مطالعه توصیفی - تحلیلی است.
آینده پژوهی روابط ایران با قدرت های بزرگ امریکا، اتحادیه اروپا، چین و روسیه
منبع:
سیاست کاربردی سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
69-112
حوزه های تخصصی:
آینده پژوهی روابط ایران با قدرت های بزرگ جهانی در واقع پژوهش در چالش ها و فرصت های پیش روی کشور در آینده روابط بین الملل و سیاست خارجی کشور هاست، چراکه در نگاهی واقع بینانه این قدرت های بزرگ هستند که دستور کار نهایی در روابط بین الملل را تعیین می کنند. آینده روابط ایران با قدرت های بزرگ جهانی که در این پژوهش، امریکا، اتحادیه اروپا، چین و روسیه درنظر گرفته می شوند، بدون شک ارتباطی منطقی با گذشته روابط این قدرت ها با جمهوری اسلامی ایران دارد، از این رو با بازخوانی تاریخچه روابط این قدرت ها با ایران می توان نمایه ای کلی در مورد آینده روابط ارائه نمود، برای این کار، به روندها به عنوان رویه های ادامه دار و متواتر در تاریخچه روابط و پیشران ها به عنوان دلایل ایجاد روندها توجه شده است. برای دست یابی به این مهم مدل تحلیل روند به عنوان یکی از روش های پایه در آینده پژوهی استفاده شده است. بررسی تاریخچه روابط در جهت دست یابی به روندها و پیشران های موجود در روابط ایران با قدرت های بزرگ نشان گر ادامه روند تخاصم و تقابل میان ایران و امریکا در تمامی حوزه های معنایی و مادی،امکان بهبود و رشد روابط با اتحادیه اروپایی در حوزه های مادی به شرط کنترل شکاف های معنایی، روند رو به رشد همکاری با چین و روسیه درحوزه های معنایی و مادی به نسبت های متفاوت است. علاوه بر این یافته های پژوهش نمایش گر آن است که، نوع روابط قدرت های بزرگ با یکدیگر امکانات و چالش هایی را پیش روی سیاست خارجی جمهوری اسلامی قرار خواهد داد و در آینده روابط ایران با این قدرت ها نقش مهمی را ایفا خواهد نمود.
جایگاه ایران در آینده ژئوپلیتیک انرژی عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
755 - 784
حوزه های تخصصی:
این مقاله به پویش های ژئوپلیتیک انرژی عراق و تحولات سیاسی و اقتصادی جهانی و منطقه ای مترتب بر آن در آینده می پردازد. هدف نویسندگان تحلیل روندهای کلان مؤثر بر صنعت انرژی عراق به منظور ارائه تصویری روشن از آینده کنشگری ایران در ژئوپلیتیک انرژی این کشور است. سیاست عراق مبنی بر تنوع بخشی بر مبادی واردات انرژی، توسعه زیرساخت انرژی های تجدید پذیر، گسترش سرمایه گذاری خارجی و درعین حال تحریم های اقتصادی ایالات متحده امریکا، ازجمله روندهای اثرگذار در آینده کنشگری ایران در ژئوپلیتیک انرژی عراق است. بر این اساس، سؤال مقاله این است که کلان روندهای سیاسی و اقتصادی حاکم بر بازار انرژی عراق، چه تأثیری بر جایگاه ایران در آینده ژئوپلیتیک انرژی این کشور خواهد داشت؟ استدلال نویسندگان این است که تداوم روندهای سیاسی و اقتصادی کلان موجود در میان مدت، موجب می شود مزیت انحصاری ژئوپلیتیک ایران در شبکه اقتصاد انرژی عراق با چالش مواجه شود. روش پژوهش مبتنی بر تحلیل روند بوده است. واژگان کلیدی: ژئوپلیتیک انرژی، انرژی های تجدید پذیر، قدرت های بزرگ و تحریم.
