مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
قدرت بزرگ
حوزههای تخصصی:
روسیه در دورة پساشوروی بیش از هر زمان دیگری در تاریخ خود تحت تأثیر تحولات فزایندة منطقهای و بینالمللی قرار گرفت. این تحولات با مجموعهای از تهدیدها و فرصتهای جدید، این کشور را در عرصة خارجی با ضرورت بازتعریف جایگاه، نقش و اهداف آن روبهرو ساخت. عدم واقعبینی نسبت به تحولات حوزة بیرونی در دورة یلتسین شرایط ضعف ادراک از روندهای محیطی، عدم توان سناریوپردازی، تصمیمگیریهای نابسامان و منفعلانه را فراهم کرد و سیاست خارجی روسیه با بحرانهای مفهومی و نهادی مواجه شد. این وضعیت با به قدرت رسیدن پوتین به گونهای مشهود تغییر کرد. تحولی در سیاست خارجی روسیه از آرمانگرایی به واقعگرایی، از بیثباتی به ثبات نسبی و از رهیافتهای غیرعقلایی به نسبتاً عقلایی صـورت گرفت. از منظر نوشتار حاضر در میان عوامل متعدد، اتخاذ رویکرد عملگرایانه از سوی پوتین بیشترین سهم را در بروز این تحول مثبت به عهده داشته است.
امنیت، توسعه و انتخاب استراتژیک: تلاش چین برای دستیابی به جایگاه قدرت بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظام بین الملل در طی سال های اخیر شاهد خیزش فزاینده چین است که ضمن گذار از سیاست های تجدیدنظرطلبانه و نظم ریز گذشته، توسعه اقتصادی و ثبات سیاسی را در اولویت استراتژیک خود نشانیده است. اساس فلسفی سیاست های رفتاری چین در طی سال های اخیر، مفهوم جهان هماهنگ اما غیرمتشابه بوده است که نه تنها بر ثبات پویا و فعال تأکید نموده است، بلکه با تغییر رویکردهای اِعمالی و اِعلانی در سطوح مختلف ملی، منطقه ای و بین المللی، در تلاش برای دستیابی به اهداف استراتژیک است. پرسش از منطق استراتژیک و مکانیسم های مدیریت سیاسی چین برای نیل به موقعیت جاری بین المللی، به عنوان اهتمام اصلی این پژوهش است. مشارکت راهبردی در نهادهای چندجانبه، گسترش دیپلماسی اقتصادی، تعقیب سیاست درهای باز و وابستگی متقابل پیچیده و همکاری با قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای، به عنوان فرضیه اصلی نگاشته می باشد. این پژوهش با استفاده از مطالعه اسنادی و کتابخانه ای، به تجمیع اطلاعات تحقیقی پرداخت و با استفاده از روش شناسی مدیریت استراتژیک و کاربست تئوری سازه انگاری، به تبیین روند دستیابی چین به جایگاه قدرت بزرگ می پردازد.
حضور روسیه در خاورمیانه در دورة پوتین (احیای نفوذ روسیه در کشورهای زیر نفوذ اتحاد شوروی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روی کارآمدن پوتین سبب توجه دوبارة روسیه به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به ویژه کشورهایی (مصر، عراق، سوریه، فلسطین و یمن) که در گذشته حوزة نفوذ اتحاد شوروی بودند، شد. علت توجه جدی روسیه به خاورمیانه در دورة جدید چیست؟ به نظر می رسد که تلاش روسیه برای حضور در این منطقة راهبردی، به دلیل ضرورت هایی مانند احیای نقش روسیه به عنوان یک ابرقدرت قادر به رقابت با آمریکا با هدف حضور دائمی و ایفای نقش تثبیت شده در تحولات منطقه، فروش سلاح و دست افزارهای نظامی به کشورهای منطقه، ترس از گسترش تروریسم و افراطی گری از خاورمیانه و شمال آفریقا به مناطق مسلمان نشین جنوب این کشور درصورت غفلت از این منطقه و درنهایت تجارت کالاها و خدمات با این کشورها بود. به همین دلیل است که روسیه تلاش کرد تا افزون بر گسترش روابط با ترکیه، ایران و عربستان سعودی، در کشورهایی همچون مصر، یمن، عراق، سوریه، فلسطین و اسراییل به عنوان حوزة نفوذ حاضر شود. هدف این نوشتار بررسی سیاست خارجی روسیه در خاورمیانه و شمال آفریقا در دورة پوتین با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی است.
