مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
امشاسپندان
حوزه های تخصصی:
بررسی گاهان اوستا از منظر دینی و زبان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
" بیش از یکصد سال است که زبان شناسان غربی و شرقی مبادرت به تحقیق و تفحص درباره ی متون قدیم اوستای نموده، نظریات و تفسیرهای مختلفی را در این راستا ارایه کرده اند. گرچه این تفاسیر در خور توجه اند، اما بسیاری از نکات مذهبی موجود در این متون، هنوز مجهول و ناشناخته باقی مانده است.
هدف از پژوهش حاضر، بررسی گاهان از دو جنبه ی زبان شناسی و مذهبی است. از لحاظ زبان شناسی، چگونگی نگارش متون گاهانی و بخش های پنج گانه ی آن، بررسی شده و جنبه ی مذهبی آن، که موضوع اصلی در این پژوهش است، به معرفی اهورامزدا به عنوان خدای یگانه و آفرینش جلوه هایش درگاهان، می پردازد.
تالیف گاهان به عنوان سروده های زردشت، دقیقا مربوط به زمانی است که «خدا» در اندیشه ی مردم به گونه ای انتزاعی درآمده بود و تاکید زردشت بر یکتا پرستی، از میان این نصوص کهن کاملا به چشم می خورد. «سپند مینو»، «اشه»، «وهومنه» و «آرمییتی»، عناصر الهی و قابل پرستشی هستند که درگاهان به عنوان جلوه های اهورا مزدا مطرح شده و آفریده ی او به شمار می روند. آنها دارای مقاوم الوهیت اند و به عنوان هسته ی مرکزی آیینی، پدیده های الهی کم اهمیت و بالقوه ای- که در یسن هفته ها نیز حضور می یابند- تابع آنها می شوند. بعدا در اوستای متاخر آنها نام «امشاسپندان» را به خود می گیرند."
خیر و شر در آیین مزدیسنی
حوزه های تخصصی:
آریاییان از دیرباز به دو مبدا خیر و شر قائل بودند. در یک سو اهورامزدا و در سوی دیگر اهریمن قرار داشت. امور نیک و خیر مانند روشنایی و باران و همه نیکی ها را به اهورامزدا نسبت می دادند و امور بد و شر همچون تاریکی و خشک سالی را به اهریمن. به طور اهورامزدا بانی و حامی روشنی، گرما و زندگانی اوست و اهریمن سبب مرگ و نیستی، تاریکی یا خشکی و نیروهای این دو همواره در مبارزه هستند...
ریشه های عرفانی در اساطیر ایرانی
حوزه های تخصصی:
اسطوره ها گنجینه ای رمزی و قدسی برای بررسی سرچشمه معنویت گرایی و حافظه جمعی انسان ها هستند و ایران به عنوان یکی از تمدن های باستانی، زادگاه اسطوره های بزرگ و بی مانند است که در دیگر فرهنگ ها نیز رسوخ نموده و تا به امروز عناصر هویت بخشی و فرهنگ سازیِ خود را حفظ کرده است. یکی از بن های اساطیر ایرانی مبانیِ رمزی و عرفانی است. در اسطوره های مهر، زروان، امشاسپندان، ضحاک، سوشیانت و مانند آن عناصر عرفانی، حکمت اشراقی و طریقت باطنی به چشم می خورد و به ظهور مکتب ها و طریقت های مختلف معنوی انجامیده است. هنگامی که اندیشه ورزی بشر با اسطوره آغاز گردیده است، پس ریشه های جریان های معنوی و عرفانی نیز در همین اسطوره ها قابل جستجو هستند.
