مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۸۱.
۲۸۲.
۲۸۳.
۲۸۴.
۲۸۵.
۲۸۶.
۲۸۷.
۲۸۸.
۲۸۹.
۲۹۰.
۲۹۱.
۲۹۲.
۲۹۳.
۲۹۴.
۲۹۵.
۲۹۶.
۲۹۷.
۲۹۸.
۲۹۹.
۳۰۰.
چین
حوزه های تخصصی:
این مقاله با کاربست نظریه چرخه قدرت در پاسخ به این سوال که آیا پاندومی کرونا، امکان انتقال قدرت از غرب به شرق و شکل گیری یک نظم نوین جهانی مبتنی بر ارزش های شرقی با محوریت چین را دارد یا خیر؟ چنین استدلال می کند که با عنایت به روندهای موجود مبنی بر افول نسبی قدرت قاعده ساز و هژمونیک ایالات متحده در عرصه بین المللی و نیز خیزش چین به عنوان یک عنوان یک قدرت نوظهور در عرصه بین المللی دارد، به نظر می رسد نظام بین الملل شاهد دوره گذار و انتقال قدرت از غرب به شرق است. هرچند این انتقال قدرت یک روند تدریجی است و چین در حال حاضر از تمامی وجوه و قابلیت های لازم برای تبدیل شدن به یک قدرت هژمون برخوردار نیست. یافته این پژوهش حاکی از آن است، چین برای ارتقای خود به یک کنشگر قاعده ساز در صدد تحمیل ارزش های سیاسی خود به جهان پیرامونی نیست و این مهم را از طریق پیشرفت در حوزه اقتصادی و نیز افزایش توان تکنولوژیک و نظامی خود دنبال می کند.
کنفوسیوس گرایی و دکترین سیاست خارجی چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد کم نظیر مدارس کنفوسیوسی از سال 2004 در سراسر جهان بیانگر برنامه ای هدفمند از سوی جمهوری خلق چین به شمار می رود. رهبران چین در دهه 1980 پس از درک این مقوله که ایدئولوژی کمونیسم دیگر جذابیت چندانی برای حضور قدرتمند چین در عرصه بین المللی ندارد، کوشیدند با استفاده از عنوان «کنفوسیوس» مسیر جدیدی را برای دستیابی به آرمان های ملت چین بازطراحی کنند. رهبران چین، همچنین در این چارچوب با استفاده از اعتبار تاریخی کنفوسیوس اقدام به توسعه مدارس و مؤسساتی کردند که باهدف ترویج زبان و فرهنگ چینی در سراسر جهان گسترش یافته است. این مقاله ضمن بررسی برنامه های دولت چین برای ترویج مدارس کنفوسیوس در قالب روش شناسی نگرشی و با روش روند پژوهی، می کوشد تا به این پرسش پاسخ دهد که مدارس کنفوسیوس چه نقشی را در پیشبرد اهداف هژمونیک رهبران چین در جهان ایفا می کنند؟ مقاله در پاسخ به پرسش مذکور با بررسی چگونگی و درعین حال روند گسترش مؤسسات کنفوسیوسی در جهان این فرضیه را مورد آزمون قرار می دهد که توسعه مدارس کنفوسیوس در چارچوب دکترین خیزش صلح آمیز چین و باهدف زمینه سازی برای استقرار نظم نوین جهانی بر مبنای قدرت نرم چین صورت می پذیرد.
بررسی احتمالات وقوع جنگ در پی صعود چین به عرصه قدرت جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چین به تنهایی بسیاری از مفروضات دنیای پس از جنگ سردِ به نفع امریکا را زیر سوال برده. سوال این است که آیا صعود چین، طبق روالی که تاکنون طی کرده، مسیری صلح آمیز را طی خواهد کرد؟ در پاسخ به این سوال حالات مختلف را باید در نظر بگیریم. حالت نخست صلح به معنای تسلیم چین به امریکا و پذیرش منویات این کشور در آسیای شرقی و مناطق دیگر است. حالت بعدی رویارویی با ایالات متحده امریکا و ورود به جنگ در نقاط تحت نفوذ این کشور به خصوص در آسیای شرقی است. اما حالتی سوم و بینابین وجود دارد. در این حالت یک کشور نه آنقدر توان رویارویی مستقیم را دارد و نه منافع و میزان قدرتش اجازه می دهند که مماشات کامل کند. فرضیه ما این است که چین از منطق حالت سوم یعنی نه جنگ، نه صلح تبعیت می کند. اما اگر صعود چین به همین منوال پیش برود در دهه های آتی منازعات آن در حوزه آسیای شرقی افزایش چشمگیری خواهد داشت. این مقاله از روش توصیفی- کتابخانه ای و از چهارچوب نظری رئالیسم تهاجمی استفاده می کند. سعی می کنیم در این چهارچوب این دو را طبق روش تاریخی و همین طور بر اساس شواهد تجربی به خوبی نشان دهیم.