سیاست خارجی فرانسه در قبال خاورمیانه و شمال افریقا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرانسه کشوری با پیوندهای دیرینه با منطقه خاورمیانه است. مدت زمان زیادی این کشور تحت تأثیر سیاست عربی قرارداشت. نقش فرانسه در خاورمیانه را می توان با توجه به ملاحظات ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک این کشور مورد ارزیابی قرارداد. البته، فرانسه در خاورمیانه نیز مانند سایر نقاط جهان نقش های چندگانه ای بازی می کند که گاه در تعارض با یکدیگر قراردارند. با این حال، ایده «مجد و عظمت» فرانسه که میراث «گلیسم» در این کشور محسوب می شود، هنوز بر سیاست خارجی فرانسه تأثیرگذار است. فرانسه اینک با توجه به عدم تمایل امریکا به مداخله مستقیم در امور خاورمیانه احساس می کند که میدان برای آن کشور به منظور نقش آفرینی بیشتر باز شده است و تلاش دارد با توجه به موقعیت به دست آمده به ایده «مجد و عظمت» فرانسه تحقق بخشیده و ایفاگر نقش یک «قدرت بزرگ» در صحنه خاورمیانه باشد؛ هرچند که این کشور از ظرفیت ها و ابزارهای یک قدرت بزرگ برخوردار نیست. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که فرانسه چه نقشی برای خود در خاورمیانه و شمال افریقا متصور است. فرضیه ای که نویسنده مطرح کرده عبارت است از این که فرانسه در پی ارتقای نقش خود از همکار مداخله گر به نقش یک قدرت بزرگ در زیرسیستم منطقه خاورمیانه با توجه به کم رنگ شدن حضور امریکا در این منطقه است؛ اما در عمل، این نقش با جایگاه واقعی آن همخوانی ندارد. این پژوهش جنبه توصیفی- تحلیلی داشته و گردآوری داده ها برای انجام آن به روش کتابخانه ای صورت گرفته است.
نقش ابزارهای فرهنگی در گسترش سیاست های بین المللی قدرت های بزرگ از 11 سپتامبر تاکنون (مطالعه مقایسه ای: آمریکا و چین)
دیپلماسی فرهنگی آمریکا و چین بعد از وقایع 11 سپتامبر اهمیت ویژه ای پیدا کرد. هر دو کشور برای احیا و نفوذ قدرت نرم خود در میان کشورهای مختلف جهان سعی بر استفاده از ابزارهای مختلف فرهنگی بعنوان وسایل اعمال قدرت نرم به جای قدرت سخت جهت ارائه تصویری مردم پسند و حق به جانب نمودند تا با استفاده از این ابزارها بیش از پیش به ترمیم وجهه خود در میان کشورهای ضعیف و قدرتمند و ناراضی دنیا دست یازند. پژوهش حاضر می کوشد با استفاده از چارچوب نظری امپریالیسم فرهنگی به بررسی و بکارگیری ابزارهای فرهنگی که بخشی از سیاست فرهنگی دولت هاست بپردازد. پرسش اصلی این است که نقش ابزارهای فرهنگی در گسترش سیاست های بین المللی قدرت های بزرگ از 11 سپتامبر2001 تاکنون چگونه بوده است؟ در این پژوهش فرضیه اصلی آن است که آمریکا در کنار چین به دلیل برنامه های اجرایی در طول چند دهه پس از جنگ های جهانی توفیق بیشتری در ارتقاء سیاست های بین المللی خود از طریق بکارگیری ابزارهای فرهنگی داشته است. روش انجام این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات، به صورت کتابخانه ای بوده است. باتوجه به بررسی های انجام شده در یافته می شود آمریکا با اجرای چندین دهه سیاست های فرهنگی و استفاده از انواع ابزارهای فرهنگی در گسترش قدرت نرم خود، تاکنون موفق ترین قدرت بزرگ جهان بوده است؛ ولی از سوی دیگر، چین در سه دهه اخیر با برنامه ریزی های دقیق و گسترده در سراسر جهان تلاش دارد جایگاه آمریکا را در تمامی حوزه ها به دست آورد.
