مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
آریایی
حوزه های تخصصی:
اقوام هند و ایرانی پس از خارج شدن از زیستگاه مشترک خود که 1500 سال در آن می زیستند، با همه ی اختلاف ها و تفاوت هایی که به سبب زمینه های تاریخی ، جغرافیایی و فرهنگی پسش آمده از این جدایی یافتند و با وجود برخی از تقابل هایی که مقارن این جدایی رخ نمود ، بسیاری از باورها و آیین های مشترک خود را همچنان حفظ کردند . سرچشمه ی این مناسبت های مشترک و همسانی های باورداشتی میان ایرانیان و هندوان را باید دراوستا و دو کتاب مقدس ودا و ریگ ودا جستجو کرد . ودا که کهن ترین کتاب آریایی است و پیشینه ای میان 800 تا 5000 سال پیش از میلاد مسیح دارد ، دستورمایه ی زندگی آریاییان هند و ایرانی بوده است و ریگ ودا که مجموعه ی 1028 سرود دینی است ، کهن ترین و مهم ترین اثر در آیین هندوان اریایی است . مقایسه و بررسی اوستا و ریگ ودا می تواند نمودهایی از مشترکات فرهنگی ایرانیان و هندوان و پیوندهای کهن این دو قوم را برای ما آشکارسازد و روشنگر جنبه هایی از گذشته ی فرهنگی ما شود. مقاله ی حاضر به بحث درباره ی این مشترکات می پردازد.
بررسی انسان شناختی نظام طبقاتی آریا ورنا و داسا ورنا در کتاب دینی ریگ ودا
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله بررسی انسان شناختی آریا ورنا و داسا ورنا به معنای نظام طبقاتی کاست در جامعه هند است. مطالعه حاضر با استفاده از روش اسنادی انجام شده است. نتایج نشان « ریگ ودا » از نگاه کتاب دینی می دهد اگرچه آریایی هایی که به هند مهاجرت کردند مردمانی صحرانشین بودند، ولی تصور اینکه بین آنها هیچ گونه طبقه اجتماعی وجود نداشت مشکل به نظر می رسد، چون سرودهای ریگ ودا به طور مشخص و مختصر به سه طبقه مختلف آریا ورنایی اشاره دارد. این طبقات در ریگ ودا به نام های برهمن (روحانیان)، راجانیه (پادشاهان و اشراف)، وایزیه (کشاورزان، صنعتگران) که اساس توسعه طبقات بالاتر در جامعه آریا ورناست نام برده شده اند. این نظام طبقاتی به خوبی توانست ساختار اجتماعی ورنایی خاصی را در جامعه هند به صورت آریا ورنا و داسا ورنا ایجاد کند. تقسیمات ورنایی کاست ریگ ودایی توانست خط موازی بسیار نزدیکی را با نظام طبقاتی اوستایی ایرانیان تشکیل دهد. البته توجیح های فراوانی وجود دارد که نشان می دهد هر دو نظام، منشأ مشترکی داشته اند و ثابت می شود که مهاجرت آریایی ها به هند، یک مهاجرت تدریجی از ایران به هند بوده است.
هندواروپاییان، هندوایرانیان، خاستگاه و مهاجرت با تکیه بر مطالعات باستان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه در مورد مردمان هندواروپایی آغازی و هندوایرانی آغازی همواره از موضوعات پرچالش در باستان شناسی خاور نزدیک و آسیای مرکزی بوده است. مسئله موطن اولیة آنان، همین طور مسیرهایی که برای مهاجرت در پیش گرفتند از موضوعاتی بوده است که دانشمندان نظرهای متفاوتی دربارة آن مطرح کرده اند. هدف این مقاله بررسی نظریات دانشمندان مختلف دربارة سرزمین اصلی و زمان مهاجرت آنها از سرزمین اوّلیه تا هنگام ورود به ایران بر پایة داده های باستان شناختی است. عمده اطلاعات مورداستفاده ی ما از کتب و مقالاتی هستند که درزمینه باستان شناسی اروپای شرقی، آسیای مرکزی، ایران و افغانستان نوشته شده است. علاوه بر این اشاراتی هم به مطالعات زبان شناسان در این زمینه داشته ایم. بر اساس این پژوهش هندواروپاییان آغازی در هزاره پنجم و چهارم پ.م در استپ های کاسپی – پونتی زندگی می کردند، سپس هندوایرانیان در حدود اواخر هزاره سوم شروع به مهاجرت به سمت شرق و غرب یعنی آسیای مرکزی و اروپا کردند و سرانجام در نیمه دوم هزاره ی دوم پ.م هندوایرانیان آغازی از آسیای مرکزی به سوی ایران و هند حرکت کردند.
