مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
نمود
حوزه های تخصصی:
از منظر متکلمان و فلاسفه اسلامی، خداوند متعال همه ما سوی الله را خلق و ایجاد کرده است و مخلوقات، حقیقتاً موجودند و انکار کثرات و موجودیت مخلوقات، انکار بدیهیات است. از سوی دیگر، عارفان اسلامی با توجه به نظریه وحدت شخصی وجود، معتقدند مخلوقات، وجود حقیقی ندارند. آنها به مخلوقات، عنوان مظهر و نمود داده اند. در برخی از آثار عرفانی، از مخلوقات به عدم تعبیر شده و برخی از عارفان، واژه های خیال، وهم و اعتبار را برای کثرات و مخلوقات به کار برده اند. پژوهش حاضر می کوشد به تحلیل عارفان و حکمای متأله درباره وجود یا عدم بودن مخلوقات و موجودات بپردازد و به این سؤال یا اشکال پاسخ دهد که اگر مظهر و نمود عرفانی، وجود یا عدم نباشد، ارتفاع نقیضان رخ می دهد که امر باطلی است؛ اگر وجود باشد، با سخن عارفان نمی سازد که می گویند نمود، وجود نیست؛ و اگر عدم باشد، انکار بدیهی رخ می دهد و مستلزم عدم خالقیت خداوند و نفی مخلوقات است. در این مقاله روشن شده است که نزد عارفان، کثرات و مخلوقات از اساس نفی نمی شوند و گرچه بنابر نظریه وحدت شخصیِ وجود، به کثرات و مخلوقات، وجود حقیقی گفته نمی شود، اما این همه مسئله نیست؛ عرفا معتقدند که کثرات و مخلوقات، بالوجود، موجودند؛ یعنی مظاهر و آیات فی نفسه معدوم و بالوجود موجودند؛ از این رو، با وجود نبودن مظهر و نمود، نه ارتفاع نقیضان رخ می دهد، نه انکار بدیهی اتفاق می افتد و نه این مسئله مستلزم انکار خالقیت خداوند متعال است.
نظامِ «فعل» در گویشِ «انارکی»: مقوله های «واژمعنایی» و، نظامِ مطابقه «انشقاقی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان فارسی و گویش های ایرانی سال چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (شماره ۷)
10.22124/plid.2019.11418.1313
حوزه های تخصصی:
انارک، از بخش های شهرستان نائین، در شرق استان اصفهان است. داده های انارکی حاکی اند که در این گویش، نشانه هر سه وجه امری، اخباری و التزامی، یکسان و پیشوندe- است. نشانه های زمان گذشته و نفی در این گویش به ترتیب پسوند-tو پیشوندna- هستند، با این توضیح که زمان گذشته در بسیاری از افعال انارکی، با «نظام مطابقه انشقاقی» این گویش نیز رمزگذاری می شود. با این نظام دو شقی و نادر، جایگاه و مقوله ساختواژی نشانه های مطابقه نسبت به زمان تغییر می کند، به طوری که در زمان حال، صورت پسوند و در زمان گذشته، صورت پیش بست دارند. واکاوی وضعیت حاضر در این گویش از آن رو اهمیت دارد که نشانه های مطابقه، در غالب زبان های دنیا، وندهای تصریفی هستند و به دلیل اصل «وابستگی» گرایش به کسب آخرین جایگاه در فعل دارند. با وجود این، مشاهده می شود که داده های انارکی، اصل جهانی «وابستگی» را نقض و مطابقه فاعلی را در زمان گذشته با واژه بست و نیز در نزدیک ترین نشانه به پایه برقرار می کند.
نگرشی نقشی-رده شناختی به کارکرد ساخت های کامل در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساخت های کامل ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳی، از مقوله های دستوری بحث برانگیز و دارای پیچیدگی از جنبه صوری و معنایی است. علت این پیچیدگی را باید در این ویژگی جستجو نماییم که از یک سو با گذشته و از سوی دیگر با زمان حال پیوند دارد. هم گذشته و هم کامل در پیوند با رویدادی به کار می روند که پیش از هنگام گفتار رخ داده اند، هر چند در مورد ساخت کامل، بر خلاف گذشته، نقطه زمانی ویژه ای مد نظر نیست. ساخت کامل می تواند به همه بازه زمانی رخدادی که ما از آن گفتگو می کنیم یا به هر بخشی از آن پیوند داشته باشد. افزون بر این، پیوند رویداد با نقطه ارجاع وابستگی ساخت کامل را با زمان حال نمایش می دهد که در مورد گذشته نقلی، همان زمان گفتار یا «پیوند با اکنون» است. از سوی دیگر پیوند ساخت های کامل با نمود و زمان دستوری نیز به پیچیدگی آنها می افزاید. در این تحقیق به دو نوع ساخت کامل گذشته نقلی و گذشته نقلی استمراری می پردازیم. بر این پایه، انگیزه نگارش این نوشتار فراهم آوردن تبیینی از کارکردهای گوناگون این دو ساخت در زبان فارسی امروز است به ویژه این که فراوانی کاربرد آنها نسبت به سایر ساخت ها گسترده تر است. در این نوشتار، که داده های آن بیشتر از زبان گفتاری معاصر و از محتوای سریال های تلویزیونی، فیلم های سینمایی، گفتگوهای خبری، روزنامه ها، گاهنامه ها، پیکره زبانی بیجن خان و نیز در برخی زمینه ها برای پشتیبانی از پیشنهادها، از نثر گذشته فارسی نیز فراهم آمده است، با تحلیلی نقش گرایانه از ساخت های یادشده در چهارچوب رویکرد نقشی-رده شناختی دریافتیم که بارزترین کارکردهای گذشته نقلی آگاهی های غیر مستقیم، فراکنش زمانی، کارکرد تجربی، خبر داغ، کارکرد جهانی و شگفت نمایی هستند و گواه نمایی و استمرار رویداد از مهمترین کارکردهای گذشته نقلی استمراری به شمار می رود. افزون بر این دو ساخت یاد شده هم زمان در بر دارنده مفهوم زمان و نمود هستند.
