مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
مقایسه
منبع:
زبان پژوهی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۷
65 - 97
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی مقایسه ای «ساخت مقایسه مبالغه آمیز» از دیدگاه زبان شناسی شناختی در فارسی و انگلیسی است. به این منظور، اولاً مهمترین طرحواره ها و راهبردهای ساخت واژی-نحوی رمزگذاری مفهوم مقایسه مبالغه آمیز را باز می شناسیم؛ دوماً نمود صوری هر یک از مؤلفه های مورد اشاره بررسی می شود؛ و سوماً بر مبنای رویکرد شناختی هاینه (Heine, 1997) و دسته بندی استاسن (Stassen, 1985) راهبرد غالب بیان مقایسه عالی در این دو زبان مشخص می گردد. این پژوهش توصیفی-تحلیلی و از نوع پیکره-بنیاد است. داده ها شامل 316 جمله (فارسی=164 و انگلیسی=152) است که از فرهنگ فارسی عامیانه نجفی (Najafi, 2008)، فرهنگ پیشرفته انگلیسی آکسفورد (Hornby, 2001) و پیکره انگلیسی آمریکایی معاصر استخراج شدند. یافته ها نشان داد که داده های انگلیسی با دسته بندی استاسن و الگوی پیشنهادی هاینه (Heine, 1997) کاملاً همخوانی دارد؛ ولی زبان فارسی از راهبردهای گوناگونی برای رمزگذاری مفهوم «مقایسه» بهره می گیرد که برخی از آن ها در زبان انگلیسی به کار گرفته نمی شوند. به بیان دقیق تر، نمود صوری مؤلفه های «درجه پارامتر»، «نشانگر استاندارد» و «استاندارد» در زبان فارسی اجباری نیست؛ درحالی که نمود صوری «مقایسه شونده» و «پارامتر» در زبان انگلیسی اجباری است و اگرچه گرایش غالب ساخت مقایسه مبالغه آمیز در فارسی اغلب از نوع «مکانی» است، ولی این زبان افزون بر راهبردهای مطرح شده توسط استاسن و هشت طرحواره پیشنهادی هاینه، از طرحواره هایی بهره می گیرد که در فهرست زبان های مطالعه شده جهان هیچ اشاره ای به این موارد نشده است. به این ترتیب ، مشخص شد که رویکرد شناختی هاینه و الگوی استاسن (Stassen, 1985) در رویارویی با داده های زبان فارسی کفایت تبیینی لازم را نداشته و نیازمند بازنگری هستند؛ در حالی که داده های انگلیسی را به خوبی تبیین می کنند.
سفال ساسانی غرب چهارمحال و بختیاری، بر اساس نمونه های به دست آمده از بررسی باستان شناختی شهرستان فارسان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲۲
79 - 102
حوزه های تخصصی:
سفال فراوان ترین ماده فرهنگی و یکی از مهمترین داده های در دسترس باستان شناسان برای تعیین گاهنگاری، وضعیت پیچیدگی های اجتماعی، تولید و تکنولوژی گروه های انسانی گوناگون، تحولات هنری و بررسی برهم کنش های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. از این رو، سفال شناسی و ارائه طبقه بندی های هر چه دقیق تر در این مورد در مناطق گوناگون جغرافیایی گامی آغازین در بازسازی باستان شناختی جوامع دوران گذشته تلقی می شود که باستان شناسی دوره ساسانی در این ارتباط دچار کمبودهایی است. بنابراین، با در دست داشتن حجم قابل توجهی از اطلاعات بدست آمده در این باره از بررسی باستان شناختی شهرستان فارسان پژوهش حاضر با هدف توصیف، طبقه بندی و مقایسه سفال ساسانی این منطقه صورت گرفت. بر این اساس مشاهده شد که سفال ساسانی فارسان دارای شباهتهای روشنی با نمونه های هم دوره بدست آمده از حوزه های فرهنگی همجوار خوزستان و فارس است که این نکته با توجه به خصوصیت نظام سیاسی دودمانی ساسانی، ویژگی های جغرافیایی منطقه و شیوه معیشت غالباً بر پایه کوچ نشینی مردمان آن قابل تبیین است. با انجام این پژوهش، درکی روشن تر از روابط مردمان دوره ساسانی این منطقه با مناطق همجوار با توجه به ویژگی های زیست محیطی و موقعیت جغرافیایی سوق الجیشی منطقه فارسان بر سر راه های ارتباطی بین جنوب غرب مرکز فلات و غرب ایران بدست آمد.