گویش ها و زبان های ایرانی به عنوان یک سیستم فرا ارتباطی جهانی، نقش آنها در زبان انگلیسی و لزوم بازنگری مفهومی: از "زبان هندواروپایی" به "زبان آریایی"
منبع:
علوم خبری سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۷
109 - 151
حوزه های تخصصی:
علم زبانشناسی را باید علم مطالعه و بررسی زبان های اوستایی، ایرانی و سانسکریت دانست؛ زبان هایی که خود پایه و اساس زبان های هندواروپایی هستند. کارکرد اصلی زبان، ایجاد ارتباط یعنی انتقال اطلاعات از شخصی به شخص دیگر است. هدف پژوهش حاضر بررسی اتیمولوژیکی (ریشه شناختی) و فونولوژیکی (آواشناختی) 174 هزار واژه از مدخل های دانشنامه 12 جلدی واژگان نقبائی با سرنام لئون است. روش پژوهش حاضر سرشماری است؛ یعنی نمونه، کل جامعه آماری را که برابر با 174 هزار واژه انگلیسی است و در یک بازه زمانی 16 ساله صورت گرفته شامل می شود. یافته ها که از راه ریشه شناسی و فونولوژی محقق شده حکایت از آن دارد که حدود نود درصد از واژه های موجود در زبان انگلیسی (از جمله واژه های لاتین، آلمانی، یونانی، اسلاوی و غیره) از ریشه ایرانی یا به بیان بهتر "آریایی" برخوردارند، لذا مفهوم "زبان نیای هندواروپایی" از یک سو و مفهوم "زبان هندواروپایی" از سوی دیگر نمی تواند چتر کاملی برای این خانواده زبانی باشد و به جای آنها "زبان نیای آریایی" و "زبان آریایی" پیشنهاد می شود. فرای آن، سیستم های آموزشی موجود داخلی و خارجی نیز به دلیل عدم شناخت صحیح ریشه گانی و مورفولوژیکالی (ریخت شناسی) نمی توانند از کارایی عمقی برخوردار باشند، امری که با وجود شناخت می توان چند زبان از این خانواده را به صورت همزمان در یک دوره آموزشی خاص فرا گرفت و فرای آن، نوع نگاه و جهان بینی چهار میلیارد انسان نسبت به زندگی تغییر می یابد.
بازنگری ورود آریایی ها به فلات ایران در پرتو آگاهی های جدید ژنتیکی (گورستان گوهرتپه، بهشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله ورود مهاجران آریایی به فلات ایران همواره از اهمیتی ویژه برخوردار بوده است. گرچه پژوهش های دیرپای زبان شناسی و بعدها باستان شناسی نتوانست به طور قطع به مجادله پیرامون این موضوع خاتمه دهد اما ژنتیکِ جمعیت ها و به ویژه ژنتیک باستانی توانست تا حدود زیادی سهم باستان شناسی، انسان شناسی و زبان شناسی در این بحث را روشن و نتایج کاربردی درباره منشأ، مهاجرت و سهم خزانه ژنتیکی ایرانیان از این مردمان مهاجر را ارائه کند. در این پژوهش نتایج استخراج موفقیت آمیز DNA باستانی از استخوان های انسانی منتسب به عصر آهن (هزاره نخست پیش از میلاد و بلافاصله پس از ورود مردمان آریایی به ایران) در محوطه گوهرتپه جنوب شرق دریای مازندران ارائه شده است. مقایسه شناساگرهای ژنتیکی مردمان عصر آهن این محوطه با مردمان پیش از عصر آهن و همچنین ساکنین امروزی این ناحیه جغرافیایی، در کنار مروری اجمالی بر نتایج ژنتیکِ باستانی مردمان ایرانی که توسط متخصصین دیگر انجام پذیرفته، همگی در تائید این گزاره هستند که گرچه تأثیر جمعیت هایی که در تاریخ، آریایی خوانده شده اند بر خزانه ژنتیکی ساکنین بومی سرزمین ایران چندان قابل توجه نبوده، ولی نمی توان اثرات فرهنگی چشمگیر بر روی زبان و آرایه های آئینی جدید را نادیده انگاشت. مردمان امروزی ساکن در ایران اساساً نوادگان هزاران نسل از دودمانی هستند که ریشه در پارینه سنگی جدید (حوالی 40 هزار سال پیش) داشته و در ادوار سپسین با تأثیرپذیری از دیگر فرهنگ های مهاجر، در نهایت پدیدآورنده هویت زیستی- فرهنگی ساکنین امروزی فلات ایران گردیده اند.
