مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
اهریمن
حوزه های تخصصی:
نقش عوامل خیر و اهریمنی در شاهنامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
دفتر صوفی
حدیث ابلیس
حوزه های تخصصی:
خیر و شر در آیین مزدیسنی
حوزه های تخصصی:
آریاییان از دیرباز به دو مبدا خیر و شر قائل بودند. در یک سو اهورامزدا و در سوی دیگر اهریمن قرار داشت. امور نیک و خیر مانند روشنایی و باران و همه نیکی ها را به اهورامزدا نسبت می دادند و امور بد و شر همچون تاریکی و خشک سالی را به اهریمن. به طور اهورامزدا بانی و حامی روشنی، گرما و زندگانی اوست و اهریمن سبب مرگ و نیستی، تاریکی یا خشکی و نیروهای این دو همواره در مبارزه هستند...
کردارشناسی اهریمن در پادشاهی جمشید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کردارشناسی اهریمن به بررسی رفتارهای اهریمن برای نابودی اهورامزدا و آفرینش نیک او، به ویژه انسان، می پردازد. یکی از این دوره های دشمنی اهریمن با اهوراییان، پادشاهی جمشید است. در این دوره، دیوان با به آسمان بردن جمشید زمینه گمراه کردن او را توسط اهریمن فراهم می کنند. اهریمن با فریب جمشید، او را به سوی خوارشماری خداوند، دروغ گویی و دیوسرشتی می کشاند. نتیجه این کردار اهریمن، گریختن خرد و فره از جمشید و پیوستن آن به گاو برمایه، نماد زمینی مرغ وارغنه است. فره جمشید با شیرگاو و خرد او با نماد گرز گاوسر به فریدون می پیوندد. هدف اهریمن و ضحاک از کشتن گاو، رسیدن به خرد و فره است که به ناکامی می انجامد. فرستادگان اهریمن با برقراری پیوند زناشویی با جمشید و خواهرش، آفریده های اهریمنی را گسترش می دهند. کردارهای اهریمن و ضحاک در پایان، به مرگ نمادین درختی جمشید و دوزخی شدن روان او می انجامد.
مینوشناسی اهریمن در اوستا و متون پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مینو شناسی اهریمن، عبارت است از بررسی و شناخت اهریمن در دنیای مینو؛ دنیایی که موجودات آن در حالت نادیدنی، ناپسودنی و بدون تن هستند. در این مقاله مینوشناسی اهریمن در اوستا و متون پهلوی مورد بررسی قرار می گیرد. در گاهان، اهریمن به عنوان منش بد در برابر منش نیک قراردارد که به آفریدگاری او در هفتها می انجامد. در اوستای نو این حضور مینوی با ویران گریهای اهریمن ادامه و با ناتوانی و گریز او به دوزخ در رستاخیز پایان می یابد.در متون پهلوی تصویر زندگی مینوی اهریمن گسترش می یابد که برجسته ترین ویژگی آن آموزه نیستی اهریمن در برابر هستی اورمزد است. این آموزه از سویی اندیشه های فلسفی و انتزاعی درباره اهریمن را به وجود آورده و از سوی دیگر اندیشه گیتی پذیری او را فراهم می کند تا اسطوره های مربوط به اهریمن به داستان و تمثیل دگرگون گردد. یکی از مباحث مهم در مینوشناسی اهریمن، زندانی شدن او در آسمان در حالت مینوست. این گرفتاری اندیشه های فلسفی، تمثیلی و نمادی را به وجودآورده که نخستین بنیادهای آموزه دفاع از اهریمن در آنها دیده می شود. در فرجام شناسی ایرانی، اهریمن یا ناکار شده و به دوزخ افکنده می شود(بازتاب چالش های درونی و روانی انسان) و یا کشته می-شود(بازتاب سرنوشت شورشیان و بددینان).
