مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۸۱.
۸۸۲.
۸۸۳.
۸۸۴.
۸۸۵.
۸۸۶.
۸۸۷.
۸۸۸.
۸۸۹.
۸۹۰.
۸۹۱.
۸۹۲.
۸۹۳.
۸۹۴.
۸۹۵.
۸۹۶.
۸۹۷.
۸۹۸.
۸۹۹.
۹۰۰.
شاهنامه
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بازتعریف مقهوم ارتباط در ایران تحت عنوان ارتباط اجتماعی خردمندانه مبتنی بر شاهنامه فردوسی به انجام رسید . این تحقیق از نظر هدف، بنیادی و بر اساس ماهیت تحقیق و گردآوری داده ها، کیفی مبتنی بر روش داده بنیاد بود. با توجه به هدف پژوهش، بیت، به عنوان واحد تحلیل در نظر گرفته شد. جامعه آماری شامل متن کامل شاهنامه فردوسی تصحیح هشت جلدی جلال خالقی مطلق بود. تجزیه و تحلیل آماری مبتنی بر فرایند کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری ترکیبی در نرم افزار MAXQUDA نسخه 2018 انجام شد. به منظور اعتباریابی الگوی طراحی شده از دیدگاه صاحب نظران و پژوهشگران با روش نمونه گیری هدفمند بهره گرفته شد. میزان پایایی کدگذاری مولفه ها بر اساس شاخص کاپا برابر با 91/0 به دست آمد. یافته ها نشان داد که ارتباط اجتماعی خردمندانه در شاهنامه فردوسی مشتمل بر هفت خرده مولفه همزیستی مسالمت آمیز با دیگران، گفتار سازنده و اثربخش در ارتباط بین فردی، ارتباط رشدگرا و متعادل با افراد نیک، درک ارزش ها و جایگاه خانواده، کمک رسانی و کمک طلبی زبانی و عملی، شجاعت و جرات مندی در بیان نظر و عمل درست و دغدغه مندی و آگاهی اجتماعی بود. در نتیجه، به سبب ابعاد گسترده و جامعیت تعریف ارتباط اجتماعی خردمندانه به پژوهشگران پیشنهاد می شود که در جهت ساخت ابزارهای معتبر و بسته های آموزش مهارت ارتباط خردمندانه بر ابعاد مفهوم ارتباط اجتماعی خردمندانه که در این مطالعه شناسایی شد، تمرکز کنند.
تأثیر مضامین اخترشناسی بر نگارگری شاهنامه و آثار منظوم و مصوّر شاعران دوره اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
615 - 636
حوزههای تخصصی:
پیشگویی آینده از طریق ستارگان یا اجرام فلکی از زمان پیدایش بشر یکی از مسائل و موضوعات آکنده از رمز و راز به شمار می آید که با همه پیچیدگی اش کاربردی زیادی در فرهنگ جهانی یافته است؛ به گونه ای که در سراسر زندگانی آدمیان می توان کارکرد هایی از نجوم و طالع بینی را مشاهده کرد. در ایران نیز از گذشته های دور، پهلوانان و شاهان برای انجام کارهای مختلف مانند جنگ یا ازدواج یا سفر، خود را ملزم به هم اندیشی با منجّمان و پیشگویان خبره می دانستند یا برخی از وقایع آینده را که در خواب می دیدند، با بهره گیری از دانش ستاره شناسان، مورد تعبیر یا تفسیر قرار دهند. این مضمون در ادبیات و نگارگری دوره اسلامی نیز دیده می شود. مسئله پژوهش حاضر واکاوی مفاهیم اخترشناسی در شاهنامه و آثار منظوم و مصور شاعران دوره اسلامی است. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای به رشته تحریر درآمده است. نگارندگان در این پژوهش کوشیده اند به بررسی میزان تطابق یا تشابه مقوله های اخترشناسی در ابیات شاهنامه فردوسی و دیگر پارسی سرایان دوره اسلامی بپردازند. نتایج، نشان می دهد که پیش بینی اختر شناسان بر روند زندگی ایرانیان در دوره اسلامی تأثیر فراوان داشته است. بسیاری از شاهان پیش از انجام امور حیاتی به هم اندیشی با منجمان پرداخته و با شنیدن پیشگویی ها از زبان این افراد، تصمیمات خود را تغییر می داده اند.اهداف پژوهش:بررسی میزان کاربُرد اصطلاحات اخترشناسی در شاهنامه و آثار منظوم و مصور شاعران دوره اسلامی.بررسی چگونگی انعکاس اخترشناسی در نگارگری دوره اسلامی.سؤالات پژوهش:اهمیت دانش نجوم، در شعر فردوسی و دیگر پارسی سرایان به چه میزان می باشد؟اخترشناسی در شاهنامه فردوسی و نگارگری دوره اسلامی چه بازتابی داشته است؟
