مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
دلبستگی
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۸ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
98-112
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: سلامت روانی زنان خانه دار به ویژه مشکلات اضطرابی آنان از اولویت های نادیده گرفته شده طی سال های اخیر است که نیازمند توجه جدی سیاست گذاران حوزه سلامت است. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش دلبستگی به خدا و اخلاق رابطه ای در پیش بینی تجربه اضطراب زنان متأهل انجام شده است. روش کار: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل تمامی زنان متأهل خانه دار شهرستان شاهرود بود که در سال 1398 وارد مطالعه شدند. حجم نمونه 380 نفر بود که با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به پرسش نامه های اضطراب، اخلاق رابطه ای و دلبستگی به خدا پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه سلسله مراتبی استفاده شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج نشان داد میانگین سنی زنان 89/41 سال و به ترتیب بیشترین و پایین ترین سطح تحصیلات با 65 درصد مربوط به دوره متوسطه و 15 درصد مربوط به تحصیلات دانشگاهی بود. بین اخلاق رابطه ای (57/0-=r و 05/0>P)، اخلاق عمودی (39/0-=r و 05/0>P) و اخلاق افقی (43/0-=r و 05/0>P) با اضطراب همبستگی منفی و بین دلبستگی به خدا (68/0-=r و 05/0>P) و مؤلفه های آن با اضطراب همبستگی منفی و معنادار وجود داشت. تحلیل رگرسیون نشان داد اخلاق رابطه ای توان تبیین 23% از واریانس اضطراب؛ اخلاق رابطه ای و دلبستگی به خدا با هم توان تبیین 33% از واریانس اضطراب؛ و دلبستگی به خدا مستقل از اخلاق رابطه ای توان تبیین 10% درصد از این واریانس را داشته اند. مؤلفه های دلبستگی به خدا نیز توانستند 12% از واریانس اضطراب را پیش بینی کنند. در میان ابعاد دلبستگی نیز ارتباط با خدا (38/0-=β) قوی ترین پیش بینی کننده اضطراب بود. نتیجه گیری: با توجه به نقش متغیّرهای یادشده در پیش بینی تجربه اضطراب زنان متأهل می توان از نتایج پژوهش حاضر در برنامه های پیشگیری و درمان اضطراب به عنوان متغیّرهای تأثیرگذار استفاده کرد.
بررسی تاثیر رواندرمانی مبتنی بر روابط موضوعی بر دلبستگی و خشم زنان سرپرست خانوار در شهر اصفهان
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر مداخله ی روابط ابژه ای بر دلبستگی و خشم زنان سرپرست خانوار درشهر اصفهان بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون، در جامعه آماری زنان سرپرست خانوار مراجعه کننده به کلینیک مددکاری اجتماعی اصفهان درسال 1401 اجرا شد. از میان این زنان ، 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر ) و گواه (15 نفر ) قرارگرفتند. با استفاده از پرسشنامه های خشم اشپیلبرگر (1962) و سبک های دلبستگی هازن و شیور (1987) ، قبل از شروع جلسات مداخله و پس از پایان خشم و دلبستگی مورد ارزیابی قرار گرفت . تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss20 و آزمون کواریانس جهت تحلیل فرضیه ها انجام شد . نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که مداخله ابژه ای بر خشم و مولفه های آن (احساس خشمگینانه، تمایل به بروز کلامی خشم، تمایل به بروز فیزیکی خشم، خلق و خوی خشمگینانه، واکنش خشمگینانه، بروز خشم بیرونی، بروز خشم درونی، مدیریت خشم بیرونی و مدیریت خشم درونی) در تاثیر معنادار داشته است و موجب افزایش مدیریت خشم و در بقیه مولفه ها موجب کاهش آنها شده است (05/0>P). همچنین مداخله ابژه ای بر سبک های دلبستگی در بین زنان سرپرست خانوار شهر اصفهان تاثیر معنادار داشته است و موجب افزایش دلبستگی ایمن و کاهش دلبستگی دوسوگرا و اجتنابی شده است(05/0>P).
