مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
مقایسه
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۸
119 - 143
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان به کمک حیوان خانگی با بازی درمانی در کاهش اختلالات رفتاری کودکان دبستانی انجام شد. روش: پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ ماهیت نیمه آزمایشی با طرح سه گروهی با پیش-آزمون پس آزمون بود. جامعه آماری در این پژوهش عبارت بود از کلیه دانش آموزان پسر دبستانی مراجعه کننده به هسته مشاوره آموزش و پرورش و مرکز مشاوره ماهان شهرستان ملایر که تشخیص اختلال رفتاری داشتند. اعضای نمونه در این پژوهش در قالب گروه کنترل و دو گروه آزمایش هرکدام به تعداد 15 نفر از میان افراد دارای ملاک های ورود به این پژوهش به روش تصادفی انتخاب شدند. برای ارزیابی اختلالات رفتاری آزمودنی ها از پرسشنامه راتر (مقیاس معلم) استفاده شد. جلسات درمان به کمک حیوان خانگی برای گروه آزمایش1 بر اساس محتوای پیشنهادی پاریش-پلاس (2016) و فاین (2015) در ده جلسه ارائه شد. محتوای جلسات بازی درمانی برای گروه آزمایش2 بر اساس بازی های پیشنهادی کداسن و شفر (2010) در ده جلسه ارائه شدند. جهت آزمون فرضیه ها از تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی با نرم افزار spss استفاده شد. یافته ها: یافته نشان دادند که هر دو روش درمان در کاهش اختلالات رفتاری مؤثر هستند. دو روش درمانی در کاهش اختلالات رفتاری تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، به نظر می رسد بازی درمانی و درمان به کمک حیوان خانگی، در کاهش اختلالات رفتاری کودکان دبستانی، نقش مهمی داشته اند.
مقایسه شخصیت علمی علامه مصباح و خواجه نصیرالدین طوسی؛ با رویکرد تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال سی ام آبان ۱۴۰۰ شماره ۲۸۷
91-104
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با عنوان «بررسی و مقایسه شخصیت علمی علامه مصباح و خواجه نصیرالدین طوسی با رویکرد تربیتی» به منظور تبیین برخی امتیازات آن دو عالم بین المللی شیعی تدوین شده است. این نوشتار به دلیل ارتباط مستقیم با متون دینی و آثار مکتوب شخصیت های مورد بررسی، باروش توصیفی تحلیلی انجام شده است. با وجود فاصله زمانی طولانی زندگی علامه مصباح با خواجه نصیر الدین طوسی، مشابهت آن دو بزرگوار در تحصیل، جایگاه علمی، فعالیت های علمی، تربیت شاگرد و آثار تألیفی نسبتاً زیاد است. همان گونه که خواجه نصیرالدین در قرن هفتم در موارد یادشده، سرآمد و پرآوازه بود؛ علامه مصباح در عصر حاضر در تنوع آثار، تربیت شاگرد و راه اندازی مراکز مؤثر علمی کم نظیر است. افزون براین امتیازات، علامه مصباح از ویژگی هایی همچون انگیزه دینی قوی، اندیشه جهانی نشر علوم اسلامی و نیز مدیریت اثربخش برخوردار بوده، که نتایج آن در اکثر مراکزعلمی کشورهای مخلف، به روشنی مشاهده می شود.
مقایسه و بررسی سبک شناسانه عناصر زبانی، بلاغی و محتواییِ قصیده و نامه ای از خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۹
307 - 331
حوزه های تخصصی:
سبک شناسان بر اساس تقسیم بندی ادوار مختلف، سبک شعریِ شاعران قرن ششمِ حوزه گنجه و ارّان را «آذربایجانی» نام نهاده اند که از نظر مختصات با سبک «خراسانی» متفاوت است. جریان نثرنویسی حاکم بر این دوره نیز اندک تفاوتی با دوره قبل داشت و نویسندگان تلاش می کردند تا به تقلید از زبان عربی، اندک اندک به ویژگی های موجود در سبک فنی چنگ زنند و آن ها را در نوشته های خود دخیل کنند که این حرکت در پایان قرن هفتم به نثر مصنوع و متکلّف منجر شد. با وجود عقب بودن بیش از یک قرنِ جریان نثرنویسی از جریان شعرگویی در قرن ششم با پدید آمدن «شاعرانِ نثرنویس»، فاصله زمانی از بین رفت و شتاب آمیختگی مختصاتِ سبکی شعر و نثر بیش از بیش شد. خاقانی شاعری نثرنویس است که بدون در نظر گرفتن ویژگی های نثری دوره خود و عقب بودن بیش از یک قرنِ نثر از شعر در شعر و نثر خود به یک شیوه عمل کرد و به تقلید از مصنوع گویی خود در شعر در سرعت بخشیدن حرکت نثر «مرسل» به سوی «فنی نویسی» نقش مهمی را ایفا کرد و روند حرکتِ نثر مُرسل به سوی نثر فنی و مصنوع را بیش از بیش شتاب بخشید. بنابراین، در این پژوهش برآن شدیم تا با مقایسه سبک شناسانه عناصر زبانی، ادبی و محتواییِ نامه و قصیده ای از خاقانی که هر دو در باب امام عمده الدین حفده است به اثبات مدعای خود بپردازیم.
