مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۲۱.
۳۲۲.
۳۲۳.
۳۲۴.
۳۲۵.
۳۲۶.
۳۲۷.
۳۲۸.
۳۲۹.
۳۳۰.
۳۳۱.
۳۳۲.
۳۳۳.
۳۳۴.
۳۳۵.
۳۳۶.
۳۳۷.
۳۳۸.
۳۳۹.
۳۴۰.
چین
منبع:
تاریخ و فرهنگ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۰۵
154 - 125
حوزه های تخصصی:
شگفتی ها و پدیده های رازآلود موجب سرگرمی و گاه ترس آمیخته به اعجاب انسان است. شوق آگاهی از پدیده هایی این چنین و برقراری ارتباط با آن ها از گذشته تا امروز همواره در ذهن بشر وجود داشته و این اشتیاق در فرهنگ و ادب برخی از جوامع انسانی در قالب خیال پردازی، افسانه و اسطوره ظهور یافته است. مسلمانان نیز علاقه فراوانی به این موضوعات داشتند و خلق آثار بسیاری با عنوان «عجایب نامه» در فرهنگ اسلامی شاهدی بر این ادعاست. نویسندگان مسلمان در خلق این آثار از کتاب های متقدمان، شنیده های معاصران و گاه مشاهدات خویش بهره می بردند. جغرافیای شگفتی هایی که توجه آنان را به خود جلب می کرد، گستره وسیعی از قلمرو پهناور اسلامی تا ممالک دور و نزدیک غیراسلامی را دربرمی گرفت. در میان ممالک دارالکفر، چین به جهت بُعد مسافتش با عالم اسلام، مناسبات نسبتاً کمتر مسلمانان با ساکنانش و آگاهی های اندک درباره مردمانش، در ساحت اندیشه و خیال مسلمانان سرزمینی رازآلود می نمود. مقاله حاضر می کوشد با بهره بردن از روش توصیفی تحلیلی از سیمای این سرزمین گسترده در عجایب نامه های مسلمانان تا سده 9 ق سخن گوید.
بررسی روابط جمهوری اسلامی ایران و چین از دریچۀ فرهنگ راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارندگان اثر حاضر درصدد برآمده اند تا از رهگذر مطالعه و سنجش معیارها، منابع و اسناد چینیِ مرتبط با مقوله فرهنگ راهبردی به این پرسش بنیادین پاسخ گویند که پیوست های فرهنگ راهبردیِ چین چگونه بر ساخت سیاست های همگرایانه و واگرایانه این کشور شرق آسیایی در قبال ج.ا.ایران تأثیر گذاشته است؟ فرضیه اصلی پژوهش آن است که چین با تأسی از عناصر و مؤلفه های مستتر در فرهنگ راهبردی و متغیرهای کلان تأثیرگذار بر دیپلماسی عمومی خود مبادرت به اتخاذ سیاست های نوینی از قبیل چندجانبه گرایی، پرهیز از جنگ طلبی و تأکید بر صلح و امنیت در حوزه راهبردی غرب آسیا کرده است. ردگیریِ راهبردهای مورد اشاره به نوبه خود موجب شده تا روابط تهران و پکن طی سالیان اخیر خط سیر سینوسی را در پرتو اقدامات واگرایانه و همگرایانه تجربه نمایند.
فرصت ها و چالش های دیپلماسی اقتصادی چین در آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ظهور اقتصادی چین در دهه های اخیر، سبب شده است که هم زمان با اهمیت یافتن مؤلفه اقتصاد در سیاست خارجی این کشور، دیپلماسی اقتصادی به مثابه یک ابزار در دستورکار سیاست گذاری خارجی بیجینگ قرار گیرد. چالش ها و فرصت های ناشی از دو روند هم زمان ملی گرایی و جهانی شدن با تقویت روند همکاری های منطقه ای نیز بستر مناسبی را دراختیار دیپلماسی اقتصادی چین در مناطق گوناگون، ازجمله آسیای مرکزی قرار داده است. هدف اصلی این مقاله، واکاوی جنبه های گوناگون دیپلماسی اقتصادی چین در منطقه آسیای مرکزی است. این مقاله با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و بهره گیری از داده های اقتصادی، در پی پاسخ گویی به این پرسش است که «دیپلماسی اقتصادی چین در آسیای مرکزی با چه فرصت ها و چالش هایی روبه رو است؟» در همین راستا می توان گفت، با وجود فرصت های اقتصادی چشمگیر در این منطقه برای دیپلماسی اقتصادی چین، چالش های سیاسی مهمی نیز در برابر این شکل از دیپلماسی وجود دارد». یافته های این پژوهش نشان می دهد که دیپلماسی اقتصادی چین در آسیای مرکزی با فرصت های اقتصادی ای همچون ظرفیت های انرژی منطقه، بازارهای مصرفی، محیط نیازمند سرمایه گذاری خارجی، و نقش تسهیل کننده و اعتمادساز سازمان همکاری شانگهای روبه رو است و درمقابل، با چالش های سیاسی ای مانند حضور قدرت های رقیب، چین هراسی در منطقه، و شکنندگی دولت ها در آسیای مرکزی نیز روبه روست.
