مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
مجموعه امنیت منطقه ای
این پژوهش در صدد واکاوی سیاست خارجی روسیه در قبال گروه های افراط گرا و تروریستی در قفقاز؛ دستاوردها و شکست ها در طول سال های 2001 تا 2015 است. به ویژه پس از دهه پایانی قرن بیستم و سال 2000 به بعد، خلأ قدرت ناشی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در کنار اختلافات سرزمینی برخی اقوام با صورت بندی متکثر قومی مذهبی، رشد گروه های افراطی و فقدان توسعه سیاسی موجب شد منطقه قفقاز جنوبی با ساختاری آنارشیک شکل گیرد. منطقه ای امنیتی با سه جمهوری مستقل آذربایجان، ارمنستان و گرجستان،که با تداوم ناپایداری امنیتی همراه با عدم شکل گیری یک رژیم امنیتی مشترک، با قدرت گرفتن داعش در عراق و سوریه و نفوذ اسلام گرایان رادیکال در آن، در روند تحولات منطقه پیچیده ای را پشت سر می گذارد. بر این اساس بسط و گسترش بنیادگرایی در منطقه ژئوپلیتیک قفقاز که از جمله حساس ترین مناطق ژئوپلیتیک ج هان به ویژه پس از سال 2000 شکل ویژه ای از مجموعه امنیت منطقه ای را شکل داد. این مقاله در پی پاسخ دادن به این سوال است که رویکرد روسیه در قبال گروه های افراط گرا و تروریستی در قفقاز (از سال 2001-2015) چگونه بوده است؟ بر این اساس هدف این مقاله مشخص نمودن رویکرد روسیه در قبال گروه های افراط گرا و تروریستی در قفقاز؛ دستاوردها و شکست ها با چشم انداز رویکردی امنیت منطقه ای می باشد. روش پژوهش نیز روش تبیینی است و داده ها نیز به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده است.
مؤلفه های تأثیرگذار بر همکاری امنیتی ایران و روسیه در آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گسترش روابط امنیتی ایران و روسیه در سال های اخیر و به ویژه پس از تجربه همکاری موفق در بحران سوریه، مورد توجه صاحب نظران سیاسی است. با توجه به این مسئله و اهمیتی که وضعیت امنیتی آسیای مرکزی برای روسیه و ایران دارد، این پرسش مطرح می شود که همکاری امنیتی ایران و روسیه در این منطقه ادامه روند گذشته خواهد بود، یا اینکه می توانیم پیش بینی کنیم، شاهد دوره نوینی از این نوع همکاری باشیم؟ به علاوه، آیا می توان از تحول در الگوی روابط امنیتی ایران و روسیه در آسیای مرکزی سخن گفت؛ تحولی که وزنه همکاری و همگرایی را بر وزنه واگرایی سنگین تر کرده است؟ فرضیه نوشتار این است که الگوی روابط دو کشور از الگوی رقابت و همکاری به سوی الگوی همکاری در حال تغییر است. در واقع، منافع ایران و روسیه در حوزه امنیتی آسیای مرکزی، وجوه جدایی و پیوند دارد. با این وجود، تهدیدهای مشترک در این منطقه برای هر دو کشور، می تواند بر جنبه های متعارض و رقابتی منافع سایه بیندازد و افزایش همکاری امنیتی میان دو طرف را منجر شود. با هدف تبیین فرضیه این نوشتار، ابتدا ساختار نظام منطقه ای در آسیای مرکزی از دیدگاه نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای را بیان می کنیم؛ سپس به تغییر در نگرش سیاست خارجی روسیه از اروآتلانتیک گرایی به اوراسیاگرایی اشاره می کنیم. سرانجام، بحث روابط و همکاری امنیتی ایران و روسیه در قالب منافع متقابل دو کشور در آسیای مرکزی را بررسی می کنیم.