بررسی میزان تاثیر دلبستگی شهروندان بر مشارکت پذیری آن ها (مطالعه موردی: محله شهیدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ساختار و کارکرد شهری دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
91 - 111
حوزه های تخصصی:
دلبستگی به یک مکان خاص نشان دهنده معناداری و اهمیت آن مکان برای شهروندان بوده و پیامدهای مثبتی به دنبال دارد، ازجمله اینکه شهروندان دغدغه بهبود وضعیت محله یا محل زندگی خود را داشته باشند که زمینه شکل گیری فعالیت های محله ای و مشارکت شهروندان می شود. این پژوهش با عنوان بررسی میزان تأثیر دلبستگی شهروندان بر مشارکت پذیری آنها در محدوده خیابان شهیدان است لذا هدف پژوهش حاضر بررسی میزان تأثیر دلبستگی شهروندان به محل زندگی خود در مشارکت پذیری مدنی و اجتماعی آنها است. در همین راستا برای جمع آوری اطلاعات پژوهش تعداد 384 پرسش نامه در محدوده محله شهیدان واقع در منطقه 9 شهرداری تهران، بین ساکنین توزیع و تکمیل گردید. برای تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده از نرم افزارهای SPSS و Smart PLS3 بهره گرفته شده است که نهایتاً با آزمون های تحلیل عاملی تأییدی و آزمون تی و تحلیل توصیفی و کمی داده ها به تحلیل داده ها پرداخته ایم. با توجه به یافته های پژوهش به ترتیب شاخص های «دلبستگی شهروندان به محله» و «مشارکت شهروندان» میانگین 08/3 و 03/3 را به خود اختصاص داده اند که نشان از وضعیت مطلوب هردوی این شاخص ها در این محله دارد. همچنین ساکنین این محله تمایل بالایی به برقراری تعامل با همسایگان و در مقابل پایین ترین تمایل را در مشارکت در امور مالی در محله خود داشته اند. از سویی دیگر توجه به نتایج مدل سازی، شاخص دلبستگی شهروندان به محله خود موفق به پیش بینی 1/38 درصد از شاخص مشارکت شهروندان شده است و این به معنی وجود رابطه مستقیمی میان دلبستگی افراد این محله و مشارکتشان در امور شهری و محلی خود است. به عبارت دیگر مشارکت پذیری و مشارکت مدنی شهروندان تابعی از دلبستگی شهروندان است و می توان با افزایش میزان دلبستگی شهروندان به محل زندگی خود و ایجاد یک رابطه عاطفی میان افراد و محل زندگی آنها، میزان این مشارکت پذیری را افزایش داد
اثر روان درمانی گروهی با رویکرد تحلیل رفتار متقابل بر سبک های دلبستگی پسران نوجوان
منبع:
نوآوری های اخیر در روان شناسی سال ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱
64 - 75
حوزه های تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش تعیین اثر روان درمانی گروهی با رویکرد تحلیل رفتار متقابل بر سبک های دلبستگی پسران نوجوان بود. طرح این پژوهش نیمه تجربی با الگوی پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه مشهد تشکیل می دادند. تعداد 30 نفر از این دانش آموزان به صورت داوطلبانه انتخاب و در گروه های آزمایش و گواه جایگزین شدند. در هر گروه 15 نفر حضور داشتند. هر دو گروه مقیاس تجدیدنظر شده دلبستگی بزرگسال (RAAS) را تکمیل کردند. گروه آزمایش به مدت نه جلسه 90 دقیقه ای تحت روان درمانی گروهی با رویکرد تحلیل رفتار متقابل قرار گرفتند. تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که روان درمانی گروهی با رویکرد تحلیل رفتار متقابل بر دلبستگی ایمن (0/70=partial Eta2) و اجتنابی (0/50=partial Eta2) اثر معناداری دارد. اما در دلبستگی دوسوگرا تفاوت معناداری میان دو گروه وجود نداشت (0/05<P). به نظر می رسد روان درمانی گروهی با رویکرد تحلیل رفتار متقابل بر سبک های دلبستگی پسران نوجوان موثر است و دلبستگی ایمن آنان را افزایش و دلبستگی ناایمن اجتنابی را کاهش می دهد.