تحلیل واقع گرایانه سیاست خارجی شاه عباس اول در قبال قدرت های بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی ایران در دوره صفویه عرصه قدرت نمایی، جایگاه و شأن شاهان بوده است. تعریف سیاست، منفعت، هویت و مذهب در این دوره تابعی از قرائت و تفاسیر شاه از این مفاهیم بوده است. بررسی اقدامات شاه عباس اول نشان می دهد عمل گرایی، واقع گرایی، ایجاد ائتلاف و اتحادهای موقت و بی اعتمادی به قدرت های بزرگ از عناصر برجسته هویت سیاسی شاه عباس بوده که روابط و سیاست خارجی ایران را در این دوره تحت تاثیر قرار داده است. روش این پژوهش تاریخی، اسنادی، توصیفی و تحلیلی و روش جمع آوری داده ها کتابخانه ای می باشد. سؤال این پژوهش عبارتست از آنکه جهت گیری سیاست خارجی شاه عباس در قبال قدرت های بزرگ متاثر از چه مؤلفه هایی بوده است؟ فرضیه این پژوهش عبارتست از آنکه جهت گیری سیاست خارجی شاه عباس در قبال قدرت های بزرگ متأثر از روحیه عمل گرایانه و واقع گرایانه شاه عباس، الزامات و قواعد ناشی از قدرت و معادلات سیاسی و ایدئولوژی شیعی بوده است.
نقش فضا در رقابت های بین المللی قدرت های بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حرکت به سوی فضا بیشتر حاصل رقابت ابرقدرت های زمینی برای هژمونی سیاره ای بود. فضا، معیاری جدید برای تشخیص ارتقا قدرت و تخصیص اعتبار در جامعه ی جهانی به ارمغان آورد. اکتشافات و تکنولوژی های فضایی دو ابرقدرت، رقابت میان آن ها را شعله ورتر می ساخت. پرتاب اسپوتنیک 1 توسط شوروی آغاز کننده ی مسابقه فضایی بود. در نهایت هم ایالات متحده با فرود بر روی ماه خود را پیروز مسابقه فضایی دانست. اما پس از آن نیز نه تنها رقابت میان این دو کشور پایان نیافت بلکه کشورهای دیگر همچون چین، هند، ژاپن و برخی کشورهای اروپایی را نیز به میدان فراخواند. از آغاز عصر فضا تا کنون نیز فعالیت های نظامی بخش مهمی از اهداف قدرت ها را در بر گرفتند. سوال اصلی این است که فضا چگونه در تشدید رقابت میان قدرت ها نقش داشته است. فرضیه این مقاله نیز معتقد است فضا با ایجاد شرایط و تسلیحات مدرن باعث تشدید رقابت بین المللی میان کشورها شده است. از منظر نئورئالیسم، فضا تبدیل به عرصه ای جدید برای تشدید رقابت میان کشور ها در عرصه نظامی و کسب پرستیژ شده است.
حقوق بین الملل مدرن در پرتو یک جانبه گرایی آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قدرت های بزرگ با توانمندی هایی مختلف، موقعیت ممتازی برای فعالیت در عرصه های گوناگون بین المللی دارند. یکی از این موارد نقشی است که در زمینه ایجاد قواعد حقوقی بین المللی دارند. در دوره مدرن که دوره زمانی بعد از 1945 را در بر می گیرد، قدرت های بزرگ با همکاری و رقابت خود علاوه بر توسعه حقوق بین الملل سنتی، در بسیاری از موارد به قواعد حقوقی جدیدی نیز شکل داده اند. علاوه بر همکاری و رقابت، یکجانبه گرایی قدرت های بزرگ نیز می تواند آثار زیادی بر حقوق بین الملل داشته باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی یکجانبه گرایی امریکا در عرصه روابط بین الملل و تأثیرات آن بر حقوق بین الملل است. بدین لحاظ سؤال این است یکجانبه گرایی آمریکا در عرصه روابط بین الملل چگونه حقوق بین الملل را تحت تأثیر قرار می دهد؟ در فرضیه می توان گفت با توجه به اینکه امریکا به عنوان هژمون، ظرفیت تأثیرگذاری بالایی بر عرصه روابط بین الملل دارد، در حوزه حقوق بین المللی نیز عملکرد یکجانبه گرایانه این کشور اگرچه می تواند در مواردی منجر به ایجاد عرف بین المللی شود، ولی در عمل موجبات ضعف و بحران کارکردی این حوزه را فراهم می کند. نتایج پژوهش نشان می دهد که عملکرد یکجانبه امریکا در مواردی مانند دفاع پیشدستانه، استفاده از پهپادها و استفاده از شکنجه برای گرفتن اقرار از متهمین تروریستی منجر به نادیده گرفتن قواعد عمومی و در نهایت تضعیف حقوق بین الملل می شود. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی-تحلیلی یکجانبه گرایی امریکا در عرصه حقوق بین الملل را در سه حوزه ایجاد عرف بین المللی، پیامدهای فرامرزی حقوق داخلی و تفسیر قواعد حقوق بین المللی توسط این کشور مورد بررسی قرار داده است.