تطبیق الگوی سنت گرایی معماری با زبان الگوی کریستوفر الکساندر (رهیافتی بر تدوین فرآیند محور، نظام الگوی سنتی معماری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نیمه دوم قرن بیستم میلادی، از جمله جریان های مهمی که نقدی ماهوی را نسبت به بنیادهای نظری مدرن وارد نمود، مکتب سنت گرایان معنوی بود. نوشته های ایشان در حوزه هنر، علی رغم اینکه در تبیین جایگاه هنرمند و ریشه های باطنی و مبانی حاکم بر آثار معماری سنتی، از نخستین و پراهمّیّت ترین گام های محقّقان غیرغربی تا به امروز محسوب می شد؛ امّا به سبب فیلسوف بودن و جامعیّت رویکرد غالب این متفکّران، شاهد نگاه کلّی به ماهیت الگوهای هنر و معماری سنتی بودیم که کم تر در حوزه روش شناسی، به چگونگی تحقّق مبادی سنت در چهارچوب یک اثر در زمینه خاص زمانی و مکانی خود پرداخته است. وجود این ابهام؛ بیش ازپیش، به فضای آشفته حاکم بر مطالعات نظری معاصر تاریخ معماری از منظر سنتی و چهارچوب انتظام بخش حاکم بر آن دامن زدن است. از دیگر سو و در همین زمان، شاهد ظهور محقّقانی متخصّص چون کریستوفرالکساندر بوده که در نقد رویکرد مدرن، به تبیین روشمندتر، عینی تر و فرایند نگرتر از الگوها در زمینه طرّاحی معماری دارای کیفیت همّت گماردند. پژوهش پیشِ رو در تلاش است با بهره گیری از روش تحقیق مطالعات تطبیقی و شیوه الگوی جرج بِرِدی، به مقایسه دو نظام الگویی مذکور و بیان نقاط اشتراک و افتراق این دو دیدگاه در سه محور کلی ماهیت، ساختار و سازوکار بپردازد. سپس با در نظر گرفتن ویژگی های ممتاز و مرتبط هرکدام با مسئله تحقیق و تنظیم چهارچوب سه گانه تحلیلی (سلسله افعال ساختارمندی، اعمال و ترجمان)، در تلاش است تا تطبیق بیان خوانا و فرآیندگونه الکساندر با ساختار معنایی حاکم بر الگوی معماری سنتی، امکان توانمندسازی و وضوح بیش تر نظام الگویی سنت گرایان معنوی در قالب شبکه نظام الگوهای سه گانه انسانی (فضایل ذاتی معمار)، فعلی (کیفیات فعلی) و کالبدی (خصلت های روحانی، رمزگرایانه و زیباشناسانه) میسر سازد.
«معماری داخلی» یا «طراحی داخلی»؛ تفاوتی اسمی یا ماهوی؟
منبع:
اندیشنامه معماری داخلی سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
11 - 26
حوزه های تخصصی:
«معماری داخلی» و «طراحی داخلی» دو عنوانی هستند که به دانش یا حرفه ای اطلاق می شوند که با سامان بخشی فضاهای داخلی سروکار دارد. قدمت به کارگیری نام «طراحی داخلی» حدود یک سده است، اما از ظهور رسمی نام «معماری داخلی» تنها چند دهه می گذارد؛ امروز هر دوی این عناوین چه در حوزهٔ دانش و چه در حرفه به کارگرفته می شوند. با وجود تفاوت هایی که برخی از صاحب نظران میان طراحی داخلی و معماری داخلی قائل هستند، صاحب نظرانی هستند که این تفاوت را مکفی نمی پندارند و این دو عنوان را یکسان می دانند. گروه دیگری نیز اساساً با به کارگیری عنوان معماری داخلی مخالف هستند و به کارگیری آن را مسبب آسیب به عرصهٔ امر طراحی فضاهای داخلی می دانند. هدف این مقاله، پرداختن به نسبت میان طراحی داخلی و معماری داخلی است. برای نیل به این هدف به مقایسهٔ تعاریف موجود صاحب نظران پرداخته شده است. سپس با تحلیل شباهت ها و تفاوت های میان طراحی داخلی و معماری داخلی تفاوت اسمی یا ماهوی بین این دو نام بررسی شده است. نوع این پژوهش، کیفی و روش آن تحلیلی-تفسیری است. از این پژوهش این نتیجه حاصل شده است که با وجود تفاوت هایی که برخی از صاحب نظران میان طراحی داخلی و معماری داخلی قائل هستند، این دو عنوان بر یک تخصص و حرفه دلالت دارند و به کارگیری آنها در نظام حرفه ای و دانشگاهی در بیشتر موارد به صورت قراردادی بوده است. با توجه به شرایط فوق، تشکیل شورای هم اندیشی و اتخاذ تصمیمی جامع و بین المللی در تبیین تعاریف و کارکردهای این دو عنوان که ملاک عمل تمام سازمان های حرفه ای و مراکز آموزشی قرار گیرد، اقدامی ضروری است؛ امری که می تواند به رفع سردرگمی موجود و اعتلای جایگاه این حوزه کمک نماید.