تحلیل سیرت فریدون و تجلی آن در نگاره «فریدون برای آزمودن خصایل پسران به هیأت اژدها در می آید» با تکیه بر رویکرد پدیدارشناسانه- میرچا الیاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میرچا الیاده وقایع باستانی را با اندیشه های تمدن های دیرین مرتبط دانسته، به آن ها ماهیتی دینی می بخشد. این مقاله در تلاش است با رویکرد پدیدار شناسانه دینی ازنظر الیاده به شخصیت اسطوره ای فریدون در شاهنامه و بازتاب آن در نگاره فریدون برای آزمودن پسرانش به هیئت اژدها درمی آید بپردازد. توجه به سیرت فریدون و سایر شخصیت ها در داستان و تجلی آن در نگاره بر اساس وجه انسان آیینیِ جهان باستان، منظور اصلی این مقاله است. در این زمینه سؤال هایی مطرح می شوند مبنی بر اینکه چگونه دگردیسی فریدون به اژدها برای آزمودن خصایل پسران به فرهنگ دینی و اسطوره ای ارتباط می یابد و ارتباط پدیدارشناسانه دینی با عناصر انسانی و غیر انسانی نگاره چگونه تعریف می شود. روش پژوهش حاضر تحلیلی- توصیفی و منابع آن از نوع کتابخانه ای است. نتایج نوشتار نشان می دهد که به طورکلی سیرت فریدون، ماجرای آزمودن خصایل پسران و قدرت دگردیسی او همه در ارتباط با نیروهای ماورایی شکل می گیرد و نقاش با استفاده از عناصر نمادینی چون اژدها، غُرم، موجود وهمی و اسب، در تجسم بخشیدن فضای اسطوره ای داستان کوشیده است.
از «آلسِست»ِ اوریپید تا «فرود»ِ فردوسی: تحلیلی مبتنی بر گفتمانِ قدرتِ فوکو در اپیستمه یونانی - ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۹۳)
65 - 76
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر بنا دارد با مطالعه تطبیقی نمایشنامه آلسست نوشته اوریپید و داستان فرود در شاهنامه فردوسی، سویه های مشترک و تمایز نظام دانایی در این دو اثر را تحلیل کند. هم چنین به نظر می رسد یافته های برآمده از این تحقیق را بتوان به تحلیل (استقرای) گفتمان غالب قدرت در ساختار معنایی حاکم بر دوران شکوفایی یونان کلاسیک و نیز فرهنگ ایرانی-اسلامی قرن چهارم هجری تعمیم داد. چارچوب نظری مبحث های ارائه شده برگرفته از اندیشه های میشل فوکو، فیلسوف متأخر فرانسوی و مفهوم هایی همانند اپیستمه و گفتمان قدرت نزد او خواهد بود. روش ارزیابی این پژوهش نیز توصیفی- تحلیلی بوده و بر همین مبنا داده های لازم برای سنجشِ نمونه ها به شیوه ای کتابخانه ای و با ابزار تحلیل گفتمان به دست خواهند آمد. شواهد برآمده از این مطالعه تطبیقی گویای این واقعیت اند که با وجود مؤلفه های مشابه در نظام دانایی هر دو اثر، در هر دو ساحت خدایگانی و انسانی نسبت به مفهوم های «تقدیر»، «مرگ»، «عشق» و «خردورزی»، نقطه تمایز بنیادین آن ها در تبیین گفتمان قدرت، به نوع رویکردشان در پذیرش یا رد قدرت متعالی خدا یا خدایان بازمی گردد. به زبانی دیگر، با وجود تأکید بر جایگاه «تقدیر» و «مرگ» در بطن داستان فرود، جان مایه نمایشنامه آلسست، رد تمام آن گفتمان قدرتِ سنتی پیش از خود است. در این اثر فردی بر سریر قدرت خواهد نشست که از سوی گفتمان انسانیِ قدرت تأیید شود.
