مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
قیاس
حوزه های تخصصی:
تعریف و طبقه بندی انواع مغالطه نزد فیلسوفان و منطق دانان متفاوت است. در این مقاله پس از گزارش مختصری در این زمینه، تعریف و طبقه بندی جدیدی برای انواع مغالطه ارائه گردیده و بر آن اساس جایگاه استدلال عرفی یا قیاس ضمیر برجسته شده است. قیاس ضمیر استدلالی است که از یک مقدمه به عنوان دلیل، نتیجه ای اخذ می شود. همان طور که منطقدانان گفته اند، در قیاس ضمیر کبرا حذف شده که در بسیاری از حالات این امر برای پنهان کردن خطای کبرا صورت می گیرد. از آنجا که نکته ی مذکور در مغالطات فراوانی مصداق می یابد، براین مبنا کلید طلایی تشخیص مغالطات طراحی شده که عبارت است از بازسازی استدلال اولیه و اضافه کردن کبرا در قالب یک گزاره ی شرطی و تعمیم آن گزاره ی شرطی و تردید در صدق آن. در ادامه برای نشان دادن میزان موفقیت این کلید طلایی، بیست مثال از کتب آموزش مغالطه انتخاب و به عنوان نمونه بررسی شده است. در پایان فهرستی بالغ بر پنجاه مغالطه ی قابل شناسایی از این طریق آمده و این نکته ی مهم بیان شده که تشخیص مغالطات از طریق کلید طلایی، مزایای متعددی نسبت به روش معمول در معرفی تک تک مغالطات دارد.
کارآیی تمثیل در حوزه توحید
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۲ بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۳
101 - 112
حوزه های تخصصی:
یکی از اهداف به کار بردن تمثیل در کلام القای اندیشه های دینی، صوفیانه و اخلاقی است. بنابراین متون صوفیه مشحون از انواع تمثیل هاست. صوفیّه اگرچه برای بیان مفاهیم و موضوعات دینی از تمثیل بهره گرفته اند؛ امّا بنا بر برخی تعاریف که از برخی از اصطلاحات دینی به دست داده اند از این عنصر زبانی کارآمد بهره نبرده اند. یکی از این اصطلاحات که تقریباً در هر متن عرفانی از آن صحبت به میان آمده، توحید است. چون صوفیّه توحید را در عدم تشبیه و تمثیل خداوند به چیزی تعریف کرده اند، هیچ گاه برای تعریف و تبیین این اصطلاح از تمثیل بهره نبرده اند. مؤلّفان گفتار حاضر در پی آن بوده اند که نظرات متصوّفه را درباره تمثیل به روش تحلیلی و توصیفی بیان کنیم. از اینرو به سراغ آثار بزرگان این طریقت یعنی قشیری، محمّد غزالی، عین القضات همدانی، سهروردی و روزبهان بقلی رفته اند تا بدانند آنها تا چه اندازه با به کار گرفتن تمثیل موافق بوده اند. آنها گاه تمثیل را ضروری و گاه مخالف یقین دانسته اند.
استنتاج بهترین تبیین در روش اصل موضوعی دکارت و پیامدهای معرفت شناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه اصلی این پژوهش بررسی روش دکارت در معرفت به عالم محسوس و نسبت آن با آرمان اصل موضوعی معرفت است. با فاصله گرفتن از این ایراد که دکارت در شناخت عالم مادی از روش اصل موضوعی عدول کرده، استدلال کرده ام که وی، از جمله در این عرصه، با توسعه قواعد تبدیل و استنتاجی دستگاه معرفت و شکستن انحصار قیاس، همچنان به روش اصل موضوعی در تأسیس درخت معرفت پای بند مانده است. یکی از مهمترین قواعد استنتاج غیرقیاسی توسعه یافته در کار او روشی است که امروزه با عنوان استنتاج بهترین تبیین شناخته می شود. با تحلیل اسنادی نشان داده ام که افزون بر صورت بندی پایه استنتاج بهترین تبیین، صورت بندی گسترده آن هم در طرح اولیه ای مانند گفتار در روش و هم در بخش های تجربی اصول فلسفه به وضوح قابل ره گیری است. مطالعه این توسعه قواعد استنتاجی در کار دکارت، نه تنها برخی ابعاد ایده مهم و دوران ساز او مبنی بر جایگزینی روش به جای منطق را روشن می سازد بلکه الگویی برای جمع میان معرفت تجربی با روش اصل موضوعی به دست می دهد که به ویژه الهام بخش شناخت و مواجهه عقلانی با رخدادهای خلّاق و نوشونده تجربی و انسانی است و بر پایه آن می توان روزنه ای به سوی خروج از آنارشی معرفتی و حتی آنارشی ارزشی در این قبیل عرصه ها گشود.