ناپایداری اشکال تراکمی بادی, مطالعه موردی: دشت لوت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سرزمین سال چهارم زمستان ۱۳۸۶ شماره ۴ (پیاپی ۱۶)
1 - 18
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با استناد به مطالعات انجام شده و مشاهدات جدید به قابلیت ناپایداری اشکال تراکمی بادی در دشت لوت پرداخته می شود. فعالیت اشکال بادی در مقایسه با یکدیگر بدلیل ماهیتی که دارند می تواند متفاوت باشد. در این مقاله چنین استدلال می شود که برخانهای دشت لوت بدلیل وضعیت و ماهیتی که دارند فعالتر از سایر اشکال هستند . بنابر این از قابلیت ناپایدار بیشتری می توانند برخوردار باشند.
این مقاله براساس روش مقایسه ای در ماهیت اشکال است و با استفاده از تصاویر ماهواره ای 100000/1 لندست، نقشه های توپوگرافی 50000/1، نقشه زمین شناسی 100000/1، داده های بادنگاری ایستگاههای پیرامون و عکس هوایی 5500/1 تهیه شده است. تحلیل آن براساس بعضی مشاهدات در Google Earth و مشاهدات محلی است. در این مقاله بر چهار نوع شکل شامل برخانها، تپه های طولی، تپه های عرضی و هرمهای ماسه ای که در دشت لوت فراوانی بیشتری دارند و در مقیاس تصاویر و پیکسلهای مورد استفاده قابل مشاهده هستندتأکید شده است.
قسمت وسیعی از بخش غربی رشته کوههای شرقی دشت لوت ( قسمت شرق لوت مرکزی)، همچنین جنوب و جنوب غربی این دشت پوشیده از ماسه های بادی به شکلهای مختلف است. این اشکال دارای ارتفاع مختلف است. ارتفع هرمهای ماسه ای (از قاعده) حدود 475 متر می رسد. تپه های ماسه ای اغلب دارای خط الراس پرشیب مشرف به یک دامنه کم شیب تر است و می توان آن را شاخص در نقش تغییر دهنده بادهای کنونی دانست. در بین بعضی از تپه های ماسه ای بخصوص در هرمهای ماسه ای، ماندآبهای فصلی در حال افزایش است.
این افزایش نشان می دهد که تپه های ماسه ای در قاعده خود تحت تاثیر اثر جریانهای زیر سطحی فصلی نیز قرار دارند. در جایی که برخانها تجمع یافته اند و تشکیل شده اند سطح فرسایشی به نحوی که برخان را قطع کرده باشد در سطح آنها دیده نمی شود و اثر ماندآبهای فصلی نیز در پای آنها وجود ندارد و حتی در بعضی قسمتها برخانها روی دره های فرسایشی قدیمی شکل گرفته اند و به عبارتی یک سطح چرخه ای بادی ( فرسایشی قدیمی - تراکمی جدید ) را ایجاد کرده اند. بنابر این فعالیت جدیدتری را از خود نشان می دهند و بر این اساس و با توجه به معیارهایی که در متن مقاله آمده است، در مقایسه با هرمهای ماسه ای، تپه های طولی و عرضی, برخانها از ناپایداری بیشتری برخوردارند
مرید یا منتقد؟ (احوال و اقوال مشایخ تصوف از نگاه عطار و گیسودراز)
نویسندگان عارف، هنگام سخن گفتن دربارکه احوال مشایخ یا نقل سخنان یا بیان حکایاتی دربارکه آنها معمولاً گزارشگری هستند که خود مریدانه به تحسین و تأیید و گاه حتی بزرگ نمایی این احوال و اقوال پرداخته اند. یکی از این نویسندگان، عطار نیشابوری است که در تذکرکه الاولیاء با رجوع به منابع پیش از خود، شرح احوال مشایخ صوفیه را گرد آورده است. دو سده بعد از عطار عارف دیگری مشهور به گیسو دراز در شرحی که بر الرسالکه قشیری نوشت، این شیوکه مرسوم را رعایت نکرد و در اثنای شرح خود، سخنان قشیری و دیگر عارفان را نقد کرد. نگاه وی به الرساله بیشتر نگاه یک منتقد است تا یک مرید یا شارح صرف. بدان دلیل که یکی از منابع اصلی عطار نیز کتاب الرساله بوده است. بر آن شدیم اقوال و حکایاتی که عطار از الرساله گرفته است را با شرح گیسودراز مقایسه کنیم تا تفاوت نگرش این دو عارف برجسته دربارکه مشایخ تصوف آشکار شود.