تحلیل زبان شناختی استکبار انسانی در گفتمان قرآنی (مطالعه ی موردی ارکان و نمودها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش دینی دوره ۱۸ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۸
23-48
حوزه های تخصصی:
مفهوم استکبار یکی از مفاهیم ضدارزشی پربسامد قرآنی است که تأمل در ابعاد آن جهت تربیت صحیح انسان ها و نجات بشر از ضلالت وگمراهی، ضروری می نماید. مقاله حاضر در تلاش است با استخراج سازه های زبانی در در مصادیق انسانی و غیرانسانی این مفهوم در کلام وحیانی، افزون بر کشف مولفه های معناساز استکبار به تبیین ارکان و نمودهای آن بپردازد. رهیافتهای حاصل آنکه خداوند حکیم با کاربست سازه های مختلف زبانی در سطوح واژگانی، صرفی، نحوی و بلاغی به ارکان استکبار انسانی مانند ژن سالاری، فقر فرهنگی، شانتاژ خبری اشاره داشته چنانچه با استفاده از این مولفه ها، نمودهایی از استکبار را در شکل قدرت گرایی، ترور شخصیتی، تفرقه افکنی و ایجاد اختناق برای خواننده ترسیم نموده است.
نمود در ترکیب فعلی: پژوهشی پیکره بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۱
45 - 80
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار نمود دستوری و واژگانی و انواع آنها در ترکیب های فعلی زبان فارسی معاصر بررسی شده است. داده های این پژوهش برگرفته از رساله دکتری نگارنده (غنچه پور، 1392) و بالغ بر 8579 واژه مرکب فعلی است که از فرهنگ بزرگ سخن (انوری، 1386) استخراج شده است. بررسی پیکره فوق نشان داد که دو نوع نمود دستوری و واژگانی که در فعل و جملات گزارش شده است، در ترکیب فعلی نیز وجود دارد و ساختار درونی ترکیب های فعلی در زبان فارسی نشان دهنده گستره زمانی و وجه انجام کنش یا حالت هستند. علاوه بر این، ترکیب های فعلی به لحاظ نمود دستوری، در دو طبقه کامل (تداومی، غیرتداومی، برآیندی و تجربه ای) و ناقص (تکراری، عادتی و مستمر) دسته بندی شده اند. همچنین، این واژه های مرکب به لحاظ نمود واژگانی، با توجه به مؤلفه های معناییِ [±پویایی]، [±سنجه ای]، [± غایی] و [±تداومی]، به دو طبقه کلی ایستا و غیرایستا متمایز شد ه اند. ترکیب های فعلی غیرایستا نیز به انواع غیرسنجه ای (کنشی و تک رویدادی)، سنجه ای بسته (دو نقطه ای و چندنقطه ای) و سنجه ای باز متمایز و مشخص گشته اند.
بسامد و امکانات دستوری نمود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصل بسامد زبانی یکی از عوامل درونزبانی است که بر اساس آن زبان تمایل به صرف کمترین انرژی برای تلفظ و بیان ساختهای مختلف زبانی دارد. فرضیههای مطرح در این زمینه که بر پایه دو دیدگاه تاریخی و همزمانی بررسی شدند، عبارتند از: افزایش و یا کاهش امکانات دستوری نمود در گذر زمان حاصل بسامد آن است، یعنی هرگاه هر یک از انواع نمود آغازی، مستمر و تکمیلی در گذر زمان بسامد بیشتری پیدا کرده، از امکانات بیانی و دستوری آن کاسته شدهاست و برعکس. فرضیه دوم نیز که در قالب نگاه همزمانی است بیان میکند، هر یک از انواع نمود در فارسی معاصر که بسامد بیشتری دارد، دارای امکانات دستوری و صوری کمتری است. لذا پیکرهای از متون فارسی نو متقدم و فارسی معاصر که شامل 8549 بند فعلی است، فراهم آوردیم. ابتدا امکانات بیانی هر یک از انواع نمود آغازی، مستمر و تکمیلی و سپس بسامد هر یک را شمردیم و دادههای بهدست آمده را در دو دوره مذکور مورد مقایسه قرار دادیم. نتایج بهدستآمده از تحلیل و بررسی پیکره پژوهش صحت هر دو فرضیه را تآیید میکند، یعنی بین کاهش یا افزایش تعداد امکانات دستوری نمود در گذر زمان و بسامد آنها رابطه معکوس وجود دارد. در مورد فرض دوم نیز وجود رابطه معکوس بین بسامد و تعداد هر یک از انواع نمود در مقایسه با دیگر انواع آن تأیید شد.
