مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
رالز
منبع:
علوم سیاسى ۱۳۸۳ شماره ۲۶
حوزه های تخصصی:
دستاورد فکرى برجستهترین فیلسوف سیاسى غرب در قرن بیستم، جان رالز(1921 - 2002) طى بیش از چهار دهه تلاش علمى در حوزه فلسفه سیاسى ارایه قرائتى از لیبرالیسم است که در عین وجوه اشتراک فراوان با سنت لیبرالیسم، مشتمل بر رویکرد بدیع و تازهاى در تقریر و توجیه جان مایههاى اصلى این مکتب سیاسى - فلسفى مىباشد.
تلاش فکرى رالز به دو دوره تقسیم مىشود و محصول این دو دوره، ارایه دو قرائت متفاوت از لیبرالیسم است: مرحله نخست اندیشه سیاسى وى که در کتاب مشهور وى یعنى نظریه عدالت متبلور مىشود، رویکردى فلسفى - اخلاقى به عدالت اجتماعى را به تصویر مىکشد و محصول آن قرائتى از لیبرالیسم است که بر دکترین اخلاقى و فلسفى خاصى تکیه زده است.رالز در دوره دوم تفکر سیاسى خویش با طرح نظریه «عدالت سیاسى» و «لیبرالیسم سیاسى» بر آن است که مىتوان قرائتى از لیبرالیسم و عدالت اجتماعى ارایه داد که برخلاف کتاب نظریه عدالت بر هیچ نظریه و دکترین جامع اخلاقى و فلسفى خاصى مبتنى نباشد.مقاله حاضر به قرائت اخلاقى رالز از لیبرالیسم مىپردازد و لیبرالیسم سیاسى که محصول دوران متأخر اندیشه ایشان است، از میدان بررسى و تحلیل انتقادى ما خارج است.
ضرورت خیرهای اولیه و مسئلة بی طرفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جان رالز در نظریة خود دربارة عدالت، در حالی که پردة جهل در وضع نخستین را موجب نادیده گرفتن تمامی اطلاعات، مقام، موقعیت سیاسی و اجتماعی، و ویژگی های روان شناختی نمایندگان می داند، در چنین وضعی وجود خیرهای اولیه را ضروری می داند. علاوه بر آن، ضرورت مزبور به نظر وی ناقض بی طرفی و انصاف در وضع مذکور نیز نیست. در این مقاله، ضرورت مذکور تبیین و بی طرفی خیرهای اولیه واکاوی خواهدشد. به نظر می رسد که بی طرفی مذکور چندان که رالز می گوید قابل دفاع نیست.
تحلیل فلسفی روش شناسی جان رالز در استخراج معیار عدالت اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جملة مهمترین عناصر فرهنگی هر جامعه، عدالت و میزان توجه آن جامعه به عدالت است، طوری که نگرش هر جامعهای به عدالت، دیگر عناصر هویتبخش آن جامعه را روشن میکند. این مقاله در نظر دارد با بهرهگیری از روش تحلیل فلسفی، به کنکاشی در روششناسی نظریة عدالت رالز بپردازد. نظریة عدالت رالزی از جملة اصلیترین نظریات معاصر مغرب زمین است که بررسی و نقد آن میتواند ما را به رویکردی مناسب برای ارائة مبانی نظری و اجرای طرحهای عدالتمدارانه نزدیک سازد. از نظر این پژوهش، مهمترین ابتکار رالز به روششناسی وی بازمیگردد. او با شیوة تحلیل مفهومی و با ابزار قراردادگرایی (با تکامل نظریة قرارداد اجتماعی لاک، روسو و کانت) به تأسیس اصول عدالت میپردازد. بیشترین تکیة وی در راه رسیدن به اصول عدالت، بر منصفانه بودن روش رسیدن به اصول عدالت است، و برای این هدف، افراد را در یک موقعیت اولیة فرضی به تصویر میکشد که در پس پردة جهل به آیندهشان، دربارة اصول عدالت تصمیم میگیرند و سرانجام، به دو اصل کلی میرسند. البته روششناسی وی با نقدهایی از حیث جامع و مانع بودن مواجه است که در انتهای مقاله تبیین میشود.