مقایسه اراده از منظر شوپنهاور و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، وجوه اختلاف و تشابه دیدگاه مولانا و شوپنهاور در خصوص اراده، به روش توصیفی تفسیری بررسی شده است. شوپنهاور ازجمله فلاسفه ای است که به صراحت اصالت را به اراده داده و آن را به عنوان نیروی اساسی بشر و بنیان کوشش ها و فعالیت های او، ازجمله اندیشیدن، پذیرفته است. وی در نظام فلسفی خود از عباراتی نظیر «جهان تمثّل اراده» و «اراده معطوف به قدرت» بهره برده است که شاخص نظام فلسفی اش تلقی می شود. مولوی نیز با بیان دلایل دینی، عقلی، حسی و وجدانی از اراده انسان دفاع و او را موجودی مختار معرفی کرده است. او حتی سعی کردن در زمینه شکر نعمت حق را اراده می داند. ازنظر او نیز عاشق با میل و اختیار، اراده خود را در اراده معشوق فانی می سازد. با بررسی دیدگاه این دو درباره اراده، نکات و وجوه مشترک و مختلفی استخراج شدنی است که زمینه آشنایی هرچه بیشتر با این موضوع و رفع ابهامات مربوط به آن را برای مخاطبان فراهم می سازد.
مقایسه تأویل عرفانی آیات در شرح التعرف ربع اول با کشف الاسرار نوبت الثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۴
۳۸۲-۳۶۱
حوزه های تخصصی:
شرح تعرف نوشته مستملی بخاری یکی از قدیمی ترین کتاب های تصوف در زبان فارسی است که اهالی این علم اهمیت ویژه ای برای آن قائل بوده اند. از آنجا که مؤلف این کتاب، مفسر قرآن است، تأویلات عرفانی ربع اول شرح التعرف که برای آیات بیان کرده، از خود او نیست؛ این امر از مقایسه اثرش با نوبت الثالث کشف الاسرار روشن می شود. همچنین از آنجا که مفاهیم هر دو تأویل یکسان و نزدیک به هم می باشد و یکی دیگر از شارحان کتاب التعرف کلابادی، خواجه عبدالله انصاری است، نتیجه تحقیق حاضر نشان می دهد که این دو شارح از یکدیگر تأثیر پذیرفته اند.
تحلیلی رده شناختی از ساخت مقایسه عالی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رده شناختی «ساخت مقایسه عالی» و تحلیل تفاوت های صوری و نقشی مؤلفه های این ساخت در زبان فارسی است. بدین منظور می کوشیم تا اولاً مهمترین راهبردهای ساختواژی-نحوی رمزگذاری مفهوم مقایسه عالی را بازشناسیم؛ سپس نمود صوری هر یک از مؤلفه های مذکور را مورد بررسی قرار دهیم؛ در نهایت بر مبنای دسته بندی رده شناسی (Stassen, 1985)و آراء (Nose, 2010) راهبرد غالب بیان مقایسه عالی را مشخص کرده و سپس میزان کفایت الگوی پیشنهادی نوسه (Nose, 2010) در تبیین تفاوت های صوری-نقشی موجود در ساخت های مقایسه عالی را مورد ارزیابی قرار دهیم. این پژوهش توصیفی-تحلیلی و از نوع پیکره-بنیاد است. داده ها شامل 164 جمله است که از فرهنگ فارسی عامیانه (نجفی، 1387)، استخراج شده اند. یافته ها نشان داد که زبان فارسی به دلیل برخورداری از «ساخت اضافه»، «ترتیب واژه آزاد» و همچنین یک ساخت اختصاصی دستوری شده، از راهبردهای متنوعی برای رمزگذاری مقایسه عالی استفاده می کند. همچنین، مشخص شد که نمود صوری مؤلفه های «درجه پارامتر»، «نشانگر استاندارد» و «استاندارد» در زبان فارسی اجباری نیست و ترتیب آنها در جمله انعطاف پذیر است؛ اما نمود صوری مؤلفه های «مقایسه شونده» و «پارامتر» فقط در یک مورد، اختیاری و در سایر ساخت ها اجباری است. علاوه براین، مشخص شد که اگرچه ساخت های مقایسه عالی در فارسی اکثراً از نوع «مکانی» هستند، اما این زبان علاوه بر ساخت های مطرح شده توسط اشتاسن و نوسه، از ساخت ها و راهبردهایی بهره می گیرد که از فهرست زبان های مورد مطالعه آنها مغفول مانده اند. در پایان، نتیجه گرفتیم که دسته بندی رده شناسی اشتاسن و الگوی پیشنهادی نوسه، کفایت لازم و کافی برای تبیین داده های فارسی را ندارند و نیازمند بازنگری هستند.
