مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۴۱.
۸۴۲.
۸۴۳.
۸۴۴.
۸۴۵.
۸۴۶.
۸۴۷.
۸۴۸.
۸۴۹.
۸۵۰.
۸۵۱.
۸۵۲.
۸۵۳.
۸۵۴.
۸۵۵.
۸۵۶.
۸۵۷.
۸۵۸.
۸۵۹.
۸۶۰.
شاهنامه
حوزه های تخصصی:
یادداشت های شاهنامه 1 مسائل لغوی و بعضی مفاهیم شاهن هما
حوزه های تخصصی:
یادداش تهایی که در این سلسله از نوشته ها جمع آمده به دو دستهٔ کلی قابل تقسیم است: آنها که دربارهٔ بعضی مسائل لغوی شاهنام هاند و آنها که دربارهٔ نا مهای خاص شاهنام هاند. آنچه در این شمارهٔ اول آمده به ترتیب عبارت است از: ردّی بر گمان بعضی نویسندگان که لغت سپهر یک معنای سپاه نیز در در شاهنامه؛ و منشأ » درست آمدی « شاهنامه دارد؛ منشأ تعبیر در شاهنامه با جست وجو در ادبیات » پروردن روان « مفهوم مانوی و زردشتی به زبانهای فارسی میانه و پهلوی اشکانی .
هر کسی از ظنِ خود شد یارِ تصحیحِ شاهنامه (2)
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۳ مرداد و شهریور ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۹۵)
173 - 200
حوزه های تخصصی:
کتاب گما نهایی در شناخت شاهنامه و فردوسی که پیشتر دفتر نخست آن با نام از گمان خویش هر کس یار فردوسی منتشر شده و نگارنده نیز نقدی بر آن نوشته بود، شامل یک پیشگفتار و پانزده مقاله درباره مت نشناسی شاهنامه با محوریّت نقدِ تصحیح دکتر خالقی مطلق و دست نویس فلورانس است. در این مقاله به بررسیِ بعضی نکات و نظریّات این کتاب پرداخت هایم
چرا دَربارِ غَزْنه به شاهنامه رویِ خوش نِشان نَداد؟: درنگی درباره چون و چند مناسبات فردوسی و محمود و سایه روابط سیاسی طوس و غزنه بر سر شاهنامه
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۳ مهر و آبان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۹۶)
27 - 79
حوزه های تخصصی:
نویسنده در نوشتار حاضر، به دنبال پاسخ به علل بی اقبالی دربار غزنویان به شاهنامه فردوسی است. وی در راستای تحقق این هدف، علل و احتمالات مطرح شده در متون پیرامون این مسئله را عنوان داشته و در بوته نقد و بررسی قرار می دهد. به زعم نویسنده، این امر ریشه در مسئله ای سیاسی داشته است. به این ترتیب، اختلاف محمود غزنوی و فردوسی را اختلافی سیاسی اظهار می دارد.
یادداشت های شاهنامه 2: مسائل لغوی و بعضی مفاهیم شاهنامه
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۳ مهر و آبان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۹۶)
151 - 163
حوزه های تخصصی:
در دومین شماره از «یادداشت های شاهنامه» درباره لغات براه و گنداور و سابقه دو تعبیر «مرغ بپر» و «خروشی خروشیدم» بحث خواهیم کرد و اشاراتی نیز خواهیم نمود به معانی رمزی جامه سپید سیاوش در هنگام عبور او از آتش.
یادداشت های شاهنامه (3): نام های خاص
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۳ آذر و دی ۱۴۰۱ شماره ۵ (پیاپی ۱۹۷)
15 - 22
حوزه های تخصصی:
در سومین شماره از «یادداشت های شاهنامه» درباره اصل چند نام خاص در شاهنامه بحث شده است. این نام ها عبارتند از پیشداد ، گروی ، چهرداد ، فرشید . آنچه درباره این نام ها در منابع فارسی و گاه غربی هست آشفته است. طبیعی است که در شکل این نام ها تغییراتی به مرور ایام پیدا شده باشد که موجب شده باشد اصل آنها یا شیوه ساخته شدن آنها پنهان بماند. در این یادداشت ها، که بیشتر حکم یادآوری دارند، سعی شده آن نقص ها برطرف شود و اشتقاق درست تر بعضی از نام های خاص شاهنامه معلوم یا معلوم تر گردد.