دائوئیسم و نقاشی منظره چینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر به این پرسش پرداخته می شود که زیبایی شناسی دائوئیستی چیست و چه ویژگی هایی دارد. با فرض این که آشنایی با دائوئیسم موجب شناخت بهتر نقاشی منظره در چین می شود، می کوشیم نشان دهیم که حکمت دائویی قرن ها مبنای نظری زیبایی شناسی نقاشی منظره در چین بوده است. براساس آموزه های دائوئیستی، نقاشی در بهترین حالت باید محمل و مجرای دائو باشد. لذا هدف این است که مشخص کنیم چرا نقاشی رسانه برتر «بیان» دائو است. براساس متون اصلی دائوئیسم، دائو هرگز به قالب کلام درنمی آید. لذا فرزانگان چینی نقاشی را رسانه توانایی برای انتقال حکمت دائویی می دانستند. با بررسی ترکیب بندی نقاشی منظره چینی خواهیم دید که زیبایی شناسی دائوئیستی چگونه درقالب تصویر بازتاب یافته است. درخاتمه نتیجه می گیریم که رنگ های رقیق و محو، فضای خالی و فقدان پرسپکتیو خطی در نقاشی منظره چینی نشان دهنده تأثیر دائوئیسم بر زیبایی شناسی این هنر است.
آسیب شناسی ترجمه های فارسی متون و پژوهش های مناسبات ایران و چین: با تاکید بر نقد و بررسی کتاب متون باستانی پیرامون روابط چین و ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
بخش قابل ملاحظه ای از دانش ما درباره ایران و روابط آن با دیگر تمدن های همجوار آن مبتنی بر متون و منابع یونانی و رومی بوده است که بیشتر آنها به فارسی و با کیفیتی قابل قبول ترجمه شده اند. این درحالیست که اطلاعات قابل توجهی درباره ایران باستان در متون و یافته های باستان شناسی مکشوفه در شرق دور و به ویژه چین وجود دارد که تعداد اندکی از آن ها به فارسی ترجمه شده است که خالی از اشتباه نیست. از این رو و نظر به اهمیت متون تاریخی و داده های باستان شناختی مربوط به ایران در چین، مقاله حاضر بر آن است تا ابتدا با بررسی و دسته بندی آثار مربوط به روابط ایران و چین در زبان انگلیسی و فارسی، به آسیب شناسی ترجمه های فارسی متون و پژوهش های مناسبات ایران و چین بپردازد و سپس، قسمت مربوط به ایران باستان در کتاب متون باستانی پیرامون روابط چین و ایران را نقد کند. مهم ترین نتیجه حاصل از این بررسی ضعف مترجمان و ویراستاران در برگرداندن متون چینی و پژوهش های معتبر به فارسی بوده که در برخی موارد این ضعف ها خود نتیجه اشتباه های فاحش نویسندگان این آثار در غرب بوده است.
ساسانیان در دربار خاندان لیان (557 – 502 م.)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تاریخی ایران و اسلام پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
102 - 130
حوزه های تخصصی:
نیمه نخست سده ششم میلادی، شمال چین عرصه نزاع های درونی خاندان وِی بود و در جنوب، دوره ای از صلح و آرامش برقرار بود. خاندان لیان در طی سال های 502 – 557 بر بخش بزرگی از جنوب چین حکومت می کرد و پایتخت آن ها میزبان راهبان و بازرگانان خارجی شده بود. در این دوره منابع تاریخی لیان، اطلاعاتی مهمی از مناسبات چین و ایران در دوره ساسانی در اختیار ما می گذارند. علاوه بر لیان شو که گزارش هایی از ارسال سفیر توسط شاه پارس به دربار لیان در سال های 530، 533 و 535 ارائه می دهد، لیان جی گون تو(Liang Zhigongtu) حاوی پرتره از سفیر پارس و کتیبه ای در مورد پارس و سفیر آن است که بسیار جالب است. در این آثار برای نخستین بار اطلاعاتی از نام بنیانگذار سلسله ساسانی و شاهزاده-ای موسوم به کی تو آورده شده است که در نوع خود منحصر به فرد است. با توجه به اهمیت این منابع و ناشناخته ماندن آنها، مقاله حاضر سعی دارد تا به روش تحلیلی-توصیفی اطلاعات آنها را با یکدیگر مقایسه و بررسی کند. همچنین درحالیکه خسرو انوشیروان در واپسین سال های حکومت قباد ساسانی عملا اداره کننده کشور بود، تطبیق کتیبه فوق با متون پهلوی و اسلامی گویای این است که شاهزاده « کی تو » در کتیبه جی گون تو همان خسرو اول است.
