کمیل زاهدی تجریشی

کمیل زاهدی تجریشی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۹ مورد از کل ۹ مورد.
۱.

اثر بخشی درمان مبتنی بر شفقت بر برخی از نشانه های روان شناختی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان: کارآزمایی بالینی تصادفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: درمان مبتنی بر شفقت سرطان افسردگی اضطراب استرس کیفیت زندگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۶ تعداد دانلود : ۸۸
اهداف سرطان یک بیماری مزمن و تهدیدکننده زندگی است. بیش از 50 درصد از بیماران مبتلا به سرطان، از برخی اختلالات روانی رنج می برند. شفقت به خود و فراتر از آن، درمان مبتنی بر شفقت، رویکردی نسبتاً جدید در روانشناسی است. هدف از پژوهش حاضر، اثربخشی درمان مبتنی به شفقت بر برخی از نشانه های روان شناختی و کیفیت زندگی بیماران مبتلابه سرطان است. مواد و روش ها این پژوهش یک کارآزمایی بالینی تصادفی با طرح پیش آزمون-پس آزمون است. جامعه آماری پژوهش، تمامی بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بخش شیمی درمانی بیمارستان امام خمینی شهر تهران بودند که 30 نفر از آن ها به عنوان نمونه به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با گمارش تصادفی به صورت مساوی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش در 8 جلسه 2 ساعته گروه درمانی مبتنی بر شفقت شرکت کردند. گروه کنترل هیچ نوع مداخله روان درمانی دریافت نکرد. کلیه آزمودنی ها در دو مرحله شروع مداخله و جلسه پایانی مداخله بعد از اتمام جلسات درمان به پرسش نامه های شفقت به خود نف، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس و کیفیت زندگی مخصوص بیماران مبتلا به سرطان پاسخ دادند. تجزیه وتحلیل داده ها بااستفاده از تحلیل واریانس چندمتغیره (مانکووا) و تحلیل واریانس تک متغیره (آنکووا) در نرم افزار SPSS نسخه 23 انجام شد. یافته ها یافته های پژوهش حاضر نشان داد، اضطراب، افسردگی و استرس گروه آزمایش بعد از درمان، کاهش معنا داری یافت (P<0/01). همچنین کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان بعد از درمان، افزایش معنا داری در مقایسه با گروه کنترل پیدا کرد (P<0/01). نتیجه گیری براساس یافته های پژوهش حاضر، درمان مبتنی بر شفقت، درمان مؤثری برای علائم افسردگی، اضطراب و استرس در بیماران مبتلا به سرطان است. همچنین این درمان سبب بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان می شود.
۲.