منطقه ای شدن مداخلۀ قدرت های بزرگ و سیاست خاورمیانه ای روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور فهم چارچوب مند سیاست خاورمیانه ای روسیه نگاهی فراتر از ایده های غالب مطرح می کند. براساس دیدگاه های جریان اصلی، غرب نقش محوری در شکل دهی به سیاست خاورمیانه ای روسیه دارد و کم و کیف حضور خاورمیانه ایِ مسکو به طور عمده تابعی از سطح تنش و تشدید اختلافات روسیه با ایالات متحده بوده است. چنین ایده هایی بدون توجه به پویایی های بین المللی و پیچیدگی های محیط در حال تغییر خاورمیانه همچنان براساس یک ذهنیت تئوریک جنگ سردی از احیای نقش شوروی در منطقه و تصمیم روسیه در به چالش کشیدن ایالات متحده سخن می گویند. در مقابل، ایده اصلی این مقاله در عین بهره برداری از مفروضه های کلیدی جریان اصلی، به منطقه ای شدن سیاست و امنیت در خاورمیانه و نقش فزآینده کنشگران و پویایی های نوظهور منطقه ای تأکید می کند که ناگزیر گزینه ها، منافع و دغدغه های متفاوتی پیش روی مداخله قدرت های بزرگ به ویژه روسیه قرار می دهد. براساس چارچوب منطقه ای شدن مداخله قدرت های بزرگ، سیاست خاورمیانه ای روسیه و مداخله فزآینده آن در معادلات منطقه ای بیش از آنکه متأثر از متغیرهای سیستمیک همچون پویایی های روابط با غرب باشد، تحت تأثیر پویایی های سیاسی، امنیتی و اقتصادی درون خاورمیانه است که به طور فزآینده ای پیشران های تعیین کننده آن منطقه ای شده اند و فرصت ها و تهدیدات متنوعی را در حوزه های مختلف تروریسم، انرژی، فروش تسلیحات، و روابط خارجی با دولت های منطقه پیش روی رهبران عمل گرای روسیه گذاشته است. چنین حضوری برای روسیه به معنای بازگشت به طرح های تجدیدنظرطبانه و هژمونیک جنگ سردی نیست.
مطالعه تطبیقی جایگاه کمک اقتصادی در سیاست خارجی ایالات متحده و چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش و میزان استفاده از ابزارهای اقتصادی ازجمله کمک اقتصادی، در سیاست خارجی قدرت های بزرگ در چند دهه اخیر رو به رشد بوده است. ایالات متحده در دوران پس از جنگ جهانی دوم، به بزرگ ترین اعطاکننده کمک های اقتصادی تبدیل شد و برای جلوگیری از گسترش کمونیسم اقدام به اعطای کمک های اقتصادی به بسیاری از کشورها در مناطق مختلف جهان نمود. گرچه، ایالات متحده سابقه طولانی تری در اعطای کمک های اقتصادی داشته، امّا سایر قدرت های بزرگ ازجمله قدرت های نوظهوری همچون چین در طی چند دهه اخیر رشد قابل توجّهی در اعطای این کمک ها داشته اند و به رقبای مهمّ ایالات متحده در اعطای این کمک ها تبدیل شده اند. برجسته شدن نقش کمک های اقتصادی و استفاده مکرر ایالات متحده و چین از آن سبب شده تا ارزیابی تطبیقی کمک های اقتصادی این دو کشور به عنوان دو کنش گر بسیار مهم سیاست بین الملل اهمیت یابد. در این راستا، پرسش اصلی نوشتار پیش رو این است که سیاست کمک اقتصادی ایالات متحده و چین چه مشابهت ها و تفاوت هایی دارند؟ یافته های مقایسه سیاست کمک اقتصادی چین و ایالات متحده نشان می دهد چین و ایالات متحده باوجود تفاوت ها در روش ها و ساختارهای اعطای کمک، هر دو از سیاست کمک اقتصادی برای رشد نفوذ و دستیابی به اهداف اقتصادی، سیاسی و ژئوپلتیک خود در مناطق و کشورهای مختلف جهان استفاده می کنند. با این وجود، سیاست کمک اقتصادی ایالات متحده ازنظر سازوکار اعطا کمک شفاف تر از چین است. همچنین، چین با استفاده از مفاهیم کمک به جهان جنوب به این کمک ها اعتبار می بخشد و این در حالی است که کمک های اقتصادی ایالات متحده با استفاده از مفاهیمی همچون حمایت از اقتصادهای بازارمحور، کمک به حکمرانی دموکراتیک و حمایت از حقوق بشر مشروعیت داده می شود. پژوهش حاضر با استفاده از روش مقایسه ای انجام شده است.