معماوارگی گفتمان قدرت نرم روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه اخیر سیاست گذاران روس در آیین جدید سیاست خارجی روسیه به قدرت نرم، جایگاه ویژه ای بخشیدند تا از این رهگذر به ترمیم چهره بین المللی روسیه، مقابله با انقلاب های رنگی و حفظ رژیم های طرفدار روسیه کمک کنند. با پذیرش این فرضیه که توجه به قدرت نرم، ابزاری برای به دست آوردن منزلت و قدرت در جهان معاصر است، نوشتار حاضر درپی پاسخ گویی به این پرسش است که روس ها برای به دست آوردن منزلت و قدرت، چگونه به مفهوم بندی گفتمان قدرت نرم روسیه پرداخته اند. در این میان، قدرت هژمونیک غرب بر درک آن ها از این مقوله چه تأثیری داشته است. در پاسخ به این پرسش این فرضیه مورد آزمون قرار گرفته است که هویت دوگانه بزرگ- قدرتی روسیه که در فرایند رابطه پیچیده عشق و نفرت نسبت به دیگریِ غربی شکل گرفته است، به بازتولید هویت دوگانه در گفتمان قدرت نرم روسیه در مسیر تلاش برای به دست آوردن منزلت و نفوذ در صحنه بین المللی منجر شده است. یافته های نوشتار نشان می دهد که گفتمان قدرت نرم روسیه دو وجه متعارضِ سازگار و ناسازگار با قدرت نرم هژمونیک غرب دارد. سازگاری و همراهی با قدرت هژمونیک غرب تا جایی پذیرفته شده است که با هویت بزرگ- قدرتی روسیه و تأمین نفوذ و جایگاه آن برخورد نداشته است. در غیر این صورت، روس ها به پردازش گفتمان خاص روسی از قدرت نرم روی آورده اند که در مخالفت با گفتمان هژمونیک غربی قرار داشته است. برای تحلیل این معمارواره (پرابلماتیک) رویکرد تفسیری به کار گرفته و مفهوم هژمونی فرهنگی را به عنوان چارچوب نظری نوشتار برگزیده ایم.
نقش قدرت های بزرگ در تحولات حقوق بین الملل؛ با تأکید بر روسیه و ایالات متحده آمریکا
منبع:
دانش تفسیر سیاسی سال سوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸
95-128
حوزههای تخصصی:
برخی از صاحب نظران روابط بین الملل، مانند رئالیست ها، معتقدند حقوق بین الملل در راستای تحقق اهداف قدرت های بزرگ و در سایه آن شکل گرفته و رشد یافته است. بعبارتی قدرت های بزرگ نقش تعیین کننده ای در شکل دادن، تثبیت و حمایت از حقوق بین الملل دارند. به منظور بررسی مسئله حاضر، این سؤال مطرح می شود که قدرت های بزرگ نظام بین الملل چگونه در تحولات حقوق بین الملل نقش آفرینی می کنند؟ به نظر می رسد قدرت های بزرگ با توسل به توانمندی های مختلفی که دارند، از طریق نهادسازی، شکل دادن به معاهدات و هنجار سازی نقش کلیدی در این زمینه ایفا می کنند. هدف مقاله حاضر بررسی نقش و عملکرد قدرت های بزرگ به ویژه روسیه و امریکا در چگونگی ایجاد و گسترش حقوق بین الملل است. در این راستا بر مبنای روش توصیفی-تحلیلی و با داده های تاریخی به نقش قدرت های بزرگ نظام بین الملل در ایجاد و گسترش حقوق بین الملل پرداخته شود.