نگاهی دیگر به افسانه زال و رودابه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصه زال و رودابه در بستری از تقابل دوگانهBinaryopposition جریان دارد. تقابل بین زابلستان به محوریت زال، و کابل به محوریت مهراب. زال و زابل در پرتو فره ایزدی و گزاره های اهورا مزدایی معنا می شوند و مهراب و کابل با گزاره های اهریمنی. زیرا مهراب از تبار ضحاک ماردوش است. عناصر داستان اعم از اشخاص و حوادث در جریانی از تقابل دوگانه حرکت می کنند. اجزاء این تقابل دو گانه، گاه با هم در تعاملinteraction هستند و گاه در تضادparardox، یعنی زیر ساخت واحد دارند و رو ساخت متکثر. اشخاص محوری داستان عبارتند از سام، منوچهر، زال، رودابه، سهراب، سیمرغ(شخصیت فراتاریخی) و حوادث محوری عبارتند از: تولد زال، پرورش زال، طردِ زال از سوی سام. مجموعه اشخاص و حوادث، هر یک به فراخور موقعیت کار کردی و هویت ذاتی خود ساختار افسانه زال و رودابه را می سازند.
اهریمن پرستی زروانی و نمونه های بازمانده از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی بنیادهای طبیعی و آیینی اهریمن پرستی زروانی و نمونه های بازمانده ازآن در شاهنامه و فرقه ی شیطان پرست یزیدیه می پردازد. آیین زروانی به دلیل پیوند گسترده با نیروهای ویرانگر طبیعی، سرنوشت گریزناپذیر و برتری نیروهای شر بر خیر، زمینه ی ترس از اهریمن، قربانی برای او و نیز اهریمن پرستی را فراهم کرده است. برتری نیروهای شر بر خیر در پیکره های زروان به خوبی به تصویر کشیده شده و توصیف اهریمن در متون پارتی مانوی، الفهرست ابن ندیم و نمادپردازی های فرقه ی یزیدیه از مَلَک طاوس(شیطان)، انتساب پیکره های زروان را به اهریمن تاییدمی کند. نمونه هایی از قربانی برای اهریمن در داستان ضحاک ماردوش شاهنامه و تمثیل شیر و نخجیران کلیله و دمنه به جای مانده است. نشانه های اهریمن پرستی زروانی نیز در داستان دژ بهمن و متون یزیدیه نمودیافته است.
از تبار آب یا از دودمان آفتاب؟ «نگاهی به بازتاب اسطوره ها در شعر نیمایی»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
کیهان شگرف اسطوره ها چنان بشکوه، سترگ، پیچیده، رمزواره و رازآموز است که آدمی را نه تنها به همراه خویش به ژرفای تاریخ و یادمان های قومی می برد، بلکه او را چنان شگفت زده می سازد که گویی در پهنه پندارهای زرین خویشتن با خود واگویه می کند که آیا به راستی من که هستم، از تبار آبم، یا از دودمان آفتاب؟ آدمی که گفته می شود نیمی اهورایی و نیمی اهریمنی است، شگفتی اش آن گاه فزونی می یابد که درمی یابد یادمان های دودمان اش، آفتاب را پسر اهورا و آب را دختر اهورا انگاشته اند، و از آن شگرف تر آن که گاه گفته شده است از پیوند آب و آفتاب، اورمزد پدید آمده است. پس در این میان اهریمن در کجا خواهد ایستاد. بر رواق این ایوان نه تو کلک جادوی زمان چه نقشی برآورده است، آیا با درنگریستن به سروده های تنی چند از شاعران این روزگار برای این پرسش پاسخی درخور خواهیم یافت؟
خاستگاه و ردّ پای دیو و اهریمن در ادب کهن فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازآفرینی اسطورة بندهشی و مزدایی آفرینش در داستان ضحاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این جستار از طریق مقایسة عناصر ساختاری اسطوره مزدایی آفرینش با داستان ضحاک از شاهنامه، به اثبات این فرضیه پرداخته شده است که داستان ضحاک در حقیقت الگوبرداری مجددی از اسطوره آفرینش است. در راستای این هدف، نخست خلاصه ای از اسطوره آفرینش در قالب تقسیم بندی سه گانه ای روایت و پس از آن با تقسیم داستان ضحاک به سه پاره مشخص، این نتیجه مطرح شده است که برش های سه گانه داستان ضحاک بر سه دوره سه هزارساله مورد بحث قابل تطبیق است و زروان، اهریمن، اورمزد و کنش های آنها به ترتیب در قالب شخصیت ها و کردارهای داستانی جمشید، ضحاک و فریدون بازآفرینی شده اند.