یادداشت های شاهنامه (4): نام های خاص
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۳ بهمن و اسفند ۱۴۰۱ شماره ۶ (پیاپی ۱۹۸)
87 - 94
حوزه های تخصصی:
در چهارمین شماره از از «یادداشت های شاهنامه» درباره اصل چند نام خاص دیگر شاهنامه بحث خواهد شد. این نام ها عبارتند از پشوتن ، فریبرز ، زروان ، اشتاد . درباره نام پشوتن از گذشته های دور اشتباهی رخ داده که هنوز در نوشته های فارسی بر جاست؛ در ساخته شدن نام فریبرز نکته ظریفی در کار بوده که ظاهراً از چشم محققان پنهان مانده؛ و زروان و اشتاد از جمله نام هایی هستند که در شاهنامه تحریف شده اند. در این چند یادداشت کوشش شده که نقایص آراء محققان پیشین، علی الخصوص نقایص نوشته های فارسی، رفع شود.
دربارهٔ برخی از جای نام های شاهنامه: گُنابد، ریبَد (ریوند)، پشتِ گشتاسپان، شترخان (استورقان)، چشمه گلسپ (گیلاس؛ کُدرَوَسپ)، دز گنبدان (کَنبندان)، فریومد (مد و فریاد)
حوزه های تخصصی:
جغرافیای شاهنامه، با وجود تحقیقاتی که تا کنون شده، هنوز ابهاماتی دارد. شاید در حواشی مصححان شاهنامه بر این کتاب به این امر کمتر از هر چیز دیگر توجه شده باشد و در فرهنگ های شاهنامه نیز نام های جغرافیایی معمولاً در حاشیه بوده است. آنچه داود منشی زاده سال ها قبل در این باره نوشته، با وجود اختصار و بعضی آراء متهورانه، هنوز بهترین منبع در این باره است. در این نوشته یک فصل از کتاب او ترجمه شده و مباحث او دربارهٔ جای نامهایی مانند گُنابَد، پُشتِ گُشتاسپان و دژِ گُنبدان به فارسی انتقال یافته است.
نگاهی انتقادی به پندار پس دانشی اهریمن در تسلط براخشیجان در شاهنامه و اساطیر نورسی (با تاکید بر نسخه محفوظ در موزه بریتانیا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
159 - 178
حوزه های تخصصی:
براساس باورهای زروانی، اهریمن و اهورمزدا، دو بن ناهمساز و دوقلو، برای کسب جایگاه زروان خدا ناچار به ارائه مجموعه ای از فعالیت ها، قدرت و دانش برتر خود در تمشیت امور جهانی شدند. تقریباً هیچ متن اساطیری ایرانی نیست که به نقش گسترده چهار عنصر در شکل گیری گیتی اشاره نکرده باشد. مصالح ساختمانی کائنات تنها از همین آخشیج ها ساخته و پرداخته شده است. جوهره وجود افلاک نیز گویا از همین عناصر است. اهریمن نه تنها پس دانش و بی دانش به نظر نمی نماید که حتی به عکس آن در جاهایی نشان از برتری آشکار اهریمن در عرصه رقابت با هرمزد و هم در آفرینندگی و در زدارکامگی دست یافت. این جستار براساس روش شناسی تحلیلی و توصیفی و مبتنی بر شیوه کتابخانه ای به شکل فیش برداری انجام شده است. براساس مطالعات و پژوهش های منتج به این مقاله این نتیجه کسب شد که اهریمن در بسیاری از موارد، از دانش و قدرت و جرئت بیشتری نسبت به اهورمزدا برخوردار است و در شاهنامه فردوسی نیز شواهد و قوانین ادعا از خلال ابیات استخراج شد. قدرت