بررسی ظرفیت ها و چالش های هند برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ با رویکرد آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره هشتم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۹
157 - 186
حوزههای تخصصی:
وضعیت کشورهایی همچون: انگلستان، چین، روسیه و فرانسه به عنوان قدرت های بزرگ در نظام بین الملل، بیانگر این است که تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ، نیازمند فعال کردن ظرفیت های داخلی، منطقه ای و بین المللی خاصی است و نبودِ هر یک از این مؤلفه ها می تواند به عنوان مانعی در راستای تبدیل شدن به یک قدرت تأثیرگذار در سطح بین المللی عمل کند. در ارتباط با هند نیز همین وضعیت صادق است. این کشور اگرچه به عنوان ابرقدرت فناوری، بزرگترین دموکراسی جهان و صاحب دومین جمعیت بزرگ جهانی شناخته می شود؛ اما از نظر اقتصادی، سیاسی- امنیتی و نظامی- فرهنگی با تهدیدات جدی روبه روست؛ برای مثال، بیش از 400 میلیون نفر از جمعیت این کشور با درآمد روزانه یک دلار امریکا زندگی می کنند، در سطح منطقه ای دارای چالش های جدی با چین و پاکستان است که به راحتی قابل حل و فصل نیست و از نظر بین المللی نیز به عنوان یک قدرت تأثیرگذار به رسمیت شناخته نشده است. هدف این پژوهش، بررسی فرصت ها و چالش های هند برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ با لحاظ مؤلفه های اقتصادی، سیاسی و نظامی- امنیتی بین المللی است. روش پژوهش مورد استفاده در این مقاله آینده پژوهی بوده است.
سیاست خارجی جدید آمریکا؛ افول از جایگاه ابرقدرت به جایگاه قدرت بزرگ جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
93 - 109
حوزههای تخصصی:
سیاست خارجی به خصوص در حوزه اعمالی یکی از نشانه ها و نمودهای میزان قدرت و جایگاه هر بازیگری در ساختار نظام بین الملل است، زیرا عموماً بر اساس مقدورات، ظرفیت ها، محذورات و محدودیت های داخلی، منطقه ای و بین المللی اتخاذ می شود. این مقاله در پی پاسخ به این سؤال است که سیاست خارجی جدید ایالات متحده آمریکا با توجه الزامات و مؤلفه های سیاست خارجی یک ابرقدرت در ساختار نظام بین الملل، چه جایگاهی را برای این کشور در ساختار نظام بین الملل تعریف می کند. در این نوشتار تلاش شده تا به بررسی جایگاه ایالات متحده آمریکا به عنوان یک ابرقدرت در ساختار نظام بین الملل از طریق تحلیل کنش ها و واکنش ها، جهت گیری ها، سوگیری های سیاست خارجی جدید این کشور پرداخته شده و همچنین با استفاده از گزاره ها و مفاهیم برگرفته از نظریات موجود روابط بین الملل و سیاست خارجی که به تبیین جایگاه بازیگران در سلسله مراتب قدرت در ساختار نظام بین الملل می پردازند، الزامات و مؤلفه های یک ابرقدرت را استحصال و با مقایسه سیاست خارجی جدید ایالات متحده آمریکا به بررسی جایگاه جدید این کشور در ساختار نظام بین الملل پرداخته گردد. با نگاهی به سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا چه در حوزه اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت و چه در حوزه اعمال و اقدام همچون اقدامات ضدنهادی، کاهش توان اجماع سازی بین المللی از طریق اقناع سازی، کاهش گزینه های پیش رو، افزایش انفعال در پرونده های مهم منطقه ای و بین المللی تأثیرگذار بر موازنه قوا شاهد تحولاتی هستیم که نشان از افول جایگاه این کشور در ساختار نظام بین الملل از یک ابرقدرت نظام ساز و هژمون به جایگاه یک قدرت بزرگ جهانی است.