قدرت های بزرگ و حقوق بین الملل کلاسیک؛ مطالعه موردی، انگلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
به عقیده بسیاری از پژوهشگران حقوق بین الملل طی قرون اخیر در راستای تحقق اهداف قدرت های بزرگ و در سایه آن شکل گرفته و رشد یافته است. بر این مبنا نقش قدرت های بزرگ در شکل گیری و توسعه حقوق بین الملل تا حدودی مبهم و متناقض می نماید. برای بررسی این مسئله سؤالی که مطرح می شود این است: قدرت های بزرگ نظام بین الملل چرا و چگونه در شکل گیری و گسترش حقوق بین الملل تعیین کننده می باشند؟ به نظر می رسد با وجود اینکه دولت ها از نظر حقوقی برابر هستند، اما قدرت های بزرگ به علت جایگاهی که به لحاظ توانمندی های مختلف دارند، از طریق نهادسازی، شکل دادن به معاهدات، تفسیر قوانین و هنجارسازی نقش کلیدی در شکل دادن و گسترش حقوق بین الملل دارند. با توجه به اینکه قدرت های بزرگ برای تثبیت موقعیت و جایگاه خود، خواهان حفظ ترتیبات حاکم بر نظام بین الملل می باشد، ایجاد و گسترش قواعد حقوقی در راستای منافع آنها تلقی می شود. زیرا قواعد حقوقی و نهادهای بین المللی می تواند هزینه های حفظ سیستم را کم کند و بر مشروعیت اقدامات قدرت های بزرگ بیفزاید. بنابراین پژوهش حاضر مدعی است قدرت های بزرگ شکل دهنده، تثبیت کننده و حامی قواعد حقوقی می باشند. بدین ترتیب سعی بر این است که بر مبنای روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از شواهد تاریخی به نقش قدرت های بزرگ نظام بین الملل در ایجاد و گسترش حقوق بین الملل پرداخته شود.
منازعه هند و پاکستان پس از 1998 و مدیریت بحران قدرت های بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
این مقاله در پی بررسی نقش قدرت های بزرگ در مدیریت منازعه هند و پاکستان پس از 1998 می باشد. سؤال اصلی این است که چگونه قدرت های بزرگ در فرایند مدیریت منازعه هند و پاکستان طی سال های 2010-1998 ایفای نقش کرده اند. مفروض اصلی مقاله این است که قدرت های مزبور در مدیریت منازعه هند و پاکستان حضور داشته و به ایفای نقش پرداخته اند. در پاسخ به سؤال های بالا از الگوی «مدیریت قدرت های بزرگ» و تحلیل های «جفتی/ وراجفتی» به عنوان چهارچوب نظری استفاده شده است. فرضیه اصلی این است که امریکا، روسیه و چین به عنوان سه قدرت بزرگ با استفاده از برتری محلی شان، احترام به حوزه های نفوذ یکدیگر و کنش مشترک در مدیریت منازعه هند و پاکستان نقش داشته اند. روش مورد استفاده برای آزمون فرضیه بالا، پس رویدادی است و به طور مشخص سه بحران 1999، 2-2001 و 2008 به عنوان مطالعه موردی بررسی می شوند. در نهایت، بررسی سه بحران مذکور نشان می دهد که قدرت های بزرگ در بحران 1999 موفق شده اند که منازعه هند و پاکستان را مدیریت کنند اما در دو بحران دیگر توفیقی نداشته اند.
