مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
قفقاز
حوزه های تخصصی:
روسیه در پی بازیافتن جایگاه از دست رفته خود در نظام بین الملل است. از دید کرملین ظهور روسیه در نظام بین الملل، شکل گیری یکی از قطب های این نظام حول محور روسیه و ایجاد موازنه راهبردی در برابر غرب نیازمند گسترش نفوذ روسیه در حوزه خارج نزدیک و سرانجام ایجاد ساختارها و ترتیبات منطقه ای با رهبری این کشور است. بنابراین روسیه حضور نهادهای غربی در جمهوری های جداشده از اتحاد شوروی را تهدیدی برای امنیت و منافع ملی خود تصور می کند. نوشتار حاضر با هدف بررسی روش های سیاست خارجی روسیه در منطقه قفقاز و در رابطه با بحران قره باغ نوشته شده است. در اینجا این پرسش مطرح است که رویکرد سیاست خارجی روسیه در برابر بحران قره باغ چیست و دلیل های به کارگرفتن چنین رویکردی کدامند؟ در پاسخ به آن، این فرضیه مطرح شده است که روسیه بنا به دلایل سیاسی، نظامی و اقتصادی در پی تداوم وضع موجود در بحران قره باغ است. بر اساس یافته های نوشتار، طرف های درگیر در مناقشه قره باغ بر این موضوع واقفند که رضایت مسکو شرط لازم برای رسیدن به هرگونه توافق سیاسی مطلوب است. در نتیجه برای جلب رضایت کرملین مجبور هستند تا سیاست های کلان خود را با منافع کرملین در منطقه هماهنگ کنند یا اینکه دست کم رویکرد سیاست خارجی شان با منافع و هدف های روسیه در اوراسیا در تضاد نباشد. در این نوشتار تلاش شده است به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از چارچوب نظری ژئوپلیتیک، رویکرد سیاست خارجی روسیه در رابطه با بحران قره باغ بررسی شود.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قفقاز جنوبی، تهاجمی یا تدافعی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دو نگاه متفاوت به سیاست خارجی ایران در قفقاز جنوبی وجود دارد. نظر اول معتقد به تهاجمی بودن رفتار منطقه ای ایران است. دیدگاه دوم سیاست خارجی ایران را تدافعی می پندارد. برداشت نخست نتیجه نگاه به سیاست خارجی ایران به عنوان کلی است که هسته کانونی آن، رویکرد ایران به نظام بین الملل و به شکل ویژه خاورمیانه است؛ دیدگاه دوم رفتار منطقه ای ایران را در قفقاز جنوبی به شکل جداگانه ارزیابی می کند. این نوشتار با تکیه بر دیدگاه دوم، نیم نگاهی به نگرش اول نیز دارد؛ زیرا در عالم واقع برداشت بازیگران از سیاست منطقه ای یکدیگر، فقط از شواهد مربوط به آن منطقه ریشه نگرفته است؛ بلکه متأثر از راهبرد کلیِ حاکم بر سیاست خارجی و رفتار کشورها در سایر مناطق است. بر این اساس این نوشتار به دنبال پاسخ به این پرسش ها است که آیا سیاست خارجی ایران در قفقاز جنوبی تهاجمی است یا تدافعی؟ برداشت بازیگران رقیب از رفتار ایران در قفقاز جنوبی چگونه است؟ و بازخورد این برداشت در سیاست گذاری آن ها در برابر ایران چه خواهد بود؟ «رفتار ایران در قفقاز تدافعی است؛ اما فضای کلی حاکم بر سیاست خارجی ایران سبب شده است که برداشتی تهاجمی از کنش ایران در قفقاز جنوبی شکل بگیرد؛ بنابراین بازیگران فعال در قفقاز جنوبی در مقابل سیاست منطقه ای ایران رویکرد بازدارندگی به کار گرفته اند.» این فرضیه در چارچوب نظریه ادراکی رابرت جرویس بررسی شده است. روش این نوشتار توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی تدوین شده است.