و دانش برتر اهریمن، در متون کهن اسکاندیناوی نزد مردمان کافرکیش شمال (نورسی) نیز جلوه یافته است و آنان نیز شواهدی از کنترل و تسلط اهریمنان و غولان بر عناصر چهارگانه آب و باد و خاک و آتش در کهن باورهای خود دارند. اهریمن از آغاز آفرینش جهان به خوبی توانسته بود بر چهار عنصر یا آخشیجان (آب، باد، خاک، آتش) مسلط شود و کنترل این عناصر را در دست گیرد و بر اهورا مزدا برتری یابد.اهداف پژوهش:بررسی پندار پس دانشی اهریمن در تسلط بر اخشیجان در شاهنامه و اساطیر نورسی.تطبیق و قیاس، تشابهات و افتراق پندار پس دانشی اهریمن در تسلط بر اخشیجان در شاهنامه و اساطیر نورسی.سؤالات پژوهش: کنترل پس دانشی اهریمن کنترل بر اخشیجان در شاهنامه و اساطیر نورسی چگونه بوده است؟برای کنترل اهریمن بر چهار عنصر در اسطوره های نوردیک و شاهنامه چه شواهدی وجود دارد؟
تدوین نظام کردارشناسی لهراسب در شاهنامه و سایر متون منظوم پهلوانی با تأکید بر شاهنامه سال 844 تیموری محفوظ در کتابخانه ملی پاریس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
402 - 415
حوزه های تخصصی:
لهراسب، یکی از شخصیت های اسطوره ای است که در اوستا، شاهنامه و متون منظوم پهلوانی از سیمایی کاملاً متمایز برخوردار است. در فرازوفرودهای دوران او، رخدادهایی است که به ظاهر ناشی از انحطاط در خاندان وی بوده است، در اوستا از لهراسب و پسر او، گشتاسب، سخن رفته است؛ اما از میان این دو شخصیت، تنها گشتاسب صاحب تاج کیانی می شود و به پادشاهی می رسد و لهراسب جز این که پدر گشتاسب باشد، نقشی در سلسله پادشاهی ندارد. پژوهش حاضر به دنبال بررسی عللت تفاوت در قرائت های موجود در متون پهلوی و اوستا درباره لهراسب است. این پژوهش به روش توصیفی – تحلیلی به دنبال پاسخ این سؤال است که چرا لهراسب در اوستا و سایر متون حماسی فارسی، شخصیتی دوگانه دارد. یافته های پژوهش حاکی از این است که هنگام تدوین یشت های اصلی اوستا، داستان مربوط به لهراسب شکل منسجمی نداشته و همین امر باعث شده که لهراسب اوستایی، شخصیتی کاملاً متفاوت از لهراسب شاه در متون حماسی پیدا کند. همچنین ارتباط تنگاتنگ میان لهراسب و گشتاسب در این داستان و درهم تنیدگی شخصیت این دو نفر، شاید نتیجه اختلاط شخصیت های اساطیری و ادغام خویشکاری آنان باشد که به سنت پویای نواحی شرقی ایران به گونه ای متفاوت از اوستا، به شاهنامه و سایر منظوم پهلوانی فارسی منتقل شده است.اهداف پژوهش:شناخت لهراسب در اوستا و متون حماسی.بررسی علل تفاوتهای در شخصیت لهراسب در اوستا، شاهنامه و متون پهلوانی.سؤلات پژوهش:علت تفاوت شخصیتی لهراسب شاه در متون حماسی و اوستا چیست؟شخصت لهراسب چه بازتابی در شاهنامه تیموری محفوظ در کتابخانه ملی پاریس دارد؟
مقایسه شخصیت سیاوش در شاهنامه با طومار نقالی شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
485 - 501