نقش میانجی همدلی در رابطه سبک های دلبستگی و علائم شخصیت خودشیفته در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی نقش میانجی همدلی در رابطه سبک های دلبستگی و علائم شخصیت خودشیفته در دانشجویان بود. جامعه آماری را تمامی دانشجویان 20 تا 40 سال دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 1401-1402 تشکیل دادند. تعداد 300 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه شخصیت خودشیفته_16 (NPI-16) آمز و همکاران (2006)، پرسشنامه سبک های دلبستگی (AAI) سیمپسون (۱۹۹۰) و مقیاس همدلی اساسی (BES) آلبیرو و همکاران (2009) بود. از تحلیل معادلات ساختاری برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج بیانگر برازش مطلوب مدل پژوهش بود. نتایج نشان داد که دلبستگی ایمن و همدلی به ترتیب با اندازه اثرهای 25/0 (007/0=P) و 20/0- (02/0=P) اثر مستقیم معناداری بر شخصیت خودشیفته دارند، ولی اثر مستقیم دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا به ترتیب با اندازه اثرهای استاندارد 20/0-، 29/0- و 002/0- بر همدلی معنادار نبود (05/0<P). همچنین دلستگی اجتنابی با اندازه اثر استانداره شده 08/0 اثرغیرمستقیم معناداری بر علائم شخصیت خودشیفته با میانجی گری همدلی نشان داد (05/0=P). این نتایج نشان می دهد که همدلی با توجه به نقش دلبستگی اجتنابی می تواند تبیین کننده علائم اختلال شخصیت خودشیفته در دانشجویان باشد.
مرور سیستماتیک و متاآنالیزِ مسیرهای عصبیِ ساختاری و کارکردیِ مغزی در دلبستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک دلبستگی صفتی نسبتا پایدار در طول زندگی است که بر نحوه تعامل فرد با محیط تاثیرگذار است. تاکنون پژوهش های عصب شناختی متعددی برای شناخت زیربنای عصبی دلبستگی اجرا شده است. برای مقایسه نتایج این پژوهش ها با یکدیگر و به دست آوردن مناطق مشترکی که در پژوهش ها به آن اشاره شده باشد، پس از مرور مطالعات منتشر شده و انتخاب مقالاتی که لازم برای ورود به متاآنالیز را داشتند (11 مقاله از بین 564 مقاله حاصل از جستجوی اولیه)، نتایج منتشر شده در مطالعات اولیه دلبستگی با استفاده از تخمین احتمال فعال سازی (ALE) تجزیه و تحلیل شده است. در اضطراب دلبستگی، تجزیه و تحلیل ALE همبستگی مثبتی با فعالیت در اینسولا، شکنج تحتانی لوب پیشانی، شکنج فوقانی لوب گیجگاهی، هسته های پوتامن، هیپوکامپ و گلوبوس پالیدوس نشان داد. همچنین همبستگی منفی بین اضطراب دلبستگی و فعالیت در شکنج گیجگاهی میانی، شکنج گیجگاهی تحتانی، شکنج فوزیفورم مشاهده شد. در اجتناب، تجزیه و تحلیل ALE همبستگی منفی با فعالیت در اینسولا و شکنج گیجگاهی فوقانی نشان داد و از سوی دیگر همبستگی مثبت شکنج میانی پیشانی و شکنج تحتانی لوب پیشانی و شکنج سینگولیت مشاهده شد.