شرق شناسی و اکتشاف جغرافیایی در خدمت راهبرد استعماری: بررسی پیوند اکتشاف های علمی با سیاست استعماری روسیه تزاری در برابر قفقاز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تسلط روسیه تزاری بر قفقاز در نیمه نخست سده نوزدهم، بیشتر از دیدگاه نظامی بررسی شده است. از جنبه های غفلت شده این موضوع، ذهنیت روس ها از جنوب قفقاز و شناختی است که آنان از این سرزمین و مردم آن به دست آوردند؛ شناختی که راه تسلط بر آن را هموار کرد. به نظر می رسد قفقازی که امروزه می شناسیم خود نتیجه چنین شناختی بوده است و درونمایه ای شرق شناختی دارد. به بیان دیگر، مفهوم پسااستعماری قفقاز به مثابه یک کل جغرافیایی و فرهنگی با درک تاریخی ایرانیان و ساکنان بومی این سرزمین از آن تفاوت دارد. در نوشتار پیش رو تلاش شده است بر این زاویه غفلت شده از موضوع پرتوافکنی و روند تکوین شناخت روس ها از جنوب قفقاز و مردم آن و شکل گیری ذهنیت استعماری از این سرزمین بررسی شود. روش نوشتار، توصیفی- تحلیلی بر مبنای تحلیل اطلاعات استخراج شده از منابع دست اول به زبان های مختلف است و در سه بخش سازماندهی شده است: در بخش نخست زمینه و منابع شناخت اولیه روس ها از جنوب قفقاز ارزیابی می شود؛ در بخش دوم، اقدام های اکتشافی روس ها در سده هجدهم با هدف دستیابی به شناختی علمی از این حوزه و در بخش سوم، نقش نخبگان بومی در شکل گیری و توسعه ذهنیت استعماری روس ها از تاریخ، فرهنگ و جغرافیای قفقاز بررسی می شود. نتیجه نوشتار نشان می دهد که روس ها به موازات اقدام های نظامی برای تسلط بر قفقاز برنامه مشخصی را برای کشف و شناخت این سرزمین و مردم آن پیش بردند. شکل گیری قفقاز به مثابه سازه ای مفهومی با درون مایه ژئوپلیتیک از دستاوردهای این برنامه اکتشافی بود.
پروژه های خطوط انتقال تاپ و تاناپ و تأثیر آن بر معادلات انرژی
حوزه های تخصصی:
طرح ساخت خطوط لوله ترانس آدریاتیک (تاپ) و خط لوله گازی ترانس آناتولی (تاناپ) از جمله طرح های انتقال انرژی است که اگر عملیاتی شود، منابع گازی میدان شاهدنیز جمهوری آذربایجان را از مسیر ترکیه و یونان به بلغارستان و ایتالیا منتقل خواهد کرد. پرسش اصلی مقاله پیش رو این است که «پیامد و تأثیر عملیاتی شدن پروژه های تاپ و تاناپ بر معادلات انرژی منطقه چیست؟» مطالعات گویای تأیید این فرضیه است که « عملیاتی شدن پروژه های تاپ و تاناپ موجب تشدید دور جدیدی از رقابت های ژئواکونومیک و ژئوپلیتیکی در منطقه غرب آسیا می شود»؛ لذا در روند تشدید رقابت بازیگران مختلف و مباحثی که در رابطه با مشارکت ایران در خط لوله تاناپ در فضای پس از برجام مطرح می شود، مناسب است رویکرد ایران درباره خطوط منطقه ای انرژی با محوریت افزایش تأثیرگذاری کشورمان مورد بازنگری قرار گیرد. در این راستا اهمیت دارد در رسانه های برون مرزی جمهوری اسلامی ایران، مشکلات متعدد خطوط تاپ و تاناپ و مزیت های ایران برای انتقال انرژی تبیین شود. این رسانه ها می توانند همچنین به موضوع امکان مشارکت ایران در پروژه خط لوله های مذکور بپردازند و تشریح کنند که ایران به دلیل ظرفیت های موجود در آن، می تواند مشکلات این خطوط لوله را رفع کند.
ماهیت فضاهای جمعی شهرهای امروز قفقاز
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دوم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۴
46 - 55
حوزه های تخصصی:
شناخت منظر شهری مستلزم آشنایی با سرگذشت شهر است. عوامل مختلف طبیعی، تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از جمله مواردی است که بر شکل گیری شهر و در نتیجه منظر شهری آن تأثیر می گذارد. این عوامل ممکن است اعتبار یکسان نداشته و نقش یکی از این عوامل در شکل دادن منظر شهری از دیگری پررنگ تر باشد. آنچه در شهرهای قفقاز (کشورهای گرجستان و ارمنستان) قابل مشاهده بوده، وجود سه دوره تاریخی (سنت، سوسیالیسم و استقلال) است که نقش پررنگ تری را در ساخت منظر شهرها ایفا می کنند. در این میان حکومت شوروی به واسطه نگاه ویژه فلسفه سوسیالیسم به شهر تأثیر بیشتری در تغییر منظر شهرهای این منطقه داشته است. حکومت های سوسیالیست با برنامه ریزی و تدوین چارچوب هایی دستوری در شهر برای ایجاد تساوی در میان مردم باعث ایجاد تغییرات عمده ای در منظر شهر و مؤلفه های آن شدند. در این دوره فضاهای جمعی به معنای فضای تعاملی مردم یک شهر جای خود را به نقاط عطفی با مقیاس فراانسانی می دهند که تنها برای تجمعات سیاسی کاربرد داشته اند. امروز شهرهای این منطقه با رویکردی مشابه، با هدف جهانی شدن و با تقلید از شهرهای اروپایی، فارغ از توجه به آداب و سنن مردم این سرزمین در حال ساماندهی توسط مدیران هستند. این امر موجب شده شهرهایی که همچنان مردمی با الگوهای رفتاری سنتی در آن زندگی می کنند، تنها ظاهری نمایشی داشته باشند که روح جمعی در فضای آنها جریان ندارد و اندیشه جامعه محور در ساخت آنها نقشی ندارد. این نوشتار تأکید دارد موفقیت فضاهای جمعی در توجه به الگوهای رفتاری و نیازهای مردم شهر است و باید براساس اندیشه انسان محور و جامعه محور بنیان شود؛ اتفاقی که در شهرهای قفقاز نیفتاده است.