نقش میانجی انگیزش درونی در رابطه میان سبک های تنظیم هیجان و خود تعیین گری با پیگیری هدف در نوجوانان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: سبک های تنظیم هیجان خودتعیین گری انگیزش درونی پیگیری هدف نوجوانان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷ تعداد دانلود : ۴۵
اهداف نوجوانی مرحله ای مهم و حیاتی در رشد شخصیت است. دوره میانی و اواخر نوجوانی از منظر تعیین اهداف زندگی اهمیت ویژه ای می یابد. پیگیری اهداف به نوجوانان کمک می کند که حس معنا و هدفمندی را به دست آورند. درمقابل، شکست در دستیابی به اهداف می تواند به احساس پوچی و ناامیدی منجر شود. باتوجه به اهمیت پیگیری هدف در دوران نوجوانی، پژوهش حاضر نقش میانجی انگیزش درونی را در رابطه میان سبک های تنظیم هیجان و خودتعیین گری با پیگیری هدف در نوجوانان بررسی می کند. مواد و روش ها این پژوهش از نوع توصیفی همبستگی و براساس مدل یابی معادلات ساختاری انجام شده است. جامعه آماری، نوجوانان 15 تا 19 ساله ساکن تهران بودند که از آن میان با روش نمونه گیری دردسترس 503 دانش آموز دختر و پسر 15 تا 19 ساله از مدارس 4 منطقه تهران انتخاب شدند و به 4 پرسش نامه مداومت، سبک های تنظیم هیجان، خودمختاری هیجانی و انگیزش درونی پاسخ دادند. تجزیه وتحلیل اطلاعات با شیوه مدل یابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزارهای Amos و SPSS نسخه 22 انجام شد. یافته هانتایج نشان داد بین انواع سبک های تنظیم هیجان اعم از بدتنظیمی هیجانی (P=0/001 و β=0/204)، فرونشانی هیجانی (P=0/040 و β=0/124) و هیجان یکپارچه (P=0/001 و β=0/359) با پیگیری هدف در نوجوانان رابطه معناداری وجود دارد. همچنین براساس آزمون بوت استروپ، سبک های بدتنظیمی هیجانی (P=0/007 و β=0/054) و هیجان یکپارچه (P=0/001 و β=0/094) از طریق انگیزش درونی اثر غیرمستقیمی بر پیگیری هدف داشتند. درعین حال، خودتعیین گری بر پیگیری هدف (P=0/137 و β=0/077) مؤثر نبود. نتیجه گیری یافته های این پژوهش نشان داد که در نوجوانان ایرانی سبک تنظیم هیجان یکپارچه می تواند از طریق ارتقاء انگیزش درونی، نقش مثبتی بر پیگیری هدف داشته باشد. بنابراین در مداخلاتی که هدف آن ها بهبود پیگیری اهداف در سنین نوجوانی است، گنجاندن مؤلفه تنظیم هیجان می تواند به ارتقاء انگیزش درونی و مداومت در مسیر اهداف منجر شود.
۳.

تأثیر تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر سوگیری توجه و عاطفه بزرگسالان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: افسردگی سوگیری توجه شناخت گرم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۵ تعداد دانلود : ۱۰۷
هدف: افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی نقایصی در شناخت گرم مانند سوگیری توجه نسبت به محرک های منفی نشان می دهند. همچنین سطح پایینی از عاطفه مثبت و سطح بالایی از عاطفه منفی را تجربه می کنند. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تحریک الکتریکی فراجمجمه ای  قشر خلفی – جانبی و شکمی – میانی پیش پیشانی بر سوگیری هیجانی و عاطفه افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود. روش: در این پژوهش از طرح متقاطع یک سو کور استفاده شد. 23 بزرگسال مبتلا به اختلال افسردگی اساسی طی سه جلسه سه نوع متفاوت تحریک شامل: 1) تحریک قشرخلفی-جانبی و مهار قشر شکمی- میانی پیش پیشانی 2) مهار قشر خلفی – جانبی و تحریک قشر شکمی – میانی پیش پیشانی و 3) شبه تحریک دریافت کردند و عملکردشان به وسیله آزمون کامپیوتری دات پروب و پرسشنامه عاطفه مثبت و منفی (پاناس) ارزیابی شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین حالت های مختلف تحریک در سوگیری توجه در بیماران افسرده تفاوت معناداری وجود ندارد. در رابطه با وضعیت عاطفی زمانی که افراد در ناحیه قشرخلفی-جانبی پیش پیشانی تحریک آندی و در ناحیه قشر شکمی – میانی تحریک کاتدی می شدند، تفاوت در سطح p<0/05 معنادار بود. نتیجه گیری: سوگیری توجهی نوعی از شناخت گرم است و این شناخت در افسردگی تحت تاثیر قرار می گیرد. در این پژوهش تحریک الکتریکی فراجمجمه ای در نواحی درگیر این شناخت در نمرات سوگیری توجه بیماران تغییری ایجاد نکرد. بااین حال، تحریک الکتریکی توانست وضعیت عاطفی افراد مبتلا به اختلال افسردگی را با کاهش شدت عاطفه منفی، بهبود ببخشد.
۴.