رویة بر ساخت گرایانة رالز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریة عدالت جان رالز با رویه ای برساخت گرایانه ارائه و صورت بندی شده است. رالز ادعا می کند که رویه ی برساخت گرایانه خود را بدون پیش فرض های متافیزیکی بیان کرده است. برای بررسی ادعای رالز، رویة برساخت گرایانة او در سه مرحله پی گیری می شود: 1- در کتاب نظریه ای درباره عدالت، رالز درصدد رسیدن به اصول اخلاقی، با توجه به موقعیت اولیه است؛ موقعیتی که حتی می تواند اصول اخلاقی دیگری را نیز ارائه کند، همچنین او برداشت های متافیزیکی را در مورد طبیعت انسان با توجه به موقعیت اولیه بیان می کند. 2- در مقاله «برساخت گرایی کانتی در نظریه اخلاقی»، در بحث از این نوشته به تحول رویة رالز اشاره می شود کهدرآن،موقعیت اولیه کم رنگ شده و ایده های شهودی جوامع دموکراتیک مورد نظر قرار می گیرد. 3- در کتاب لیبرالیسم سیاسی، تحول رویة رالز آشکارتر می شود؛ در آنجا نیز این رویه با توجه به اجماع همپوش و عقل عمومی بررسی می شود. نهایتاً به این نتیجه می رسیم: حتی در لیبرالیسم سیاسی که رالز می خواهد عدالت سیاسی و نه متافیزیکی بیان کند، نمی تواند بدون پیش فرض متافیزیکی، مفهومی از عدالت را بیان کند و در نتیجه رویة برساخت گرایانة رالز، به رغم نظر خود او رویه ای ناقص است و کامل نیست.
خطرهای خیرخواهی: تبیین و تحلیل اصل بیشینه سازی خیر در اخلاق هنجاری و نقد جان رالز بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، نخست، اصل «بیشینه سازی خیر» را تبیین و تحلیل می کند و سپس نقدهای گوناگون رالز را بر آن مطرح می کند. رالز نخستین فیلسوفی است که، علاوه بر طرح انتقادهای منسجم و نظام مند از این اصل، نظام جامع جایگزینی را نیز ارایه می کند. باوجوداین، آثاری که در این حوزه نوشته شده اند به ویژه آثار فارسی غالباً از یک جهتِ بسیار مهم رنجورند و آن عدم تفکیک جبهه های مختلف و گاه موازیِ رالز برای حمله به گونه های گوناگون این اصل است. این مقاله، با تفکیک نقد رالز در بخش های 5 و 6 در فصل یکم از قسمت یکم نظریه ای درباره عدالت از نقد او در بخش های 27، 28، 29 و 30 در فصل سوم از قسمت یکم آن، نشان می دهد که اولاً نقد رالز بر تفسیر مبتنی بر «بیشینه سازی سرجمع کلی خیر/فایده» با نقد او بر تفسیر مبتنی بر «بیشینه سازی میانگین خیر/فایده» متفاوت است و ثانیاً رالز از دو راه کار مختلف برای نقد این اصل استفاده می کند که یکی از آن دو مستقل از نظریه ایجابی او (عدالت انصافی) است و دیگری وابسته به آن.
توجیه کیفر در سامانه عدالت به مثابه انصاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه عدالت به مثابه انصاف، برگرفته از تفکر جان رالز، یکی از مشهورترین فیلسوفان سیاسی لیبرال در قرن بیستم است. رالز در شرح «نظریه عدالت» از توجیه کیفر غافل نبوده و آخرین دیدگاه ها و راهکارهای خود را هرچند موجز و گذرا، در خصوص نهاد مجازات ارائه می کند. دیدگاه این اندیشمند در اثر معروف «نظریه عدالت» کاملاً متفاوت از نگاهی است که وی پیش از این در مقاله «دو مفهوم از قواعد» بیان کرده است. او در مقاله اخیر می کوشد آموزه های «مکافات گرایی» و «فایده گرایی» را در توجیه کیفر با هم پیوند دهد و هر یک را در جایگاه مناسبی بنشاند. به نظر می رسد رویکردی که رالز در «نظریه عدالت» در توجیه نهاد کیفر عرضه می کند، دکترین پیشین او را در مقاله «دو مفهوم از قواعد» نسخ کرده است. نوشته حاضر می کوشد تا ضمن طرح مقوله کیفر در سامانه عدالت به مثابه انصاف، صحت دیدگاه مذکور را به اثبات رساند.