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی بهترین کتابی است که براساس روایت های ملی و شاهنامه منثور ابومنصوری سروده شده است. علاوه بر این کتاب، در بستر تاریخ ما، روایت های ملی دیگری نگاشته شده که بعضی از آن ها در قالب طومار نمایانده شده است. برخی از این طومارها ضمن اقتباس از شاهنامه فردوسی و دیگر روایت های ملی با مرام و اندیشه نقالان و ذوق مردم آمیختگی پیدا کرده و به صورت متفاوت به دست ما رسیده است. «طومار نقالی شاهنامه» ازجمله این طومارهاست. باتوجه به این که تاکنون کار مقایسه ای بین شاهنامه و طومار مذکور انجام نشده بود؛ در این پژوهش، شخصیت سیاوش در شاهنامه با شخصیت سیاوش در طومار نقالی شاهنامه مورد مقایسه و تحلیل قرار خواهد گرفت و وجوه افتراق و اشتراک آن ها بررسی شد. این پژوهش در یک نگاه کلی نشان می دهد که شخصیت سیاوش در طومار نقالی شاهنامه، با شخصیت سیاوش در شاهنامه فردوسی چهره ای بسیار نزدیک به هم دارند و اندک تفاوت های آن برمی گردد به میزان تأکید روایت و راویان به جنبه های از شخصیت سیاوش در طومار که گاه کم رنگ تر و گاه پررنگ تر از شاهنامه می کند. باتوجه به مقایسه طومار نقالی شاهنامه با شاهنامه روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی بوده و باتوجه به موضوع پژوهش و مقایسه متن ها روش تجزیه وتحلیل اطلاعات به صورت محتوایی انجام شده است. اهداف پژوهش:تحلیل و مقایسه افتراق شخصیت سیاوش در شاهنامه با شخصیت سیاوش در طومار نقالی.تحلیل و مقایسه اشتراک شخصیت سیاوش در شاهنامه با شخصیت سیاوش در طومار نقالی.سؤالات پژوهش:افتراق شخصیت سیاوش در شاهنامه با شخصیت سیاوش در طومار نقالی چگونه است؟اشتراک شخصیت سیاوش در شاهنامه با شخصیت سیاوش در طومار نقالی چگونه است؟
مضامین مرتبط با نبرد رستم و دیو سپید در شاهنامه های مصور عصر صفوی از منظر نشانه شناختی
منبع:
فردوس هنر سال دوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷
96 - 113
حوزه های تخصصی:
بیان مساله:رویدادهای مرتبط با نبرد رستم و دیو سپید در شاهنامه فردوسی بارها توسط نگارگران ایرانی تصویرسازی شده است. علی رغم پژوهش های متنوعی که پیرامون تفسیر و نشانه شناسی روایت فردوسی از خوان هفتم رستم (نبرد با دیو سپید) صورت گرفته است، در بحث نشانه شناسی تصویر و پژوهش های حیطه نگارگری به این مهم کمتر پرداخته شده است. لذا مساله اصلی این مقاله چگونگی تصویرسازی از دیو سپید در انواع نگاره های دوران صفوی در ایران در نظر گرفته شده و به صورت موردی به تحلیل کارکردهای نمادین این اسطوره در نگاره های شاهنامه طهماسبی، شاهنامه شاه عباسی و شاهنامه قوام ابن محمدشیرازی، شاهنامه شاه اسماعیل دوم، شاهنامه شاملو و شاهنامه ۹۵۳ ه ق پاریس پرداخته شده است.هدف: هدف اصلی این مقاله شناخت مضامین مرتبط با «نبرد رستم و دیو سپید» و چگونگی بازنمایی دیو سپید در شاهنامه نگاری عصر صفوی می باشد.