مدل یابی اعتماد بین فردی زوجین براساس ظرفیت ذهنی سازی، حل تعارض و الگوی کاری درونی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: زوجین اعتماد بین فردی حل تعارض ذهنی سازی دلبستگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۵ تعداد دانلود : ۱۰۳
اهداف اعتماد یکی از مؤلفه های بسیار مهم در دوام و کیفیت روابط زناشویی به حساب می آید. بنابراین بررسی عوامل ارتباطی مؤثر بر آن اهمیت پیدا می کند. از این رو در این پژوهش به بررسی اثر ظرفیت ذهنی سازی زوجین بر اعتماد بین فردی آنان با نقش واسط ه ای شیوه حل تعارض و اثر تعدیل کنندگی الگوهای کارکرد درونی پرداخته شده است. مواد و روش ها مطالعه از نوع کاربردی توصیفی بود. ارتباط میان متغیرها نیز توسط روش مدل یابی معادلات ساختاری بررسی شد. 349 نمونه از جامعه متأهلین سنین 18 الی 45 سال ساکن شهر تهران با حداقل 1 سال تأهل و مدرک تحصیلی بالاتر از دیپلم به روش نمونه گیری دردسترس به سؤالات پرسش نامه های اعتماد بین فردی، پرسش نامه عملکرد بازتابی، پرسش نامه شیوه حل تعارض رحیم و پرسش نامه مقیاس های رابطه به صورت حضوری و مداد-کاغذی پاسخ دادند. داده ها برای تجزیه و تحلیل در نرم افزارهای آماری SPSS نسخه22 و Pls- نسخه 3 مورد استفاده قرار گرفتند. یافته ها شاخص های برازش مدل اولیه حاکی از همانند بودن مدل بود. بنابراین حذف مسیرهای غیرمعنی دار مقادیر حاصل برای شاخص ریشه میانگین مربعات یاقیمانده استاندارد=0/017، شاخص نکوی برازش=0/985 و شاخص تناسب بهنجار=0/386 نشان دهنده برازش مطلوب مدل نهایی پژوهش بود. نتیجه گیری اثر مستقیم ظرفیت ذهنی سازی بر شیوه حل تعارض و اثر مستقیم شیوه حل تعارض بر اعتماد بین فردی در زوجین مورد تأیید واقع شد. همچنین اثر مستقیم ظرفیت ذهنی سازی و اثر غیرمستقیم آن از طریق میانجی گری شیوه حل تعارض بر اعتماد بین فردی معنی دار شد. اثر تعدیل کنندگی الگوهای کاری درونی نیز بر روابط ظرفیت ذهنی سازی و شیوه حل تعارض، شیوه حل تعارض و اعتماد بین فردی، ظرفیت ذهنی سازی و اعتماد بین فردی بررسی شد که تنها اثر تعدیل کنندگی الگوی کاری درونی دل مشغول بر رابطه میان ظرفیت ذهنی سازی و شیوه حل تعارض زوجین معنادار شد.
۵.