دیپلماسی اقتصادی چین در جنوب آسیا: تبیینی از منظر فرصت ها و چالش های منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
خیزش جهانی چین در چند دهه گذشته موجب شده دیپلماسی اقتصادی به عنوان ابزاری برای کمک به رشد اقتصادی و پیگیری منافع ملی در محیط بین الملل مورد توجه سیاست خارجی این کشور قرار بگیرد. آنچه در این نوع دیپلماسی بیجینگ جلب توجه می کند، استفاده از همکاری های منطقه ای برای پیشبرد منافع اقتصادی در مناطق گوناگون از جمله جنوب آسیا است. هدف اصلی این مقاله بررسی ابعاد مختلف دیپلماسی اقتصادی چین در جنوب آسیا است. مقاله حاضر با اتکا به روش تحلیلی توصیفی و با استناد به منابع کتابخانه ای و آمارهای اقتصادی به دنبال ارائه پاسخ به این پرسش است که دیپلماسی اقتصادی چین در جنوب آسیا دارای چه شاخص هایی است؟ در همین راستا می توان گفت با وجود فرصت های اقتصادی چشمگیر در این منطقه برای دیپلماسی اقتصادی چین، چالش های مهمی در برابر این شکل از دیپلماسی وجود دارد. یافته های پژوهش نشان می دهند که دیپلماسی اقتصادی چین در جنوب آسیا از فرصت هایی همچون بازار مصرفی بزرگ منطقه، نیاز منطقه به جذب سرمایه خارجی، موقعیت ترانزیتی اقیانوس هند، ظرفیت های سازمان سارک برای توسعه همکاری ها و فرصت های ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک بندر گوادر برخوردار است. چالش های این نوع دیپلماسی نیز شامل حضور قدرت های رقیب، شکنندکی ثبات و امنیت دولت های منطقه و رقابت ها و ضعف اقتصادی درون منطقه ای است.
قدرت های بزرگ و نقض رژیم های بین المللی حقوق بشر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۵ پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳ (پیاپی ۹۹)
737 - 756
حوزه های تخصصی:
«حقوق بشر» به مثابه حقوق طبیعی و اخلاقیات ریشه در وجدان بشریت دارد. کتاب های آسمانی به ویژه قرآن کریم، آموزه های انبیا و صالحان، مبانی اخلاقیات مبتنی بر حقوق بشر نظیر حقوق اساسی، آزادی و کرامت ذاتی انسان را به گونه شایسته ای ترسیم کرده اند. نظام جدید حقوق بشر بین الملل در واقع یک پدیده بعد از جنگ جهانی دوم است که در اثر نقض فاحش اصول اخلاقی توسط دولت های غربی، جنایات و فجایع ضدبشری جنگ های جهانی، کشتار دسته جمعی و نسل کشی (ژنوساید) مطرح شده است.
در این پژوهش با استفاده از رهیافت رژیم های بین المللی، نقش قدرت های بزرگ به ویژه ایالات متحده آمریکا در تدوین اسناد حقوق بشر مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. قدرت های بزرگ گرچه در تدوین و ظهور رژیم های بین المللی دخیل اند، اما پس از تشکیل آن تلاش می کنند هژمونی خود را بر آن حفظ نمایند و اگر بخشی از آن مغایر با منافع ملی آن ها باشد آن را نادیده گرفته و یا از بین می برند. در این اثر برای پاسخ به سئوال اساسی پژوهش، پس از بررسی رژیم های حقوق بشری، تلاش می شود موازین حقوق بشر اسلام را که مشحون از معیارهای انسانی و اخلاقی است، به عنوان مبانی اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصول اساسی جمهوری اسلامی ایران، مورد تبیین قرار گیرد.