وضعیت سین کیانگ و روابط چین و ترکیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقه خودمختار سین کیانگ از دوران سلسله هان، برای حاکمان چینی درحکم یک معمای پیچیده عمل کرده و مردم آن در حوزه های فرهنگی، مذهبی، قومی و... متفاوت بوده اند. افزون براین، ویژگی های جغرافیایی و وجود یک منطقه مرزی از عوامل دیگری است که کنترل چین بر این منطقه را به چالش کشیده است. با شروع سال 1949، چین با جدایی طلبی اویغورها و استقلال ترکستان شرقی، به عنوان یک معضل داخلی، روبه رو شد. از اوایل دهه 1990، چین، جنبه های بین المللی این معضل را به رسمیت شناخت و مجبور به مقابله با تجلی های خارجی آن شد. این سیاست جدید، روابط چین با ترکیه را که افزون بر پیوندهای تاریخی، زبانی، مذهبی و فرهنگی با اویغورهای مسلمان، به لحاظ ایدئولوژیکی هم از ملی گرایی اویغور الهام گرفته و جایگاه مناسبی برای پناهندگان اویغور است، تحت تأثیر قرار داد؛ بنابراین، نگارندگان قصد دارند به این پرسش پاسخ دهند که «وضعیت سین کیانگ چه تأثیری بر روابط چین و ترکیه داشته است؟» به نظر می رسد، کیفیت و کمیت روابط چین و ترکیه پیش از دهه 1990، با تأثیرپذیری از دگرگونی های سین کیانگ، در وضعیت نامطلوبی بوده و تحولات سین کیانگ پس از دهه 1990، تحت تأثیر روابط اقتصادی، نظامی، و سیاسی بین دو کشور، به زیان اویغورها مدیریت شده است.
دیپلماسی سلامت چین در آفریقا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چین ازجمله کشورهای فعال در حوزه دیپلماسی سلامت است. این دیپلماسی در دوران پساکرونا با جدیت بیشتری دنبال شده است. پرسش پژوهش حاضر این است که «دیپلماسی سلامت چین دارای چه اهداف، انگیزه ها، و کارکردهایی است؟ فرضیه پژوهش، انگیزه چین را سیاسی اقتصادی، هدف آن را کسب قدرت نرم و کارکرد آن را اقتصادی سیاسی بیان می کند. در راستای بررسی فرضیه یادشده از روش کیفی با رویکرد تحلیلی تبیینی استفاده شده است. داده های پژوهش نیز به شیوه کتابخانه ای و از منابع الکترونیک گرد آوری شده است. برپایه یافته های پژوهش، دیپلماسی سلامت چین، برخلاف دوران جنگ سرد، دیگر متأثر از مسائل ایدئولوژیک نیست و این کشور بیشتر انگیزه های اقتصادی سیاسی را دنبال می کند. پکن در طول سه دهه اخیر، به ویژه پس از گسترش بیماری کرونا در جهان کوشیده است از دیپلماسی سلامت برای ارتقای قدرت نرم خود در جهان بهره ببرد. غفلت امریکا و اروپا از قاره افریقا و نیازهای پزشکی کشورهای آن، موجب شده است تا چین، دیپلماسی سلامت خود را در بسیاری از کشورهای افریقایی گسترش دهد. نیاز این کشورها به تجهیزات مراقبتی و پیشگیرانه در جریان شیوع کرونا و نیز تهیه واکسن در سال 2021 فرصت های بی بدیلی را برای پکن فراهم کردند.