سوال: شخصیت دیو سپید در شاهنامه نگاری دوران صفوی چه مضامینی را بازتاب داده و بر چه عناصر نمادینی دلالت دارد؟روش: مقاله پیش رو به روش توصیفی تحلیلی به انجام رسیده و جمع آوری داده ها از طریق مطالعات کتابخانه ای میسر گشته است. تحلیل داده های پژوهش نیز با رویکرد به نشانه شناسی تصویری صورت پذیرفته است.نتیجه گیری: نتایج حاصل از مطالعات صورت گرفته در این پژوهش حاکی از آن است که دیو سپید در نگارگری دوران صفوی نمادی از شر، درماندگی و بدخویی است که در برابر قهرمان حماسی ایرانیان یعنی رستم در خوان هفتم مغلوب گشته است. شیوه ترسیم پیکر دیو سپید از الگویی کمابیش یکسان در اکثر نگاره های این دوران برخوردار است که ریشه در سنت نگارگری ایران دوران تیموری دارد و با توصیفاتی که فردوسی از آن در روایت شاهنامه آورده است تا حد زیادی منطبق است.* واژگان کلیدی: شاهنامه، دیو سپید، عصر صفوی، شاهنامه نگاری
تحلیل شمایل شناسانه سیر استحاله نگاره اسکندر و درخت سخنگو از دوره ایلخانی تا دوره صفوی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
81 - 93
حوزه های تخصصی:
استمرا ر حیات داستان «اسکندر و درخت سخنگو» در آثار هنری، که یکی به عنوان پادشاهی غیر ایرانی ولی محبوب و دیگری درخت پرآوازه پیشگو است، این روایت را پر اهمیت می نماید. از این رو بسزا است تحلیل بیشتری در سیر استحاله این روایت به عمل آید که متناسب با هدف پژوهش، سه نگاره از سه دوره مختلف همچون دوره ایلخانی ، تیموری و صفوی انتخاب شده است. این پژوهش به لحاظ ماهیت، توصیفی تاریخی و از لحاظ هدف، بنیادی و رویکردی کیفی داشته و اطلاعات ضروری تحقیق با استفاده از روش های اسنا دی و منابع کتابخانه گردآوری شده است. با تجسس سیر استحاله در سه نگاره انتخابی که متأثر از جریانات اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی سه دوره زمانی مغول ، ترکی مغولی و ایرانی است، به سیر تحولات و رمز گشایی نقش مایه اسکندر و درخت سخنگو بر اساس روش اروین پانوفسکی پرداخته شده است. از مهم ترین یافته های حاصله می توان این گونه بیان داشت که اسکندر مقدونی در این سیر تاریخی از یک شخصیت منفی و شوم به یک فرد افسانه و مقدس با ظاهری متفاوت تغییر شکل پیدا کرده است. دلیل این استحاله منطبق با اهداف حاکمان سه دوره نظیر تثبیت قدرت ، مشروطیت حکومت و رسیدن به ملّیتی ایرانی است. همچنین سیر استحاله درخت سخنگو در سه نگاره مورد بررسی قرار گرفته که در نهایت در نگاره سوم منجر به نقش واق شده است. این نقش که با زیبایی و قدرت در مقابل اسکندر جلوه می نماید و سعی در انتقال پیامی است که در لایه های زیرین معنایی نگاره ها قرار گرفته است. این تضاد معنایی نشان از پایدار نبودن قدرت این حاکمان است که به زیبایی در نگاره ها جانمایی شده است.