حک شدگی: چارچوبی برای روابط چین-نوردیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دو دهه اول قرن بیستم روابط چین-نوردیک ها فضای جدیدی را تجربه می کند و پیچیدگی های این رابطه بیشتر شده است. چین به لحاظ اقتصادی در حال رشد است و نوردیک ها نیز برای توسعه مدل ترکیبی دولت رفاه خود نیازمند سرمایه گذاری چینی ها بوده اند. با این حال تمایل چین به استفاده از ظرفیت اقتصادی-سیاسی منطقه نوردیک علاوه بر مواجه شدن با چالش های بیرونی بر اساس وضعیت متغیرهای اجتماعی نیز تبیین پذیر است. سوال اصلی پژوهش حاضر این است که چگونه سازوکارهای کنش های اقتصادی چین-نوردیک ها در درون بسترهای اجتماعی حک شده است؟ در پاسخ به این سوال پژوهش حاضر تلاش کرده با وفاداری به سنت جامعه شناسی اقتصادی، کنش اقتصادی چین-نوردیک ها را در بستر حک شدگی تبیین کند. حک ش دگی تاریخی، دلالت بر وضعیت چسبندگی الگوهای ساختاری، تاریخی، پیشینه روابط و ملاحظات تاریخی به روابط اقتصادی دارد. حک شدگی شناختی-روانشناختی، دلالت بر چسبندگی برداشت های ذهنی، عناصر شناختی متقابل، تصویر از جامعه و ادراک شهروندان/نخبگان به مناسبات اقتصادی دارد. حک شدگی سیاسی نیز دلالت بر چسبندگی اولویت های سیاسی، تصمیم گیری های سیاسی، جایگاه سیاسی کشور، جایگاه منافع ملی و حیاتی، توازن قدرت و متغیرهای بین المللی به ترتیبات اقتصادی دارد. پژوهش حاضر به لحاظ هدف، بنیادین است و در تلاش است تا چارچوب روابط چین-نوردیک ها را در بستر جامعه شناسی اقتصادی تبیین کند.
خروج امریکا از افغانستان؛ بازتاب استراتژی بازموازنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خروج امریکا از افغانستان مؤلفه ای مهم از بازگشت واشنگتن به استراتژی «بازموازنه» است، استراتژی که بر بسیج منابع در مناطق حیاتی جدید دلالت دارد. بازتوزیع قدرت در نظام بین الملل، امریکا را به بازتعریف منبع تهدید (از تروریسم به هژمونیک گرایی قدرت ها) و کانون تهدید (عمدتاً از آسیای غربی به آسیای شرقی) واداشته است. صعود چین طی سه دهه گذشته به اصلی ترین چالش هژمونی امریکا در آسیا-پاسیفیک تبدیل شده است. افزون براین، روسیه به واسطه گسترش گرایی استراتژیک در اروپا و ایران به دلیل فعال گرایی منطقه ای و هسته ای در خاورمیانه نیز چالش های هژمونی امریکا محسوب می شوند. پرسش اصلی آن است که امریکا برپایه چه اهداف و دلایل استراتژیک به خروج از افغانستان مبادرت کرده است؟ فرضیه آن است که دلیل و هدف اصلی که امریکا را به خروج از افغانستان برانگیخته، مواجهه موقعیت هژمونیک آن با افزایش نفوذ چین به عنوان بالاترین اولویت و سپس روسیه و درنهایت ایران است. هدف مقاله، آن است تا خروج امریکا از افغانستان را درچارچوب بازموازنه سازی تحلیل کند که مستلزم شناخت متغیرهای بین المللی و متضمن ارزیابی پیامدهای منطقه ای بازموازنه سازی ازمنظر امریکا است. روش تحقیق از نوع تو صیفی، تحلیلی است و براساس رهیافت ساختاری و نظریه نورئالیسم تهاجمی، بازتاب سیاست بازموازنه امریکا در خروج از افغانستان تبیین می شود.