سیندخت کابلی: خرد ورزی و تدبیر زنان اسطوره ای شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۹
174 - 208
حوزههای تخصصی:
امروزه، در کنار دیگر منابع تاریخی، متون ادبی در عرصه ی پژوهش های تاریخی، از جای گاهی ویژه برخوردارند؛ پژوهش حاضر، بر مبنای داستان «زال و رودابه» ، که به بخش اسطوره ای شاه نامه ی فردوسی تعلق دارد، به تبیین ابعاد مختلف شخصیتی «سین دخت»، مادر «رودابه» می پردازد.از طریق مطالعه ی اسطوره ها، که یک سر در دنیای مه آلود گذشته، و سری دیگر در توجیه هستی، با بیان افسانه ای رویدادهای تاریخی دارند، می توان به مناسبات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جوامع، و آرمان ها و آرزوهای ملت ها در این زمینه ها پی برد.شخصیت «سیندخت» در شاه نامه، بیش از آن که به وجود واقعی زنی با این نام و مشخصات در تاریخ صحه بگذارد، حاکی از این است که در فرهنگ ایران باستان، و داستان ها و افسانه های بازمانده از آن دوران، که سینه به سینه نقل شده و در دوره های بعد، بعضا به کتابت در آمده، و به حکیم شاعری چون «فردوسی» منتقل شده است، باورمندی و احترام به توان مندی های زنان در مدیریت خانواده، تدبیر امور اجتماعی، و ایفای نقش در حل و فصل معضلات سیاسی، رفع مخاصمات، و پیش گیری از وقوع جنگ و خون ریزی ، دیدگاه رایج بوده است. پژوهش های صورت گرفته در منابع معتبر تاریخی، در خصوص جای گاه زنان در خانواده و جامعه ی ایران باستان، بر یافته های تحقیق حاضر، که بر مبنای مطالعه در شخصیت «سیندخت» در متن ادبی «شاه نامه ی فردوسی» انجام شده است، صحه می گذارد.
مواجهه نظام دانایی ایرانی یونانی در روایت های مده آ و سهراب با تکیه بر گفتمان قدرت میشل فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
155 - 185
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در نظر دارد با تحلیل گفتمان قدرت در دو نمایش نامه مده آ اوریپید و داستان سهراب شاهنامه فردوسی، به تبیین وجوه اشتراک و افتراق دو جهان بینی در دو اثر مذکور بپردازد. روش پژوهش حاضر تحلیلی تطبیقی و اطلاعات لازم برای سنجش نمونه ها به شیوه ای کتابخانه ای و به واسطه ابزار تحلیل گفتمان انجام گرفته و هدف از آن یافتن فصل ممیز این دو اپیستمه از حیث مفهوم قدرت است. به نظر می رسد می توان نتایج حاصل از این مطالعه تطبیقی را نیز به مثابه نمونه هایی، به جهان معرفت شناسانه و گفتمان غالب در روح دو جغرافیای فرهنگی یونان کلاسیک و ایران تعمیم داد. رویکرد نظری بحث برگرفته از آراء میشل فوکو و مفهوم گفتمان قدرت در اندیشه وی است. شواهد این تحقیق گویای این واقعیت هستند که به رغم وجود مؤلفه های مشابه در اپیستمه هر دو اثر، در هر دو ساحت خدایگانی و انسانی از مفهوم تقدیر و مرگ تا عشق، اصالت و خردورزی، نقطه تمایز بنیادین آن ها در تبیین گفتمان قدرت، رویکردشان در پذیرش یا تقابل با گفتمان قدرت متعالی خدا یا خدایان است. اگر فردوسی در داستان سهراب، تقدیر یزدان را عامل فرجام پایانی می داند، در مقابل اوریپید، مده آیی می آفریند که در مقابل گفتمانِ غالبِ سنتیِ نهادینه شده می ایستد و حتی حاضر است فرزندانش را سر بریده، خدایان را همراه کرده و شکوه مندانه سوار بر ارابه خدایان گردد.
بررسی ترامتنیتی دیباچه های حماسه های ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ششم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۰
121 - 154
حوزههای تخصصی:
روابط تعالی دهنده متن، یکی از رویکردهای نوین ادبی است که میخائیل باختین با موضوع گفتگوی متن ها پایه گذار این نظریه قلمداد می شود. نظریه پردازان دیگر همچون ژولیا کریستوا، لوران ژنی، میخائیل ریفاتر، بارت و ژرار ژنت این نظریه را تکامل بخشیدند. ژرار ژنت در نظریه ترامتنیت خود، روابط تأثیرگذاری و تأثیرپذیری متون ادبی را مطرح کرده است؛ از جمله آثاری که این تأثیر و تأثر در آنها مشاهده می شود، مقدمه های متون حماسی است. جستار حاضر با رویکرد توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای، دیباچه های حماسه های ملی ایران را بر اساس نظریه ترامتنیت ژنت بررسی و تحلیل کرده است. حاصل مطالعه نشان می دهد که حماسه های ملی به عنوان بیش متن از پیش متن های خود در فرایندهای خود-پیرایی، حذف، تقلیل و گسترش تأثیر پذیرفته اند. در روابط بیش متنی حماسه های ملی با شاهنامه، دگرگونگی و همانگونگی، نسبی است و در ارتب اط با هم معنی می شوند. مقدمه گرشاسب نامه گویای تأثیرگذاری شاهنامه بر مضامین گرشاسب نامه؛ بهمن نامه گویای تأثیرپذیری این اثر از گرشاسب نامه است و کوش نامه ایرانشاه از شاهنامه و گرشاسب نامه تأثیر پذیرفته است. عنوان های اصلی و فرعی حماسه ها از منظر رابطه پیرامتنیت، بیانگر تأثیر و تأثر آن ها از متن های اصلی است. بخش های آفرینش عالم در فرامرزنامه و شاهنامه بر مبنای رابطه سرمتنیتی ژنت، زبرمتن را با زیرمتن متحد نشان می دهد.