بررسی تطبیقی اهریمنان خشکی در شاهنامه فردوسی و حماسه رامایانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دو ملت ایران و هند سابقه مشترک قومی و نژادی دارند و در طول زمان از یکدیگر بسیار تأثیر پذیرفته اند. این اشتراکات و تأثیرپذیری ها در آثار ادبی دو ملت نیز بازتاب یافته است. پژوهش پیش رو با فرض وجود مضامینی مشترک میان شاهنامه فردوسی و حماسه رامایانا، به مقایسه تطبیقی دو شخصیت منفی کلیدی شاهنامه، ضحاک و افراسیاب، با راوانا، شخصیت منفی حماسه رامایانا، پرداخته است. نتایج این پژوهش حاکی از وجود اهریمنان خشکی و کم آبی در این دو حماسه است؛ علاوه بر آن، کارکردهای مشابهی که میان این شخصیت ها دیده می شود، از ماهیت یکسان، اما تحول یافته اساطیر موجود در شاهنامه و رامایانا حکایت می کند.
مانیِ شاهنامه زروانیست
حوزه های تخصصی:
یکی از کیش های باستانی ایران که روزگاری قلمروِ خود را در بیرون از ایران نیز گستراند، کیش مانیست. مانی در پایان حکومت اشکانی، در مردینویِ بابل دیده به جهان گشود و در آن جا مدّعیِ پیام بری شد؛ امّا مطابق با شاهنامه، او نقّاشی است چرب دست، که از چین در دوره شاپور ذوالاکتاف به ایران آمده است. نه تنها این اطّلاعات شاهنامه درباره مانی نادرست است؛ بلکه آن چه موبدِ مناظره کننده با او نیز، بِدو نسبت می دهد و فردوسی آن را نق ل می کند، باورهایِ مانوی نیست؛ موبد او را معتقد به خدایی معرّفی می کند که نور و ظلمت از بطن آن بیرون آمده است. ای ن اندیشه که موبد، مانی را بِ دان متّهم می کند، متعلّق به اندیشه زروانیست که خودِ مانویان به این باورِ زروانی تاخته اند. آنان، مطابق با متنی مانوی معتقدند که اگر بپذیریم اورمزد و اه ریمن از یک بطن بیرون شدند و آن گ ونه ک ه زروانیان می گویند، دیوی به اورمزد، راه انداختنِ جهان را آموخته باشد، این بِدان معنی است که خوبی و بدی به هم آمیخته است و هیچ یک از دو بن، ذاتاً خوب یا بد؛ آگاه یا ناآگاه نیست و این عدم را لازم خواهد کرد؛ زیرا دیگر قانون علّیّت معنا نخواهد داشت. موبد در ادامه سخن پیشین (مانی را معتقد به خدایی که اورمزد و اهریمن از آن برون آمده، دانستن) که هم راه با سرزنش است، خطاب به مانی می گوید که اگر اهریمن جفت یزدان باشد؛ پس می توان، شب، نماد اهریمن را به مانندِ روز، نمادِ اورمزد پنداشت و تفاوتی در راستی و ناراستی ن دی د. آن چه موبد درباره اعتقاد مانی مطرح می کند و به نقد آن می پردازد، همان انتقادیست که مانویان درباره ای ن اندیشه زروانی ب از گفته اند.
بررسی رابطة زشتی و ویران گری در شاهنامة فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی دربردارنده باورها، اعتقادات و اندیشه های مردمان ایران است و می توان هویت ایرانی را در آن بخوبی جست وجو کرد. یکی از مسایل با اهمیّت، رابطه زشت رویی و ویران گری در شاهنامه است. از آن جا که این باور در شاهنامه بارها آمده است، نمی توان بسادگی از آن گذشت. با توجّه به اهمیّت این موضوع، در این مقاله سعی شده است ابتدا ژرف ساخت این رابطه بیان گردد، سپس بازتاب آن در شاهنامه بررسی شود. توأم بودن زشتی و ویران گری، ریشه در دین ها و کیش های مختلف ایران باستان دارد، زیرا وقتی اهریمنِ تیره و بدبو، در جای گاه خالق موجودات معرّفی می شود - آن هم موجودات موذی و مضر- به تبع آن، هر آن چه زشتی، بدی، نقص، کژی و کاستیست، به او بازمی گردد. بنابراین چون اهریمن ویران گر است، مخلوق او نیز ویران گر است. این بن مایه در شاهنامه بارها آمده است و در همه جا افراد زشت روی، اهریمنی و ویران گر شناسانده شده اند. این اندیشه آن چنان در شاهنامه عمیق است که در بسیاری از موارد ویران گران نیز زشت رو و اهریمنی معرّفی شده اند.