منظر پارادوکسال؛ خیابان های امروز قفقاز، محصول تجمیع اندیشه کمونیستی و سرمایه داری
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دوم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۴
56 - 62
حوزه های تخصصی:
پس از آنکه دولت های کمونیستی حاکمیت شهرهای قفقاز را در دست گرفتند فضاهای شهری دستخوش تحولات زیادی شدند. خیابان نیز به عنوان یکی از مؤلفه های منظر شهری که بخش عمده ای از ادراک شهر وابسته به آن است در استراتژی دولت های اقتدارگرا از جمله شوروی مورد توجه قرار گرفت؛ به طوری که تولید خیابان یک اصل عمده در معرفی چهره جدید شهرها با هدف نمایش قدرت حاکم محسوب می شد. نظم و هندسه در یک ساختار مستقیم همراه با کاربری های حکومتی مانند ساختمان های اداری، دولتی و مذهبی از بارزترین خصوصیات کالبدی این خیابان هاست. نکته قابل تأمل حضور پررنگ چنین خیابان هایی در منظر شهرهای قفقاز امروز بوده که تنها رنگ و بویی از میل به جهانی شدن و نوگرایی بدان افزوده شده است. به نظر می رسد مدیریت شهری قفقاز با هدفی متفاوت از دوره سوسیالیستی، همان رویکرد نمایشی را برای ساماندهی منظر خیابان در پیش گرفته است که در آن اولویت زندگی شهری پس از تحقق اهداف حکومتی است. این مقاله درصدد است با مقایسه تطبیقی منظر خیابان های قفقاز در دو دوره سوسیالیستی و پس از آن، تحلیلی پدیدارشناسانه از رویکردهای مدیریت شهری نسبت به ساماندهی خیابان ارائه کند.
الکسی پترویچ یرملوف و مدیریت استعمار تزاری در جنوب قفقاز (1231/1816-1242/1827)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران دوره جدید تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۲ (پیاپی ۱۳۲)
149 - 171
حوزه های تخصصی:
اشغال نظامی تفلیس و ولایات ایرانیِ آن سوی ارس در ربع نخست سده سیزدهم/نوزدهم گام نخست روسیه تزاری در جهت تأسیس یک نظم جدید استعماری در جنوب قفقاز بود. این نظم جدید استعماری، زمینه ای فراهم کرد که در بستر آن روند تغییر نظام سیاسی، اداری و اجتماعیِ حاکم بر اراضی تصرف شده و الحاق ساختاری آن به امپراتوری تزاری مدیریت شود. در پژوهش پیشِ رو کوشش شده است ماهیت راهبرد استعماریِ روسیه تزاری در قبال حوزه مسلمان نشین جنوب قفقاز و سازوکار عملیاتی آن در مراحل آغازین، بر محور رفتار و اقدامات یک چهره محوری آن یعنی الکسی پترویچ یرملوف بررسی شود. پرسشِ محوری تحقیق ناظر بر تبیین رابطه ای است که می توان میان اقدامات یک فرماندار نظامی و سیاست کشور متبوع وی جهت ایجاد یک ساختار استعماری تشخیص داد. این بررسی با رویکرد تاریخ سیاسی و اداری و با تکیه بر اطلاعات موجود در گزارش ها و اسناد آرشیوی به زبان های مختلف از جمله روسی انجام شده است. مقاله در سه بخش تنظیم شده است: بخش نخست به اقدامات سیاسی و نظامی یرملوف اختصاص یافته، بخش دوم، سیاست وی در جهت پی ریزی یک ساختار اداری جدید را می کاود و در بخش سوم، تدابیر اقتصادی وی بررسی شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که نظم استعماری روسی در جنوب قفقاز، به ویژه در مراحل نخست تأسیس آن، سرشتی نظامی، دستوری و شخصیت محور داشت. به بیان دیگر، فرماندهان نظامی روس و اقدامات شخصی آنها در شکل گیری و توسعه این نظم استعماری نقشِ محوری داشت.