بررسی مقایسه ای مؤلفه های پراگماتیک مقاومت و خلافت مجازی آمریکا در پسا-فیزیک داعش بر اساس نظریه مجموعه امنیت منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
335 - 353
حوزههای تخصصی:
نتایج تحقیقات فراوانی نشان می دهد که راهبرد آمریکا در سال های اخیر در قبال منطقه غرب آسیا دچار تغییرات گوناگونی شده است. خلق تروریسم نوپدید داعش و حمایت های مالی، اطلاعاتی، نظامی و لجستیک از آن، از نمودهای بارز این راهبرد جدید است. ادبیات تحقیق حاکی از آن است که رابطه بین داعش و منافع آمریکا به تفصیل موردمطالعه قرارگرفته است اما بعد از حذف فیزیکی داعش توسط قدرت های منطقه ای و محور مقاومت، تحقیق نظام یافته ای بر روی راهبرد آمریکا در فضای پساداعش صورت نگرفته است. ازاین رو تحقیق حاضر تلاشی است تا با اتخاذ مبانی نظریه مجموعه امنیت منطقه ای و روش تحقیق سند پژوهی ، مؤلفه های قدرت مقاومت و خلافت مجازی آمریکا در پسا-فیزیک داعش را به صورت مقایسه ای بررسی کند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که در فضای پساداعش، ساختار سازی مقاومت در مقایسه با ائتلاف سازی آمریکایی تفوق داشته است. همچنین ماهیت پراگماتیک مقاومت توانسته است کنش های لژیون سینتیک نظامی آمریکا را با شکست راهبردی مواجه کند. علاوه بر آن، تلاش آمریکا برای احیای خلافت مجازی داعش از طریق رسانه و پروپاگاندا در مقایسه با واقعیت های هلال شیعی شکست خورده است. نتایج این تحقیق برای محققان رشته های علوم سیاسی و مطالعات منطقه ای و راهبرد سازان نظری و نظامی کاربرد دارد.
چالش ژئوکالچری امنیت و ثبات منطقه ای در خاورمیانه؛ با تاکید بر ژئوکالچر دینی و مذهبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۴
73 - 105
حوزههای تخصصی:
دولت های مجموعه امنیت منطقه ای خاورمیانه بخش اعظمی از مشروعیت خود را مرهون شریعت اسلام هستند، ازاین رو یا داعیه دار حکومت اسلامی هستند و یا به نحوی درصدد نشان دادن پایبندی خود به اسلام می باشند. اولین بازخوران منطقی مورد انتظار این فاکتور هویتی مشترک و برجسته، در همبستگی و نزدیکی این کشورها خواهد بود، اما با کمی تسامح شاید بتوان گفت که اغلب تعارضات و خشونت ها در منطقه خاورمیانه ریشه در تعارضات دینی و به ویژه مذهبی دارد. این مقاله می کوشد تا در قالب مطالعه موردی، تمایز جایگاه حقیقی و بالقوه جوامع دینی خاورمیانه با جایگاه کنونی و به فعلیت رسیده آن را در بستر چالش ژئوکالچری ادیان و مذاهب در مسیر صلح و امنیت منطقه ای مورد بررسی قرار دهد. سؤال مطرح شده در این پژوهش این است که دین اسلام با وجود گستره مقبولیت خود، چگونه توانایی ممانعت از خشونت ها و تعارضات و به تبع برپایی صلح و ثبات به واسطه ی بهره مندی از باورهای مشترک در بین پیروان خویش را ندارند؟ در پاسخ به سوال اصلی پژوهش، استدلال اصلی مقاله آن است که سلطه دولت محورانه و ضعف و انحرافات گروه های مذهبی فراملی، سبب استفاده ی ابزاری و متناظر دولت های هویت محور خاورمیانه با تکیه بر بازوی قدرت نرم، در قالب هویت دینی و مذهبی، جهت کسب مشروعیت خویش و نامشروع جلوه دادن سایرین شده است. این موضوع شکل گیری الگوهایدوستی و دشمنی بر اساس معیار تهدیدات مشترک و نه علقه ها و مشترکات هویت دینی و مذهبی،را در پی داشته است. پژوهش مبتنی بر روش توصیفی- تبیینی بوده و گردآوری داده ها به روش کتابخانه ای و اینترنتی است؛ همچنین در تدوین چارچوب نظری پژوهش، از رهیافت هویت محور و منطقه گرای مکتب امنیتی کپنهاگ استفاده شده است.