هویت ملی روسیه در دوران پساشوروی؛ تغییر یا تداوم هویتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فدراسیون روسیه با فروپاشی اتحاد شوروی شکل گرفت، اما دولتی قدیمی محسوب می شود که برخلاف تغییر مکرر نامش، از دیدگاه هویتی توانسته است در سه دوره اصلی تاریخ، تزارها، شوروی و پساشوری (روسیه مدرن) ویژگی های اصلی هویتی خود را حفظ کند. به بیانی، ورود روسیه از دوره ای به دوره دیگر که نخست با انقلاب 1917 و سپس با فروپاشی همراه بود، سبب شد در ساختار و فرهنگ سیاسی دولت تغییر ایجاد شود، اما شاخص های اصلی هویت روسی دچار تغییر نشده است؛ زیرا تعریف هویت روسی بر اساس شاخص ملی (اقتدارطلبی) و بین المللی (قدرت بزرگ) از عصر تزارها تا استالین و پوتین در عصر مدرن تداوم دارد. نمادهای عینی این شاخص ها در دوره پساشوروی آشکار است که از نظر بیشتر نویسندگان، روسیه در اوج سرگشتگی هویتی و در تلاش برای یافتن هویتی مستقل به سر می برد. با توجه به آنچه گفتیم، این پرسش مطرح می شود که چگونه فروپاشی اتحاد شوروی بر ادراک رهبران و مردم روسیه در مورد هویت ملی اثر گذاشت؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که فروپاشی اتحاد شوروی مرزها و وابستگی های شوروی را دچار تغییر و فروپاشی کرد، اما ادراک مردم و رهبران از مفهوم هویت ملی بر اساس اقتدارطلبی و قدرت بزرگ از دوره های پیشین تداوم یافته و دچار تغییر نشده است. در این نوشتار تبیین و تحلیل موضوع را با استفاده از رویکرد تفسیری روش تاریخی - تطبیقی و آزمون فرضیه را در چارچوب نظریه سازه انگاری با تأکید بر مؤلفه هویت انجام می دهیم.
کارکرد اتحادیه اقتصادی اوراسیائی در پرتو نقش قدرت بزرگ در ذهنیت روسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جمهوری های پیشین اتحاد شوروی همواره در میان اولویت های سیاست خارجی فدراسیون روسیه در طول سه دهه گذشته در جایگاه نخست قرار داشته اند. سیاست های روسیه برای حفظ نقش ویژه اش در این جمهوری ها و تحکیم روابط با آن ها با چالش های زیادی نیز روبه رو شده است، در نتیجه روزبه روز بیشتر تکامل یافته است. زیرا همواره منابع مادی و فکری زیادی صرف بهبود اثربخشی و کارایی سیاست ها و تصمیم های روسیه در این منطقه شده اند. در این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش هستیم که برداشت نخبگان سیاسی حاکم بر روسیه از جایگاه شایسته کشورشان در نظام بین الملل چگونه در کارکردهای اتحادیه اقتصادی اوراسیائی به عنوان ابتکار منطقه گرایی منعکس شده است؟ این نوشتار، پژوهشی کیفی است که با بهره گیری از روش های واکنش ناپذیر گردآوری و تحلیل داده ها و با تکیه بر داده های کمی و کیفی موجود نوشته شده است. گفتمان حاکم بر روسیه این کشور را «قدرتی بزرگ» می داند که داشتن حوزه نفوذ و رهبری یک گروه قدرت یا یک قطب در جهان چندقطبی، هم حق انکارناپذیر آن و هم یکی از ابزارهای مهم حفظ و تحکیم این جایگاه است. بنابراین نهادینه سازی این حوزه نفوذ به صورت پررنگ تر در دستور کار سیاست خارجی مسکو قرار گرفت و اتحادیه اقتصادی اوراسیائی یکی از جدی ترین طرح هایی است که این انتخاب هویتی در آن تجسم یافته است. چارچوب مفهومی این نوشتار، برگرفته از آن چیزی است که در نظریه های مختلف روابط بین الملل در مورد قدرت های بزرگ یا قدرت های منطقه ای در دوران پساجنگ سرد گفته شده است.