تأثیر رقابت چین و اتحادیه اروپا در غرب آسیا بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در سال های 2017- 2019(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۸ (پیاپی ۶۸)
142 - 174
حوزه های تخصصی:
نظم، نفت و اسلحه سه عامل اصلی در تعیین معادلات بوده است که سبب حضور پیوسته قدرت های بزرگ فرامنطقه ای در غرب اسیا شده است. علی رغم تفاوت های مهم میان چین و اتحادیه اروپا، هر دو شریک استراتژیک یکدیگر هستند. با توجه به حضور چین و اتحادیه اروپا در منطقه غرب اسیا، این پرسش مطرح می شود که منافع اقتصادی چین و اتحادیه اروپا در این منطقه چه تاثیری بر امنیت ملی ایران دارد؟ فرضیه اصلی این است: از آنجا که چین و اتحادیه اروپا هیچ گونه رقابت امنیتی ندارند و در عین حال هر دو از بازیگران مهم اقتصادی در سطح جهانی هستند؛ در فضای تحریم های گسترده امریکا علیه ایران، تلاقی منافع این دو قدرت فرامنطقه ای در غرب اسیا و همسویی آن با منافع قدرت های رقیب منطقه ای ایران، چالشی برای امنیت ملی ایران خواهد بود. این مقاله می کوشد با نگاهی تطبیقی بر مبنای مکتب امنیتی کپنهاگ به پرسش مقاله پاسخ دهد.
تبیین الگوی چینیِ بازتعریف نظم بین المللی: ترکیب توانمندی های داخلی و موازنه نرم خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۸ (پیاپی ۶۸)
250 - 290
حوزه های تخصصی:
یکی از مشخصه های بارز شرایط کنونی بین المللی، رشد چین بعنوان یک قدرت بزرگ است. رشد قدرت چین برای حفاظت از منافع امنیتی به طور مستقیم با موقعیت بین المللی آمریکا گره خورده است؛ در نتیجه، تعامل راهبردی چین با آمریکا از مسائلی است که درک آن برای وضعیت آینده نظم بین الملل ضروری می نماید. این مقاله به بررسی الگوی رفتاری چین در قبال آمریکا تحت نظم تک قطبی می پردازد. از این رو پرسش این است که چه الگویی بر سیاست خارجی چین برای پیشبرد منافع و تعاملات راهبردی خود با ایالات متحده در نظم بین الملل کنونی حاکم است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که به ضرورت درهم تنیدگی قطبیت، عامل اقتصاد و درک تهدید؛ چین جهت پیشبرد منافع و تعاملات راهبردی خود با آمریکا، الگوی رفتاری دوگانه یعنی توانمندی های داخلی و موازنه نرم خارجی را در پیش گرفته است. مفهوم اول به تداوم تلاش های اقتصادی در کنار افزایش توانایی های نظامی اشاره دارد تا قدرت نسبی چین را افزایش دهد. در مفهوم دوم، رفتارهای موازنه طلبانه چین در سطح بین المللی در برابر آمریکا مورد توجه است. این امر بیشتر از طریق نهادهای چندجانبه و دیپلماسی اقتصادی صورت می گیرد.
تأثیرهای ابتکار یک کمربند و یک راه بر اقتصاد سیاسی غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابتکار یک کمربند و یک راه به عنوان مرحله جدیدی از برون گرایی چین و تأثیرهای جهانی و منطقه ای آن از زمان اعلام در سال 2013 تاکنون محل تحلیل های مختلفی بوده است. در این میان، کمتر تحلیلی این ابتکار را از دیدگاه رژیم های بین المللی اقتصادی نگریسته است. از این رو، می توان پرسید که چین چرا به دنبال رژیم سازی جهانی است و چگونه آن را از راه مناطق مختلف از جمله غرب آسیا به پیش می برد و کنش های نظری و عملی رژیمی چین در غرب آسیا چیست؟ بر این اساس، مسئله اصلی این پژوهش چیستی تأثیرهای ابتکار یک کمربند و یک راه بر اقتصاد سیاسی غرب آسیا در سال های 2013 تا 2021 است. برای بررسی این مسئله، ابتکار یک کمربند و یک راه را با تأکید بر غرب آسیا در دو مرحله نظری و عملی بررسی می کنیم. ابتدا با روش تحلیل محتوا، مقوله هایی از درون چهار متن منتخب مربوط به راه ابریشم نوین، سند مادر راه ابریشم نوین 2015، مقاله سیاستی عرب – چین در سال 2016، سخنرانی شی جین پینگ در مجمع سالانه بوآئو 2021 و ابتکار پنج ماده ای وزیر خارجه چین برای غرب آسیا (2021) را به عنوان کنش نظری چین، شناسایی و در مرحله بعد با مدل فرایندهای عِلی اقتصادی برگرفته از نظریه رژیم های بین المللی اقتصادی کنش عملی چین در غرب آسیا را توصیف و تحلیل می کنیم. یافته های این پژوهش نشان می دهد که چین به دنبال رژیم سازی جهانی به صورت وارونه با تأکید بر سیاست سفلی و به صورت آرام و از راه مناطق مختلف از جمله غرب آسیا است.