مدل یابی اعتماد بین فردی زوجین براساس ظرفیت ذهنی سازی، حل تعارض و الگوی کاری درونی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف اعتماد یکی از مؤلفه های بسیار مهم در دوام و کیفیت روابط زناشویی به حساب می آید. بنابراین بررسی عوامل ارتباطی مؤثر بر آن اهمیت پیدا می کند. از این رو در این پژوهش به بررسی اثر ظرفیت ذهنی سازی زوجین بر اعتماد بین فردی آنان با نقش واسط ه ای شیوه حل تعارض و اثر تعدیل کنندگی الگوهای کارکرد درونی پرداخته شده است. مواد و روش ها مطالعه از نوع کاربردی توصیفی بود. ارتباط میان متغیرها نیز توسط روش مدل یابی معادلات ساختاری بررسی شد. 349 نمونه از جامعه متأهلین سنین 18 الی 45 سال ساکن شهر تهران با حداقل 1 سال تأهل و مدرک تحصیلی بالاتر از دیپلم به روش نمونه گیری دردسترس به سؤالات پرسش نامه های اعتماد بین فردی، پرسش نامه عملکرد بازتابی، پرسش نامه شیوه حل تعارض رحیم و پرسش نامه مقیاس های رابطه به صورت حضوری و مداد-کاغذی پاسخ دادند. داده ها برای تجزیه و تحلیل در نرم افزارهای آماری SPSS نسخه22 و Pls- نسخه 3 مورد استفاده قرار گرفتند. یافته ها شاخص های برازش مدل اولیه حاکی از همانند بودن مدل بود. بنابراین حذف مسیرهای غیرمعنی دار مقادیر حاصل برای شاخص ریشه میانگین مربعات یاقیمانده استاندارد=0/017، شاخص نکوی برازش=0/985 و شاخص تناسب بهنجار=0/386 نشان دهنده برازش مطلوب مدل نهایی پژوهش بود. نتیجه گیری اثر مستقیم ظرفیت ذهنی سازی بر شیوه حل تعارض و اثر مستقیم شیوه حل تعارض بر اعتماد بین فردی در زوجین مورد تأیید واقع شد. همچنین اثر مستقیم ظرفیت ذهنی سازی و اثر غیرمستقیم آن از طریق میانجی گری شیوه حل تعارض بر اعتماد بین فردی معنی دار شد. اثر تعدیل کنندگی الگوهای کاری درونی نیز بر روابط ظرفیت ذهنی سازی و شیوه حل تعارض، شیوه حل تعارض و اعتماد بین فردی، ظرفیت ذهنی سازی و اعتماد بین فردی بررسی شد که تنها اثر تعدیل کنندگی الگوی کاری درونی دل مشغول بر رابطه میان ظرفیت ذهنی سازی و شیوه حل تعارض زوجین معنادار شد.
کاوشی بر نقش مؤلفه های کالبدی - عملکردی فضاهای میانی بر ارتقاء دلبستگی به فضاهای مسکونی (مطالعه موردی: مجتمع های مسکونی منفرد، متمرکز و پراکنده تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ساختار و کارکرد شهری سال ۹ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
33 - 50
حوزه های تخصصی:
فضای میانی یعنی لحظه تغییر از فضایی به فضای دیگر، از عملکردی به عملکردی دیگر. مسکن از جمله مهم ترین نیازهای اولیه انسان می باشد که می بایست مأمنی برای آسایش و آرامش ساکنین خود باشد. در معماری معاصر ایران نگرش کمی نسبت به مقوله مسکن سبب ایجاد فضاهایی فاقد برنامه ریزی و شکل گیری کالبدی مطلوب در راستای پاسخ گویی به ابعاد روحی و میزان دلبستگی کاربر فضای مربوطه شده است. از جمله مواردی که تأثیر چشمگیری در میزان ارتقاء حس رضایت و دلبستگی در مجتمع های مسکونی دارد؛ فضاهای میانی می باشد که در ساخت و ساز امروزی توجه مورد قبولی به این فضاها نمی شود. در پژوهش مربوطه سعی بر آن است با سنجش مؤلفه های معیارهای کالبدی و عمکردی-فعالیتی در فضاهای میانی مجتمع های مسکونی تهران میزان رضایت، حس تعلق و دلبستگی ساکنین مورد سنجش قرار داده شود. در پژوهش موردنظر ابتدا؛ جمع آوری اطلاعات، با ثبت رویدادها و فنون کار میدانی در سه مجتمع مسکونی در شهر تهران مورد مطالعه قرار گرفته است که اولین معیار گونه شناسی این پژوهش بر اساس تعداد واحد های موجود به عنوان عامل تأثیرگذار در درک مقیاس مجتمع می باشد. تعداد واحدهای مسکونی هر مجتمع وارد نرم افزار اس.پی.اس.اس شده است. شکل گیری فضاهای میانی و قرارگیری مجتمع نسبت به آن به عنوان معیار دوم انتخاب می باشد که به صورت متمرکز، منفرد، پراکنده می باشد و ازآنجایی که برای ارزیابی وزن مؤلفه های مؤثر بر دلبستگی به صورت کیفی نمی توان به تنهایی از روش فوق بهره جست در ادامه از طریق پرسشنامه و آنالیز داده ها از طریق نرم افزار آماری AMOS22 مورد تحلیل همبستگی قرار می گیرند و روابط معنادار بین متغیرهای دخیل در میزان دلبستگی استنباط می گردد. یافته ها بیانگر این مطلب می باشد که شاخص «کالبدی» از لحاظ تأثیرگذاری در رتبه اول و شاخص «عملکردی» از لحاظ تأثیرگذاری در رتبه دوم قرار دارند، به طوری که متغیر «شرایط محیطی» از مؤلفه های معیار کالبدی و متغیر «گوناگونی عملکردی» از مؤلفه های معیار عملکردی از لحاظ میزان تأثیرگذاری در ارتقاء حس دلبستگی در اولویت قرار دارند. بنابراین می توان نتیجه گرفت در نظر گرفتن معیارهای کالبدی و عملکردی در فضای میانی تأثیر بسزایی در جهت حس رضایت از تعامل، قلمرو خلوت، آسایش فیزیکی و روانی ساکنان را به همراه دارد.