نحوه بیان ضرب های منتج قیاس در سنت منطقدانان قرون وسطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقدانان قرون وسطی برای ضرب های منتج قیاس اقترانی حملی اسامی اختصاری انتخاب کرده بودند. این اسامی به نحوی انتخاب شده بود که نوع قضیه محصوره به کاررفته در صغری و کبری و نتیجه قیاس را مشخص کرده و نشان می داد که ضرب های منتج اشکال دوم تا چهارم از چه طریق، به ضرب های شکل اول بازمی گردند و نیز روش رد و تبدیل ضرب های منتج آن اشکال به شکل اول چگونه است. به عنوان مثال نام ضرب اول قیاس، باربارا (Barbara) است. حروف صدادار به کار رفته در این اسم، بیانگر نوع قضیه محصوره در مقدمات و نتیجه این ضرب از قیاس است. در این مختصر این اسامی اختصاری و نکات مرتبط با آنها توضیح داده شده است. همچنین علت متفاوت بودن این اسامی در مورد شکل چهارم بیان شده و به تاریخچه تغییرات این اسامی در مورد شکل چهارم اشاره شده است. در پایان مقایسه ای میان این روش و روش استفاده از قواعد کلی انتاج توسط منطقدانان مسلمان صورت گرفت و مزایا و معایب هر یک از این دو روش بیان گردید.
اعتبار استقراء یا عدم اعتبار قیاس؟!(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از یونان باستان تا جهان امروز مسأله ی استقراء ذهن اندیشمندان به خصوص منطق دانان و فلاسفه را درگیر خود نموده است. کاربرد استقراء نیز در حوزه های مختلف اهمیت امر را دوچندان نموده است. در پاسخ به این مسأله جواب های متفاوتی داده شده است؛ از آن جا که استقراء همواره در کنار قیاس به عنوان قسم دیگر استدلال مطرح بوده است و قیاس نیز نزد تقریبا تمامی منطق دانان موجه و حجیت آور است، عده ای سعی داشته اند تا استقراء را همانند قیاس موجه سازند؛ از طرف دیگر گروهی نیز با بی اعتبار نمودن و گرفتن حجیت قیاس سعی به شباهت قیاس و استقراء داشته اند. افراد دیگری نیز به شکل متفاوتی به مسئله نگاه کرده اند و عده ای اصل صورت مسئله را منتفی دانسته اند. در این مقاله ضمن بیان مسأله و پاسخ هایی که به آن داده شده است و دسته بندی مطالب، به پاسخی از گروه دوم می پردازیم و مقاله ای از سوزان هاک را مطرح می کنیم که در باب توجیه استدلال قیاسی است. سوزان هاک در مقاله خود ضمن بیان چالش هایی که در برابر استقراء است، سعی بر آن دارد که این چالش ها را متوجه قیاس نماید و نشان دهد که قیاس نیز به موازات استقراء دچار مسائلی است که با پیش فرض گرفته شدن، از آن ها رهایی یافته است و او این پیش فرض ها را مورد بررسی قرار می دهد.