دوره گشتاسپی در حماسه، گذار خود کامگی از اسطوره به تاریخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستانهای پراکنده به دلیل طرز چیده شدنشان در شاهنامه، طرحی اندیشمندانه و بسامان را نشان می دهند و بسیار بیشتر از آنچه که در ظاهر خود دارند باز می گویند. بر اساس سنت شاهنامه شناسی این کتاب به بخشهای اساطیری ، پهلوانی و تاریخی تقسیم می شود. هر چند این تقسیم بندی را خطی روشن مرز بندی نمی کند ، اما قسمتهای برزخی و بینا بینی نباید مغفول بمانند، زیرا گذر از بخشی به بخش دیگر نمی تواند بدون تمهید مقدمه و قفل و بندهای ضروری صورت گیرد.
به گمان نگارنده، دوره گشتاسبی در شاهنامه، گذار حماسه ملی از اسطوره به دوره تاریخی ساسانی است.تمرکز اشکال متنوع قدرت در حکومت گشتاسبی غیر از آن که اجتماع خویشکاریهای طبقات سه گانه تقسیم بندی اجتماعی ( شاه – موبد ، رزمیار ، تولید کننده ) را در این حکومت نشان می دهد ، با اجتماع هدفمند امشاسپندان نیز که هر یک پیش از تمرکزشان در اهورا مزدا به صورت یکی از صفات او در دوره ساسانی خود به تنهایی ایزدی مستقل به حساب می آمدند همانند است. حکیم حماسه سرا با روایت حکومت گشتاسپی در این بخش از شاهنامه ، در گذار از اسطوره به تاریخ، زمینه تمرکز خواهی و خود کامگی ساسانی را نشان می دهد.
اوصاف و کارکرد یاریگران خـداوند در اوستـا و عهـد عتیـق (بررسی تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در متون دینی زرتشتی و یهودیت، که نمایانگر اندیشه های دینی یهودیان و مزداپرستان در هزاره ی پیش از میلاد هستند، به صراحت به شراکت موجودات مینوی در آفرینش و اداره ی هستی، اعم از مینوی و مادی، اشاره شده است. به باور اوستا، جهان نیک را اهورامزدا، با همراهی مینوی مقدسی موسوم به سپنته مینو آفریده است و با همکاری و یاری فروشی ها، امشاسپندان و خورنه (فرّهی) اداره می کند. در عهد عتیق نیز یهوه به واسطه ی قوا ی الهی به نام روح خدا، فرشته خدا و فرشتگان خدا به تکوین هستی، تکمیل و اداره آن پرداخته است. نوشتار پیش رو نخست به معرفی و توصیف هر یک از لشگرهای مینوی یاد شده در اوستا و عهد عتیق پرداخته، سپس اختلافات و به ویژه اشتراکات کارکرد و ماهیت آنها را نشان می دهد.
جایگاه امشاسپندان در جهان شناسی مزدایی و نقش آنها در سلوک فردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در جهان شناسی مزدایی، امشاسپندان تجلیات اهورامزدا و کارگزاران او در آفرینش، پرورش و نگاهداری جهان اند و در هدایت انسان و راهیابی او به سعادت نیز نقش مهمی دارند. در سرتاسر متون دینی مزدایی به این فروزه های الهی که به دو گروه مونث و مذکر تقسیم می شوند، اشاره شده و آنان در همه جا موجوداتی دارای جنبه الوهی، هوشمند و در خور ستایش و نیایش به شمار آمده اند. افزون بر این، هر یک از این امشاسپندان با یکی از آفرینشهای اهورامزدا (همچون آسمان، زمین، آب، گیاه، جانور، انسان و آتش) پیوندی ویژه دارد و نگاهبان و موکل آن شمرده می شود. هر بخش از آفرینش نیز نماد یک امشاسپند یا صورت گیتایی او به شمار می آید و از همین رو، شایسته مراقبت و احترام است. در این پژوهش کوشش بر آن است که با بررسی اوستا و متون پهلوی نقش این تجلیات اهورامزدا در جهان شناسی زرتشتی، در کنار اهمیت هر یک از آنان در سلوک فردی مورد توجه قرار بگیرد.