اشاعه سواری مجانی توسط بازیکن قدرتمند در ساختار شبکه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات اقتصادی دوره ۵۰ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۳)
925 - 958
حوزههای تخصصی:
تا کنون، در ادبیات اقتصادی، بررسی هایی که درباره همکاری یا سواری مجانی توسط افراد در گروه به وسیله نظریه بازی ها انجام گرفته فقط بر اساس تفکر همسانی بازیکنان گروه استوار بوده است و در بیشترِ موارد نتایج نشان دهنده غلبه استراتژی سواری مجانی و تک ریختی شدن مدل است. در این مطالعه به بررسی سواری مجانی در گروه در صورت ناهمسانی بازیکنان گروه در فضای شبکه های اتصالی دنیای کوچک پرداخته شده و از طریق موضوع بازی های تکاملی در نظریه بازی ها تفاوتِ بازیکنان با تعداد اتصالات و ارتباطات آنان با یکدیگر نشان داده شده است. بازیکنی که در گروه دارای بیشترین ارتباطات باشد قدرت بزرگ نامیده می شود. بنابراین، به بررسی استراتژی انتخابی این قدرت بزرگ، با توجه به شرایط و اتصالات مدل، پرداخته شده است. تابع قدرت برای بررسی میزان قدرت بازیکنان در مدل تعریف شده است؛ با این تابعِ قدرت میزان قدرت بازیکن قدرتمندِ گروه تقسیم بندی و نتایج ناشی از پیروی از استراتژی سواری مجانی توسط او ارائه خواهد شد. با توجه به میزان ارتباطات قدرت بزرگ و همچنین با توجه به ساختار شبکه ای مورد بررسی، اثر سواری مجانیِ قدرت بزرگ در حالت های مختلف بررسی می شود. از طریق مفاهیم و روش های تعریف شده در این مطالعه، مطالعه موردی در خصوص بررسی کاهش سقف تولید در صدوشصت وششمین جلسه کشورهای عضو اوپک در نوامبر ۲۰۱۴ ارائه می شود.
نقش کریدور اقتصادی چین-پاکستان از منظر جایگاه نوین چین در نظام بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای سیاسی سال چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۶
39 - 59
حوزههای تخصصی:
ظهور چین به عنوان یک قدرت بزرگ در نظام بین الملل سبب شده این کشور در سیاست خارجی خود رفتارهای نسبتاً متفاوتی را نسبت به گذشته در پیش بگیرد. مهمترین رفتار چین را می توان در قالب ابتکار کمربند و راه بیان کرد. این ابتکار ضمن دور کردن امکان مواجهه چین با آمریکا در آسیای شرقی، می تواند موجبات تداوم رشد بیجینگ را نیز در پی داشته باشد. ابتکار «کمربند و راه» خود شامل پروژه های متعددی است که عمدتاً باعث منجر به تمرکز بیشتر بیجینگ بر مناطق غرب جغرافیایی این کشور می شود. در این میان، پاکستان به سبب موقعیت جغرافیایی آن که در حاشیه اقیانوس هند و دریای عربی واقع شده نقش حیاتی در سیاست خارجی نوین چین پیدا کرده است. کریدور اقتصادی چین-پاکستان که در سال 2015 آغاز شد به خوبی اهمیت و جایگاه پاکستان و افزایش روابط دو کشور را نمایان می سازد. این مقاله با روش تحلیلی-تبیینی و با اتکاء بر منابع کتابخانه ای به دنبال بررسی نقش کریدور اقتصادی چین-پاکستان از منظر جایگاه نوین چین در نظام بین الملل است. نتایج نشان می دهد، مهم ترین مزایای کریدور برای چین که می تواند پیش برنده سیاست خارجی چین در شرایط کنونی نظام بین الملل باشد را می توان در قالب گزاره های چون، نقش کریدور اقتصادی به عنوان نماد بارز حضور فرامرزی چین، الزامات ایفای نقش یک قدرت بزرگ جهانی، کسب منافع اقتصادی و تقویت دامنه نفوذ چین از نفوذ ژئواکونومیک به ژئواستراتژیک، کمک به تعدیل نگرانی های امنیتی چین و در نهایت پیشبرد الگوی اقتصادی نوین چین را بیان کرد.