اخلاق در دین زرتشت از منظر مینوی خرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اخلاق در دین زرتشت، پیوند عمیقی با سرشت هستی دارد. اقتدار مطلق اهوره مزدا در جهان و نجات انسان در دین زرتشت، در گرو زیست اخلاقی انسان است. از این رو، این آرمان با رعایت تمام آنچه به عنوان اعتقادات، آیین و مناسک تلقی می شود، باید در ساحت های مختلف زندگی انسانی تحقق یابد. آدمی در هر رتبه و جایگاه، باید با تمام قوا همراه با رعایت اخلاق، تلاش کند تا امشاسپندان را در خویشتن، متوطن سازد و جهانی را که به دست اهریمن آلوده گردیده، پاک کند و اهریمن را از پا در آورد. داشتن قلبی سلیم همراه با ایمانی سرشار از معرفت، بسیار ارزشمندتر از رفتار بیرونی است. انسان با یاری خرد که توأم با اختیار است، می تواند زمینه رشد اخلاقی را فراهم سازد. شایسته توجه است که اهریمن با آسیب رساندن به دانایی انسان و تقدیری که برای انسان رقم خورده، می تواند مانعی جدی در به کمال رسیدن انسان باشد.
بررسی حقیقت مرگ در دین زرتشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دین زرتشت، از جمله ادیانی است که پیروان آن خود را در زمره ادیان توحیدی به شمار می آورند. بر اساس باورهای زرتشتیان، روح انسان با مرگ از بین نرفته، به حیات خود ادامه می دهد. مرگ در نگاه ایشان، جدایی روح از تن بوده و آن را به منزلة انتقال به عالم دیگر دانسته اند. آنچه موجب تمایز دین زرتشت از سایر ادیان توحیدی شده، نگاه آنان به چیستی مرگ است. در نظر آنان، مرگ از جمله شرور در عالم بوده که خالق و پدیدآورنده آن اهریمن است، و اهورامزدا به طور مستقیم در ایجاد آن دخالتی ندارد. مرگ بر موجودات عالم تحمیل شده، وظیفه مؤمن زرتشتی این است که با مرگ و سایر اموری که در نظر آنان شرّ است، به مقابله و مبارزه بپردازد. این مقاله، با نگاه توصیفی تحلیلی و بر اساس متون اوستایی، پهلوی و مستندات زرتشت پژوهان نگاشته شده است. نویسنده، با فرض توحیدی بودن دین زرتشت، به نقد و بررسی انتساب این امور به دین اصیل زرتشت پرداخته است.
بررسى تطبیقى حقیقت مرگ در دین زرتشت و اسلامبا تأکید بر اوستا و قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مسائل کلامى مورد اختلاف میان دین اسلام و زرتشت، آموزه مرگ است. نوشتار حاضر، با هدف بررسى تطبیقى چیستى مرگ و مقوله هاى مرتبط با آن در دو دین زرتشت و اسلام، ابتدا به تعریف و توصیف آموزه مرگ و مسائل مرتبط با آن در دین زرتشت و اسلام مى پردازد، سپس با بیان شباهت ها و تفاوت ها در این زمینه، در پایان تحلیلى نو ارائه مى نماید. شباهت هایى در این بین وجود دارد؛ ازجمله: حتمى بودن و عمومیت مرگ و حیات روح پس از مرگ. اما تفاوت ها بیشتر است، که در این خصوص مى توان به وصف خالقیت مرگ براى «اهریمن» در دین زرتشت و «اللّه» خالق مرگ در اسلام، شر بودن مرگ در کیش زرتشت و خیر بودن مرگ در دین اسلام و وظیفه مبارزه انسان با مرگ در دین زرتشت و اشتیاق مؤن به مرگ در دین اسلام اشاره کرد. این مقاله با روش تطبیقى تحلیلى نگاشته شده و تأکید آن در ارائه مباحث بر دو متن مقدس یعنى قرآن و اوستاست.