پست سکولاریسم؛ مذهب و حوزه عمومی در اندیشه یورگن هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تجدید حیات مذهبی معاصر نه تنها این واقعیت را آشکار ساخته که در شرایط معاصر مذهب خوب یا بد جایگاه جدید و برجسته ای در سیاستهای داخلی و بین المللی در سرتاسر جهان کسب کرده و دیگر محتوایی جدا شده از حوزه سیاسی و عمومی نیست، بلکه نظریه سکولاریزاسیون را نیز به چالش کشیده و توجه جامعه شناسان و اندیشمندان اجتماعی را به خود جلب کرده است. یورگن هابرماس نیز با طرح مفهوم پست سکولاریسم تلاش می کند مسئله مذهب و نقش آن در حوزه سیاسی و عمومی جوامع لیبرال دمکراتیک کنونی را به بحث بگذارد و به درکی از این مسئله دست یابد که مومنان مذهبی چگونه می توانند به طور کامل در سیاستهای لیبرال دمکراتیک جوامع کثرت گرای مدرن مشارکت کنند. مقاله حاضر درصدد است ضمن اشاره به زمینه های جامعه شناختی که توجه هابرماس را به مسئله مذهب جلب کرده اند، آراء او درباره نقش مذهب در حوزه عمومی و تفاوت های استدلال او با متفکران لیبرال و به طور خاص جان رالز را به بحث بگذارد.
حسادت و سیاست؛ نوزیک در برابر رالز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رالز برای ایجاد وضعیتی منصفانه و بی طرفانه در وضع نخستین جهت تدوین اصول عدالت، با فرض اصل عدم نفع متقابل در وضع مذکور، ویژگی های روان شناختی نمایندگان همچون نوع دوستی و حسادت که قابلیت تأثیرگذاری بر تدوین اصول عدالت را دارند، از وضع مذکور حذف می کند. اما برخی از رقبای فکری وی همچون روبرت نوزیک که یکی از پایه گذاران مکتب لیبرتارین است، از دیدگاه رالز انتقاد می کند و روش وی را نه تنها منصفانه و بی طرفانه نمی داند بلکه آن را خلاف طبع بشر و ناروا می شمرد. وی حذف حسادت از وضع نخستین را غیرقابل دفاع می داند زیرا طبیعت آدمی با تمام ویژگی هایش باید در یک نظریه سیاسی در نظر گرفته شود. بااین حال نوزیک نظریه رالز را نیز خالی از حسادت نمی داند. به نظر وی، ازجمله اصولی که در نظریه رالز باعث به وجودآمدن حسادت می شود، اصل تفاوت است. در این مقاله انتقادات نوزیک تحلیل می شود و به این سؤالات پاسخ داده می شود که آیا درنظرگرفتن ویژگی حسادت در تدوین نظریه عدالت ضروری است؟ همچنین آیا نظریه عدالت رالز، خود موجد حسادت است؟ نقد و بررسی آرای رالز و نوزیک در چارچوب تحلیل محتوا و مقایسه ایست.
بررسى تطبیقى نظریات «عدالت» شهید صدر و جان رالز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«عدالت» مفهومى است که بشر همواره به دنبال آن بوده و نظریه پردازان آرمان شهر، جامعه ایده آل خود را بر پایه آن بنا کرده اند. قرآن عدالت را هدف بعثت انبیا مى داند. یکى از مهم ترین ابعاد عدالت، «عدالت توزیعى» یا «عدالت اقتصادى» است. یکى از این اندیشمندان جان رالز، با طرح نظریه «عدالت به مثابه انصاف» کوشیده است مفهوم «عدالت» را در بستر لیبرالیسم تبیین کند که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. اسلام نیز به «عدالت توزیعى» توجه ویژه نشان داده و اندیشمندان مسلمان از جمله، شهید صدر، عدالت توزیعى را یکى از سه رکن مکتب اقتصادى اسلام مى داند و با طرح نظریه «توازن»، عدالت توزیعى را از دیدگاه اسلام، تبیین کرده است. این پژوهش به روش تحلیلى و تطبیقى این دو نظریه را بررسى کرده و تبیین نموده است که با وجود شباهت ظاهرى دو نظریه، در موضوعاتى همچون توجه به عدالت توزیعى و جایگاه فقرا، تمایزهاى مهمى میان این دو وجود دارد؛ مثل تمایز در منشأ عدالت، تمایز در مبانى، و تمایز در قلمرو. این پژوهش بیان مى کند که نظریه رالز با توجه به مبانى آن، قابل طرح و اجرا در جوامع مذهبى و غیرلیبرال نیست.