چین از ثروت به توسعه طلبی دریایی(مقاله علمی وزارت علوم)
به طور کلی چین در طول تاریخ پیوسته یک امپراتوری قدرتمند محسوب می شده است. در پی انقلاب صنعتی دولت های مدرن غربی قابلیت های نظامی نوینی کسب کردند که آنها را به پیش روی در دریاها قادر می نمود. در میانه قرن نوزدهم کرانه های دریایی چین که برای قرن ها به سبب وسعت اقیانوس ها سبب امنیت خاطر امپراتوری چین از جانب مرزهای جنوبی و جنوب شرقی می شد به حوزه ای برای افزایش آسیب پذیری های چین در برابر قدرت های استعماری غرب تبدیل شد. تا قرن نوزدهم در پی انقلاب صنعتی کسب قدرت دریایی به مشخصه ای برای قدرت های بزرگ تبدیل شده بود. نیروی دریایی انگلستان و دیگر قدرت های استعمارگر غربی نقشی کلیدی در شکست دادن چین در میانه قرن نوزدهم ایفا کرد. به طور کلی در عصر مدرن یک الگوی تاریخی در این زمینه شکل گرفته است که قدرت های بزرگ غالبا قدرت هایی دریایی نیز هستند. این مقاله به تحول در نیروی دریایی چین پرداخته است و این گونه نتیجه گیری می کند که ثروت و گسترش منافع چین در طول بیش از سه دهه گذشته منابع و نیز ضرورت های امنیتی پکن را برایتبدیل شدن به یک قدرت دریایی بسط داده است.
بیشینه سازی قدرت روسیه درقبال بحران اوکراین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
)سیاست خارجی سال ۲۸ پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۱)
551 - 577
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی سیاست خارجی روسیه در قبال بحران اوکراین می پردازد و در پی این است که الگوی رفتاری روسیه در این بحران را مورد تحلیل و کنکاش قرار دهد و در این راستا این پرسش را مطرح می کند که چرا روسیه در قبال بحران اوکراین رویکرد تهاجمی درپیش گرفت و هدف روسیه از اتخاذ این سیاست چه بوده است؟ بحران اوکراین و الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه، وضعیتی جدید را در مناسبات بین المللی ایجاد کرد. این بحران باعث تقابل قدرت های بزرگ در صحنه منطقه ای و جهانی شد. فرصت طلبی روسیه از این بحران و رویارویی با آمریکا و غرب برای نمایش قدرت خود در عرصه جهانی، دوران جنگ سرد را به ذهن متبادر می کرد. روسیه درصدد تقابل نظامی با غرب نیست. این کشور ازیک سو با توجه به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سوریه و تسلط بشار اسد بر مناطق استراتژیک کشورش و از سوی دیگر، پیروزی در خارج نزدیک و تسلط بر شبه جزیره کریمه، درصدد بیشینه سازی قدرت خود در برابر قدرت های بزرگ دیگر است. برای تبیین این موضوع از رویکرد نظری رئالیسم تهاجمی بهره گرفته شده است.
علت های تغییر رویکرد روسیه در برابر جنگ های اول و دوم قره باغ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از بحران های مهم و حل نشده منطقه قفقاز جنوبی پس از فروپاشی اتحاد شوروی از سال 1991 بحران منطقه قره باغ کوهستانی است. جنگ قره باغ در میان جمهوری آذربایجان و ارامنه منطقه خودمختار قره باغ کوهستانی بوده و مرحله های متفاوتی را پشت سر گذاشته است. روسیه به عنوان یکی از بازیگر ان مهم منطقه ، پس از فروپاشی اتحاد شوروی و اعلام استقلال جمهوری های تشکیل دهنده آن، در پی حفظ نفوذ خود در این منطقه بوده و در این بحران نیز نقش مؤثری داشته است. در این نوشتار سیاست روسیه در مورد جنگ های اول و دوم قره باغ را بررسی می کنیم و به دنبال یافتن پاسخ مناسب برای این پرسش هستیم که چه علت ها و عامل هایی رویکرد روسیه را در مورد جنگ دوم قره باغ تغییر داده است؟ چارچوب مفهومی پژوهش، مبتنی بر مفاهیم قدرت بزرگ و قدرت منطقه ای است. با روش تک نگاری، این فرضیه را بررسی می کنیم که «تغییرهای سیاسی سال 2018 در ارمنستان و سیاست های غرب گرایانه دولت پاشینیان، در تغییر رویکرد روسیه در برابر جنگ دوم قره باغ، نقش اساسی داشته است». مطالعه نویسندگان در این پژوهش، فرضیه بیان شده را تایید می کند.