بررسی نقش میانجی بدتنظیمی هیجانی، اجتناب تجربی و نشخوار فکری در ارتباط بین طرح واره های هیجانی و نشانه های وسواس فکری عملی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: علائم وسواس فکری عملی طرح واره هیجانی نشخوار فکری اجتناب تجربی اختلال در تنظیم هیجان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۷ تعداد دانلود : ۱۴۵
اهداف علائم وسواس فکری عملی معمولاً در یک پیوستار رخ می دهند که ازنظر شدت شناخت و علائم متفاوت هستند، اما ازنظر کیفی ماهیت یکسانی دارند. می توان گفت باتوجه به شیوع بالای علائم وسواس فکری عملی، بررسی سبب شناسی آن ها از اهمیت بالایی برخوردار است. بباتوجه به اینکه تاکنون مطالعه ا ی مشابهی که مدلی جامع از متغیرهای دخیل در شکل گیری و تداوم نشانه های وسواس فکری عملی باشد، انجام نشده است، هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی بدتنظیمی هیجانی، نشخوار فکری و اجتناب تجربی در ارتباط بین طرح واره های هیجانی و علائم وسواس فکری عملی است. مواد و روش ها در مطالعه حاضر که یک مطالعه توصیفی همبستگی است، جامعه آماری متشکل از دانشجویانی بود که در نیم سال تحصیلی 1400-1401 در دانشگاه های مستقر در شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. یک نمونه 344 نفری با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و داده های حاصل با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری و با نرم افزارهای lisrel و SPSS به ترتیب با نسخه21 و 8/8 تحلیل شدند. یافته ها باتوجه به مقادیر برازندگی می توان گفت که مدل پیشنهادی از برازش خوبی برخوردار است (شاخص برازش=0/91، ریشه میانگین مربعات خطای تقریب=0/57، شاخص برازش افزایشی=0/97). باتوجه به اینکه در سطح خطای 0/05، مقدار سطح معناداری برای هر 3 متغیر بدتنظیمی هیجانی، اجتناب تجربی و نشخوار فکری کمتر از 05/0 است، می توان گفت که نقش میانجی آن ها ازنظر آماری معنادار است. نتیجه گیری براساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گیری کرد مداخلاتی که هدف آن ها افزایش پذیرش در برابر تجربیات خصوصی، کاهش بدتنظیمی هیجانی، نشخوار فکری و اصلاح طرح واره های هیجانی است، پیامدهای درمانی بهتری برای افراد دارای علائم وسواس فکری عملی خواهند داشت.
۶.

نقش واسطه ای شرم و خودانتقادگری در رابطه میان سبک های دلبستگی با شدت علائم افسردگی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: واسطه گری افسردگی شرم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۹ تعداد دانلود : ۱۷۶
اهداف افسردگی، چهارمین عامل عمده بار بیماری ها در جهان است ک ه به تنهایی بزرگترین سهم ب ار بیم اری ه ای غیرکش نده را ب ه خ ود اختصاص می دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای شرم و خودانتقادگری در رابطه میان سبک های دلبستگی با شدت علائم افسردگی انجام شد. مواد و روش ها طرح پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، کل افراد با دامنه سنی 18تا 47 سال شهر تهران در سال 1401 بودند. نمونه پژوهش شامل 212 نفر بود که با بهره گیری از روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شد. به منظور جمع آوری داده از پرسش نامه افسردگی بک، پرسش نامه سبک های دلبستگی هازن و شیور، پرسش نامه احساس شرم تانگنی و همکاران و پرسش نامه سطوح انتقادی تامپسون و زاروف استفاده شد. برای تحلیل آماری داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده نرم افزار لیزرل 8/80 استفاده شد. یافته ها نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد بین سبک های دلبستگی مضطرب اجتنابی (62/r=0؛ 01/P<0) و مضطرب-دوسوگرا (0/51=r؛ 01/P<0) و شدت علائم افسردگی، بین احساس شرم و شدت علائم افسردگی (0/75=r؛ 01/P<0) و بین خودانتقادگری و شدت علائم افسردگی (45/r=0؛ 01/P<0) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین مسیر دلبستگی ناایمن مضطرب-اجتنابی و مسیر دلبستگی ناایمن مضطرب-دوسوگرا به شدت علائم افسردگی با میانجی گری شرم به ترتیب با ضریب استاندارد 0/30 و 0/33 در سطح 05/P<0 معنادار است. علاوه براین مسیر دلبستگی ناایمن مضطرب-اجتنابی و مسیر دلبستگی ناایمن مضطرب-دوسوگرا به شدت علائم افسردگی با میانجی گری خودانتقادی به ترتیب با ضریب استاندارد 0/22 و 0/33 در سطح 05/P<0 معنادار است. نتیجه گیری باتوجه به نتایج پژوهش حاضر دلبستگی ناایمن مضطرب-اجتنابی و دوسوگرا، شرم و خودانتقادی عوامل زمینه ساز افسردگی می باشند و توجه به متغیرهای مطرح شده در پیشگیری و طراحی درمان های مناسب تر به پژوهشگران و درمانگران یاری می رساند.
۷.