ماهیت تجدیدنظرطلبی روسیه و چین؛ سیاست و منافع ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف در این نوشتار بررسی ماهیت تجدیدنظرطلبی روسیه و چین و تأمل در مورد منافع و رویکرد بایسته ایران در این زمینه است. در دیالکتیک تشدیدشده موضوعی و کارگزارانه در شرایط گذار به نظم جدید، تجدیدنظرطلبی این دو کشور بیش از گذشته برجسته شده است و پیامدهای ملموسی بر سیاست بین الملل و منافع ایران دارد. در این نوشتار با رویکردی نظام مند و در چارچوب مفهومی تجدیدنظرطلبی میانگیر ماهیت تغییرخواهی روسیه و چین را تحلیل می کنیم. این دو کشور تا یک دهه پیش به دلیل دسترسی اندک به منابع «خارج نظام» در ردیف تجدیدنظرطلبان همگرا بودند که مترتب بر تغییرطلبی در چارچوب نظم موجود، بدون چالشگری جدی است. در سال های اخیر با تقویت منابع خارج نظام، تجدیدنظرطلبی آن ها به نوع میانگیر متمایل شده است که در آن تمایل و امکان تغییرها افزایش و هزینه تغییرطلبی کاهش می یابد. بنابر یافته های این نوشتار، نظر به اینکه همچنان بخش عمده ای از منابع این دو از «درون نظام» تأمین می شود، ماهیت تجدیدنظرطلبی آن ها نه معطوف به اساس نظم موجود، بلکه اصلاح بخشی، تدریجی و غیراساسی برخی روندها و تمرکز بر نفی نسبی نیروی مسلط بر نظم موجود یعنی آمریکا و غرب از بعضی روندها و ساخت ها است. با توجه به وجود وابستگی و آسیب پذیری متقابل و اینکه آمریکا و غرب بیشتر توان شبکه ای و نهادی خود را تا آینده پیش بینی پذیر حفظ خواهند کرد، تغییرخواهی نسبت به آمریکا و غرب نیز تدریجی، غیراساسی و عملگرایانه است. بر این اساس، منافع و رویکرد ایران در فهم واقع گرایانه این مسئله است و تجدیدنظرطلبی تهران با روسیه و چین مشابه نبوده است و فرض امکان دریافت حمایت پایدار از آن ها به این دلیل، دقیق نیست.
اتحادیه اروپا و معمای ایجاد موازنه در روابط با چین و امریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
935 - 917
حوزه های تخصصی:
تحولات اخیر در ساختار نظام بین الملل، موضع سه کنشگر عمده جهانی یعنی اتحادیه اروپا، ایالات متحده و چین نسبت به نظم موجود جهانی و سازوکار مدیریت آن را تحت تأثیر قرار داده و به ائتلاف های منافع-بنیان جدید شکل داده است. در چارچوب نظریه موازنه منافع رندال شوولر، پرسش اصلی مقاله این است که اتحادیه اروپا به عنوان یکی از بازیگران طرفدار حفظ وضع موجود، چه انتخاب هایی را در ارتباط با ایالات متحده تجدیدنظرطلب و چین فرصت طلب در اختیار دارد؟ در فرضیه اصلی استدلال می شود که منفعت مشترک اتحادیه اروپا و ایالات متحده در حفظ بنیان های غرب محور نظم جهانی و منفعت مشترک اتحادیه اروپا و چین در حفظ چندجانبه گرایی به عنوان سازوکار مدیریت نظم (به طور مشخص چندجانبه گرایی تجاری)، سیاست اتحادیه اروپا را در جهت ایجاد موازنه در روابط خود میان این دو کنشگر، و هم زمان شکل دادن به ائتلاف منافع-بنیان خاص خود با قدرت های میانه سوق داده است. داده های کیفی موجود در مطالعات و گزارش های دولتی و غیردولتی گردآوری شده، و با روش تحلیل سناریوهای محتمل و در چارچوب بازی کالاهای عمومی، طیف وسیعی از موضوع های مطرح در روابط بین این کنشگران در حال و آینده احتمالی بررسی خواهد شد. سناریوها کمک می کنند تا درک بهتری از دیدگاه ها و جهان بینی ذینفعان مختلف به دست آوریم. بازی های کالاهای عمومی برای شناخت نقش عقلانیت در تصمیم گیری کنشگران و مشوق های تاثیرگذار در رفتار آنها مفید بوده، و مشخص می کنند که چه منافعی به انتخاب راهبرد همکاری موازنه کننده اتحادیه اروپا در روابط با این قدرت های بزرگ منجر شده است.