شناخت علت در سرایت حکم از نصّ به موارد دیگر از نظر مذاهب اسلامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
دستیابی به ملاک برای استنباط احکام الهی از مباحث مورد خلاف فقهای اسلامی است. پژوهش حاضر با هدف نقد و بررسی طرق مختلف کشف ملاک از منظر مذاهب اسلامی صورت پذیرفته است. در این پژوهش از روش توصیفی- تحلیلی، با استفاده از منابع کتابخانه ای بوده و یافته های پژوهش حاکی از آن است که از منظر علمای مذاهب مختلف اسلامی، راه های مختلفی برای استنباط احکام شرعی وجود دارد. از جمله قیاس منصوص العلة، قیاس اولویت و تنقیح مناط قطعی. از دیگر راه های استفاده از ملاک های احکام می توان: نص، اجماع، قیاس، استقراء، مناسب، عموم بدلیت، سبر و تقسیم، ایماء و اشاره، شَبّه و امثال این ها را نام برد، که پس از بیان امور مذکور، به کم و کیف استفاده از آن ها، اقوال و دلایل قائلین به آن ها، به اختصار نقل و جرح و تعدیل شده است.
امکان سنجی شناسایی حق انسان بر نفس به موجب قاعده سلطنت(تسلیط)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
یکی از قواعد مسلم و مهم فقهی، قاعده سلطنت(تسلیط) است. به موجب این قاعده، انسان نسبت به مایملک خود، سلطه و در نتیجه، حق تصرف دارد. موضوعی که در این ارتباط مطرح و موجب اختلاف میان فقها و نیز حقوقدانان شده، امکان شناسایی حق انسان بر نفس به موجب قاعده سلطنت است. سوال مشخص در این راستا این است که آیا می توان حق انسان بر نفسش را به موجب قاعده سلطنت(تسلیط) توجیه و تبیین کرد یا اینکه باید در پی ارائه رویکرد دیگری بود؟ نتایج حاصل از تحلیل این موضوع در نوشتار حاضر، این است که استنتاج سلطنت بر اعضا از طریق قیاس اولویت سلطنت انسان نسبت به مالش صحیح به نظر نمی رسد زیرا که سلطنت ما نسبت به اموالمان مطلق نیست تا بتوانیم از آن به طریق قیاس اولویت به این نتیجه برسیم که ما بر اعضای بدنمان سلطنت داریم. هم چنین تفویض امور مؤمن به خود او را هم نمی توان دلیلی بر سلطنت انسان نسبت به اعضایش دانست. زیرا تفویض امور مؤمن به خود او فقط در امور غیرمرتبط با دماء بوده و شامل مسائل سیاسی و اجتماعی می شود و این موضوع وارد در دایره مسائل حساس که رویه ی شرع بر احتیاط بیش از حد در آنهاست نمی شود. در مقابل، تمسک به قاعده و نظریه ولایت، به نظر می رسد بهتر می تواند تببین کننده حق انسان بر نفس باشد.
کارکرد استدلال قضایی در دادرسی اداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۵۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
1695 - 1712
حوزه های تخصصی:
استدلال قضایی فرایندی است که در آن دادرسان به هنگام رسیدگی به پرونده ها در دادگاه با استفاده از داده ها و اطلاعات (آنچه می دانند و معلوم است)، به آنچه نمی دانند و مجهول است می رسند. عبور درست از این فرایند توسط قاضی موجب اتقان آرای صادره از یک سو و پذیرش و اجرای بهتر آرا از سوی دیگر می شود. مقاله پیش رو در پی بررسی و تحلیل این پرسش است که آیا استدلال در دادرسی اداری، با توجه به ویژگی های آن، از استدلال های قضایی در امور مدنی و کیفری متمایز است؟ نتایج این تحقیق که به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته است، نشان می دهد که اگرچه استدلال اداری همان اجزای استدلال در دیگر دادرسی ها یعنی تبیین مسئله، کشف واقعه، کشف قاعده حقوقی، تحلیل و استنتاج را دارد، متفاوت بودن دعوای اداری از حیث طرفین، هدف، موضوع و مانند آن، موجب تفاوت نسبی آن با سایر حوزه های استدلال قضایی شده است و این تفاوت مستلزم این است که دادرس متخصص در امور اداری، اجرای فرایند این استدلال را در رسیدگی به دعاوی اداری بر عهده گیرد.