بررسی نیاز عشق در شخصیّت رودابه و منیژه براساس نظریه روان شناختی مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰
97 - 114
حوزه های تخصصی:
شاهنامه اثری است که شخصیّت ها با توجّه به کارکردشان در آن حضور می یابند. بخش هایی از این کتاب به مفاهیم غنایی از جمله عشق اختصاص دارد که پرجاذبه ترین مفهوم است. این مقوله موضوع مشترک داستان های غنایی با نیازهای مطرح شده در نظریه روان شناختی مزلو است. از نظر مزلو عشق می تواند رشد شخصیّت شود. در عاشقانه هایی که در شاهنامه روایت می شود، زنان نقش مؤثّری در پیشبرد روایت عاشقی دارند. در این پژوهش کوشیده شده است، مفهوم عشق در کنش رودابه و منیژه از دلدادگان شاهنامه بر اساس این نظریه، مورد بررسی قرار گیرد. اینکه رودابه و منیژه در بررسی با الگوی مزلو در عشق چه جلوه وشخصیّتی پیدا می کنند، پرسش اصلی این پژوهش است. عشق رودابه عشقی متعالی و کمال گراست و زیبایی جسمانی و معنوی را توأمان در نظر دارد و به واسطه آن، به مؤلّفه هایی از جمله خودانگیختگی، فرهنگ ناپذیری و درک روشن از واقعیات متّصف می شود. عشق منیژه، ابتدا بر پایه زیبایی های ظاهری شکل می گیرد و در ادامه با تحوّل بنیادین در شخصیّت او به مراتبی فراتر در عشق می رسد. روش این پژوهش مقایسه ای تحلیلی است و نیاز عشق در هرم مزلو و خویش کاری های رودابه و منیژه و شاخص های رفتاری این دو در این زمینه مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفته اند.
بررسی دو عنصر کیفی نمایش (کشمکش و صحنه) در داستان اسکندر در شاهنامه از حیث اقتباس سینمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
13 - 39
حوزه های تخصصی:
داستان اسکندر در شاهنامه فردوسی یکی از دراماتیک ترین داستان ها در مورد زندگی اسکندر است. این داستان از حیث دو عنصر کیفی نمایش یعنی کشمکش ها و صحنه های دراماتیک بسیار حائز اهمیت است، به گونه ای که در بین عناصر کیفی این دو را باید استثنایی بی مانند به حساب آورد. بر این اساس در مقاله پیش رو هدف این است تا به روش توصیفی- تحلیلی و نیز استفاده از تقسیم بندی موجود در کتاب شناخت عوامل نمایش به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که کشمکش ها و صحنه های داستان اسکندر برای اقتباس چه ظرفیت ها و تنوعی دارند. نتایج این پژوهش نشان میدهد که کشمکش های این داستان بسیار متنوع یعنی براساس ماهیت عنصر مخالف از نوع کشمکش های جامعه ضد اجتماع، آدمی ضد آدمی، آدمی ضد طبیعت و آدمی ضد جامعه و آدمی ضد خود است و نیز براساس ماهیت کشمکش از نوع همراه با جهش و حرکت است. صحنه های رزم با ایرانی ها، ازدواج با روشنک، مرگ دارا و آیین تدفین او و ... نیز از صحنه های دراماتیک این روایت است که به دلیل برخورداری از ساختار نمایشی بسیار قابلیت این را دارد که فیلمنامه ای نیز با استفاده از این صحنه ها و کشمکش ها نوشته و فیلمی ساخته شود.
«آسیب شناسی مقالات عرصه فردوسی و شاهنامه در سال های 1380تا1385»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
143 - 172
حوزه های تخصصی:
شاهنامه پژوهی در دهه هشتاد نسبت به سال های پیشین، شتاب بیشتری داشته و مقاله های فراوانی با رویکردهای نوین در مجلّات این دوره به چاپ رسیده است. اما با توجّه به روند چشم گیر مقالات در عرصه فردوسی و شاهنامه طی سال های1380تا 1385 منتشر شده اند، شناخت کاستی های ساختاری و محتوایی در برخی مقالات مرتبط با شاهنامه پژوهی، بسیار پراهمّیّت است و نقد و آسیب شناسی چنین آثاری، ضروری می نماید. آفت هایی در مقالات حوزه فردوسی و شاهنامه بین سال های1380تا1385به چشم می خورد که پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی، پاره