تجلی فرهنگ باستان ایران در اندیشه و بیان هنری شاهنامه فردوسی
حوزههای تخصصی:
آموزه های فکری و مبانی اندیشگی شاهنامه بهترین نمونه و الگو برای بنیاد جامعه ای مطلوب و آراسته به اصول انسانی است؛ چنان که برخی از محققان ، جهان بینی فردوسی را بهترین الگو برای پی ریزی جهانی متعادل همراه با سعادت نسبی دانسته اند. «خرد»، «داد» و «دهش» سه رکن اصلی اندیشه فردوسی را در شاهنامه تشکیل می دهند و در کنار آنها مفاهیمی همچون شادزیستن، عبرت آموزی و تأمل در دنیای فانی، معمای مرگ و تقدیر، آزادی و آزادگی و بسیاری مفاهیم دیگر... در بیان هنرمندانه سراینده کاخ بلند نظم، مجال بروز یافته اند.کارکردهای زبانی شاهنامه و دامنه ظرفیت سازیهای زبانی و دغدغه های ارزنده چهره ماندگار فرهنگ ایران برای پی ریزی بستری از عناصر و امکانات زبان فارسی و نامها و واژه های اصیل فارسی، ازدیگر وجوه اهمیت حماسه ملی ایران است که در این مقاله به صورت کلی به آن اشاره شده است. همچنین بیان هنری فردوسی در سه محور «سادگی زبان»، «لحن و موسیقی» و «اصول بلاغی و بدیعی» تحلیل و بررسی شده است.
بررسی مقایسه ای روایت نقّالی «منیجِه» با بیژن و منیژه در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
245 - 281
داستان بیژن و منیژه، یکی از داستان های دلکش شاهنامه است که در میان عامه مردم نفوذ فراوان یافته است. یکی از مناطقی که این روایت از دیرباز در آن رواج داشته، منطقه سیاخ دارنگون استان فارس است که تاکنون در هیچ منبعی ثبت و بررسی نشده است. هدف نگارنده بررسی مقایسه ای این روایت با روایت شاهنامه فردوسی است. نگارنده کوشیده است نخست به روش میدانی این افسانه را ثبت کند و سپس به روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا، به بررسی تطبیقی آن با روایت فردوسی بپردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد روایت نقّالی را می توان به دو بخش تقسیم کرد: بخش نخست که از آغاز داستان تا رفتن رستم برای نجات پسر پادشاه را دربرمی گیرد، سیر داستان آرام و منطقی پیش می رود. در این بخش خطوط کلی داستان شبیه به شاهنامه است؛ هرچند تفاوت های بنیادی دیده می شود. بخش دوم داستان که از رفتن رستم به توران تا فرجام داستان را شامل می شود، سیر رخدادها بسیار تند می شود و البته روند داستان نیز در قیاس با شاهنامه کاملاً متفاوت پیش می رود. بخشی از تفاوت های دو روایت حاصل تلاش راویان برای بومی و جذّاب کردن روایت برای مخاطب است؛ اما دلیل بخش اعظم این تفاوت ها چندان روشن نیست. به هر روی این روایت از جنبه های گوناگون مانند شخصیت-پردازی، خطوط اصلی روایت و فضای حاکم بر داستان با روایت شاهنامه فردوسی تفاوت های بنیادی دارد؛ اما در مجموع یکسانی هایی نیز با روایت شاهنامه دارد.