معرفی یوسف و زلیخای صاحب اصفهانی و مقایسه محتوایی روایت آن با روایت یوسف و زلیخای طغان شاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان یوسف و زلیخا از داستان های عبری است که روایت آن در سوره ای با نام یوسف در قرآن کریم آمده است. این داستان بعد از ورود اسلام به ایران مدّنظر بسیاری از ادیبان قرار گرفت و در روایت ها و اوزان مختلفی به نظم درآمد. از مهم ترین یوسف و زلیخاهایی که اکنون در دسترس دانش دوستان است، می توان به یوسف و زلیخای طغان شاهی و یوسف و زلیخای جامی اشاره کرد که دو روایت متفاوت را بازگو می کنند. محمدکاظم صاحب اصفهانی ملقب به مسیح البیان از شاعران عهد عالم گیر، از ایران به هند سفر می کند و ضمن اشتغال به داروغگی دارالشفای پادشاهی، با طبع موزون خود، آثاری را به یادگار می نهد. ازجمله مثنوی های او صباحت یوسفی است که شاعر آن را در بحر خفیف به رشته نظم کشیده است. نگارندگان در این پژوهش ضمن معرفی کامل اثر، روایت آن را با روایت یوسف و زلیخای منسوب به فردوسی مقایسه نموده اند. نتیجه به دست آمده این است که ازنظر نوع روایت، زبان، وزن و مضمون سازی های ادبی، تفاوت آشکاری بین این دو اثر وجود دارد. نوع پژوهش بنیادی است که با روش تحلیل محتوای کیفی، متن یادشده بررسی شده است.
معراج نبی(ص) در هشت مثنویِ قاسمی و رساله المعراج قشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قاسمی گنابادی (د.982ق.) که عمده شهرتش به واسطه حماسه های ملی-تاریخی اوست، در آغاز مثنوی هایش، معراج نامه ای سروده است. معراج نامه های او همراه با تصاویر شعری زیبا در معراج حضرت محمد(ص) است؛ به گونه ای که هنری ترین اشعار وی معراج نامه هاست. در این جستار مراحل و قسمت های معراج رسول الله (ص) بر اساس سروده های قاسمی تنظیم گردید و با آنچه در کتاب المعراج قشیری (د.465- 376ت.) آمده بود، از نظر مضمون مقایسه شد. این دو نمایندگان زبان و فارسی و عربی هستند که برای تطبیق انتخاب شدند. همچنین به این پرسش ها پاسخ گفته شد که: قاسمی به چه مراحلی از معراج پیامبر(ص) توجّه داشته است؟ چه اشتراکات و افتراقاتی بین معراج نامه های قاسمی و قشیری وجود دارد؟ جمع آوری داده های تحقیق به روش اسنادی- کتابخانه ای و شیوه تدوین محتوا توصیفی- تحلیلی است و هدف معرفی معراج نامه های قاسمی. درنهایت این نتیجه حاصل شد که گرچه قاسمی و قشیری در اغلب وقایع معراج اتفاق نظر دارند، امّا قاسمی واقعه معراج را با تصویرپردازی های بیشتری بیان نموده است. هر دو به معراج جسمانی معتقدند. قاسمی بر آن است پیامبر(ص) در عرش با چشم سِر یا دل خداوند را مشاهده کرد و قشیری این دیدار را با چشم سَر می داند. در شعر قاسمی از تاریخ وقوع معراج و شکافتنِ سینه و شستشوی قلب مبارک حضرت سخنی به میان نیامده، درحالی که قشیری به ذکر این دو نکته پرداخته است. در این پژوهش دیگر تفاوت های روایت قاسمی و قشیری در معراج پیامبر(ص) نیز بررسی شده است.
مقایسه رابطه هدفمندی اسلامی و ویژگی های شخصیتی با رضایت از زندگی در طلاب و دانشجویان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
رضایت از زندگی ازجمله سازه های مهم روان شناسی است و متغیرهایی همچون هدفمندی و ویژگی های شخصیتی بر این سازه اثرگذارند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه رابطه هدفمندی اسلامی و ویژگی های شخصیتی با رضایت از زندگی در دو گروه طلاب و دانشجویان است. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش، حوزه های علمیه قم و دانشگاه های تهران در سال 139۶ - 1397 بود که تعداد ۲۵۴ طلبه و دانشجو به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های هدفمندی با رویکرد اسلامی، پنج عامل بزرگ شخصیت و رضایت از زندگی بود. داده ها بر اساس ضریب همبستگی پیرسون تجزیه وتحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد رابطه بین هدفمندی اسلامی و ویژگی های شخصیت با رضایت از زندگی در دو گروه طلاب و دانشجویان، برابر است و به عبارت دیگر جهت و شدت همبستگی در دو گروه یادشده، تفاوت معناداری ندارد.
میزان و مقایسه هویت قومی و هویت ملی در اقوام ترکمن و سیستانی استان گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و اهداف: اکثر ملت ها و کشورهای جهان از ترکیب جمعیتی یکسانی برخوردار نیستند و دارای تنوع و تکثر قومی می باشند. هویت قومی از هویت های میانی در عصر جدید به شمار می آید که فراتر از هویت فردی و فروتر از هویت ملی قرار دارد. از همین رو، این هویت دارای عناصر مشترکی از قبیل؛ فرهنگ، تاریخ، مکان، زبان، نژاد، مذهب و ... با هویت ملی می باشد. مسأله قومیت یکی از مسائل بغرنج در کشورهای گوناگون می باشد و کشورهایی که تنوعات اجتماعی و قومی دارند چالش های متعددی را تجربه می کنند. کشور ایران نیز جامعه کثیرالقومی است که گروه های فرهنگی، زبانی و مذهبی گوناگون را در خود جای داده. آنچه در این گونه جوامع اهمیت فوق العاده دارد، ایجاد و تقویت همبستگی ملی و در عین حال حفظ تنوع و گوناگونی است که در عرصه های مختلف در اقوام دیده می شود. روش: جهت بررسی دو امر یاد شده پژوهش حاضر در چارچوب روش کمی و با تحلیل پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری 299 نفر از مردمان ترکمن و 127 نفر از مردمان سیستانی در شهرهای مختلف استان گلستان می باشد. هر دو قوم از 9 طایفه می باشند که به توازن جمعیتی، پرسشنامه ها پر شد. داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی تحلیل گردید که در سطح توصیفی؛ توزیع فراوانی و میانگین و در سطح استنباطی؛ از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون تی استفاده شد. همچنین از نظریات؛ نوسازی، محرومیت نسبی، مقوله بندی هویتی، به مثابه چارچوب نظری بهره گرفته شد.یافته ها: داده ها نشان می دهد در ابعاد هویت قومی و هویت ملی تشابه و تفاوت هایی بین ترکمن ها و سیستانی های استان گلستان دیده می شود. به عبارتی گرایش های قومی در بین این دو قوم گرچه چندان قوی نبوده ولی بیشتر از متوسط می باشد. اما در یک مقایسه، آمارها گویای آن است که میزان گرایش به هویت ملی و هویت قومی در بین ترکمن های استان گلستان بیشتر از متوسط بوده است. از طرفی در یک مقایسه، بین گرایش به هویت قومی و هویت ملی تفاوت معنی داری وجود دارد و میانگین گرایش به هویت قومی بین این قوم بیش تر از گرایش به هویت ملی است. در خصوص سیستانی ها نیز این آمارها نشان می دهد میزان گرایش به هویت ملی و هویت قومی در بین سیستانی های استان گلستان بیشتر از متوسط بوده است. ضمن آنکه در یک مقایسه، بین گرایش به هویت قومی و هویت ملی تفاوت معنی داری وجود دارد و میانگین گرایش به هویت ملی بین این اقوام بیش تر از گرایش به هویت قومی است. در کل نتایج نشان از ضعف نسبی شناخت ابعاد تاریخ بین این مردمان می باشد که این مسأله خلاء آموزشی در حوزه های مربوطه را برای این اقوام عیان می سازد. ضمن آنکه محدودیت های ساختاری در معرفی و بازخوانی هویتی و سلطه فرهنگ کلان، اقوام(خصوصا اقوام کم جمعیت) را در یک بی میلی و بی توجهی به حفظ و معرفی تاریخ قومی خود که به نوعی ناشی از انزوای قومی می باشد کشانده است.نتیجه گیری: در پرتو عناصر شناختی، احساسی و ارزشی و در راستای حفظ تنوعات قومی می بایست بازخوانی قومیتی برای این اقوام صورت گیرد. از طرفی محرومیت ها و شکاف های اجتماعی در پرتو نگرش های قومی می تواند ستیزه ها و تنش های قومی را برانگیزد که این مهم نیز با بسترمندی عادلانه حقوق اجتماعی، نه تنها سدی بر احساس تبعیض و نارضایتی و تنش های قومی منبعث از آن می تواند باشد، بلکه همسویی و همنوایی قومی را در جامعه کلان ایران تقویت خواهد کرد.