ویژگی های روان سنجی شاخص دلبستگی و تغییرپذیری خانواده (FACI8) در جامعه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر وارسی ویژگی های روان سنجی شاخص دلبستگی و تغییرپذیری خانواده (FACI8) مک کوبین و همکاران، در جامعه ی ایرانی بود. روش: پژوهش حاضر از نوع روانسنجی است. نمونه ی پژوهش حاضر متشکل از 313 نفر از افراد نوجوان و بزرگسال ایرانی در محدوده سنی 13 تا 71 سال بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، از میان کلیه افراد نوجوان و بزرگسال ساکن شهر تهران در سال 1402 انتخاب شدند. نسخه فارسی مقیاس همراه با پرسشنامه های تاب آوری کونور و دیویدسون و تنیدگی ادراک شده کوهن و همکاران اجرا گردید. برای بررسی روایی مقیاس از روش تحلیل عامل تأییدی و روایی هم زمان از طریق محاسبه همبستگی پیرسون استفاده شد و برای بررسی اعتبار (همسانی درونی) آن نیز از روش محاسبه آلفای کرونباخ بهره گرفته شد. جهت بررسی اعتبار مقیاس (پایایی) نیز از روش آزمون باز-آزمایی استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل عامل تأییدی حاکی از برازش و مطلوب بودن مدل دوعاملی تغییرپذیری و دلبستگی خانواده، بود. همبستگی های معنادار میان این مقیاس و مقیاس های تاب آوری و تنیدگی ادراک شده نیز روایی هم زمان این مقیاس را تائید می کرد. اعتبار مقیاس با استفاده از محاسبه ضریب آلفای کرونباخ برای عوامل دلبستگی و تغییرپذیری به ترتیب 85/0 و 91/0 و برای کل مقیاس برابر با 87/0 به دست آمد و اعتبار مرکب عوامل در دامنه ی 78/۰ تا 89/۰ و ضریب همبستگی آزمون-بازآزمون ۹/۰ به دست آمد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش شاخص دلبستگی و تغییرپذیری خانواده از روایی و پایایی کافی برخوردار است و می تواند در پژوهش های مرتبط با خانواده مورد استفاده قرار بگیرد.