خویش کاری های پیامبرگونه قهرمانان در منظومه های پهلوانی
منبع:
مطالعات ادبیات شیعی سال ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳
11 - 47
حوزههای تخصصی:
در بررسی منظومه های پهلوانی با موضوعی ویژه و مهم مواجه هستیم و آن هم انعکاس نبردهای دینی در این آثار است. پهلوانانی هم چون رستم، فرامرز، جهانگیر، سام و حتی گرشاسب در بسیاری از موارد وظیفه اصلی خود را گسترش دین یزدانی می دانند؛ نکته دیگر این است که دینی هم که اینان قصد گسترش آن را دارند، بیشتر با عقاید اسلامی سازگار است و این موضوع از این نظر مهم است که شخصیت های این داستان ها از نظر زمانی مربوط به قبل از اسلام هستند. دلیل این موضوع این است که راویان و سرایندگان این آثار در دوره اسلامی می زیسته اند و نگاه اسلامی هم که به جنگ های دینی و غزوات وجود داشته، بر این آثار حاکم شده است. این موضوع بیشتر در منظومه های پهلونی پس از شاهنامه صدق می کند؛ چرا که در شاهنامه اگر چه نبردهای دینی گشتاسب و اسفندیار نیز مطرح است؛ اما انگیزه و نگرش های اعتقادی این دو شخصیت در گسترش یکتاپرستی با مبانی اعتقادی ایران باستان سازگارتر است. در این مقاله تعدادی از منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه (کوش نامه، گرشاسب نامه، فرامرزنامه، سام نامه و جهانگیرنامه) از این منظر بررسی شده و دلایل این نگرش نیز تحلیل شده است.
کیومرث و دیو اَرزور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در برخی از نوشته های فارسی میانه به داستانی درباره کیومرث اشاره شده است که هم در متون کهن تر مانند متون اوستایی نشانی از آن نیست و هم در حماسه نامه های فارسی و عربی اثر آن را به سختی می توان پی گرفت. این داستان به کشته شدن دیوی به نام ارزور به دست کیومرث اشاره می کند که جزو مهم ترین کارهای کیومرث در روز خرداد و ماه فروردین (ششم فروردین) برشمرده می شود. همچنین در اوستا ارزور نام کوهی است که محل گردهم آیی دیوان است و در نوشته های پهلوی مانند بندهش، شایست نشایست و روایت پهلوی هم از آن به عنوان درِ دوزخ و گذرگاه اهریمن و دیوان یاد شده است. در این مقاله تلاش می شود با جستجوی نام ارزور در متون اوستایی و سپس فارسی میانه و بعد از آن در داستان کیومرث و نبردهای او با اهریمن و دیوان در شاهنامه و آثارالباقیه ارتباط بین کوه ارزور، درِ دوزخ و دیو ارزور توضیح داده شود و تا حد ممکن جزئیات داستان کیومرث و دیو ارزور در متون پهلوی و فارسی روشن و نکات مبهم آن در روایت شاهنامه بازسازی و شرح داده شود. به نظر نگارنده داستان شاهنامه را با توجه به منابع پهلوی و روایت ابوریحان بیرونی چنین می توان بازسازی کرد: کیومرث، دیو خرزور/ ارزور پسر اهریمن را می کشد؛ پس از آن اهریمن، خرزوران (= پسر خرزور) را به جنگ با کیومرث می فرستد و سیامک در این مبارزه کشته می شود. در نهایت هوشنگ پسر سیامک انتقام پدر را از خرزوران می گیرد و او را می کشد.
نقد روانشناختی داستان زال و رودابه براساس نظریه یونگ
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۲
41 - 62
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیل آثار ادبی بر بنیاد دیدگاه های جدید باعث فهم جنبه های ناشناخته اثر ادبی می شود. داستان زال و رودابه، که در آن با مهارتی خاص لطافت عاشقانه با صلابت حماسه درهم آمیخته ،ترکیبی نوآیین و شگفت به وجود آمده، تاکنون از چشم انداز نقد روان کاوانه مورد تحلیل واقع نشده است. بررسی روانکاوانهاین داستان بر اساس دیدگاه یونگ و تحلیل کهن الگوهای آن، می تواند دریچه های تازهای از معانی نهفته در شاهنامه را بر روی مخاطبان بگشاید. در این جستار ابتدا مبانی نظری دیدگاه یونگ و کهن الگوهای مورد نظر او باختصار معرفی شده اند. آنگاه کهن الگوهای آنیما و آنیموس، نقاب، سایه، پیر فرزانه و در نهایت فرایند فردیت در داستان زال و رودابه به روش کتابخانه ای مورد تحلیل واقع شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که زال، برای آنکه بتواند پدر جهان پهلوان شاهنامه، رستم، باشد، به نوعی خرد ملکوتی دست می یابد از سنگینی زمین و ماده رها می شود تابه خودیابی(فردانیت) برسد.با توجه به مطالعات انجام شده زال و رودابه پس از رسیدن به مرحله خودآگاهی و با استفاده از خود ناخودآگاه خود توانستند به مرحله ای رسیدند که، با رسیدن او به این مرحله، زمینه برای آمیزشی روحانی فراهم می شود و نتیجه این پیوند، جهان پهلوان شاهنامه است.