دلایل توسعۀ روابط خارجی عربستان سعودی و چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با قدرت گرفتن محمد بن سلمان در عربستان و ظهور چین به عنوان یک قدرت بزرگ، توسعه روابط خارجی در نقطه ثقّل سیاست خارجی این دو دولت قرار گرفته است. لذا پرسش اصلی که طرح شده، این است که علل گسترش این تعاملات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی چین و عربستان سعودی چیست؟ فرضیه موقتی طرح شده، این است که گسترش تعاملات چین و عربستان مثأثر از سه علل اساسی است، اول) تضمین دسترسی به منابع انرژی با ثبات از سوی چین و تنوع بخشی به بازار فروش آن از سوی عربستان سعودی، دوم) رقابت ها و تنش های منطقه ای و بین المللی دو دولت، سوم) تلاش برای جلوگیری از گسترش اسلام گرایی افراطی. با کاربست نظریه نوواقع گرایی والتز، یافته های پژوهش نشان می دهد که رهبران چینی با طراحی پروژه یک کمربند یک جاده و درگیر کردن منافع عربستان با این پروژه، ضمن دسترسی به انرژی این کشور، همزمان به دنبال ایجاد توازن قدرت در برابر فشارهای اقتصادی ایالات متحده بر چین بوده، از سوی رهبران سعودی با طرح افق 2030 در راستای طرح چینی یک کمربند یک جاده و نیز توسعه سیاست نگاه به شرق، در صدد ایجاد موازنه قدرت در برابر گسترش نفوذ ایران در منطقه و نیز کاهش تنش ها و فشار های ایالات متحده بر خود از طریق ایجاد یک متحد استراتژیکی جدید در سطح منطقه ای و بین المللی برای عربستان بوده است. شیوه گردآوری اطلاعات در این پژوهش مبتنی بر شیوه کتابخانه ای و روش تحقیق مبتنی بر شیوه توصیفی تحلیلی است.
موازنه سازی نرمِ چینی و مشارکت اقتصادی در بریکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طول سال های اخیر، حضور فعال چین در ابتکارات اقتصادی راهبردی پرشماری در صحنه بین الملل آغاز شده است که یکی از مهم ترینِ آن ها، بریکس است. عضویت چین در بریکس، ضمن تحکیم قدرت سیاسی اقتصادی آن، شرایطی را فراهم کرده است که در بطن آن، رویکرد خود در مورد نظام سیاسی اقتصادی جهانی و نارضایتی اش از توزیع قدرت را به اشتراک بگذارد. در مقاله حاضر، روند عملکرد بریکس با مشارکت فعال چین برای بازتوزیع قدرت در شرایط خاصی بررسی شده و نویسندگان با استفاده از روش تاریخی و رویکرد توصیفی تحلیلی مبتنی بر منابع کتابخانه ای، درصدد پاسخ گویی به این پرسش برآمده اند که «در جهانی که ایالات متحده ابرقدرت آن بوده، رفتار راهبردی چین در ابتکاراتی چون بریکس، بر چه مبنایی استوار بوده است؟» فرضیه مطرح شده نیز ناظر بر این است که «چین با تأثیرپذیری از شرایط بین المللی پس از جنگ سرد، الگوی کلان توازن بخشی در سطوح داخلی و خارجی را پیگیری کرده است؛ ازاین رو، مشارکت فعال در ابتکاراتی چون بریکس، نشان دهنده جنبه ای از توازن خارجی الگوی کلان چین برای بازتوزیع قدرت از طریق موازنه نرم است». نویسندگان، بیشتر ابزارهای اصلی موازنه سازی نرم را که چین از طریق بریکس به کار می برد، ازجمله دیپلماسی اقتصادی، را شناسایی کرده اند.
رویکرد چین به نهادهای بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طول چند دهه اخیر، چین برای تکمیل قدرت همه جانبه خود، بر منابع پرشمار قدرت، به ویژه منابع جدید آن متمرکز شده است؛ ازاین رو، نهادهای بین المللی برای این کشور در سطح منطقه ای و بین المللی اهمیت فزاینده ای پیدا کرده اند. پرسشی که در این پژوهش در پی پاسخ گویی به آن هستیم، این است که «چرا چین، مشارکت خود را در نهادهای بین المللی افزایش داده و درصدد خلق نهادهای جدید، به ویژه نهادهای اقتصادی و مالی است؟» در پاسخ به این پرسش، فرضیه پژوهش حاضر، مبتنی بر این گزاره است که «چینی ها برای تغییر و تقویت جایگاه بین المللی خود ازیک سو و تغییر در ترتیبات امنیتی و اقتصادی جهانی ازسوی دیگر، با رویکردی غیرتهاجمی و مسالمت آمیز اقدام به مشارکت در نهادهای بین المللی و در برخی موارد، اقدام به خلق نهادهای منطقه ای و بین المللی (مانند سازمان همکاری شانگهای، بریکس، و بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیایی) کرده اند». این رویکرد که برآمده از غلبه رویکرد عمل گرایانه در سیاست خارجی چین است، سه مرحله امتناع، مشارکت، و نهادسازی در عرصه بین المللی را دربر می گیرد. روش به کاررفته در این پژوهش، توصیفی تحلیلی است که با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی انجام شده است.