هویت سه گانه تاتارها؛ اسلامی، تاتار و روس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۲ زمستان ۱۳۹۱ شماره ۴
91-105
حوزه های تخصصی:
جمهوری تاتارستان مهم ترین جمهوری مسلمان نشین روسیه است، زیرا بیشتر مسلمانان روسیه تاتار هستند. تاتارها در گذشته بر مسکو چیره شده و روس ها بیش از 200 سال در حکومت تاتاری زیسته اند. هم اکنون نیز تاتارستان از نظر فرهنگی و اقتصادی برای روسیه اهمیت زیادی دارد. روسیه از تاتارستان به عنوان الگویی برای جمهوری های مسلمان نشین، به ویژه در قفقاز شمالی استفاده می کند، زیرا تاتارها بسیار متجدد بوده و با فرهنگ ارتدوکس از در آشتی درآمده اند. پرسش اصلی مقاله این است که «درون مایه هویت مسلمانان تاتارستان، از کدامیک از فرهنگ های اسلامی، تاتاری و روسی متاثر است»؟ فرضیه نویسندگان این است که «با توجه به قدرت سه فرهنگ اسلامی، تاتاری و روس-اسلاو-ارتدوکس در جامعه تاتارستان، فرهنگ این جمهوری از هر سه فرهنگ متاثر است». برای بررسی این فرضیه از پژوهش های گوناگون بومی (تاتاری) و غیر بومی بهره برده شده تا رویکردهای گوناگون در مورد هویت مسلمانان تاتار تحلیل شود.
هویت دوگانه در خدمت راهبرد استعماری: پاول سیسیانوف و پی ریزی استعمار تزاری در جنوب قفقاز (1803 1806/ 1217 1223)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخی جنگ سال سوم تابستان ۱۳۹۸ شماره . (پیاپی ۸)
129 - 150
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، جلوه ای متفاوت از شخصیت پاول سیسیانف بررسی شده است. تفاوت برجسته این چهره نظامی با فرمانداران قبل و بعد از وی در قفقاز، تبار گرجی و هویت دوگانه اش بود. پرسش محوری این پژوهش نیز ناظر بر همین ویژگی شخصیت سیسیانف است؛ این که چه پیوندی می توان میان هویت دوگانه سیسیانوف با خط مشی وی در پیشبرد راهبرد استعماری روسیه تزاری در قفقاز تشخیص داد؟ مبنای این پژوهش اطلاعاتی است که از منابع دست اول و اسناد آرشیوی به زبان های فارسی، لاتین و روسی، گردآوری و در جهت ارائه پاسخ به پرسش محوری آن تحلیل شده است. این مطالعه از نوع توصیفی تحلیلی است و هدف آن است که ضمن ارائه یک گزارش توصیفی از اقدامات سیسیانف، ذهنیت فرهنگی و رفتار نظامی وی در ربط با مسأله پژوهش تحلیل شود. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که می توان ارتباط معناداری میان خاستگاه فرهنگی دوگانه و منش فرهنگی سیسیانف با الگوی رفتار وی تشخیص داد. درواقع، برخورد خشن و تحقیرآمیز سیسیانف با خاندان پادشاهی گرجستان و خوانین ایرانی جنوب قفقاز و استفاده اش از شگردهای سنتی برای پیشبرد سیاست روسیه در این حوزه، بیانی از هویت دوگانه وی و جلوه ای از تناقض های راهبرد استعماری روسیه در جنوب قفقاز بود.
مسلمانان قفقاز: از تعامل با ایران تا تقابل با روسیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
تاریخ اسلام سال بیستم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۸۰)
203 - 238
حوزه های تخصصی:
منطقه قفقاز به عنوان سرزمینی با ویژگی های ممتازی، مانند تنوع جمعیتی، اهمیت جغرافیای سیاسی و ارتباطات فرهنگی دارای دو گروه اثرگذار مذهبی؛ یعنی مسلمانان نیمه شرقی و مسیحیان نیمه غربی است. پیروان این دو مذهب در عصر استیلای حاکمان بومی، بدون هیچ تنشی در تعامل بودند و با آمدن عنصر بیگانه و ضد شرقی؛ یعنی روسیه غرب گرا این تعامل به تقابل گرایید. این پژوهش می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که کدام عامل سیاسی سبب شد تا هم زیستی و تعامل بین ادیان و فرهنگ ها در قفقاز دوره اسلامی، به تقابل مذاهب و چالش قومیت ها منجر شود؟ بررسی تاریخی روند تحولات مذهبی و اجتماعی این منطقه نشان می دهد که سیاست اسلام زدایی و روسی سازی اجباری با هدف قرار دادن مسلمانان در یک هویت ساختگی و فرمایشی در دوره سیطره سی صد ساله روس ها بر قفقاز سبب شد، ضمن تبدیل تعامل اجتماعی آنها با مسیحیان به یک تقابل، پیوستگی دینی و فرهنگی آنها با جهان اسلام هم از دست برود. در حالی که پیش تر، ایران با رواداری مذهبی، مسلمانان و غیرمسلمانان قفقاز را در یک جامعه منسجم گرد آورده بود.