فقر جهانی و عدالت جهان میهنانه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
فقر از مسائلی است که نظریه پردازان عدالت و عدالت خواهان همواره نگران آن بوده اند و دغدغه حل آن را داشته اند. شکاف فزاینده میان کشورهای ثروتمند و تهی دست، گسترش فاجعه آمیز فقر جهانی را در پی داشته و حل این مسئله را بیش از پیش ضرورت بخشیده است. ملی گرایی حاکم بر نظریه هنجاری سیاسی، برخی از نظریه پردازان معاصر، مانند رالز را به این نتیجه رسانده است که در ترسیم اصول عدالت، مرزهای ملی را مهم بشمارند و برخورد با فقر را در عرصه داخلی و عرصه بین المللی پیرو اصولی متفاوت قرار دهند. جهان میهن گرایان با مخالفت با این دیدگاه کوشیده اند با نامربوط دانستن مرزهای ملی از نظر اخلاقی، آموزه عدالت جهان میهنانه را طرح کنند. مقاله حاضر با نگاهی گذرا به جهان میهن گرایی معاصر، به بررسی چگونگی طرح این آموزه در چارچوب رهیافت های مختلف می پردازد.
بازشناسی انتقادی فلسفه سیاسی مایکل سندل در مناسبات اخلاق و سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
مایکل سندل فیلسوف سیاسی مشهور معاصر از نحله « جامعه گرایان یا جماعت گریان» و از منتقدان جان رالز نظریه پرداز مشهور «عدالت» در جهان غرب محسوب می شود. سندل در کتاب فلسفه عمومی که حاوی مقالاتی از نوشته های او در باب «اخلاق در سیاست» است به تشریح آموزه های فلسفی- سیاسی خود با رویکردی آشکار و مصداقی پرداخته است. در این کتاب سندل که شهرت اصلی او به دلیل قوت در بیان و سوق دادن مباحث انتزاعی فلسفه سیاسی به مسائل عینی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است تلاش می کند تا مناسبات اخلاق و سیاست به ویژه در جامعه ی آمریکا و با توجه به مصادیق عینی و نمونه های ملموس و قابل فهم برای عموم مردم را مورد مداقه و ارزیابی قرار دهد. در مطالعه انتقادی این رساله ی سندل ضمن بازشناسی فرازهای مهم فلسفه سیاسی وی با آموزه های سندل در باب مناسبات اخلاق و سیاست دیدگاه وی در نقد نظریه عدالت رالز در لیبرالیسم مورد واکاوی قرار خواهد گرفت. روش تحلیل در این پژوهش نیز توصیفی- تحلیلی است.
مداخلات بشردوستانه از دیدگاه شهید مطهری(ره) و جان رالز
حوزه های تخصصی:
پس از استقرار دکترین جنگ عادلانه در عالم مسیحیت و دکترین دفاع از مستضعفان و ستمدیدگان و جهاد در نظام حقوقی اسلام، حمایت از جان و عزت و کرامت بشر در زمره امور مشروعی تلقی شد که حمایت از آن ها موافق با عدالت فرض شده و توسل به زور نیز در جهت احقاق این حقوق اخلاقاً موجه است. این اقدام به دلیل محدودیت قانونی توسل به جنگ، عنوان مداخله بشردوستانه را به خود گرفته است. امروزه نفی تهاجمی بودن مداخلات، موضوعی مورد اتفاق همگان است. طرفداران گفتمان های اخلاقی وظیفه شناس یا تکلیف مدار ازجمله شهید مطهری(ره) و جان رالز، برخلاف نتیجه گرایان که خیر و منفعت را بر حق مقدم می دارند، افعال اخلاقی و درست را به تبع انطباق آن ها با یک هنجار اخلاقی یا یک حق می شناسند. این هنجارها می بایست از سوی مکلفین تبعیت شوند و این ارتباط میان تکالیف و مکلفین، قرائت عامل گرا یا مکلف گرا از گفتمان اخلاقی یادشده را تشکیل می دهد. در مقابل، در نظریات قراردادمدارانه از وظیفه شناسی، اعمال اخلاقاً موجه، منبعث از اصولی هستند که مردم در یک قرارداد اجتماعی مناسب می پذیرند. تفاوت دیدگاه شهید مطهری(ره) و رالز را می توان در پرتو این دو قرائت از وظیفه-شناسی دریافت.