چالش های سیاست همسایگی چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از تحولات مهم ایجادشده در سیاست خارجی چین پس از جنگ سرد، تمایل پکن به حفظ روابط دوستانه با کشورهای همسایه است. هدف این کشور از برقراری روابط خوب با همسایگان، فراهم کردن محیطی مطلوب تر برای توسعه اقتصادی داخلی و سپس، افزایش ثروت و قدرت این کشور در عرصه جهانی بوده و به همین دلیل، سیاست یکپارچه منطقه ای به نام سیاست پیرامونی یا سیاست همسایگی را تدوین کرده است. پرسشی که در پژوهش پیش رو در پی پاسخ گویی به آن هستیم، این است که «چین چه راهبرد هایی را در چارچوب سیاست همسایگی خود اتخاذ کرده و دراین راستا با چه چالش هایی روبه روست؟» در پاسخ به این پرسش باید گفت، «سیاست همسایگی خوب» در دوران دنگ شیائوپینگ، «سیاست همسایه به عنوان شریک» در دوران جیانگ زمین، «سیاست همسایگی خوب، امن، و مرفه» در زمان هو جینتائو، و «سیاست جامعه مشترک با سرنوشت مشترک» در زمان شی جین پینگ ازجمله سیاست های همسایگی چین به شمار می آیند. درواقع، چین تنها قدرت درحال ظهوری نیست که تلاش می کند، از طریق ابتکارات بلندپروازانه سیاست خارجی، به پیرامون خود شکل دهد، بلکه پیش از آن، اتحادیه اروپا نیز در این مسیر گام نهاده بود. هدف مقاله حاضر این است که نشان دهد، رهبران چین با درک درست نظام بین الملل و تغییر تفکر راهبردی خود، سیاست خارجی مناسب و به تبع آن، دیپلماسی همسایگی درخوری را درپیش گرفته و توانسته اند محیط امنی برای توسعه خود فراهم کنند که سبب شکل گیری نظم منطقه ای جدیدی می شود.
گذار دریاپایه و پویایی های دریایی چین-امریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تکامل نظام بین الملل قرن بیست و یکم به سوی نظامی پیچیده و آشوبی، به دلیل هم زمانی گذار جهانی و منطقه ای قدرت ناشی از رقابت میان چین و ایالات متحده سبب اهمیت یافتن دریاها در فرایند گذار نظم شده است. برایند چنین گذاری را می توان در تنش های دریایی هندوپاسیفیک، به ویژه در دریای جنوبی چین، مشاهده کرد. چنین گذار چندسطحی ای، بیانگر ناکارآمدی الگوی سنتی گذار قدرت و ضرورت تعدیل آن در چارچوب نظام های پیچیده است. براین اساس، پژوهش حاضر، درصدد پاسخ گویی به این پرسش است که «دریا و اقیانوس، چه نقشی در گذار قدرت در نظام های بین المللی پیچیده دارند؟» فرضیه نگارنده این است که «رقابت برای تسلط بر دریاها و اقیانوس ها می تواند نقطه انتقال فشارهای گذار سیستمی به شاخه های نظم منطقه ای و تغییر معماری امنیتی آن به سوی نظم نوین امنیتی دریاپایه باشد». پژوهش حاضر با استفاده از نظریه گذار قدرت چندسطحی، تلاش دارد تا از چشم اندازی سیستمی به تبیین پویش ها و رقابت های دریایی چین و امریکا در فرایند گذار بپردازد. روش انجام پژوهش، قیاسی استقرایی مبتنی بر استنتاج و ترکیب است. براین اساس، ابتدا اصول و قواعد گذار در نظام های پیچیده و آشوبی، استخراج و با ترکیب آن ها، الگوی گذار شاخه ای و نظام جامع کنترل شبکه ای ارائه می شود.
ابتکار جادۀ ابریشم و امنیت انرژی چین در غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی هدف های ابتکار جاده ابریشم در حوزه انرژی در منطقه غرب آسیا هدف این نوشتار است. از این رو، پرسش این است که چین با ابتکار جاده ابریشم چه هدف هایی را در غرب آسیا دنبال می کند؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که چین با تلاش برای اجرای ابتکار جاده ابریشم، به دنبال تأمین امنیت انرژی خود با قراردادها و سرمایه گذاری های بلندمدت با کشورهای غرب آسیا است. امنیت انرژی متضمن تداوم رشد اقتصادی و ارتقای موقعیت چین در نظام بین الملل است. بنابراین، اطمینان از اختلال نداشتن در تأمین انرژی، اصلی خدشه ناپذیر در پیگیری منافع ملی این کشور محسوب می شود. چین به عنوان یکی از مهم ترین کشورهای مصرف کننده انرژی جهان با سازوکارهای ابتکار جاده ابریشم، روش های متفاوتی مانند سرمایه گذاری های سنگین در اکتشاف و استخراج میدان های نفتی و گازی، تقویت زیرساخت های انرژی برای بهبود بهره وری و مشارکت گسترده در طرح های نفت وگاز کشورهای غرب آسیا را در پیش گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد، چین در قالب کمربند جاده ابریشم با سرمایه گذاری و امضای قراردادهای بلندمدت انرژی در منطقه غرب آسیا، ضمن تقویت حضور و نفوذ فزاینده در منطقه، امنیت انرژی و توسعه اقتصادی خود را تضمین کرده است. روش پژوهش این نوشتار، روش کیفی مبتنی بر تحلیل محتوا و مفهوم امنیت انرژی است
واکاوی تطبیقی جایگاه چین در رویکرد نگاه به شرق در سیاست خارجی احمدی نژاد و روحانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگاه به شرق، برآمده از نقش متغیر تصمیم سازان داخلی متأثر از ساختار نظام بین الملل در سیاست خارجی ایران است. با پیروزی احمدی نژاد، نیاز به تجدیدنظر در اولویت بندی سیاست خارجی احساس شد و در نشست های علمی و اجرایی بحث «نگاه به شرق» تقویت شد. تبیین می شد که از ظرفیت های موجود در سیاست خارجی به خوبی استفاده نشده و حرکت به سوی شرق و ایجاد اتحاد راهبردی با چین یکی از ظرفیت هایی است که به تقویت جایگاه ایران منجر می شود. در این دوره، تلاش شد جایگاه چین ارتقا یابد. با پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، تلاش شد در قالب مذاکرات هسته ای با آمریکا دوباره، تعامل با غرب همانند دوران اصلاحات و سازندگی در اولویت قرار بگیرد. اما از نیمه دولت روحانی، به ویژه پس از خروج آمریکا از برجام و کاربست سیاست فشار حداکثری، بار دیگر تجدیدنظرهایی در سیاست خارجی ایجاد شد و اولویت به روابط فعالانه با چین مورد توجه قرار گرفت. در این نوشتار با روش مقایسه ای به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که کدام مؤلفه تصمیم سازان داخلی و ساختار نظام بین الملل، در جایگاه چین در این دو دوره برای ایران مؤثر بوده است؟ برای پاسخ به این پرسش از چارچوب نظری واقع گرایی نوکلاسیک و روش مقایسه ای استفاده کردیم. یافته ها نشان می دهد روابط ایران با چین در هر دو دوره به شدت متأثر از ساختار نظام بین الملل بوده است و دردوره روحانی بیش از دوره احمدی نژاد، جایگاه چین در نگاه به شرق برجسته شده است. همین ساختار، نگرش تصمیم سازان داخلی را به چین معطوف کرده است.
چین، هند و نظم منطقه ای در آسیای مرکزی: آزمونی برای مدیریت قدرت های بزرگ؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقه آسیای مرکزی از قرن های گذشته مورد توجه قدرت های بزرگ بوده و سبب رقابت میان آن ها شده است. پس از پایان جنگ سرد نیز علاوه بر روسیه، کشورهایی مانند آمریکا، چین و هند در پی گسترش نفوذ خود در این منطقه بوده اند. در این فضا طبیعی است که قدرت های بزرگ به عنوان یکی از عوامل مؤثر در نظم منطقه ای آسیای مرکزی نقش داشته اند. با وجود اینکه رقابت آمریکا و روسیه در مناطق مختلف از جمله آسیای مرکزی همواره مورد توجه پژوهشگران بوده، رقابت چین و هند کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین هدف اصلی در این نوشتار این است که نشان دهیم چین و هند چه نقشی در نظم منطقه ای آسیای مرکزی دشته اند. رهیافت استفاده شده در این نوشتار، الگوی «مدیریت قدرت های بزرگ» و ارتباط آن با نظم منطقه ای است که از مکتب انگلیسی روابط بین الملل استخراج شده است. روش مورد استفاده در این نوشتار، نوعی تبیین کارکردی است که نقش یک عنصر (قدرت های بزرگ) در یک پدیده ویژه (نظم منطقه ای آسیای مرکزی) را بررسی می کنیم. یافته های پژوهش نشان می دهد چین و هند در گام اول با مدیریت رقابت دوجانبه خود به طور کلی و در گام دوم با مهار مناقشات و رقابت های منطقه ای خود در آسیای مرکزی به حفظ نظم منطقه ای در آسیای مرکزی کمک کرده اند.
مطالعۀ تطبیقی فرصت ها و تهدیدهای طرح های اقتصادی چین و روسیه در آسیای مرکزی برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار به دنبال مطالعه تطبیقی فرصت ها و تهدیدهای طرح های اقتصادی چین و روسیه در آسیای مرکزی برای ایران هستیم. بنابراین با روش تحلیل مضمون و از نوع ماتریس مضمون با مشاهده غیرمستقیم (واکاوی متن ها)، داده های نوشتار را به صورت روش نمونه گیری هدفمند از روی متن های موجود گردآوری و به وسیله رمزگذاری موضوعی، مضمون ها، فرصت ها و تهدیدهای طرح های اقتصادی چین و روسیه در آسیای مرکزی برای ایران را شناسایی و برحسب وجوه اشتراک و جدایی با یکدیگر مقایسه و تحلیل کرده ایم. یافته های نوشتار نشان داد وجه اشتراک طرح های اقتصادی چین و روسیه در آسیای مرکزی برای ایران از نظر فرصت، افزایش اهمیت ژئوپلیتیکی ایران و گسترش روابط با کشورهای درگیر این طرح های اقتصادی است. همچنین، وجه جدایی طرح های اقتصادی چین و روسیه در آسیای مرکزی برای ایران از نظر تهدید، داشتن پیامدهای منفی سیاسی و اقتصادی به دلیل اجرای طرح های اقتصادی روسیه و به وجودآمدن تنش و برهم خوردن توازن منافع میان کشورهای درگیر طرح اقتصادی چین است. برای اعتبارسنجی یافته های کیفی از روش ممیزی و تشکیل گروه کانونی و برای پایایی سنجی آن از قابلیت تکرارپذیری و قابلیت انتقال یا تعمیم پذیری استفاده کرده ایم.
روند قدرتمندی جهانی چین و سیاست موازنه ای روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روند تدریجی خیزش چین واقعیتی مهم در دهه های نخستین قرن بیست ویکم بوده و امکان جابه جایی قدرت را در آینده مطرح کرده است. به طبع پیامدهای بین المللی، منطقه ای و ملی مهمی برای دیگر قدرت های بزرگ و نیز روسیه داشته است و واکنش آن ها را به دنبال خواهد داشت. به ویژه مسئله واکنش روسیه با توجه به همسایگی با این کشور اهمیت بیشتری دارد. از این رو این پرسش ها مطرح می شود که الگوی رفتاری روسیه در قبال روند قدرتمندی چین چگونه تبیین پذیر است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که روسیه بیشتر به دنبال یک سیاست خارجی موازنه ای دو سویه با چین و غرب در یک نظام بین المللی چندقطبی است، اما به دلیل رقابت ژئواستراتژیک با غرب، سپر موشکی و گسترش ناتو در محیط منطقه ای به ویژه در مسئله اوکراین، ناگزیر به هم سویی با چین و ایجاد یک موازنه تدریجی جایگزین برآمده است. برای بررسی این ایده با روش تحلیل محتوای کیفی، داده ها و اسناد موجود و دیدگاه های صاحب نظران و با بهره گیری از نظریه جابه جایی قدرت، مسئله روند قدرتمندی چین، پیامدها برای روسیه و الگوی رفتاری آن را تحلیل می کنیم. دستاورد اصلی این نوشتار این است که وضعیت آینده سیاست بین المللی، آثار آن برای قدرت های بزرگ و نیز محیط منطقه ای ایران و به ویژه منطق رفتار قدرت های شرقی و چشم انداز آینده سیاست شرق گرای دولت جدید را به شکل روشن تری به ما نشان می دهد
استراتژی های موازنه نهادی چین برای چالش کشیدن نظم بین الملل
حوزه های تخصصی:
چین یکی از مهم ترین قدرت های نوظهور است که نظم بین المللی را وارد دوره تغییر سیستمیک یعنی تغییر قطبیت کرده است.در این مسیر طی سالیان اخیر چین نقش فعالی را در نهادهای بین المللی چندجانبه دنبال کرده است؛ چراکه نهاد های بین المللی به عنوان بخش تشکیل دهنده نظم بین المللی، برای تغییر نظم بین الملل اهمیت زیادی دارند. یکی از معماهای رفتار نهادی این کشور، راهبردهای متفاوت آن در راستای بهره مندی از نهاد های مختلف بوده است. نویسنده در این مقاله کوشش کرده است نگرش و رفتار راهبردی چین در قبال نهاد های مختلف بین المللی را تبیین نماید. پرسش اصلی پیش روی مقاله ازاین قرار است که چین از چه استراتژی هایی در نهادهای مختلف برای به چالش کشیدن نظم بین الملل به رهبری ایالات متحده استفاده کرده است؟ در پاسخ به سوال اصلی این فرضیه مطرح می شود که چین به عنوان یکی از قدرت های ناراضی و چالشگر برخی ارکان و ابعاد نظم، به موازنه نهادی« فراگیر» و «انحصاری» برای به چالش کشیدن نظم ساختاری بین الملل متکی بوده است. مقاله در بررسی فرضیه مذکور نیز از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بهره گرفته است. ﮔﺮدآوری داده ها و اطلاعات موردنیاز پژوهش نیز به روش مطالعه اﺳﻨﺎدی، کﺘﺎبخاﻧﻪای صورت گرفته که در آن از کتاب ها، مقالات، اسناد و ﻣﻨﺎﺑﻊ ایﻨﺘﺮﻧﺘی استفاده می شود.
رقابت چین و آمریکا در آسیای مرکزی و پیامد آن بر روند صلح افغانستان (2001- 2020)
حوزه های تخصصی:
منطقه آسیای مرکزی دارای موقعیت ژئواستراتژیک است که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به خصوص بعد از حضور آمریکا در منطقه، تبدیل به یکی از مکان های رقابتی میان آمریکا و چین شده است. مقاله تلاش می کند با استفاده از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و جمع آوری داده ها از طریق مطالعات کتابخانه ای به این پرسش پاسخ دهد که رقابت آمریکا و چین در آسیای مرکزی چه پیامدهایی برای روند صلح افغانستان (2001-2020) داشته است؟ این مقاله در چهارچوب مفهومی رقابت قدرت های بزرگ، مسئله تحقیق را مورد بررسی قرار می دهد. برای پاسخ به این پرسش، پیامد ها بر اساس حوزه های اقتصادی، امنیتی، سیاسی و فرهنگی دسته بندی و تحلیل شده اند. یافته های مقاله نشان می دهد که علیرغم اینکه در برخی زیرشاخص های حوزه های اقتصادی و امنیتی، میان آمریکا و چین اشتراکات منافع وجود دارد، تعارضات منافع این دو کشور در همه حوزه ها شدیدتر است. این تحقیق نشان می دهد علیرغم اینکه اشتراکات منافع دو کشور، پیامدهای مثبتی مانند تضعیف گروه های تروریستی آسیای مرکزی فعال در افغانستان، تضعیف القاعده، تضعیف داعش، درون مرزی کردن تفکر طالبانی و تقویت اهمیت جامعه جهانی در میان تصمیم سازان طالبان داشته اما تعارضات گسترده منافع میان چین و آمریکا در منطقه آسیای مرکزی، باعث پیچیده شدن روند صلح در افغانستان شده است.
جایگاه دیپلماسی سایبری در ارتقای نقش بین المللی چین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
113 - 133
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر قابلیت های سایبری چینی بیشتر نمایان شده و این کشور از سال 2014 فعالیت خود را برای شکل دادن به هنجارهای بین المللی حاکم بر حوزه سایبر افزایش داده و به دنبال ایفای نقشی منحصر به فرد در نظام بین الملل است. این مقاله به دنبال پاسخ به این سوال است که اهداف و اولویت های دیپلماسی سایبری چین کدامند و چه سیاست هایی برای دستیابی به آن ها از سوی این کشور اتخاذ شده است؟ یافته های این پژوهش نشان می دهد که تبدیل شدن به قدرت هنجاری، ابرقدرت سایبری، استانداردسازی و بومی سازی از اهداف و اولویت های دیپلماسی سایبری این کشور است که برای تحقق این اهداف ماتریسی از استراتژی ها از جمله برگزاری کنفرانس جهانی اینترنت، تقویت نقش سازمان ملل، انعقاد قراردادهای بین دولتی را دنبال می کند. این مقاله با اتکا بر روش توصیفی-تبیینی درصدد است که نشان دهد چشم انداز یک ابرقدرت سایبری جامع، فراتر از توانایی تکنولوژیکی صرف بوده و مستلزم رقابت قدرت های بزرگ در قلمرو هنجاری، گفتمانی و ایده پردازی است تا بتواند به نظم بین المللی آینده شکل دهد.
وضعیت کنونی نظم بین المللی، روندهای آینده و پیامد آن برای جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
247 - 269
حوزه های تخصصی:
نظم بین المللی هرگز از ثبات و استمرار برخوردار نبوده و در طول تاریخ روابط بین الملل همواره در معرض دگرگونی بوده است که مهم ترین تغییر آن در اواخر قرن بیستم صورت گرفت. متاثر از این تغییر، یکی از مهم ترین موضوعاتی که دانش پژوهان را به نظریه پردازی واداشته، مباحثه در مورد نوع نظم بین المللی و چشم انداز آتی آن بوده است. مسلماً در این مسیر پیامدهایی نیز متوجه کشورهای نظیر ایران در عرصه بین الملل نیز خواهد بود. بر این اساس نویسنده هدف مقاله را در بررسی و تبیین سه محور «تصویر وضع موجود از نظم بین الملل»، «روند های آینده» و «تأثیر آن بر جمهوری اسلامی ایران» خلاصه می کند. لذا سوال اصلی مقاله از این قرار است که چه تصویری از وضعیت کنونی نظم بین الملل و چشم انداز آتی آن حاکم است و چه پیامدهایی برای ایران دارد؟ روش بررسی پژوهش توصیفی-تحلیلی می باشد و نتیجه گیری کلی نشان می دهد که وضعیت توزیع قدرت بعد از فروپاشی شوروی به صورت تک قطبی درآمده است؛ این وضعیت اکنون نیز تداوم یافته است؛ اما روندها نشان می دهند که چین آمریکا را دنبال می کند و آن را به رقابت می کشد. درنتیجه نظام بین الملل از وضعیت موجود خارج و به دوره استقرار نظم بین- المللی جدید حرکت خواهد کرد؛ در خصوص تأثیر این وضعیت برکشورهای نظیر ایران نیز بر ضرورت پیوند استراتژیک با یکی از قدرت های بزرگ تأکید می شود.
تأثیر سند اقتصادی - صنعتی ساخت چین 2025 بر سیاست تجاری-اقتصادی اروپا (2015-2020)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اروپا شریک تجاری و اقتصادی مهم جمهوری خلق چین است. همکاری های تولیدی و صنعتی روبه گسترش بین جمهوری خلق چین و کشورهای اروپایی برقرار است. سند اقتصادی- صنعتی جمهوری خلق چین به نام ساخت چین 2025، یک برنامه صنعتی برای دولت چین است که در سال 2015 توسط دولت شی جین پینگ منعقد شد و طبق زمان بندی این سند، دولت چین باید طی ده سال به یک قدرت جهانی در صنایع با فناوری پیشرفته و دانش بنیان تبدیل شود. اقدامات چین درراستای این سند که توسط بازار و دولت هدایت می شود سبب اتصال بیشتر آن کشور به زنجیره تأمین جهانی شد. باوجود استقلال دولت چین در پیشبرد اهداف سند، به انعطاف پذیری و کاهش محدودیت ها در قبال سرمایه گذاری و فعالیت شرکت های خارجی اشاره شده است. طبق اهداف سند، چین نیازمند به تجارب صنایع اروپا است و درهای خود را به سوی سرمایه گذاران و صنعت گران اروپایی باز کرد. چین متمرکز بر بازارهای اروپایی بوده و مذاکراتی با مقامات این کشورها داشته است. با روش توصیفی-تبیینی به این پرسش پاسخ داده شده است که سیاست های تجاری و اقتصادی جمهوری خلق چین در سند اقتصادی- صنعتی ساخت چین 2025 چه تأثیری بر سیاست های تجاری-اقتصادی اروپا در سال های 2015 تا 2020 داشته است؟ در پاسخ فرض بر این است که سند ساخت چین 2025، زمینه ساز ایجاد مکانیسم های چندجانبه، تنظیم قواعد و رویه هایی برای همکاری در حوزه های مختلف تولیدی و صنعتی بین چین و اروپا شده و شبکه ای از وابستگی های متقابل را بین آن ها به وجود آورده است.