در دهه اخیر سیاست گذاران روس در آیین جدید سیاست خارجی روسیه به قدرت نرم، جایگاه ویژه ای بخشیدند تا از این رهگذر به ترمیم چهره بین المللی روسیه، مقابله با انقلاب های رنگی و حفظ رژیم های طرفدار روسیه کمک کنند. با پذیرش این فرضیه که توجه به قدرت نرم، ابزاری برای به دست آوردن منزلت و قدرت در جهان معاصر است، نوشتار حاضر درپی پاسخ گویی به این پرسش است که روس ها برای به دست آوردن منزلت و قدرت، چگونه به مفهوم بندی گفتمان قدرت نرم روسیه پرداخته اند. در این میان، قدرت هژمونیک غرب بر درک آن ها از این مقوله چه تأثیری داشته است. در پاسخ به این پرسش این فرضیه مورد آزمون قرار گرفته است که هویت دوگانه بزرگ- قدرتی روسیه که در فرایند رابطه پیچیده عشق و نفرت نسبت به دیگریِ غربی شکل گرفته است، به بازتولید هویت دوگانه در گفتمان قدرت نرم روسیه در مسیر تلاش برای به دست آوردن منزلت و نفوذ در صحنه بین المللی منجر شده است. یافته های نوشتار نشان می دهد که گفتمان قدرت نرم روسیه دو وجه متعارضِ سازگار و ناسازگار با قدرت نرم هژمونیک غرب دارد. سازگاری و همراهی با قدرت هژمونیک غرب تا جایی پذیرفته شده است که با هویت بزرگ- قدرتی روسیه و تأمین نفوذ و جایگاه آن برخورد نداشته است. در غیر این صورت، روس ها به پردازش گفتمان خاص روسی از قدرت نرم روی آورده اند که در مخالفت با گفتمان هژمونیک غربی قرار داشته است. برای تحلیل این معمارواره (پرابلماتیک) رویکرد تفسیری به کار گرفته و مفهوم هژمونی فرهنگی را به عنوان چارچوب نظری نوشتار برگزیده ایم.