مقایسۀ زمینه های سلوک عرفانی از دیدگاه علی صفایی حائری و اکهارت تُله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
۲۱۶-۱۹۵
حوزه های تخصصی:
علی صفایی حائری، روحانی و متفکر معاصر شیعی، و اکهارت تُله (Eckhart Tolle)، از صاحب نظران مسیحی معنویت در عصر حاضر، در مقام دو اندیشمند پرآوازه درباره زمینه های سلوک عرفانی و چگونگی رفع موانع رشد انسان، آراء و دیدگاه هایی خاص ابراز کرده اند. مقایسه اندیشه این دو شخصیت درباره زمینه های سلوک عرفانی که به دو فرهنگ دینی، فضای فکری، اقلیم جغرافیایی و زبانی متفاوت تعلق دارند، موضوع اصلی این پژوهش است. با اتخاذ رویکردی مقایسه ای، پدیدارشناسانه و فارغ از جانبداری، و از طریق مراجعه به نوشته ها و اظهارات ایشان می توان به جست وجو، کشف و تبیین دیدگاه ها و مقایسه آن ها پرداخت و به نتایجی قابل اعتنا رسید. فرض بر این است که اگرچه این دو در طرح پیش فرض ها نقاط مشترک کمتری دارند، در تشخیص منبع اصلی اختلال در زندگی بشر دارای اتفاق نظرند و در ارائه راه حل هم به نتایجی مشابه رسیده اند. طبق نتایج به دست آمده، به نظر می رسد که علی صفایی حائری در تبیین اندیشه اش به دلیل بسندگی به گزاره های شیعی دچار کلی گویی شده و منظومه فکری او که شامل طرح جامعی از دین می شود، با مؤلفه هایی چون استناد، اصالت، هماهنگی و ارتباط، و ارائه الگویی منحصربه فرد در تاریخ ادیان با تناقض درونی همراه است، حال آنکه اکهارت تُله به راهکارهایی دقیق، بسیار ساده و مؤثر و فارغ از هر فرهنگ و اقلیم خاص دست یافته است.
بررسی و تحلیل خالکوبی در شهرستان ایوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۲
253 - 281
حوزه های تخصصی:
خالکوبی یکی از آیین های فرهنگی کهنی است که ریشه در مذهب و آیین قربانی دارد؛ اما رفته رفته از جنبه آیینی-جادویی آن کاسته شده و جنبه های زیبایی و بصری آن باقی مانده است. فروبردن سوزن در پوست و ریختن مقداری از خون و نقش اسماء و علائم مقدّس بر پوست، نوعی تحملِ رنج برای حصول مقصود است و گونه ای از قربانی های معنوی است. این پژوهش که از نوع مطالعات کیفی است، می کوشد با رویکرد پدیدارشناسی با مقایسه خالکوبی های سنّتی و امروزی، گوشه هایی از فرهنگ و باورهای مردم ایوان را که در نقوش خالکوبی انعکاس یافته است، بررسی کند. روش نمونه-گیری، گلوله برفی است که با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته، نقّوشِ کهن و نوین مربوط به خالکوبی را میان دویست-وبیست نفر از افرادِ کهنسال و جوانِ شهرستان ایوان و شش روستای آن، بررسی کرده است. نتایج پژوهش که طی پنج ماه انجام گرفت، نشان می دهد: در خالکوبی های سنّتی، اغلب جنبه درمانی، دفع چشم زخم، یادآوری خاطرات عاشقانه، یادبودِ مرگ عزیزان، شجاعت و اتحاد با توتم مورد توجه بود؛ امّا در خالکوبی های امروزی(تاتو) جنبه های اعتراضی، هنری و جلب توجه دیگران اهمیّت دارد. در خالکوبی های سنّتی، تصاویر حیواناتی چون گَوَزن، شیر، مار، عقاب؛ اسامی ائمه، معشوق و مادر اهمیّت داشت؛ ولی در خالکوبی های امروزی، تصاویر عقاب، خفاش، خرس، قهرمانان ورزش های رزمی، گل(چندبُعدی) و نوشته هایی با مضامین سرخوردگی رایج است. دیگر اینکه رویکردِ قابل توجهی که در خالکوبی های امروزی دیده می شود، توجه به علایم مربوط به مسیحیّت و شیطان پرستی است که اغلب به صورت نقش های صلیب، گل و داس یا شَبَهی است که داسی بلند در دست دارد.