بررسی تاریخیِ مسیرهای بازرگانی در قفقاز؛ قرون اول تا پنجم قمری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ اسلام سال یازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۳
۱۳۱-۱۴۸
حوزه های تخصصی:
قفقاز به سبب موقعیت ویژه جغرافیایی، در ادوار گذشته، مانند پلی ارتباطی میان سرزمین های اسلامی و اروپای مسیحی از اهمیت ویژه ای برخوردار بود و بخش مهمی از مبادلات و مراودات اقتصادی و فرهنگی با اروپا، از طریق این منطقه صورت می گرفت. در این سرزمین، چهار مسیر مهم ترانزیتی کالا، بین جهان اسلام و اروپای مسیحی وجود داشت که محصولات و کالاهای شرق و غرب در آن مبادله می گردید. هدف این پژوهش، بررسی این مسیرهای بازرگانی از قرن اول تا پنجم هجری می باشد. این پژوهش به عنوان تحقیقی تاریخی با روش توصیفی و تحلیلی و بر پایه مطالعات کتابخانه ای، پس از ذکر مقدمه و کلیات به بررسی این مسیرهای بازرگانی پرداخته است و در نهایت چنین استنباط می کند که قفقاز به عنوان یکی از مسیر های مهم ارتباطی با اروپا، نقش مهمی در انتقال دستاوردهای ملل شرق و غرب با یکدیگر داشته است.
عوامل اقتصادی تنش میان صفویه و عثمانی در قفقاز و پیامدهای آن (930- 1038/ 1523- 1629م)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قفقاز در طول تاریخ از نظر موقعیت جغرافیایی و تجاری دارای اهمیت بوده است. این منطقه به سبب عبور راه های تجاری، مورد توجه صاحبان قدرت بود . این مزیت در کنار تنوع اقلیمی موجب رونق کشاورزی، دامپروری، تولید ابریشم و در نهایت افزایش نیروی انسانی مولد شد. به همین رو دو همسایه قدرتمند صفوی و عثمانی برای دست یابی به این منطقه با هم به رقابت پرداختند. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی، در صدد بررسی چگونگی تنش های اقتصادی دو حکومت مسلمان در قفقاز از عهد شاه طهماسب اول (حک. 930-984) تا پایان شاه عباس اول (حک. 996-1038) و پیامدهای آن است . این پژوهش نشان می دهد به رغم وجود اهداف مذهبی و سیاسی، مهمترین عامل تنش میان دو دولت صفوی و عثمانی بر سر مسئله قفقاز، انگیزه های اقتصادی بوده است.