مدل ساختاری طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی ناایمن با اختلال اضطراب اجتماعی: نقش واسطه ای حساسیت اضطرابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
37 - 48
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف تبیین اختلال اضطراب اجتماعی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی ناایمن با نقش واسطه ای حساسیت اضطرابی انجام گرفته شد.روش: روش پژوهش، همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه علوم و تحقیقات تهران در سال 1401 بودند که به صورت نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب گردیدند. ابزارجمع آوری داده ها شامل پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه، پرسشنامه سبک های دلبستگی، پرسشنامه حساسیت اضطرابی و پرسشنامه اضطراب اجتماعی بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از نرم افزار 19SPSS و 24AMOS استفاده شد.یافته ها: متغیرهای پیش بین طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی ناایمن به صورت مستقیم و غیرمستقیم با میانجی گری حساسیت اضطرابی بر اختلال اضطراب اجتماعی دارای تاثیر معنادار بودند(0/01 >p). همچنین حساسیت اضطرابی دارای تاثیر مستقیم بر اختلال اضطراب اجتماعی بود(0/01 >p).نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت که طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی ناایمن می توانند پیشبین های قوی اختلال اضطراب اجتماعی باشند و در این میان حساسیت اضطرابی به عنوان متغیر میانجی بخشی از فرآیند اثرگذاری در شکل گیری نشانه های اضطراب اجتماعی است.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با و بدون خودشفقت گری توجه آگاهانه بر واکنشهای معنوی زنان با اضطراب کرونای دارای دلبستگی ناایمن به همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۹)
438 - 464
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با و بدون خودشفقت گری توجه آگاهانه بر واکنش های معنوی زنان با اضطراب کرونای دارای دلبستگی ناایمن به همسر با یک دوره پیگیری دو ماهه بود. روش پژوهش: این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال ۱400 بر روی 48 نفر معلم زن شهر زاهدان انجام شد. زنان با اضطراب کرونای دارای دلبستگی ناایمن به همسر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی بین سه گروه مداخله ۱ (16 نفر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد)، مداخله ۲ (16 نفر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با خودشفقت گری توجه آگاهانه) و گروه گواه (16 نفر) تقسیم شدند. از مقیاس اضطراب کرونا ویروس، پرسشنامه مقیاس های رابطه، مقیاس صبر و پرسشنامه کنترل معنوی زبان استفاده شد و داده ها در نرم افزار آماری SPSS نسخه 26 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توام با و بدون خودشفقت گری توجه آگاهانه در مقایسه با گروه گواه موجب افزایش کنترل شناختی زبان و صبر شده است (05/0 P<). درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توام با خودشفقت گری توجه آگاهانه در کنترل شناختی زبان و صبر موثرتر از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بوده است و این تاثیر در پیگیری تداوم داشته است. نتیجه گیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توام با خودشفقت گری توجه آگاهانه به عنوان یک مداخله پایدار در جهت افزایش کنترل شناختی زبان و صبر می تواند در مراکز بهداشتی و درمانی در زنان با اضطراب کرونای دارای دلبستگی ناایمن به همسر به کار برده شود.
اثربخشی واقعیت درمانی بر دلبستگی، صمیمیت و رضایت زناشویی زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۱
245 - 255
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی واقعیت درمانی بر دلبستگی، صمیمیت رضایت زناشویی زوجین با تعارضات زناشویی انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل زوجین با تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره ژرفا و روان پرواز در منطقه 3 شهر تهران در شش ماهه اول سال 1399 بود. در این پژوهش تعداد 30 زوج (60 نفر) با روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند (15 زوج در گروه آزمایش و 15 زوج در گروه گواه). پس از ریزش تعداد نمونه نهایی 25 زوج بود (13 زوج در گروه آزمایش و 12 زوج در گروه گواه). زوجین حاضر در گروه آزمایش واقعیت درمانی (14 جلسه) را طی 14 هفته (90 دقیقه ای) دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه تعارض زناشویی (براتی و ثنایی، 1375)؛ مقیاس دلبستگی بزرگسالان (کولینز و رید، 1990)، پرسشنامه صمیمیت زناشویی (باگاروزی، 2001) و پرسشنامه رضایت زناشویی (اولسون، 1996) بود. نتایج نشان داد که واقعیت درمانی بر سبک های دلبستگی اجتنابی، اضطرابی، ایمن صمیمیت زناشویی و رضایت زناشویی زوجین با تعارضات زناشویی تاثیر دارد. بر اساس یافته های حاصل از پژوهش حاضر، واقعیت درمانی با بهره گیری از فنونی همانند تمرکز بر زمان حال، اجتناب از انتقاد کردن ناسازگارانه و آموزش مسئولیت پذیری، می تواند به عنوانی رویکردی موثر در جهت بهبود دلبستگی، صمیمیت و رضایت زناشویی زوجین با تعارضات زناشویی مورد استفاده قرار داد.