زمان-وجه-نمود در گویش کردی خزلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زبان و گویش های غرب ایران سال نهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
103 - 121
حوزه های تخصصی:
هدف نوشتار پیش رو توصیف، تبیین و بررسی نظام زمان، وجه و نمود در گویش خزلی از خانواده کردی جنوبی است. داده های پژوهش از بررسی فایل های صوتی به صورت پیکره ای، مصاحبه های هدایت شده و یادداشت های آوانویسی شده از گویشوران بومی روستاهای بخش کارزان در استان ایلام طی سال های 1397 تا 1398 گردآوری شده اند. به مانند بیشتر زبان های جهان، مقوله های زمان، وجه و نمود در این گونه زبانی نیز درهم تنیدگی و هم پوشانی ساختاری دارند؛ بنابراین، به مثابه مقوله ای با عنوان زمان–وجه - نمود بررسی شدند. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که در کردی خزلی زمان دستوری آینده هیچ گونه بازنمایی صرفی ندارد و تشخیص مفهوم این زمان تنها از راه قیدهای زمان آینده یا موقعیت بافتی ممکن است؛ افزون بر این، در گویش یادشده دو زمان گذشته و حال و پنج نمود تام، ناقص استمراری، ناقص غیر استمراری، کامل و ناکامل و پنج وجه اخباری، اخباری - تأکیدی، التزامی، امری و شرطی - آرزویی بازنمایی می شوند که از برآیند آن ها پانزده ساخت «زمان– وجه - نمود»ی به دست می آید. از این پانزده ساخت، چهار ساخت در زمان حال و یازده ساخت در زمان گذشته است. تمامی پانزده مورد ساخت فاعلی - مفعولی دارند.
تعامل افعال ایستا و نمودهای دستوری در زبان فارسی؛ رویکردی نقش گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افعال ایستا در بسیاری از موارد، از مهم ترین طبقات فعل و گاهی نیز معیاری برای طبقه بندی افعال دیگر بوده اند؛ مهم ترین مشخصه افعال ایستا، عدم تغییر است. این افعال دربردارنده کنشی نیستند و معمولاً به احساسات درونی، مالکیت و موقعیت مکانی اشاره می کنند. علاوه بر این، برای تحقق به مدت زمانی کوتاه یا طولانی نیاز دارند. افعال ایستا فاقد ساختار درونی هستند و این بدان معناست که برای آن ها نمی توان زیررویدادهایی درنظرگرفت که نشان دهنده مرحله آغاز، تداوم و پایان باشد. این افعال محدودیت زمانی و نقطه پایان ذاتی ندارند و گستره زمانیِ شمول آن ها مشخص نیست. پژوهش حاضر با رویکرد نقش گرایانه به بررسی تعامل افعال ایستا و نمودهای دستوری پرداخته است. داده ها از وبگاه های اینترنت، روزنامه، کتاب و مکالمات روزانه گردآوری شده اند. در این پژوهش، به منظور بررسی جامع تر، افعال ایستا به پنج زیرگروه افعال وجودی، شناختی، عاطفی، ملکی و ادراکی تقسیم و رفتار هرکدام از نظر باهم آیی با نمودهای دستوری مختلف بررسی شده است. بررسی داده ها حاکی از این است که رفتار زیرگروه های افعال ایستا با نمودهای دستوری در تمامی موارد یکسان نیست. این افعال می توانند بدون محدودیت با نمود تام استفاده شوند، در این صورت، تحقق رویداد مدنظر است. هرچند تعامل افعال ایستا با نمود استمراری غالباً غیرممکن انگاشته می شود، در مواردی ازجمله قرارگرفتن در «موقعیت فراز و فرود، اشاره به کنشگری فاعل و موقعیت های موقت»، برخی افعال ایستا می توانند در نمود استمراری به کار روند. این افعال در نمود کامل می توانند کارکردهایی از جمله کارکرد نتیجه ای، تجربی، خبر داغ و گواه نمایی داشته باشند. علاوه بر این، وجود قید زمان دال بر آینده و مثبت بودن جمله، شرایط را برای دلالت برخی افعال ایستا به نمود آینده نگر هموار می سازد.
چند دستوری شدگی فعل خواستن در زبان فارسی؛ مطالعه ای شناختی در چارچوب طرحواره های رخدادی بنیادین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
73 - 104
حوزه های تخصصی:
چنددستوری شدگی فرایندی است که طی آن یک صورت زبانی، نقش های دستوری گوناگونی را در ساخت های متفاوت به نمایش می گذارد. به عبارت دیگر، یک صورت زبانی درعین حال که مفهوم واژگانی خود را حفظ می کند، چند مسیر متفاوت را در بستر دستوری شدگی طی می کند و در هر کدام به ایفای نقشی متفاوت می پردازد. فعل خواستن نمونه ای از چنددستوری شدگی در زبان فارسی است که می تواند سه نقش دستوری زمان دستوری، نمود و وجهیت را مفهوم سازی کند. فعل خواستن که به عنوان فعل واژگانی و با معنای طلب کردن چیزی، در قالب طرحواره رخدادی بنیادین تمایل قرار دارد، با اعمال حلقه های مختلف فرایند دستوری شدگی و در قالب طرحواره های مرکب به بیان مفاهیم دستوری مختلف می پردازد. این فعل در قالب طرحواره مرکب سریالی، زمان دستوری آینده را مفهوم سازی می کند. فعل خواستن در چارچوب همین طرحواره، نمود تقریب را که نشان دهنده عملی در شرف وقوع در زمان حال و گذشته است و نمود اجتنابی را که بیانگر عملی در شرف وقوع در گذشته است که محقق نشده، مفهوم سازی می کند. فعل خواستن در قالب طرحواره مرکب سنجشی به بیان مفهوم وجهیتی جدید تحت عنوان وجهیت پیشنهادی می پردازد که در آن گوینده مجوز انجام عمل را از مخاطب طلب می کند و جهت انجام عمل پیشنهاد می دهد. دلیل دستوری شدگی متعدد یا همان چنددستوری شدگی فعل خواستن را می توان پرکردن خلاء های زبانی و پاسخ به نیاز زبان برای بیان مفاهیم دستوری مختلف دانست.
نمود در زبان فارسی از منظر دستور گفتمان نقش گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و زبان شناسی دوره ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
195 - 240
حوزه های تخصصی:
نمود از دیرباز در حوزه های مختلف علم ازجمله فلسفه، منطق، ادبیات و تدوین دستور و زبان شناسی موردتوجه و مطالعه بوده است. این مفهوم از ابتدای دستورنویسی برای زبان فارسی مورد توجه قرار نداشته است، باوجوداین، از مهم ترین خلط مبحث هایی که در این زمینه صورت گرفته است تمایز قائل نشدن بین زمان دستوری و نمود در بسیاری از این آثار (دستور سخن، دستور پنج استاد و ...) است. در این جستار با بهره گیری از مفاهیم و مفروضات موجود در دستور گفتمان نقش گرا (Hengeveld and Mackenzie, 2009) مقوله نمود در زبان فارسی با استفاده از شیوه ای توصیفی - تحلیلی بررسی می شود و تلاش می شود تا ابعاد جدیدی از رفتار زبان فارسی در ارتباط با این مقوله دستوری بحث شود. در این دستور که اساساً نظریه ای رده شناختی برای ساختار زبان است با معرفی ساختار چند لایه فرمول بندی و رمزگذاری، امکان مقایسه های قابل اتکاتری از نظام های زبانی فراهم می شود. نتایج نشان می دهد که در زبان فارسی در یک سطح نمود کمّی (شامل عادت، تکرری، تک وقوعی، بسامدی) و در سطح دیگر کیفی (تام و ناقص و مرحله ای) از یکدیگر متمایز می شوند. نمود های تام-ناقص و مرحله ای، به سازوکار درونی وضعیت مربوط هستند؛ این نمود ها در مقابل مفهوم نمود کمی قرار می گیرند که بسامد رخداد یک وضعیت را مشخص می کنند. نتایج بررسی ها نشان می دهد که در زبان فارسی عملگر اختصاصی برای نشان گذاری نمود کمی وجود ندارد و غالباً از واحدهای واژگانی و عبارت های قیدی برای این نوع نمودنمایی استفاده می شود. درحالی که در میان نمود های کیفی به جز در مورد نمود مرحله ای ممتد، تمامی موارد دارای ابزار دستوری ویژه ای برای نشان گذاری نمود هستند. به طورکلی، در چارچوب دستور گفتمان نقش گرا می توان توصیف جامعی از تمایز های نمودی و شیوه های مختلف نمودنمایی و سازماندهی آن ها در زبان فارسی ارائه کرد.
منظرِ حصار، از نمود تا نماد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۰
3 - 3
حوزه های تخصصی:
در تعریف منظر آمده که محصول تعامل انسان با محیط و جامعه با تاریخ است. «نمود»، شرح این محصول است. محصولی که تدریجاً و در اثر میل به ثبات و تداوم استقرار در مکان پدید می آید. در مقابل «نماد» محصول اراده انسان برای بیان مفهوم موردنظر اوست؛ برپایه علامتی قراردادی باشد یا نشانه ای طبیعی. شهرهای ایران و پیش از آنها قلعه های کوچک در محیط های روستایی مهم تر از هرچیز با حصار خود تبیین می شدند. مرزی که درون و بیرون را از یکدیگر تمیز می داد. تفکیک محیط به دو عرصه درون، محل زندگی و تعاملات آن و بیرون، طبیعت رها. حصار درعین حال که مدافع درون بود در برابر دست اندازی بیگانگان بیرون، حامی محیط ساکنان آن بود در مقابل طبیعت خشن. تعارض دو دنیا در دو طرف حصار آن قدر بارز بود که حصار را به نمود مهم حیات بدل می ساخت، آن بود که زندگی را در پس خود ممکن می کرد. در دوسوی دیوار دو منظر متفاوت فهم می شد، یک طرف آبادی و حضور انسان و طرف دیگر خالی از مداخله. هرچه باغ و خانه بود درون حصار و هرچه بیابان بود در بیرون. خیابان دربرابر بیابان. حصار مرز تمیز این دو نمود بزرگ منظر بود. منظر شهری درمقابل منظر طبیعی، عرصه زندگی انسانی دربرابر طبیعت وحشی. تعارض دو منظر که در نمود حصار به ظهور می رسید، تدریجاً زمینه رشد مفاهیم وابسته شد. حصار دیگر فط نمود مناسب سازی زندگی انسان نبود، بلکه مظهر قدرت و اشرافیت هم خوانده می شد. مزارع و باغات در