جایگاه تفلیس در قلمرو اسلامی از آغاز فتوحات تا اوایل قرن ششم هجری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
تاریخ اسلام سال بیست و یکم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۸۲)
221 - 256
حوزه های تخصصی:
در فتوحات اسلامی قرن اول هجری، بخش های شرقی و جنوبی قفقاز به قلمرو جهان اسلام پیوست. تفلیس مرکز گرجستان کنونی به عنوان یکی از بزرگترین شهرهای قفقاز، نقش مهمی در رویدادهای این منطقه داشته است. پژوهش پیش رو با روش توصیفی تحلیلی می کوشد ضمن تبیین جایگاه این شهر در فتوحات اسلامی در قفقاز، نقش آن را در رویدادهای پس از فتح تا قرن ششم هجری بررسی کند. بر اساس یافته های پژوهش حاضر، تفلیس بلافاصله پس از فتح به مرکز غازیان مسلمان در برابر گرجیان مسیحی و اقوام شمال قفقاز تبدیل گردید و سازمان دهی بخشی از حملات مسلمانان به شمال قفقاز در این شهر انجام می شد. با ضعف خلافت عباسی، خاندان حکومت گر مستقلی در این شهر قدرت یافت، اما مقاومت آن در برابر تهاجم گرجیان غیرمسلمان تا قرن ششم هجری ادامه یافت. در اوایل قرن ششم هجری، اختلافات داخلی حاکمان مسلمان، فرصتی فراهم آورد تا گرجیان در سال 515 ق. با تصرف تفلیس، این شهر را به پایگاهی برای حمله به دیگر سرزمین های اسلامی مبدل کنند
از تلاش برای ائتلاف تا تیرگی مناسبات؛ تحول روابط ایران و روسیه در سده هفدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرایند همسایگی ایران و روسیه در نیمه سده شانزدهم آغاز و تا اواخر همان سده عملی شد. در این فاصله دو طرف دیپلماسی را با پشتوانه دشمنان مشترک و انگیزه های تجاری به کار گرفتند. از دهه های نخست همسایگی نشانه های توسعه طلبی روس ها در زمین های قفقازی ایران آشکار شد. قلمروی که در بخش عمده دوره یادشده در اشغال عثمانی بود. در نیمه اول سده هفدهم با بازیابی حاکمیت ایران بر قلمرو قفقازی اش و تداوم تکاپوهای روسیه در رخنه به داغستان و گرجستان، ظرفیت های تنش آشکار شد. با این حال، توازن قوای دو طرف مانع بحرانی شدن شرایط بود. این وضعیت تا قدرت گیری پتر در واپسین سال های سده هفدهم ادامه داشت. در این نوشتار کوشیدیم که تحول روابط ایران و روسیه از تلاش برای همکاری نظامی تا بروز درگیری های مستقیم و غیرمستقیم در سده هفدهم را بررسی کنیم. روش نوشتار، توصیفی تحلیلی بر مبنای تحلیل داده های استخراج شده از منابع دست اول و پژوهش های معتبر است. در این نوشتار می کوشیم به این پرسش پاسخ دهیم که چرا در فرایند شکل گیری روابط ایران و روسیه با وجود پیشران های همکاری، ظرفیت های تنش به بروز درگیری هایی بین دو طرف منجر شد؟ نتیجه این بررسی نشان می دهد که روسیه درسده هفدهم قدرت رویارویی مستقیم با ایران را نداشت. در نتیجه، در حاشیه خزر از تحرک های آزاردهنده اتباع خویش به ویژه قزاق های دُن بهره می برد و در موضوع های قفقازی نیز با برقراری ارتباط و جذب حاکمان محلی، به ویژه ناراضی ها از ایران و قلعه سازی در زمین های حائل بین قلمرو خویش و ایران مشغول پیشروی بود. هدف اصلی روسیه تسلط بر بخش راهبردی راهروی شمال جنوب در دریا و خشکی بود.
تاثیر ژئوپلیتیک انرژی بر رشد رادیکالیسم مذهبی در جمهوری چچن
منبع:
پژوهش ملل آذر ۱۳۹۹ شماره ۵۹
23-42
انطباق کانون منازعات و درگیری بر جغرافیای مناطق سرشار از ذخایر هیدروکربنی، از چهارچوب های اصلی سیاست سلطه جویانه قدرت های اقتصادی-صنعتی برای افزایش منافع اقتصادی و تجاری شان است و برای اجرای آن از ابزار رادیکالیسم مذهبی استفاده می کنند که این امر منجر به آشوب داخلی و بی ثباتی های سیاسی- اجتماعی در کشورهای برخوردار از منابع انرژی می شود. در این راستا جمهوری چچن به دلیل همجواری با مناطق غنی انرژی و قرارگیری در مسیر ترانزیت دریای کاسپین (خزر) به دریای سیاه از منظر ژئوپلیتیک انرژی دارای جایگاه مهمی است و بدین ترتیب زمینه مساعدی برای شکل گیری بحران و خشونت بوجود می آورد. لذا در این مقاله با روش تحلیلی-توصیفی به چگونگی نقش و تاثیر ژئوپلیتیک انرژی در روند بحران و منازعات نشات گرفته از رادیکالیسم مذهبی و بنیادگرایی افراطی در جمهوری چچن می پردازیم و در نهایت فرضیه این مقاله که رادیکالیسم مذهبی بعنوان مهمترین ابزار کنترل بر جغرافیای مناطق غنی انرژی و مسیرهای ترانزیتی آن از نقش قابل توجهی در بحران آفرینی در جمهوری چچن و تسری خشونت به فضای پیرامونی برخوردار است، به اثبات می رسد.