نظم نوظهور بین المللی و آینده حقوق بشر: دیدگاه ها و نقدهای نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
1147 - 1125
حوزه های تخصصی:
حقوق بشر از حوزه های مورد اختلاف در اندیشه سیاسی است و توافقی بر سر اینکه مبنای توجیه حقوق بشر چیست، وجود ندارد. افزون بر این، حقوق بشر با انتقادهای فلسفی مانند اروپامحوری، انتزاعی بودن، فردگرا بودن و بی توجهی به تکالیف بشری نیز روبه روست که اندیشمندانی چون هانا آرنت، السدر مک اینتایر، اونارا اونیل و ماکائو موتوا مطرح کرده اند. در عین حال، شواهد حاکی از آن است که نظام بین الملل با پیدایش چین به عنوان قدرتی بزرگ می تواند در آستانه تحولی مهم باشد که از نشانه های آن اولویت یافتن دوباره نگرانی های امنیتی برای پیگیری مسائلی چون ترویج حقوق بشر و شاید اهمیت یافتن روایت هایی بدیل از حقوق بشر است که در کنار نگرانی های نظری پیشین، روایت عام گرا یا جهان شمول انگار از حقوق بشر را با چالش جدی روبه رو می سازد. پرسش اصلی این است که «به حاشیه رفتن روایت عام گرا از حقوق بشر در نظم نوظهور چه تهدیدها و فرصت هایی را برای حقوق بشر به همراه دارد؟» در فرضیه استدلال می شود که از منظر تهدیدها، این فرایند می تواند بدون اینکه مابه ازای شایان توجهی برای دفاع از حقوق افراد در چارچوب ارزش های موجود ایجاد کند، ترتیبات حقوق بشری بین المللی فعلی را از بین ببرد و از منظر فرصت ها، ظرفیتی برای نقش آفرینی سنت های بدیل در زمینه شناسایی حقوق بشر و درونی سازی ارزش های حقوق بشری همراه با تعدیل در برداشت های مسلط از حقوق بشر فراهم سازد. از روش کیفی مقایسه نقدهای نظری و فلسفی، و روایت های بدیل در زمینه حقوق بشر و تناقض های درونی آن در سنت های فکری و فرهنگی غربی و غیرغربی به ویژه سنت کنفوسیوسی استفاده می شود تا احتمال دگرگونی در وضعیت آینده حقوق بشر در نظام بین المللی بررسی شود.
جایگاه زنجیره ارزش بین المللی در رقابت هژمونیک چین و آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هژمونی ایالات متحده در نظام بین المللی در آغاز قرن 21 با چالشی جدی مواجه شده است. چین عملاً طی دهه ها، در نقش پشتیبان سرمایه داری آمریکا تلقی می شد. کشور یاد شده اکنون در راستای حرکت بر مدار توسعه و تغییر جایگاه خود با رویکرد جدید کاهش وابستگی، کنترل بیشتر بر فناوری و رشد سلسله مراتبی در زنجیره ارزش بین المللی با توسل به توسعه بازارها، تصاحب مالکیت آنها و به دست آوردن سهم بیشتر از ارزش افزوده جهانی عمل می کند. مبانی پایه ریزی شده توسط چین با راهبرد سلطه بر توسعه فناوری های نسل جدید تحقق پذیرخواهد بود. این مهم زمینه ساز رقابت بین آمریکا و چین است. در این راستا مقاله حاضر درصدد است رقابت بین ایالات متحده و چین را براساس مؤلفه های اقتصاد سیاسی نئولیبرالیسم و با محوریت نقش زنجیره ارزش بین المللی واکاوی کند. نویسندگان مقاله درصدد پاسخ گویی به این سؤال اصلی خواهند بود که راهبرد چین در قبال آمریکا ازمنظر زنجیره ارزش بین المللی چگونه قابل تحلیل است؟ فرضیه اصلی این است که راهبرد چین در رقابت هژمونیک با آمریکا، کنترل سودمندترین بخش های زنجیره ارزش بین المللی برای شکل دهی مطلوب به محیط بیرونی و در نتیجه ادغام هدفمند در نظام سرمایه داری جهانی به جای سازگاری صرف است. یافته های پژوهش با روشی تبیینی توصیفی آن است که آنچه چین در سال های اخیر به عنوان عنصر کلیدی رشد کمی و کیفی در نردبان زنجیره ارزش در زمره سیاست های کلان خود ترسیم کرده، نفوذ و تسلط بر زنجیره ارزش جهانی با نقش آفرینی در قواعد و استانداردسازی فنی به منظور تأمین منافع پایدار این کشور با استفاده از ظرفیت های موجود نظام بین الملل است.