بررسی تطبیقی تفاوت متن گزارش قرآن و تورات در داستان پیامبران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۱ آذر ۱۴۰۱ شماره ۳۰۰
9-20
ازجمله مسائل میان ادیان ابراهیمی، بررسی محتوای کتاب مقدس آنهاست. میان تورات، کتاب مقدس یهودیان و قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان شباهت های فراوان و در کنار آن پاره ای تفاوت ها در بخش های مختلف کلامی و تاریخی مشاهده می شود. از موضوعات مشترک در تورات و قرآن، سرگذشت انبیای الهی است که هر دو کتاب به آن پرداخته اند. ایﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ با روش توصیفی مقایسه ای، تفاوت داستان پیامبران و ﻣﺼﺎدیﻘﺶ را در تورات و ﻗﺮآن ﻣﻮرد جست وجو ﻗﺮار داده و افزون بر گردآوری موارد، به مقایسه تحلیلی آنها پرداخته است. پیامبرانی که گزارش آنان از هر دو کتاب مقدس استخراج شده، از حضرت آدم شروع و به حضرت موسی ختم شده است. تأکید نوشتار، بر قرآن و تورات بوده و دستیابی به این تفاوت ها، حاصل بررسی مستقیم نصوص اسفار پنج گانه (تورات) و قرآن کریم است. مهم ترین یافته این پژوهش، گردآوری و شمارش تفاوت هاست؛ که در 23 مورد خلاصه می شود؛ به گونه ای که بالنسبه به موارد مشابه قرآن و تورات در داستان انبیاء، اندک است.
مقایسه خویشکاری های کاوه آهنگر با گبریاس (اوگبارو)(مقاله علمی وزارت علوم)
اسطوره کاوه آهنگر در شاهنامه دارای نشانه ها، اعمال و کنش هایی مخصوص به خود است که خویشکاری های اسطوره ای این شخصیت را شامل می شوند. این خویشکاری ها با توجه به شباهت کلی داستان ضحاک و فریدون - که کاوه آهنگر نیز در آن حضور موثر دارد – با روایت تاریخی جریان فتح بابل به قلم هرودوت، گزنفون و کستیاس، در تاریخ هخامنشیان، یاد آور نشانه ها، اعمال و کنش های گبریاس/ اوگبارو، هم پیمان کوروش هخامنشی است. هدف از این مقاله بررسی و مقایسه مهم ترین خویشکاری های کاوه آهنگر در روایت شاهنامه از زمان پیدایی او در داستان ضحاک و فریدون با گبریاس/ اوگبارو، هم پیمان کوروش هخامنشی در جریان فتح بابل با توجه به اسناد و گزارش های موجود تاریخی است. پژوهش حاضر از نوع تحلیلی _تطبیقی بر پایه داده های کتابخانه ای است که در پی اثبات وجود همانندی در خویشکاری های شخصیتی در اسطوره با مصداقی در تاریخ است و نتیجه این تطبیق باز تعریف شخصیت کاوه آهنگر و برخی از خویشکاری های او در شاهنامه خواهد بود. مثلا آهنگری او می تواند در صورت توجه به منابع تاریخی و دینی بجای پیشه به عنوان لقب نیز بررسی گردد. همچنین این قیاس کمک خواهد کرد عوامانه و الحاقی پنداشتن کاوه آهنگر از سوی برخی اسطوره پژوهان چون آرتور کریستین سن، مهرداد بهار، ذبیح الله صفا و دیگران مورد تردید قرار گیرد.