کاربست استدلال قیاسی در نظام حقوق بین الملل کیفری؛ نبایدها، بایدها و شایدها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش حقوق کیفری سال نهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵
139 - 169
حوزه های تخصصی:
قیاس به عنوان موضوعی کاربردی در منطق و عرصه های گوناگون نظام حقوق بین الملل معاصر اعتبار یکسانی ندارد. در حوزه حقوق بین المللی کیفری به مانند بیشتر نظام های حقوقی داخلی که استدلال از طریق قیاس در حقوق کیفری را مجاز نمی شمارند، مطابق ماده 22 (2) اساسنامه دیوان کیفری بین المللی تعریف جرم بر اساس اصل تفسیر مضیق به عمل می آید، و توسل به قیاس در تعریف آن، ممنوع است(نبایدها).با وجود این،در جامعه بین المللی در حال تغییر، قوانین کیفری همیشه قادر نیستند همه جرایمی را که رخ می دهند، در خود جای دهند. ازاین رو، جامع نبودن قانون و پدید آمدن مسائل جدید،همچنین به کار بردن عبارات مبهم و فاقد صراحتِ «سایر اعمال غیرانسانی» در اکثر اسناد کیفری بین المللی زمینه اعمال قیاس را نه تنها بر به عنوان ابزاری کاربردی در تشخیص قواعد قابل اعمال و رفع نقص های قوانین، بلکه همچنین به عنوان بخشی از اشکال تفسیر در حقوق بین الملل کیفری اجتناب ناپذیر نموده است(بایدها).بااین همه، نگارندگان مقاله بر این باورند کاربرد قیاس در اسناد و رویه قضایی محاکم کیفری،توان جرم انگاری و تحمیل مجازات بدون توسل به قاعده کیفری معتبر را ندارد(شایدها).مقاله علاوه بر بیان یک چارچوب هنجاری برای استدلال از طریق قیاس در حقوق بین الملل کیفری،به تحلیل نقش قیاس در تصمیمات محاکم بین المللی کیفری می پردازد
تبیین جایگاه تکنیک های استعاره و قیاس در فرایند طراحی معماری: از فهم تا حل مسئله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۷
103 - 118
حوزه های تخصصی:
در حوزه طراحی پژوهی، از مسئله طراحی سخن بسیار گفته شده است. همچنین بخش عمده مطالعات این حوزه، معطوف به یافتن تأثیر دو تکنیک مؤثر بر فهم و یا حل مسئله طراحی بوده است. پرسش اصلی پژوهش این است که «تکنیک های استعاره و قیاس در کدام قسمت از فرایند طراحی معماری نقش مفیدتری را ایفا می کنند و آیا کارایی این تکنیک ها در تمام فعالیت های فرایند طراحی به یک اندازه است؟» هدف از ارائه این مقاله، بررسی پژوهش های مرتبط با قیاس و استعاره از یک سو و پژوهش های مرتبط با فرایند طراحی از سوی دیگر در جهت تبیین جایگاه هرکدام از این دو تکنیک در فرایند طراحی معماری می باشد. مهم ترین نتیجه این پژوهش این است که استعاره در مراحل تحلیل تا ترکیب (فهم مسئله طراحی و تولید کانسپت) و قیاس در مراحل ترکیب تا ارزیابی (پیشبرد مسئله یا توسعه کانسپت، حل مسئله و بازتعریف مجدد مسئله) از مدل فرایند طراحی معماری کارآمدتر و مؤثرتر است.