بررسی آخرین پر سیمرغ براساس نظریه ی اضطراب تاثیر هارولد بلوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۹۴)
89 - 77
حوزههای تخصصی:
به نظر می رسد در بررسی و مطالعه تاریخ ادبیات نمایشی ایران (از زمان آخوندزاده تا امروز)، با بازه هایی از زمان روبه رو هستیم که به دلایل سیاسی، اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و... گوناگون، نویسندگان گذشته و تاریخ نگریسته اند و این مهم غالباً از طریق اقتباس از آثار ادبی پیشین صورت گرفته است. در تاریخ معاصر، این نوع نگاه دست مایه آثار نویسندگانی همچون نغمه ثمینی، علی رفیعی، حسین کیانی، علی نصیریان و محمد چرمشیر قرار گرفته است. در این پژوهش، با روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و با ابزار اسنادی-کتابخانه ای، پس از نگاهی به هارولد بلوم و نظریه اضطراب تأثیر، به مطالعه آخرین پر سیمرغ نوشته محمد چرمشیر به عنوان اقتباسی از شاهنامه پرداخته شده است. بررسی این متن با تکیه بر نظریه اضطراب تأثیر، بدخوانی خلاق و رابطه میان چرمشیر و پدر ادبی اش فردوسی پیش برده شده است تا با دست گذاشتن بر بن مایه های این نظریه، متن متأخر در نسبت با متن مبدأ خوانده شود. نتایج این بررسی موردی، نشان از رابطه ای ادیپ وار میان چرمشیر و فردوسی دارد. چرمشیر برای دستیابی به خلاقیت از نسبت های تجدید نظری بلوم عبور کرده و با اتخاذ جهت و رویکردی جدید در روایت اساطیر شاهنامه دست به خلق روایتی جدید و از آن خود زده است.
جدال های مذهبی کاتبان در دست نویس های معتبر شاهنامه و متون منظوم پهلوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۲۳
105 - 130
حوزههای تخصصی:
یکی از مشکلات بزرگ و بحث برانگیز در حوزه تصحیح انتقادی متون، بررسی گونه های مختلف دستکاری های کاتبان در دست نویس ها است؛ زیرا اغلب کاتبان حوزه زبان فارسی، رعایت امانت نمی کردند و ضبط درست دست نویس ها را به دلایل گوناگونی تغییر می دادند. جدال های مذهبی کاتبان به منظور اثبات حقّانیت مذهب خویش و در ردّ مذاهب و فرقه های مخالف، یکی از مهم ترین تصرّفات عمدی آن ها به شمار می رفت و این امر بیشتر در جاهایی از متن روی می داد که شاعر یا نویسنده به بیان عقاید دینی خود می پرداخت. تاکنون درباره دستبردها و جدال های مذهبی کاتبان در دست نویس های شاهنامه، تحقیقات اندکی شده و متاسّفانه درباره متون پهلوانی پس از آن هیچ پژوهش مستقلی صورت نپذیرفته است. توجّه به این نکته سبب شد که در این مقاله، جدال های مذهبی کاتبان را که در دست نویس های معتبر و شناخته شده شاهنامه و منظومه های پهلوانی پس از آن روی داده بررسی کنیم و نمونه های مختلفی از دستکاری های آن ها را در این دسته متون نشان دهیم.