تحلیل ساختاری کمال دیوان و امشاسپندان با نگاهی به آیین مزدیسنا و اسطوره های پیشاآریایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نویسنده در این مقاله سعی دارد با روش توصیفی تحلیلی واژه کمال دیوان و امشاسپندان را در زبان اوستایی ریشه یابی کند و با ژرف کاوی در ساختار واژگانی از یک سو و کنکاش در مفاهیم تطبیقی آن از سوی دیگر تلاش می شود تا صورتی دیگرگونه از طرح مسأله به دست داده شود. از این منظر، جوهره ثنویّت مزداپرستی، در تمام جزئیات و شئونات این آیین جاری ست و عملکرد به اصطلاح «درخت گون» دارد، هر چه از ریشه به سمت جزئیات پیش می رویم، تکثّر در کمیّت مشهودتر می گردد و این در حالی است که ویژگی های بنیادین ریشه در فرعی ترین سرشاخه ها، قابل پی گیری است. بی تردید آنچه ریشه های این ثنویّت را تشکیل می دهد، نخستین تقابل اهوره با اهریمن است و این همانا آفرینش امشاسپندان به دست اهوره و آفرینش کمال دیوان به تلافی، از سوی اهریمن است. واکاوی دقیق هر یک از اعضای این دو گروه خود روشنگر جزئیات تشکیل دهنده این ثنویّت و آشکارکننده زوایای مستور تقابل ها با یکدیگر است. برای دست یافتن به این مقصود، مؤثرترین روش، بررسی ژرف کاوانه اعضای هر یک از دو گروه و قیاس آن ها با یکدیگر است. این شیوه، خود راه گشایی است برای رسیدن به تقابل هایی دیگر که در سرشاخه های فرعی این نظام درخت گون صورت می پذیرد و در قالب موجودات اهریمنی و اهورایی تجلی می یابد.
مقایسه آفرینش نخستین در باورهای ایران باستان و اندیشه های اسماعیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آفرینش انسان از منظر آموزه های زروانی به دو گونه آفرینش با واسطه و آفرینش بی واسطه تعریف می شود. این آموزه های اسطوره ای شباهت هایی با آموزه های اسماعیلی دارد و با آن قابل مقایسه است. پیدایش اسطوره ای اهورامزدا به دنبال شک و تردید زروانی و ویژگی های وی، تا حدودی در ادبیات اسماعیلیان نخستین در قالب کونی و قدر و پس از آن در قالب عقل و نفس انعکاس یافته است. ویژگی دیگر، دستیاران خداوند در خلق و تدبیر جهان هستی است. می توان گفت نقش و کارکردهای امشاسپندان در یاریگری آفریننده هستی با آنچه که در ادبیات اسماعیلی با عنوان هفت کروبی و گاه حدود سته یاد می شود، قابل مقایسه است. مسئله ای که در این نوشتار دنبال می شود بررسی تأثیر باورهای ایرانی بر آموزه های کلامی اسماعیلیان به روش تاریخی- تطبیقی است. درواقع، هدف نوشتار پاسخگویی به این دو سؤال است که: وجوه تشابه بین اندیشه های ایرانی درباره خلقت و تدبیر جهان و اعتقادات اسماعیلیان چیست؟ و چه عوامل و اسبابی زمینه ساز تأثیر باورهای ایرانی بر اعتقادات اسماعیلیان بوده است؟ بر همین اساس، در بخش نخست، زمینه ها و بسترهای تأثیرپذیری آموزه های اسماعیلیه از ادیان ایرانی بررسی شده و در گام دوم نمود برخی تشابهات اعتقادی ادیان ایرانی و آموزه های شیعیان اسماعیلی گزارش شده است که می تواند حاکی از احتمال تأثیرپذیری آموزه های اسماعیلی از باورهای ایران باستان باشد.