پیامدهای راهبردی وحدت دو کره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۲ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۱۲۷)
67 - 100
حوزه های تخصصی:
شبه جزیره کره به عنوان سرزمینی کهن و استراتژیک، جایگاه یکی از پیچیده ترین و دشوارترین معماهای صحنه بین الملل است و تقسیم شبه جزیره کره را می توان بزرگترین میراث باقی مانده از جنگ جهانی دوم در شمال شرقی آسیا دانست. شبه جزیره کره برای قرون متمادی، صحنه نبرد استراتژیک و منفعت طلبانه قدرت های جهانی و منطقه ای بوده است و این سرزمین به سبب موقعیت ژئوپلتیک خود، کماکان محل تضاد منافع و رقابت قدرت هاست. برنامه هسته ای کره شمالی و دوپارگی شبه جزیره نه تنها مردمان آن سرزمین، بلکه کل منطقه را تحت تأثیر خود قرار داده است. به شکلی که انتظار می رود، وقوع وحدت در شبه جزیره کره، چهره منطقه و مناسبات قدرت در شمال شرق آسیا را با تحولاتی شگرف روبرو کند. در این راستا، سوال پژوهش حاضر این است که پیامدهای راهبردی وحدت احتمالی دو کره چه مواردی خواهند بود؟ فرضیه مقاله مدعای آن است که وحدت دو کره، ضمن به چالش کشیدن مناسبات امنیتی حاضر در منطقه، موجبات افزایش تنش میان قدرت ها و افزایش نقش آفرینی کره متحد در زمینه های سیاسی و اقتصادی را فراهم خواهد آورد. روش پژوهش مقاله توصیفی- تحلیلی بوده و برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز آن نیز از روش اسنادی و منابع معتبر اینترنتی استفاده شده است.
ترامپ و ضرورت بازسازی نظم بین المللی لیبرال دموکراسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۳ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۱۲۹)
5 - 44
حوزه های تخصصی:
مجموعه مواضع و اقدامات ترامپ در دوسال گذشته درخصوص خروج از معاهدات مهم بین المللی و منطقه ای و نهادهای چندجانبه، سیاست های تنش زا و رفتارهای آن علیه متحدین و شرکای راهبردی مانند جنگ تعرفه ها علیه اروپا و چین و نیز تأکیدات مکرر مبنی بر اینکه ساخت و مناسبات موجود نظام بین الملل بویژه نظم اقتصادی در راستای منافع امریکا نیست، معنا و مفهومی جز نارضایتی از شرایط موجود ندارد. آیین سیاست خارجی ترامپ موسوم به «امریکا نخست» و«بازگشت عظمت امریکا» همراه با سیاست های یکجانبه گرایانه و حمایت گرایانه اقتصادی و تنش زای وی تداعی کننده وجود برنامه هایی برای دگرگونی در نظم موجود بین الملل است. آیا ترامپ بدنبال جایگزین نظم سیاسی و اقتصادی بین المللی لیبرال مبتنی بر تجارت آزاد است و یا می کوشد با حفظ آن، این نظام را بگونه ای اصلاح نماید تا منافع امریکا به بهترین وجه تأمین گردد؟ فرضیه مقاله این است که « ترامپ قصد ندارد نظم لیبرال دموکراسی را جایگزین نماید بلکه، هدف وی بازسازی آن به منظور اعاده و یا برقراری موقعیت هژمونیک امریکا است».
دلایل شکل گیری دوگفتمان استقلال خواهی انقلابی و پیوند گرایی بین المللی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی دلایل شکل گیری دو گفتمان اساسی که سیاست گذاری استراتژیک و سیاست خارجی کشور جمهوری اسلامی ایران را تعیین می کند، می پردازد. این دو گفتمان توسط دو تن از سیاست مداران برجسته و تاثیرگذار در تاریخ انقلاب اسلامی یعنی مقام معظم رهبری و مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی شکل گرفته است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که در ایران پس از انقلاب اسلامی دلایل شکل گیری دوگفتمان استقلال خواهی انقلابی و پیوند گرایی بین المللی چه بوده است؟ برای پاسخ به این پرسش این فرضیه قابل طرح است که با بررسی تاریخ معاصر سیاست خارجی ایران می توانیم به فرآیند شکل گیری این دو گفتمان پی ببریم. روشی که برای این پژوهش در نظر گرفته شده است روش توصیفی اسنادی است و برای گردآوری اطلاعات از کتاب ها و مقالات استفاده شده است. هدف این پژوهش کشف دلایل گفتمان های شکل دهنده سیاست گذاری استراتژیک جمهوری اسلامی ایران است که در نهایت سیاست خارجی کشور با توجه به آن شکل می گیرد. این پژوهش در نهایت به این نتیجه گیری می رسد که دو گفتمان پیوندگرایی بین المللی و استقلال خواهی انقلابی هر یک دارای پیشینه تاریخی جداگانه ای هستند و مسیر مستقلی را برای تبدیل شدن به یک گفتمان طی کرده اند.