بنیانِ زروانی ناکُشتن و به بند کِشیدن ضحّاکِ شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطابق شاهنامه، آن گاه که فریدون بر ضحّاک چیره می شود، دو بار اراده ی کُشتنِ او می کند که هر دو بار سروشِ خجسته، فریدون را از کُشتن ضحّاک بازمی دارد و بند کردنِ او را بهتر می-داند. پیش از این، در توجیه و تحلیلِ نَکُشتن و به بند کِشیدنِ ضحّاک، گمان هایی زده شده است؛ امّا نگارنده بر این نظر احتمالی است که اگر ایزد سروش به فریدون اجازه ی کُشتنِ ضحّاک نمی دهد، این برایندِ باوری زروانی در شاهنامه است. بر بنیان متن های زروان گرا (وِزیدگی های زادسپرم، بندهش و مینوی خرد)، زروان از سویی فرمان روایی بر هستی را برای نُه هزار سال (زمان کرانه مند) به اهریمن سپرده است و از سوی دیگر، او برای آفرینش جهان مادّی، اب زاری از گوهر ت اریکیِ خود به اهریمن می دهد که آن گوهر آز است و بی آن گوهر، جهان شکل نمی گیرد. در باور زروانی، آفرینش مادّی دست آوردِ اهریمن و آز است و با شرّ، جهانِ مادّی جهان می شود. ضحّاک نیز در شاهنامه، نمادِ این جهانیِ اهریمن و تجسّم آز (آزمندِ قدرت، خورش، آمیزش جنسی و در تقابل با مهر، خرد و نظم) است که بی آن، هستی از هم ف روخواهد پاشید و ک رانه مند به بی کرانه خواهد پیوست؛ کُشته شدنِ ضحّاک، پایان هستی و لغوِ پیمان زروان با اهریمن است؛ از این روی، ایزدِ سروش (درهم شکننده ی دیو آز) که مطابق با سروش یشت، موظّف است نگاه بانِ پیمانِ میانِ دروند و اشون باشد، بر فریدون آشکار می شود تا پیمانِ زروان و اهریمن شکسته نشود و او را از کُشتنِ ضحّاک بازمی دارد.
تحلیل رابطه انسان و خدا در دین زرتشتی بر اساس رویکرد پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
133 - 156
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در حوزه تحقیقات دینی، تبیین ماهیت و کیفیت رابطه انسان و خداست، به ویژه که در بسیاری از ادیان، سعادت نهایی انسان در گرو برقراری ارتباط صحیح با خداوند دانسته می شود. در این زمینه، آیین زرتشتی با رویکرد خاصی که به خدا، نظم عالم، جایگاه هستی شناختی انسان و اخلاقیات دارد، دیدگاه پیچیده ای در این خصوص دارد و به جوانب مختلفی درباره رابطه انسان و خدا پرداخته است. این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل رابطه بین انسان و اهوره مزدا و با تأکید بر متون اوستایی و پهلوی در صدد پاسخگویی به چیستی و چگونگی این رابطه است. از این جنبه، پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و با مطالعه کتابخانه ای سامان یافته است. با توجه به یافته های پژوهش، می توان گفت که در آموزه های زرتشتی، مهم ترین نوع رابطه بین انسان و خدا، رابطه وجودشناختی و تکوینی محسوب می شود. در بستر چنین رابطه ای است که انسان باید نسبت معرفتی خود با خدا را قوام بخشد و در چارچوب دیانت زرتشتی، پرستش خداوند و زیستن بر طبق قواعد راستین دین را سرلوحه زندگی خود قرار دهد تا بتواند آن گونه نسبتی را با خداوند برقرار کند که هم مؤید اَشه/aŝa (نظم راستین و اهورایی عالم) هم سبب زوال اهریمن و هم موجب سعادت اخروی فرد مؤمن باشد. بنابراین، می توان گفت که در آموزه های آیین زرتشتی آن گونه که در متون اوستایی و پهلوی ظهور و بروز یافته است، رابطه تشریعی و سعادت شناختی/ فرجام شناختی انسان با خدا، در ذیل رابطه وجودشناختی/ تکوینی معنا پیدا می کند.