ارزیابی مدل ساختاری پیش بینی طرحواره های ناسازگار اولیه بر اساس ترومای دوران کودکی با میانجی گری سبک های دلبستگی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۲
83 - 92
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی ارزیابی مدل ساختاری پیش بینی طرحواره های ناسازگار اولیه بر اساس ترومای دوران کودکی با میانجی گری سبک های دلبستگی در دانشجویان انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در سال تحصیلی 1400-1399 بودند. به این منظور تعداد 380 نفر از این افراد به روش نمونه گیری در دسترس (شیوه آنلاین) انتخاب شدند و به فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ نسخه سوم (YSQ-S3) یانگ و براون (2005)، فرم کوتاه پرسشنامه ترومای دوران کودکی (CTQ-SF) برنشتاین و همکاران (2003) و پرسشنامه سبک های دلبستگی (ASQ) هازن و شاور (1987) پاسخ دادند. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 24 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین ترومای کودکی و سبک های دلبستگی با طرحواره های ناسازگار اولیه همبستگی معناداری وجود دارد (01/0>p). همچنین نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم این پژوهش معنادار شدند و مسیر غیرمستقیم ترومای کودکی از طریق نقش میانجی سبک های دلبستگی بر طرحواره های ناسازگار اولیه معنادار بود (072/0=RMSEA، 935/0=CFI، 968/0=AGFI، 911/0=IFI و 05/0>P-value). نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، مدل اصلاح شده از برازش مطلوبی برخوردار بود و بر این اساس می توان از نتایج پژوهش حاضر برای تبیین عوامل موثر بر طرحواره های ناسازگار اولیه و همچنین به عنوان الگویی مناسب برای طراحی برنامه های جامع پیشگیری از طرحوار ه های ناسازگار اولیه در دانشجویان بهره برد.
بررسی تأثیر همزمان دلبستگی و اعتماد به عنوان میانجی بر رابطه بین فرهنگ سازمانی و رضایت شغلی کارکنان اداره آموزش و پرورش شهرستان شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: در دهه های اخیر دلبستگی شغلی و اعتماد یکی از محرک های بهره گیری از سرمایه های انسانی است که سبب پیشی گرفتن از رقبا و بهبود عملکرد سازمان می گردد، بنابراین به منظور ایجاد دلبستگی شغلی و اعتماد کارکنان می بایست به دنبال ارائه ی طرح و سیاست هایی بود که بتواند به وسیله آن استعدادها و مهارت ها را جذب و توانایی های مورد نیاز برای رشد و ثبات را در سازمان نگه دارد. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر همزمان دلبستگی و اعتماد به عنوان میانجی بر رابطه بین فرهنگ سازمانی و رضایت شغلی کارکنان اداره آموزش و پرورش شهرستان شیراز بود.روش شناسی پژوهش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل 1100 نفر از کارکنان آموزش و پرورش شهرستان شیراز بود که بر اساس جدول مورگان تعداد 280 نفر به عنوان نمونه آماری در نظر گرفته شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های اعتماد سازمانی کاناواتاناچی و یو (2002)، فرهنگ سازمانی دنیسون (2000)، رضایت شغلی مینه سوتا (1997) و دلبستگی شغلی شافلی (2015) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها از روش تحلیل مسیر استفاده شد.یافته ها: یافته های تحقیق حاکی از آن است که فرهنگ سازمانی بر دلبستگی تأثیر مستقیم دارد، فرهنگ سازمانی بر اعتماد سازمانی تأثیری نداشته است، دلبستگی شغلی بر رضایت شغلی تأثیر مستقیم داشته و اعتماد بر رضایت شغلی تأثیر مستقیم داشته است همچنین فرهنگ سازمانی بر رضایت شغلی تأثیر مستقیم دارد، و در زمینه اثرات غیرمستقیم، فرهنگ سازمانی بر رضایت شغلی با نقش واسطه ای دلبستگی اثر غیرمستقیم و معنادار دارند، اما با نقش واسطه ای اعتماد رابطه معناداری مشاهده نشد.بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد جهت بهبود فرهنگ سازمانی و رضایت شغلی کارکنان می توان ازوجود همزمان دلبستگی و اعتماد به عنوان میانجی در بین کارکنان استفاده نمود.