بررسی تطبیقی عصبیت ابن خلدون و سرمایه اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرمایه اجتماعی از مفاهیم نو، مهم و قابل توجه در عرصه علوم اجتماعی است و در چند دهه اخیر تا آن جا اهمیت یافته که به آن ثروت نامرئی هم اطلاق می شود، در این مقاله در صدد بررسی مقایسه ای این مفهوم با مفهوم عصبیت است که توسط ابن خلدون مطرح شدهاست. ابنخلدون برای تحلیل بنای نظام سیاسی، بی نظمی سیاسی و اجتماعی عصر خود از این کلید واژه استفاده کرده و آن را یک عامل وحدتبخش و متحدکننده می داند. در واقع هدف اصلی این است که در نهایت به پاسخ این سؤال برسیم که آیا می توان عصبیت ابنخلدون را با توجه به نظریات سرمایه اجتماعی روزآمد کرد؟ چارچوب نظری مقاله حاضر مبتنی بر نظریه گیدنز و مکمل آن آراء پاتنام است. مجموعه بحث های ارایه شده بدین نتیجه رهنمون گردیده که علاوه بر این که دو مفهوم دارای اشتراکاتی هستند، از برخی جهات با هم تفاوت هایی دارند که آن ها را از هم جدا می کند. از این تفاوت ها می توان چنین استنباط کرد که کاملا نمی توان عصبیت را روزآمد کرد. در واقع آن بخشی از عصبیت که پیوندی تنگانگ با اجتماع قبیله ای دارد را نمی توان روزآمد کرد. ولی مصداق هایی از عصبیت که از مختصات اجتماع قبیله ای نیست را می توان روزآمد کرد مانند دین که در اغلب جوامع بشری، به ویژه جامعه ما هم چنان عامل عمده همبستگی است، هم پیمانی نیز که امروزه در قالب منظقه ای و جهانی شکل می گیرد، از جمله مواردی هستند که به امکان روزآمد ساختن نظریه عصبیت ابن خلدون با جامعه جدید کمک می کنند.
تجلی ذاتی خدا در کائنات به روایت عهد عتیق و قرآن با تکیه بر تفاسیر عرفانی قرن سیزدهم میلادی و قرن هفتم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
147 - 164
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های شناخت خداوند، از طریق درک تجلی ذاتی خدا در کائنات است که به کمک اسماء و صفات و افعال حاصل می شود. یهودیان به رغم پایبندی به توحید در متون دینی و معتبرشان، بعضاً تمثل و تجسد را به ذات الهی نسبت داده اند درحالی که قرآن کریم باوجود پذیرش تمثل برای برخی موجودات، تمثل و تجسد را برای ذات خداوند نفی می کند و قائل به تجلی ذاتی در تمام خلقت است. خدا در عهد عتیق با اسامی متعددی معرفی شده و در مواردی صفات انسانی دارد و بر یهودیان به طرقی ملموس، متجلی می شود. حضور خداوند در سراسر عهد عتیق با عنوان «شخینه» به مثابه مخلوقی جدای از خداوند به بندگان اعلام شده و حضور خداوند در بین مردم به حضور شخینه مشروط است درحالی که قرآن، حضور الهی را دائمی می د اند. تجلی ذاتی خدا در قرآن به گونه ای است که شائبه تشبیه در آن نباشد درحالی که در تورات دست کم در مواردی به حضور مستقیم و تصورات انسانی از خداوند اشاره شده است و همین استفاده از الفاظ انسانی و نسبت دادن رفتار های انسانی به خداوند در عهد عتیق، شناخت خدا را از مدار تنزیه وارد مدار تشبیه نسبتاً شدیدی می کند؛ هرچند که می توان وجود چنین عباراتی را صرفاً برای نزدیک تر ساختن مفهوم ذات الهی به ذهن بشر دانست و آن ها را به منظور درک عامه به گونه ای تأویل نمود که با تنزیه خداوند منافات نداشته باشد ولی هیچ کتابی مانند قرآن، به تنزیه خداوند از هرگونه باور شرک آلود نپرداخته است. بر اساس آموزه های قرآن، خداوند در همه مخلوقات تجلی کرده است و ذات الهی قابل رؤیت نیست و نخواهدبود.
مقایسه و بررسی تطبیقی موسیقی کناری غزلیات سلمان ساوجی و خواجوی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
215 - 225
حوزه های تخصصی:
خواجوی کرمانی و سلمان ساوجی از شاعران نامدار و صاحب سبک قرن هشتم توانسته اند به کمک موسیقی شعر، توازن و تناسب کلمات را در محور هم نشینی زبان، به بهترین شکل به نمایش بگذارند. این مقاله در بررسی و مقایسه موسیقی کناری غزلیات سلمان و خواجو بر آن است که اثبات کند قافیه های دو همسان کم آهنگ ترین کلمات قافیه اند. این نوع قافیه در شعر خواجو بیش از سلمان است. وجود قافیه های سه همسان و بیش تر در شعر سلمان بیانگر این است که وی بیش از خواجو به موسیقی کناری حاصل از قافیه اهمیت داده است. خواجو تمایل چندانی به استفاده از ردیف های تصنّعی نشان نداده، حال آنکه ردیف های سلمان اغلب ساده و پیشوندی است. ردیف در غزلیات هر دو شاعر متنوع است. بکارگیری فعل مضارع بیش از ماضی، بیانگر خلاقیت و تحرّک تصاویر شعری آنان است.