تأثیر تلفظی زبان فارسی بر زبان مازندرانی (گونه ساروی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر مطالعه ای میدانی از نوع توصیفی-تحلیلی است که ضمن توصیف و تحلیل داده ها به بررسی تأثیر آوایی و واجی زبان فارسی و بررسی تأثیر عوامل اجتماعی سن و منطقه جغرافیایی بر مازندرانی پرداخته است. در پژوهش حاضر، از ابزار پرسش نامه، مصاحبه و ضبط صدا استفاده شده است. نمونه آماری از گروه های سنی مختلف از بین دختران و پسران 14-18 سال (جوانان)، زنان و مردان بین 30-40 سال (میان سالان) و بالای50 سال (بزرگ سالان) هستند که از مناطق شهری و روستایی ساری به روش تصادفی انتخاب شده اند. نتایج نشان داده است که زبان مازندرانی، با دخالت فرایندهایی چون قیاس و تعمیم افراطی در نسل های مختلف روستایی و فارسی در شرف تغییر و فارسی شدگی است. تحقیق حاضر افق تحلیلی جدیدی را درباره تحول و تغییرات زبانی بازمی نماید و جامعه شناسان زبان و برنامه ریزان زبان می توانند از آن استفاده کنند.
نوآوری های دستوری طنز آمیز در مطبوعات معاصر از دیدگاه دستور کاربرد بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در چارچوب دستور کاربردبنیاد به دگرگونی زبان به بررسی نوآوری های دستوری طنزآمیزِ سال های اخیر در مطبوعات طنز می پردازد. هدف پژوهش این است که با جمع آوری داده ها از مطبوعات طنز دریابد این نوآوری های براساس چه سازوکارهایی شکل گرفته، در چه ساخت هایی به کار رفته است و از میان آنها مواردی که در زبان بسامد بالایی دارند چه ویژگی هایی دارند. این نوآوری ها در سه بخش طبقه بندی و تجزیه و تحلیل شده اند: ساخت های اشتقاقی، ساخت فعل جعلی و ساخت های «ال»دار. با بررسی مشخص شد که بیشتر این نوآوری های براساس فرایندهای قیاسی در زبان شکل گرفته است که حاصل کاربرد زبان است. علاوه بر این، به نظر می رسد بیشتر نوآوری های دستوری طنزآمیز را می توان نشانه نیاز زبان فارسی به ساخت های جدید دانست، ساخت هایی که در زبان معیار قابل قبول نیستند اما در فضای طنز و شوخ طبعی می توان آنها را به کار برد
قبض و بسط "قیاس" در نظام استدلال مولوی (مطالعه موردی داستان «شیر و نخجیران»)
حوزه های تخصصی:
«قیاس» به عنوان شیوه یا ابزار دانش اصول و منطق، برای اصدار یا ثبوت حکم در حوزه انتقال مفاهیم، شناخت و معرفت به کار گرفته می شود. مولوی در جای جای مثنوی با شیوه «قیاس اصولی» مخالفت شدید کرده و به کارگیری آن را خطای شناختی- ادراکی می داند؛ ولی عملاً در داستانهای خود برای ثبوت و اثبات نظریه ها، نوع منطقی آن را مباح می داند هرچند، بر اساس شیوه منحصر به فردی که در نوع خطابه خود دارد، تناسب منطقی و نظم معهود آن را به هم می زند. این مقاله تناسب استدلال مولوی را در داستان تمثیلی «شیر و نخجیران» مورد نقد و بررسی قرار داده و در پایان به این نتیجه می رسد که مولوی با تعدد استنتاج، تناسب کامل علت مشترک میان کبرا و نتیجه را به هم می زند و گاهی در میانه داستان بفراخور شرایط به شیوه خطابی یا صوری، کبرا و صغرایی چیده و استتناج منطقی می کند و در این میان هرجا لازم ببیند تعدادی از ارکان قیاس را در دامنه تمثیل پوشیده و غایب نگه می دارد.
بازنگری فرآیند طراحی (رمزگشایی «قیاس» به عنوان روش اصلی آفرینش فضا و فرم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال هشتم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۱۸
71 - 80
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به منظور بررسی روش های «آفرینش فرم و فضا»، ابتدا «فرآیند طراحی» و مراحل کلی دوگانه ی آن یعنی «تحلیل» و «ترکیب» مطالعه شد ه است. سپس این روش ها در آرای برخی نظریه پردازان معاصر مقایسه و نقد شده، آثار موفق برخی از طراحان معاصر و روش طراحی آنان با روش های بالا مقایسه و به این ترتیب روش های طراحی و آفرینش فرم در محیط مصنوع بازنگری شد ه است. یافته اصلی این پژوهش این است که «قیاس» به معنای ارزیابی و سنجش فرم نهایی(مرحله «ترکیب») با مولفه های تحلیلی (مرحله «تحلیل») به عنوان یکی از مراحل و عوامل اصلی روش های آفرینش فرم و فضا محسوب شده که بر اساس چگونگی تخیل و تصور طراح می تواند طیفی از «مستقیم»، «عینی»، و «درونی»، تا «غیر مستقیم»، «ذهنی»، و «برونی» را در فرآیند طراحی شامل شود. همانطور که «قیاس» دارای این درجات «درونی» و «برونی» است، مولفه های «تحلیل» نیز از درجه «درونی» (برنامه، سایت) تا «برونی» (نمونه ها، پدیده ها) قابل تشخیص هستند.
پیشنهادهایی برای ترجمه سه گانه دیداکشِن/اینداکشِن/اَبداکشِن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول بهار ۱۴۰۰ شماره ۲
۱۵۹-۱۵۵
حوزه های تخصصی:
واژه های دیداکشن، اینداکشن، ابداکشن و مشتقات آن ها از کلیدواژه های مهم و پربسامد متون منطقی و فلسفیِ دوران معاصرند که مترجمان ایرانی، به ترتیب، معادل هایی چون «قیاس/استنتاج»، «استقرا» و «فرضیه ربایی» را برای آن ها پیش نهاده اند. در این نوشتار نشان خواهم داد که این معادل ها با نگاهی منفرد به صِرفِ واژه انتخاب شده اند، نه با توجّه به نقش واژه در بافتار متن؛ و از همین روی، این معادل ها (به ویژه اوّلی) دشواری هایی را در مقام ترجمه و در بافتار متن پدید می آورند. پس از گزارش این دشواری ها، پیشنهادهایی برای گشایش آن ها به دست داده می شوند که در آن ها (۱) بر ریشه شناسی تکیه می شود، (۲) واژه ها در بافتار متن نگریسته می شوند و (۳) از ظرفیت های فراموش شده زبان فارسی بهره گرفته می شود. بر این اساس، سه اصطلاح یادشده، به ترتیب، به «فروبُرد»، «اندربُرد»، و «فرابُرد» برگرداندنی خواهند بود.
تحلیل جریان تنقیح مناط در فقه عبادی، با محوریّت صوم و صلاه
تنقیح مناط قاعده ای عقلی و اصولی است که در استنباط مصادیق و شاخصه های مباحث فقهی کاربرد گسترده ای دارد، گرچه در مباحث غیرعبادی و معاملات نمود بیشتری دارد، امّا در مباحث عبادی نیز مطرح می شود، اساس استفاده از تنقیح مناط به کتب اهل سنّت برمی گردد. در این مقاله از روش جمع آوری اطلاعات اسنادی نوشتاری (کتابخانه ای) و روش پردازش مطالب آمیزه ای تلفیقی و از نوع پردازش اطلاعات توصیفی تحلیلی استفاده شده است و نوع تحقیق به دیده هدف بنیادی می باشد. در این پژوهش به میزان کارکرد قاعده در فقه عبادی پرداخته شده و چنین به دست می آید که علمای فقهی و اصولی در خود واجباتی مانند صوم، صلات از قاعده ی تنقیح مناط استفاده کرده اند که به صورت کلّی می توان گفت: تنقیح مناط یقینی به عنوان قاعده ای اصولی مورد تأیید و کاربرد علما و فقها می باشد و در اکثریت مباحث فقه عبادی مورد استفاده قرار می گیرد.
جایگاه بحث مغالطه در منطق ابن سینا
ابن سینا از بزرگ ترین حکماء و منطق دانان مشائی است. منطق یکی از مهم ترین بخش های سه گانه کتب حکمی ابن سینا است که درآن به ساماندهی برخی اصول مشائی و تدوین ضوابط نوینی می پردازد. بنابر تعریف منطق که به عنوان میزانی برای حفظ ذهن از خطا تدوین شده است، شناخت خطا و لغزش در اندیشه ضرورت می یابد؛ لذا از مهم ترین مباحث در منطق و به عنوان ثمرکه کاربردی منطق، بحث مغالطه است. شناخت اقسام مغالطه و پرهیز از آنها غایت اصلی منطق محسوب می شود. لیکن تمام علوم که از استدلال و قیاس استفاده می کنند، به نحو مستقیم یا غیر مستقیم نیازمند منطق به ویژه شناخت بحث مغالطه هستند. مقاله حاضر به بحث مغالطه، تقسیم بندی و جایگاه آن در آثار مهم منطقی ابن سینا می پردازد تا اهمیت این بحث را در اندیشه او تبیین کند.
اثر کفر و قتل در وصیت برای موصی له و امکان تمسک به قیاس در استنباط حکم آن
منبع:
اندیشه حقوقی معاصر دوره ۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳
104 - 133
حوزه های تخصصی:
تلاش قانون گذار پیش بینی مسائل و یافتن پاسخی مناسب برای حل آن است. اما گاهی در انجام این مهم تلاش های قانون گذار آن گونه که باید موثر نمی افتد و احکام برخی مسائل ناگفته باقی می ماند. در چنین وضعی قضات هنگام مواجهه با این قبیل مسائل بی پاسخ، از آنجا که تکلیفی جز تحقق عدالت ندارند، ملزم به یافتن حکم مسئله هستند. یکی از این مسائل که حکم آن به صراحت در قانون وارد نشده است، اثر کفر موصی له و قتل موصی توسط او در بحث وصیت است. این مسئله در این نوشتار از این رهگذر به عنوان نمونه ای از موارد مسکوت در قانون اختصاص یافته است که امکان استنباط حکم آن از طریق قیاس در حقوق ایران بررسی شود؛ زیرا، آنچه مورد سوال واقع می شود، این است که با توجه به مباحث عدم حجیت قیاس به صورت فی الجمله در فقه امامیه، در چه چارچوبی می توان حکم مسائل مسکوت در قانون را به کمک قیاس استخراج کرد؟ این تحقیق به صورت توصیفی و تحلیلی و با استفاده از روش مطالعه کتابخانه ای روشن کرده است که هرچند درخصوص موصی له برخلاف وارث، در فقه نیز شروطی ذکر نشده است.
قیاس از نگاهی دیگر
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۲ آذر و دی ۱۴۰۰ شماره ۵ (پیاپی ۱۹۱)
145 - 152
حوزه های تخصصی:
یکی از معانی اصطلاح قیاس در آثار سده های نخستین، ارزیابی روایات(به ویژه اخبار آحاد) بر مبنای کتاب، سنّت و دیگر شواهد است که به دلایل مختلف گاه از آن به «قیاس» تعبیر شده است و لذا نمی توان به محض مشاهده این اصطلاح در متون سریعاً آن را به معنای قیاس معروف فقهی دانست. همچنین به نظر می رسد که مسأله قیاس به ویژه در بین امامیه باید مورد بازنگری قرار گیرد و چه بسا همان گونه که آیت الله سیستانی تلاش نموده است تا روایات و گزارش های تاریخی مربوط به قیاس را بازخوانی نماید، برداشت های جدیدی از آن ارائه گردد و فهم ما از روایات مرتبط را دگرگون سازد. این در حالی است که در آثار اصولی امامیه به ویژه از مکتب حلّه به این سو، گاه از قیاس به عنوان یکی از معیارهای ارزیابی خبر واحد و همچنین به عنوان یکی از مرجّحات باب تعارض سخن به میان آمده است و دست کم به عنوان مؤیّد و از باب «تجمیع قرائن» گاه مورد توجّه قرار گرفته است.
استعاره به مثابه امتداد قیاس و شیوه استدلال طراحی معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم مرداد ۱۴۰۱ شماره ۱۱۰
49 - 66
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله : اگرچه حوزه فرایندپژوهی جوان است اما پژوهش های این حوزه سیر تحولی پرفرازونشیبی را طی کرده اند که محل بازنمایی تنوع شیوه های فکری و نظری حاکم بر آن است. غالب پژوهش ها با رویکرد تحلیلی و نگاه تجزیه گرا تجربه های امر طراحی را تشریح کرده اند. در این پژوهش ها، غالباً از شیوه اندیشیدن به مسئله طراحی غفلت شده است. به موجب همین نگاه تجزیه گرا، جوهره فرایندها از دست خواهد رفت اما فرایند طراحی خود شیوه ای از اندیشه ورزی است. لاجرم، فرایند طراحی، فارغ از شناخت ناشی از تلاش های فرایندپژوهان، شیوه های استدلال منطقی را در ازای نیل به هدف خود به استخدام درخواهد آورد. به همین واسطه این پژوهش تلاش دارد تا به چیستی نسبت میان قیاس واستعاره به مثابه روش استدلالی پی ببرد. همینطور به این پرسش پاسخ دهد که تأثیر استعاره، به مثابه روش استدلالی در خلق اثر معماری چیست؟ هدف پژوهش : شناخت نسبتِ میان قیاس و استعاره به مثابه شیوه استدلالی پایه در روش های طراحی و کاربست منطقی آنهاست. روش پژوهش : در دو مرحله از استدلال قیاسی و استنتاجی استفاده شده است و برای گردآوری داده ها، از روش های کتابخانه ای کمک گرفته و در روش تحقیق از روش های استدلال منطقی استفاده شده است. نتیجه گیری : در این پژوهش در دو به فهم نقش و چگونگی کارکرد استدلال منطقی در فرایند طراحی معماری و بررسی تأثیر استعاره به منزله شیوه ای استدلالی پرداخته و طبق یافته های آن، قیاس و استعاره از فراگیرترین روش های منطقی هستند که در یک سازوکار چهاربخشی معین، نقشی بنیادین در آفرینش آثار معماری ایفا می کنند. استعاره نوعی از قیاس است که با حفظ ویژگی های شاخص، قیاس منجر به خلق اصالت و معنای مضاعف در اثر معماری می شود.هدف: شناخت نسبتِ میان قیاس و استعاره به مثابه شیوه استدلالی پایه در روش های طراحی و کاربست منطقی آنهاست. روش تحقیق: در دو مرحله از استدلال قیاسی و استنتاجی استفاده شده است و برای گردآوری داده ها، از روش های کتابخانه ای کمک گرفته و در روش تحقیق از روش های استدلال منطقی استفاده شده است. نتایج: پژوهش حاضر به فهم نقش و چگونگی کارکرد استدلال منطقی در فرایند طراحی معماری و بررسی تأثیر استعاره به منزله شیوه ای استدلالی طبق یافته های این پژوهش، قیاس و استعاره از فراگیرترین روش های منطقی هستند که در سازوکار چهاربخشی ای معیّن نقشی بنیادین در آفرینش آثار معماری ایفا می کنند. استعاره نوعی از قیاس است که با حفظ ویژگی های شاخص قیاس منجر به خلق اصالت در اثر معماری می شود.