بررسی تأثیر ورزش و مدیتیشن بر کاهش اضطراب و افسردگی: مرور سیستماتیک و فراتحلیل(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: افسردگی اضطراب فراتحلیل مدیتیشن ورزش

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۹۶ تعداد دانلود : ۳۲۷
اهداف: علی رغم وجود مطالعاتی که اثر ورزش و مدیتیشن را بر کاهش افسردگی و اضطراب بررسی کرده اند، نتایج این مطالعات همسان نبوده و متناقض است. همچنین اثر این روش ها به تفکیک ورزش هوازی و جنس مؤنث انجام نشده است. مطالعه حاضر با هدف پاسخ به این ابهامات انجام شد. مواد و روش ها: پایگاه های اطلاعاتی عمده شامل PubMed ،Web of Knowledge و Embase تا جولای 2019 جست وجو شدند. معیارهای ورود مطالعات، بررسی تأثیر ورزش و مدیتیشن بر کاهش افسردگی و اضطراب بود و سایر مطالعات که این اثر را بررسی نکردند خارج شدند. ناهمگنی بین مطالعات توسط آزمون کای و آماره I2 بررسی شد. احتمال تورش انتشار توسط آزمون بگ و ایگر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج توسط اختلاف میانگین استاندارد در حدود اطمینان 95 درصد و توسط مدل اثر تصادفی بیان شد. تجزیه و تحلیل با استفاده از نرم افزار آماری stata 11 صورت گرفت. یافته ها: درمجموع 10015 منبع و 51 مطالعه 3594 در فراتحلیل شرکت کردند. اختلاف میانگین استاندارد اضطراب برای مدیتیشن برابر 0/7- (حدود اطمینان 95 درصد: 1/2-، 0/190-)، برای ورزش هوازی برابر 9/0- (حدود اطمینان 95 درصد: 1/24-، 0/57-) و برای سایر ورزش ها برابر 1/07- (حدود اطمینان 95 درصد: 1/67-، 0/46-) به دست آمد. همچنین مقدار اختلاف میانگین استاندارد افسردگی برای مدیتیشن برابر 0/84- (حدود اطمینان 95 درصد: 1/26-، 0/42-)، برای ورزش هوازی برابر 44/0- (حدود اطمینان 95 درصد: 0/72-، 0/17-) و برای سایر ورزش ها برابر 1/10- (حدود اطمینان 95 درصد: 1/55-، 0/65-) به دست آمد. نتیجه گیری: انجام ورزش و تمرینات مدیتیتشن به طور معنی داری با کاهش اضطراب و افسردگی در ارتباط بود. این ارتباط بر اساس جنس و همچنین نوع ورزش در جنس زن و ورزش هوازی به مراتب قوی تر و مؤثرتر بود. بنابراین به طور محتملی ورزش و مدیتیشن می توانند به عنوان دو روش مؤثر در کاهش اضطراب و مدیتیشن مطرح باشند.
۸.

مقایسه سبک های دفاعی من در افراد مبتلا به اختلال جسمانی سازی، اضطرابی و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اختلالات اضطرابی اختلال جسمانی سازی سبک های دفاعی من