مقایسه رساله لانگینوس با کتاب «چهار مقاله» نظامی عروضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
97 - 114
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی شباهت های کتاب «چهار مقاله» نظامی عروضی و «رساله» لانگینوس می پردازد. لانگینوس یکی از بزرگ ترین منتقدان است که تالی ارسطو دانسته می شود. او در نظریه ادبی و انتقادی خود با طرح مقوله "نمطعالی"به طرح ویژگی های یک اثر ادبی برجسته می پردازد و در واقع خصیصه شاهکار ادبی را نشان می دهد. لانگینوس بر این باور است که اثر ادبی با داشتن ویژگی هایی می تواند به عنوان نمونه و نمط عالی مطرح شود و این نمط عالی هم منحصر به یک ژانر ادبی نمی شود. نظامی عروضی سمرقندی صاحب «چهار مقاله» هم در مقالت دبیری و هم در مقالت شاعری، معتقد است که شرایطی خاص می تواند به اثری ادبی تعالی بخشد. نوشتار حاضر تبیین آراء لانگینوس و انطباق آن با دیدگاه نظامی عروضی است. در این میان البته باید توجه داشت که دیدگاه های هنری و انتقادی شاعران و ادیبان ایرانی تابع اصول و مبانی بلاغی خاصی است که ممکن است با مبانی فکری و بلاغی ادیبان غربی تفاوت هایی نیز داشته باشد اما این پژوهش صرفاً به دنبال دریافت شباهت هایی است که در این دو اثر دیده می شود. شاید تحلیل این مشابهت ها بتواند بیانگر سرچشمه های مشترک در دو اثر و بیان کننده نشانه هایی از حضور و تاثیر آراء ارسطو در هر دو کتاب باشد.
طرح واره های ساخت مقایسه عالی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
مقاله حاضر به بررسی طرحواره های ساخت مقایسه عالی و رمزگذاری ساختواژی-نحوی این مفهوم دستوری در زبان فارسی می پردازد. بدین منظور رویکرد شناختی هاینه (1997) به عنوان چهارچوب نظری پژوهش با داده های فارسی محک خورده و مورد ارزیابی قرار می گیرد. فرضیه تحقیق این است که الگوی نظری پیشنهادی هاینه نمی تواند «ساخت مقایسه عالی» و طرحواره های این مفهوم دستوری را در این زبان به خوبی تبیین کند. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و داده ها از فرهنگ فارسی عامیانه نجفی (1387) استخراج شده اند. یافته ها نشان داد که زبان فارسی برای بیان مقایسه عالی، علاوه بر هشت طرحواره مطرح شده توسط هاینه (طرحواره های کنش، مکان، منبع، هدف، قطبیت، توالی، شباهت و مبتدایی ) از پنج طرحواره اصلی شامل: 1-طرحواره اتصالی، 2-طرحواره مالکیت، 3-طرحواره برابری، 4-طرحواره نام اندامی، 5- طرحواره اصطلاحی و همچنین از سه زیرطرحواره فرعی و نیز طرحواره های آمیخته (ترکیبی از دو یا چند طرحواره) بهره می گیرد. همچنین، به نظر می رسد برخی از این طرحواره (زیرطرحواره)ها مختص زبان فارسی هستند که در فهرست زبان ها و طرحواره های مورد مطالعه هاینه مورد توجه قرار نگرفته اند. علاوه براین، نمود صوریِ مؤلفه های نشانگرِ درجه، نشانگر استاندارد و حتی استاندارد در این زبان اجباری نیست و در اینگونه موارد، مفهومِ مقایسه عالی توسط عنصر/عناصری رمزگذاری می شود که این مولفه ها را با یکدیگر ادغام می کند. در پایان، فرضیه تحقیق تایید شد و مشخص شد که رویکرد هاینه اگرچه بسیاری از ساخت های مقایسه عالی را در زبان های مختلف تبیین می کند، اما در مواجهه با داده های فارسی کفایت لازم و کافی را ندارد و نیازمند بازنگری و ارائه تقسیم بندی جدیدی است.