خیرهای اولیه و ترویج فرد گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۴ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴
875 - 891
حوزه های تخصصی:
از نظر جان رالز با توجه به فقدان بسیاری از اطلاعات و آگاهی ها در پس پرده جهل، فرض خیرهای اولیه ضروری است. وی برخی مقدمات ذهنی و عینی برای رسیدن به ضرورت وجود خیرهای مذکور را مؤلفه ای منصفانه و بی طرف بیان می کند که در این مقاله به آن خواهیم پرداخت. اما آنچه که قابل تأمل است، بی طرفی ادعاشده در فهرست خیرهای اولیه است. به نظر می رسد که خیرهای مذکور ترویج نوعی خاص از فرهنگ سیاسی، یعنی فردگرایی، باشد.
نقد و بررسی کتاب برابری و جانب داری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال نوزدهم مهر ۱۳۹۸ شماره ۷ (پیاپی ۷۱)
289-305
برابری و جانب داری از آثار تامس نیگل فیلسوف آمریکایی صرب تبار است، که در حوزه فلسفه سیاسی نگاشته شده است. وی در این کتاب می کوشد بین خیرات شخصی و غیرشخصی چشم اندازی از یک تعامل منطقی ایجاد کند و گره اخلاقی جانب داری بین این دو مفهوم را در اندیشه و عمل بگشاید. در حوزه عمل تأکید نیگل بیش تر بر جنبه های اقتصادی برابری شهروندی است تا جنبه های فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی آن. در این مقاله، نقد و بررسی کتاب نیگل در سه بخش اصلی انجام شده است؛ نخست، صورت و ساختار ظاهری کتاب بررسی شده و سپس به نیگل و کتابش در فلسفه سیاسی دوران مدرن پرداخته ایم. درپایان محتوای اثر را تحلیل و دستاورد کتاب نیگل را در دفاع از مکتب بی طرفی مخصوصاً باتوجه به نگرش اقتصادی وی ارزیابی کرده ایم. تلاش نیگل مبتنی بر واکاوی مشکلات بین چشم اندازهای شخصی و غیرشخصی به صورت عام و هم چنین به صورت خاص در زمینه نابرابری های اقتصادی و اجتماعی با پیش فرض های بی طرفی برابری طلبانه است؛ البته این تلاش ها به راه حل مشخصی منتهی نمی شود.
بازخوانیِ مستقلات عقلی در پرتو روش استدلالی رالز: راهی در جهت بسط عقل خودبنیاد در فقه و اصول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوق تطبیقی جلد ۱۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۲)
99 - 122
حوزه های تخصصی:
شناسایی عقلانیت خودبنیاد (مستقلات عقلی) به عنوانِ منبع احکام فقهی، یکی از ظرفیت های مهم عقل گرایی در اصول فقه شیعه است. با عنایت ویژه به این ظرفیت می توان احکام فقهی را از سیطره نص گرایی خارج و هر چه بیشتر به احکام عقلی نزدیک کرد. با این وجود، به نظر می رسد که تاکنون «مستقلات عقلی» نتوانسته نقشی جدی در ایجاد احکام فقهی ایفا کند؛ زیرا، اگر آن را از منابع فقه شیعه حذف کنیم، احکام فقهی تغییر چندانی نمی کند. مقاله حاضر، به دنبالِ ریشه یابی نقش ضعیف مستقلات عقلی در روند استنباط احکام و یافتن راهی برای حل این مشکل به رشته تحریر در آمده است. در این مقاله، تلاش شده با استفاده از روش استدلالی جان رالز، مستقلات عقلی را از دو حکم کلی و مبهم «حُسن عدل» و «قُبح ظلم» فراتر ببرد و مفاهیمی عینی تر و شفاف تر را ذیل مستقلات عقلی و مفهوم عدالت تحلیل کند.