جلوه های ورجاوند اورمزد در متون اوستایی، پهلوی و شاهنامه فردوسی
حوزه های تخصصی:
در دین زردشت، اهورامزدا نورالانوار با جلوه های متعدد موسوم به امشاسپندان است. وظیفه ی امشاسپندان به عنوان مظاهر اهورامزدا توسعه ی اصل «اشه» و آبادانی است. فرامین اهورایی به دستیاری این شش فرشته ی مقرب جاودان اجرا می گردد. اساس این اندیشه ی ایرانی در دین ودایی سابقه دارد که زرتشت صورت نوین و اساسی دیگری بدان بخشید. در دین زردشت، تعداد اصلی امشاسپندان شش فرشته است، حال آنکه عموماً از هفت امشاسپند سخن به میان می آید. تأمل در اوستا نشان می دهد که در هیچ جای گات ها به واژه ی امشاسپندان برنمی خوریم؛ اما در اوستای متأخر و متون پهلوی نام جمعیِ امشاسپند بر آنان اطلاق شده است. این یاریگران در گات ها، جلوه های اهورامزدا و مظهر آفرینندگی به شمار می آیند، درحالی که اوستای جدید و متون پهلوی آنان را ایزدانی مِهین و متشخص و مستقل از اهورامزدا با خویشکاری معین معرفی می کنند. فردوسی نیز در شاهنامه با یادکرد پیام آوری زردشت و کتب اوستا و زند، بی آنکه واژه ی امشاسپندان را به کار برد، از جلوه-های اهورایی بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد و امرداد سخن می گوید.
پیامدپژوهی اندیشه زرتشتی در بشقاب فلزی ساسانی و سفالینه های سلجوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
33 - 38
حوزه های تخصصی:
جستار حاضر، مطالعه ای تطبیقی میان نمونه ای شاخص از بشقاب فلزی ساسانی با سفالینه های سلجوقی است که نقشمایه ای یکسان و نمادین از انسان را در طبیعتی جاویدان به نمایش می گذارند. هدف این مقاله، تبیین نسبت مفهومی این نقشمایه در دو دوره تاریخی ایران است که زینت ّ بخش بشقاب سیمین و زرین ساسانی بوده و در سفالینه های سلجوقی نیز تکرار میشود. پرسش اصلی بدین شرح است: معناشناختی جایگاه انسان که با الگوهای بصری یکسان در بشقاب فلزی ساسانی و سفالینه های سلجوقی نمود یافته با کدام حوزه اندیشگانی انسانگرایانه ایرانی مناسبت دارد؟ این پژوهش با منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی به بررسی کیفی داده ها میپردازد. براساس نتایج پژوهش به نظر میرسد نقشمایه مورد مطالعه که بر محوریت نقش انسان در طبیعتی ماندگار تمرکز دارد، وامدار مفاهیم انسانگرایانه زرتشتی است که در ادوار تاریخی ایران پیش از اسلام تجلی داشته و در دوره اسلامی نیز تداوم یافته است. در بشقاب ساسانی و سفالینه های سلجوقی، تصویرگری انسان دلالت بر جایگاه استعلایی انسان به مثابه باشندگان مینوی دارد که یاریگر امشاسپندان َه َ ئوروتات و اَمرتات در صیانت از آب و گیاه است. هنرمند ساسانی و سفالگر سلجوقی با آفرینش صحنه ای ممتاز بر َ مقام سپنتایی انسان خرد َورز و پیامد نیک َمنشی او در محیط پیرامونی تأکید نموده و جاودانگی فرهنگ ایرانی را در طبیعتی سرمدی می جویند.