فراز و فرود حمله حسینیه، میراثی از ادبیات حماسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۳
155 - 181
حوزههای تخصصی:
محمدبن سلیمان تنکابنی، فقیه عهد قاجار و نویسنده کتاب مشهور قصص العلماء، به شاهنامه فردوسی توجه ویژه ای داشت و آن را به خوبی خوانده بود. شواهد فارسی کتابی که او در علم بدیع تألیف کرد، برگرفته از شاهنامه و اشعار خودش بود. همچنین حداقل یک منظومه حماسی دینی با موضوع حوادث کربلا سرود که حمله حسینیه نام دارد. می توان گفت که تمامی منظومه های حماسی فارسی سروده شده پس از شاهنامه متأثر از این اثر ارجمند فردوسی بوده اند؛ این منظومه تنکابنی هم از این حیث مستثنا نیست. حمله حسینیه تاکنون منتشر نشده و ناگفته ها درباب آن بسیار است. پس از بررسی کامل یگانه نسخه شناخته شده این منظومه، در این مقاله کوشیده شد جوانب گوناگونش بررسی و قوّت و ضعف یا به عبارتی فراز و فرود آن مشخص شود. در کنار مختصری از زندگی نامه تنکابنی، به ابهاماتی که در معرفی آثارش وجود دارد، پرداخته شد. از نشانه هایی می توان دریافت که نسخه خطی حمله حسینیه مسوّده بوده است. یکی از وجوه اهمیت این نسخه حرکت گذاری برخی کلمات است که به خواننده اطلاعات جالب توجهی درخصوص تلفظ متفاوت آنان عرضه می کند. تعیین زمان سروده شدن این منظومه و منابع آن، شیوه روایت تنکابنی از حوادث عاشورا و تحریفاتی که بدان راه یافته، ارزیابی اثر از منظر ویژگی های حماسی، اثرگذاری شاهنامه بر آن و چگونگی بهره بردن از آرایه های ادبی از مباحث مطرح شده در این مقاله است.
«بَی رام شهر»، لقبی ساسانی در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۳
205 - 222
حوزههای تخصصی:
شاهنامه شناسان آرام آرام در تصحیح شاهنامه می کوشند و در این کار از زبان ها و اسناد پیش از اسلام نیز گاهی یاری می خواهند. طبیعی است که در شاهنامه مخصوصاً بتوان انعکاسی از احوال دوران ساسانیان و الفاظ و اصطلاحات رایج در حکومت آنان را یافت. در این مقاله کوشش شده است تا با بررسی چند نامه از شاهان ساسانی یا خطاب به ایشان، که در آنها چند لقب و عنوان به شکل قالبی تکرار شده، و همچنین مقابله نسخه های شاهنامه، یک لقب ساسانی، که به نظر نویسندگان از نظر مصحّحان شاهنامه پنهان مانده، پیدا شود و اصل آن در اسناد ساسانی معلوم گردد. این لقب «بی رام شهر» است که در نسخه ها و چاپ های شاهنامه به چند شکل نقل شده و در بهترین چاپ های شاهنامه، مخصوصاً در چاپ خالقی و همکاران او، به شکل «پدرام شهر» درآمده است. در پایان بحث، با ذکر دلایل روشن، در اثبات این نکته نیز کوشش شده که «مهست»، که در همان نامه ها، باز به همان شکلی قالبی، در کنار «بی رام شهر» تکرار شده، چیزی نیست جز تصحیف «مزدیسن»، ولی این تصحیف از فردوسی یا کاتبان شاهنامه نیست و مدت ها پیش از او در نقلِ اسنادِ ساسانی به خط عربی و فارسی عارض شده بوده و به همان صورت به شاهنامه ابومنصوری و شاهنامه فردوسی وارد شده است.
فرهنگ مردمی در شاهنامه فردوسی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
221 - 251
حوزههای تخصصی:
شاهنامه، بی هیچ گزافه و گمان، بی هیچ چون و چند، نامه ورجاوند و بی مانند فرهنگ ایران است؛ دریایی است توفنده و کران ناپدید که خیزابه های هزاره ها، در آن، دمان و رمان، سترگ و سهمگین، بشکوه چون کوه، بر یکدیگر در می غلتند؛ خیزابه هایی که از ژرفاها و از تاریکی های تاریخ سر بر می آورند و پهنه های زمان را درمی نوردند تا گذشته های ما را به اکنون مان بپیوندند و اکنون مان را به آینده ها. شاهنامه پلی است شتوار و ستبر و سترگ، برآورده بر مغاک های زمان و رشته پیوندی است ناگسستنی که پیشینیان را با پسینیان پیوسته و همبسته می دارد. از آن است که این نامه نامور را شیرازه و شالوده تاریخ و فرهنگ ایران می توانیم دانست؛ تاریخ و فرهنگی گشن بیخ و گران سنگ، برین پایه و فزون مایه که بستر و بهانه ناز و نازش هر ایرانی است راستی را، اگر شاهنامه نمی بود ما آنچه هستیم نمی توانستیم بود و همانند تیره ها و تبارهایی دیگر، در سایه های دامن گستر تاریخ و گردهای گیتی نورد گسسته نشانی و شکسته نامی گم می شدیم و از یادها می رفتیم و بر بادها. در این پژوهش که نگارنده روش توصیفی تحلیلی را برای آن گزیده برآنیم تا ویژگی های فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی شاهنامه را بررسی کنیم و تلاش کردیم تا حد ممکن از منابع دست اول و معتبر مکتوب قدیمی و جدید همچنان از نظریات مفید بزرگان و متخصصان این رشته به صورت دقیق استفاده کنیم.