دگردوستی و سیاست: مطالعه ای تطبیقی بین جان رالز و شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دگردوستی با رواج ارزش های اومانیستی رنسانسی، در مغرب زمین به بوته فراموشی رفت و با گسترش حوزه نفوذ غرب، به شرق هم راه یافت (تاریخچه) و به همین نسبت، اصل و مقایسه آن با فرهنگ دیگر، مورد توجه جدی قرار نگرفت (پیشینه). حقوق فرد در اندیشه سیاسی، زمانی معنا می یابد که تصوری از دیگری نیز داشته باشیم. تعامل بین حقوق فرد و نیازهای دیگری تحت عنوان دگردوستی یا عبارات و واژه هایی با همین معنا و مفهوم ازسوی صاحبان اندیشه، بررسی و در پذیرش و رد آن، استدلال شده است (مسئله). بنابراین، در این مقاله پرسش مهم ناظر بر چگونگی نظر دو اندیشمند یعنی جان رالز و مرتضی مطهری درخصوص نقش دگردوستی در سیاست می باشد (سؤال). به نظر می رسد که بین دو اندیشمند، اختلاف نظر درباره نقش دگردوستی در سیاست جدی است (فرضیه). ازاین رو، غرض اصلی مقاله، فهم و تحلیل مفهوم دگردوستی و بیان ارتباط آن با سیاست نزد رالز و مطهری است (هدف). در این بررسی، یک مطالعه تطبیقی صورت خواهد گرفت که مبتنی بر داده های کتابخانه ای است و با تحلیل محتوا، نتایج مد نظر محقق خواهد شد (روش). رالز، دگردوستی را مانع عدالت سیاسی می داند؛ درحالی که مطهری، نه تنها آن را مانع عدالت سیاسی نمی داند، بلکه موجب قوام ارزش های انسانی می شمرد (یافته).
بازخوانی عدالت در اندیشه جان رالز (با تأکید بر عدالت جنسیتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
جان رالز به عنوان یکی از نظریه پردازان قرن بیستم در «نظریه عدالت» خود به تبیین دو اصل آزادی و اصل تفاوت پرداخته و نهایتاً اصل فرصت برابر را برای همه افراد جامعه پیشنهاد می دهد. در تحقیق حاضر با استفاده از منابع کتابخانه ای و با به کارگیری روش توصیفی - تحلیلی به واکاوی اصول عدالت جان رالز پرداخته و ضمن مقایسه آن در چارچوب عدالت جنسیتی، بر اساس آموزه های اسلامی مورد نقد و واکاوی قرار گرفت. بعضاً، تصور می شود که در زمینه مسائل زنان، با استفاده از نظر ایشان بتوان در تشریح اصل تفاوت، تعریف جدیدی از عدالت جنسیتی در جهان غرب ارائه داد؛ لکن در این تحقیق مشخص شد که شیوه پذیرش اصل تفاوت رالز و اولویتی که میان اصول عدالت خویش قائل است، بیانگر این معنا است که از نظر ایشان بین برابری جنسیتی و عدالت جنسیتی تفاوتی وجود ندارد. بر این اساس، ضمن تحلیل نگرش مزبور به کیفیت عدالت جنسیتی منطبق بر اصول دوگانه رالز پرداخته شده است. نتایج این تحقیق، نشان می دهد بر اساس جهان بینی اسلامی می توان به نحو بارزتری به دغدغه های موجود در زمینه عدالت به طور عام و عدالت جنسیتی به طور خاص پاسخ داد؛ به گونه ایی که نیازهای ویژه گروه های اجتماعی همچون زنان را تأمین کرد.
عدالت به مثابه انصاف و آزادی وسیع اقتصادی: تأملی انتقادی در امکان آشتی دو سنت لیبرالیسم کلاسیک و والا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳
147 - 165
حوزه های تخصصی:
جان رالز در استدلال بر اصول عدالت خویش دو اصل عدالت را با تقدمی رتبی از موقعیت نخستین استنتاج می کند. بر مبنای اصل اول، شهروندان برابر و آزاد در یک جامعه حقی برابر نسبت به وسیع ترین طرح از حقوق پایه دارند. سپس فهرست حقوق پایه را بر مبنای لوازم پرورش و کاربست دو قوه اخلاقی تنظیم می کند. رویکردی متأخر تحت عنوان «دموکراسی بازار» مدعی است بر مبنای چارچوب توجیهی رالز باید آزادی های وسیع اقتصادی را نیز در فهرست حقوق پایه قرار داد. از این رو، عدالت به مثابه انصاف مستلزم پذیرش خوانش کلاسیک از لیبرالیسم، یعنی پذیرش آزادی های وسیع اقتصادی است. این مقاله با تأملی انتقادی در این رویکرد می کوشد تا با رجوع به مبانی اندیشه رالز، ناسازگاری درونی این ادعا را نشان داده، اثبات نماید که نمی توان با استناد به چارچوبی رالزی، آزادی های وسیع اقتصادی را ذیل اصل اول قرار داد. زیرا اولاً با لوازم پرورش دو قوه اخلاقی معارض است، ثانیاً با تحقق عزت نفس در تعارض است و موجب می شود اجرای اصلِ تفاوت تضمین نشود، و ثالثاً با دریافت رالز از مفهوم موقعیت نخستین و استناد نکردن به واقعیات خاص اجتماعی در استنتاج اصول عدالت ناسازگار است.