مقایسه سبک های هویتی و سبک های دلبستگی در نوجوانان بزهکار و غیر بزهکار شهر قم
منبع:
انگاره های نو در تحقیقات آموزشی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
51 - 68
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: بزهکاری در دوران نوجوانی از الگوهای رفتاری نابهنجار است که روند طبیعی زندگی نوجوان و اطرافیان را با آسیب جدی مواجه می سازد. این پژوهش با هدف مقایسه سبک های هویتی و سبک های دلبستگی در نوجوانان بزهکار و غیربزهکار شهر قم انجام شد. روش شناسی پژوهش: پژوهش توصیفی-مقطعی و از نوع علّی-مقایسه ای (پس رویدادی) بود. تمامی نوجوانان بزهکار ساکن در کانون اصلاح و تربیت و همچنین، نوجوانان عادی شهر قم در سال 1402 جمعیت آماری پژوهش را تشکیل دادند، که از بین آن ها با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 60 نفر (30 نوجوان بزهکار و 30 نوجوان عادی) انتخاب و به پرسشنامه سبک های هویت (برزونسکی و همکاران، 2013) و پرسشنامه سبک های دلبستگی (کولینز و رید، 1990) پاسخ دادند. داده ها در دو سطح آمار توصیفی، تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی LSD با SPSS نسخه 26 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین نمرات هویت اطلاعاتی، هنجاری، سردرگم/اجتنابی و هویت متعهد در دو گروه نوجوانان از نظر آماری تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین، میانگین نمرات دو گروه در دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا/اضطرابی از نظر آماری تفاوت معناداری داشت. نتایج آزمون تعقیبی LSD حاکی از پایین بودن هویت متعهد و اطلاعاتی و دلبستگی ایمن در نوجوانان بزهکار در مقایسه با نوجوانان عادی و بالاتر بودن استفاده نوجوانان بزهکار از دلبستگی ناایمن و دشواری در هویت یابی (اجتنابی و هنجاری) بود. نتیجه گیری: نتایج پژوهش بر لزوم توجه روزافزون کارشناسان و مسئولین حوزه بهداشت روانی-اجتماعی به نقش سبک هویت و دلبستگی در پیشگیری از آسیب پذیری های روانی-اجتناعی در دوران نوجوانی تأکید دارد.
نقش میانجی تنظیم هیجانی در رابطه دلبستگی و رفتارهای خوردن کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی تنظیم هیجانی در رابطه دلبستگی و رفتارهای خوردن کودکان بود. روش پژوهش حاضر توصیفی_ همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را کودکان مراجعه کننده به کلینیک های تغذیه شهر تبریز در سال 1401 تشکیل دادند. تعداد 240 نفر به روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه رفتار خوردن کودکان (CEBQ) واردل و همکاران (2001)، سیاهه تنظیم هیجان (ERC) شیلدز و چیکتی (1998) و پرسشنامه دلبستگی به والدین و همسالان (IPPA) آرمسدن و گرینبرگ (1989) بود. از تحلیل معادلات ساختاری برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج بیانگر برازش مطلوب مدل پژوهش بود. نتایج نشان داد که اثر مستقیم معنادار دلبستگی بر بی ثباتی و تنظیم هیجان انطباقی (001/0=P) و عدم اثر مستقیم معنادار بر رفتارهای خوردن کودکان بود (08/0=P). همچنین اثرمستقیم تنظیم هیجان انطباقی بر رفتارهای خوردن کودکان معنادار نبود (21/0=P) ولی اثر مستقیم بی ثباتی بر رفتارهای خوردن معنادار بود (001/0=p). دلبستگی اثر غیر مستقیم معناداری بر رفتارهای خوردن کودکان با میانجی گری بی ثباتی نشان داد (05/0>P)، اما تنظیم هیجان انطباقی نقش میانجی معناداری را در رابطه دلبستگی و رفتارهای خوردن کودکان نشان نداد (05/0<P). این نتایج نشان می دهد که بی ثباتی در تنظیم هیجان نقش میانجی معناداری در رابطه دلبستگی و رفتارهای خوردن کودکان دارد.