ترتیبات امنیت جمعی: الگویی نو برای ایجاد امنیت در خلیج فارس
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره سوم زمستان ۱۳۹۰ شماره ۹
267 - 274
حوزههای تخصصی:
ویژگی، ساختار و بهم پیوستگی امنیت در منطقه خلیج فارس، باعث شکل گیری شبکه ای از روابط امنیتی میان کشورهای این منطقه شده است. بر این اساس، امنیت این کشورها را نمی توان جدا از یکدیگر تصور کرد، به گونه ای که هر گونه تغییر و تحول در وضعیت یکی از این کشورها باعث می گردد موقعیت دیگران نیز تحت تاثیر قرار گیرد. این امر به نوبه خود تشکیل یک مجموعه یا «زیر مجموعه امنیتی منطقه ای» را در این منطقه باعث می شود. از سوی دیگر، این منجر به ایجاد «وابستگی متقابل امنیتی» میان اعضای این مجموعه گردیده است. بدین ترتیب، باید پذیرفت که مقابله با تهدیدات و چالشها در سطح منطقه نیز نخست باید با حضور همه اعضای این مجموعه صورت پذیرد و در مرحله بعد حل این چالشها تنها با یک اقدام جمعی از سوی تمامی اعضای این مجموعه و در قالب مدیریت امنیتی جمعی چند جانبه امکان پذیر خواهد بود.
سیاست خاورمیانه ای ترامپ و بازآفرینی سیاست منطقه ای اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۴
153 - 169
حوزههای تخصصی:
از زمانی که ترومن ریئس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا استقلال اسرائیل را به رسمیت شناخت تا به امروز حفظ موجودیت و تأمین امنیت اسرائیل به عنوان متحد و شریک استراتژیک ایالات متحده در منطقه خاورمیانه، از تعهدات اصلی تمامی رؤسای جمهور آمریکا (اعم از جمهوری خواه و دموکرات) بوده است که میزان این حمایت، سیاست منطقه ای اسرائیل را در ادوار مختلف تحت تأثیر قرار داده است. بر این اساس سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که سیاست خاورمیانه ای ترامپ چه تأثیری بر سیاست منطقه ای اسرائیل داشته است؟ در این رابطه فرضیه مورد بررسی با اتخاذ روش توصیفی – تحلیلی و در چارچوب نظریه مجموعه امنیت منطقه ای کپنهاگ این است که: سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده آمریکا در دولت ترامپ موجب تهاجمی تر شدن سیاست منطقه ای اسرائیل شده است. در نهایت پژوهش به این نتیجه ختم شده است که سیاست خاورمیانه ای ترامپ با تأکید بر حمایت رادیکالی از اسرائیل موجب تهاجمی تر شدن سیاست منطقه ای اسرائیل نسبت به جمهوری اسلامی ایران ایران، سوریه و فلسطین و گسترش دامنه بحران در غرب آسیا و در نتیجه تنش بیشتر در منطقه خاور میانه شده است.
تأثیر توافق عادی سازی بر مجموعه امنیتی خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره ۱۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۴۷)
163 - 186
منطقه خلیج فارس به واسطه جایگاه ژئوپلیتیک و دارا بودن ذخایر غنی انرژی، یکی از مهم ترین مناطق جهان محسوب می شود. تحولات و پویایی های این منطقه مهم و حیاتی تحت تأثیر عوامل مختلف قرار دارد و از زوایای گوناگون می توان آن را تحلیل کرد و توضیح داد. یکی از مهم ترین مباحث در حوزه خلیج فارس مقوله امنیت است که پژوهش های بسیاری را به خود اختصاص داده است. این پژوهش در نظر دارد با استفاده از نظریه مجموعه امنیت منطقه ای به تأثیر توافق عادی سازی بر الگوهای دوستی و خصومت در منطقه خلیج فارس بپردازد. یافته های پژوهش نشان می دهند توافق عادی سازی از طریق ایجاد دو بلوک متخاصم و رقیب و همچنین تراکم بیشتر عوامل بحران ساز و تنش زا می تواند موجب بی ثباتی بیشتر در مجموعه امنیتی خلیج فارس شود و الگوی روابط خصمانه را در این منطقه تشدید کند. علاوه بر این، این توافق می تواند سایر عوامل مانند اختلافات سرزمینی یا مقوله انرژی را نیز امنیتی کرده و بر عوامل بحران زا در این مجموعه امنیت منطقه ای بیفزاید. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی و تحلیلی و روش گردآوری داده ها نیز اسنادی و کتابخانه ای است.