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۰۸ تعداد دانلود : ۵۳۴
مقدمه: تمایز قائل شدن میان افراد مبتلا به اختلال جسمانی سازی و اضطرابی همواره مورد توجه روانشناسان بالینی بوده است. هدف اصلی پژوهش حاضر مقایسه سبک های دفاعی من در بین افراد مبتلا به اختلال های جسمانی سازی، اضطرابی و افراد عادی بود. روش: جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام افراد مبتلا به اختلال های جسمانی سازی و اضطرابی مراجعه کننده به کلینیک های دولتی و خصوصی سطح شهر تهران در سال 1391 و همچنین افراد عادی ساکن این شهر بود. برای دستیابی به این هدف، 90 نفر (30 بیمار جسمانی-سازی، 30 بیمار اضطرابی و 30 نفر از افراد عادی) از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به پرسشنامه سبک های دفاعی (DSQ) پاسخ دادند. افراد گروه عادی علاوه بر مقیاس نامبرده به مقیاس افسردگی اضطراب استرس (DASS-21) نیز پاسخ دادند. برای تحلیل داده های پژوهش حاضر، از شاخص های آمار توصیفی، تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) و آزمون تعقیبی استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان دادند که اختلاف میانگین نمرات سبک دفاعی رشدنایافته بین هر سه گروه معنادار بود. علاوه بر این، میانگین نمرات سبک های دفاعی رشدیافته و نوروتیک نیز بین گروه های افراد عادی، بیماران اضطرابی و جسمانی سازی دارای تفاوت معنادار بودند. البته سبک های دفاعی رشدیافته و نوروتیک میان گروه های بیماران اضطرابی و جسمانی سازی تفاوت معناداری نداشتند. نتیجه گیری: بر اساس این نتایج می توان از بررسی سبک های دفاعی برای تمیز اختلالات اضطرابی و جسمانی سازی استفاده کرد. به عبارت دیگر، سبک های دفاعی من باید کانون توجه بالینی در درمان اختلالات جسمانی سازی و اضطرابی قرار گیرند.
۹.

مقایسه ناگویی هیجانی و راهبردهای تنظیم هیجان در بیماران جسمانی سازی، بیماران اضطرابی و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اختلال اضطرابی تنظیم شناختی هیجان ناگویی هیجانی اختلال جسمانی سازی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۶۳ تعداد دانلود : ۸۰۸
نقص و نارسایی تنظیم هیجان از مشکلات بنیادین افراد مبتلا به اختلال-های اضطرابی و جسمانی سازی است. ناگویی هیجانی، یعنی ناتوانی در بازشناسی و توصیف هیجان ها، تعیین کننده اصلی نارسایی تنظیم عواطف است. وجود اختلال در بازشناسی و توصیف هیجان ها، شیوه استفاده از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان را تحت تاثیر قرار می دهد. آیا میزان توسل به راهبردهای غیرانطباقی تنظیم هیجان، افراد مبتلا به اختلال های اضطرابی و جسمانی سازی را از افراد عادی متمایز می سازد؟ در جستجوی پاسخ به این سوال، هدف اصلی پژوهش حاضر مقایسه ناگویی هیجانی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلا به اختلال های جسمانی سازی، اضطرابی و افراد عادی بود. تعداد 90 شرکت کننده (30 بیمار جسمانی سازی، 30 بیمار اضطرابی، 30 فرد عادی) در این پژوهش به پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ) و مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (TAS-20) پاسخ دادند. افراد گروه عادی علاوه بر مقیاس های نامبرده به مقیاس افسردگی اضطراب استرس (DASS-21) نیز پاسخ دادند یافته های پژوهش نشان دادند که راهبردهای تنظیم هیجان و ناگویی هیجانی در گروه های مورد مطالعه دارای تفاوت معنادار هستند. هم چنین نتایج نشان داد که میان راهبردهای انطباقی تنظیم هیجان و ناگویی هیجانی رابطه منفی و بین راهبردهای غیرانطباقی تنظیم هیجان و ناگویی هیجانی در کل اعضای نمونه رابطه مثبت معنادار وجود دارد. بر اساس یافته های این پژوهش، می توان ناگویی هیجانی را به عنوان نوعی نقص در پردازش و تنظیم هیجان ها و تاثیرگذار بر نحوه استفاده از راهبردهای انطباقی یا غیرانطباقی تنظیم شناختی هیجان دانست.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان