نویسندگان: سید امیر منصوری

کلیدواژه‌ها: منظر حصار نمود نماد

حوزه های تخصصی:
شماره صفحات: ۳ - ۳
دریافت مقاله   تعداد دانلود  :  ۱۶۷

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۹

چکیده

در تعریف منظر آمده که محصول تعامل انسان با محیط و جامعه با تاریخ است. «نمود»، شرح این محصول است. محصولی که تدریجاً و در اثر میل به ثبات و تداوم استقرار در مکان پدید می آید. در مقابل «نماد» محصول اراده انسان برای بیان مفهوم موردنظر اوست؛ برپایه علامتی قراردادی باشد یا نشانه ای طبیعی. شهرهای ایران و پیش از آنها قلعه های کوچک در محیط های روستایی مهم تر از هرچیز با حصار خود تبیین می شدند. مرزی که درون و بیرون را از یکدیگر تمیز می داد. تفکیک محیط به دو عرصه درون، محل زندگی و تعاملات آن و بیرون، طبیعت رها. حصار درعین حال که مدافع درون بود در برابر دست اندازی بیگانگان بیرون، حامی محیط ساکنان آن بود در مقابل طبیعت خشن. تعارض دو دنیا در دو طرف حصار آن قدر بارز بود که حصار را به نمود مهم حیات بدل می ساخت، آن بود که زندگی را در پس خود ممکن می کرد. در دوسوی دیوار دو منظر متفاوت فهم می شد، یک طرف آبادی و حضور انسان و طرف دیگر خالی از مداخله. هرچه باغ و خانه بود درون حصار و هرچه بیابان بود در بیرون. خیابان دربرابر بیابان. حصار مرز تمیز این دو نمود بزرگ منظر بود. منظر شهری درمقابل منظر طبیعی، عرصه زندگی انسانی دربرابر طبیعت وحشی. تعارض دو منظر که در نمود حصار به ظهور می رسید، تدریجاً زمینه رشد مفاهیم وابسته شد. حصار دیگر فط نمود مناسب سازی زندگی انسان نبود، بلکه مظهر قدرت و اشرافیت هم خوانده می شد. مزارع و باغات در بیرون حصار توسعه پیدا کرد و رفته رفته مهاجرین جدید و رعایای حصارنشینان در بیرون آن ساکن شدند. محله هایی در بیرون حصار تشکیل و رسماً محله بیرون خوانده شد. در رویارویی های اجتماعی، بعضاً گتوهای هم کیشان غیر حاکم در بیرون حصار مکان یابی شد. محله زرتشتیان زریسف کرمان در پشت دروازه شهر از جمله آنها بود. این جدایی گزینی که ناشی از طبقاتی شدن اجتماعی بود، پیش از اسلام رسمیت بیشتری داشت. شهرهای ساسانی ویژه کاست های خاصی بود که حصار، نماد مشترک قلمرو آنها بود. درون، شارستان و بیرون، ربض با حصاری در میانه از هم جدا می شدند. اساساً بیرون حتی شهر نیز خوانده نمی شد. نخستین مداخله اسلام در شهرهای ایران، تخریب حصار به مثابه نماد برتری جویی و ضدیت با عدالت بود. آن قدر وجه نمادین حصار قدرت داشت که ارزش های نمودی و کارکردی آن مورد غفلت قرار گرفت. غلبه نماد بر نمود در فهم حصار، به سنت تخریب حصارها انجامید. ربض و شارستان یکی شدند و در اثنای آن درون و بیرون نیز به هم پیوستند. کارکردهای امنیتی و طبیعی حصار نیز رها شد. غفلت از ضرورت نمود حصار، چند قرن بعد به ظهور مجدد آن انجامید. شهرها و قلعه های اربابی مجدداً حصارهای خود را بازیافتند. بدین ترتیب جریان ظهور نمود به مثابه عنصر ابتدایی منظر و دگردیسی آن به نماد و عنصر کمال یافته منظر مجدداً آغاز شد. یک تفسیر از قشربندی اجتماعی-اقتصادی جهان غرب به اصالت نماد حصار در فهم آنها از ساختار اجتماع وابسته به زمین و مکان زیست تأکید می کند. بورژوا به معنای ساکن بورگ * (Bourg) یا قلعه، طبقه برتری بود که در پس حصار و درون بورگ زندگی می کرد. حصار ضرورتی امنیتی بود که به نماد اشرافیت و برتری اجتماعی بدل شده بود تا آن حد که معرف کاست بورژوا شد. عناصری از منظر که روند رشد آنها در فرآیند تبدیل نمود به نماد قابل تشخیص باشد، مهمترین عناصری هستند که حفاظت از آنها برای تداوم هویت اجتماعات انسانی کارکرد دارد. لذا در توسعه های شهری که تخریب حصار ناگزیر است، باید جنبه های مختلف آثار کالبدی، کارکردی (نمودی) و معنایی (نمادی) حصار موردتوجه قرار گیرد. پانیذ سلیمانی با این تصویر هوشمندانه تعارض دو دنیای دو طرف حصار در دامغان را برایمان شرح داده است. *گروهی از زبان شناسان بورگ (Bourg) را دگرگون شده «برج» در عربی می دانند که از ریشه «بُرز» فارسی به معنای بالا و بلندی ساخته شده است.

The Landscape of Enclosure, from “Manifestation” to “Representation”

Landscape is a concept defined as the outcome of human interactions with the environment, society, and history. "Manifestation" (Nemood) is the explanation of this outcome, which emerges gradually as a result of a will for stability and continuity of establishment in a place. In return, ‘’Representation’ (Namad) is the outcome of the human will to express his/her desired concept; it can be a "conventional" or "natural" sign. Iran's cities, as well as small castles in rural areas in the past, used to be significantly defined by their enclosures known as "Hesar." It was separating the border of inside and outside space, interior home-space with its individual interactions from the exterior released space of Nature. The enclosure, while protecting the interior space from the invasion of outsiders, was the protector of the inhabitant’s space against the wild nature as well. The encounter of these two worlds on both sides of the enclosure was quite distinct, as was turned into the manifestation of life and reflected the possibility of living beyond its border. On two different sides of the wall, two distinct landscapes were perceived: on one side, there was an inhabited space where humans used to be attend, and on the other side, an environment away from any intervention. The gardens and settlements were all inside the enclosure, and the vacant deserts were outside. The street was in contrast to the desert. The enclosure was the distinct border between the two huge manifestations of the landscape; It was a kind of urban landscape against the natural one; the realm of human life in opposition to wild nature. The meeting of these two landscapes, brought about by the manifestation of the enclosure, provided a context for the development of the close concepts.  The enclosure was not merely a manifestation of the convenience of human life but also recognized as an indicator of supremacy and dignity. The farmlands and gardens were developed outside the enclosure, as the new migrants and the peasant dwellers gradually settled outside it. The neighborhood areas were formed outside the enclosure, which was then formally known as the outside districts. In social confrontations, the social ghettos of the same religion but different from the ruling class were located outside an enclosure. The Zarisef  district in  Kerman city, which is located behind the urban gate, was one of these patterns. This separation, which arose from the social classes of that time, was more evident before the advent of Islam. The cities during the Sassanid era were allocated to certain classes, in which the enclosure was the common symbol of their territory. Inside area, which was called Sharstan, and the outside area, known as Rab z, were separated by an enclosure in the middle. Basically, the outside was not even triggered as a city. The first urban intervention following the arrival of Islam in Iran was the act of destroying enclosures as a symbol of superiority, which was in opposition to implementing justice. Due to the symbolic aspect of enclosure and its power, its other functional features of it were ignored. The superiority of its symbolic aspect, meaning 'representation' to 'manifestation’ in perceiving the concept of the enclosure, led to the convention of destroying them. Following this occurrence, Rabz and Sharstan were merged, and thereby the inside and outside territories were connected. The security and natural functions of the enclosure were inevitably overlooked. Ignoring the necessity of its manifestation a few centuries later resulted in its emergence again. The cities and castles of their masters recovered their enclosures again. As a result, the process of emergence of those manifestations as the initial elements of the landscape and their transformation into representing them as a symbol and an elevated element of the landscape was restarted.  According to an interpretation of the socio-economic classes in the western world, there is a focus on the originality of the enclosure in response to perceiving the social structure of "land" and "location" of living space. In terminology, ‘Bourgeois’ means a resident of a ‘Bourg’ * or a castle, the upper class that lived over the enclosures and inside the Bourg. The enclosure was a required security element of the aristocracy and the representative of social superiority as the symbol of the bourgeois caste. The kinds of landscape elements, which are quite evident in the process of turning a manifestation element into a recognizable representative symbol, are the most significant characteristics protecting them is vital for the continuity of the identity of human communities. Therefore, in urban developments, where the destruction of enclosures is inevitable, the various aspects of them including their physical, functional (manifestation), and semantic (symbolic/representative) dimensions should also be respected. Paniz Soleimani Salar , the brilliant artist has explained the conflict of these two different worlds on both sides of the enclosures in Dameghan city by illustrating this astute image. *According to the idea of some linguists, "Bourg" is an altered version of the Arabic word " Borj ", which is derived from the Persian root "Borz", meaning high and elevated.

تبلیغات