ای از آنها را با شیوه گردآوری کتابخانه ای، نقد و ارزیابی می کند، آفت های چون؛ ناهماهنگی عنوان مقاله با محتوا، ارجاع به چاپ های نامعتبر شاهنامه و بی توجّهی به منابع اصلی و پیشینه پژوهش، سطحی بودن و گرایش به توصیف، تکرار مطالب، علمی و روشمند نبودن مقاله های انتقادی، کاربرد زبان نامناسب، تحمیل معنا به متن و عیوب ساختاری مقالات در پژوهش پیش رو بررسی شده است. چنانچه اصلاحاتی از کاستی ها و بی دقّتی ها (ساختاری و محتوایی) برای دور ماندن مقالاتِ حوزه شاهنامه در زمینه انتشار اجرا گردد، نشانه خوبی برای رشد کیفی مقاله های آتی است
همانند سنجی شخصیّت پردازی بانوان در شاهنامه فردوسی و قصص قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
173 - 198
حوزه های تخصصی:
شخصیّت پردازی بانوی ایرانی در داستان ها و شعرها و نمایشنامه ها هنگامی مانا و پایا خواهد بود که از تراث فرهنگ ایرانی- اسلامی بهره برده باشد. در این راستا، این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که در شخصیّت پردازی بانوان در قصص قرآن کریم و داستان های شاهنامه فردوسی از چه زمینه ها و عواملی استفاده شده است؟ بر این اساس، با به کارگیری نظرگاه تطبیقی و روش توصیفی- تحلیلی در متون مذکور، چنین نتیجه گیری شده است که شخصیّت بانوان به دو دسته ی بانوان نیک اندیش و بداندیش تقسیم شده است. بانوی نیک اندیش به ظواهر مادیّات و اولویّت آن متمایل نمی باشد و همچنین بر پیروی از آئین ها و سنت ها و اهمیّت نهاد خانواده به ویژه نقش همسر و پدر تأکید می کند. در مقابل، بانوی بداندیش دارای شخصیتی است که فقط به مادیّات و ظواهر آن تمرکز دارد و از این رهگذر، به خانواده و سنت و آئین متعهد و پای بند نمی باشد. در نهایت، شخصیّت پردازی بانوان در متون مذکور بر اساس درون مایه دوگانه مادیّ گرایی و معنویت گرایی قابل بحث هستند.
زمینه ها و نشانه های آشنایی سیمین بهبهانی با شاهنامه فردوسی و چگونگی تأثیرپذیری از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
231 - 269
حوزه های تخصصی:
بعضی از متون کلاسیک به مثابه اَبَرمتن ها و متون مادر در شعر فارسی محسوب می شوند که کم و بیش در تمام یا اکثر ادوار ادبی سایه خود را بر سر دیگر متن ها گسترده اند. شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی یکی از این ابرمتن هاست که نشانه های حضور آن در بسیاری از متون پس از خویش چه حماسی و چه غیرحماسی قابل ردیابی است. در روزگار معاصر نیز شاعران به مناسبت های مختلف، از داستان ها، شخصیت ها، اسطوره ها و دیگر ابعاد و جنبه های شاهنامه تأثیر پذیرفته اند. سیمین بهبهانی یکی از شاعرانی است که با آگاهی نسبتاً خوبی که از شاهنامه و جهان داستانی آن دارد، توانسته است تعاملات بینامتنی گسترده ای با شاهنامه ایجاد کند. در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی در پی آن بوده ایم تا زمینه های آشنایی و میزان بهره گیری سیمین و کیفیت و چگونگی این بهره گیری ها از شاهنامه را تحلیل و بررسی کنیم. یافته های این پژوهش نشان می دهد که سیمین بهبهانی به خاطر رشد و بالیدن در خانواده ای علمی و مطالعات شخصی، شناخت نسبتاً وسیعی از داستان ها و شخصیت های اثرگذار شاهنامه داشته و توانسته است در مواضع مختلف برای برانگیختن حس ایران دوستی مردم و نیز یادکرد شکوه پهلوانان و حوادث کهن از داستا ن های شاهنامه بهره گیرد. پناه بردن به شاهنامه و قهرمانان آن در جست وجوی یافتن نجات دهنده، استفاده از ابعاد تغزلی و نیز ترسیم فضای سیاسی- اجتماعی روزگار معاصر، عوامل دیگری است که سیمین را به سمت استفاده از داستان های شاهنامه ، سوق داده است.