مقایسه فرهنگ سنتی و فرهنگ مدرن در بوشهر با ارائه راهکارهای مدیریتی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال ۸ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲۶
39 - 62
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف پژوهش: هدف از این پژوهش با توجه به موقعیت فرهنگی استان بوشهر که یکی از مهمترین استانهای دارای فرهنگ غنی و اصیل می باشد و درگذشته به دلیل مروادات فرهنگی و تجاری با کشورهای بسیاری در ارتباط بوده است، برآیند فرهنگ این کشورها چه تاثیری بر فرهنگ بومی و تعاملات اجتماعی آن شهر باقی گذاشته است؟ مهمترین عوامل اختلاف موجود بین عناصر فرهنگی سنتی و مدرن چیست و چه شباهتهایی بین این عناصر موجوداست؟
روش پژوهش: با استفاده از روش تطبیقی و تحلیل داده های ثانویه سوالات فوق مورد آزمون قرار گرفته اند. این پژوهش به دو روش کتابخانه ای و میدانی انجام شده است روش کتابخانه ای شامل گردآوری اطلاعات و مطالعه تحقیقاتی که قبلا"صورت گرفته است می باشد. روش میدانی نیز شامل انجام مصاحبه و گردآوری داده ها از فرهنگ و باورهای افراد بومی و غیر بومی در بوشهر می باشد که فرهنگ سنتی حدود40% از فرهنگ و باور مردم استان و سهم کمی از فرهنگ قبل را به خود اختصاص داده است و فرهنگ مدرن حدود60% فرهنگ و باور مردم استان در سطح معنا داری تحت تاثیر نسل حاضر و جوانان قرار گرفته است و نسبت به گذشته افزایش یافته همچنین با ارائه راهکارهای مدیریتی می توان مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد.
یافته ها: جامعه آماری ما در این پژوهش مجموعه ای از فرهنگ و باورهای افراد بومی و غیر بومی در بوشهر، اشیاء فرهنگی، سازمانهای فرهنگی یا چیزهایی گفته می شود که حداقل در یک ویژگی فرهنگی مشترک باشند و پژوهشگر علاقمند است، یافته های پژوهش را به آنها تعمیم دهد.
نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش حاضر، واژگان و آئین های بسیاری از کشورهای آفریقا و زنگبار، هند و انگلستان که وارد فرهنگ بوشهر شده است هنوز به قوت خود باقی است و سنت های بسیاری در طول زمان به دست فراموشی سپرده یا بسیار کمرنگ شده است نهادهایی چون پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، سایر نهادهای ذی ربط و پژوهشگران باید با بررسی و شناسایی این عناصر، آنها را ثبت میراث معنوی، احیاء و ابقاء نمایند.
بررسی و مقایسه نظرگاه خاص مولانا و شمس تبریزی درباره انبیاء الهی و بزرگان دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اشاره به قصه انبیا، یکی از موضوعاتی است که در اکثر متون ادب فارسی؛ به ویژه در ادبیات عرفانی به آن اشاره شده است. مولانا و شمس تبریزی دو عارف بزرگ ادب فارسی اند که بر روی اندیشه و افکار یکدیگر، تأثیرگذار بودند و با ترویج افکار و اندیشه های خود، سبب رونق و غنای ادب عرفانی شدند. پژوهشگران، پژوهش های متعددی در زمینه تشابهات و نکات اشتراک این دو عارف پرداخته اند، اما در خصوص جایگاه و مقام انبیاء در اندیشه این دو، پژوهشی مستقل صورت نگرفته است. در این جستار نگارندگان، تلاش نموده اند به شیوه توصیفی- تحلیلی و با روش کتابخانه ای، به بیان تضادها و تفاوت های نظرگاه خاص مولانا و شمس تبریزی درباره انبیاء و بزرگان دین بپردازند. با بررسی آثار مولانا و شمس می توان نتیجه گرفت که مولانا در سراسر مثنوی و همچنین در فیه مافیه به زندگی و داستان پیامبران پرداخته است تا از طریق داستان، علاوه بر جذب مخاطب و ایجاد رضایت و خرسندی به اندرز و نصیحت او بپردازد و دشواری های راه سلوک را برای کسانی که بی واسطه توان درک و فهم این مراحل و مراتب را ندارند در قالب داستان، آسان و قابل فهم گرداند. شمس تبریزی بر اساس آرا و اندیشه های خاص خود به داستان پیامبران در گفتارش پرداخته است؛ اما چون هدف او آموزش و نصیحت نمی باشد، مانند مولانا به داستان پردازی و گاهی اوقات به نتیجه گیری هم چندان توجهی ندارد و در داستان پیامبران، بسیاری از اوقات به یک یا حداکثر دو رویداد در زندگی پیامبری توجه کرده است.