تاثیراتِ زیرسیستمیِ پویش های نظام بین الملل: با تمرکز بر روابط قدرت های بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رفتار و روابط قدرت های بزرگ یکی از متغیرهایِ نقش آفرین در پویش های سیستمیِ نظام بین الملل است. این مقاله بر دو سطح تحلیل سیستمی و زیرسیستمیِ نظام بین الملل متمرکز است و سعی دارد به این پرسش اصلی پاسخ دهد که روابط قدرت های بزرگ به عنوان یکی از پویش های اصلی نظام بین الملل چه تاثیراتِ زیرسیستمی دارد؟ فرضیه پژوهش این است که در وضعیتی که در نظام بین الملل، یک قدرتِ بزرگِ مستقر و یک قدرتِ بزرگِ در حالِ خیزش وجود دارد که فاصله قدرت آن ها با سایر قدرت های بزرگ قابل ملاحظه است، روابط کنشگران زیرسیستمی با قدرت های بزرگ، تابعی از روابط دو قدرت بزرگ با یکدیگر است. یافته های پژوهش نشان می دهد که سیستم بین الملل در وضعیت باز توزیعِ قدرت قرار دارد. در این زمینه اکتفا به یک یا چند نظریه در چارچوب های جداگانه امکان درک مناسب از مرحله گذارِ سیاست بین المللِ کنونی را فراهم نخواهد کرد. این پژوهش بر آنست تا از طریقِ هم نشین کردنِ مفروضات دو پارادایم نوواقع گرایی و نولیبرالیسم و با بهره برداری از رویکردِ نئو-نئو، نظریه سیستم ها و سیستم های تابع، به الگوی نظری مناسبی درباره تأثیراتِ زیرسیستمیِ پویش های نظام بین الملل دست یابد.
بررسی مقایسه ای انواع راهبرد های اتحاد دولت ها در نظام بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
264 - 237
حوزه های تخصصی:
راهبردهای اتحاد به عنوان بخشی از راهبرد کلی هر کشور، ریشه در ادبیات رئالیستی روابط بین الملل دارد. این در حالی است که این نظریه ها فارغ از توجه به تفاوت های قدرت میان دولت ها آنها را واحدهایی مشابه و بازیگرانی تنها امنیت جو ( رئالیسم تدافعی) و یا بیشینه ساز قدرت ( رئالیسم تهاجمی) در نظر می گیرند و بدین ترتیب قائل به تمایز میان انواع راهبرد های اتحاد نیستند. بنابراین، هدف اصلی این پژوهش بررسی مقایسه ای انواع راهبرد های اتحاد در میان دولت های نظام بین الملل با توجه به رده بندی آنها به لحاظ توزیع توانمندی های مادی در نظام جهانی است. پرسش اصلی این پژوهش نیز با تکیه بر روش تحلیل مفهومی مقایسه ای و رویکرد کیفی این است که مهم ترین وجوه افتراق و اشتراک راهبرد های اتحاد میان انواع دولت به لحاظ قدرت در نظام بین الملل چیست؟ در فرضیه پژوهشی ادعا می شود که میان انواع راهبرد های اتحاد ابرقدرت از یک سو، و راهبرد های اتحاد قدرت های بزرگ، میانی و دولت های کوچک از سوی دیگر هیچ وجه شباهتی وجود ندارد، این در حالی است که بیشترین شباهت میان راهبرد های قدرت های بزرگ و قدرت های میانی راضی از یک سو، و قدرت های بزرگ و قدرت های میانی ناراضی از سوی دیگر وجود دارد. یافته های پژوهش نشان می دهد نه تنها دولت ها در هریک از دسته بندی های مربوط به توزیع قدرت متفاوت از یکدیگر عمل می کنند، بلکه در درون هر دسته بندی نیز شاهد راهبرد های متفاوت اتحاد از سوی دولت هایی با میزان قدرت مشابه هستیم، چراکه حافظ وضع موجود بودن و یا تجدیدنظرطلبی دولت ها و همچنین میزان درک از تهدید آنها از نظام بین الملل لیبرال به رهبری امریکا بر اتخاذ راهبرد های متفاوت اتحاد و هدف آنها از این راهبرد ها تأثیر بسیاری دارد.