متغیرهای اقتصادی و سیاسی حاکم بر روابط راهبردی ایران و چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چین طی چند دهه اخیر با حفظ ساختار نظام سیاسی، استفاده از مزایای داخلی و سیاست درهای باز در حوزه اقتصادی به رشد اقتصادی چشم گیری دست یافت. با وجود اشتراک منافع بالای ایران و چین در مواجهه با تهدیدات منطقه ای و بین المللی، روابط راهبردی و پایداری بین طرفین به وجود نیامده است. در واقع سؤال اصلی شناسایی و بررسی متغیرهای اصلی روابط ایران و چین در ایجاد روابط راهبردی دوجانبه برای کسب منافع بیشتر است. در این پژوهش، با نگاهی دوجانبه از منظر ایران و چین و استفاده از الگوی نظری «وابستگی متقابل»، چارچوب راهبردی روابط بلندمدت بین دو کشور ترسیم شده است. بررسی تحلیلی توصیفی، بسترهای همکاری دو کشور در سه بعد انرژی، ترانزیت و امنیت را به منظور شکل دهی چارچوب راهبردی بین طرفین بیان می کند. از این رو شناسایی مؤلفه های کلیدی شکل دهنده روابط راهبردی ایران و چین مسئله اصلی است. فرضیه مبنایی، وجود متغیرهای ترانزیت، انرژی و امنیت بسترهای همکاری دو کشور است. سه مزیت نسبی ایران شامل تأمین انرژی پایدار، دسترسی امن ترانزیتی به آسیای میانه و شرق مدیترانه و ایجاد امنیت در جغرافیای اسلامی، توأمان، سه نیاز اصلی چین برای حفظ چرخه ثبات و رشد اقتصادی در دهه های آینده است؛ در مقابل، تأمین زنجیره ارزش افزوده مشتقات انرژی، تکمیل زیرساخت های ترانزیتی و تسهیل دسترسی به منابع مالی مزایای چین برای اقتصاد ایران محسوب می شود.
تحولات راهبردی و سیاست خارجی چین در خاورمیانه در دهه دوم سده بیست ویکم: چرایی و چگونگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش و نفوذ چین در جهان و به ویژه در خاورمیانه رو به رشد است. در حالی که چین در حال تبدیل شدن به قدرتی جهانی است، مسئله مهم این است که چرا چین به خاورمیانه توجه جدی دارد و چگونه این منطقه به گسترش قدرت و نفوذ آن کمک می کند. این در شرایطی است که همیشه یکی از مشکلات خاورمیانه وجود اختلافاتی است که به نظر پایان ناپذیر می رسد و تحولات یک صد سال اخیر پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی نشان می دهد کشورهای قدرتمند دخیل در این منطقه در کاهش اختلافات و مشکلات منطقه موفق نبودند و دخالت کشورهای غربی بیشتر به ناامنی در خاورمیانه دامن زده است. در کنار این موضوع تلاش آمریکا برای کاهش تعهدات خود در منطقه و تمرکز بر شرق دور و چین، زمینه را برای بازیگری چین در منطقه فراهم ساخته است. حال پرسش مقاله این است که چین چرا و چگونه در منطقه خاورمیانه بازیگری می کند؟ چرایی بازیگری چین در خاورمیانه به واسطه نیاز این کشور به انرژی، راه ارتباطی خاورمیانه و نیاز به فناوری های پیشرفته غربی از اسرائیل و چگونگی بازیگری در منطقه از طریق کمک به ثبات سیاسی، کمک های بشردوستانه و مبارزه با هراس پروری انجام می گیرد تا بتواند موضوعات متعارض در منطقه را مدیریت کند. این مقاله ضمن پرداختن به تحولات راهبردی و سیاست خارجی این کشور، تلاش دارد تا رفتار و سیاست خارجی چین در خاورمیانه را توضیح دهد.