هویت ایرانی به روایت شاهنامه فردوسی
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۱ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱
69 - 95
حوزههای تخصصی:
شاهنامه را می توان اصلی ترین سند هویت و میراث مشترک ایرانیان دانست. فردوسی با تکیه بر روایات شفاهی و کتبی، در برخورد و مواجهه با بیگانگان و مهاجمان به بیان تعریفی از ایران و هویت ایرانی و سیر پیدایش آن، پرداخته است. هویتی که در یک روند تکاملی آهسته و با روال منطقی از بخش اساطیری شکل می گیرد و پس از طی مراحل مختلف ظهور و بروز می یابد. نویسنده در این مقاله کوشیده است، در یک تقسیم بندی، مشخصه های این هویت را از نگاه فردوسی، شناسایی و با استناد به رفتار تعدادی از شخصیت های شاهنامه و بررسی روند تکاملی روایات، تصویر بازسازی شده این هویت را ارائه دهد.
بررسی تطبیقی نگاره دیو در مکاتب نگارگری ایران از دوره ایلخانی تا پایان دوره قاجار
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۳ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۶
18 - 40
حوزههای تخصصی:
ادبیات ایران بدلیل داشتن سویه فرهنگی غنی و نفوذ در سایر هنرها از جمله نقاشی، یکی از شاخص ترین زمینه های ادبیات تطبیقی بشمار می رود. ادبیات تطبیقی از دو جهت می تواند ارتباط شعر و نقاشی را بررسی کند: نخست اینکه چگونه مفهومی یکسان در هنر نوشتاری و هنر دیداری نمود پیدا می کند و دوم آنکه این هنر نوشتاری یا شعر چگونه در هنر دیداری یا نقاشی تأثیر می گذارد. شاهنامه فردوسی یکی از اسطوره متن های فرهنگی است که از بستر نشانه ای نخستین خود خارج می شود و در حوزه های گوناگون معرفتی و هنری حضور می یابد و آنها را متأثر می سازد. یکی از موضوعات مهم در نگارگری ایران، نبرد میان دیو و آدمی است. هدف اصلی نوشتارحاضر، بررسی فرمی و شکلی دیو در نگاره های مکاتب دوره ایلخانی تا پایان قاجار و چرایی تفاوت در ترسیم آنان بر اساس نظریه پل ریکور Paul Ricour است. سؤالات اصلی این پژوهش عبارتند از: 1) ویژگی ها و شاخصه های شکلی نگاره دیو در مکاتب دوره ایلخانی تا پایان قاجار چیست؟ 2) تفاوت نگاره دیوان در مکاتب دوره ایلخانی تا پایان قاجار چگونه قابل تبیین است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که نقش دیو در نگاره های این دوران با ویژگی های حیوانی در کالبد آدمی نقش شده است. از سویی دیگر، تفاوت در تصویر نقش آن در این مکاتب ابتدا برگرفته از وجه استعاری شاهنامه و سپس تلقی شخصی نگارگر و خوانش او از متن، سلیقه هنری دوران او و مکتبی که در آن رشد کرده و یا اقتضای شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و عرفانی او می باشد. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی و بر اساس مطالعات کتابخانه ای به سرانجام رسیده است.
ریشه یابی نام ایران بر پایه مستندات تاریخی
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۶ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
5 - 23
حوزههای تخصصی:
نام «ایران » حکایت از یک تمدن دیرین در این سرزمین دارد و از لحاظ تاریخی برای پژوهشگران مختلف حوزه ایران شناسی حائز اهمیت است. مسئله پژوهش حاضر این است که نام ایران ریشه در چه و کجا داشته است؟ و چه اقوامی در این سرزمین سکنی داشته اند و خود را ایرانی می دانسته اند؟ از این رو در این مقاله، با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی ریشه و پیشینه این واژه به صورت های ائیریه، آری یَ، آری بی، و غیره به معنای «آریایی »، در آثار کهن شرقی، اوستا، کتیبه های کهن ایرانی و بین النهرینی، و متون مورخان و جغرافیدانان غربی پرداخته شده است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که این نام با صورت های گوناگون خود به معنی نام قوم ساکن در این سرزمین، در گذر هزاره ها و سده ها سیری تاریخی را طی نموده تا آنکه در عهد ساسانیان به صورت مشخص با نام ایران و ایرانشهر (با یای مجهول) برای تمام مرزهای سیاسی این سلسله انتخاب و تثبیت گشته است.