مقایسه نظام طبقاتی (کاست) از دیدگاه ریگفت ودا و شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) سال شانزدهم پاییز ۱۳۸۸ شماره ۴۶
161 - 186
هاتف از این مقاله، مقایسه نظام طبقاتی کاست در ریگ ودا و شاهنامه فردوسی است که دو ساختار اجتماعی که در دو جامعه هند - و ایران را به وجود آورده است. اگر چه آریایی هایی که به هند مهاجرت کرد نام مردمانی صحرانشینی بودند؛ ولی تصور این که بین آنها هیچ گونه طبقات اجتماعی وجود نداشت، مشکلی به نظر میرسید ؛ چون سروده های ریگ ودا به طور مشخص و مختصر به سه طبقه مختلف اشاره دارد. این طبقات در ریگ ودا با عنوان های برهمنی (روحانیان)، راجانیه (پادشاهان و اشراف)، وایزیه ( وایسیاها، کشاورزان و صنعتگران) که اساس توسعه طبقات بالاتر را تشکیل می دادند از آن ها نام برده شده است. همچنین شاهنامه فردوسی این تقسیم بندی را با نامهای کارتوریان (روحانیان)، نیساریان (ارتشیان)، پسودی (کشاورزان و گله پرور) و اهتو خوشسی (صنعتکاران) بیان کرده است. تقسیمات کاست ریگ ودایی توانست خط موازی بسیار نزدیکی را با نظام طبقاتی ایران تشکیل دهد. البته توجیه های فراوانی وجود دارد، که نشان می دهد. هر دو نظام، منشا مشترکی داشته اند و ثابت می شود که مهاجرت آریایی ما به هند، مهاجرتی تدریجی از ایران به هند بوده است.
ریشه یابی نام ایران بر پایه مستندات تاریخی
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۶ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
5 - 23
حوزه های تخصصی:
نام «ایران » حکایت از یک تمدن دیرین در این سرزمین دارد و از لحاظ تاریخی برای پژوهشگران مختلف حوزه ایران شناسی حائز اهمیت است. مسئله پژوهش حاضر این است که نام ایران ریشه در چه و کجا داشته است؟ و چه اقوامی در این سرزمین سکنی داشته اند و خود را ایرانی می دانسته اند؟ از این رو در این مقاله، با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی ریشه و پیشینه این واژه به صورت های ائیریه، آری یَ، آری بی، و غیره به معنای «آریایی »، در آثار کهن شرقی، اوستا، کتیبه های کهن ایرانی و بین النهرینی، و متون مورخان و جغرافیدانان غربی پرداخته شده است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که این نام با صورت های گوناگون خود به معنی نام قوم ساکن در این سرزمین، در گذر هزاره ها و سده ها سیری تاریخی را طی نموده تا آنکه در عهد ساسانیان به صورت مشخص با نام ایران و ایرانشهر (با یای مجهول) برای تمام مرزهای سیاسی این سلسله انتخاب و تثبیت گشته است.