بیرون حصار توسعه پیدا کرد و رفته رفته مهاجرین جدید و رعایای حصارنشینان در بیرون آن ساکن شدند. محله هایی در بیرون حصار تشکیل و رسماً محله بیرون خوانده شد. در رویارویی های اجتماعی، بعضاً گتوهای هم کیشان غیر حاکم در بیرون حصار مکان یابی شد. محله زرتشتیان زریسف کرمان در پشت دروازه شهر از جمله آنها بود. این جدایی گزینی که ناشی از طبقاتی شدن اجتماعی بود، پیش از اسلام رسمیت بیشتری داشت. شهرهای ساسانی ویژه کاست های خاصی بود که حصار، نماد مشترک قلمرو آنها بود. درون، شارستان و بیرون، ربض با حصاری در میانه از هم جدا می شدند. اساساً بیرون حتی شهر نیز خوانده نمی شد. نخستین مداخله اسلام در شهرهای ایران، تخریب حصار به مثابه نماد برتری جویی و ضدیت با عدالت بود. آن قدر وجه نمادین حصار قدرت داشت که ارزش های نمودی و کارکردی آن مورد غفلت قرار گرفت. غلبه نماد بر نمود در فهم حصار، به سنت تخریب حصارها انجامید. ربض و شارستان یکی شدند و در اثنای آن درون و بیرون نیز به هم پیوستند. کارکردهای امنیتی و طبیعی حصار نیز رها شد. غفلت از ضرورت نمود حصار، چند قرن بعد به ظهور مجدد آن انجامید. شهرها و قلعه های اربابی مجدداً حصارهای خود را بازیافتند. بدین ترتیب جریان ظهور نمود به مثابه عنصر ابتدایی منظر و دگردیسی آن به نماد و عنصر کمال یافته منظر مجدداً آغاز شد. یک تفسیر از قشربندی اجتماعی-اقتصادی جهان غرب به اصالت نماد حصار در فهم آنها از ساختار اجتماع وابسته به زمین و مکان زیست تأکید می کند. بورژوا به معنای ساکن بورگ * (Bourg) یا قلعه، طبقه برتری بود که در پس حصار و درون بورگ زندگی می کرد. حصار ضرورتی امنیتی بود که به نماد اشرافیت و برتری اجتماعی بدل شده بود تا آن حد که معرف کاست بورژوا شد. عناصری از منظر که روند رشد آنها در فرآیند تبدیل نمود به نماد قابل تشخیص باشد، مهمترین عناصری هستند که حفاظت از آنها برای تداوم هویت اجتماعات انسانی کارکرد دارد. لذا در توسعه های شهری که تخریب حصار ناگزیر است، باید جنبه های مختلف آثار کالبدی، کارکردی (نمودی) و معنایی (نمادی) حصار موردتوجه قرار گیرد. پانیذ سلیمانی با این تصویر هوشمندانه تعارض دو دنیای دو طرف حصار در دامغان را برایمان شرح داده است. *گروهی از زبان شناسان بورگ (Bourg) را دگرگون شده «برج» در عربی می دانند که از ریشه «بُرز» فارسی به معنای بالا و بلندی ساخته شده است.
جایگاه و ویژگی های عناصر نحوی مؤثّر بر دامنۀ خوانش نمودی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نمود واژگانی مشخّصه ای معنایی است که نشان می دهد رویداد بیان شده به وسیله فعل، چگونه در طول زمان به پیش می رود و دو ویژگی مستقل؛ انطباق مفعول با رویداد و مشخّصه رویداد را دارد. براثر تعامل این ویژگی ها، فضایی نحوی در گروه فعلی تشکیل می شود که آن را دامنه خوانش نمودی می نامند. در پژوهش حاضر در چارچوب رویکرد مک دونالد (2006 و 2008)، چگونگی اشتقاق نحوی محمول های حصولی و غایت مند و تشکیل دامنه خوانش نمودی در آن ها بررسی شده است. براساس نتایج پژوهش، در فرایند تشکیل دامنه خوانش نمودی اگر موضوع درونی اسم کمیت دار یا اسم جمع عریان باشد، مشخّصه نامعیّن با گروه نمودی هم نمایه می شود و درنتیجه، دامنه خوانش نمودیِ گسترده تشکیل می شود؛ امّا اگر موضوع درونی اسم شمارش ناپذیر باشد، با گروه فعلی کوچک هم نمایه می گردد و دامنه خوانش نمودیِ کمینه تشکیل می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که وجود یا فقدان ویژگی [کمیت] در گروه اسمی به تنهایی تعیین کننده دامنه خوانش نمودی نیست، بلکه حضور گروه نمود و جایگاه موضوع درونی پس از حرکت در نمودار درختی نیز در تعیین این دامنه اثرگذار است.
دربارۀ ساخت ویژه ای برای نمود درجریان در برخی زبان های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در شماری از زبان های ایرانی کرانه های دریای خزر یا زبان هایی که خاستگاه آنها این منطقه بوده است، همچنین در بلوچی و بشگردی در جنوب شرقی ایران، ساخت ویژه ای برای نمود درجریان وجود دارد که در دیگر زبان های ایرانی دیده نمی شود. این مقاله به بررسی ساخت صرفی و نحوی درجریان در زبان های رایج این مناطق می پردازد و بررسی می کند که در هر زبان ساخت درجریان از چه سازه هایی ساخته شده است و هر سازه چه نقشی دارد و این ساخت چگونه با ساخت های رایج برای نمود درجریان مرتبط است. یافته های این مقاله نشان می دهد که این ساخت گونه ای ساخت مکانی است که از چند سازه اصلی ساخته می شود: یکی فعل اصلی که به شکل مصدر، اسم مصدر، صفت فعلی حال و گاهی صرف حال ناکامل است؛ دوم فعل ربطی که به دیگر سازه های این ساخت یا به سازه دیگری در جمله پی بست می شود؛ سوم حرف اضافه ای که حالت مکانی را بیان می کند که در برخی گونه ها این حرف اضافه حذف شده و مفهوم مکانی با فعل ربطی بیان می شود. در برخی از زبان های بررسی شده سازه چهارمی هم ممکن است افزوده شود و آن اسمی از یک فعل حالتی است که نقش آن ایجاد حالتی است که تداوم یا درجریان بودن فعل را نشان دهد.
صفت فعلی در فارسی: حامل زمان یا نمود؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خوانش های نمودی علاوه بر نمود دستوری و نمود ذاتی، می توانند برخاسته از عوامل دیگری نظیر زمان دستوری نیز باشند. صفت های فعلی از ریشه و پسوند «-ته/ده» تشکیل می شوند. این پسوند زمان دستوری تقدمی را بازنمایی می کند که همان هسته معنایی/دستوری مشترک در تمام صیغگان حامل صفت فعلی است. از طرف دیگر، مطالعات تاریخی نشان می دهد که صفت های فعلی ابتدا از فعل های متعدی ساخته می شدند و عملکرد آن ها حذف فاعل از ساخت موضوعی فعل و برجسته کردن مفعول بوده است. شهرت آن ها به «صفت مفعولی»، شرکت آن ها در ساخت مجهول و همچنین انحصار خوانش مفعولی از بعضی کاربردهای آن ها از همین جا ریشه می گیرد. اما حذف فاعل موجب شباهت یافتن فعل های متعدی از نظر ساخت موضوعی به فعل های لازم غیرمفعولی شده است. به همین دلیل، غیر از فعل های متعدی، صفت های فعلی از لازم های غیرمفعولی و متعاقباً و قیاساً (به صرف شباهت نحوی) از لازم های غیرکنایی نیز مشتق شدند. حذف فاعل هم چنین از طریق هم افزایی با زمان دستوری تقدمی موجب یک تعبیر نمودی از تمامی صفت های فعلی شده است که «ایستای محقق» نام دارد. در واقع، صفت فعلی نمود ذاتی فعل را (هرچه باشد) به نمود ایستا تغییر می دهد. اینکه این مفهوم را فرزند دو ویژگی پیش گفته دانستیم از آن رو است که اولاً تحقق رویداد برای حصول وضعیت ایستای محقق ضروری و بر آن مقدم است و در زمان دستوری تقدمی نیز، از موقعیت مرجع که بعد از موقعیت رویداد قرار دارد، به موقعیت رویداد نگریسته می شود. به عبارت دیگر، زمان دستوری تقدمی شرط لازم برای خلق نمود ایستا را فراهم می کند. ثانیاً پیامد حذف فاعل، تنزل میزان کنشی بودن رخداد است که فعل پایه صفت فعلی را (اعم از هر نوع) به ایستایی میل می دهد؛ چرا که دیگر کننده ای در میان نیست تا کنشی را رقم زند؛ پس صفت فعلی صرفاً می تواند دال بر وضعیتِ حاصل از وقوع رخداد مذکور یعنی همان ایستای محقق باشد. قائل شدن به این مفهوم محدودیتی مترتب بر صفات فعلی در زبان فارسی، یعنی ناممکن بودن اشتقاق این صفات از فعل های دارای نمود ذاتی ایستای پایدار و ایستای آنی را نیز توضیح می دهد. بنا بر آن چه در این پژوهش آمده می توان گفت که صفت های فعلی دلالت های زمانی و نمودی را توأمان دارند؛ هرچند که دلالت نمودی امری متأخر و مترتب بر دلالت زمانی است.
زیباشناسی «نمود» و ظهور امپرسیونیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیلسوفان غالباً نمود را از ماهیت حقیقی چیزها جدا می دانستند و، به همین سبب، می کوشیدند واقعیت را ورای نمودهای گذرا و ناپایدار جست وجو کنند. این نگرش یکی از عوامل اصلی نکوهش هنرهای بصری و خصوصاً نقاشی در افکار افلاطون بوده است. به زعم او این هنرها صرفاً قادرند از نمود چیزها تقلید کنند؛ لذا نه تنها هیچ شناختی به دست نمی دهند بلکه بیننده را نیز گمراه می کنند. این ملامت و مذمت هنرهای بازنمودی تا قرن هجدهم بر فرهنگ و هنر غرب سیطره داشت. در این زمان بود که فیلسوفان به مطالعه نمود توجه نشان دادند و بر نقش آن در شناخت، زیباشناسی و هنرهای بصری تأکید کردند. بخش نخست این مقاله شرحی است از تحول و تطور مفهوم نمود نزد فیلسوفان و اهمیت آن در پژوهش های فلسفی از یونان باستان تا قرن هجدهم. بخش دوم به تأثیر این تحول بر ظهور مکتب امپرسیونیسم می پردازد. فرضیه این مقاله مبتنی است بر این که ظهور این جنبش در قرن نوزدهم نتیجه دگرگونی هایی است که در مفهوم فلسفی «نمود» صورت پذیرفته. توجه صرف به جلوه های گذرای طبیعت و فروکاستن عناصر تابلو به تأثرات بصری و بازنمایی نور یکدست و رنگ های خالص در آثار امپرسیونیست ها همگی در خدمت بازنمایی نمود مرئی اشیاست.
نمود کامل یا زمان دستوری تقدمی؟ تأملی در بحث نمود در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
عموماً ساخت های اصطلاحاً کامل نظیر گذشته نقلی (حال کامل) و گذشته بعید (گذشته کامل) را دربردارنده نمود کامل تلقی می کنند. پژوهش حاضر با نگاهی موشکافانه به مقوله نمود دستوری و زمان دستوری و تعاریف آن ها، نشان می دهد آنچه در زبان فارسی تحت عنوان «نمود کامل» از آن بحث می شود، اساساً یک مفهوم زمانی است. با قائل شدن به موقعیت مرجع، در کنار موقعیت رویداد و موقعیت گفتار، می توان نشان داد که در گذشته بعید و گذشته نقلی و اقسام آن، موقعیت مرجع لزوماً بعد از موقعیت رویداد قرار دارد. به عبارت دیگر، این مفهوم نشانگر آن است که یک موقعیت پیشینی همچنان در موقعیتی پسینی موضوعیت دارد. از آنجایی که لازمه این مفهوم، کامل شدن رویداد نیست، اطلاق «کامل» نیز بدان، نادقیق است. به همین دلیل، به جای اصطلاح نمود کامل در این پژوهش، اصطلاح زمان دستوری تقدمی معرفی می شود. نگارندگان با استدلال هایی همچون عملکرد قیدهای زمان و کارکرد صفت های فعلی در محیط های غیرفعلی ضرورت قائل شدن به موقعیت مرجع را در تعیین زمان های دستوری نشان می دهند. صفت های فعلی به عنوان واژه هایی مستقل در نقش های صفت و همچنین در ساختمان فعل های اصطلاحاً کامل، فعل های مجهول، محمول های مرکب و عبارت وصفی مشارکت دارند. در تمامی این کاربردها تک واژ «-ته/ده» مسئول بازنمایی زمان دستوری تقدمی است. این پژوهش با بازنگری در رویکردهای پیشین نشان می دهد که زمان دستوری علاوه بر بازنمایی جایگاه موقعیت مرجع و موقعیت گفتار در قالب تقسیم بندی سه شقی گذشته/حال/آینده، جایگاه موقعیت مرجع و موقعیت رویداد را نیز بازنمایی می کند. به عبارت دیگر، زمان دستوری یک فعل برآیندی از شقوق دوگانه تقدمی/غیرتقدمی و شقوق سه گانه گذشته/حال/آینده است.
نشانگر های ساخت کنایی در گویش تالشی سه سار و وابستگی آن به زمان گذشته و نمود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۵
45 - 64
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی حالت کنایی درگویش تالشی می پردازد. این گویش در مناطقی از گیلان رایج است و به سه گونه عمده، یعنی مرکزی، شمالی و جنوبی تقسیم می شود. گونه مورد بررسی در این مقاله از نوع جنوبی است که در روستای سه سار رایج است. داده های این پژوهش به صورت میدانی و از طریق مصاحبه با سی گویشور جمع آوری شده اند. موضوع حالت کنایی به تفاوت و شباهت رفتاری فاعل بند های لازم و متعدی و همچنین مفعول بند متعدی می پردازد. این گویش دارای حالت کنایی گسسته است. به این معنی که در بندهای زمان حال از الگوی فاعلی مفعولی و در بندهای متعدی زمان گذشته (غیر استمراری) از الگوی کنایی مطلق بهره می برد. این پژوهش در پاسخ به این سؤال ها انجام شده است: آیا تنها حالت نمای i- نشانگر حالت کنایی و ساخت کنایی در این گویش است؛ چه ساخت هایی می توانند در این گویش از نوع کنایی باشند و حالت کنایی در این گویش وابسته به چه عواملی است. پس از بررسی شواهد زبانی این نتایج به دست آمد: ساخت کنایی در این گویش تنها محدود به حالت نمای کنایی نیست، بلکه وجود ضمایر غیرفاعلی، صورت های جمع مختوم به -unدر یک ساخت و زمان گذشته و نمود کامل جمله از نشانگرهای ساخت کنایی هستند. به طور کلی می توان چنین نتجه گیری کرد که حالت کنایی در این گویش وابسته به زمان گذشته و نمود کامل است.