ساختار حماسه ملی ایران بر مبنای نظریه ژرژ دومزیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
311 - 335
حوزه های تخصصی:
در پژوهش های شاهنامه دو رویکرد عمده وجود دارد. یک گروه از پژوهش ها یک داستان واحد را در شاهنامه موشکافی می کنند؛ در حالی که گروه دیگر بر انسجام کلی داستان های شاهنامه تأکید دارند. این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیل و با شیوه تحلیل ساختارشناسی انجام می گیرد، پیشنهاد می کند که حماسه ی ملی ایران داستان های پراکنده نیست بلکه از یک ساختار کلی که به دوره ی هندواروپایی بازمی گردد، پیروی می کند. بدین منظور پژوهش حاضر بر دو بنیان نظری استوار است: 1- طبق نظریه ی ژرژ دومزیل، کیهان هندواروپایی دارای نظم طبقاتی است. 2- به گفته بهمن سرکاراتی حماسه ملی ایران بر اساس طول عمر محدود جهان و رویارویی نیرو های خیر و شر به سه دوره تقسیم می شود. این مطالعه نشان می دهد که در دوره ی نخست، نظم اهورایی به شکل نظام طبقاتی نمود می یابد که به موجب آن سه گروه کارکردی مذکور در اندیشه ی دومزیل به ترتیب با سلطنت هوشنگ، تهمورث و جمشید شکل می گیرند و در دوره ی دوم، کام اهریمن به صورت بر هم خوردن نظام طبقاتی متجلی می شود.
بردار کردن رستم؛ بررسی فرایند دگرگشت شخصیت تَهمتن در «غُرَرُ الملوک» ثعالبی در قیاس با شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
85 - 105
حوزه های تخصصی:
رستم از بارزترین شخصیت های ادبیات حماسی ایران است که در متون حماسی ادبیات فارسی به ویژه شاهنامه فردوسی منزلت و جایگاه درخور ویژه ای دارد، امّا این بدین معنا نیست که آثار دیگری که در راستای گزارش پهلوانان حماسی ایران به نگارش درآمده اند، به همان اندازه در تبیین جایگاه وی کوشیده اند. این اهمال و بی توجّهی به وسیله بسیاری از نویسندگان عربی - اسلامی که در زمینه های دینی و فرهنگی جدید سر برآورده اند، پدیده ای عجیب و شگفت انگیز نیست، امّا دگرگشت و اهمال آن در شاهنامه ثعالبی که نزدیک ترین متن عربی - اسلامی به شاهنامه است و توسّط ادیبی از نیشابور که در خراسان می زیسته و از منابع مشترکی با ابوالقاسم فردوسی در تدوین تاریخ حماسی ایران بهره برده و از جهت های زیادی همچون نام ها، توصیفات، رویدادها با آن مشترک است، شگفت انگیز و جای بحث و بررسی دارد. پژوهش حاضر می کوشد، به نقد و ارزیابی فرایند کاسته شدن جایگاه رستم و دگرگشت شخصیت تهمتن در کتاب غرر الملوک ثعالبی بپردازد و علّت ها و جلوه های آن را در مقایسه با شاهنامه فردوسی به بوته نقد و تطبیق بکشاند. براساس یافته ها، با تکیه بر فرضیه بازآفرینی رستم در شاهنامه و اشتراک منابع فردوسی و ثعالبی، عواملی همچون مغایرت مبنایی شرح پهلوانی فردوسی با کتاب شرح شاهان ثعالبی، رویکرد تاریخی و دینی وی، تضاد گفتمانی و نگرشی میان شاعر و مورخ در رابطه با تجسّم ابرقهرمانان حماسی، در دگرگشت این شخصیت حماسی در متن عربی، مورد بحث نقش بسزایی دارد. لازم به ذکر است که روش به کاررفته در نوشتار پیش رو، توصیفی - تحلیلی برپایه مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی است.