نگاهی بر کتاب «کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او» نوشته غلامرضا رشید یاسمی
منبع:
مطالعات تاریخ آذربایجان و ترک سال ۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴
216 - 251
حوزه های تخصصی:
کتاب «کُرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او» نوشته غلامرضا رشید یاسمی است، که آن را در سال 1316 به درخواست وزرات فرهنگ ایران به رشته تحریر درآورده است. موضوع کتاب چنانکه از عنوان آن پیداست، به تاریخ و مسائل تباری و نژادی قوم کُرد مربوط می گردد. در زمان سلطنت رضاشاه دستگاه فرهنگی حکومت بر اساس یک تمایل شدید و مرموز، غلامرضا رشیدیاسمی، مردوخ کُردستانی و ولادیمیر مینورسکی را مأمور تدوین تاریخ کُرد و تعیین منشأ نژادی و اثبات ایرانی بودن این قوم نمود. نگارنده در مطالعات خود به نکته قانع کننده ای در باره علل این اشتیاق برنخورده است. به عنوان یک احتمال عمده می توان معتقد بود این تمایل شدید حکومت نژادگرا و آریایی باز پهلوی برای اثبات همریشگی نژادی برخی اقوام ساکن در ایران با فارس زبانان، ریشه در علاقه این حکومت برای یارگیری از اقوام غیر ترک ایرانی، جهت طرح ادّعای غلبه جمعیّتی مردم فارس زبان و برادران نژادی آنها در مقابل جمعیّت ترک بوده است. شاید غرض آینده نگرانه ای برای طرح دعاوی ارضی نسبت به اراضی کُردنشین کشورهای همسایه هم در این اشتیاق دخیل بوده باشد. دعوی ارضی نسبت به سرزمین های کُردنشین عثمانی در ادعانامه استرداد اراضی تسلیم شده به کنفرانس صلح پاریس از طرف هیئت ایرانی در مارس 1919 و تأکید بر ایرانی نژاد و ایرانی زبان بودن این قوم شاهد دیگری است، که این گمان را تقویت می کند.
نویسندگان سه گانه مذکور به عنوان مؤلّفانی پروژه کار در قبال دریافت اجرت، اسناد و امکانات تحقیق به تدوین تاریخ کُرد بر اساس اصول و معیارهای تعیین شده از طرف حکومت پهلوی پرداخته و تاریخی مشوّش و مجعول برای قوم مذکور ساختند. اساس کار در تدوین این تاریخ بر اثبات ایرانی بودن اکراد بر اساس تعریف خاص نخبگان حکومت از مفهوم ایرانی بودن، اثبات آریایی بودن کُرد و اشتراک نژادی کُرد و فارس، اثبات حضور کُرد در همه جای فلات ایران، ادغام کُرد در جامعه آریایی و فارسی، زیر مجموعه فارسی قرار دادن زبان کُردی، منتسب ساختن برخی سلسله های پادشاهی ایران به اکراد و در نهایت منتسب ساختن کُرد به سلسله یا تمدّن ماد استوار بود. تألیف کتاب «کُرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او» در شرایط خلأ فرهنگی و فقدان آثار مکتوب در موضوع مذکور به انجام رسید و مطالب این کتاب با وجود معایب و اغلاط بسیار، در سایه تبلیغ و پیرایه بندی دیگران قبول عام یافت.
متأسّفانه در سایه سوء استفاده مسئولان فرهنگی حکومت پهلوی از موقعیّت خاص تاریخی و خلأ فرهنگی برای تدوین آثار مکتوب بر اساس اصول و علائق آریایی محور و فارسی محور خود و تلاش های بعدی دستگاه های فرهنگی این حکومت در جهت به کرسی نشاندن تاریخ های دست ساز و مجعول خود و استمرار این رویه در دوران بعد از انقلاب اسلامی، این قبیل نوشته های غیر علمی و غیر مستند در جایگاه کتب مرجع نشسته و ساختار فکری و نگرشی جامعه روشنفکری و دانشگاهی ایران را شکل داده و به منابعی برای تدوین کتب بعدی در موضوع خود بدل شدند.