چنته بافی، نمود احساسات زن قشقایی فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چنته یا آینه دان یکی از دستبافت های عشایر قشقایی فارس است که صرفاً توسط زنان بافته شده و از آن به عنوان کیسه یا خورجینی جهت حمل وسایل شخصی نظیر پول، توشه ی راه، فشنگ و... استفاده می شود. دختران و زنان عشایر از همان کودکی بافت چنته را فرا گرفته و هنگام رسیدن به سن ازدواج برای خانواده های خود چنته های مرغوب می بافند. در جامعه ی عشایری که زنان در مقام منزلتی پائین تر از مردان قرار گرفته و اصولاً هویت و شخصیت آنان به عنوان موجودی مستقل در نظر گرفته نمی شود، آنان فضایی مناسب جهت ابراز عواطف و احساسات خود ندارند. همین امر موجب گردیده که زنان قشقایی از چنته بافی به عنوان ابزاری جهت تجسم بخشیدن به آرزوها و رویاهای شاد و یا اندوهناک خود بهره جویند. می توان گفت چنته دریچه ای به سوی خلوت و تنهایی معصوم و بی آلایش زنان قشقایی است. این زنان در بیان احساسات درونی خود از نقش مایه های باستانی و زمانی از نقوش موجود در محیط زندگی خود یعنی طبیعت الهام گرفته و عشق و علاقه یا نگرانی و کینه خود را نسبت به کسانی که در کنار آن ها زندگی می کنند ابراز می دارند. لذا در این نوشتار با هدف کشف دنیای پر رمز و راز زنان قشقایی فارس در قالب چنته بافی، ابتدا به ارائه تاریخچه اجتماعی و فرهنگی ایل قشقایی پرداخته و سپس به اختصار جایگاه و موقعیت زن در این ایل مورد مطالعه قرار خواهد گرفت. پس از معرفی چنته بافی و ویژگی های فنی بافت آن، تجسم و تخیل زن قشقایی به هنگام بافت چنته، دست مایه ی این پژوهش خواهد بود. روش مطالعه در این نوشتار، تاریخی و شیوه ی جمع آوری اطلاعات روش اسنادی براساس مطالعه کتابخانه ای بوده است و در بخش معرفی نمادها و مفاهیم آنان در نزد زنان قشقایی، اطلاعات کاملاً به صورت میدانی جمع آوری شده اند.
بررسی زمان و نمود در گویش بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی تحلیلی است که به بررسی انواع زمان افعال و همچنین انواع نمود در گویش بختیاری می پردازد. داده های این پژوهش از طریق مطالعه میدانی و ضبط 10 ساعت مصاحبه با گویشوران بختیاری بر اساس اصول واژه شناسی کاتامبا و استنهام (2007) مورد تجزیه و تحلیل توصیفی قرار گرفته اند. در گویش بختیاری برخلاف زبان فارسی شناسه ها به فعل اصلی می چسبند و فعل معین (بودن) بدون تغییر می ماند. ساختار اصیل ماضی بعید همچون دیگر ارکان گویش بختیاری از نفوذ زبان فارسی مصون نمانده و می رود که فرو ریزد و فراموش شود. ماضی بعید نیز در گویش بختیاری مثل فارسی است، فقط به جای «بود» از «بید» یا «بی» یا «وی» استفاده می شود. برای بیان زمان آینده در این گویش معمولاً همان مضارع اخباری به کار می رود. در گویش بختیاری قرار دادن تکواژ تصریفی /e/ در آغاز فعل، قبل از ستاک فعلی بیانگر نمود ناقص است. برای نشان دادن رخداد فعلی که کاملاً به پایان رسیده است می توان از گذشته ساده یا ماضی بعید استفاده کرد. در این گویش ساخت هایی به صورت گذشته کامل و دارای نمود کامل هستند. نتایج این پژوهش می تواند در دستیابی به ساخت دستوری این گویش کمک کند.
تحلیل نمود ایستایی و فعّالیتی در کردی کلهری (بر اساس رویکرد فازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر برپایه رویکرد فازی کرافت (2012) به واکاوی نمودهای ایستایی و فعّالیتی در کردی کلهری پرداخته است. باتوجه به طبقه بندی کرافت (2012) از انواع نمود، می توان چنین مطرح کرد که چهار نمود ایستایی گذرا، ایستایی ناگذرای ذاتی، ایستایی ناگذرای اکتسابی و نمود ایستایی نقطه ای نیز در کردی کلهری وجود دارد. همچنین در این زبان نمودهای فعّالیتی به دو نوع نمود فعّالیتی مستقیم و غیرمستقیم تقسیم می شوند. تحلیل داده ها نشان داد که وجه مشترک چهار نمود ایستایی در کردی کلهری نقطه ای بودن فاز نمایه شده آن ها در بُعد کیفی است و تفاوت این نمودها در بسط فاز نمایه شده آن ها در بُعد زمان است. فازهای نمایه شده نمودهای فعّالیتی در دو بُعد زمان و بُعد کیفی گسترش می یابد که ازاین نظر، آن ها با نمودهای ایستایی تفاوت دارند. علاوه براین، تحلیل فازی، تفاوت بین نمودهای فعّالیتی مستقیم و غیرمستقیم را این گونه مشخص کرد که در نمود فعّالیتی مستقیم یک تغییر مستقیم و پیوسته در امتداد بُعد کیفی وجود دارد؛ اما در نمود فعّالیتی غیرمستقیم شاهد چنین وضعیتی نیستیم. باتوجه به تحلیل داده ها نتیجه گرفته می شود که تحلیل فازی می تواند تبیینی مناسب از تفاوت ها و ویژگی های مقوله نمود واژگانی به ویژه دو نوع نمود ایستا و فعّالیتی در کردی کلهری به دست دهد.