چالش های توسعه اقتصادی اقلیم کردستان عراق در خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
براساس نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای تا سال 2003، خاورمیانه دارای یک مجموعه امنیت منطقه ای مستقل با سه زیرمجموعه امنیتی در شامات، خلیج فارس و مغرب بود؛ اما تحولات روی داده در منطقه ازجمله حمله آمریکا به عراق (2003)، وقوع بهار عربی (2011) و ظهور داعش (2014) و... باعث شده تا مجموعه امنیتی خاورمیانه دست خوش تغییر و تحولات مختلفی شود یکی از این تحولات، تولد یک زیرمجموعه امنیتی جدید با محوریت مسئله کُرد است. این مهم در سایه افزایش بازیگری کردها در خاورمیانه و به خصوص در دو کشور عراق و سوریه روی داده است. کردها از سال 2003 بدین سو در چارچوب جمهوری فدرال عراق، فرصت یافته اند حکومت نیمه خودمختار دهه 1990 خود را به حکومت فدرالی با نام حکومت اقلیم کردستان عراق تغییر دهند. از سوی دیگر اقلیم کردستان عراق به عنوان یک بازیگر نوظهور منطقه ای در تلاش بوده تا در حوزه اقتصادی، برنامه های توسعه ای مختلفی را عملیاتی کنند. هرچند وضعیت اقتصادی اقلیم کردستان در مقایسه با دیگر مناطق عراق از شرایط بهتری دارد، اما برنامه های مذکور با مشکلات و موانع مختلفی روبه رو بوده اند. مقاله پیش رو به پیچیدگی ها و دشواری های مختلفی که دولت اقلیم کردستان عراق در امر توسعه اقتصادی با آن ها مواجه است خواهد پرداخت. سؤال اصلی این است که بودن در منطقه بحران زای خاورمیانه چه تأثیری بر برنامه توسعه اقتصادی حکومت اقلیم کردستان داشته است؟ با بهره گیری از روش های توصیفی-تحلیلی و نیز کاربرد نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای درخواهیم یافت، توسعه اقتصادی اقلیم کردستان عراق عمدتاً متأثر از روابط قدرت میان بازیگران اصلی و وابستگی های متقابل امنیتی در زیرمجموعه امنیتی جدید کُرد است لذا خلق نقشی پذیرفته شده در این زیرمجموعه در سایه تنش زدایی های سیاسی-امنیتی و ایجاد مناسبات متعادل با بازیگران مختلف فرامنطقه ای و منطقه ای ضرورت اساسی این مهم است.
هند، خلیج فارس و ظهور یک ابرمجموعه
منبع:
پژوهشنامه ایرانی روابط بین الملل سال اول تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
125 - 160
حوزههای تخصصی:
هند در سال های اخیر کوشیده است خود را به عنوان یک قدرت جهانی معرفی کند و از این رو تلاش های گوناگونی را به عمل آورده تا موقعیت خود را تحت این عنوان به دیگر کنشگران بقبولاند. از منظر نظریه مجموعه امنیت منطقه ای هر گاه یک قدرت منطقه ای قدرت خود را به یک مجموعه امنیتی دیگر فرافکنی کند، در واقع تلاش می کند تا به عنوان یک قدرت بزرگ عمل کند. هند به عنوان کشوری که در مجموعه امنیتی آسیای جنوبی قرار گرفته نیز به این منظور کوشیده است قدرت خود را به مجموعه امنیتی خلیح فارس فرافکنی کند و از این رو در ارتباط گیری با کشورهای این منطقه استراتژی خود را اعمال می کند. بر اساس نظریه مجموعه امنیت منطقه ای، در این وضعیت و از طریق ادغام دو مجموعه امنیتی یک ابر مجموعه ایجاد می شود. سؤال اصلی این پژوهش این بود که حضور هند در خلیج فارس چه تأثیری بر مجموعه امنیت منطقه ای خلیج فارس خواهد داشت؟ بر اساس این سؤال، فرضیه تحقیق بیان می دارد که حضور هند در خلیج فارس منجر به ایجاد یک ابرمجموعه ناشی از ادغام دو مجموعه امنیتی خلیج فارس و آسیای جنوبی می شود. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوا اقدام به بررسی اسناد و بیانات مندرج در وزارت خارجه هند نموده و آن ها را بر اساس نظریه مجموعه امنیت منطقه ای مورد تحلیل قرار داده است. یافته های پژوهش نشان دادند حضور هند در مجموعه امنیتی خلیج فارس ناشی از تغییر پارادایم سیاست خارجی هند در دوره مودی بوده و منجر به ایجاد یک ابرمجموعه شده است.