سفید و سبز، رنگهای نمادین در فرهنگ و هنر بانوان زرتشتی یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پایه های زیستی زرتشتیان یزد از گذشته بر کشاورزی استوار بوده و این سبک زندگی بر اعتقادات، فرهنگ و سنن ایشان چنان تأثیرات عمیقی نهاد که منجر به برتری رنگ سفید و سبز در میان بانوان زرتشتی گردید. هدف این پژوهش، پیگیری این دو رنگ در رویدادهای فرهنگیِ نمادین با عاملیت زنان زرتشتی یزد است. برای برآوردن این مهم، تقویم زرتشتیان و مناسبت های آیینی آن در صدر قرار دارد؛ سپس اساطیر (پیوند امشاسپندان شهریورِ مذکر و سپندامذِ مؤنث) در ادبیات دینی زرتشتیان (ایزدبانوی ناهید و ایزد مهر) مورد واکاوای قرار خواهند گرفت. اعتقادات، به دو بخش «پیر سبز» و «چمرو» تقسیم می شود. سفره ها که پدیده های فرهنگیند، مشتمل بر خوان نوروز و گواه گیران بوده و سوزن و نخ سفید و سبز عنصر جدایی ناپذیر آنند. «سفره سبزی» هم در آیین شفاخواهی کاربرد دارد. گستردن این سفره ها برای درویشان و ثروتمندان بسته به توانایی و تمکن ایشان امکان پذیر بود. به علاوه، سفید و سبز، نمادی از چشم روشنی و شیرین کامیند که با اهداء قند سفیدِ سبزپوش برای نوزادان هویدا می شوند. ریسندگی که به عنوان وظیفه ی اسطوره ای بانوان در نظر گرفته می شود، چون امر زادن و فرزندپروری برای بانوان اهمیت داشته. پوشیدن مَکنای سبز توسط بانوان زرتشتیِ زیارتگاه «پیر سبز»، نشانه ایست از احترام به دو شاه دخت ساسانی. رنگ سبز در لباس سنتی عروس که وارد دوران مادرانگی می شود، نشانی از تغییر رنگ سفید دوشیزگی به باروریست. سرانجام استعمال واژه ی سبز به عنوان حسن ختام در ضرب المثل های دَرَی بِهدینی با مفاهیمی چون شادی و خوشبختی قابل ردیابیست. این پژوهش بر پایه تحقیق توصیفیست و روش گردآوری اطلاعات به صورت میدانی و کتابخانه ای می باشد. ضرب المثل ها با مصاحبه از بانوان زرتشتی جمع آوری شده است.
بررسی و چهره شناسی امشاسپندان با روی کرد به گاهان زرتشت و شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
207 - 249
در نظام باورشناختی مزدیسنان مقوله امشاسپندان نقش و ارج معنوی در ساختار جامعه انسانی دارد. هر انسانی با پیروی از پیام های روحانی امشاسپندان می تواند به جایگاه خوش بختی جاویدان، در جهان خاکی و مینَوی دسترسی پیدا کند. این مقاله با هدف بررسی و چهره شناسی امشاسپندان و صفت هایشان در گاهان و شاهنامه فردوسی به نگارش درآمده است. از این رو کوشش شده است تا با ژرف کاوی در ساختار واژه ها و با شیوه توصیفی، تحلیلی، اسنادی و ارزیابی کمّی، ساختار و شناسنامه مینوی امشاسپندان با نگرش به گاهان اشو زرتشت و تأثیر آن در شاهنامه فردوسی واکاوی و چهره شناسی بشود. لفظ و عنوان کلّی «امشاسپند» در گاهان دیده نمی شود و چینش و سامان ویژه ای ندارد؛ ولی نام هایشان و صفاتشان در جای جای آن گسترده و مشهود است. در گاهان برای شناسایی اهورا-مزدا به شش نام و صفت اوستایی او: «اشه: aša»، «وُهومَنه: vohu-manah»، «خشثرَه: «xšθara»، «آرمئیتی: ārmiti»، «هئوروتات: haur-vatāt» و «اَمِرتات: amərətāt» بر می خوریم. نیز در شاهنامه از نظام امشاسپندی با چینش منظّم، در قالب پنج بیت با نام های پارسی: بهمن، اردیبهشت، شهریور، سفندارمذ، خرداد و مرداد یاد شده-است. در فلسفه گاهان «امشاسپندان» جلوه های فروغ مند اهورا مزدا، راه خداشناسی و دست یابی به آرامش زمینی و مینوی است. این میراث فکری زرتشت و مفاهیم معنوی و مینوی امشاسپندان در شاهنامه، در تار و پود داستان ها و بافت حماسی آن کارکرد بنیادین برای پرورش و سازندگی انسان دارد.