رقابت آمریکا و چین در منطقه خاورمیانه (2022 -2010)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
247 - 268
حوزه های تخصصی:
منطقه خاورمیانه همواره صحنه کشمکش قدرت های بزرگ بوده است. این درگیری به واسطه اهمیت این منطقه از منظر تامین انرژی و معادلات ژتوپولیتیک برای این قدرت ها مورد توجه قرار گرفته است. با عبور از جنگ سرد و فرارسیدن عصر دیجیتال عرصه های رقابت قدرت های بزرگ نیز دچار دگردیسی گردید با این وجود رقابت میان قدرت های بزرگ و به خصوص آمریکا و چین در این منطقه علی رغم اهمیت بسیار بالای آن کمتر مورد توجه قرار گرفته است. برای مشخص نمودن وضعیت این رقابت ناگزیر بودیم تا با روند پژوهی تحولات منطقه در طول مدت زمان 2010 الی 2022 به ابعاد گوناگون این رقابت احاطه پیدا کنیم. در اینجا آنچه سوال اصلی مقاله ما را شکل می دهد آن است که رقابت آمریکا و چین در منطقه خاورمیانه در چه ابعادی پیگیری شده است؟ فرضیه این پژوهش نیز اینگونه است که رقابت این دو قدرت در عرصه منطقه خاورمیانه محدود به یک بعد نبود و به همین جهت برای دستیابی به یک دید جامع تر در این مقاله به سه بعد اساسی این رقابت یعنی رقابت سیاسی دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی امنیتی پرداختیم. یافته های ما نشان دهنده گسترش زمینه های رقابت در هر سه بخش بود. رقابت در ابعاد اقتصادی برای چین و رقابت در عرصه های نظامی و امنیتی برای ایالات متحده از اهمیت بیشتری برخوردار بودند. در این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی با تکیه بر داده های اسنادی-کتابخانه ای استفاده شده است.
شورای امنیت، قدر تهای بزرگ و عملیات حفظ صلح سازمان ملل متحد: چارچو بهای مفهومی و کارکردهای عملیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۸ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۲۸
161 - 188
حوزه های تخصصی:
این مقاله با در نظر گرفتن اهمیت عملیات حفظ صلح سازمان ملل متحد به عنوان
ابزاری برای امنیت بین المللی و سیاست خارجی قدرت های بزرگ، به دنبال فهم و
بررسی چگونگی نق شآفرینی قدرت های بزرگ در چارچوب شورای امنیت به عنوان
رکن اجرایی سازمان ملل متحد و مسئول اولیه حفظ صلح و امنیت بی نالمللی از طریق
عملیات حفظ صلح است. از این رو مقاله به چگونگی ایفای نقش اعضای دائم شورای
امنیت سازمان ملل متحد در منازعات داخلی پس از جنگ سرد م یپردازد. برای پاسخ
به این سؤال، ابتدا چارچوب مفهومی عملیات حفظ صلح سازمان ملل متحد و نقش
شورای امنیت در عملیات حفظ صلح بررسی و سپس با تشریح دیدگاه یکایک اعضای
دائم شورای امنیت درباره عملیات حفظ صلح و بیان اهمیت آن برای هر یک از اعضای
دائم شورا، به این مسئله توجه می شود که بین عملیات حفظ صلح و امنیت بی نالمللی
قدرت های بزرگ رابطه ای انکارناپذیر و ناگسستنی وجود دارد؛ به گونه ای که م یتوان
گفت عملیات حفظ صلح جایگزینی برای امنیت دست هجمعی است که سازمان ملل
متحد بر پایه آن تأسیس شده است. اما از ابتدای تأسیس این سازمان، رقابت بین
قدرت های بزرگ، توانایی سازمان ملل متحد را در تحقق اقدامات امنیت دست هجمعی
با چالش مواجه کرد؛ بدین نحو که قدرت های بزرگ تمایلی به برداشتن گام هایی برای
عملیات حفظ صلحی که خارج از حوزه منافع آنها باشد، ندارند و حتی در مواردی
بدون رضایت قدر تهای بزرگ، هی چگونه حفظ صلحی وجود ندارد.