مقایسه ای میانِ «نظریّه اعتباریّاتِ» طباطبائی و قراردادگرویِ رالز (بر اساسِ وجوهِ تشابهِ آن دو)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
245 - 275
حوزه های تخصصی:
«نظریّه اعتباریّاتِ» سیّد محمّدحسین طباطبائی نظریّه ای برای تبیین ساز وکار آن دسته از ادراکات انسان است که مطابَقی در خارج ندارند و مجعول قوای فعّال انسان اند. دسته ای از این ادراکات، ادراکاتی اند که به حسن (خوبی) و قبح (بدی) مربوط اند. اعتباری دانستن حسن و قبح این فرضیّه را به ذهن ما متبادر کرده که «نظریّه اعتباریّاتِ» طباطبائی اساساً نظریّه ای قراردادگروانه است. در این مقاله کوشیده ایم تا «نظریّه اعتباریّاتِ» او را با یکی از نظریّه های اخلاق شناختی قراردادگروانه معاصر؛ یعنی، «نظریّه عدالت در حکم انصافِ» جان رالز، مقایسه کنیم، وجوه تشابه آن دو نظریّه را بیان کنیم و به مدد این مقایسه به فهم بهتری از «نظریّه اعتباریّاتِ» طباطبائی و قراردادگروانه بودن یا نبودن آن دست یابیم. از همین رو، در این مقاله، با روشی تحلیلی، پیش فرض ها، استدلال ها و لازمه های دو نظریّه مذکور را کشف، استخراج و بیان خواهیم کرد. مدّعای ما این است که در هر سه بخش مذکور وجوه تشابهی در نظریّه طباطبائی و نظریّه رالز یافت می شوند که به نحو موجّهی مؤیّد فرضیّه مایند.
دست پنهان یا قرارداد اجتماعی: نوزیک، رالز و مسئلۀ عدالت توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۴
111 - 130
حوزه های تخصصی:
رابرت نوزیک، در بخش اول کتاب بی دولتی، دولت و آرمانشهر، با استفاده از روش دست پنهان، دولتی را تحت عنوان دولت کمینه استنتاج می کند. مقصود از روش دست پنهان آن است که تکوین امر سیاسی با ارجاع به امر غیرسیاسی توجیه می شود. ازاین رو، بدون پیش کشیدن صریح مفاهیم سیاسی، موجودیتی به نام دولت توجیه می شود. این دولت، یعنی دولت کمینه، که حاصل تعدادی قرارداد خصوصی میان شهروندان است، وظیفۀ حفاظت از شهروندان را برعهده دارد. سپس در بخش دوم کتاب، پس از طرح نظریۀ استحقاقی عدالت، استدلال می کند که هر دولتی فراتر از دولت کمینه، که مشخصاً به دنبالِ تحقق ایدۀ عدالت اجتماعی باشد، دولتی نامشروع است. این مقاله نخست، با تحلیل استدلال های بخش دوم کتاب نوزیک، نقض های او را بر عدالت اجتماعی و مشخصاً نظریۀ رالز و درنتیجه نامشروع بودنِ دولت فراکمینه رد می کند. سپس با تحلیل شیوۀ دست پنهان نشان می دهد که اولاً این روش موجب طرد ساختار بنیادین جامعه (موضوع عدالت از دیدگاه رالز) می شود. ثانیاً این دریافت از روشِ توجیه امر سیاسی، همراه با تفسیر موسع نوزیک از عدالت در اکتساب، هرگونه نگرش برابری گرا به توزیع را منابع طرد می کند. درنتیجه، مفروضات بخش اول کتاب نوزیک، از حیث روشی و محتوایی، با هر دولت فراکمینه ناسازگار است.