تبیین رهیافت های منطقه گرایی جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر قفقاز و آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۲ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۴)
1511 - 1528
حوزه های تخصصی:
یکی از ضروریات دست یابی به سیاست خارجی کارآمد و مبتنی بر منافع ملی، منطقه گرایی است. در کدهای ژئوپلیتیکی قدرت های طراز اول منطقه گرایی یک استراتژی فعال و بستری برای تعامل فزاینده با نظام جهانی تعریف شده است. تاریخ سیاست خارجی ایران نشان می دهد منطقه گرایی و الگوهای آن در دستور کار طراحان و تصمیم سازان دستگاه های سیاسی ایران از پیش تا پس از اسلام قرار نگرفته است؛ به طوری که از نظر تاریخی منطقه گرایی به عنوان یک رهیافت و خط مشی در دولت های مختلف حاکم بر ایران نادیده انگاشته شده است. غفلت از به کارگیری رویکردها و خط مشی های جغرافیایی تا حدی است که حتی دولت های هخامنشی و ساسانی نیز نیازی به تعامل و منطقه گرایی با کشورهای تابعه خود احساس نمی کردند. با وجود این، جمهوری اسلامی ایران برای نیل به اهداف و منافع ژئوپلیتیکی خود ناچار از تدوین و به کارگیری اصول و رهیافت های منطقه گرایی است. در وضعیت فعلی، اصرار و پایبندی جمهوری اسلامی ایران به رویکرد صرف ایدئولوژیک در روابط خارجی خود تا حدی موجب غفلت از واقعیت های پیرامونی و از دست رفتن ظرفیت های جغرافیایی و ژئوپلیتیکی خود شده است. در پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و با مبنا قراردادن رهیافت هم تکمیلی به تبیین اصول و رهیافت هایی به منظور فعال کردن رویکرد منطقه گرایی در ساختار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قفقاز و آسیای مرکزی پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد از میان رهیافت های منطقه گرایی سه رهیافت هم تکمیلی فرهنگی، هم تکمیلی تمدنی و هم تکمیلی ژئواکونومیک از جمله مهم ترین رهیافت های منطقه گرایی جمهوری اسلامی ایران در قفقاز و آسیای مرکزی محسوب می شوند.
دیپلماسی حمایتی جمهوری اسلامی ایران در قبال جمهوری آذربایجان از سال ۱۹۹۱ تا سال 2020 میلادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اشتراکات تاریخی، فرهنگی و مذهبی جمهوری آذربایجان با ایران باعث شده است که این همسایه شمالی همواره در کانون دیپلماسی حمایتی ایران قرار گیرد. بر این اساس این مقاله درصدد تبیین کمک های ایران به جمهوری آذربایجان و پاسخگویی به این دو پرسش اصلی است: گستره کمک های جمهوری اسلامی ایران به جمهوری آذربایجان پس از استقلال این کشور در سال ۱۹۹۱ تا سال 2020 میلادی چه ابعادی را شامل می شود؟ دلایل تلاش دولت و رسانه های جمهوری آذربایجان برای کتمان یا تقلیل سطوح کمک های ایران به جمهوری آذربایجان چیست؟ برای پاسخگویی به پرسش های پژوهش از چارچوب نظری دیپلماسی حمایتی و روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که ایران حداقل در 21 حوزه مختلف ملی، دوجانبه، منطقه ای و بین المللی و در عرصه های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، دفاعی، انرژی، توسعه ای و....به باکو کمک کرده است. کمک های مستقیم نظامی در مناقشه قراباغ و تأمین منابع انرژی مورد نیاز جمهوری خودمختار نخجوان از نمونه های این حمایت ها محسوب می شوند. اما علیرغم کمک های ایران، دولتمردان جمهوری آذربایجان تلاش کرده اند با ایجاد روایت های ساختگی و کتمان کمک های جمهوری اسلامی ایران، ایران را به عنوان تهدید امنیتی برای افکار عمومی در داخل و خارج از کشور آذربایجان نشان دهند.
پیوند ادبیات ترک و ادبیات فارسی از نگاه شهریار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ششم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۱
57 - 68
حوزه های تخصصی:
شهریار شاعریست دو زبانه که آثار موفقی را در هر دو زبان عرضه کرده است، به طوری که ستایشگران شعر ترکی او کم از طرفداران شعر فارسی او نیستند. دیدگاههای شاعری که با ظرایف هر دو زبان آشنایی دارد و تسلط خود را در هر دو زبان نشان داده، حائز اهمیت است؛ شهریار شعر ترکی را از نظر قدرت توصیف بخصوص توصیفات طبیعی می ستاید، همچنین از نظر قابلیتهای زبانی بر فارسی برتری می دهد. از طرفی انعطاف زبان فارسی را در بیان مفاهیم دقیق عرفانی، همچنین قابلیت این زبان را در استفاده از فنون شاعری بی نظیر می داند. وی ادبیات ترک حوزه قفقاز را در ایجاد تجدّد ادبی در ایران و نیز ورود رمانتیسم در شعر نو تأثیرگذار دانسته و مستنداتی را بیان داشته است که می تواند محل بحث موافقان و مخالفان واقع شود. نقد و تحلیل این موضوعات و موارد دیگری که شهریار به آن پرداخته، کمک شایانی است به شناخت بیشتر شخصیت فکری و ادبی شهریار.
بررسی مقایسه ای روایت های متفاوت تاریخ نگاران قرن های سوم و چهارم هجری از رویدادهای قفقاز در دو قرن نخست هجری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
تاریخ اسلام سال بیست و یکم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۸۴)
113 - 134
حوزه های تخصصی:
بررسی منابع تاریخی حوزه قفقاز در قرن های سوم و چهارم هجری نشان می دهد در پاره ای روایت های مربوط به این منطقه مانند فتح قفقاز، رویداد بلنجر، فتح البیضاء و دامادی خاقان خزر آشفتگی هایی وجود دارد. این پژوهش می کوشد با روش وصفی تحلیلی و بر پایه منابع کتابخانه ای و با هدف روشن تر ساختن تاریخ نگاری قفقاز در حوزه خلافت شرقی با بررسی مقایسه ای منابع مختلف و آرای پژوهش گران حوزه قفقاز با نگاهی تازه به واقعیت این رویدادها و زمان دقیق آن بنگرد. این پژوهش نشان می دهد که در موارد اختلافی، تردیدی در اصل رویداد در منابع وجود ندارد ولی گاه، خطاهایی در انتساب برخی رویدادها به اشخاص و یا زمان وقوع رویدادها به چشم می خورد که با بررسی های دقیق تاریخی می توان آنها را برطرف ساخت
پیامد ژئوپلیتیک بحران قره باغ بر مناسبات جمهوری اسلامی ایران در قفقاز
حوزه های تخصصی:
بحران قره باغ که با حملات ارتش آذربایجان به نیرو های ارمنی در این منطقه در تاریخ 20 آبان دوباره شعله کشیده است ریشه در بحران ها و اختلافات دو جمعیت ارمنی و آذری از زمان شکل گیری اتحاد شوروی دارد. جنگ دوم قره باغ پس از 44 روز با پیروزی ارتش آذربایجان و امضای توافق نامه سه جانبه آتش بس توسط رهبران روسیه، آذربایجان و ارمنستان در روز بیستم آبان ماه به پایان رسید. این جنگ و درگیری ها که پس از یک دوره شدید درگیری در نهایت منجر به آتش بسی موقت میان دو کشور درگیر آن هم با محوریت روسیه شد، در حالی صورت پذیرفت که ابهام و سوالات مهمی در مورد گذشته، حال و آینده منطقه ژئوپلیتیکی قفقاز و پیامد های تحولات کنونی " بحران قره باغ " بر کشور های همسایه به وجود آورده است. در دهه های گذشته جمهوری اسلامی ایران آن چنان که باید و شاید موفق نشد، فرصت های ژئوپلیتیکی موجود در آسیای مرکزی و قفقاز را به سود خود فعال کند. این موضوع اکنون که تحولاتی سریع و جدی در قفقاز و به ویژه مناسبات جمهوری آذربایجان و ارمنستان به وقوع پیوسته، شرایط دوگانه جدیدی را پیش روی سیاست مداران ایرانی گشوده و فرصت ها و متقابلاً تهدید هایی را به وجود آورده است که اگر هوشمندانه با آن برخورد نشود، نه تنها سودی برای ایران نخواهد داشت، بلکه خسارت های سنگینی را متوجه کشورمان خواهد کرد. مواردی که در این مقاله به عنوان پیامد های ژئوپلیتیکی جنگ ۲۰۲۰ قره باغ مورد اشاره قرار گرفت، ملاحظات و نگرانی هایی است که ممکن است در آینده برای ایران مشکلاتی را به وجود آورد. ناگفته پیداست حضور فعال و دیپلماسی قوی جمهوری اسلامی ایران در این منطقه به ویژه در شرایط حساس کنونی، می تواند بسیاری از تهدید های موجود را به فرصت تبدیل کرده و نگرانی های موجود را از بین ببرد. لازم به تاکید است که بحران قره باغ و تحولات آن تاکنون، نشان از یک سیاست گذاری عمیق تر و گسترده تر برای کل قفقاز بزرگ و حتی آسیای جنوب غربی دارد، سیاست گذاری عمیقی که نتایج و پیامدهای ژئوپلیتیکی آن می تواند برای برخی بازیگران منطقه ای مانند ایران بسیار تاثیرگذار باشد .