بازنمایی چالش های ژئوپلیتیکی پیش روی طرح ابتکاری یک کمربند یک جاده چین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
1 - 34
حوزه های تخصصی:
در چارچوب دکترین ظهور مسالمت آمیز که برای تهدیدزدایی از قدرت یابی چین در نظم جهانی قرن بیست و یکم مطرح شد، شی جینپینگ، رییس جمهور چین، جهت احیای جاده ابریشم، طرحی را اعلام داشت که از دو مؤلفه تشکیل شده بود و با نام "ابتکار یک کمربند، یک جاده" معروف شد. به تحقق رساندن این ابتکار، مستلزم عبور از چالش های فراوانی است که مهم ترین آنها را می توان چالش های ژئوپلیتیکی دانست. پژوهش حاضر به روش توصیفی– تحلیلی و به شیوه کتابخانه ای به منظور بازنمایی چالش های ژئوپلیتیکی پیش روی دولت چین برای تحقق بخشیدن به"ابتکار یک کمربند یک جاده" انجام گرفته است. پرسش اصلی ما در این پژوهش این است که چه چالش های ژئوپلیتکی بر سر راه این ابتکار وجود دارد و فرض مقاله مبتنی بر ارائه چالش های 12گانه ای است که عملی شدن این ابتکار را مورد تردید قرار می دهد. در نتیجه یافته های تحقیق، فرضیه ما را تایید می نماید.
بررسی رقابت های ژئوپولیتیکی در منطقه جنوب آسیا با تأکید بر سواحل چابهار ایران و گوادر پاکستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دید بسیاری از صاحب نظران حوزه ژئوپولیتیک، اقتصاد سیاسی بین الملل و روابط بین الملل بخش بزرگی از مبادلات اقتصادی و تجاری و در کل تمرکز اقتصادی در جهان در حال حرکت به سمت جنوب آسیا و پاسیفیک است؛ هدف اصلی این مقاله عبارت است از بررسی رقابت های ژئوپولیتیکی در منطقه جنوب آسیا با تأکید بر سواحل چابهار ایران و گوادر پاکستان است. سوال اصلی مقاله این است که مهم ترین رقابت های رقابت های ژئوپولیتیکی در منطقه جنوب آسیا با تأکید بر سواحل چابهار ایران و گوادر پاکستان کدام ند؟ روش این مقاله کیفی است. روش جمع آوری اطلاعات کیفی است. شیوه تجزیه و تحلیل اطلاعات توصیفی تحلیلی است. نتایج مقاله نشان می دهد که در این میان دو قدرت اقتصادی بزرگ جنوب آسیا یعنی چین و هندوستان که روزانه در حال رشد فزاینده اقتصادی و البته افزایش نیاز به انرژی و بازار مصرف هستند، در پی دستیابی به مناطق با اهمیت استراتژیک و ژئوپولیتیک برای توسعه همه جانبه خود هستند. لزوم دسترسی به آسیای مرکزی و حوزه خلیج فارس از اهداف مهم چین و هندوستان است. در این راستا تمایل این دو کشور به سرمایه گذاری در سواحل اقیانوس هند و دریای عمان و حتی خلیج فارس قابل توجه است. در حال حاضر این کشورها به دنبال توسعه زیرساخت های بنادر گوادر پاکستان، چابهار ایران و صحار عمان هستند.
اقتصاد سیاسی رویکرد هژمونیک آلمان در مقابل قدرت های نوظهور، مطالعه موردی: رابطه آلمان و چین
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤال است که آلمان چگونه نسبت به چالشگران نظم لیبرال در دو بعد سیاسی و اقتصادی و در دو سطح منطقه ای و جهانی واکنش نشان می دهد. برای این کار رابطه آلمان و چین را انتخاب شده تا تعامل آلمان با مهم ترین چالشگر نظم لیبرال دموکراسی موجود را مورد مطالعه قرار داده و از آن به چگونگی تلاش های آلمان برای پاسداری از این نظم پی برده شود. فرضیه پژوهش این است که این کشور برای قواعد و اصول نظم لیبرال در رفتار خارجی خود اولویت قائل است. با بررسی تجربی در رفتار خارجی نشان داده شد که آلمان در موضوعات اقتصادی همچنان در مواردی غیرهنجاری رفتار می کند، اگرچه درنهایت به دلیل تأکید بر چندجانبه گرایی در سیاست خارجی خود به فشارهای نهادی پاسخ مثبت می دهد. درنتیجه نقش هژمونیک آلمان در پیش زمینه جایگاه منطقه ای آن در اروپا قابل تعریف است. این پژوهش در پایان تمایزات و شباهت های اجماع مونیخ با اجماع واشنگتن و پکن را مورد بررسی قرار می دهد.